شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۳
سياست
Front Page

به انگيزه فرا رسيدن سالگرد هجوم ارتش بعثي عراق به ايران و آغاز هفته دفاع مقدس
فصل رسوايي
002979.jpg
شايد امروز براي بسياري از جوانان ما اين سئوال مطرح باشد كه رژيم بعثي عراق چگونه توانست ۸ سال در مقابل رزمندگان پرتوان ما مقاومت كند. هر چند حاميان اصلي صدام حسين چندي پيش دست به اجماعي بزرگ بر ضد وي زدند و تا فرو پاشيدن حكومت وي دست از كار نكشيدند ولي بايد در تاريخ ثبت و روشن شود كه چه قدرتهايي و كدامين كشورها باعث شدند تا صدام، در مقابل انقلاب توفنده ملت ايران به معارضه اي طولاني برخيزد. در اين مقاله روشنگر، به چگونگي تجهيز صدام و آنان كه به نحو فاحشي در تجهيز صدام كوشيده اند اشاره مي شود.
هنگامي كه مراحل پاياني عمليات كربلاي ۵ با رمز يا زهرا(س) انجام گرفت، بسياري از كارشناسان نظامي ايران بر اين باور بودند كه مهندسي و ماشين نظامي عراق تا سال هاي سال، ديگر قادر به ايستايي نخواهد بود. اما هنوز يك سال از اين عمليات در شلمچه نگذشته بود كه آمار ها و ارقام و هم چنين توان نظامي حزب بعث، چيزي خلاف اين نظر را آشكار مي ساخت. به راستي چه كساني در تجهيز و تسليح صدام، اين ديكتاتور مخوف قرن ۲۰ نقش داشته اند؟ براي آن كه عمق همياري با ديكتاتور سياه عراق آشكار شود به اين آمار مي توان استناد كرد.
در آوريل ۱۹۸۸ (ارديبهشت ۱۳۶۷) يك نشريه ايتاليايي به نام «اسپرسو» درباره موازنه نابرابر نظامي  ايران و عراق، آماري را منتشر ساخت. اين آمار چنين بود:
ارتش ايران: ۶۶۵ هزار نفر - عراق: ۸۰۰ هزار نفر، تانك ايران: ۱۰۵۰ دستگاه - عراق: ۷۰۰۰ دستگاه، توپخانه ايران: ۶۰۰ قبضه - عراق: ۵۶۰۰ قبضه، هواپيماي ايران: ۲۰۰ فروند - عراق: ۵۰۰ فروند. اين آمار در حالي منتشر  شد كه هنوز به پايان جنگ ايران و عراق ۳ ماه باقي مانده بود.
دنياي غرب بر اين باور بود كه تنها عامل باز دارنده قواي با ايمان و بسيجي ايران، تسليحات روز و مدرن شرق و غرب است. درحقيقت، نخستين درگيري مشترك بلوك شرق و غرب با يك كشور پس از سقوط هيتلر در آلمان، ميجي در ژاپن و موسوليني در ايتاليا، در نقطه مرزي ايران و عراق ظهور يافت.
مجله سياست دفاعي در شماره چهارم خود، در گزارشي از كمك هاي بلوك شرق و غرب به عراق، چنين آورده است: «نيرو هاي مسلح ارتش عراق در نتيجه فروش عظيم تسليحاتي توسط اتحاد شوروي و قدرت هاي غربي، در مدتي كمتر از دو سال سيستم هاي تسليحاتي خود را به بيشتر از ۴۰ درصد افزايش دادند.
در آستانه  بازپس گيري «فاو» در آوريل ،۱۹۸۸ يعني ارديبهشت ،۱۳۶۷ ارتش عراق حدود ۵ هزار دستگاه تانك، ۴۵۰۰ نفربر زرهي، ۵۵۰۰ عراده توپ، ۴۲۰ فروند هلي كوپتر و ۷۲۰ هواپيماي جنگنده و بمب افكن آماده براي عمليات در اختيار داشت. اين خيل عظيم سيستم هاي تسليحاتي، با حداقل ۳۰۰ فروند موشك زمين به زمين اسكاد بي ، ساخت شوروي تجديد ساختار شده توسط آلمان ها و توليد مقادير زيادي مهمات شيميايي به اتكاي فن آوري صادراتي آمريكايي اروپايي تكميل مي شد.
حكومت بغداد با كسب اين مقادير عظيم از جنگ افزار هاي مدرن متعارف و غير متعارف، توانست استعداد نيرو هاي زميني ارتش خود را از ۲۷ لشكر در سال ۱۹۸۶ يعني ،۱۳۶۵ به ۵۰ لشكر در سال ۱۹۸۸ يعني ،۱۳۶۸ يعني به دو برابر افزايش دهد. اين امر نمايانگر رشد واقعي در ساختار نيرو و توانايي هاي عملياتي صدام حسين بود و در جهت تغيير موازنه استراتژيك كلي منطقه خليج فارس گام مهمي به شمار مي رفت.
به راستي اين همه همياري و همراهي با يك كشور براي چه هدفي دنبال مي شد؟ در حالي كه بيش از ۸۰ كشور به صورت رسمي  و غير رسمي عراق را ياري مي دادند، جمهوري اسلامي  ايران حتي از داشتن حق خريد سيم خاردار كه يك وسيله غيرنظامي  به شمار مي رود، محروم بود. اين در حالي بود كه كشور هاي مهم دنيا چون آمريكا، انگليس، فرانسه، شوروي و آلمان، رسماً خود را وقف خدمت به عراق كرده بودند. اين خدمات جداي از سرازير شدن پول هاي نفت كوتوله هاي خليج نشين عرب بود.
در طول سال هاي جنگ، كشور هاي عربي منطقه با نام نهادن صدام به عنوان «سردار و فاتح قادسيه» ، «افتخار عرب» و «صلاح الدين ايوبي زمان» ميليارد ها دلار كمك بلا عوض به حكومت صدام و رژيم صدام نمودند.
به گزارش خبرگزاري مهر يكي از فرماندهان جنگ در همين رابطه مي گويد: «در بسياري از عمليات ها نظير خيبر، والفجر ۸ و كربلاي ،۵ حقيقتاً ماشين نظامي عراق از هم پاشيده شد؛ اما به چند ماه نمي كشيد كه صدام پس از هر كدام از اين عمليات ها، با امكانات بيشتر و جديدتر وارد منطقه مي شد.اين مسئله حاصل نمي شد جز با پول عرب هاي منطقه و حمايت هاي غرب و شرق» .روال حمايت غرب و شرق از صدام، تنها به دوران جنگ عراق و ايران محدود نشد و پس از پايان جنگ هم اين روند ادامه يافت.
عراق افتخار ژاندارمي منطقه، يعني همان عنوان «مترسك» و «سگ  دست آموز» را براي حكومت غرب كسب كرده بود.
در اين ميان بر اساس اسناد معتبر، انگليس و آمريكا بيشترين نقش را در تجهيز صدام پس از جنگ ايران و عراق داشته اند.
در كتاب «غرب چگونه عراق را مسلح ساخت» ، چنين آمده است: «… در شرايطي كه سرانجام ايران رسماً پذيرش قطعنامه پذيرش ۵۹۸ را به سازمان ملل اعلام كرده بود، وزارت بازرگاني آمريكا به روال سابق، همچنان با صدور تكنولوژي پيشرفته آمريكا به كارخانه ها و تأسيسات اسلحه سازي عراق موافقت مي كرد.
مروري بر پروانه هاي صادر شده از سوي اين وزارت خانه در هشت ماهه پس از كشتار «حلبچه »، حاكي از تحويل مداوم تجهيزات كشتِ ويروس، قارچ و ... به آژانس انرژي اتمي  عراق، تحويل دنده هاي الكترونيكي و ابزار هاي ماشيني چندكاره به مركز توليد موشكي« سعد ۱۶ »، كارخانه توليد بمب «بدر»، كارخانه صنايع موشكي صدام،  كارخانه هاي الكترونيك دفاعي منصور و صلاح الدين و مجتمع تسليحاتي عظيم« تاجي » است.
در همان سال ها، انگليس و آمريكا به خوبي دريافته بودند كه كشور جنگ افروز عراق چگونه مي تواند سرمايه داران و كارخانه هاي اسلحه ساز آنها را از خطر ورشكستگي نجات دهد و حكومت هاي عرب منطقه را از ترس صدام مجبور به خريد تسليحات از آنها سازد.وزارت بازرگاني آمريكا در همين رابطه اعلام داشت:«با پايان يافتن جنگ عراق و ايران، اكنون عراق بازار خوبي براي تاجران آمريكايي است. » آنچه كه بيشتر باعث رونق صنايع كشتار جمعي آمريكا مي شد، انتقال آن به حكومت بعثي عراق بود.
سلاح هاي كشتار جمعي علاوه بر بالا بردن قدرت تخريبي قواي نظامي عراق، حكومت هاي منطقه را نيز بيش از پيش در هراس از اين كشور   فرو مي برد. از اين رو شركت هاي آمريكايي به معامله اي عظيم دست زدند. بر اساس منابع موجود، در ماه ژوئيه ۱۹۸۸ يعني اوايل مرداد ۱۳۶۷ هجري شمسي و دقيقاً ۳ روز پس از پذيرش قطعنامه توسط ايران، شركت نفتي « بچتل » كه كارگزار آن «جرج  شولتز» سمتِ وزير خارجه آمريكا را برعهده داشت، قرار دادي به مبلغ يك ميليارد دلار با وزارت صنعت و صنايع نظامي  ژنرال «حسين كامل» داماد صدام در بغداد منعقد ساخت. به موجب اين قرار داد، بچتل طراحي و ساخت يك مجتمع پتروشيمي  نزديك المسيب در جنوب بغداد را به عهده گرفت.
حسين كامل و ژنرال«عامر السعدي» در نظر داشتند در مجتمع مزبور با نام   C.P.2 گاز خردل و اكسيد اتيلن توليد كنند. اكسيد اتيلن در توليد سوخت موشك مورد استفاده قرار مي گرفت. انگلستان نيز از قافله دنياي غرب عقب نماند و براي يافتن جاي پا در عراق و تجهيز حكومت خونخوار بعثي به سلاح هاي پيشرفته، تقلا و كوشش خود را پس از پايان جنگ آغاز نمود. پس از پايان جنگ، حكومت سلطنتي انگلستان بر آن بود تا به هر شيوه اي وارد بازار اسلحه عراق شود.
دقيقاً چند ماه پس از پايان جنگ ايران و عراق،« آلن كلارك» وزير دفاع انگلستان، معاون خود« ديويد هيتي» را به سوي بغداد روانه ساخت. هيتي كاري نداشت جز آن كه مواضع لندن را براي عراقي ها آشكار سازد. عراقي ها خوب مي دانستند كه بريتانيا در طول جنگ با ايران، چگونه آنها را ياري دادند.صدام حسين، عاشق و شيداي كار آمدي محتاطانه و توانايي هاي پنهاني و احتياط كاري هاي انگليسي ها بود.
هيتي معاون وزير دفاع بريتانيا چنين مي گويد: «تمام تلاشمان را به خرج داديم تا رابطه را گرم نگه داريم. طي جنگ هشت ساله صدام عليه رژيم تهران، به طور متوسط هر سال ۴۰ خلبان نظامي عراقي در پايگاه نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، آموزش مي ديدند و شركت هاي خصوصي نظير هواپيمايي C.S.I هم بر اين دوره ها نظارت داشتند.»
لندن نه تنها در جنايات صدام شريك بود، بلكه خود را در كنار او در برابر ايران مي ديد.از همين رو از نخستين روز هاي جنگ ايران و عراق، سيگنال هايي مثبت براي همكاري با عراق را روانه ساخت.صدام به خوبي اين سيگنال ها را مي شناخت.او دست آموز سرويس هاي جاسوسي خود آنها بود. در سال ۱۹۸۳ يعني دو سال پس از آغاز جنگ عليه ايران، آمريكا طرح خصمانه اي را براي در تنگنا قرار دادن ايران تهيه كرد.
اين طرح كه با نام «استانچ» يك تحريم تسليحاتي كامل را عليه ايران در برمي گرفت، قواي ايراني را به مرور زمان دچار ضعف نظامي مي نمود.لندن به خوبي مي توانست نقش روباه صفتانه خود را ايفا كند. اين همان سياست مكارانه لندن بود كه نه خود را در برابر ايران قرار مي داد و نه عراق را از خود دور مي ساخت.صدام نيز به اين سياست رضايت كامل داشت. بدين روي لندن، به تهران اجازه داد تا در خيابان ويكتوريا دفتر خريدي باز كند. تهران در اين دفتر مي توانست روابط تجاري خود را با دلالان و تجار اسلحه و امكانات مورد نيازش در جنگ بر قرار سازد.اين دفتر درست و در همه لحظات، تحت نظارت جاسوسان و مراقبان پليس مخفي بريتانيا بود.
اسكاتلند يارد شبانه روز تمامي مكالمات و گفتار هاي اين دفتر را شنود مي كرد.اكنون آشكار شده است كه حكومت بريتانيا از طريق M.۵. I. سازمان اطلاعاتي خود تمامي حركات ايراني  ها را ثبت و در اسرع وقت، كليه اطلاعات و اسناد مهم مربوط به خريد اسلحه هاي اروپايي و امكانات غربي را مستقيماً به برادر ناتني صدام و رئيس سازمان اطلاعاتي عراق؛ «برزان التكريتي» مي فروخته است.
002985.jpg
اين روابط خاص و پنهاني و فروش اطلاعات محرمانه به هم اين جا ختم نمي شد. از خدمات بسيار ارزشمند بريتانيا به حكومت ديكتاتور عراق در طول جنگ، آن بود كه «برزان» و فرماندهان سرويس خدمات هوايي ويژه (S. A. S) در انگلستان را به هم ديگر نزديك نمود.اين سازمان در يك قرارداد محرمانه، متعهد شد تا واحد هاي ويژه هوابرد عراق را در پايگاه فوق سري جزيره اي در رود دجله آموزش دهد.
گذر تاريخ بسياري از برگ هاي دفتر سياه و كارنامه پر جنايت دنياي غرب، به ويژه آمريكا و انگليس را تورق خواهد كرد. هنگامي  كه صدام در برابر دوربين هاي رسانه هاي دنيا ايستاد و گفت: «تنها در فاو ده ها هزار جوان عراقي را به كام آتش حمله ايراني ها فرستادم و سپر گوشتي از  عرب ها ساختم تا خيالشان از ايراني هاي مجوس! در امان باشد» ، هيچ كسي نمي دانست كه چه كسي صدام را تشويق و حمايت مي كند تا جوانان بيگناه عراق را به كام مرگ فرستد.امروز همه دنيا به خوبي دريافته اند كه حاميان و دست پروردگان صدام چه كساني بودند. هنگامي  كه سخنان صدام پس از اشغال كويت در رسانه ها پخش شد، مردم دنيا به دنبال پاسخ پرسش ذهن خود بودند. صدام چنين گفت: «شيوخ خليجي درباره آن به اصطلاح كمك هايشان به حكومت  ما در طول جنگ با ايران، خيلي سر و صدا مي كنند. ما هيچ ديني به اين يهوديان خليجي نداريم و جنگ را تنها با كمك خودمان به پايان برديم و با مدد بازوان تواناي مردان مان و فدا كردن افرادمان» .وقتي خبر گزاري آمريكايي آسوشيتدپرس در گزارش خود از رياض واكنش «ملك فهد» پادشاه عربستان به سخنان صدام را انعكاس داد، مردم دنيا پاسخ خود را يافتند.
«ملك فهد» چنين گفته بود: «اقدامات تجاوزكارانه رهبر عراق در اشغال كشور كويت و سخنان اخير او، نشانگر ناسپاسي نسبت به حمايت هاي نظامي عربستان و كشور هاي عرب برادر در خليج فارس از او در طول جنگ هشت ساله اش عليه ايران است.
اگر عراق مي گويد: در آن هشت سال جنگ، افراد خود را فدا كرده  است، ما نيز با پول، سلاح هاي پيشرفته و همكاري بين المللي در اين فداكاري سهيم بوده ايم. چگونه صدام مي تواند همه اين ها را فراموش كند و سعي در از بين بردن حقايق نمايد؟» وقتي عمر ياقوت، سفير كويت در عربستان گفت: «صدام فردي دروغ گو و كافر است. ايران صدام را خوب شناخته و در مورد حمله عراق به كويت، بار ها به ما اخطار داده بود، اما ما در اين مورد گوش شنوايي نداشتيم» ، همه كارشناسان هشدار هاي حضرت امام خميني (ره) به رهبران عرب را به ياد آوردند كه آنچه، آن پير روشن ضمير، از صدام و روابط او با دنياي كفر مي ديد، ديگران نمي ديدند.
امروز اگر چه صفحات تاريخ مكتوب قرن با تمام نامردي ها و بي مهري ها و دروغ ها نگاشته شده است، اما تاريخ حقيقي توسط غريب ترين مردان انقلاب و مظلومان مقتدر سرزمين مان در حافظه ها و سينه هاي توده  هاي محروم عالم نگاشته شده است.
صدام رفتني بود و رفت و سياهه سوابقش امروز بر همه آشكار شده است. دور نيست تا آفتاب حقيقت از پس ابر برون آيد و آنچه كه تاكنون ناديدني بوده است، به ديده آيد. غرب در روشنايي حقيقت، چه كاري جز واژگونه خفتن در پس تاريكخانه وجودش خواهد داشت؟

آشنايي با واژه هاي سياسي ـ ۱۹
حق وتو

واژه «وتو» از نظر لغوي به معناي خودداري از تصويب امري مي باشد. اين واژه از ريشه لاتين به معني «من مخالفت مي كنم» گرفته شده و در عرصه سياست اعم از داخلي و خارجي از كاربرد زيادي برخوردار شده است. از آنجا كه وتو كنندگان اعم از داخلي يا بين المللي بر مبناي مقررات مصوب از اين اختيار برخوردار شده اند معمولاً از آن به عنوان «حق وتو» ياد مي شود. اگرچه استفاده از حق وتو در بسياري از نظام هاي سياسي جهان براي برخي مقامات و نهادها در نظر گرفته شده است اما معروفترين عرصه كاربرد اختيار وتو نظام تصميم گيري شوراي امنيت سازمان ملل متحد است؛ به طوري كه براي بسياري از مردم جهان واژه وتو بلافاصله اقدام يك يا چند عضو دايم شوراي امنيت سازمان ملل متحد را در خودداري از تصويب يك قطعنامه به ذهن متبادر مي كند.
به رغم كاربرد گسترده وتو توسط اعضاي دايم شوراي امنيت سازمان ملل متحد جالب است كه بدانيم در منشور ملل متحد هرگز از واژه «وتو» استفاده نشده است. اختيار يا به نوعي حق وتوي اعضاي دايم شوراي امنيت سازمان ملل متحد از مفهوم مخالف آن اصل از منشور ناشي شده كه تأكيد دارد قطعنامه هاي شوراي امنيت با ۹ رأي موافق از مجموع ۱۵ رأي كشورهاي عضو با اين شرط كه هر پنج عضو دايم موافق باشند به تصويب مي رسد. بنابر اين عدم موافقت هر كدام از اعضاي دايم با يك قطعنامه به مثابه وتوي آن از سوي آن عضو است.
از زمان آغاز به كار سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ تاكنون در مجموع ۲۵۶ مورد اعضاي دايم شوراي امنيت از حق وتو استفاده كرده اند كه شوروي و بعداً روسيه با ۱۲۲ مورد در رأس و سپس آمريكا با ۷۹ مورد، انگليس با ۳۲ مورد، فرانسه با ۱۸ مورد و چين با ۵ مورد در مراتب بعدي قرار دارند. بيشتر موارد استفاده از حق وتو در دوران جنگ سرد و رويارويي ابرقدرت هاي آمريكا و شوروي بود كه شوروي سابق به دليل مخالفت با سياست هاي نظام سرمايه داري غربي به وتو قطعنامه هاي شوراي امنيت اقدام مي كرد؛ به طوري كه «آندره گرميكو» وزير امور خارجه شوروي در سال هاي ۱۹۵۷ تا ۱۹۸۵ به آقاي «نه» معروف شده  بود. همچنين از جمله مواردي كه بيشترين موارد حق وتو از سوي آمريكا را به خود اختصاص داده قطعنامه هاي شوراي امنيت عليه اسرائيل است. آمريكا در دفاع از اسرائيل و بي توجه به انتقادات جهاني عليه سياست هاي اين رژيم تاكنون ۳۶ مورد از قطعنامه هاي شوراي امنيت عليه اسرائيل را وتو كرده است. از دهه ۱۹۹۰ و با پايان يافتن جنگ سرد ميزان استفاده كشورهاي عضو دايم شوراي امنيت از حق وتو نسبت به قبل از آن به شدت كاهش يافته است.
اعطاي حق وتو به پنج كشور عضو دايم شوراي امنيت سازمان ملل متحد از همان ابتدا تاكنون با انتقادات گسترده اي روبه رو بوده است. منتقدين براين باور هستند كه اعطاي اين حق به پنج كشور اصلي پيروز در جنگ جهاني دوم با اصول عدالت و نيز واقعيت هاي سياسي جغرافيايي جهان همخواني ندارد.

|  انديشه  |   دانشجو  |   سياست  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |