سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره - ۳۳۳۷
فردا آخرين چهارشنبه سال است
سطرهايي درباره غروب امروز
شب پر سروصدايي است كه اميدواريم بدون مشكل به پايان برسد. ضمناً مسوولا ن نيز شيوه جديدي را آزمايش مي كنند كه احتمالا ً ثمربخش خواهد بود.
دوره ات مي كنند. در خورجين چرك آلوده شان هر رقم مواد محترقه اي كه بخواهي هست. «سيگارت»، «فشفشه»، «ترقه»، «منور»، «هفت ترقه» و رفته رفته توپشان پر مي شود، «نارنجك»، «موشك» «سه پايه» و... و چقدر ارزان، چقدر بي قيمت!
004506.jpg

از جوان ترين شان مي پرسم «اينها را از كجا مي آوري؟» پاسخي نمي دهد. قصد گريز دارد. مي گويم «بيا اين ۲ هزار تومان رو بگير و بگو. نترس من مامور نيستم.» و همان ۲ هزار تومان رامش مي كند. «تمام اينها قاچاقي مي آيد. از روسيه و چين.» از كدام مرز؟ كدام طرف؟ «از طريق مرز افغان»! اسمش آرمان است يا لااقل خودش اينطور مدعي است. مي گويد «رئيسي داريم كه آنها را بين مان پخش مي كند. مردم هم مي خرند. چرا نخرند؟ ارزان نيست كه هست. كيف ندارد كه دارد. از بيكاري كه بهتره!»
آرمان حالا كار و كسبش حسابي گرفته و فرصت سر خاراندن ندارد. مي گويد: «هيچ كس مزاحمم نمي شود و اين چهارراه تنها چهارراهي نيست كه مواد آتش زا را با داد و فرياد حراج كرده اند. كافيست سري به بازار تهران بزني تا فريادهاي مكرر دست فروشان مستقر در مقابل «كوچه مروي» و «گذر ناصرخسرو» را بشنوي كه آتش زده اند به مالشان و عده زيادي از جوانان ونوجوانان را مي بيني كه دور آنها را گرفته اند و بسته هاي كوچك و بزرگ را رد و بدل مي كنند.
آقا سيگارت بسته اي چند؟
بسته اي ۹۰۰، بكسي ۷ هزار و ۵۰۰ تومان. در هر بسته، ۶۰ تا ۱۰۰ عدد مواد سيگارت وجود دارد. زني براي خريدن يك بكس از اين مواد آمده است. مي پرسم «چرا مي خريد؟» مي گويد: «دخترم به شادي علاقه دارد و چون اينها خطرشان كمتر است، برايش مي خرم.»
در كناره هاي برخي از ساختمان هاي نيمه كاره تهران مي تواني جوانان و نوجواناني را ببيني كه با مخلوط كردن برخي از اين مواد آتش زا و چسباندن آن به «لنت»هاي سوخته، صحنه هاي وحشتناكي را در معابر اين روزهاي تهران كارگرداني مي كنند. آيا آنها با شنيدن صداي وحشتناك اين انفجارها، تخليه رواني مي شوند؟
بررسي آمار قربانيان و آتش بازي چهارشنبه سوري نشان مي دهد كه بيشترين درصد قربانيان را نوجوانان و كودكان پسر تشكيل مي دهند و نوع سوختگي اغلب آنها نيز در اثر تماس بدن با شعله مستقيم آتش در فضاي باز بوده است.
بر اساس آمار سازمان آتش نشاني، تعداد مصدومان آخرين چهارشنبه سال گذشته ۱۵ نفر بود، اما سال ماقبل آن، ۴۴ نفر مصدوم شدند. كارشناسان علت كاهش مصدومان اينگونه حوادث را در سال گذشته همزماني روزهاي پيش از چهارشنبه سوري با عاشورا و تاسوعا مي دانند و اين در حالي است كه احتمالا امسال ميزان قربانيان اينگونه حوادث بيش از سال گذشته باشد.
كارشناسان معتقدند ۲۵۰ گرم مواد ساخت ترقه مي تواند تخريب بخشي از ديوارهاي آپارتمان و از جا كنده شدن پنجره ها و شكستن شيشه هاي ساختمان مجاور را در پي داشته باشد.
در يك فرهنگ رنگ و رو رفته نوشته است:چهارشنبه آخر هر سال را چهارشنبه سوري مي گويند و مراسم ويژه آن در شب چهارشنبه صورت مي گيرد. پيش از اين، رسم بر اين بوده است كه براي انجام مراسم مقداري بوته خار در خانه ها فراهم مي كردند و كوچك و بزرگ از روي آن مي پريدند و مي گفتند:
004503.jpg

سرخي تو از من 
زردي من از تو
حالا البته از آن مراسم و ديگر مراسم مرسوم در اين شب، خبري نيست ومعلوم نيست كه با ورود انواع مواد منفجره و ترقه هاي جورواجور چطور اين وسايل جانشين سنن كهن شده اند.
***
مرتضي طلايي با همان خنده هميشگي اش به جايگاه مي آيد. لهجه اصفهاني اش مزيد بر علت مي شود تا جو آنقدر هم خشك و جدي نشود. فرمانده از چهارشنبه سوري مي گويد و كشف و ضبط بيش از هشت تن مواد محترقه خطرناك كه براي توزيع در سطح شهر تهران آماده شده بود.
در ماجراي كشف اين هشت تن ۱۵نفر هم به اتهام عوامل تهيه و توزيع مواد محترقه خطرناك در سطح تهران دستگير شده اند. فرمانده مي گويد نيروي انتظامي به هيچ وجه با ابزارهاي نشاط، شادابي و شادماني منطقي و عقلايي در جامعه مخالف نيست. بلكه شادابي و نشاط منطقي رانيز تشويق مي كند.
هنوز جملات فرمانده تمام نشده كه صداي مهيبي از نقطه اي دور شنيده مي شود و فرمانده بي توجه به آن به صحبت هايش ادامه مي دهد. «سلب آسايش عمومي با استفاده از مواد محترقه خطرناك تحت عنوان شادي وشادماني به هيچ وجه قابل قبول نيست. نمي فهمم چرا به جاي  شنيدن صحبت هاي فرمانده ياد صحنه اي مي افتم كه پيش از اين در بجنورد ديده ام. اهالي برخي از روستاهاي كرمانج نشين  بجنورد يك ماه مانده به ايام آخر سال توپ هاي پارچه اي فشرده اي را تهيه و در مواد سوختي مثل نفت سفيد مي خوابانند تا چهارشنبه سوري. غروب سه شنبه آخر سال توپ هاي پارچه اي يك ماه مانده در نفت را شعله ور مي كنند و با دست به هوا پرت مي كنند. جالب اينجاست كه نوع پارچه اي كه در اين توپ ها به كار مي رود مانع از سوختگي دست در لحظات كوتاه تماس با آن مي شود.
و اين را نمي دانم چي مي نامند. سنت، آئين، فرهنگ. هرچه كه هست در ضمير ناخودآگاه ما است .
از اين آئين ها به مراسم پرسش و پاسخ باز مي  گردم و مراسم تمام شده است و همه رفته  اند و صداي تق و توق در كوچه و خيابان تمامي ندارد.
بررسي ها نشان مي دهد كه ۶۰ درصد مصدومين حوادث چهارشنبه سوري سال گذشته بين ۱۶ تا۲۰ ساله بوده اند و در همان روزهاي پايان سال هم بيش از ۴۰ گزارش از مصدومين و مجروحين شب چهارشنبه  آخر سال در تهران، ۱۷۰ مورد گزارش در اصفهان و بيش از دهها گزارش از صدها شهر ديگر دريافت شده است و با اين حال صداي انفجارهاي مهيب و وحشتناك تمامي ندارد.
اين گزارشات را كنار گزارشاتي كه از كشف و ضبط مواد محترقه و ترقه اي بگذاريد كه در شهرهاي دور و نزديك اتفاق افتاده. ۱۲هزار تا در سمنان. ۲۰۱ هزار تا در بابل و در يك بنگاه باربري. ۸ هزار و ۷۶۰ تا در تبريز و آنهم در بازار صفي اين شهر. ۲۷ هزار تا در بجنورد. همان شهر گلوله هاي آتشي و با اين حال صداي ترقه و سيگارت در شهر امري عادي تلقي مي شود. چرا؟
دكتر عباس توسلي جامعه شناس در اين باره مي گويد: «افراط در استفاده از مواد محترقه توسط جوانان و نوجوانان ناشي از محدوديت راههاي آزاد سازي انرژي و عدم آموزش صحيح آنان است.» او علت جسماني علاقه وافر جوانان را به استفاده ازترقه و مواد محترقه بدست آوردن فرصتي براي تخليه انرژي خود مي داند و مي گويد: «بهانه جشن چهارشنبه سوري در واقع فرصتي مناسب براي رهايي از انرژي هاي متراكم در طول يك سال به آنها مي دهد.» او ممنوعيت و سخت گيري در اينگونه موارد را راهكار مناسبي نمي داند و مي گويد: «به لحاظ رواني ممنوع كردن كودكان و نوجوانان از برخي فعاليت ها موجب ايجاد تعارض هاي رواني مي شود.» او معتقد است مجال بروزدادن به انرژي هاي اين دو گروه سني در جشن هايي چون چهارشنبه سوري موجب عدم تجمع آنها و تبديل شان به عقده هاي رواني مي گردد.
مي خواهم گزارش را تمام كنم كه خبر ورود «ديناميت كوچك» تمام ذهنم را به خود مشغول مي كند. مي گويند اين ماده آتش زا كوچكتر از ديناميت واقعي است اما قدرت تخريب و صداي آن تفاوت چنداني با ديناميت معمولي ندارد.

قتل هاي سريالي يك قاتل افغاني
تجسس هاي پليسي براي شناسايي قربانيان قاتل افغاني كه در اصفهان دختران را بازيچه نقشه هاي شوم خود مي كرد، آغاز شد.
ماموران اداره آگاهي اصفهان در پي كشف جسد دختر ۲۴ ساله اي در كوه هاي اطراف شهر، متوجه فعاليت اين قاتل حرفه اي شدند.
كشف جسد
در آخرين روز دي ماه امسال، ماموران نيروي انتظامي از طريق تماس فرد ناشناسي متوجه جسدي در كوه هاي آتشگاه در اطراف شهر اصفهان شدند. ماموران بلافاصله به همراه قاضي كشيك جنايي، در محل كشف جسد حاضر شدند و با دستور قاضي ويژه قتل، تحقيقات براي شناسايي قاتل آغاز شد.
در بررسي هاي اوليه مشخص شد قاتل با طناب قرباني خود را خفه كرده است و حدود دو ساعت از زمان قتل مي گذرد.ماموران تشخيص هويت پس از بررسي ليست افرادي كه اعلام فقدان شده اند موفق شدند هويت مقتوله را شناسايي كنند. قرباني اين جنايت دختر ۲۴ ساله اي به نام فاطمه است. فاطمه روز واقعه حدود ساعت ۱۰ صبح به قصد گرفتن داروهاي مادرش از داروخانه خارج شده، ولي ديگر به خانه برنگشته است. ماموران سپس راهي داروخانه شدند كه مسوول آنجا در بازجويي به ماموران گفت: «فاطمه چند روز قبل (روز جنايت) براي گرفتن داروهاي مادرش به داروخانه آمد و بدون هيچ مشكلي از اينجا خارج شد.»
همچنين در بررسي هاي دوستان مقتوله مشخص شد مقتوله وضعيت اخلاقي خوبي نداشته و به همين دليل با خانواده اش مشكل داشته است.
ماموران كه هيچ سرنخي براي شناسايي و دستگيري عامل يا عاملان احتمالي اين جنايت نداشتند با همكاري شركت مخابرات اقدام به بررسي وضعيت تماس هاي خانه مقتوله كردند. آنها در بررسي پرينت تلفن متوجه شدند مقتوله در دو ماه گذشته، ۵۲ تماس با تلفن همراه فردي ناشناس داشته است. خانواده مقتوله هم در بازجويي ادعا كردند كه با اين شماره آشنايي ندارند.
در ادامه مشخص شد كه تلفن متعلق به فردي به نام ناصر ۲۴ ساله است كه در يك مغازه ميوه فروشي در اصفهان كار مي كند. ماموران سپس با كسب دستور قضايي، راهي محل كار ناصر شدند و پس از دستگيري، او را براي بازجويي به اداره آگاهي اصفهان انتقال دادند.
ناصر در بازجويي با انكار داشتن هر گونه رابطه اي با فاطمه به ماموران گفت: «مقتوله را نمي شناسم و فقط تلفني صداي او را شنيده ام. ما در مغازه شاگردي افغاني به نام اسماعيل داريم كه با اين دختر دوست بود. فاطمه به تلفن من زنگ مي زد و مي خواست كه گوشي را به اسماعيل بدهم.»
صاحب ميوه فروشي در ادامه گفت: «اسماعيل از چند روز قبل به طرز مشكوكي ناپديد شده و هيچ اطلاعي از او ندارم.»
ماموران با توجه به به دست آوردن تنها سرنخ ماجرا، تحقيقات گسترده اي را براي دستگيري اسماعيل آغاز كردند كه در بازجويي از دوستان او مشخص شد متهم به قتل به خانه يكي از دوستانش در شهرستان سميرم رفته است كارآگاهان ويژه قتل اصفهان با بدست آوردن آدرس مخفيگاه اسماعيل با كسب نيابت قضايي راهي محل شدند و در آنجا موفق شدند متهم را به همراه دختر جواني دستگير كنند.
متهم به قتل در ابتدا منكر قتل شد اما هنگامي كه شواهد موجود در پرونده را بر عليه خود ديد، ناچار به اعتراف، به قتل فاطمه شد. اسماعيل در باز جويي ها اقرار كرد «من به فاطمه قول ازدواج داده بودم و او به من خيلي علاقه داشت. روز حادثه با طرح نقشه قبلي با او تماس گرفتم كه گفتم با هم براي گردش به كوههاي آتشگاه برويم. در آنجا با همدستي دختر ديگر او را با طنابي كه از قبل آماده كرده بودم خفه كرديم و پس از سرقت طلاهاي او به سميرم فرار كرديم.»
كارآگاهان سپس اقدام به بازجويي از همدست اسماعيل به نام «مهناز» كردند كه او با اعتراف به همدستي در قتل فاطمه به ماموران گفت: «من به اسماعيل خيلي علاقه دارم او به من قول ازدواج داده بود و به همين خاطر من حاضر بودم براي رسيدن به او دست به هر كاري بزنم. روز جنايت اسماعيل به من گفت دختري براي او ايجاد مزاحمت كرده است و سد راه ازدواج با او شده است. او گفت مي خواهد او را اذيت كند تا دست از سرش بردارد از ابتدا قرار نبود او را بكشيم. ولي در كوه، اسماعيل با طناب او را خفه كرد.»
بازپرس پرونده پس از تحقيقات اوليه به دليل اينكه احتمال مي رود اين قاتل افغاني با اين شيوه مرتكب قتل هاي ديگري هم شده باشد، متهم را براي تحقيقات بيشتر در خصوص قتل هاي احتمالي تحويل ماموران آگاهي داد.
ماموران در فرضيات خود احتمال مي دهند مهناز قرباني آينده اين جنايتكار حرفه اي بوده است كه با عكس العمل به موقع ماموران اسماعيل در اجراي نقشه خود ناكام مانده است.

تكذيب شد
در پي ادعاي يك سايت خارجي (پنه لوپه دات اورگ) در مورد اوضاع اسفبار زنان وكودكان در بم، اسدالله ايرانمنش به همشهري گفت: «اسكان موقت وتامين امنيت، جزو اولين اقدامات انجام شده توسط بهزيستي بوده است.
تكذيبيه مدير تبليغات و اطلاع رساني ستاد مركزي امداد در حالي است كه حرف هاي يك امدادگر خارجي در اين سايت به سرعت در حال رشد و نمو و تكثير است. سايت «پنه لوپه» سايت يكNGO بزرگ است كه اعضاي مختلفي از كشورهاي متفاوت جهان دارد و به چند زبان زنده دنيا آپ لود مي شود. يعني ظاهرا صداي ما به بلندي هوار آنها نيست!

سرقت از خانه داماد
پدرزني به خاطر اختلاف دختر و دامادش از خانه آنها سرقت كرد.
در پي شكايت مردي با نام «علي.پ» پدرزن وي به اتهام سرقت از منزل دامادش دستگير شد.
علي در شكايت خود گفت: وقتي با زنم آشنا شدم يك سالي مي شد كه از همسر اولش جدا شده بود او از شوهر اولش يك پسر ۱۵ ساله داشت.
در اين چند ماه اخير من و همسرم با هم اختلاف پيدا كرديم. من پيشنهاد دادم به خاطر حل اختلاف هايمان به قشم سفر كنيم. پسر همسرم را به خاطر اينكه مدرسه مي رفت نمي توانستيم با خود ببريم.
وقتي از مسافرت برگشتيم خانه را خالي ديديم. پس از شكايت و پيگيري متوجه شديم كه پدرزنم به خاطر اختلاف ما اين كار را كرده است و تمام وسايل خانه مان را به انباري شركتش برده است.
با پسر همسرم صحبت كردم و او گفت كه پدربزرگش كليد خانه را از او گرفته است.
ماموران كلانتري در حال تحقيق روي اين پرونده هستند.

گل به خودي ۳ميليوني
خبر سرقت از خانه پدر و مادر آنهم بعد از چند روز فرار به همراه دوستان چيز غريبي است. اما به هرحال در اين شهر شلوغ و پرحادثه از شنيدن آن نبايد چندان تعجب كرد.
راحله ۱۷ سال دارد، مجرد است و پس از آشنايي با دختر و پسري به نام هاي مهسا و سهيل از خانه فرار مي كند. آنها با طرح نقشه اي ۳ ميليون تومان پول نقد، طلا و چند تراول و چك سفيد امضا از خانه پدر راحله سرقت كرده اند.
پدر راحله درمورد نحوه سرقت مي گويد: راحله هرازگاهي به خانه مي آمد و چيزي سرقت مي كرد، هر دفعه از ترس آبرويمان كوتاه مي آمدم اما اين بار تمام داروندارمان را برده است.
راحله بار آخري كه از خانه فرار كرد دو فيلم عروسي خواهرش را با خود برد. ما نگران بوديم كه اين فيلم پخش نشود براي همين وقتي سهيل تماس گرفت و گفت امانت شما دست من است بياييد و بگيريدش با او قرار گذاشتم و به خاطر تاكيدش همسرم را هم با خود بردم.
اما پس از يك ساعت انتظار آنها سر قرار نيامدند و ما به خانه برگشتيم. به خانه كه رسيديم پنجره اتاق راحله كه رو به خيابان است باز و خانه بهم ريخته بود. پس از جست وجو متوجه شديم پول نقد و چك و تراول سرقت كرده اند.

خريد منزل با قمه
يك آقاي نه چندان محترم به ظاهر خريداري شيك پوش با يك اسلحه سرد مثل قمه به يك بنگاه معاملات ملكي (دفتر املاك خودمان) رفت و پس از درب و داغان كردن صاحب بنگاه ۱۲ ميليون تومان پول بالا كشيد و زد به چاك! به همين راحتي.
علي صاحب املاك اتومبيل در شكايت خود به ماموران كلانتري گفت: «سر معامله يك خودرو با يكي از مشتريان به توافق نرسيدم، چند روز بعد او به همراه چند نفر با پرايد سبزرنگ به املاك حمله و با قمه و چاقو مرا زخمي كردند و ۱۲ ميليون تومان پول نقد سرقت كردند.آنها فحاشي كرده و مرا به مرگ تهديد كردند و تمام شيشه هاي املاك را شكستند و بعد از آنجا فرار كردند.»
برادردزدي 
سارق جوان و سابقه داري بعد از آنكه از منزل برادرش سرقت كرد، دستگير شد. رضا كه پرونده هاي سنگيني از موادمخدر، رابطه نامشروع، ورود غيرمجاز به منزل و دو سابقه سرقت از منزل و سرقت موتور دارد پس از يك سال آزادي از زندان به خاطر تهيه موادمخدرش از منازل سرقت مي كرد.
وي پس از سرقت دستگاه سي.دي و طلا و مقداري پول نقد از خانه برادرش در حين فروش دستگاه سي.دي مورد ظن ماموران قرار گرفت.
او در بازجويي هاي اوليه منكر سرقت شد اما بعد اعتراف كرد كه به خاطر تهيه مواد مخدرش از منازل حتي دوست و فاميل هم سرقت كرده است.رضا به بيش از ۱۲ مورد سرقت اعتراف كرد.
متهم به خاطر عجز از معرفي كفيل تا اقدام بعدي در بازداشت است.

سرقت از مسجد
چهار نوجوان آمريكايي كه هفته قبل به يك مسجد دستبرد زده بودند، توسط پليس تگزاس دستگير شدند. قائم مقام اداره پليس لوباك اظهار داشت كه دستگيرشده ها هم اكنون در بازداشتگاه نوجوانان بسر مي برند و اسامي آنها به دليل صغير بودن افشا نخواهد شد.به گفته وي، شواهد موجود نشان مي دهد كه نفرت و خشم، انگيزه اين سرقت و خرابكاري بوده، اما در اتهامات عليه اين نوجوانان، اشاره اي به جرايم ناشي از نفرت نشده است.امام و نمازگزاران مركز اسلامي «سات پلينز» در تگزاس كه براي نماز صبح به اين مركز مراجعه كرده بودند، مشاهده كردند ساختمان و اموال اين مسجد مورد تخريب افراد ناشناسي قرار گرفته است.همچنين آياتي كه بر ديوار نمازخانه نوشته شده بود، تخريب و به جاي آن شعارهاي نژادپرستانه وضداسلامي درج شده است.علاوه بر آن جعبه اعانات مسجد و يك دستگاه پخش ويديو نيز به سرقت رفته بود.

سارقان حرفه اي خودرو
آقايان دزد! زياد هم گول حرفه اي بودنتان را نخوريد، بالاخره يك روزي پايتان گيرمي افتد.يك شبكه حرفه اي سرقت خودروهاي سواري توسط ماموران آگاهي اسلامشهر متلاشي شد و سه سارق در اين ارتباط دستگير شدند.ماجرا از اين قرار بود كه در پي وقوع چند فقره سرقت خودروي سواري با مسموم كردن رانندگان، ماموران آگاهي موفق شدند سه سارق حرفه اي كه يكي از آنها زن بود را دستگير كنند.اين افراد ساكن شهرك واوان، در سرقت شش دستگاه خودروي مدل بالادست داشتند و پس از دستگيري تحويل مقامات قضايي شهرستان اسلامشهر شدند.ماموران آگاهي اسلامشهر با شناسايي متهمان و اقدامات پليسي موفق شدند شش دستگاه خودرو شامل پرايد، پيكان و پژو را كشف و ضبط كنند.سارقان با طعمه قرار دادن يك زن، رانندگان را مسموم و خودروها را سرقت كرده و با مدارك، كارت و بيمه نامه به قيمت پايين به فروش مي رساندند.

سيستم مداربسته در زندان
ديگر بخور و بخواب در زندان تمام شده، مراقب رفتارتان باشيد كه هر كاري كه انجام مي دهيد كنترل مي شود.
روابط عمومي اداره كل زندان هاي مازندران اعلام كرد: سيستم مداربسته زندان تنكابن با حضور رئيس سازمان زندان هاي كشور افتتاح شد.
اين روابط عمومي در گزارشي افزود: فاز اول سيستم مدار بسته تلويزيوني زندان اين شهرستان با هزينه ۸۵۰ ميليون ريال راه اندازي شد.
اين گزارش افزود: اين سيستم با ۱۶ دوربين، نقاط مختلف زندان را زير پوشش دارد و فاز اول آن كه شامل هشت دوربين است نصب، شده است.
برابر گزارش اين روابط عمومي همچنين «سيدمرتضي بختياري» رئيس سازمان زندان هاي كشور از زندان هاي آمل، نور، نوشهر و تنكابن بازديد كرد.

مرگ در آتش
تصادف دو دستگاه وسيله نقليه در محور محمودآباد منجر به آتش سوزي در يك خودرو و مرگ ۴نفر شد.
در اين حادثه رانندگي يك دستگاه خودروي سمند بر اثر برخورد با يك كاميون آتش گرفت و سرنشينان آن كه ۲ مرد و ۲ زن بودند در آتش سوختند.
همچنين برخورد سه دستگاه خودرو با عابران پياده و موتور سيكلت در شهرهاي بابل، سوادكوه و جويبار در سه روز اخير منجر به فوت سه عابر پياده و راكب موتور سيكلت شد.

مرگ به خاطر فداكاري
«پطرس» كودك فداكار كه يادتان هست حالا اين خبر را هم بخوانيد:
يك نوجوان فداكار شهرستان ديلم با نجات جان دو نفر كه درحال غرق شدن در ساحل درياي اين بندر بودند جان خود را از دست داد.
«احمدرضا بندي۱۶ » ساله با مشاهده غرق شدن دو نوجوان، با فداكاري آنان را نجات داد اما خود وي جان خود را از دست داد. به گفته شاهدان عيني، تلاش چند نفر از مردم ديلم، براي نجات اين نوجوان فداكار، نتيجه اي در برنداشت و جسد بي  جان او پس از حدود يك ساعت از آب بيرون كشيده شد. جانفشاني اين نوجوان كه دانش آموزي ممتاز و ورزشكار رشته هاي كشتي و كاراته بود و به منظور تمرينات ورزشي به ساحل رفته بود، شهروندان ديلمي را در اندوه و ماتم فرو برد.

نجات از مرگ حتمي
آدم شانس كه داشته باشيد، همين مي شود. از آسمان سنگ هم ببارد يك خط روي صورتش نمي افتد، غرق شدن كه چيزي نيست.
كشتي هاي نيروي دريايي يونان ۵۴ مهاجر غير قانوني را كه قايق آنان در آبهاي درياي مديترانه در خطر غرق شدن قرار داشت مرگ نجات دادند. كشتي حاملان اين مهاجران كه از يكي از بنادر تركيه حركت كرده بود امروز در آبهاي بين المللي نزديك سواحل يونان دچار حادثه شده بود.
قرار است اين مهاجران كه بيشتر فلسطيني هستند به پايگاه نظامي«سودا» متعلق به نيروهاي آمريكايي منتقل شوند تا اقدام لازم براي بازگرداندن آنان صورت گيرد.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |