چهارشنبه ۳ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۱۶
ياد
ماكياولي
009396.jpg
دوشنبه ۲۱ ژوئن برابر با اول تيرماه مصادف با سالروز مرگ نيكولو ماكياولي، فيلسوف ايتاليايي است.
به گزارش خبرگزاري ايلنا، نيكولا ماكياولي كه در سوم مه ۱۴۶۹ در فلورانس ايتاليا به دنيا آمده بود، ۲۱ ژوئن ۱۵۲۷ درگذشت.
وي كه مهمترين تجربه سياسي اش در جواني تنها تماشاي دورادور حكومت ساوانارولا (كشيش متعصب دومينيكي و حاكم فلورانس طي سال هاي ۱۴۹۸-۱۴۹۴) بود پس از ساوانارولا، در سمت منشي ديوان، وارد قلمرو حكومتي فلورانس شد. وي به سرعت ارتقا يافت و درگير مأموريت هاي سياسي شد و با سياستمداران برجسته آن روزگار از جمله پاپ و پادشاه فرانسه ديدار مي كرد اما هيچيك به اندازه چزاره بورجيا (شهرياري كه از جانب پدرش پاپ الكساندر ششم به مقام دوك رومانيا منصوب شده بود) بر وي تأثير نداشتند.
بورجيا، مردي حيله گر و ستم پيشه بود كه بسيار به شخصيت توصيف شده در «شهريار»، اثر مشهور ماكياولي، شبيه است. البته ماكياولي خود علاقه اي به سياست هاي بورجيا نداشت اما به گمان وي، فلورانسي ها مي توانستند با حاكمي همچون بورجيا، ايتاليا را متحد سازند، مسئله اي كه هدف هميشگي ماكياولي در زندگي اش بود.
با سقوط جمهوري و حكومت خانواده مديچي بر فلورانس، ماكياولي شغل ديواني اش را از دست داد و به جاي فعاليت هاي سياسي به نوشتن در حيطه سياست روي آورد. وي با نوشتن كتاب «شهريار» كه گمان مي كرد اهداف مديچي ها را پي مي گيرد سعي كرد خود را به آنها نزديك كند و به همين دليل كتاب را به آنها تقديم كرد. اما از بخت بد وي ، مديچي ها با محتواي كتاب موافق نبودند و ماكياولي همچنان بيكار باقي ماند. انتشار كتاب «شهريار» نام ماكياولي را با ستم پيشگي و فساد در اذهان مردم همراه كرد، به همين دليل، حتي پس از بركنار شدن مديچي ها و بر سر كار آمدن جمهوري، ماكياولي نتوانست به سمتي دست يابد چرا كه مردم فلسفه او را همچون افكار مديچي ها مي دانستند و در نتيجه او را به هيچ سمتي انتخاب نكردند. از اينجا بود كه دوران سخت زندگي وي آغاز شد، سلامتي اش رو به افول رفت و سرانجام در ژوئن ۱۵۲۷ از دنيا رفت. هنوز هم ماكياولي را به علت حمايتش از حكومت هاي فاسد محكوم مي دانند و نام اين فيلسوف در تاريخ با ستم پيشگي عجين شده است.عده اي نيز با اين ديدگاه مخالفند.
شايد ديگر زمان آن رسيده باشد كه جهانيان نگاه سرد به اين فيلسوف را تكميل كرده و به وي به عنوان نابغه اي سياسي وانديشمند هم بنگرند.

گفت و گوبا دكتر محمد منصورنژاد پيرامون تعامل مردم با حاكمان(واپسين بخش)
دغدغه هاي بزرگ
در شماره نخست گفت و گوي حاضر فرضيه ها و دلايل مصاحبه شونده براي مقايسه ميان امام خميني(ره) و امام محمد غزالي در تعامل ميان مردم و حاكمان در دوحوزه سنت و مدرنيته از نظرتان گذشت. در بخش دوم اين گفت و گو عنصر زمان و مكان در نگاه امام خميني(ره) و امام محمد غزالي و مشروعيت در نگاه آنان از نظرتان مي گذرد
009393.jpg

* امام (ره) در نگاه فقهي خود عنصر زمان و مكان را وارد كردند، آيا در ارتباط با امام محمد غزالي عنصر زمان و مكان حتي به صورت مستتر به چشم مي خورد؟
- همانگونه كه عرض كردم امام (ره) به زمان و مكان توجه داشته اند، زيرا زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در انديشه اجتهادي امام(ره) است. اين جمله، جمله كليدي ايشان است.
مبحث كليدي ديگر امام بحث مصلحت است. بحث مصلحت با زمان و مكان كاملاً مرتبط بوده و در اجتهاد كارايي دارد. ايشان حاضر شدند در بعضي جاها به جهت مصلحت، قوانين فقهي را تعطيل كنند. (با توجه به عنصر زمان و مكان). اين موضوع مثلاً در قوانين كار مورد ملاحظه قرار گرفت. در آنجا مسأله اين بود كه آيا كارفرماي ما در شرايط عدم فشار قانون، حاضر است به كارگر عيدي و پاداش بدهد؟ كارگر را بيمه كند؟ اگر كارفرما بخواهد بگويد ما مي خواهيم براساس مصالحه فقهي رابطه خود را تنظيم كنيم، نه تحكم قانون، آيا عدالت برقرار مي شود و طرفين حقوق يكديگر را حفظ مي كنند؟
غزالي نيز بحث مصلحت را گره گشاي زمان و مكان مي داند و در كتاب المستصفي كه يك كتاب اصولي است بحث مصلحت را مي گنجاند. البته قابل ذكر است كه بحث مصلحت تا زمان امام(ره) توسط كسي اثبات نشده بود و در مباحث خود نياورده بود.
البته امام نوشتار يا مقاله اي در مورد مصلحت ندارد و فقط در بيانات و گفت وگوهاي خود به بحث مصلحت پرداخته است. از اين رو نمي توان گفت كه امام از كتاب المستصفي غزالي، بحث مصلحت را اخذ كرده است.
البته امام  (ره) در اواخر عمر خود، در اختلاف نظر ميان مجلس و شوراي نگهبان، بحث مصلحت و مجلس تشخيص مصلحت را براساس نيازهاي حكومت و فشارهايي كه در طول زمان و مكان مي ديدند، مطرح كرد. اما امام غزالي در اين بعد بطور شفاف تر بحث كرده است. زيرا مسائل تئوريك فقهي را در اين زمينه در كتاب المستصفي مطرح مي كند.
غزالي براساس مدار دين حركت و در نتيجه بحث مصلحت را در چارچوب اين انديشه مطرح مي كند.
* در مقايسه تعاملي بين مردم و حكومت، مشروعيت حكومت در ديد غزالي و امام چگونه است؟ اگر بخواهيم فني تر سؤال كنيم مشروعيت در مقام ثبوت و اثبات از نظر آنان چگونه تعريف مي شود؟
- كليه مباحث حكومتي را مي توان به دو سطح تقليل داد: ۱- تقليل مباحث در مقام ثبوت ۲- تقليل مباحث در مقام اثبات.در مقام ثبوت مطلبي را بدون پارادوكس عقلي مطرح مي كنيد. اما در مقام اثبات، نظر به عينيت و تحقق خارجي داريم. از اين رو بايد اين دو را از هم تفكيك و نقش مشروعيت را بايد در چارچوب اين تقسيم بندي تعريف كنيم. مبني بر اينكه مشروعيت تا چه اندازه تحت تأثير شرع و دين و تا چه حد تحت  تأثير مردم است؟
در اين زمينه غزالي در حوزه مردم چندان تمركزي ندارد. تمام گفتمان غزالي روي اين موضوع متمركز مي شود كه خلفاي اربع تحت لواي انتصاب و معرفي خليفه قبل خود و سپس بيعت مردم، مشروعيت شان اثبات مي شد. از اين رو غزالي بيعت را در درجه دوم قرار مي دهد. گستره بيعت را هم به طور اخص به مردم ساكن در مركز حكومت محدود مي كند. يعني اگر مردم شهر مدينه با خليفه بيعت كنند، خليفه مشروعيتش را كسب كرده است.
حتي غزالي به تبع زمان و مكان به اين نتيجه مي رسد كه اگر حاكم و خليفه سخني مي گويد، ما مجبوريم بپذيريم زيرا اين امر بهتر از آن است كه حكومت به سوي هرج و مرج برود. از ديد غزالي مشروعيت نه از آسمان كسب مي شود و نه از مردم. بلكه كسب مشروعيت را به زمان خلفاي اربع ارجاع مي دهد و معتقد است كه حتي اگر انتخاب خليفه با تحكم باشد بهتر از اين است كه حكومت دچار هرج و مرج شود. در اين نگاه امنيت و حفظ حكومت اسلامي مقدم بر نقش مردم و مشاركت آنان در عرصه مشروعيت بخشي به حكومت خلفا بوده است.
در نگاه امام خميني يك بحث، بحث امامان معصوم است كه مشروعيتشان را از آسمان مي گيرند و ديگري بحث نايبان غير معصوم ائمه كه در زمان غيبت مطرح مي شود.
* آيا بهتر نيست اين بحث را با رجعت به تقسيم بندي قبلي خود پي گيري كنيد؟
- بله در اين بخش برمي گردم به سراغ تقسيم بندي قبلي و در آن چارچوب مشروعيت را از نگام امام(ره) بررسي مي كنم:
009390.jpg

۱- در مقام اثبات كه حضور مردم در آن جدي است
۲- در مقام ثبوت كه خاستگاه حكومت يا از زمين است يا از آسمان.
بعد از امام(ره) دو ديدگاه مطرح شد:
۱- انتصابي ها كه اين گروه مشروعيت حكومت را از معصومين و امام زمان (عج) و از آسمان مي گيرند و هيچ نقشي را براي مردم تعريف نمي كنند.
۲- انتخابي ها كه اين گروه معتقدند امام و حاكم شرايط خود را از آسمان و معصومين مي گيرند ولي اثبات آن با مردم است و مردم در اثبات اين شرايط حق و نقش دارند.
در مقايسه بين اين دو قشر انتصابي ها معتقدند كه مردم چه بخواهند و چه نخواهند امام جانشين يا حاكم، مشروعيتش را از آسمان مي گيرد و در مقام ثبوت، حاكم است.براساس اين ديدگاه آراي مردم شرط مقبوليت است.اما انتخابي ها معتقدند كه شرايط آسماني را بايد داشته باشند يعني عادل، فقيه، مدير، مدبر باشند ولي اين موضوع كافي نيست، اقبال مردم شرط كافي مشروعيت است.
از جهتي انتصابي ها مي گويند امام نظر به وجه انتصابي ولايت و حاكم دارد و از طرف ديگر انتخابي ها معتقدند كه امام نظر به وجه انتخابي داشته است. هر دو گروه نيز به امام كد مي دهند و به نفع خود نظر امام را مصادره مي كنند.
* به نظر شما بحث مشروعيت مقوله جمهوري اسلامي به كداميك از ديدگاه هاي انتخابي و انتصابي در مقام ثبوت و اثبات نزديك هستند؟
- متفكران ايراني و اسلامي ما در باب حكومت سه نظر دارند كه البته بايد ببينيم جمهوري اسلامي در كجاي آن قرار دارد:
۱- حاكم مداري كه از حكومت ولايي دفاع مي كنند و در گروه انتصابي ولايي قرار مي گيرند.
۲- ديدگاه دوم ديدگاه مرحوم دكتر مهدي حائري است كه از نگاه اين گروه چيزي به نام حكومت ديني نداريم. البته اين افراد مسلمان و مقيد هستند ولي معتقدند كه دين در مسايل سياسي نبايد دخالت كند تا همچنين در مسايل اجتماعي حرف و پيام داشته باشد. در كتاب حكمت و حكومت دكتر حائري معتقد است كه دين براي سياست نيامده و نبايد در مسايل اجتماعي دخالت كند.
۳- ديدگاه سوم ديدگاه بينابيني است كه مردم سالاري ديني و تئوري جمهوري اسلامي است كه البته مبدع اين حرف امام خميني(ره) بود و اين ديدگاه نه در قالب ديدگاه اول قرار مي گيرد و نه در ديدگاه قالب دوم و همچنين مقام معظم رهبري همين حرف را مي زند. در اين زمينه شهيد بهشتي و مطهري هم حرفشان همين است.
* آيا اين مردم سالاري ترجمه همان دموكراسي نيست؟
- بله، اين مردم سالاري ترجمه دموكراسي است، دموكراسي چيست؟ مردم سالاري نظر به محتوا ندارد. نظر به شيوه، روش و متد و نظر به شكل حكومت دارد. اين شيوه مي تواند تك محوري، گروهي يا عام باشد. اما اسلاميت يعني شق دوم، محتواي حكومت را تعيين مي كند و مردم براساس آن، بر مدار محتواي اسلامي، حكومت و نهادهاي حكومتي را تعريف مي كنند. به عبارت ديگر ساز و كارهاي حكومتي به اسلام و شيوه اسلامي نظر دارد. امام خميني(ره) چنين ايده اي را مطرح كردند.
* بنا بر آنچه مطرح كرديد در دغدغه امام(ره) مردم سالاري به مثابه روش حكومتي است كه محتوايش اسلام است. به عبارت ديگر امام بر اين عقيده بودند كه روش، بايد مردمي و مبتني بر اراده مردم و محتواي آن بايد اسلام باشد. دغدغه غزالي براي تقويت حكومت اسلامي و خلافت در برابر سلطانيزم يا سلطنت چه بوده است؟
- غزالي، هم از خلافت دفاع مي كند و هم از سلطنت، به همين دليل نصيحه الملوك را مي نويسد. نصيحه الملوك دفاع از سلطنت و المستظهري دفاع از خلافت است. در نتيجه غزالي از دو شيوه حكومت دفاع مي كند: يكي به اصل يكي به تبع يكي محور و ديگري حاشيه بوده است. نظريه محوري غزالي، خلافت و نظريه حاشيه اي غزالي، پادشاه و سلطنت بوده است و غزالي چون نمي خواست آرمانگراي محض باشد، در نتيجه نظريه حاشيه اي را مطرح كرده است. غزالي پادشاهي و سلطنت را واقعيتي مي دانست كه نمي توانست آن را طرد و انكار كند زيرا در آن زمان مشروعيت سلطان در ايران از خلافت اخذ مي شد و از آنجا كه غزالي به عنوان عالم عصر بايد به پرسش هاي عقل و به مسأله روز جواب مي داد، از اين جهت در كنار بحث خلافت بحث سلطنت را مطرح كرد.

انديشه
اقتصاد
ايران
زندگي
سياست
علم
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |