يكشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۴
نگاه روزنامه نگار
آمريكا و دام عراق

پاتريك سيل
ترجمه: يوسف عزيزي
به نظر مي رسد كه آمريكا، سيطره اش را در عراق از دست خواهد داد. يورش هاي سريع عليه نيروهاي ائتلاف افزايش يافته و به انفجاري تمردآميز و مسلحانه بدل شده است. شبه نظاميان مقتدا صدر- يكي از رهبران شيعي كه از حمايت وسيع توده اي برخوردار است- در تلاش براي اخراج خشونت آميز آمريكا و هم پيمانانش از عراق، به مردان مقاومت اهل سنت پيوسته اند. جنگ در دژهاي سنيان، در فلوجه ورمادي و نيز در شهرهاي شيعه نشين كوفه و نجف و كربلا و عماره و ناصريه، شعله ور شده است. تلفات جاني آمريكاييان و نيز شمار مقتولان و زخميان عراقي، افزايش قابل ملاحظه اي داشته و ميزان ويراني گسترش يافته است.هيچ جايي در عراق، امن نيست و جنگ بار ديگر كشور را فرا گرفته است.در همان حال، آمريكا در سراسر جهان با تهديدهاي تروريستي اسلام گرايان افراطي رو به روست كه جنگ عراق و افغانستان و نيز طرفداري كوركورانه آمريكا از اسرائيل، خشم و انتقامجويي آنان را تغذيه مي كند. اين امر به ويژه پس از سياست هاي شارون، كه در دوره اخير به اوج توحش خود رسيده، محسوس تر است.آيا جنگ عراق- آن گونه كه سناتور ادوارد كندي مي گويد- ويتنام جورج بوش است؟ و آيا آمريكا «جنگ عليه تروريسم» را به رغم ميلياردها دلار هزينه اين كار، باخته است؟ و آيا ايالات متحد آمريكا و بريتانيا در سياست خارجي شان، اشتباهي تاريخي مرتكب شده اند؟
در جستجوي راه خروج
توني بلر، نخست وزير انگليس هفته آينده به واشنگتن مي رود تا با پرزيدنت بوش «شوراي جنگي» تشكيل دهد. فاجعه بار آن كه هر دو شخص، با مزاج و سياست هايي كه دارند، قادر به ارزيابي اساسي مواضع و تغيير سياست هايشان در جهت متناسب با وضع موجود نيستند. از سوي ديگر انتظار مي رود شارون در خلال سفر خود به آمريكا كه ديروز آغاز شد خواهان تأييد بيشتري براي سياست هاي توسعه طلبانه و تجاوز كارانه اش شود، سياست هايي كه آتش نفرت عليه آمريكا را در جهان عرب و اسلام شعله ور كرده است. در اين حالت، گزينه هاي آمريكا در عراق كدامند و چگونه مي تواند اين عصيان را فرو نشاند؟
۱- گزينه نخست براساس گسترش كشمكش و شدت بخشيدن به عمليات سركوب و تدارك نيروهاي بيشتر و قتل يا بازداشت فعالان و اتكا بر قدرت و قلع و قمع به منظور سركوب خيزش قرار دارد. اين در واقع، همان چيزي است كه اكنون رخ مي دهد. اين همان سياست بازهاي آمريكا در وزارت دفاع و شوراي امنيت ملي است كه از سوي رهبران راستگري افراطي يا گروه هاي حوزه هاي تحليل و انديشه هوادار اسرائيل يا مؤسسه «ناشنال اينترپرايز»، مؤسسه «هريتيج» و «مؤسسه خاور نزديك در واشنگتن» حمايت مي شوند.عجيب نيست اگر آمريكا در عراق، تاكتيكي را به كار مي برد كه اسرائيل عليه فلسطينيان به كار مي گيرد، نظير ارسال تانك ها به شهرهاي آكنده از جمعيت و آتش باري با هليكوپترهاي جنگي به سوي غيرنظاميان . بر اينها بايد منظره نفرت انگيز زندانياني را بيفزاييم كه دست ها و چشم هايشان را مي بندند و رهسپار تحقيقات سخت و دشوار مي كنند.
۲- گزينه دو آن كه ايالات متحد آمريكا اعلام كند همزمان با تحويل حكومت به عراقيان در روز سي ام ژوئن آينده، نيروهايش را از عراق خارج خواهد كرد. اما به احتمال زياد اين كار انجام نخواهد شد مگر آن كه صدها سرباز آمريكايي در حادثه اي يا نبردي كشته شوند يا اعضاي شوراي حكومتي مورد حمايت آمريكا به قتل برسند. البته هيچ كس در آمريكا حتي مخالفان جنگ- با چنين «عقب نشيني همراه با فرار» موافق نيست. زيرا چنين عقب نشيني اي، ضربه سختي به هيبت آمريكا و شكست شرم آوري براي آرزوهاي امپرياليستي دولت بوش و تهديدي جدي براي فرصت انتخاب دوباره بوش خواهد بود.
۳- مي توان گزينه سومي را انتخاب كرد و از سازمان ملل خواست كنفرانس بزرگي را براي آشتي سياسي سامان دهد تا نمايندگاني از همه نيروها و گروه هاي عراقي و كشورهاي همسايه- ايران، سوريه و تركيه- و نيز عربستان و كويت و اردن و مصر در آن شركت جويند. پيامدهاي مسئله عراق براي همه اين كشورها اهميت دارد و همگي مايلند ديدگاهشان درباره عراق در نظر گرفته شود. شرط پيشين موفقيت چنين كنفرانسي آن است كه آمريكا تعهد كند نيروهاي اشغالگر را خارج سازد و از حمايت افرادي چون احمد چلبي خودداري ورزد. وي فاقد مشروعيت و داراي سابقه آلوده اي است و پيش از جنگ، اطلاعات دروغيني را در اختيار دولت بوش قرار داده بود. اما آمريكا آماده پذيرش چنين راه حلي نيست. آمريكا به اين ديدگاه استعماري تمايل دارد كه خود را صاحب «حق» در تحميل نظامي بر ملت عراق مي داند. اين كشور به جاي ياري طلبيدن از ايران و سوريه، به تحريف مواضع آنها پرداخته و براي انزوايشان، تلاش كرده است. در نتيجه، جهانيان بايد منتظر نتايج انتخابات رياست جمهوري آمريكا در نوامبر آينده باشند، به اين اميد كه ملت آمريكا از حكمت و شعور صحيح برخوردار باشد تا از اين دولت وحشي و ورشكسته رهايي يابد.
بحران در غرب
از بدترين پيامدهاي جنگ عراق و كشمكش عربي- اسرائيلي كه هنوز راه حلي پيدا نكرده است، اين كه فضايي از بحران اخلاقي و سياسي ميان اروپا و آمريكا درباره خاورميانه وجود دارد. با بدتر شدن اوضاع و صدور خشونت به اروپا- آنگونه كه در انفجارهاي اخير مادريد ديديم- شكاف ميان دو كرانه اقيانوس اطلس افزايش مي يابد كه پركردن آن،  دشوار به نظر مي رسد. به رغم آرزوي توني بلر براي دستيابي به جاي پايي در اين دو كرانه، اكثريت قريب به اتفاق افكار عمومي اروپا با جنگ در عراق مخالفند و نيز كوشش هاي شارون براي سركوب فلسطينيان و تخريب نهايي آرزوهايشان در برپايي كشور فلسطين را به شدت محكوم مي كنند. سنجش افكار عمومي و راه پيمايي ها و تظاهرات و ديگر دلايل نشان مي دهد كه اكثريت اروپاييان معتقدند آمريكا و اسرائيل، راه اشتباهي را در پيش گرفته اند كه هم آنها و هم صلح و امنيت در خاورميانه را تهديد مي كند. اروپايياني نيز هستند كه نسبت به تنگنايي كه آمريكا با آن روبه روست، بي تفاوتند. چكيده مواضع آنان درباره عراق چنين است: «آمريكا،  خود اين مشكل را ايجاد كرده و اكنون بايد راه حلي براي آن پيدا كند.» اما ديدگاه مسئولانه، اروپاييان را وادار مي سازد تا بگويند كه آنان بايد همه تلاش خود را براي كمك به آمريكا در جهت راهيابي از دام عراق به كار گيرند و در همان حال براي كوشش در جهت حل كشمكش اعراب و اسرائيل به اين كشور بپيوندند، حتي اگر نيازي به تحميل اين راه حل بر دو طرف كشمكش باشد. شايد مانع اساسي، همانا خودداري آمريكا از اعتراف به هدف هاي واقعي جنگ و ماجراجويي اش در عراق است. بديهي است كه ادعاي تمايل به وارد كردن دمكراسي، ادعايي كاذب و قلابي است و اين شبيه ادعاي آمريكا درباره تهديد جنگ افزارهاي كشتار جمعي عراق است. هدف هاي واقعي جنگ، تحكيم سلطه كامل سياسي و نظامي بر منابع نفت در منطقه خليج است. اما هدف فرعي كه ذهن مسئولان عمده آمريكايي را مشغول مي سازد، ضمانت چيرگي اسرائيل بر فلسطين و بر كشورهاي همسايه دور و نزديك آن است اما اين هدف ها بعيد است با تأييد اروپايي ها يا عرب ها روبه رو شود. الحيات

سايه روشن سياست
اختاپوس يا ملاعمر
چندي پيش آمريكايي ها كه مدتهاست در پي بن لادن و رهبران القاعده هستند، دچار اشتباه مضحكي شدند. آنها يك ژنرال فرانسوي را با ملاعمر يكي از رهبران برجسته القاعده اشتباه گرفتند چرا كه اين ژنرال در برقراري ارتباط با بي سيم از اسم رمز هومارد (Homard) كه در زبان فرانسوي به معني اختاپوس است، استفاده كرده بود. البته فرمانده به خاطر لهجه فرانسوي اش اين كلمه را به گونه اي تلفظ كرده بود كه عمر (Comar) شنيده شده و اين هم آمريكايي ها را به اشتباه انداخته بود.
۱۰۰ سالگي روزنامه كمونيستي فرانسه
005190.jpg

امروز، يكشنبه- روزنامه اومانيته فرانسه كه از سوي ژان ژورس از اعضاي شاخص طرفدار سوسياليسم در فرانسه تاسيس شده بود، صدمين سالگرد انتشارش را جشن مي گيرد. حزب كمونيست فرانسه ۲۰ سال است كه قدرت خود را از دست داد.با اين وجود روزنامه اومانيته هنوز هم جاي خاصي براي خود در ميان نشريات فرانسوي دارد.اين روزنامه در سال ۱۹۳۹، بيش از ۳۰۰ هزار تيراژ داشت كه البته به طور زيرزميني منتشر مي شد اما در دوران جنگ جهاني دوم به يكي از مهمترين عوامل مقاومت فرانسه تبديل شد.تيراژ روزنامه تا سالهاي دهه ۱۹۵۰ بيش از ۵۰۰ هزار بود اما بعد از ۱۹۵۰ تيراژش به ۲۰۰ هزار تنزل كرد. پس از ۱۹۹۱ با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و كاهش مشتريان اروپاي شرقي روزنامه و همچنين تضعيف حزب كمونيست فرانسه، ناچار به كم كردن تيراژ شد. رولاند لروي مدير باسابقه روزنامه كه حالا تنها ۵۰ هزار تيراژ دارد معتقد است كه اين روزنامه ديگر ارگان حزب نيست اما هنوز روزنامه اي كمونيستي است.
بوش نگران شغلش است
جورج بوش رئيس جمهوري آمريكا دوست ندارد شغلش را از دست بدهد. هفته گذشته بوش كه در جمع خبرنگاران خارجي و داخلي سخن مي گفت در پاسخ به سئوالي درباره احتمال شكست در انتخابات رياست جمهوري ۲۰۰۴ به خاطر حوادث عراق و پرونده بازجويي درباره يازدهم سپتامبر با عصبانيت اظهار داشت كه قصد از دست دادن شغلش را ندارد.
وي همچنين گفت: من جنگي عليه تروريسم را در پيش دارم كه در آن پيروز خواهم شد و براي پيروزي در آن هم برنامه اي مشخص دارم. بوش تاكيد كرد كه وظيفه فهماندن و جاانداختن اين پروژه براي مردم آمريكا هم وظيفه خودش است.همچنين رئيس جمهور آمريكا از تشبيه عراق به ويتنام خشمگين شد و افزود: اين تحليل ها، پيامهاي نادرستي را به سربازان آمريكايي كه در عراق هستند و دشمنان مي دهد.
هارواردي ها طرفدار كري
005193.jpg

در حالي كه رقباي انتخاباتي رياست جمهوري آ مريكا براي جلب آراي جوانان به فعاليتهاي خود سرعت بخشيده اند، طبق آخرين نظرسنجي ها در دانشگاه هاروارد، جان كري كانديداي حزب دموكرات و رقيب اصلي جورج بوش رئيس جمهور فعلي آمريكا و كانديداي حزب جمهوري  خواه، با ۱۰ درصد اختلاف و كسب امتياز ۴۸ درصدي، از بوش جلوزده است.اين نظرسنجي از سوي انستيتو سياست دانشگاه هاروارد و با شركت ۱۰۲۵ دانشجو انجام گرفته است كه به اعتقاد برخي تحليلگران آمريكايي نتيجه اش نشان دهنده موثر بودن فعاليتهاي كري براي جلب اعتماد جوانان از يك سو و كاهش محبوبيت بوش به خاطر مسائلي كه در شش ماه اخير پيش آمده از جمله تنش در عراق و پرونده يازدهم سپتامبر است. البته صاحبنظران انستيتو بر اين باورند كه جوانان از كري تنها به عنوان بديلي براي بوش حمايت مي كنند. ۶۲ درصد دانشجويان شركت كننده در نظرسنجي اعلام كرده اند كه در انتخابات شركت مي كنند اما در بخشي ديگر از نتايج هم گفته اند كه به تاثير شركتشان در نتايج انتخابات اعتقادي ندارند.حضور جوانان آمريكايي در انتخابات نسبت به جمعيت بسيار كم است. در انتخابات سال ۲۰۰۰ در حالي كه ۵۰ درصد مردم در انتخابات شركت كرده بودند، از اين تعداد تنها ۲۹ درصد را جوانان ۱۸ تا ۲۴ سال تشكيل داده بود.
كاهش تمايل آمريكايي ها به خدمت در ارتش
تعداد نيروهاي  مايل  به  ادامه  خدمت  در ارتش  آمريكا رو به  كاهش  است .به  نوشته  روزنامه  يو. اس . اي  تودي  در حالي  كه ضرورت  اعزام  نيروهاي  بيشتر به  عراق  در حال  افزايش  است ، تعداد نيروهايي كه  مايلند به  خدمت  در ارتش  آمريكا ادامه  دهند، رو به  كاهش  است؛  به  طوري كه  تعداد كمتري  از سربازاني  كه  دوره  خدمت  آنها در ارتش  به پايان  مي رسد ويا افرادي  كه  واجد شرايط بازنشستگي  هستند درخواست  ادامه  خدمت  در ارتش  آمريكا را دارند.كارشناسان  نظامي  آمريكا هشدار داده اند سربازان  تمام  وقت  واعضاي گارد ملي و ذخيره  اين  كشور به  علت  فشارهاي  ناشي  از ماموريت هاي  طولاني  مدت  از جمله ماموريت  هاي  طولاني  و مكرر در خارج  از كشور امسال  به  طور روزافزوني  خدمت در ارتش  را رها مي  كنند.دونالد رامسفلد وزير دفاع  آمريكا روز پنج شنبه  گذشته اذعان  كرد وزارت  دفاع امريكا مدت  خدمت  سربازي  در عراق  را براي  ۲۰ هزار سرباز تمديد خواهد كرد.اين  افزايش  خدمت  تا ۹۰ روز خواهد بود.يكي  از كارشناسان  نظامي  آمريكا مي  گويد: مخاطراتي  كه  نيروهاي  آمريكايي در عراق  با آن  مواجهند، مشكلاتي  را براي  ارتش  آمريكا به  وجود مي آورد و رويدادهاي  اخير در اين  كشور با تاثيرگذاري  منفي  بر والدين  وهمسران  سربازان  به  ترك  ارتش  توسط تعداد بيشتري  از نيروها منجر خواهدشد.طبق  گزارش  ارتش  آمريكا، در حالي كه سال  گذشته  تعداد نيروهاي خواهان ادامه  خدمت  در ارتش  ، بيش  از حد انتظار بود اين  رقم  امسال  به  شدت كاهش  يافته  است .

مشاهدات خبرنگار همشهري در عراق
آزادي در آتش
005187.jpg

نفيسه كوهنورد
خبرنگارجوان عراقي: «مردم نه به اشغال گران نگاه مثبتي دارند و نه به شوراي حكومتي
چرا كه اين شورا منتصب است نه منتخب به همين خاطر سياست را رها كرده اند و ترجيح مي دهند از دور به نظاره بنشينند.»
در قاب هاي بزرگ آجري كه تا يك سال پيش، تصاوير سراميكي صدام حسين رئيس جمهور سرنگون شده عراق جاي داشت، اكنون مناظر آبشار و كوه و دشت نقش بسته و در بعضي ديگر نيم تنه بدون صورتش مانده است. گرچه ساكنان پايتخت حالا ديگر بي تفاوت از كنار اين نمادهاي ويران مي گذرند اما ديدن تصاوير بي سر سردار قادسيه براي هيأت رسانه اي ايران كه چند روزي مانده به سالگرد حمله آمريكا به عراق ميهمان اين كشور بودند جالب و تأمل برانگيز است. به ميدان فردوس بغداد كه مي رسيم خاطره روز سقوط اين شهر و شادي مردم هنگام به زير كشيده شدن مجسمه صدام بيش از پيش برايمان زنده مي شود. حالا ميدان سوت و كور و خلوت است و تنها چند پليس عراقي در اطراف آن ايستاده اند. در مسيرمان به سوي هتل، از جلوي پايگاه نيروهاي آمريكايي مي گذريم. سربازي آمريكايي در سردر پايگاه حالت آماده باش بر تانكي نشسته و گرچه شهر در آستانه غروب آرام به نظر مي رسد اما لوله تانك گويي جايي را نشانه رفته و آن طرف تر سرباز ديگري طوري پشت مسلسل نشسته انگار هرلحظه مترصد آتش كردن است. درك شرايط كشور اشغال شده مهم ترين مسأله اي است كه ذهن همه را به خود مشغول كرده بسياري از ما به دنبال پاسخي براي اين سؤاليم. مردم عراق چه احساسي دارند آيا از شرايط جديد خوشحالند و طعم دموكراسي را كه آمريكا وعده داده بود مزه كرده اند؟ اگرچه سفر يك هفته اي ما مجال كاوش عميق در اين باره را نمي دهد اما از برخي شواهد و گفت وگو با مردم و مقامات سعي در درك نسبي واقعيت داريم. روزهايي كه ما در عراق بوديم با وجود گذشت تنها چند روز از حادثه انفجارات كربلا و كاظمين در عاشورا تقريباً اوضاع آرام به نظر مي رسيد. خبر انفجارها را در شبكه هاي مختلفي كه در هتل محل سكونتمان مي شد ديد دنبال مي كرديم اما خود ما جز چند صداي انفجار در دوردستها، ناآرامي خاصي را نديديم. اما به نظر موضوع نبود امنيت و ثبات مهم ترين موضوعي است كه ديگر مسايل را تحت شعاع خود قرار داده است. حسن كاظمي قمي كاردار ايران در عراق اوضاع اين كشور را ژله اي و غيرقابل پيش بيني توصيف مي كند چه هر لحظه امكان وقوع حادثه اي و انفجاري مي رود كه بسياري از اين حملات معلوم نيست از كجا صورت مي گيرد و همين نيز گويا نيروهاي ائتلاف را گيج كرده و مردم را خسته. نيروهاي آمريكايي نيز از اين رو همواره در حال آماده باش هستند. هرچند روزها را در داخل پايگاه هايشان مي گذارنند اما عصرها مي توان تانك ها و كاميون هاي حامل سربازان را در خيابان هاي بغداد ديد چرا كه در شب ناامني ها بيشتر است. شبهاي بغداد فضاي حكومت نظامي دارد و شب ها تردد كمتر است گرچه به قول همكار روزنامه ايران خيابان و اعيان نشين المنصور بغداد كه سراسر بوتيك هاي مدرن و رستوران هاي زيباست از اين قاعده مستثني است. مردم در رفت و آمدند و جوانان در كافي شاپ ها و رستوران ها دور هم جمع. صرف شام در يكي از اين رستوران ها فرصتي را براي گپ زدن با اين جوانان به ما مي دهد.
علي جوان ۲۴ ساله اي كه به اتفاق چهار دوست ديگرش به رستوران آمده دانشجوي حقوق است و مي گويد: با وجود اين كه به نظر اكنون زندگي در بعضي نقاط شهر به حالت عادي برگشته اما هنوز هيچ اعتباري به امنيت در بغداد نيست. خود ما  كه اينجا نشسته ايم مطمئن نيستيم كه به خانه بازمي گرديم. هر لحظه ممكن است راكتي يا موشكي جلوي پايمان منفجر شود. از او درباره آزادي و دوران پس از صدام مي پرسم پاسخ مي دهد تا زماني كه مردم آرامش نداشته باشند فكر كردن به دموكراسي بيهوده است. شادي رفتن صدام، روزهاي اول شيرين بود اما حالا نمي دانيم چه خواهد شد و صورت حساب اين آزادي چقدر خواهد شد. يكي از دوستان ديگرش هم از هرم نيازهاي مازلو سخن گفته و تأكيد مي كند تا اساس اوليه يعني خورد و خوراك و امنيت نباشد طبقه هاي بعدي هرم معني ندارند. رفاه از دست رفته بسياري از ساكنان پايتخت نيز آنها را آزرده ساخته است. برق شهري طبق برنامه اي در نقاط مختلف شهر قطع مي شود و بسياري از اين كه اين مسأله در روزهاي گرم مشكل آفرين خواهد بود ابراز نگراني مي كنند. نبود خدمات منسجم شهرداري نيز چهره بغداد را آشفته كرده و زباله ها را مي توان در گوشه و كنار خيابان ها ديد. كمبود بنزين هم از مشكلات ديگر شهروندان عراقي است. در ترافيك هاي سنگين بغداد اتومبيل هايي كه بنزين تمام كرده اند به چشم مي خورند و فروشنده هاي بنزين كه آن را در ظروف پلاستيكي عرضه مي كنند مي توان ديد و در نهايت بيكاري و نبود كسب و كار مناسب، بر نارضايتي مردم افزوده است.
005196.jpg

زهرا زني كه ليسانس زبان انگليسي دارد در مغازه كاست موسيقي فروشي كنار رستوران مشغول گوش كردن CDهاي عربي براي خريد است به جواناني كه در مقابل مغازه دور هم جمع شده اند اشاره مي كند و مي گويد: «اينها شايد هريك زماني كاري داشتند اما الان بيكارند و درآمدي ندارند. مردم تصور مي كردند ورود آمريكا همه چيز را يك باره درست مي كند اما وعده هاي آمريكايي ها هم تحقق نيافته و ثبات هم برقرار نشده است.» بعد با خنده ادامه مي دهد: «عربها به رفاه عادت دارند صدام ظرف ۴ ماه پس از جنگ ۱۹۹۱ عراق را بازسازي كرد اما آمريكايي ها هنوز نتوانسته اند اين كار را انجام دهند. »
عبدالحميد فروشنده مغازه نيز در مورد احساسش در عراق بدون صدام مي گويد:« من و بسياري مانند من نمي دانيم چه حسي داريم. اول خوب بود اما حالا همه چيز گنگ است.» او احساسش را در مورد حضور آمريكايي ها با حلقه كردن دستانش به نشانه  حلق آويز، دور گلويش نشان مي دهد و مي خندد: «چه فرقي كرده است ديكتاتور رفته و ابرقدرت آمده. اين احساس سرخوردگي را مي توانيد درك كنيد؟»
البته نگاه سياسيون و مقامات عراقي به اين موضوع به گونه اي ديگر است. احمد چلبي از اعضاي شوراي انتقالي عراق در اين باره معتقد است كه آمريكا را بايد در كنار سقوط صدام ديد اگر صدام مي ماند وضع بدتر بود و تأكيد مي كند كه صدام امنيت را به شكلي كه در گورستان ها بوده برقرار كرده بود. اما وي نيز بر اين باور است كه اشغالگران به تنهايي نمي توانند امنيت را برقرار كنند و اوضاع امنيتي در عراق ثبات نخواهد يافت مگر اين كه خود مردم امور را به عهده بگيرند.
مردم مسخ شده و سرخورده از اين ناآرامي ها و حضور بيگانه از سياست هم به دور مانده يا خود ترجيح مي دهند دور بمانند گرچه شعارهاي انتخابات در ديوارهاي شهرهاي مختلف به چشم مي خورد اما مردم گويي چندان هم موضوع را دنبال نمي كنند مگر كساني كه جزو اطرافيان گروه هاي سياسي هستند. عراقي ها در طول تاريخ جمهوريشان هيچگاه انتخاباتي را تجربه نكردند و همه روزگارشان سراسر كودتا بوده و رؤسا نيز از اين طريق بر تخت نشسته اند (ميدان فردوس حدود ربع قرن پيش در ميان هلهله عراقي ها شاهد فروافتادن مجسمه عبدالكريم قاسم بود)، پس از جنگ نيز در انتخاب شوراي حكومتي موقت نقشي نداشتند و محمد خبرنگار جواني كه شب ها در هتل به عنوان مسئول پذيرش كار مي كند مي گويد: «مردم نه نگاه مثبتي به اشغال گران دارند و نه به شوراي حكومتي چرا كه اين شورا منتصب است نه منتخب به همين خاطر سياست را رها كرده اند و ترجيح مي دهند از دور به نظاره بنشينند.»
گرچه چلبي تشكيل شوراي حكومتي را اولين گام سپردن امور به مردم مي داند و تأكيد مي كند كه عراق در دوران گذار است او خود منتصب بودن شورا را پذيرفته و مي گويد: ما از فساد بيشتر به فساد كمتر منتقل شديم. در واقع به اعتقاد وي تشكيل شوراي حكومتي بهتر از بودن تمام امور در دست اشغالگران است.
در شهرهاي مذهبي عراق به ويژه نجف و كربلا وضع اندكي متفاوت است. در ورودي كربلا كودكان و جوانان در مقابل مغازه فروش لوازم صوتي ايستاده اند يكي از تلويزيونهاي پشت ويترين مراسم عزاداري عاشورا را نشان مي دهد و آنها با هيجاني خاص تصاوير را مي نگرند.
پرچمهاي يا حسين سبز و مشكي بر بامهاي خانه ها بود و شيعيان در حرم امام حسين (ع )و حضرت ابوالفضل(ع ) عزاداري مي كردند. اشتياق براي حسين را مي شد از تنفس در فضاي كربلا هم حس كرد. در صحن امام حسين، گروهي پير و جوان مشغول عزاداري، توجه ما را به خود جلب كرده بود. جواني قبل از سينه زني و نوحه خواني، سخنراني مي  كرد، چون عربي بود خيلي از سخنانش را متوجه نشديم اما از نام مقتدي صدر كه در پايان جملاتي شعارگونه تكرار مي شد، دانستيم اين گروه طرفداران مقتدي هستند. در آن روزها هنوز صدر خاموش بود و به گفته يكي از ديپلماتهاي ايراني طرفداران اين طلبه جوان تنها در كربلا و عده  اي هم در نجف حضور داشتند.هر چند كه پس از ناآرامي هاي اخير طرفداران مقتدي صدر بدليل احساس اينكه آمريكا به بهانه او زورگويي مي كند افزايش يافته است. شيعيان اعم از طرفداران مقتدي يا ديگران مقلد و پيرو مراجع هستند. تعداد كثيري از آنها پيرو و مقلد آيت الله سيستاني و نوجوانان نيز مقلد آيت الله حائري هستند هر دو نفر اين مراجع سعي مي كنند مقاومت را تقويت كنند. گرچه در جاي جاي شهرهاي مذهبي عكسهاي شهيدآيت الله محمد باقر صدر و شهيد سيدمحمدصادق صدر پدر مقتدي بيش از تصاوير آيت الله سيستاني و شهداي خانواده حكيم به چشم مي خورد.
در ميان هيات صحبت از اين بود كه ساكنان اين شهرها به ويژه كربلا بيش از ديگران طعم نبودن و سرنگوني صدام را كه داغي بزرگ سالهاي استبداد بر دل شيعيان عراق گذاشته، درك مي كنند. اما باز هم نمي دانستيم چه حسي نسبت به اشغالگران داشتند.
خديجه زني كه در حرم كار مي كرد و اندكي هم فارسي مي دانست، مي گويد: «اين ياري خداوند بود كه صدام رفت اگر خدا نمي خواست آمريكا هم نمي توانست كاري  كند.»
جمال جوان ۲۵ ساله اي كه در گوشه اي از صحن نشسته و عزاداري طرفداران مقتدي صدر را مي نگرد و دعا مي كند همچنين انديشه اي دارد او كه اندوه از دست دادن چند تا از دوستانش در انفجارات عاشورا را بر دل دارد بغض گلويش را به سختي بلعيده و تاكيد مي كند: «اما ما بيگانه را هم نمي خواهيم خودمان مي توانيم و بايد بتوانيم كاري براي خودمان بكنيم.اشغال با آزادي در تناقض است. اشغالگر كه نمي تواند بگويد من اينجا مي مانم اما شما آزاديد. »
فروشنده مغازه پارچه فروشي هم كه مردي ميانسال مي نمايد مي گويد: «وقتي كس ديگري مي گويد براي شما آزادي آورده ام تحملش سخت است.»
ساختار عشيره اي عراق و اين كه اجتماع اين كشور مراحل رشد اجتماعي را برخلاف ديگر كشورهاي خاورميانه اي طي نكرده است هم موضوعي بود كه از قبل درباره عراق مطالعه كرده بودم و دوستان همسفر نيز در اين باره بحث مي كردند.بسياري از كساني كه با ايشان صحبت مي كرديم خود را متعلق به قبيله اي در عراق معرفي مي كردند. در تاريخ عراق هم از زماني كه قلم انگليسي ها و فرانسوي ها مرزهايش را بر خاورميانه نقش زدند، قبايل همواره به نوعي مورد استفاده قدرتها واقع شده اند. حالا نگراني ديگر مردم گويي همين است.
علي محمد ۳۵ ساله كه شيعه تحصيلكرده دانشگاه است مي گويد: «ما هر كدام متعلق به قومي هستيم. سالها فشار حكومت قومي ديگر را حس كرده ايم. هميشه گروهي سرآمد گروه ديگر بوده اند ديگر نمي خواهيم اين را تجربه كنيم. در شوراي حكومتي هم ا نگار به گروهي ترجيح داده مي شوند». البته او نخواست بيشتر توضيح دهد كه منظورش كدام گروه است.
البته در اين باره عمار حكيم فرزند عبدالعزيز حكيم معتقد است كه شوراي حكومتي بهترين آزمون همراهي قومي و قبايلي در عراق بود. او مي گويد در ابتدا حتي آمريكايي ها تصور مي كردند كه ما نتوانيم با هم همراه شويم ولي در طول يك سال ما نشان داديم كه همه عراق مي توانند با هم باشند. وي تاكيد مي كند كه البته حضور آ مريكا و هر بيگانه ديگري به اين مسير ضربه مي زند.
براي عراقي ها رسانه ها هم
نويدبخش دموكراسي  نبود
هرجا نام دموكراسي در ميان باشد ذهن به سوي مطبوعات و آزادي بيان مي رود. پنج روزنامه الثوره، بابل، الجمهوريه، القادسيه، العراق، ۲ تلويزيون و ۲ راديو تنها رسانه هاي دوران صدام بودند كه سايه سنگين رژيم بعث را بر سر داشتند و مانند لوازم آرايشي براي پوشاندن زشتي هاي حكومت استبدادي و زيبا نماياندن آن عمل مي كردند. كاركنان و روزنامه نگاران همه كارمند دولت بوده و تنها مجاز به انتشار نظرات آن بودند. عراقي هاي در خفقان مانده ظرف شش ماه پس از سقوط صدام حدود ۱۳۰ نشريه منتشر كردند ۳ راديوي تازه نيز به جمع ميراث مانده از ديكتاتور اضافه شده است. ۲ شبكه تلويزيوني و راديويي رسمي سابق اكنون هم در دست شوراي حكومتي است و چند راديو و تلويزيون منطقه اي ظاهراً خصوصي هستند اما در واقع در اختيار گروه هاي مذهبي و سياسي هستند كه براي ايفاي نقش در آينده عراق آماده مي شوند. اشغالگران هم چند ايستگاه راديويي براي مخابره خبر از اوضاع منطقه دارند اما آنچه از همان ابتداي ورودمان به بغداد و حتي در خانه هاي محقر و در هم ريخته روستاهاي اطراف شهر توجهمان را جلب مي كند بشقاب هاي گيرنده ماهواره اي است. برخي خانه ها چند تا و بعضي يكي از اين آنتن ها را دارند. بازار خريد و فروش آنها هم داغ است. سال ها قطع ارتباط با دنياي خارج عطش را افزون تر كرده است. شبكه العالم را مي توان با كيفيت تصوير مناسب در بغداد ديد، العربيه و الجزيره بيشترين بينندگان را در عراق جلب كرده اند و راديو حُرّه و و سواء نيز كه پشتوانه اي آمريكايي دارند در جلب اعتماد عراقي ها موفق نبوده اند. رسانه ها فعالند اما خبرهاي ناخوشايند و غم انگيز هر روز از برخورد نامناسب نيروهاي اشغالگر به ويژه آمريكايي ها با خبرنگاران شنيده مي شود. كشته شدن خبرنگاران العربيه در اثر اصابت راكت هاي آمريكايي به هتل الحيات بغداد يكي از آنهاست. شايعاتي نيز از كنترل نشريات عراقي توسط آمريكايي ها بر سرزبان هاست. محمد از ناپديد شدن ۴ روزنامه نگار عراقي كه به نقد سياست هاي اشغالگران پرداخته اند سخن رانده و مي گويد: «بسياري از روزنامه نگاران كه در مورد سياست آمريكايي ها و فجايعي كه بار آورده اند مي نويسند هرازگاهي پيام هاي تهديد آميزي دريافت مي كنند به ويژه از سوي آمريكايي ها.»
گرچه سخنگوي موقت نيروهاي ائتلاف در گفت وگو با خبرنگاران ايرنا اين شايعات را تكذيب مي كند اما او نيز معتقد است كه به بهانه آزادي هر موضوع آشوب برانگيزي را نمي توان منتشر كرد.
البته در روزهاي اخير تعطيلي روزنامه الحوزه به مدت ۲ ماه « كه بازتابنده ديدگاه هاي مقتدي صدر و طرفدارانش است.» از سوي نيروهاي آمريكايي خود دليلي براين موضوع است.
در هر حال اكنون يك سال از سقوط بغداد مي گذرد در عراقي كه ما ديديم رنگ خوشنودي به چشم نمي خورد هرچند شيعيان حالا ديگر مي توانند بر بام هاي خانه شان پرچم هاي ياحسين نصب كرده و مراسم عزاداري عاشورا برپا كنند و هرقدر هم كه اكنون عراقي ها بتوانند از دنياي خارج مطلع شوند اما ناآرامي ها، تنش و حضور بيگانه كام همه را تلخ كرده است.

نگاه امروز
نگاهي به اهداف آمريكا از حمله به عراق
آزادسازي يا اشغال؟
005199.jpg
ترجمه: دكترعلي صباغيان
آمريكا يك سال پيش با اين ادعا كه رژيم صدام سلاح هاي كشتار جمعي دارد كه بايد نابود شود به عراق حمله كرد. اكنون پس از يك سال از اين تهاجم- كه اشغال عراق را در پي داشته- مشخص شده است كه ادعاي آمريكا و انگليس براي توجيه حمله به عراق بي اساس بوده است. اما پرسش اين است كه چرا آمريكا به عراق حمله كرد؟ و چرا به اشغالگري خود ادامه داده است؟ اهداف پشت پرده آمريكا از اين امر چيست؟ در گزارش تحقيقي زير كه توسط «باري تام» مدير سياستگذاري «مركز اينتر همسفريك» به رشته تحرير درآمده اهداف نومحافظه كاران آمريكا از حمله به عراق مورد بررسي قرار گرفته كه در زير از نظرتان مي گذرد:
***
دولت بوش بي اعتنا به افكار عمومي جهان و شوراي امنيت سازمان ملل متحد- البته با حمايت كنگره  آمريكا- در مارس ۲۰۰۳ به عراق حمله كرد. اكنون پس از گذشت يك سال از اين تهاجم اگرچه ارزيابي درباره موفقيت يا عدم موفقيت آن ممكن است خيلي زود به نظر رسد اما با اين وجود چند ارزيابي و داوري سريع مي توان انجام داد. «آزادسازي» به آن آساني كه رامسفلد، چني و ولفوويتز پيش بيني كرده بودند، نبود بلكه آزادسازي وعده داده شده به يك اشغال اسفناك بدل شد. به علاوه، جنگ پيشگيرانه و تغيير رژيم عراق نيز در جنگ پرطمطراق دولت آمريكا عليه تروريسم پيروزي محسوب نمي شود. قبل از تهاجم آمريكا به عراق هيچ ارتباطي بين رژيم صدام حسين و شبكه تروريستي القاعده وجود نداشت، اما اكنون اشغال يكساله عراق از سوي آمريكا موجب گسترش موجي از مبارزات اسلامي ضد آمريكايي در عراق شده است. اسامه بن لادن و شبكه تروريستي او هرگز مورد حمايت رژيم سكولار بعثي نبود و در عراق به آنها پناه داده نشده بود و اكنون زنده مانده است. در عين حال، طالبان و وابستگان به آنها در افغانستان اشغالي در حال تجديد حيات هستند. آنچه چندان روشن نيست اين امر است كه تغيير رژيم در عراق تا چه حد مأموريت بزرگتر دولت بوش براي تجديد ساختار خاورميانه به شيوه اي كه منافع ملي آمريكا و اسرائيل را آنطوري كه تندروها و ايدئولوگهاي دو كشور تعريف كرده اند پيش  برده است.
كميته آزادسازي عراق برغم مأموريت اعلامي اش براي كار بعد از «آزادسازي» به منظور تضمين بازسازي، دمكراتيزه كردن و نهادينه كردن حكومت قانون در عراق، همچون بسياري از گروه هاي جلودار بلافاصله پس از آغاز حمله آمريكا به عراق
كم كم ناپديد شد. از نظر سازمان دهندگان كميته آزادسازي عراق، اعلام سقوط رژيم صدام حسيندر تاريخ اول مه ۲۰۰۳ از سوي پرزيدنت بوش به عنوان نشانه «پايان مأموريت» تلقي شد، بنابراين، توجه جنگجويان صليبي جديد به سوي ايران، لبنان و سوريه معطوف شد و بحث درباره تجديد ساختار عربستان سعودي و كشورهاي مسلمان شمال آفريقا نيز ادامه يافت
نگاه دقيق به اشتباهات و حوادث ناگوار صحنه سياسي عراق حكايت از فقدان آنچه مقامات دولتي و نومحافظه كاران جدلي آمريكا آن را «تصوير بزرگ» مي نامند، دارد.
پرزيدنت بوش، در سخنراني هاي خود در مؤسسه «آمريكن اينتر پرايز» و «نشنال ايندومنت فوردمكراسي» در سال ۲۰۰۳، يك سياست خارجي و نظامي مداخله گرا براي خاورميانه ترسيم كرد. اين سياست جديد طبق اظهارات بوش يك «راهبرد پيشرو براي آزادي در خاورميانه است» كه آن را به عنوان «خواسته دوران ما و خواسته كشورمان» توصيف كرده است. ديدگاههاي بوش در خصوص «محور شرارت» و «انقلاب دمكراتيك جهاني» به عنوان فرمول بندي هاي پيچيدگي هاي امور بين الملل تا حد زيادي بيانگر ديدگاههاي نظريه پردازان نومحافظه كار و مؤسسات آنهاست. با اين وجود، جزييات اين دستور كار جاه طلبانه منطقه اي همراه با پيامدهاي ايدئولوژيك و سياسي آن در عمليات گروههاي محافظه كاري همچون كميته آزادسازي عراق، ائتلاف براي دمكراسي در ايران و البته طرح جديد قرن آمريكايي (پناك) تدوين و تنظيم شده است.
پيروزي يا قتل عام
در دوران پس از حملات تروريستي القاعده در ۱۱ سپتامبر، توجه جهان به افغانستان كه حكومت طالبان به اسامه بن لادن و شبكه تروريستي او پناه داده بود معطوف شد. اما در مراكز فكري و مؤسسات سياستگذاري جناح راست آمريكا بسياري از مباحث سياسي بر تدوين استراتژي «تغيير رژيم» در ايران، سوريه و عراق و نيز تقويت حمايت آمريكا از دولت حزب ليكود آريل شارون در اسرائيل به عنوان بخشي از يك استراتژي كلان براي تجديد ساختار خاورميانه مطابق با منافع آمريكا و اسرائيل متمركز شده بود.
در اواخر سال ۲۰۰۱، مدير طرح خاورميانه پناك، «ريئول مارك گرخت» كه يكي از همكاران مؤسسه امريكن اينتر پرايز هم بود استرانژي منطقه اي مطلوب خود را چنين توصيف كرد:«اگر پرزيدنت بوش منطق خود را دنبال كند و دولتش را به تبعيت از خويش عليه عراق و ايران وادارد، آنگاه او بذر يك نظام جديد، امن تر و آزادتر در خاورميانه را خواهد پاشيد.»
مايكل ليدين يكي ديگر از انديشمندان مؤسسه امريكن اينترپرايز و مدير بنيانگذار موسسه يهودي امور امنيت ملي (جينسا) اين مداخله گرايي جديد جناح راست را در كتاب خود تحت عنوان «جنگ عليه اساتيد ترور» چنين بيان كرده است: «هيبت قدرت يك جامعه آزاد پايبند به يك مأموريت واحد چيزي است كه [دشمنان ما] قادر به تصور آن نيستند.
... پيروزي سريع غيرقابل انتظار و مؤثر ما در افغانستان پيش مقدمه اي بر يك جنگ بسيار گسترده تر است كه احتمالاً خاورميانه  را حداقل براي مدت يك نسل دچار تحول خواهد كرد و سياست بسياري از كشورهاي جهان را تغيير شكل خواهد داد.»
جزييات خاص مربوط به هر كشور و پيامدهاي ايدئولوژيك و سياسي اين دستور كار دگرگون كننده سياست خارجي به طور مشخص توسط تعدادي از تحليلگران نومحافظه كار به اضافه مايكل ليدين تشريح شده است. ويليام كريستول و رابرت كيگان از بنيانگذاران مؤسسه پناك مكرراً بر منطق اخلاقي تجديد ساختار خاورميانه به عنوان بخشي از يك انقلاب دمكراتيك عصر جديد آمريكايي تأكيد كرده اند. دو برنامه سياسي پناك - خطرات كنوني و تجديد بناي دفاع آمريكا- كه هر دو در دوران مبارزات انتخاباتي سال ۲۰۰۰ منتشر شد مسير سياست خارجي و نظامي كه دولت بوش بايد دنبال مي كرد را ترسيم كرده است.
تازه ترين توصيف استراتژي جهاني نومحافظه كاران آمريكا در يك كتاب جديد تحت عنوان «پاياني بر شرارت: چگونه در جنگ عليه ترور بايد پيروز شد» كه توسط ريچارد پرل و ديويد فروم از همكاران مؤسسه امريكن اينتر پرايز به رشته تحرير در آمده يافته مي شود. اين كتاب كه به «راهنمايي براي پيروزي» موسوم شده بر «تجديد حيات امنيتي داخلي با يك آژانس امنيتي جديد و اجراي يك جنگ جهاني عليه ايدئولوژي تروريستي...» تأكيد دارد. از جمله پيشنهادات اين كتاب عبارتند از:«كمك به ايرانيان مخالف، تقويت تجزيه طلبي در استان شرقي نفت خيز عربستان سعودي و بي اعتنايي به منشور سازمان ملل، مگر آنكه براي هماهنگي با نظريه  جنگ پيشدستانه تغيير كند.» طبق ديدگاه ديويد فروم و ريچارد پرل، اسلام مبارز جايگزين كمونيسم به عنوان مهمترين تهديد عليه آمريكا و امنيت جهاني شده است. آنها در كتاب خود نوشته اند «راه ديگري جز پيروزي يا قتل عام براي آمريكايي ها باقي نمانده است.»
ايستگاه اول: بغداد
اولين ايستگاه در جنگ صليبي آزادسازي، دمكراتيك سازي و تجديد ساختار سياسي خاورميانه نفت خيز نومحافظه كاران آمريكا عراق بود. به نظر مي رسيد كه اين آسيب پذيرترين هدف است چرا كه رهبران، افكار عمومي و محافل سياسي آمريكا مشتاقانه از سرنگوني صدام حمايت مي كردند. تندروها و نومحافظه كاران به منظور جلوگيري از اين كه دولت آمريكا تحت تأثير بحث هاي «عربيست هاي» وزارت امور خارجه يا برخي رهبران حزب جمهوريخواه همچون برنت اشكوكرافت يا جيمز بيكر كه در خصوص يك سياست يكجانبه تغييرات رژيم پي در پي محتاط بودند، قرار نگيرد بر فشارهاي خود افزودند. مؤسسه پناك همچون يك سازمان فراگير عمل كرد و به گروه معيني از نخبگان سياست خارجي اجازه داد تا جنگ عليه تروريسم را به تجديد ساختار كلي خاورميانه تبديل كنند.
موسسات نومحافظه كاري همچون پناك و مؤسسه امريكن اينتر پرايز دستور كار كلي را ترسيم كردند، اهداف مشخص استراتژي دگرگون كننده نومحافظه كاران توسط گروههاي متمركز بر منطقه يا بر كشورهاي خاص در منطقه كه توسط نومحافظه كاران ايجاد و رهبري مي شد تدوين شده است. يكي از موفق ترين گروههاي نومحافظه كار، كميته آمريكايي در خصوص ناتو به مديريت بروس جكسون بود. ساير اعضاي اين گروه عبارتند از رندي شونمان، جولي فينلي و گري اشميت كه همچون جكسون با سه سازمان ديگر يعني پروژه دمكراسي هاي انتقالي، كميته آزادسازي عراق و پروژه نوين آمريكايي مرتبط بودند. هم كميته آزادسازي عراق و هم پروژه دمكراسي انتقالي هر دو از حلقه هاي مؤسسه پناك بودند.
نقشه راه خاورميانه نومحافظه كاران
از آنجا كه بروس جكسون در كميته آمريكايي در خصوص ناتو توانسته بوده حمايت هر دو حزب دمكرات و جمهوريخواه را براي ورود كشورهاي اروپاي مركزي و شرقي به سازمان پيمان آتلانتيك شمالي جلب كند، دولت بوش او را به منظور جلب حمايت دو حزب براي حمله به عراق به كار گرفت.
بروس جكسون، كه عضو هيأت مديره پنج نفره پناك است و تا سال ۲۰۰۲ مدير برنامه ريزي استراتژيك شركت لاكهيد مارتين بود، مهمترين شخص در تأسيس كميته آزادسازي عراق (سي ال آي) در نوامبر سال ۲۰۰۲ بود. دولت كنوني بر مبناي محاسبات جكسون او را به تأسيس كميته آزادسازي عراق تشويق كرد. جكسون تصريح كرده كه «كساني در كاخ سفيد به او گفته اند ما از شما مي خواهيم تا همان كاري كه براي ناتو كرديد را براي عراق هم انجام دهيد.»
بروس جكسون در سال ۲۰۰۲ لاكهيد را ترك تا به طور تمام وقت در اختيار برنامه «تقويت دمكراسي در يك اروپاي متحد» قرار گيرد. اما جكسون به عنوان عضو هيأت مديره پناك باقي ماند و تعهد آشكار خود به دمكراتيزه كردن خاورميانه را تقويت كرد. جكسون به عنوان يكي از بنيانگذاران كميته آزادسازي عراق همكاري نزديكي با رندي شونمان كه او نيز عضو هيأت مديره پناك بود داشت.
يكي از دلايلي كه كميته آزادسازي عراق در ايجاد مبنايي براي جلب حمايت دو حزب دمكرات و جمهوريخواه براي حمله به عراق موفقيت به دست آورد، تأكيد اين كميته بر اين امر بود كه تهاجم به عراق بيشتر از يك عمليات نظامي خواهد بود و تعهد واشنگتن به دمكراتيزه كردن و حقوق بشر را نشان خواهد داد. همچنين خود كميته آزادسازي عراق نيز متعهد به «كار براي بازسازي اقتصاد و ايجاد تكثر سياسي، نهادهاي دمكراتيك و حكومت قانون پس از آزادسازي عراق بود.» اين كميته در بيان مأموريت خود بر «مداخله در اقدامات آموزشي و مشورتي براي تجهيز حمايت آمريكا و بين المللي از سياست هايي كه هدف آن پايان دادن به سركوبي از نوع صدام حسين و آزادسازي مردم عراق از ديكتاتوري بود» تأكيد كرده است.
كميته آزادسازي عراق يك گروه جلودار اساسي نوين مبتني بر عضويت متنوع، ارتباطات بين المللي، يك بيانيه وسيع و يكپارچه بيان اهداف و نظم داخلي بود. شونمان، مدير اجرايي كميته آزادسازي عراق نيز همچون جكسون عضو هيأت مديره كميته آمريكايي در خصوص ناتو بود. او همچنين در محور اقدامات اوليه در كنگره و حزب دمكرات براي حمايت از كنگره ملي عراق (آي ان سي) بود. احمد چلبي، رئيس كنگره ملي عراق، يك عراقي ثروتمند تبعيدي بودكه در دهه ۱۹۹۰ مورد توجه نومحافظه كاران و تندروها قرار گرفت اما وزارت امور خارجه آمريكا و سازمان سيا به او بي اعتماد بودند. شونمان در شغل خود به عنوان مشاور امنيتي سناتور «ترنت لات» تعداد زيادي از لوايح قانوني كه سياست واشنگتن براي عراق را شكل مي داد تدوين كرد. يكي از اين لوايح، قانون آزادسازي عراق در سال ۱۹۹۸ است كه اجازه اعطاي ۹۸ ميليون دلار به كنگره ملي عراق را مي داد. البته اين پول هرگز به طور كامل توسط دولت كلينتون آن هم تا حدودي به دليل اختلافات جدي در داخل كنگره ملي عراق پرداخت نشد. بسياري از اعضاي هيأت مديره كميته آزادسازي عراق نومحافظه كاران برجسته اي همچون رابرت كيگان، ريچارد پرل، ويليام كريستول و جوشوا موراوچيك بودند.
اما موفقيت كميته آزادسازي عراق به عنوان يك گروه جلودار ازتوانايي آن در همكاري با دمكرات ها و جمهوري خواهان خارج از حلقه سياسي يكدست نومحافظه كاران از جمله سناتور سابق «باب كري» استيو سولاز عضو سابق كنگره، ويل مارشال از مؤسسه سياسيت مترقي(وابسته به شوراي رهبري دمكراتيك ميانه)،  سن جان، مك كين، سن ژوزف ليبرمن و جورج شولتز وزير پيشين امور خارجه آمريكا كه به عنوان رئيس افتخاري شوراي مشورتي كميته آزادسازي عراق خدمت مي كرد، نشأت مي گيرد.
كميته آزادسازي عراق نيز برغم مأموريت اعلامي اش براي كار بعد از «آزادسازي» به منظور تضمين بازسازي، دمكراتيزه كردن و نهادينه كردن حكومت قانون در عراق، همچون بسياري از گروه هاي جلودار بلافاصله پس از آغاز حمله آمريكا به عراق كم كم ناپديد شد. از نظر سازمان دهندگان كميته آزادسازي عراق، اعلام سقوط رژيم صدام حسين در تاريخ اول مه ۲۰۰۳ از سوي پرزيدنت بوش به عنوان نشانه «پايان مأموريت» تلقي شد، بنابراين، توجه جنگجويان صليبي جديد به سوي ايران، لبنان و سوريه معطوف شد و بحث درباره تجديد ساختار عربستان سعودي و كشورهاي مسلمان شمال آفريقا نيز ادامه يافت. دو ماه قبل از آغاز حمله آمريكا به عراق، جان بولتون، معاون خلع سلاح وزارت امور خارجه آمريكا كه يكي از همكاران اوليه مؤسسه پناك و مؤسسه آمريكن اينترپرايز است براي ديدار با آريل شارون به بيت المقدس سفر كرد. بولتون به شارون وعده داد كه حمله به عراق در واقع اولين جنگ خلع سلاح خواهدبود و تأكيد كرد كه «پس از آن مقابله با خطرات ناشي از سوي سوريه، ايران و كره شمالي ضروري است.»
به سوي دمشق
رؤياي تغيير رژيم در ايران و سوريه اولين دلمشغولي كارشناسان خاورميانه در مؤسسه امريكن اينترپرايز، مؤسسه هودسون و مؤسسه يهودي امور امنيت ملي است. در اوايل ماه مه سال ۲۰۰۳، خانم «ميرراف ورمسر» از مؤسسه هودسون كه متولد اسرائيل است و همايش را درباره ايران در مؤسسه امريكن اينترپرايز برگزار كرده بود به دولت و كنگره امريكا هشدار داد كه ايران بايد هدف بعدي عمليات آزادي پايدار- نامي كه پنتاگون براي جنگ ضدتروريستي خود در افغانستان برگزيد- در جنگ عليه تروريسم باشد. او تأكيد كرد كه «جنگ ما عليه عراق فقط يك جبهه در جنگ طولاني مدت است. اين اشتباه است كه ما فكر كنيم تنها با عراق مي توانيم مقابله كنيم... ما بايد ادامه دهيم آن هم با سرعت بيشتري!»
در ميان اين مباحث، پرزيدنت بوش،  در طول تعطيلات تابستاني سال ۲۰۰۳ كنگره، «دانيل پايپ» بنيانگذار و مدير مجمع خاورميانه را به عنوان عضو هيأت مديره مؤسسه امريكايي صلح منصوب كرد. طبق مأموريت اعلامي، مجمع خاورميانه كه يك مؤسسه سياسي طرفدار حزب ليكود است به منظور حمايت از روابط نزديكتر امريكا با اسرائيل و تركيه و سياستهايي كه «عرضه باثبات و قيمت پائين نفت» را تضمين مي كند ايجاد شده است. پايپ كه پسر ريچارد پايپ ضدشوروي است در سال ۲۰۰۰ به طور مشترك با زياد عبدالنور، مدير كميته امريكايي براي لبنان آزاد (يو اس سي اف ال) يك گزارش متعصبانه منتشر كرد و در آن از اقدام نظامي امريكا براي مجبور كردن سوريه به خروج از لبنان و خلع سلاح سوريه از سلاحهاي ادعايي كشتار جمعي اش حمايت نمود.
درواقع، تمامي ۳۱ نفري كه گزارش مجمع خاورميانه را كه هدف آ ن ترغيب كنگره به تدوين و تصويب قانون پاسخگويي سوريه و بازسازي حاكميت لبنان در سال ۲۰۰۳ بود امضا كردند عضو كميته آمريكايي براي لبنان آزاد بودند و تعدادي از آنها ازجمله اليوت آبراهام، پائولا دوبرينسكي، ريچارد پرل، داگلاس فيس و ديويد ورمسر به مقامات يا مشاوران ارشد تيم سياست خارجي بوش تبديل شدند. ساير اعضاي برجسته كميته امريكايي براي آزادي لبنان كه گزارش مزبور را كه خواستار مقابله واشنگتن با سوريه بود امضا كرده بودند عبارتند از فرانك گفني، مدير مركز سياست امنيتي (سي اس پي) ديويد استين مان و مايكل ليدين از مؤسسه يهودي امور امنيت ملي. اين قانون كه در ۱۵ اكتبر ۲۰۰۳ به تصويب مجلس نمايندگان و در تاريخ ۱۲ دسامبر به امضاي بوش رسيد دلايل متعددي- از قبيل حمايت از تروريسم، داشتن سلاح هاي تخريبي جمعي و پناه دادن به بعثي هاي عراق- را براي زمينه سازي براي يك «تغيير رژيم» ديگر در منطقه برمي شمرد. انتصاب ديويد ورمسر، يكي از حاميان ديرپاي اقدام نظامي امريكا عليه سوريه، به جمع كاركنان دفتر ديك چني، معاون رئيس جمهور در سپتامبر ۲۰۰۳ تاحد زيادي به عنوان نشانه ديگري براي اين امر محسوب شد كه جنگجويان صليبي امريكايي طرفدار تجديد ساختار منطقه خاورميانه، ممكن است بزودي راه دمشق را در پيش گيرند.
كميته آمريكايي براي آزادي لبنان خود را «مركز الكترونيكي حامي فعالان لبنان» خوانده است. زياد عبدالنور مدير اين كميته نيز همچون احمد چلبي بنيانگذار كنگره ملي عراق، يك ثروتمند و بانكدار سرمايه دار تبعيدي است كه به نظر مورد توجه نخبگان سياسي امريكا كه اميدوار تغيير رژيم در سوريه و دور جديدي از ناآرامي سياسي در لبنان هستند، قرار گرفته است.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |