سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۳۶
مصيبت تمدن
010881.jpg
ژان ژاك روسو
ژان ژاك روسو، نويسنده، متفكر و يكي از اركان مهم انقلاب كبير فرانسه بود. وي در سال ۱۷۱۲ ميلادي در ژنو متولد شد و مدتي بعد از تولد او، مادرش از دنيا رفت و پدرش كه ساعت سازي سوئيسي بود، به سبب بعضي پيشامدها، نتوانست از او نگهداري كند.درنتيجه روزگارش به دربه دري و بي خانماني گذشت؛ هرچند سبب اصلي آن هوسناكي و تندمزاجي و غرور و خودپسندي بسيار و سوءظن شديد او بود. به هر حال روسو تحصيل مرتبي نتوانست بكند و فضل و كمال فراواني نياموخت؛ اما مردي حساس و باذوق و پرشور و صاحب قلم بود. او يكي از بزرگترين نويسندگان فرانسوي است كه البته ميراث بري اش از فرهنگ رومانتيك آلماني جاي ترديد ندارد.
درخصوص انديشه و گفتار او بهتر است بگوييم گفته هايش غالبا با عقايد متعارف و احكام ظاهر عقل مخالفت دارد؛ اما با بلاغت تمام و حرارت مفرط، مقرون است؛ هرچند آنچه كه روسو نوشت، به نثر است؛ اما مي توان او را شاعري بزرگ دانست. زيرا نوشته هايش در افكار تاثير كلي داشته است. تا نزديك چهل سالگي اثر مهمي از او ظاهر نشد؛ تا اينكه انجمن ادبي يكي از شهرهاي فرانسه مسئله اي ميان دانشمندان طرح كرد كه در آن مورد رساله اي بنويسند و جايزه بگيرند و مساله اين بود: آيا تجديد عهد علم و ادب و هنر براي تهذيب مردم سودمند بوده يا زيان رسانيده است؟
روسو در مسابقه شركت كرد و جايزه را برد و آوازه اش بلند شد. گفتار او مبتني بود بر اينكه علم و ادب ظاهر مردم را آراسته مي كند؛ اما باطن را فاسد مي سازد، طبع را منحرف مي نمايد و به دل و دماغ حالتي مصنوعي مي دهد. مختصر اينكه مردم عالم هنرمند مي شوند؛ اما آدم نمي شوند. سه سال بعد همان انجمن باز موضوعي طرح كرد با اين مضمون: منشاء نبود مساوات ميان مردم چيست و آيا قانون طبيعت آن را روا مي دارد؟
در جواب اين سؤال روسو رساله اي نوشته است كه معروف است به نام «گفتار در عدم مساوات ميان مردم» و بنياد سخن او اين است كه نبود مساوات ميان مردم به واسطه  هيات اجتماعيه يعني مدنيت روي داده؛ يعني همان چيزي كه انسان را از حال طبيعي بيرون كرده است. مردم در حال طبيعي تفاوتهايي با هم دارند؛ اما آن تفاوتها طبيعي است و مضر به حال ايشان نيست. انسان طبيعي نيك و آزاد و خوش است؛ اما انسان اجتماعي بد و بنده و ناخوش مي شود؛ زيرا كه در حال طبيعي ذهن انسان فقط مشغول به دو چيز است؛ يكي حفظ وجود خود، ديگر دلسوزي بر حال ديگران؛ اما حفظ وجود براي او آسان است؛ چون حوايجش بسيار كم است؛ معاش خود را به سهولت فراهم مي كند و چون مزاجش سالم است، درد ندارد و از درمان بي نياز است و فكر و انديشه به خاطر او راه نمي يابد و اعمال و حركاتش از روي فطرت و طبيعت است كه نسبت به ديگران بدخواه نيست. حتي در زندگي وحشيگري هم با آنكه در حال طبيعي نيست، چون زياد از طبيعت دور نشده، هنوز فساد كم است؛ اما وقتي انسان با ابناي نوع مجتمع گرديد و درواقع مدني شد، يعني بنا بر اين شد كه افراد يكديگر را ياري كنند و همكاري داشته باشند، حكايت من و تو مي شود و مساله مال من و مال تو پيش مي آيد، حرص و طمع بروز پيدا
010878.jpg
مي كند و توانگري و درويشي رخ مي نمايد. كار كردن لازم مي شود و كارگري و كارفرمايي پيش مي آيد. پس مردم با هم سازش نخواهند داشت، جنگ و نزاع درمي گيرد و انسان فكر و انديشه به كار مي برد و حيله و چاره اي براي كار مي يابد.
علم و صنعت اختراع مي كند و هرچه در اين راه پيش مي رود، از خود يعني از طبيعت دورتر مي شود و در فساد غوطه ور مي گردد و تمدن كه نعمتي گرانبها به نظر مي آيد، مصيبت و مايه  بدبختي محسوب مي شود. با اينكه روسو همه  مفاسد و بدبختي هاي انسان را از تمدن و زندگاني اجتماعي مي داند، متوجه شده كه بازگشت به حال طبيعي، ديگر ممكن نيست و در پي آن بود كه ترتيبي در هيات اجتماعيه داده شود كه در عين بهره مند بودن از فوايد تمدن تا آنجا كه ممكن است به حال طبيعي نزديك شويم.
اين مقصود به دو وسيله حاصل مي شود؛ يكي به وسيله  تنظيم هيات اجتماعيه و ديگر به وسيله تربيت افراد كه روسو عقايد خود را در تنظيم هيات اجتماعيه در كتابي به نام «قراردادهاي اجتماعي» يا «پيمان اجتماعي» بيان كرده است و بنا را براي وجود حكومت و حاكم مشروع بر آن گذاشته است كه مردم كه در حال طبيعي آزاد و خودسرند، براي زندگاني خود موانعي در پيش دارند كه هر يك به تنهايي بر آن غلبه نتوانند كرد، پس با يكديگر بر اجتماع پيمان كنند تا با توافق و همدستي بر موانع چيره شوند.حال اين مساله پيش مي آيد كه اجتماع بايد به چه صورت واقع شود كه به قوه  جماعت، جان و مال هر فردي محفوظ بماند و هر فردي كه با ديگران شريك اجتماع شده، جز به خود به كسي فرمانبر نباشد و مثل سابق مختار نفس خود باشد؟
به عقيده  روسو براي اين منظور بايد هر فردي همه  اختيار خود را به جماعت بدهد و جماعت يك كل شود؛ يعني همه  افراد اجزاي لاينفك آن بوده و اين كل صاحب اختيار مطلق باشد و هيات اجتماعيه را بر طبق قانون اداره كند؛ به طوري كه قانون نماينده  اراده  كل و متضمن مصالح عموم باشد. اما در ادامه روسو متذكر شده است كه بناي دستوري اجتماع مشروط به تربيت درست افراد است. روسو به احوال كودكان و جوانان توجهي خاص داشته و كتابي مخصوص در امر تربيت به نام «اميل» نوشته است و در اين كتاب داستان  مانند، كودكي را به اين اسم «اميل» فرض كرده و او را موافق اصول و قواعدي كه در نظر داشته، پرورش مي دهد كه اين كتاب از آثار معتبر ادبيات فرانسوي است و سخن روسو مبتني بر اين است كه انسان اگر به طبيعت و فطرت خود واگذاشته شود، نيكوكار خواهد بود پس در تربيت كودكان و جوانان بايد تا جايي كه ممكن است قيد و بندها را كنار گذاشت و آنها را به حالت طبيعي و آزاد پرورش داد.
از ديگر آثار اين نويسنده متفكر فرانسوي«منشا عدم مساوات»، «تفكرات تنهايي» و «اعترافات» است.

ميراث علمي جهان اسلام
010872.jpg
010893.jpg
حجت الاسلام علي اكبر رشاد در پي دعوت مؤسسه آموزشي و پژوهشي مذاهب اسلام در جمع مسئولان و دانش پژوهان آن مركز سخنراني كرد.
به گزارش خبرگزاري «مهر» رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ضمن بحث پيرامون ارائه راهكارها و روش هاي پيشبرد و كار آمد نمودن اهداف موسسه مذاهب اسلامي، كار فردي پيرامون تحقيقات مذاهب را جوابگوي نيازهاي امروز كشور و جهان اسلام ندانست . وي ضمن پيشنهاد تاليف دايره المعارف اسلامي در زمينه معارف مشترك و تطبيقي مذاهب اسلامي، براي تقريب علمي مذاهب به سه رهيافت اصطيادي، استنادي و اجتهادي در فهم دين اشاره نمود.
عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اهميت شيوه اجتهادي به تطور عقل گرايي در مذاهب اسلامي اشاره كرده و آنچه را كه از ميراث علمي اسلامي اكنون در نزد مسلمانان است حاصل روش هاي اجتهادي متفاوت دانست.
عضو هيات علمي گفت وگوي بين اديان در ارتباط با نقش وحدت مذاهب افزود: ما امروز حقيقتا به وحدت بين مذاهب هم در حوزه عمل و هم در فكر و نظر نيازمنديم و اين يك آرمان و استراتژي است نه يك تاكتيك .
رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي افزود: شايد مسئله اي علمي وجود نداشته باشد كه ما ( شيعه و سني ) در آن هيچ اشتراكي نداشته باشيم، در اكثر قريب به اتفاق مباحث كلامي، عرفاني، فلسفي و حتي فقهي، دانشمندان هم راي ميان شيعه و سني يافت مي شود و اين سرمايه اي است كه در وحدت علمي و نظري ما تاثير دارد و تقريبا شبيه اجماع مركبي كه در نظام هاي فقهي و فلسفي، عرفاني و منطقي داريم مي تواند ما را به وحدت هدايت كند.

رويداد هاي انديشه
دومين همايش گفت وگوي اسلام و مسيحيت
دومين نشست «گفت و گوي ميان اسلام و مسيحيت» به دعوت مركز پژوهش هاي الخليج وابسته به دانشگاه قطر و وزارت خارجه قطر خرداد ۸۳ در محل هتل ريتزكارلتون قطر برگزار شد.
به گزارش سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، در اين نشست علاوه بر شخصيت هاي دانشگاهي و آكادميك قطر از ۷۵ شخصيت فرهيخته جهان از ۳۱ كشور جهان اعم از كشورهاي اسلامي و مسيحي حضور داشتند.اين سمينار با نظارت مستقيم نخست وزير قطر شيخ عبدالله بن خليفه آل ثاني انجام شد و جلسات گفت و گوي آن، برخلاف دوره گذشته، بسته و غيرعمومي بود.
از جمله شخصيت هاي برجسته حاضر دكتر يوسف قرضاوي رئيس دانشگاه الازهر، شيخ محمد طنطاوي و بابا شنوده از علماي اسكندريه مصر، كاردينال توران وزير واتيكان بودند.قابل ذكر است از ايران دكتر مصطفي محقق داماد و صادق حسيني از نهاد رياست جمهوري حضور داشتند.
همايش بين المللي نقد و بررسي آراي كانت
010875.jpg

مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران اواخر آذرماه سال جاري همايش بين المللي نقد و بررسي آراي كانت را برگزار مي كند. مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران به مناسبت دويستمين سال درگذشت ايمانوئل كانت (۱۸۰۴-۱۷۲۴) مؤسس اصلي فلسفه جديد، متفكر دوران مدرن و فيلسوف شهير آلماني، همايش نقد و بررسي آراي كانت را در سطح بين المللي با شركت كانت شناسان معروف ايران و جهان در اواخر آذرماه ۱۳۸۳ برگزار مي كند.
گفت وگوي اسلام و غرب
مؤسسه جهاني شدن و موقعيت انساني، چهارمين همايش خود را با محوريت گفت وگوي ميان تمدنها تحت عنوان: «گفت وگوي اسلام و غرب» در دانشگاه لاوال كبك برگزار مي كند.
اين همايش كه از ۱۷ تا ۱۹ ارديبهشت ماه سال ۱۳۸۴ برگزار مي شود با اذعان به وجود مشكلاتي در زمينه فهم متقابل ميان فرهنگ اسلامي و فرهنگ غربي خواهان بررسي موضوعاتي چون: ميزان تحقق صلح و تفاهم ميان اين دو فرهنگ و بررسي تطبيقي چشم انداز هاي اين دو فرهنگ نسبت به مقولاتي چون آزادي و حقوق بشر است.
برگزار كنندگان اين همايش با تاكيد بر نقش «گفت وگو»براي حل مشكلات و مسايل تصريح مي كنند كه: ۱- گفت وگو اكثرا فراتر از يك آرزوي صرف نگريسته نشده و نقش آن درحل مسايل عيني و انضمامي ناديده گرفته شده است؛ ۲- گفت وگو كردن تنها مشخصه افرادي كه گفت وگو مي كنند نيست. گروهها، مجتمع ها و نهادهاي مختلف هم به عنوان حوزه هايي كه اين ابزار را به كار مي برند مطرح هستند؛ ۳- ديپلماسي تنها ابزار برقراري گفت وگو نيست. مهاجرت، توريسم، رسانه هاي بين المللي، گروه سياسي و تجارت جهاني هم توانايي برقراري اين مهم را دارا هستند؛ و ۴- تمدنها نمايندگان خاصي كه با هم گفت وگو كنند ندارند. همه افراد و گروهها مي توانند نقشي در اين گفت وگوي تمدني ايفا و كالاهاي خود را عرضه كنند.

تازه هاي اديان در غرب
كرشنه: پروردگار يا اوتاره؟
Krsna: Lord or Avatara? The relationship between Krsna and Visnu (in the contest of the aratara mythe as presented by the Harivamsa, the visnupurana and the Bhagaratapurana) Freda Matchett, Curzon, 2002, X+254pp.
كرشنه: پروردگار يا اوتاره؟ ارتباط ميان كرشنه و ويشنو(پيرامون اسطوه اوتاره آن گونه كه در هريونسه، وينسو پورانه و بهاگوتپورانه مندرج است)
كتاب حاضر تحقيقي است كه بر اساس سه متن سنسكريت كه متعلق به نوع پورانه اي اند و يكي از منابع اصلي شناخت خاستگاه هاي هندوييسم به معناي عام به شمار مي آيند صورت گرفته است. پژوهش حاضر با ساختاري هماهنگ و منسجم درباره انگيزه هاي كلامي سه متن مزبور به بحث مي پردازد و با مهارتي بديع در اين زمينه قلم فرسايي مي كند. مؤلف نشان داده كه چگونه داستانها و حكاياتي كه در اين سه متن مندرج اند چهره كرشنه را به عنوان يكي از مظاهر (يا اوتاره) تابع ويشنو ترسيم كرده اند. منبع اين حكايات همه يكي است اما هر حكايت به شيوه خاص خود روايت شده است و از ميان اين سه متن بهاگوته ديدگاهي ارائه مي دهد كه در آن كشنه، نه ويشنو، متعالي و والامرتبه است. كتاب مزبور از نه بخش تشكيل شده و هر بخش شامل قسمت هاي ديگري است.
«فردا ماچت» عضو افتخاري بخش مطالعات ديني در دانشگاه لانكاستر است. نخستين مدركش را به سال ۱۹۴۷ در فرانسه دريافت كرد. وي در زمينه مطالعات كتاب مقدس تدريس مي كند. ماچت پس از مدتي به مطالعه آيين هندو پرداخت و زبان سنسكريت را موقعي كه در دانشگاه لانكاستر در حال گذراندن دوره فوق ليسانس بود، آموخت و هم اكنون در اين موضوع قلم مي زند.
مباني عقلاني گفت وگوي مسيحيان و يهوديان
The Intellectual Foundations of Christian and Jewish discourse, Jacob Neusner and Bruce Chilton, Routledge, 1997 xvi+184pp.
مباني عقلاني گفت وگوي مسيحيان و يهوديان:يعقوب نوسنر و بروك شيلتون.
تاريخ برخورد و مواجهه دو دين بزرگ يهوديت و مسيحيت به همان صدر مسيحيت برمي گردد؛ آن گاه كه عيساي يهودي ادعاي مسيح بودن كرد و احبار يهود در عداوتش نشستند و با كمك عوامل امپراطوري روم به صليبش كشيدند. از آن زمان به بعد جنگ و درگيري ميان اين دو دين درگرفت و چه خون هايي كه در اين راه به هدر نرفت. با اين اوصاف مسيحيان و يهوديان داراي اشتراكاتي هستند. از مهمترين اين مشتركات «كتاب مقدس» است كه هر دو قبول دارند. هر چند يهوديان عهد جديد را معتبر نمي شمارند اما به هر حال بحث را از همين نقطه مي توان آغاز كرد. مسيحيان و يهوديان هر دو سنن ديني خود را بر اساس تفكر و آثار فلسفي يونان باستان مدون كرده اند و به مرور زمان اين سنن در مواجهه با افكار و انديشه ها و فرهنگ هاي ديگر متحول شده و رنگ و صبغه اي ديگر به خود گرفته است. مهم اين است كه اساس همان «كتاب مقدس» است. كتاب مزبور تحليل منحصر به فردي است راجع به پيدايش و تكامل تفكر عقلاني و منطقي يهودي- مسيحي در پرتو فلسفه و علم يونان باستان. «يعقوب نوسنر» استاد سرشناس مطالعات اديان در دانشگاه فلوريداي جنوبي و استاد اديان در كالج بارد نيويورك است. «بروك شيلتون» استاد اديان در كالج بارد نيويورك است.
ترجمه: سعيد كريمي

انديشه
ادبيات
اقتصاد
ايران
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |