چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
نگاهي دوباره به برنامه تلويزيوني «نقطه چين»
مخاطبان يا برنامه سازان؟
000444.jpg
برنامه تلويزيوني «نقطه چين» با پايان كار خود، آغازي را براي مخاطبان تلويزيوني نويد داد و آن سلطه نگاه مخاطبان در توليد و عرضه برنامه هاي تلويزيوني بود. اگر در سال هاي قبل دست اندركاران برنامه هاي تلويزيوني برنامه هاي خود را به صورت كليشه اي به خورد مخاطبان مي دادند اين بار مخاطبان بودند كه نگرش خود را بر برنامه هاي تلويزيوني تحميل كردند. اين اعتراف صريح دست اندركاران برنامه تلويزيوني «نقطه چين» نشان داد كه در شبكه هاي تلويزيوني ايران، نظر مخاطبان اخيراً از جايگاه خاصي برخوردار شده است، به همين خاطر است كه برنامه اي با همان رويه طنز در شبكه تهران بعد از پخش ناموفق، ناخواسته كركره خود را پايين مي كشد.
گفتني ها در مورد برنامه طنز «نقطه چين»فراوان است كه كه بخشي از آنها در مطبوعات در طول پخش برنامه درج شد. مطلبي در اين زمينه نگاشته شده آن را مي خوانيد:
برنامه تلويزيوني «بامشاد» و يا به عبارتي «نقطه چين» با تمامي فراز و نشيب هاي خود بالاخره به عنوان يك برنامه تلويزيوني پرمخاطب در حافظه ميليون ها تماشاگر ايراني رسوب كرد.
تجربه ساخت برنامه هاي طنز تلويزيوني موفق از دهه هفتاد با خلاقيت و نوآوري «مهران مديري» باعث شد كه مخاطبان تلويزيون در طي اين مدت سليقه خود را در زمينه انتخاب برنامه هاي تلويزيوني طنز ارتقا دهند. به همين خاطر است كه مي بينيم برنامه هاي تلويزيوني طنز آميز شبكه تهران، در دوران اوج گيري برنامه «نقطه چين» نه تنها از اقبال عمومي برخوردار نمي شود بلكه پس از پخش چند برنامه به ناگهان نمايش آن متوقف مي شود.
بنابراين اين بار نه برنامه سازان تلويزيوني و نه مديران شبكه، بلكه هيچ يك در تزريق محبوبيت برنامه ها نقشي ندارند و تنها مخاطبان تلويزيوني برنامه هاي مشابه طنز نشان مي دهند كه كداميك از شبكه هاي تلويزيوني داخلي در جذب آگهي هاي تجاري موفق تر عمل مي كنند. از اين رو اقبال در جذب آگهي هاي تجاري در تلويزيون مي تواند به عنوان يك عامل مؤثر در صعود يا فرود يك برنامه نقش خود را ايفا كند. به همين دليل متوليان توليد برنامه «موتوري ها» در شبكه تهران مي پذيرند كه در ارائه برنامه طنز آميز خود، برخلاف نمونه هاي موفق قبلي «كوچه اقاقيا»، «پاورچين»، «حرف تو حرف» و ساير برنامه هاي مشابه طنزآميز، اين بار با كمبود مخاطب مواجه شده اند.
برنامه تلويزيوني «نقطه چين» كه در ابتدا با شكل و شمايل مجموعه پليسي با حضور دو بازيگر اصلي «ساعد هدايتي» و «مهران مديري» شروع شده بود كم كم با نقد مخاطبان عادي و كارشناسان برنامه هاي تلويزيوني به سمت يك برنامه خانوادگي شاد با خلق شخصيت هاي كليدي طنز آميز سوق داده شد.همانطور كه يكي از شخصيت هاي برنامه تلويزيوني «نقطه چين» در پايان برنامه عنوان كرد: اين ذائقه مخاطبان بود كه خود را بر ايده و تفكر تهيه كنندگان تحميل كرد.
به عبارت ديگر، پس از پخش چندين برنامه «نقطه چين» كارگردان و تهيه كنندگان برنامه متوجه اين نكته شدند كه اگر تغيير جدي در رويه قصه و خلق كاراكترها به وجود نياورند برنامه آنها به همان سرنوشتي دچار خواهد شد كه كارگردان قبلي «زيرآسمان شهر» در بخش سوم اين مجموعه تلويزيوني با آن مواجه شده بود.
حضور پررنگ شخصيت هايي چون «بامشاد» و «ددي» و در نهايت خلق شخصيت هاي ساده لوح و دوست داشتني در فضاي جامعه تأثير خود را به شكل مطلوبي در پي داشت. به باور مخاطبان عام تلويزيون هرگاه «بامشاد» در اين قصه ها حضور پررنگي داشت برنامه از جذابيت خاصي در ميان مخاطبان برخوردار بود. قصه تكراري «دو داماد سرخانه» با تمامي بدبختي ها و توسري خوري هاي آنان و رواج نگاه زن ذليلي توانست طنز قابل قبولي را به مخاطبان تلويزيوني ارائه كند.
درست است كه مهران مديري براي جلوگيري از يك سويه شدن نگاه حاكم زن سالاري در خانواده، به ناچار به خلق شخصيت «ددي» روي مي آورد، اما با تمامي كش و قوس هاي موجود در داستان هاي نقطه چين، اغلب رويكرد داستاني آن به سمت و سوي زن ها سوق داده مي شود.
البته اين رويه جديدي نبود كه مهران مديري به آن دست مي زد، تجربه به كارگيري مردان منفعل قصه هاي برنامه تلويزيوني «پاورچين» شبكه تهران به خوبي نشان داد كه مردم شهرنشين با تمامي ناكامي ها در زندگي روزمره، از طريق ديدن چنين برنامه هاي تلويزيوني دست به فرافكني مي زنند، به همين خاطر اغلب خانواده ها فارغ از غم نان، گراني،  درگيري هاي سياسي جامعه و در نهايت آسيب  هاي اجتماعي و اقتصادي دوست دارند قصه هاي برنامه نقطه چين را دنبال كنند.
دست اندركاران برنامه تلويزيوني «نقطه چين» نيز در برخي موارد از اقبال عمومي نهايت استفاده را كردند، به كار گرفتن مباحث سياسي، مولفه هاي درگيري جناحي و در نهايت ارتباط دادن طنز به مضامين سياسي از جمله اين تلاش ها بود.
بايد پذيرفت كه موفقيت نقطه چين تنها به دست اندركاران توليد چنين برنامه اي ختم نمي شود. مردم وقتي از رويكرد برنامه اي استقبال مي كنند ناخودآگاه خود را نيز صاحب چنين برنامه هايي مي پندارند و از طريق روش هاي مناسب افكارسنجي به طرح نگاه هاي خود مي پردازند. «نقطه چين» با تمامي شادي هاي اعطايي خود به مخاطبان به پايان رسيد، اما مسايلي در اين ميان مطرح شد كه لازم است از منظر كارشناسي برنامه تلويزيوني بدان نگريسته شود:
000456.jpg

تبليغات درون برنامه اي
درست است كه نقطه چين آغازگر چنين نوع رويكرد اقتصادي صدا و سيما در داخل برنامه هاي داستاني بود اما بايد منتظر بود و ديد كه آيا مخاطبان تلويزيوني به اين نوع كالاها توجه كرده اند يا نه؟
اما نبايد فراموش كرد كه تبليغات درون برنامه اي نمي تواند تأثير مطلوبي را براي بنگاه هاي اقتصادي به دنبال داشته باشد. چون در طول پخش دوره جديد برنامه هاي نقطه چين و حذف تبليغات محصولات خارجي، وقتي تبليغات برنامه به سمت يك بنگاه اقتصادي داخلي متمايل شد بعد از مدتي برخوردهاي منفي مخاطبان باعث شد كه دست اندركاران برنامه نيز كم كم اين نوع تبليغات تجاري يك سويه را متوقف كنند.
البته برخورد قاطع مدير صدا و سيما با منع تبليغ محصولات خارجي از رسانه  ملي را بايد به فال نيك گرفت، چون اين رويه در ساير برنامه هاي تلويزيوني داشت جايگاه خود را باز مي كرد.
اصلاح برنامه در طول پخش
اغلب برنامه هاي تلويزيوني به خاطر تصويب ساختار داستاني كمتر از نرمش داستاني لازم در طول اجراي برنامه مواجه هستند، از اين رو چنين برنامه هايي پس از پخش آن معمولاً با اقبال يا عدم اقبال مخاطبان روبه رو مي شوند، اما يكي از ويژگي هاي مطلوب چنين برنامه اي اصلاح كيفي برنامه در طول توليد و پخش آن بود به گونه اي كه اگر برنامه هاي آغازين چنين برنامه اي را با برنامه هاي نهايي آن ارزيابي كنيم متوجه تفاوت هاي فاحشي در شخصيت پردازي كارگرداني، پختگي بازيگران و ساير مسايل هنري آن خواهيم بود. به گونه اي كه بازيگران اصلي برنامه آغازين نقطه چين به جز مديري (كه سمت كارگرداني برنامه را عهده دار بود) كم كم در نقش هاي حاشيه اي به ايفاي نقش پرداختند.
تجربه موفق ساير مجموعه هاي تلويزيوني از جمله بدون شرح، زير آسمان شهر، «حرف تو حرف»، «اين چند نفر» و «پاورچين» نشان داد كه بايد نقش هاي اصلي طراحي شوند تا نقش هاي ديگر در حاشيه آن به تقويت برنامه بپردازند، نقش «خشايار» در طول برنامه تلويزيوني «زير آسمان شهر» با ارائه بازي موفق، تكيه كلام و خاستگاه اجتماعي مجيد لولايي نقش اين نوع رويكرد رابه خوبي نشان داد، در برنامه هاي بعدي نيز به فراخور چنين كاراكترهايي وجود داشتند كه براساس خوشايند مخاطبان در طول برنامه هاي تلويزيوني تقويت شدند، اين مسأله در «نقطه چين» با خلق شخصيت «بامشاد» بيش از پيش نمايان شد.
«بامشاد» به عنوان نماد يك شخصيت ساده لوح و شكمو با حمايت پدرزن به زندگي اجتماعي خود ادامه مي دهد، اما اين نقش بعدها در قالب «زن ذليل» افراطي از حالت اعتدال خارج شده و به صورت نگاه زن سالارانه خود را به برنامه تحميل مي كند.
اين نوع نگاه هاي افراطي زن گرايانه شايد براي برخي از مخاطبان خوشايند باشد اما به نوعي نگرش هاي موجود در جامعه را خدشه دار مي كند، معلوم نيست كه چرا مسئولان پخش و توليد چنين برنامه اي در طول اجراي آن از اين نكته اصلي غافل ماندند؟ علاوه بر آن در يكي از برنامه هاي «نقطه چين» به موضوع «خنگ بودن» شخصيت هاي داستاني از زبان كارشناسان تلويزيوني با زبان طنز اشاره مي كنند.
اين نوع شخصيت پردازي ها در طول برنامه ها، آن چنان نظر مخاطبان خاص را به خود جلب كرده بود كه «مهران مديري» بي پرده يكي از برنامه هاي خود را به «تست هوش» بازيگران اختصاص مي دهد.
در خاتمه بايد گفت كه دست اندركاران برنامه تلويزيوني «نقطه چين» علاوه بر خلق موقعيت هاي طنز سعي كردند در طول اين برنامه تأييد بنگاه هاي اقتصادي سوداگر را در قالب «شركت منچول باف» با رفتارهاي اقتصادي نابهنجار به تصوير بكشند.
مخاطبان اغلب با اين پرسش مواجه بودند كه چگونه رفتارهاي اقتصادي چنين بنگاهي در حوزه هاي توليد برنامه هاي تلويزيوني ، خريد و فروش اتومبيل، توليد فيلم، واردات و صادرات كالاها و راه اندازي بورس مي تواند از موفقيت  قابل ملاحظه اي برخوردار باشد؟ اين تجربه نشان داد كه وقتي نبض اقتصادي توليد برنامه در گرو حمايت از يك مؤسسه اقتصادي داخلي يا خارجي باشد بي گمان برنامه هاي طنز آميز رسانه ملي نيز مثل بازار دچار نوسان اقتصادي خواهد شد از اين رو آن كس كه سرش بي كلاه خواهد ماند مخاطبان تلويزيوني است و نه دست اندركاران نقطه چين.

نگاه
دايي سبيل هم رفت
به ياد مرحوم محمد پورثاني طنزنويس راديو و مطبوعات
000459.jpg
ديرم كرده بودم. راه بندان بزرگراه مدرس امان همه را بريده بود. با اضطراب خاصي پس از كلي ويراژ و بالا و پائين كردن خيابان هاي يك طرفه ،حوالي غروب خودم را به خانه مرحوم محمد پورثاني رساندم.
با اولين ضربه به در، ميان چارچوب قامت مرد سالخورده اي با سبيل هاي پرپشت و سفيدرنگ نمايان شد، با همان لبخند نمكين و صراحت لهجه صميميت را رقم زد.
بي مقدمه شروع به گفتگو كرديم، پيرمرد از روزهاي آغاز رفتن به راديو و تلاش همكارانش حرف ها در سينه داشت، در ميان صحبت ها ته مايه هاي طنز پي در پي چاشني حرف هايش بود. از روزگار و نامرادي ها سخن هاي بسياري گفت كه در گفتگوي مفصل روز ۲۷ خرداد ماه امسال در صفحه رسانه همشهري نشاني نبود. براي امرار معاش همچنان با بيماري دوران سالخوردگي قلم مي زد. رختخواب و ميز كار هر دو در كنار هم نماد روزهاي سخت كوشي طنزنويسي بود كه بالاخره قلب ناكارآمدش او را از شاد كردن مردم بازداشت.
استكان هاي كمرباريك و چاي دم كرده خوش رنگ، تو گويي نشاني از ديشلمه آبدارخانه گل آقا را يدك مي كشيد.
نمي دانم چه حسي در درونم موج مي زد كه بدون خستگي ۲ ساعت و اندي با هم به گفتگو پرداختيم، ظاهر در و ديوار خانه قديمي او واقع در كوچه فرعي خيابان ملك نشان مي داد كه اين كارمند بانك- هيچ گاه تحويل دار پول و پله نشد و با همان قلم طنز آميز خود تيپ هاي دوست داشتني- را از پشت باجه بانك براي مخاطبان راديو و مطبوعات خلق كرد.ابتدا كار مطبوعاتي خود را از مجله طنز توفيق آغاز كرد و بعدها در نشريات ترقي، تهران مصور، اميد ايران، روشنفكر، كاريكاتور، اطلاعات هفتگي و فكاهيون به كار طنز نويسي خود ادامه داد. بعدها با راه اندازي مجله طنز گل آقا به همراه مرحوم كيومرث صابري و مرحوم فرجيان به نويسندگان طنز اين مجله پيوست.
نام هاي مستعاري چون م.پ.تلفنچي، پورپورخان، پدر سه بچه و بچه لواسان از جمله امضاهاي فكاهي او در نشريات گل آقا و توفيق به شمار مي رفت. بعدها مرحوم صابري به خاطر سبيل پرپشت و صميمي او، نام مستعار دايي سبيل را هم به اين مجموعه افزود. تيپ راديويي «نق نقو» از جمله تيپ هاي ابداعي او در برنامه هاي طنز راديويي بود. به گفته خودش حدود ۵۰ سال در مطبوعات زحمت كشيده و از ۵۰ مجله هم عذرش را خواسته اند.
مدرك تحصيلي فوق ديپلم روابط عمومي و كتابداري را از دانشگاه تهران اخذ كرده بود و همچنان مثل روزهاي اول زندگي در مجلات اطلاعات هفتگي، استقلال جوان و مجله روزهاي زندگي دست پخت طنز خود را به مخاطبان ارائه مي كرد. باور نمي كرد كه شايد پس از مدت اندكي به گروه تحريريه گل آقا (مرتضي فرجيان، كيومرث صابري، ابوالقاسم حالت، ابوتراب جلي، محمدعلي گويا) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا بپيوندد. يادش گرامي باد.
محمد اميري

هنر
اقتصاد
انديشه
ايران
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |