شنبه ۴ مهر ۱۳۸۳
گفت و گو با امير محبيان -بخش پاياني
اتاق فكر ستاد عملياتي نيست
اشاره : روز پنج شنبه بخش اول گفت وگوي همشهري با امير محبيان را در صفحه ۸ خوانديد. امروز در بخش پاياني اين گفت وگو ادامه موضوع اتاق فكر ، تقابل نخبگان وتوده مردم ، تحليل شعارهاي آبادگران وبرخي مسايل ديگر را مرور مي كنيم.
003273.jpg
*چرا برخي تشكيل اتاق فكر را برنمي تابند؟
- علتش اين است كه سياسيون ما فكر مي كنند تا زماني كه زنده اند بايد جلوي دوربين باشند، در روزنامه ها و در معرض افكار عمومي باشند. به نظر من اينها مكانيزم فكر سازي را درنيافتند. براي همين متأسفانه سرمايه هاي معنوي، سياسي ما آنقدر در پست هاي اجرايي مي مانند تا آنها را بيرون بيندازند، من مي گويم ما هنوز درك نكرده ايم سياست يعني چه؟
*آيا جناح چپ به طور كلي با طرح اتاق فكر مخالف است؟
- خير، آنها خود عملاً اين كار را انجام دادند. مگر حجاريان كجا بود؟ مركز تحقيقات استراتژيك بود. اينها در اتاق فكر كار كردند كارشان هم خوب بود. قضاوت در مورد مطلوب بودن يا نبودن نمي كنم ولي جواب داد، توانست كمي گفتمان جامعه را تغيير بدهد منتها براي پيروزي برنامه داشتند ولي براي حفظ پيروزي برنامه نداشتند كه چگونه آن را حفظ بكنند و براي همين از دست دادند. قدرت را به دست گرفتند ولي نمي دانستند با آن چه كنند. اما حجاريان پس از مدتي كارمند شوراي شهر شد. من به عنوان يكي از افراد جناح منتقد مي گويم حيف بود حجاريان مسئول اجرايي شود. همين طور حيف است خيلي از ماها. مي روند مسئوليت اجرائي مي گيرند. اينها عظمت و ارزش كار فكري را هنوز درنيافتند كه مي تواند در جامعه چقدر مؤثر باشد.
*همين حرف «جلسه پشت درهاي بسته» يا اتاق فكر خود به خود در ادبيات ما بار منفي دارد؟
- ببينيد اصلاً وقتي مي گوييم اتاق شايد تصور بشود كه بايد در اتاق بسته شود، اصلاً چنين چيزي نيست.
*ما تصور عاميانه اش را گفتيم.
- تصور عاميانه نبايد رفتار ما را شكل بدهد. ببينيد وقتي ما مي گوييم اتاق، شما اصلاً هرچه دوست داريد نام بگذاريد اصلاً بگوييد باغ فكر منظور اين است افرادي فارغ از جنجالها بينديشند. ببينيد ممكن است سياستمداران حب و بغض ها و يا ارتباطاتي بر آنها اثر بگذارد اما استاد دانشگاه، يك متفكر و استراتژيست وقتي مي انديشد كاري به اينها ندارد.
*اين به معني تقابل نخبگان و توده مردم نيست؟
- نه من معتقد نيستم كه كار را بدون تقسيم بندي و سازماندهي بتوان اجرا كرد يعني بگويم چون براي مردم مي خواهم فكر كنم حتماً بايد يك سبزي فروش يا بقال هم باشد. صد در صد تصميمات آنها نتيجه اش به آنها هم برخواهد گشت. شما مي توانيد توصيه كنيد اتاق هاي فكر رابطه شان را با مردم تعريف كنند. اين چيز ديگري است. بايد هم باشد. بنابراين چيزي كه وجود دارد اين است كه اتاق فكر يا هر اسمي كه برايش بگذاريم مخازن فكري يا باشگاههاي انديشه، مجموعه اي از نخبگان هستند كه از طريق نظرسنجي ها افكار جمعي را مي گيرند و روي آن تحليل علمي مي كنند و از داخل آن استراتژي هايي استخراج مي كنند و آنها را به سياستمداران پيشنهاد مي كنند.
*برخي ديگر هم معتقدند اتاق فكر انحصاري كردن انديشه هاست.
- نه ببينيد شايد شما بگوييد مثلاً سياستمداران ما آن قدر وابستگي دارند كه از بين فرضاً ۳ اتاق فكر سراغ آن اتاقي مي روند كه به خودشان وابستگي دارد يا نزديكتر است،اين اصلاً اشكالي ندارد چه اين بحث رفتاري است. شما بايد برويد و رفتار سياستمداران را درست و منصفانه كنيد. ما نمي توانيم به دليل اينكه فلان سياستمدار قبل از اينكه تحليل كند به طريق مي رسد بياييم و اتاق فكر را تعطيل كنيم. به نظر من تعطيل اتاق فكر يعني تعطيل فكر.
*آيا جناح چپ از گروههاي راست در سازماندهي NGOها موفق تر بوده است؟ چرا؟
- بله، چون آنها مفهوم NGO را پذيرفته اند.
*آيا شما نپذيرفته ايد؟
- نه اينكه ما نپذيرفتيم. به اين مفهوم كه NGO به عنوان يك سازماني كه تعريف مي كنند نيست. اگر تعريف جهاني اش را در نظر بگيريم در واقع خيلي از نهادهايي كه به صورت سنتي در جامعه دارد عمل مي كند NGO است. اساسنامه ندارند ولي يك توافقنامه اعتمادي فيمابين دارند نه به دولت وابسته هستند نه به جاي ديگر. حال حكومت مي خواهد اينها را سازماندهي كند، اين خيلي خوب و ارزشمند است؛ منتها دوستان ما هنوز به اينجا نرسيده اند كه دقيقاً از NGO استفاده بكنند و بهره بگيرند.
*آقاي محبيان شما به عنوان يك بررسي موردي تأثير اتاق فكر را در پيروزي فهرست آبادگران در تهران تشريح كنيد؟
- اتاق فكر لزوماً با ستاد عمليات فرق مي كند يعني ليست ها را ستاد انتخاباتي مي بندد. اتاق فكر اين چيزها را توصيه نمي كند. يعني توصيه نمي كند آقاي فلاني را انتخاب كنيد يا خير؟ اتاق فكر يك سري چارچوب ها را نشان داده و تحليل مي كند. مثلاً بر فرض به اين نتيجه مي رسد كه شرايط اجتماعي به نحوي است كه به دلايلي هنوز جامعه نسبت به بعضي از نام ها، چهره ها و گفتمان ها حساس است لذا شما نبايد اين حساسيت را تحريك كنيد و برعكس بايد برويد سراغ چهره هاي جوانتر و تحصيل كرده به خاطر اينكه بخشي از نيروهاي مرجع ما يا مرجع هاي فكري ما به سمت دانشگاهها برگشته است. بايد چهره هايي را معرفي كنيد كه ادبيات ملايم تري داشته باشند، بعد از طرح اين ديدگاهها ستاد انتخاباتي اين چارچوبها را مي گيرد و كانديداها را بر مبناي آن مي چيند. حالا ممكن است آدم ها غلط چيده شوند و بعداً نتيجه درست بگيريم يا نگيريم چرا كه حكم قطعي الهي در كار نيست. در مورد آبادگران هم صاحبان نظران جناح منتقد به اين نتيجه رسيدند كه عنواني به نام آبادگران مي تواند يك معنايي باشد مطابق يك گفتماني معنا پيدا كند و يكسري شعارهاي درست مي تواند طراحي شود كه پيام ما را در مورد نگاه به آينده كه تحول را هم نشان بدهد به جامعه انتقال بدهد. از طرفي نقاط ضعف و افول گروه رقيب را هم شناختند. بعد از آن نوبت به ستادهاي عملياتي سياسي رسيد و پس از مدتي رايزني يك ليست ارائه شد و ديديم كه در انتخابات مجلس جواب گرفتند. حالا بايد بگويند در مجلس چه مي توان كرد. بايد ايده هاي روشن داشته باشند و به نظر من به هيچ وجه نبايد گرفتار مشكلاتي كه براي جناح دوم خرداد بود بشويم آنها وارد درگيري هاي سياسي شدند ما نبايد درگير بشويم مردم از ما انتظار اقتصادي دارند از ما مي خواهند مشكلاتشان را حل كنيم.
*عده اي آبادگران را پوششي براي جلو آمدن جبهه منتقد دولت مي دانند آيا واقعاً آبادگران جزئي از جناح منتقد محسوب مي شود يا اينكه هويت مستقلي دارد؟
- فرض كنيد جناح منتقد در يك مقطعي به اين نتيجه مي رسد كه مثلاً براي ستادهاي خود، نام هايي بگذارند كه بيانگر ديدگاهشان است بگويند ما الان گفتمان پيشرفت را انتخاب مي كنيم. آبادگران كه آباد كردن ايران را دنبال مي كند، لذا بيايد اسم اين ستاد را بگذارد آبادگران.
در مجموع به نظر من آبادگران در چارچوب كلان جناح منتقد معنا پيدا مي كند.
*آيا اصولگرايان برنامه جامعي براي تحقق شعارهايشان دارند؟
- جداي از شعارهاي تبليغاتي طبيعتاً برنامه هايي هم دارند. البته شعار هم چيز پوچي نيست چون شما مي دانيد كه گفتمان ها مي توانند در قالب شعارها بيان شوند و گفتمان ها قادرند رفتارها را شكل بدهند و رويكردها را تغيير بدهند. اصولگرايان واقعاً عزم خود را براي آباد كردن ايران به عنوان يك اراده مطرح كردند اما راجع به برنامه ها بهتر است با خود نمايندگان مجلس صحبت كنيد.
*شما ارزيابي خودتان را از پارادايم آبادگري كه در انتخابات مجلس مطرح شد بفرماييد. در مورد پايگاه طبقاتي آن هم توضيح دهيد.
- به نظرم سخت هسته(پارادايم) آبادگران همان شعار آبادگري است. از نظر محور تشكيلاتي نيز همه در درون شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب قرار دارند. اما در مورد سؤال آخر بايد بگويم كه عمده جريانات سياسي ما پايگاه طبقاتي خود را از ميان طبقه متوسط جامعه مي جويند و سعي مي كنند گفتمان خود را به آنها نزديك كنند. چون اين بخش در مسايل سياسي بيشتر فعال هستند يعني دغدغه هاي سياسي در اين طبقه بيشتر است. دو طبقه بالا و پايين دغدغه هايشان بيشتر اقتصادي است. شناختي هم كه بنده دارم يك نگاه ملي است كه مي توانم به اين قضيه داشته باشم. با توجه به اينكه فشار مسائل اقتصادي بيشتر به طبقات پايين مي آيد، گرايش به حل معضلات طبقات پايين در آنها زياد است. براي همين هم حتي شعارهاي سياسي آنها در مسايل اقتصادي مقداري راديكال مي شود مانند تأكيد شديد بر تأمين اجتماعي در طبقات پايين.
*به نظر مي رسد جناح منتقد برنامه مشخصي براي انتخابات رياست جمهوري ندارد آيا شما اين نظريه را قبول داريد؟ نظر شما چيست؟
- خيلي خوب است اگر آن طرفي  ها هم فكر كنند كه ما هيچ كاري در اين زمينه نمي كنيم و برنامه اي نداريم ولي واقعيت اين است كه حداقل ميزان اطلاعي كه دارم جناح منتقد دولت خيلي حساب شده، دقيق و با برنامه در اين زمينه كار مي كند. جناح چپ هم همين طور، چرا كه انتخابات رياست جمهوري يك نبرد سياسي بسيار مهم است و اگر كسي رياست دولت را داشته باشد خيلي كارها را مي تواند انجام بدهد.
*با توجه به سناريوهاي مختلف براي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري، جناح راست چه راهكار ويژه اي را براي موفقيت در اين ميدان پيش مي گيرد؟
- فارغ از سناريوهايي كه شما مي گوييد حصر عقلي روشن است. نفع هر گروه اين است كه خودشان را متحد كنند و به كانديداي واحد برسند و در عوض رقيب را به تكثر بكشانند. اين شرط اول است اما اگر نمي توانند به كانديداي واحد برسند پروسه را طوري طراحي كنند كه اگر تكثر كانديدا هم دارند در نهايت به وحدت برسند. مسائل ديگري هم در ميان است. مثلاً شما نمي توانيد اجباراً به افراد دستور بدهيد كه در انتخابات كانديد شوند. شما بايد فرآيند دموكراتيكي طرح كنيد كه اينها خودشان بيايند.
*نظر شما راجع به طرح زود هنگام كانديداتوري ميرحسين موسوي چيست؟
- هر موقع ايشان كانديداتوري خود را اعلام كرد من هم نظرم را بيان مي كنم چون بالقوه خيلي افراد، توانايي نامزد شدن را دارند. اما من معتقدم همين كه ۱۰ ماه زودتر يك فرد به عنوان كانديدا معرفي مي شود نشان مي دهد كه او كانديداي اصلي نيست از نظر عرف سياسي هم چنين چيزي معنا ندارد. شما فردي را كه مي خواهيد رئيس جمهور باشد ۱۰ ماه مقابل تير رقيب نمي گذاريد اين هيچ وقت عقلاني نيست. مگر اينكه بخواهند اين فرد در افكار عمومي مظلوم جلوه كند. بعد كنار برود و بعد فرد ديگري را معرفي كنند او هم رد صلاحيت بشود. از اين طريق پتانسيل هاي مردمي را يكجا جمع كنند تا به كانديداي آخر كار بدهند.
*به نظر شما چه كسي گزينه مورد قبول جناح منتقد است؟
- اصلاً بحث شخص نيست، مسأله اين است كه چه كسي اقبال جامعه را به دست بياورند. چون نهايتاً مردم مي خواهند رأي بدهند نه جناح راست. فرمولي كه در جناح منتقد هست اين است كه هر كسي در چارچوبهاي ما بگنجد او را انتخاب مي كنيم.
*ويژگيهاي يك كانديداي مناسب از نظر شما چيست؟
- فردي كه مي خواهد رئيس جمهور باشد بايد چند ويژگي داشته باشد:
۱- توانايي شخصي. يعني اينكه بتواند خودش را در مواقع حساس كنترل كند و اصطلاحاً يك توانايي مديريتي قوي داشته باشد.
۲- خودش يا حاميانش برنامه هايي براي اداره كشور داشته باشند.
۳- اينكه يك فرد به تنهايي نمي تواند بگويد من مي خواهم رئيس جمهور شوم، بلكه بايد تيم كاري خود را مشخص و با آنها وارد عرصه مبارزه انتخاباتي شود.
*استراتژي جناح چپ براي انتخابات رياست جمهوري چگونه است؟
- آنها در وهله اول سعي مي كنند كانديداي ايدئولوژيك خودشان را معرفي كنند. در مرحله بعد سعي مي كنند كه فردي تشكيلاتي باشد و بتواند رأي بياورد و در مرحله آخر سراغ كسي مي روند كه حداقل جزو جناح مقابل نيست.

با واژه هاي سياسي - ۲۰
منافع ملي
واژه منافع ملي (National Interest) يكي از بنيادي ترين و رايج ترين واژه هاي سياسي كنوني به ويژه در ادبيات مربوط به سياست خارجي كشورها مي باشد. اين واژه از تركيب دو واژه منافع (Interest) و ملي (National) تشكيل شده است كه هر كدام از آنها به نوبه خود از گستردگي معنايي زياد برخوردار هستند. اين امر از جهاتي باعث ابهام در مفهوم منافع ملي گرديده است. با اين وجود منافع ملي آن دسته از منافعي تلقي مي شوند كه دولتها به عنوان يك مجموعه و به نمايندگي از ملت هايشان در روابط خود با ساير كشورها در پي تحقق آن مي باشند.
اگرچه در عصر كنوني واژه منافع ملي و توجه به آن جزو الفباي سياست خارجي و نظام ديپلماسي كشورها محسوب مي شود اما سابقه كاربرد اين مفهوم به عنوان اصول راهنمايي روابط ديپلماتيك كشورها به مراحل اوليه تحول دولت مدرن در قرون شانزدهم و هفدهم ميلادي بازمي گردد. اين مفهوم در قرن هجدهم بروز بيشتري يافت و در قرن نوزدهم تحت تاثير جنگ هاي ناپلئوني عينيت بيشتري را شاهد بود. در دهه هاي اوليه قرن بيستم نيز با گسترش ادبيات مرتبط با اين امر تلاش زيادي براي تمايز بين منافع عمومي كه به سياست هاي داخلي دولتها اشاره دارد با منافع ملي كه راهنماي آنها در روابط خارجي شان است صورت گرفت.
مفهوم منافع ملي در سياست خارجي كشورها در دوران پس از جنگ جهاني دوم و تحت تاثير آموزه هاي مكتب واقعگرايي مورد توجه شديد واقع شد. در اين دوران هانس جي مورگانتا يكي از بزرگترين نظريه پردازان روابط بين الملل، نظريه واقعگرايي سياست هاي بين المللي را بر مبناي مفهوم منافع ملي بنا نهاد. مورگانتا منافع ملي را آن دسته از منافعي تلقي مي كند كه دولتها در يك برهه زماني خاص و در پرتو شرايط سياسي و فرهنگي و اقتصادي سياست خارجي خود را بر مبناي آن تنظيم مي كنند و در روابط خود با ساير كشورها در پي تحقق آن هستند.
اگر چه هر ملت متشكل از تك تك شهروندان خود است اما منافع ملي حاصل جمع منافع كليه شهروندان يك كشور كه همچون تخم مرغ هاي جداگانه در كنار هم در يك سبد گذاشته شده اند نيست. منافع ملي كشورها اگرچه در كل منافع عمومي جامعه و كشور را مد نظر قرار داده اما از سوي ديگر با نوع نظام سياسي حاكم نيز مرتبط است. در نظام بين الملل كشورهاي با نظام هاي سياسي مختلف اهداف متفاوتي دارند كه تحقق اين اهداف نيز نيازمند شيوه هاي مختلف سياست خارجي مي باشد. البته بسياري از جمله مورگانتا و طرفداران مكتب واقعگرايي در سياست بين الملل معتقدند كه مفهوم منافع ملي از عينيت برخوردار است و براي تمامي كشورها صرف نظر از ارزشهاي مطلوب آنها يكسان مي باشد. در اين ديدگاه مفهوم منافع بر پايه مفهوم قدرت تعريف مي شود كه بر مبناي آن اهداف سياست خارجي هر كشور نبايد فراتر از قدرت آن كشور تعريف شود؛ چرا كه منابع تحقق خواسته هاي ملي براي كشورها در نظام بين الملل به شدت محدود است. با اين وجود، جيمز روزنا يكي از بزرگترين نظريه پردازان اخير روابط بين الملل از اين نگرش انتقاد مي كند و تاكيد دارد كه منافع ملي كشورها ريشه در ارزشها دارند و در محاسبه قدرت آنها ارزشهاي مطلوب آنها نيز دخيل هستند و در نتيجه كشورهاي مختلف اهداف متفاوتي را دنبال مي كنند.

سياست
انديشه
دانشجو
ورزش
هنر
|  انديشه  |  دانشجو  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |