پنجشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۸۳
به مناسبت سالروز در گذشت آيت الله سيد محمودطالقاني
فريادي در سكوت
سام پورمهدي
002710.jpg

۱۹ شهريور ۱۳۵۸، آيت الله طالقاني كه به تعبير حضرت امام (ره) زبان گويايي چون ابوذر داشت، دار فاني را وداع گفت؛ در حالي كه انقلاب اسلامي سخت به وي محتاج و نيازمند بود. نام آيت الله طالقاني چه دوستان بخواهند و چه دشمنان نخواهند به عنوان يك بيدارگر مصلح در جهان اسلام و معلمي بزرگ در صفحات زرين انقلاب اسلامي ايران مي درخشد. چه واقع بينانه است اين بيان امام خميني (ره) : «آنچه مسلم است نام آن فقيد سعيد، به لحاظ خدمات ارزنده اي كه به اسلام و مسلمين نموده اند و همچنين به خاطر مبارزات مداوم و مستمر آن مرحوم عليه جور و ستم و استبداد و استعمار شرق و غرب، در تاريخ آزاديخواهان جهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد.»زندگي اين مجاهد نستوه با فراز و فرودهاي فراواني همراه بود: زندان و تبعيد و زجر و شكنجه در يك سو و مبارزه و تأليف و تدريس و تحقيق در سوي ديگر آن. متن زير گزارشي است از تازه ترين پژوهش در زندگي و آراء و انديشه هاي اين مجاهد پير و نستوه كه به كوشش سيد محمد حسين ميرابوالقاسمي ، در دو جلد و نزديك به ۱۴۰۰ صفحه از سوي انتشارات شركت سهامي انتشار به بازار كتاب عرضه شده است. عمده اين گزارش به خاندان آيت الله طالقاني، به خصوص پدر و پدربزرگ گرامي اش اختصاص دارد و نشان مي دهد كه پاك
نهادي،  صراحت و صداقت و پشتكار و مقاومت اين پير انقلاب تا چه اندازه محصول خانواده و خانداني است كه با صفات و خصايل نيكو و پسنديده مشهورند. اين مطلب را بخوانيد:
آن سيد بزرگوار
آيت الله طالقاني پاك آيين و صادق بود و اين صداقت در خانواده اش موروثي بود، به نحوي كه نقل شده است، پدربزرگ وي كه خطيبي توانمند بود « آنچنان ساده و بي ريا مي زيست كه كمتر مردم وي را با عبا و عمامه مي ديدند وزندگي فقيرانه اش بيشتر از طريق فلاحت و كتابت و ذكر و ذاكري مي گذشت.»
براساس خاطرات به ياد ماندني كه از اين واعظ صافي ضمير در دست است، وي به جهت همين اخلاص مورد توجه فرهاد ميرزا (فرزند عباس ميرزا) حاكم طالقان قرار مي گيرد و در همان برخورد اول بيان رسا و صورت گيراي سيد آقا، وي را مجذوب خود نمود و از او خواست تا دهه عاشورا به منبر برود.
سيد آقا براي رفتن به بالاي منبر سه شرط مي گذارد: «اول آنكه ساير روضه خوان هايي كه دعوت كرده (را) به خاطر وي جواب نگويد. دوم آنكه شب ها به خانه برگردد تا بتواند به مجالس عزاداري دهش (گيلرد) برسد. و سوم آنكه اين راه را پياده (بدون اسب و خدمتكار) رفت و آمد نمايد.»
و حاكم طالقان كه شيفته ايمان و اخلاص سيد شده بود، خواسته هاي او را مي پذيرد و سيد در مدت يك دهه اين راه طولاني (دو فرسخ) را پياده اياب و ذهاب مي كند. جالب توجه اينكه شاهزاده در مواقعي براي به محك گذاشتن ميزان اعتقاد و اخلاص سيد دستور مي دهد تا هنگام وضو برايش آفتابه طلايي ببرند كه سيد امتناع مي كند. و جالب توجه اينكه وقتي در پايان دهه حاكم طالقان اصرار مي كند كه مبلغي را به سيد هديه دهد، نمي پذيرد و مي گويد: «من براي ذاكري جدم مزدي نمي خواهم اما ده ما حمام ندارد، مردمانش فقيرند و قدرت ساختن حمام را ندارند، شما اگر در آنجا حمامي بسازيد مورد رضاي خدا و خشنودي مردم آنجاست، و فرهاد ميرزا از اين مناعت و بزرگواري و كرامت انساني سيدآقا متحير مي ماند و دستور مي دهد كه يك حمام خزينه اي در زمين اهدايي خود سيد مي سازند.» جالب توجه اينكه اين حمام كه سنگ بناي آن را جد آيت الله طالقاني گذاشته بود حدود يكصد سال مورد استفاده عموم اهالي بود تا آنكه به علت كهنگي و خرابي در سال ۱۳۴۷ به دستور آيت الله طالقاني تجديد بنا و به حمام دوش تبديل شد.
فقيهي صافي ضمير
پدر آيت الله طالقاني معروف به آسيد ابوالحسن نيز زندگي ساده و بي ادعايي داشت. وي كه در زمره علماي بزرگ و فقهاي معروف عصر خود بود و در عراق اقامت داشت، با نامه خواهرش تحت تأثير قرار گرفته و به تهران مهاجرت مي كند. اين عالم پارسا و اسوه علم و تقوا با آنكه از اكابر علماي شيعه و از اعاظم علماي عصر خود بود، فقط از طريق ساعت سازي و مختصر درآمد املاك پدري امرار معاش مي كرد و زندگي اش به سختي و تنگدستي مي گذشت. وي كه از مصرف بيت المال و سهم امام بيم و از درازكردن دست نياز به سوي مريدان عار داشت در همان دوران طلبگي در نجف شغل ساعت سازي را آموخت و آن را جهت تأمين معاش، حرفه خود قرار داد و امور زندگي اش را تا دوران كهولت با همه دشواري كار و سختي معاش از همين راه مي گذراند و هيچ گاه از وجوه شرعي و نظاير آن استفاده نمي كرد.
نقل است كه در ساعت سازي معياري خاص داشت. به اين معنا كه به مشتري مي گفت: «فرزندم من براي ا ين كار ساعتي يك ريال اجير تو مي شوم و هر مقدار كه كار كردم اجرت آن را مي گيرم.» و از وقتي شروع به كار مي نمود به هيچ كار ديگري دست نمي زد و به همان اندازه مدت كارش مزد مي گرفت. حتي نقل است كه يك بار سرهنگ پاشاخان، رئيس نظميه بازار تهران، براي تعمير ساعتش پنجاه ريال به سيد مي دهد، اما وي فقط پنج ريال براي مزد چند ساعت كارش برمي دارد و به رغم اصرار سرهنگ بقيه را به او پس مي دهد.
مخالفت با استبداد
002716.jpg

روحيه مبارزه طلبي و مقابله با استبداد مرحوم طالقاني نيز به جاي مانده از مبارزات پدر آن مرحوم است. پدر آيت الله طالقاني علاوه بر وجهه علمي و فقهي، مجاهدي بزرگ بود. وي از نظريات و فتاواي ضد استبدادي مراجع بزرگ نجف آگاهي داشت و خود از علماي معروف طرفدار مشروطيت در تهران بود و به همين لحاظ در فشار شديد استبداد صغير محمدعلي شاهي قرار گرفت و به طالقان پناه برد. «اين عالم مجاهد كه خواهان مشروطه مشروعه بود، پس از پيروزي انقلاب مشروطه و مشاهده نتايج آن، خود را كنار كشيد تا آنكه در زمان رضا شاه سياست ضد مذهبي و ضد روحاني وي سيد را وادار كرد تا همراه يار صميمي خود شهيد مدرس، به مخالفت برخيزد. نويسنده كتاب به نقل از تاريخ كمبريج آورده است: «عده قليلي از علما با صراحت بيشتري از حكومت (رضاشاه) انتقاد مي كردند،  اما براي اين بي پروايي خود بهاي سنگيني پرداختند. ابوالحسن طالقاني، پدر رهبر انقلابي برجسته، آيت الله طالقاني به اقدامات مختلف دولت از قبيل كشف حجاب اجباري زنان شديداً اعتراض كرد و به اين دليل مكرراً مخفي و تبعيد شد.»
«اين پيشينه خانوادگي و پاك نهادي پدر و پدربزرگ در آيت الله محمودطالقاني نيز تأثيري چشمگير مي نهد و سبب مي شود تا وي كه در درخشان ترين سال هاي پيروزي انقلاب مشروطه و شكستن قدرت سلاطين مستبد قاجاريه پا به عرصه وجود گذاشت، در خفقاني ترين دوران رژيم خودكامه پهلوي عليه استبداد و استعمار برخيزد و در حساس ترين روزهاي پيروزي انقلاب مردمي و اسلامي بر چيده شدن نظام دو هزار و پانصد ساله ستمشاهي كه حاصل چهل سال مبارزه و زندان و شكنجه و تبعيدش بود به خيل مردان راستين وگمنامان با نام و نشان تاريخ بپيوندد.» اين تربيت سبب شد تا صفات و سيرتي از
مرحوم طالقاني به يادگار ماند كه وي را هميشه به عنوان شخصيتي چند وجهي بنماياند.

نگاه امروز
انس با قرآن
گفتاري در رفتار و سيره عملي آيت الله طالقاني
محمدحسين ميرابوالقاسمي
- هميشه ظاهري آراسته، عمامه اي متناسب، محاسني متوسط و لباس و عبايي مرتب و موقر داشت. و در زير قبا و لباده بلند پارچه يا شالي به كمر مي بست تا تناسب اندام وي حفظ شود.
به بهداشت و نظافت توجه زيادي داشت و اغلب صبح ها به ورزش هاي سبك و عصرها به پياده روي مي پرداخت و هميشه چمدان كوچك حاوي لباس و حوله و صابون همراهش بود و به قدري مقيد به آداب تندرستي بود كه تا آخر عمر صورتي گلگون و دندان هايي نسبتاً سالم داشت.
داراي روحي آرام، قلبي مهربان، خلقي نيكو و خويي متواضعانه بود و به قدري سعه صدر و علو طبع و خصلت انسان دوستي داشت كه حتي نسبت به معاندين و مخالفينش هم اظهار كينه و نفرت نمي كرد.
آنچنان ايمان به خدا، توكل در امور و استقامت در راه هدف داشت كه طعنه و تعارض دشمنان و زجر و زندان هرگز نتوانست روح بزرگش را آزرده و قلب پراميدش را نااميد كند.
002714.jpg

داراي مقام معنوي و حالات روحاني بود. گرچه مردان حق كمتر اسرار خلوص و خلوتشان آشكار مي شود، اما بارها خود شاهد بيداري و شب زنده داريش (در ده) بودم. به نماز توجه خاصي داشت ،مخصوصاً  اقامه با جماعت و سعي مي نمود فرايض پنجگانه را (چه در سفر و چه در حضر) هميشه در اول وقت ادا نمايد و انسي كه با قرآن داشت نه تنها حافظ و مفسر آن بود، بلكه عامل و قاريش هم بود و زمزمه تلاوتش در سپيده دمان (بويژه در فضاي آرام كوهستان) هر شنونده اي را مسحور مي نمود.
در كار دين از حرفه گري، مريدپروري، مصلحت انديشي بيزار و از تعصب بيجا و تظاهر به ريا به دور بود. هر چيزي را رنگ مذهب نمي داد و جامه مذهب نمي پوشانيد و با هر نوآوري و تجدد طلبي مخالفت نمي ورزيد و در مسائل مذهبي هرگز باريك بين و سختگير نبود حتي نسبت به فرزندان و اطرافيانش.
كمتر عادت داشت كه در مجالس به صدر بنشيند و يا به جمع هم كسوتان بپيوندد و برايش خوشايند نبود كه با عناوين ويژه روحانيت (مانند: حجت الاسلام، آيت الله و ...) وي را بخوانند و به قول شاگردان و هم بندان زندانش: بي ادعا، بي مدعا، بي ريا و مردمي بود. هيچ گاه خود را برتر از ديگران نمي دانست و اين طور فكر نمي كرد كه چون يك عالم اسلامي است، پس امتيازي برديگران دارد.
همانقدر كه از گوشه نشيني، انزوا و ضعف  و زبوني به دور بود، از تحرك و تجمع و پويايي (بويژه جوانان) خوشش مي آمد و به همان اندازه كه به تجمل و تعارف و تشريفات تمايلي نداشت، به ساده زيستي و مردمداري علاقه مند بود. به قول انديشمندي: آنچه كه وي را از بقيه جدا مي كرد ساده زيستي او بود. خودش مي گفت تحمل سختيهاي مادي زندگي را دارم و از اين كه در يكي دو اتاق محقر زندگي كنم ناراضي نيستم و خداي را شكرگزارم.
به مقام و مال دنيا دلبستگي نداشت و به عبارت ديگر نه عشق حكومت داشت و نه از مقام و مكنت. او درد مردم داشت و در كنار آنان احساس آرامش و رضايت مي كرد و هميشه مي كوشيد با توده مردم باشد تا از دردها و رنجها و خواسته هاي آنان غافل نماند.
در رفتار فروتن، در نشست و برخاست خودماني، در معيشت ميانه رو، در امور زندگي مقتصد و در مصرف بيت المال و سهم امام بسيار سختگير و بااحتياط بود و با آن كه براي دوست و دشمن احترام قائل مي شد و اغلب در سلام تقدم مي جست از تملق و چاپلوسي سخت ناراحت مي شد.
در مجالس عمومي و محافل خصوصي چهره اي باز و خنده رو داشت. با آن كه در جمع كمتر حرف مي زد و بيشتر گوش مي داد، عادت به سكوت هم نداشت بلكه سعي مي كرد ديگران را هم به حرف وادارد و دوست داشت مسائل به صورت بحث و تبادل نظر مطرح شود نه پرسش و پاسخ تا خود بتواند توشه اي بدهد و خوشه اي بيندوزد.
نسبت به صله ارحام تأكيد مي فرمود و خود نيز آن را فراموش نمي نمود و در ايامي كه در ده به سر مي برد حتي المقدور به بازديد همه افراد محلي (از غني و فقير) مي رفت و با شرط به اين كه اگر غذا آش ساده يا نان و پنير باشد، دعوتشان را مي پذيرفت و در كنار سفره شان مي نشست.
او انساني وارسته و پدري مهربان بود. از نشست و برخاست با روستاييان ساده دل و مردمان عوام عار نداشت. آشناي بي رياي همه بود و در مسير كوچه ها، جلو درها و كنار مزرعه ها مي ايستاد و با همه از بزرگ و كوچك و زن و مرد احوالپرسي مي نمود و از كار و زندگيشان پرس وجو مي كرد و در غم و شاديشان شريك بود.
به سنتهاي اصيل محلي و آداب و رسوم مردم احترام مي گذاشت و گاهي كه در جشن هاي عمومي و عروسي هاي محلي شركت مي نمود، اغلب به شوخي و لطيفه گويي مي پرداخت و آنچنان خاكي و مردمي بود كه افراد از بزرگ و كوچك دورش حلقه مي زدند و خود دوست داشت كه در چنين مجالسي مردم سرگرمي متنوع و انبساط خاطر داشته باشند.*
همان اندازه كه براي مردان عزت و احترام قائل بود، زنان هم (كه در آن عصر به نادرستي ضعيفه ناميده مي شدند) نزدش شخصيت و احترام داشتند و كودكان و نوجوانان نيز مورد توجه و علاقه خاصش بودند.
به زندگي مرفه شهري دلبستگي نداشت اما دلباخته طبيعت بود و در كسوت روحاني اهل سير و سياحت و راهروي و سواركاري و گردش هاي جمعي. گاهي كه در ده فرصت مي يافت يا به قول خودش «فكرش مغشوش نبود» برنامه اي ترتيب مي داد به طور جمعي يا خانوادگي به مزارع و مراتع سرسبز كوهستاني (خرم رود يايما) مي رفت** و علاقه مند بود هنگام ظهر علاوه بر همراهان همه آنهايي كه در گوشه و كنار مزرعه به كار كشاورزي يا گله داري مشغول بودند جمع شوند و ناهار را به طور جمعي صرف نمايند و اين از ويژگي هاي خاص روحي و اخلاقي طالقاني بود كه هميشه با جمع بنشيند، با جمع حركت كند و با جمع زندگي نمايد.

* گاهي در قالب لطيفه به نكته هاي شيريني اشاره مي فرمود: زماني كه تازه چند خيابان تهران را آسفالت كرده بودند يكي از اين آخوندهاي خشك مقدس روي آن راه نمي رفت. مريدان علتش را پرسيدند جواب داد «نمي دانم اين كاه گل فرنگي پاك است يا نجس.»
* * اين مزارع كه روزي بسيار آباد و سرسبز و گردشگاه اهل دل بود حدود پنج كيلومتر از ده فاصله دارند كه اغلب «آقا» پياده اين راه را مي پيمود و حقير چندين بار به طور جمعي يا فردي افتخار محضرش را داشتم.

اولين كتاب نقد استراتژي توسعه صنعتي كشور منتشر شد
اثري ارزشمند در حوزه ادبيات صنعتي - اقتصادي كشور
002718.jpg
پس از يكسال از ارايه طرح استراتژي توسعه صنعتي كشور توسط وزارت صنايع و معادن و درحالي كه اين طرح مراحل تكميلي خود را مي گذراند، اولين كتاب نقد استراتژي توسعه صنعتي كشور روز سه شنبه (پريروز) منتشر شد. هرچند تاكنون به صورت پراكنده، نقدهاي مختلفي از سوي كارشناسان، سازمان ها و نهادهاي دولتي و تشكل هاي صنعتي مختلف، نسبت به استراتژي توسعه صنعتي كشور صورت پذيرفته است اما اين براي اولين بار است كه به شكلي منسجم و در قالب يك كتاب، مجموعه اي از كارشناسان، استراتژي توسعه صنعتي كشور را نقد مي كنند كه برخي از آنها از صاحب نظران برجسته و بنام كشور در مقوله سياست گذاري اقتصادي و صنعتي هستند. نكته قابل  توجه ديگر آن است كه اين كتاب از سوي مركز مطالعات تكنولوژي دانشگاه صنعتي شريف منتشر شده است؛ و مجري طرح استراتژي توسعه صنعتي نيز دانشكده مديريت همين دانشگاه بوده است.
در كتاب «از سياست اقتصادي تا سياست صنعتي»، مجموعه اي از مقالات انتقادي و تحليلي مربوط به مباني نظري و راهكارهاي اساسي موجود در كتاب «خلاصه مطالعات طرح استراتژي توسعه صنعتي» تهيه و تدوين شده است. اشتراك اين مقالات، در توجه اساسي به محورهاي الزامي «سياست صنعتي و تكنولوژي» است كه به نظر مي رسد در كتاب «خلاصه مطالعات طرح استراتژي توسعه صنعتي» نه تنها توجه مناسبي به اين محورها مبذول نشده، بلكه حتي ديدگاه هايي در نفي آنها نيز در آن به  چشم مي خورد.
تاكيد اين كتاب بر اين نكته است كه تدوين رويكردهاي اساسي استراتژي توسعه صنعتي كشور نمي تواند محدود به يك ديدگاه و در چارچوب يك نظريه قرار گيرد. مقالات كتاب حاضر بيشتر از آنكه به نواقص موجود در راهكارهاي طرح اشاره كنند، ديدگاه ها و رويكردهاي كتاب خلاصه مطالعات استراتژي را به چالش كشيده اند. براين اساس و به تصريح تدوين كنندگان كتاب نقد، مراحل تكميلي طرح، كه هم اكنون در وزارت صنايع درحال اجرا است، به هيچ وجه رويكردها و ديدگاه هاي ارايه شده در كتاب خلاصه مطالعات استراتژي را تصحيح نكرده و نواقص ريشه اي آن را جبران نخواهد كرد. در مجموعه نوشتارهاي كتاب «از سياست اقتصادي تا سياست صنعتي»، سه مولفه اساسي نهفته است كه كمابيش در هريك از فصول آن به چشم مي آيد:
۱ _ اولين و كليدي ترين مولفه عبارت است از به چالش كشيدن مهمترين فرضيات و تئوري هاي مطرح شده در كتاب خلاصه مطالعات استراتژي صنعتي. نوشتارهاي اين كتاب، اساسا وارد مباحث مربوط به اقتصاد كلان نشده و از كنار آن گذشته است؛ اما به طور ريشه اي، تئوري ها و مباني نظري طرح شده از سوي مجريان طرح استراتژي صنعتي را از منظر سياست صنعتي مورد ترديد قرارداده و به نقد جدي آنها پرداخته است. لذا مي توان گفت عصاره مطالب اين كتاب، بر طرح مباني نظري «سياست صنعتي» و به چالش كشيدن تصورات نويسندگان استراتژي درمورد آن، متمركز است. مباحثي چون تفاوت ماهوي سياست هاي توسعه صنعتي با مباحث اقتصاد كلان،  توجه به ادبيات جديد توسعه صنعتي در دنيا، مقايسه تجربه آسياي جنوب شرقي و آمريكاي لاتين، ضرورت سياست هاي انتخابي و هدفگيري صنايع راهبردي، نوع رويكرد به سياست هاي تكنولوژي، نحوه برخورد با پديده شكست دولت، جايگاه صنايع مبتني بر تكنولوژي هاي برتر و رويكرد هوشمندانه به سرمايه گذاري مستقيم خارجي در كانون مقالات اين كتاب قرار گرفته است.
به عنوان نمونه، تدوين كنندگان كتاب خلاصه مطالعات استراتژي صنعتي مفصلا و در خلال فصول مختلف كتاب خود، ادعا نموده اند كه سياست هاي انتخابي (يا به تعبيري، سياست هاي گزينشي) در متن استراتژي صنعتي جايگاهي ندارد و بايد از اتخاذ آنها پرهيز نمود؛ اما استدلال منتقدين در كتاب حاضر، به صراحت اين ادعا را نقض كرده و بر ضرورت هدفگيري اين نوع سياست ها در استراتژي صنعتي كشور تاكيد مي ورزد.
۲ _ مولفه دوم نوشتارهاي كتاب «از سياست اقتصادي تا سياست صنعتي»، طرح مباحث و سرفصل هاي مهمي است كه طرح استراتژي صنعتي، يا آ نها را ناديده گرفته و در حيطه اركان استراتژي صنعتي قلمداد نكرده است و يا اينكه به گونه اي ضعيف و غيرقابل توجه از كنارش گذشته است. نوشتارهاي اين كتاب از طرح و بررسي اغلب اين موضوعات، دريغ نورزيده و در جاي جاي مطالب خود، حداقل به صورت خلاصه به تبيين آنها پرداخته است. ازجمله مي توان به عدم توجه به سياست هاي انتخابي، عدم توجه به ملاحظات تقسيم كار جهاني و ارتقاي سطح تكنولوژي توليدات، عدم بررسي سطح مياني اقتصاد در كنار سطوح خرد و كلان، فقدان بررسي رشته فعاليت هاي صنعتي، عدم تحليل كافي نسبت به قابليت هاي فعلي بخش دولتي و خصوصي در پياده سازي استراتژي، عدم بررسي موشكافانه چالش هاي آينده صنعت كشور، غفلت از نقش دولت به عنوان بزرگترين مشتري صنعت، برخورد ضعيف با نظام ملي نوآوري و نظام ملي يادگيري، بي توجهي به سياست هاي انتشار و سرريز تكنولوژي،  ضرورت توجه به تكنولوژي هاي عام، مكانيزم هاي حمايتي دوطرفه و غيره اشاره نمود.
۳ _ دست آخر، مولفه سومي را كه مي توان در بيشتر فصول اين كتاب جست وجو كرد، عبارت است از نقد روش شناسانه طرح تدوين استراتژي توسعه صنعتي، در اين باره در فصول اين كتاب به برخي از مهم ترين نقاط ضعف موجود در روش انجام اين طرح اشاره شده كه البته كماكان توسط ديگر منتقدين نيز موردتوجه بوده است.
نويسندگان كتاب نقد تصريح نموده اند كه حاكميت يك تفكر خاص اقتصادي بر تدوين طرح استراتژي  صنعتي، مانع از آن شده است كه از دستاوردهاي تجربي موفق دنيا در زمينه سياست گذاري صنعتي استفاده مناسب به عمل آيد. اين نويسندگان همچنين رويكرد نظري حاكم بر طرح مذكور را متناسب با شرايط كشور در حال توسعه اي همچون ايران نمي دانند و معتقدند كه براي عبور از مرحله گذار توسعه صنعتي، سياست هاي صنعتي خاصي موردنظر است كه بر مقوله يادگيري و توسعه فناوري استوار است.
به هرحال، تصور مي شود انتشار كتاب نقد استراتژي صنعتي در شرايطي كه اين طرح مراحل تكميلي خود را مي گذراند، از اهميت خاصي برخوردار باشد؛ چراكه مي تواند اركان نظري اين طرح را به چالش بكشد و لذا به نظر مي رسد كارفرمايان و مجريان اين طرح چنانچه نتوانند پاسخ ها و اصلاحات مناسبي ارايه دهند، با عدم پذيرش عمومي و مقاومت جدي جامعه علمي و صنعتي كشور مواجه شوند.

كتاب
اقتصاد
خانواده
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  خانواده  |  سياست  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |