سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۳۶
اگر رئيس جمهوري موافق باشد
تولد روز معمار در تقويم ايراني
دانشجويان در محل هايي درس مي  خوانند كه ساختمان هاي قديمي هستند و براي دانشكده ساخته نشده است، كتاب به مقدار كافي در اختيارشان نيست و استاد هم تقريبا وجود ندارد. چون در استخدام استادان جديد، دانش آنها مد نظر قرار نمي  گيرد
011328.jpg
نامه اي از جانب هيات مديره «انجمن مفاخر معماري ايران» با موضوع پيشنهاد تعيين روزي در تقويم به نام «روز معمار» به منظور بزرگداشت معماري ايران براي رئيس جمهوري، مطالبي است كه نه تنها براي جامعه معماران و فعالان عرصه معماري تازگي دارد بلكه مي تواند فتح بابي باشد براي جدي گرفتن معماري ازجانب عموم مردم.
بهرام هوشيار يوسفي 
ارسال نامه اي از جانب هيات مديره «انجمن مفاخر معماري ايران» به موضوع پيشنهاد تعيين روزي در تقويم به نام «روز معمار» به منظور بزرگداشت معماري ايران، مطالبي است كه نه تنها براي جامعه معماران و فعالان عرصه معماري تازگي دارد بلكه مي تواند فتح بابي باشد براي جدي گرفتن معماري ازجانب عموم مردم از يك طرف و حساسيت هاي بيشتر از طرف خود معمارها نسبت به حرفه شان، از طرف ديگر. البته در اينكه انجمن مفاخر... چه روزي را به عنوان روز معمار مدنظر دارد، اختلاف كوچكي وجود دارد. آنها ابتدا روز ۲۶ آبان (سالروز ارايه طرح تكريم معماري ايران و تشكيل انجمن مفاخر معماري ايران) را پيشنهاد كرده اند. اما درنامه دوم علاوه بر پيشنهاد قبلي ، روز سوم ارديبهشت ( روز بزرگداشت شيخ بهايي) را براي «نامد ار»تر شدن در نظر گرفته اند.
واما «انجمن مفاخر معماري ايران؛» در تاريخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۸۲ به طور رسمي به ثبت رسيد كه موضع فعاليت هاي خود را بيشتر بر بزرگداشت آثار مفاخر معماري و شهرسازي، حفظ و اشاعه فرهنگ معماري و شهرسازي، حمايت از پژوهشگران و مولفان و طراحان، ارايه راهكارهاي حفظ و نگهداري آثار باارزش معماري و ... متمركز كرده بود. مهندس سيدعليرضا قهاري مديرعامل و رئيس هيات مدير انجمن در اين باره مي   گويد: ...« در دو كلمه هدف انجمن ما ارتقاي معماري ايران است و اين امر از طريق هيات امناي ۴۰ نفره ما كه همه از اعضاي برجسته جامعه معماران و پژوهشگران معماري هستند محقق مي شود.... ۸ بند اصلي اساسنامه همگي مويد جنبه هاي حمايتي و تشويقي هستند كه درمورد انجمن هاي ديگر در جهت همان هدف اصلي «ارتقاي معماري» اعمال مي   شود... و تا به حال نيز اعمال شده است .به طور مثال هفته گذشته مبلغ ۳۰ ميليون ريال كمك بلاعوض در جهت بزرگداشت مهندس سيدهادي ميرميران به جامعه مهندسان معمار تقديم شد...»
اقدامات تشويقي و حمايتي آنچنان كه قهاري به آنها اشاره دارد يكي از اصولي ترين روش هايي است كه مي تواند موجبات توسعه هر نوع حركت فرهنگي را فراهم سازد؛ حال اگر چنين توسعه اي در عرصه فرهنگ معماري صورت گيرد، موضوع آنچنان اهميت مي يابد كه شايد نتوان به حمايت هاي يك موسسه غيردولتي نوپا بسنده كرد. مهندس قهاري كه در كنار سمت هاي دولتي خود در وزارت مسكن و شهر سازي و بنياد مسكن پيگير انجمن مفاخر معماري است در اين مورد مي  گويد: «ارتقاي معماري در ايران نياز به حمايت دولت دارد و هر موقع كه رشدي نيز در آن وجود داشته دولت حامي آن بوده است.
در ادوار مختلف مانند دوران صفوي كه رشد چشمگيري در معماري و شهرسازي ايراني ظهور كرد، همين حمايت از جانب حكومت، عامل اصلي آن بود... ما از سال ۸۱ كه مكاتبات را با رئيس جمهوري داشتيم، از آنجايي كه ممكن بود ايشان به مباحث معماري آشنا نباشند، تمام اين مسايل را توضيح داديم و گفتيم كه ايشان به عنوان يك رئيس جمهوري فرهيخته بيايند و يك روز را مثل روز پرستار و پزشك و مهندس كه وجود دارد، براي معماري هم تعيين كنند... اما از آن زمان تاكنون نه كسي با ما تماس گرفته و نه خبري شد...»
بايد گفت كه درمورد نيازهاي حال حاضر معماري ايران چه به لحاظ حمايت هاي دولتي و چه غيردولتي كاملا حق با ايشان است، ولي نحوه اين حمايت چيزي است كه با فرض اينكه اصل آن از جانب مصادر امور زير سوال نباشد، هرگز در تاريخ معماري و شهرسازي ايران صورتي مدون نيافته است.
در مورد تشكل و تشكل سازي آنچنان كه پيشتر نيز بدان در اين صفحه اشاره شد، همواره از بدو تاسيس چنين نهادهايي (از زمان مشروطيت) در ايران مشكلات درك مباني آن، چه از جانب موسسان و چه از طرف مخاطبان وجود داشته و دارد؛ بنابراين انجمن مفاخر معماري ايران نيز نمي تواند محتوايي خالي از اين نوع اشكالات داشته باشد. هر چند قضاوت در مورد نحوه فعاليت اين نوع از انجمن ها به طور اعم و انجمن مفاخر معماري به طور اخص با توجه به نوپا بودن آنها كمي زود به نظر مي رسد، اما بايد گفت كه مهندس قهاري و يارانشان در انجمن در بعضي موارد به لحاظ بنيادي از نوعي پارادوكس عملياتي رنج مي برند. شرايط عضويتي كه مشتمل بر شرط ۱۵ سال سابقه كار و معرفي هيات امنايي استصوابي باشد، بي هيچ تعارفي راه را براي حضور جوانان و معماران جوان - در حالي كه اين گروه فعال ترين و تواناترين حاضران در اين عرصه هستند- در اين انجمن كه داعيه حمايت دارد مي بندد... بگذريم كه حق عضويت ۳ ميليون ريالي سالانه حتي براي مهندسان پايه يك كه هدف قهاري و ساير اعضاي هيات مديره انجمن مفاخر معماري ايران هستند، نيز اگر نگوييم سنگين ولي كاملا غيرمتعارف است.
بيرون از كاغذهاي تقويم 
بعضي مشاغل را بايد در قالب مسايل اجتماعي بررسي كرد. وقتي حتي براي عبوس ترين افراد راه گريزي از زندگي در شهر و حداقل زير يك سقف در اين شهر وجود ندارد، بايد معماري را هم بخشي از مسايل اجتماعي دانست. مشكلات معماري در ايران تنها به اختصاص يافتن يك نام در كاغذهاي تقويم به اين شغل ختم نمي  شود. مهندس داراب ديبا، استاد دانشگاه تهران و سرپرست گروه هاي هنر معماري و شهرسازي در دانشگاه آزاد، مي  گويد:
«مؤسسه هايي كه معماري را زيرپوشش گرفته اند، يعني سازمان برنامه، وزارت مسكن و شهرداري تهران موازي با هم كار مي  كنند و ارتباط چنداني با هم ندارند در واقع هيچ هماهنگي هم بين آنها موجود نيست و هر كدام راه خود را مي  روند. علاوه بر اين ضوابط كيفي هم وجود ندارد، كارها در دست مهندسان مشاور عمده است و جوانان تحصيلكرده خوش فكر قادر به ابراز وجود نيستند و نمي  توانند كار كنند.»
نتيجه هرج و مرج هميشه قابل پيش بيني است. چهره شهر اولين قرباني سياستي است كه در قبال معماري در پيش گرفته شده.
«اصول شهرسازي رعايت نمي  شود. از زماني كه فروش مجوز تراكم و مجوز ارتفاع شروع شد، در قبال دريافت پول هاي هنگفت مجوز صادر كردند و سرمايه داران در نقاط مختلف شهر شروع به برج سازي كردند. تهران امروز را و يا بسياري از شهرهاي ديگر مثل شيراز و يا شهر جديدي كه در كنار يزد ساخته شده است را مي بينيد. شهرهايي كه هيچ نوع هويت و هيچ نوع ارزش كيفي ندارند و فقط نشانه هاي سوداگري اند. در اين شهرها هيچ نوع حقوق شهروندي رعايت نشده است. خانه هاي دو- سه طبقه ناگهان زير سايه خفقان آور يك برج بيست و چند طبقه قرار مي  گيرند به طوري كه ساكنان آن يا مجبور به ترك خانه هايشان مي  شوند و يا بايد تحمل كنند كه هرگز رنگ آفتاب را نبينند. در ايران امروز كنترل كيفي ساختمان وجود ندارد، زيباشناسي اصلا مورد توجه نيست، به معماري با توجه و در ارتباط با بافت  شهري نگاه نمي  شود.»
در اين شهر چه كسي است كه در پي جست وجو دنبال يك سرپناه، از قيمت زمين باخبر نباشد؟ در جايي كه خاك برخي از قسمت هايش به مترمربعي يك ميليون و ۸۰۰ صد هزار تومان مي رسد، به ندرت كسي پيدا مي شود كه به فكر ساخت خانه باشد؛ همه چيز در برج سازي و آپارتمان نشيني خلاصه مي  شود. آدم در اين شهر بدقواره ياد تعريف و تمجيدهايي مي افتد كه درنقاط مختلف جهان از معماري سنتي ايران صورت مي گيرد. اين جاي خالي در خانه كه نه، لانه هاي موجود در تهران حس مي  شود.
امروز ساختمان هاي ناموزوني را مي  بينيم كه ظاهرشان سنتي است، پرداخت پنجره ها «پست مدرن» است و يك «كلاه فرنگي» هم بالاي آن قرار گرفته است. در اين برج سازي ها به ندرت ضوابط بين المللي ايمني ساختمان هاي بلند رعايت مي  شود. بناها اكثرا اسكلت فلزي دارند با پوششي از سنگ و شيشه و چندان كارهاي باارزشي از نظر معماري نيستند. متاسفانه اين مساله باعث شد بسياري از معماران با تجربه ايران را ترك كردند و كسي جاي خالي آنها را پر نكرد.»
سرخوردگي در هنر معماري، براي نسل امروز از لحظه ورود به دانشگاه آغاز مي  شود. مي  توانيم خوش بين باشيم، جمله اي را با «خوشبختانه» شروع كنيم و در پايان آن بنويسيم، دانشكده هاي معماري و شهرسازي فراواني در نقاط مختلف ايران احداث شده، اما حقيقت چيز ديگري است. وضعيت بيش از ۱۰ هزار دانشجوي معماري ايران را بايد از زاويه ديگري ديد. مهندس ديبا در اين مورد مي  گويد:
«آنها در محل هايي درس مي  خوانند كه ساختمان هاي قديمي هستند و براي دانشكده ساخته نشده است، كتاب به مقدار كافي در اختيارشان نيست و استاد هم تقريبا وجود ندارد. چون در استخدام استادان جديد، دانش آنها مد نظر قرار نمي  گيرد.»
گذشته از مشكلات ريز و درشت معماري در ايران، ماجرا وقتي نااميدكننده تر مي  شود كه بحث ارتباط مشاغل را در نظر بگيريم. بحث ... ساختمان ها كه به خصوص پس از زلزله اخير تهران مطرح شد، تنها در معماري خلاصه نمي  شود.
تنها يك سال و نيم است كه رعايت مقررات آتش نشاني و زلزله اجباري شده است اما امكانات فني آتش نشاني در ايران تنها تا طبقه سيزدهم كارايي دارد و براي طبقات بالا خطر همچنان باقي است.
شيشه هاي اينگونه ساختمان هاي بلند اكثرا يك جداره و نازك و غيراستاندارد هستند و آنگونه كه در غرب مرسوم است كه پنجره هاي طبقات بالاتر شيشه هاي قطورتري داشته باشند، در ايران به اين موضوع توجهي نمي  شود.
در اين بين ايجاد انگيزه براي معماران جوان، در كوتاه مدت شايد تنها راه نجات هنر معماري از سقوط باشد. اضافه شدن عنوان روز معماري به تقويم يكي از اين قدم هاست كه هنوز برداشته نشده. پيش از آن هم مسابقه پروژه هاي بزرگ برگزار شد كه به نظر مي  رسيد موجب هيجان زده شدن نسل جوان معماري ايران شود كه نشد. دليل اين استقبال كم رنگ را هم از زبان مهندس ديبا بخوانيد.
«برگزاري مسابقه براي پروژه هاي بزرگ فرصتي بود تا مهندسان جوان شايستگي هاي خود را نشان دهند. اما از شركت در مسابقه استقبال چنداني نشد. چون اكثر آنها به سليقه هاي داوران اعتماد نداشتند و اعمال نفوذها و رابطه ها را داور اصلي مي  دانستند.
به عنوان مثال، يك پروژه ساختمان «آكادمي علوم و فرهنگستان ايران» در مرحله اول صاحب رتبه هفتم شد. بعد به مرتبه پنجم ارتقاء پيدا كرد و در نهايت اول شد و اكنون در دست ساخت است.»
... و سرخوردگي نسل جوان معماري ايران ادامه مي دهد.

ستون ما
روز معمار چالش هاي درون گروهي
نگاهي كلي به متن ۲ نامه ارسالي از جانب «انجمن مفاخر معماري ايران» به دفتر رياست جمهوري به فاصله تقريبي يك سال و نيم، چه بسا كه بتواند نكات جالبي را از آنچه في الواقع در بين آنچه كه دوست داريم جامعه معماران ايران (به شكلي منسجم) بناميم، در جريان است روشن مي سازد. نامه اول كه پيش از تاسيس رسمي اين انجمن، ولي تحت نام و سربرگ انجمن ارسال شده بود در مورخه ۱۱/۱۲/۸۱ روز تاسيس خود، انجمن مفاخر معماري ايران را به عنوان «روز معمار» به رياست جمهوري پيشنهاد مي كرد؛ اين برخورد در نامه دوم كمي تلطيف شد و سوم ارديبهشت روز بزرگداشت شيخ بهايي با استناد و به اينكه ايشان از مفاخر معماري و شهرسازي ايران هستند، به عنوان يك انتخاب ديگر در اختيار رياست جمهوري قرار گرفت.
صرفنظر از اينكه هيچ يك از نامه ها حداقل تا حال حاضر نتوانسته نظر رئيس جمهوري را در جهت اقدام عملي براي اين نامگذاري جلب كند ونيز اينكه حركت انجمن مفاخر معماري نوعا حركتي مثبت است، به عنوان يك نتيجه گيري مي توان عقب نشيني انجمن مفاخر معماري را ازمواضعش به روشني مشاهده كرد.
اينكه اين امر تا چه حد منطقي است كه انجمن كه نوعا رويكردي غيرمنطقي و بيشتر نظري دارد، در يك حركت شتاب زده حتي قبل از ثبت رسمي (!) تاريخ تشكيل خود را به عنوان روز معمار به رئيس جمهوري پيشنهاد كند، موضوع بحث ما نيست. آنچه اهميت دارد بازتابي است كه اين امر در دنياي نه چندان بزرگ معماران ايراني مي توانست داشته باشد.
در حال حاضر هر چند تعداد تشكل هاي معماري به لحاظ كميت (و البته كيفيت!) چندان رضايت بخش نيست، اما آنچه مشاهده مي شود عدم وجود يك وحدت روحيه در بين همين تعداد محدود تشكل غيردولتي و نيز صنفي - دولتي است؛ در يك كلام هر كس ساز خود را مي زند و البته به طرزي ناكوك!
شايد بد نباشد نوع ارتباطات در بين فعالان طرف ديگر (البته حرفي كه تا حد ۵ حرفه معماري تخصصي باشند) مانند پزشكي بار ديگر توسط معماران مرور شود؛ پيوسته هر گاه مشكلاتي براي اعضاي اين صنف پيش بيايد نوع حمايت ساير اعضا چنان چشمگير است كه به اصطلاح هيچ تيغي در اين وادي برش ندارد. ذكر مثال هاي عيني در اين رابطه چندان ضروري نمي نمايد.
... و اما معماري؛ معماران به اعتراف خودشان همواره دچار نوعي چالش درون گروهي بين اشخاص حقيقي، حقوقي، فردي و گروهي خود هستند؛ البته شايد مقداري از اين جو ناشي از ماهيت رشته معماري و هنري - سليقه اي (يا هر اسم ديگري كه روي آن بگذاريد!) و اهميت فرديت در ساحت طراحي معماري باشد (نخوانيد خودخواهي!)
در هر حال به نظر مي رساند آنچه به نفع مردم و نيز خود معماران باشد، نگاهي دوباره به گذشته و وضعيت حال خود و جامعه و سعي در دستيابي به نوعي وحدت رويه در زمينه هاي نظري و عملي باشد تا آنچه كه «ارتقاي معماري ملي» مي ناميم از صورت يك شعار ايده آليستي به يك «اتفاق خجسته» تبديل شود.
والسلام

ايرانشهر
آرمانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |