جمعه ۲۹ آبان ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۵۹
ورزش
Friday.htm

ميان ماندن و رفتن
008280.jpg
ترجمه: شيرين نجوان
«او ادامه فصل مارادوناست» وقتي به ميلان پاگذاشت، نظر غالب اين چنين بود اما امروز نام او از ليست بازيكنان برتر براي شركت در مسابقات جام جهاني خط خورده است. حالا هرنان كرسپو در نقطه اي ايستاده كه لحظه اي بيشتر نمي تواند تعمق كند يا به سقوطي باورنكردني تن دهد و يا براي پيوستن به جنگجوها دست و پا زند. چرا هرنان كرسپوي در اوج امروز از هوادارانش تقاضاي فرصتي دوباره دارد؟ چه چيز مي تواند توجيهي براي كم كاري هاي او مقابل سامپدوريا و برشا باشد؟
كرسپو، مهاجري است كه از آرژانتين رو به تيم هاي اروپايي چون چلسي و سرانجام ميلان آورد. تعادل مابين تفاوت هاي تيم هايي كه او مابين آنها سفر كرده است كار چندان آساني نبوده است. او مرد جوان ۲۵ ساله اي است كه عجول و شتابان تنها مي خواهد به آنچه در روياهايش وجود دارد تحقق دهد آن هم به هر قيمتي كه شده است. «... بعد از تمرين هاي عصرانه چلسي بود. سوار اتومبيلم شدم و به باشگاه ميلان رفتم. گفتم پيشنهاد شما را پذيرفته ام.»
چلسي براي او تيمي رويايي بوده است كه هر آنچه در آرژانتين امكان تحققش وجود نداشته در اين تيم جمع بوده است. از نظر او چلسي تيمي لايق قهرماني در مسابقات اروپايي و ليگ هاي معتبر است. او در مدت زمان كوتاهي توانست به تعادل بودن در چنين تيمي برسد و به مهاجمي تبديل شود كه رانيري همواره به آن تكيه داشته است.
روحيه تنوع طلبي و جنجال خواهي كرسپو، حسي اغواكننده است كه او را به آرامي به سوي مسلخ گاه امروزش كشانده است. چرا كه او تنها چيزي كه در حال حاضر مابين مشت هاي به هم فشرده اش دارد، ابرهاي پاره پاره خيال هاي واهي است. «مي خواهم در ايتاليا غوغا كنم و بيش از صد گل را به ثبت برسانم.» او به اين مرحله رسيد و توانست صدها گل به ثمر برساند. البته نه تنها در ايتاليا بلكه براي همه تيم هايي كه تاكنون برايشان گل زده است. او در آسمان ها بود كه ناگهان
به نقطه امروزش رسيد. اما قطعاً انديشه حفظ جايگاه امروزش، تفكر بهتري بود نسبت به پروازي دوباره!
نابغه آرژانتيني ميلان با نبوغي تحسين برانگيز شايستگي ورود به مسابقات جام جهاني را نداشته است و اين اتفاق هول انگيزي است كه نبايد از آن فاصله گرفت. كرسپو جزئي از تاريخ فوتبال است. جزئي از فوتبال آرژانتين، چلسي، ميلان و شايد ... گل هاي او جملگي تاريخي و معتبرند. وقتي او در تيم چلسي توپ مي زد، همچنان مهاجمي قدر بود كه وقتي رو به سوي دروازه حريف مي دويد نفس ها در سينه حبس و روياي دزديدن توپ تحقق پيدا مي كرد. بازي چلسي مقابل ميدلزبورو و پيروزي دو بر يك چلسي تنها مرهون وجود قدم هاي پرتوان اين مرد آرژانتيني بود. در آن زمان بعد از انجام هر مصاحبه اي او قبل از هر چيز خود را جزئي از خانواده بريتانيايي ها به حساب مي آورد و همواره به هوادارانش نويد اين را مي داد كه آنها موفق خواهند شد و يا اين كه او حتماً گلي را به ثمر خواهد رساند. چلسي براي او همه آن چيزي بود كه مدت ها به دنبالش مي دويد. «وقتي در آرژانتين بودم نمي دانستم كجا هستم؛ در نقطه آغاز يا ميانه هاي راه. در آرژانتين شرايط محك زدن آنطور كه من مي خواستم وجود نداشت. تيم چلسي را به طور كامل بررسي كردم. در راس آن رومن آبراموويچ وجود داشت كه مي خواست از چلسي تيمي چون رئال مادريد بسازد. تيمي چون رئال در اوج بودنش را مرهون بازيكنان بزرگش است و اين هدفي بود كه چلسي به دنبال آن بود.» از نظر كرسپو چندين مليتي بودن چسلي مجالي بود براي به تعادل رسيدن، براي ايستادن و توپ زدن در كمال هوشياري. چرا كه اگر هرنان از آرژانتين آمده است ساير بازيكنان نيز اهل ديارهاي متفاوتند.
... هرنان همه آنچه را كه مي خواست كه در چلسي به دست آورده بود اما در سفري غافلگيرانه رو به سوي ميلان كرد. در مصاحبه سپتامبر سال ۲۰۰۲ او از اين كه تيمي چون ميلان را براي تكامل دنياي حرفه اي اش برگزيده خرسند بوده است. از نظر او
هر آنچه در چلسي انتظار تامينش مي رفت، برآورده شده است و حالا زمان، زمان تجربه اي دوباره است.
آديانو لائوس مدير برنامه هاي كرسپو معتقد است كه او سريع فكر مي كند و سريع تصميم مي گيرد آنقدر تند و سريع كه چيزي جز نام عجول را نمي توان به او لقب داد. از نظر او انتخاب انجام گرفته و سفر او به ميلان اشتباه تاريخي او به شمار مي رود. لائوس معتقد است: «چلسي هنوز براي او كشف نشده هاي فراواني داشت اما كرسپو به آنها بي اعتنا بود. چلسي فضايي ايده آل و نزديك به آنچه بود كه در اغلب اوقات در آرژانتين رخ مي دهد؛ سرمايه داري تيمي را به دست مي گيرد و ستاره ها در كنار هم جمع مي شوند.» وي ادامه مي دهد: «كرسپو بايد عنوان ادامه دهنده نسل مارادونا را حفظ مي كرد. اما افسوس ...»
با همه وجود هنوز هيچ اتفاقي از نظر كرسپو رخ نداده است او معتقد است حضور او در بازي هاي اخير تنها در دو مورد بوده است و اين دو بازي يعني مسابقات مقابل لاتزيو و سامپدوريا ميدان سنجش مناسب به شمار نمي رود. سران ميلان نظر متفاوتي دارند، آنها معتقدند كه هرنان كرسپو مهاجم آرژانتيني تبار ميلان افت شديدي در مسابقات گذشته و همچنان تمرينات از خود نشان داده است. افتي كه نه به دلايل و مشكلات خانوادگي است و نه مسايل مالي و ... او تنها به نوعي عدم تعادل رسيده است. ورود از چلسي به ميلان يعني قدم برداشتن از بريتانيا به سوي ايتاليا و اين نيز معنايي جز تبديل تهاجمي به تدافعي ندارد. در ميلان اصل بازي بر ساختن قلعه نفوذ ناپذير مدافعان است و اين تئوري مرموزي است كه كرسپو را به سوي اعتماد به نفسي كاذب هدايت مي كند. اعتماد به نفسي كه او را به سوي زوال و افولي باورنكردني هدايت مي كند.
خط خوردن نام يك آرژانتيني مهاجم عبارت ساده اي نيست كه بشود تنها در قالب خبري كوتاه خواند و گذشت بايد به پيچ  و خم هاي گيج كننده دنياي فوتبال انديشيد حتي اگر سبب به هم بافته شدن افكارمان شود. تا اين جاي كار مي شود روند طي شده را با نظرات لائوس توجيه كرد اما آينده كرسپو در اين فضاي معلق به كدام سو خواهد رفت؟ آيا هواداران ميلاني بار ديگر نام او را فرياد خواهند زد؟ كرسپو امروز با وجود همه پيغام هايي كه در مصاحبه ها و گفت وگوهايش با شبكه هاي خبري اعلام مي كند و داد سخن از اين مي دهد كه «از هوادارانم فرصت مي خواهم.» نااميد و مايوس شده است. او مي گويد: «وقتي بازي مقابل لاتزيو به پايان رسيد فرداي آن روز با سيلي از شكايات در مطبوعات و از طرف انجمن هاي حمايتي هوادارنم برخورد كردم. گويا همه دنيا ناگهان نسبت به من معترض شده بود. من نمي دانستم كه ايده آل نبودن تنها در دو بازي اين چنين مكش قوي است رو به سوي دره اي مبهم. » او ادامه مي دهد: «براي من باعث تعجب است كه چطور هوادران ميلان را تشويق مي كنند اما ناگهان عليه مهاجم ميلان مي تازند!»
به هر حال واقعيت اين است كه فوتبال دنياي بي رحمي دارد اگر آنطور كه مي خواهند ندوي معنايي جز كنار رفتن باقي نمي گذارد.
در مصاحبه اخير سايت ESPN وقتي از او سؤال مي شود كه تا به حال چند گل را به ثبت رسانده است؟ با بي تفاوتي مي گويد: اهميتي ندارد. اما سپس اضافه مي كند كه در ايتاليا همه چيز ثبت مي شود اين كه او چند گل به ثبت رسانده، به چه تيمي زده، در دقيقه چندم بوده است و ... كرسپو بيست و پنج ساله و جوان آرژانتيني قطعاً مي دانسته است اين كه او در زمين چه مي كند و چگونه مي دود و با چه انگيزه اي قدم برمي دارد نيز ثبت خواهد شد!
حالا همه آنچه كه بايد، ثبت شده و سبب خط خوردن نام او براي شركت در جام جهاني شده است. اين يعني از هم پاشيده شدن رويايي كه از كودكي با او همراه بوده است؛ يعني زماني كه تنها شش سال داشت و در تيمي محلي توپ مي زد. كرسپو آن زمان نيز يك مهاجم بود، مهاجمي براي گل زدن.
منبع: WWW.hernancrespo.net

اختلاف نظر عكاسان ورزشي و مجموعه ورزشي آزادي
استاندارد هست و نيست
«نور به اندازه كافي نيست.» بين دو نيمه بازي است. عكاسان ورزشي استراحت مي كنند. ديگر آن روزها گذشته كه نگاتيوها را از دوربين خارج مي كردند. حالا دوربين هاي ديجيتالي جاي آنها را گرفته اند. كارت كوچك دوربين حجم بيشتري عكس را در خود ذخيره مي كند، اما يك چيز هنوز تغيير نكرده. آنها بايد دوربين خود را با توجه به نور محيط تنظيم كنند.
اعتراض آنها اگرچه قرار نيست به گوش كسي برسد اما كيفيت عكس ها و نورشان آنقدر تحت تاثير اين عامل است كه كمتر رقابتي است كه آنها به حجم و ميزان نور موجود در ميدان اعتراض نداشته باشند.
استاندارد است
داستان نور ورزشگاه ها چندهفته اي است كه يك بازي و تفريح عادي براي مطبوعات و مسئولان شده اما نور ورزشگاه آزادي همچنان مورد نقد است. اين بار نه از جانب مسئولان فدراسيون فوتبال و نه سازمان تربيت بدني بلكه از سوي عده اي كه اگر دوربين هاي تلويزيوني به سوي دروازه ها حركت كنند آنها با وسايل كارشان به وضوح مشاهده مي شوند.
اعتراض عكاسان ورزشي نسبت به نور استاديوم آزادي، اگرچه حرفه اي و منطقي به نظر مي رسد اما گويا اين بار قابل قبول نيست؛ «براساس آيين نامه ليگ حرفه اي فوتبال ميزان نور لازم براي برگزاري يك ديدار در شب ۵۰۰ تا ۸۰۰ لوكس است كه ما آن را تامين مي كنيم.»
آذري مدير مجموعه آزادي قوانين آيين نامه ليگ را استاندارد و معيار نور ورزشگاه دانسته، همان گونه كه سخنگوي فدراسيون فوتبال آن را تاييد مي كند؛ «حداقل ۵۰۰ و حداكثر ۸۰۰ لوكس؛ حق با ايشان است.»
اما معيار تعيين چنين محدوده اي چيست؟ «استاندارد جهاني است. الان در كل دنيا براساس اين استاندارد نور تامين مي شود. اگر اينطور نباشد اجازه برگزاري رقابت هاي بين المللي به ما داده نمي شود. خارجي ها روي اين مسئله حساسيت فوق العاده اي دارند ولي تاكنون حتي يك بار هم اعتراضي در اين مورد نبوده است.»
تاريخ تكرار نمي شود
اعتراض عكاسان ورزشي وقتي شدت گرفت كه در بازي دوستانه ايران ـ آلمان آنها نور قابل توجهي را درون زمين تجربه كردند؛ «يك مورد استثنايي بود. ما در بازي ايران ـ آلمان ۱۳۵۰ لوكس نور تامين كرديم كه آن هم تمهيدات ويژه اي بود. دليلش هم آلماني ها بودند. شبكه ZDF از ۱۶ دوربيني كه در استاديوم آزادي مستقر كرده بود ۲ يا ۳ دوربين اسلوموشن بسيار جديدي داشت كه زير ۱۰۰۰ لوكس نور قادر به اجراي برنامه هاي مدنظر نبودند. مسئولان شبكه گفته بودند كه اگر مي خواهيم كيفيت تصاوير با همراهي اين دوربين ها به حداقل بي نظيري افزايش پيدا كند بايد نور بيشتري تامين شود. آن هم با زحمت شبانه روزي يك ماهه همكاران فني من در مجموعه آزادي ميسر شد.»
به اين ترتيب عكاسان ورزشي ديگر ۱۳۵۰ لوكس نور بازي ايران ـ آلمان را تجربه نخواهند كرد و اين منطقي ترين نتيجه اي است كه مي توان گرفت؛ «اصلاً مقدور نيست. هزينه هاي تامين چنين نوري آنقدر بالاست كه ليگ قادر به پرداخت آن نخواهد بود. ضمن اين كه نيازي هم نيست، اين استاندارد دنيا است نه تنها ما.»
براي مجموعه اي كه قبض برق ماهيانه ۴۰ ميليون تومان را پرداخت مي كند چقدر امكان افزايش بيشتر نور در مجموعه وجود دارد؟ «در تاريخ مجموعه ورزشي آزادي نور بازي ايران ـ آلمان فقط يك بار تكرار شد.»
وسط، بالاي ۸۰۰
ديگر مورد بحث و اعتراض عكاسان ورزشي انتقال نور از چهار طرف زمين به داخل آن است. آنها معتقدند به دليل نشر نور در اغلب ورزشگاه هاي دنيا از تمامي نقاط، امكان عكاسي بهتري براي همتايان خارجي وجود دارد. يك عكاس مي گويد: «در تمام دنيا نور پرژكتورها از تمامي نقاط به زمين منعكس مي شود اما در آزادي از چهارگوشه در ميانه زمين. اين باعث مي شود كه وسط زمين به اندازه كافي نور داشته باشد اما كناره هاي آن نور كم باشد.»
آذري اين عقيده را نمي پذيرد. او معتقد است از هر دو نوع نورپردازي در دنيا و ورزشگاه ها استفاده مي شود هم از چهارطرف و هم از كنسول هاي سقف مجموعه هاي ورزشي؛ «اصلاً اينطور نيست. حاضريم نور را به لحاظ استاندارد اندازه گيري كنيم. ما مي گوييم به طور ميانگين ۸۰۰ لوكس. وسط زمين بالاتر از آن است. خط و حيطه بحث من حتي تا خط ۲ پيست تارتان را هم در بر مي گيرد. اگر اينطور نباشد دوربين هاي تلويزيوني قادر به فعاليت نيستند.»
اما يك عكاس ديگر معتقد است: «دوربين هاي تلويزيوني قرار نيست بر اثر فعل و انفعالات نور فعاليت كنند. آنها تصوير را برداشته و به صورت موج منتقل مي كنند اما در دوربين هاي عكاسي اين نور است كه باعث ثبت يك تصوير مي شود نه چيز ديگري.»
قديمي اما كارآمد
آيا واقعاً امكان افزايش نور در ورزشگاه آزادي نيست؟ «سيستم نور مجموعه آزادي، سيستمي انگليسي است كه متعلق به ۳۰ سال پيش است. آنقدر كيفيت خوبي دارند كه ما فعلاً به آنها دست نزده ايم. البته امكان دارد در بازسازي مجموعه سيستم نور را هم به روز كنيم اما نكته اي كه بايد بگويم اين است كه طبق اعلام بخش فني مجموعه براي هر بازي ليگ كه در استاديوم آزادي انجام مي شود چيزي فراتر از استاندارد نور تامين مي شود يعني مابين ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ لوكس.»

يادداشت
تقلا براي ماندن
آنجلوتي مربي فعلي ايتاليا بر لبه تيغ راه مي رود؛ محتاط و با هراس. اين كه فرصت ماندن از او گرفته شود و پاياني چون انتهاي رقابت هاي جام ملت هاي اروپا رقم بخورد، سبب تلاشي مضاعف مي شود تا براي بودن دست و پا زند. قطعاً دليل تهيه وسواسانه ليست بازيكنان براي حضور در رقابت هاي جام جهاني از همين جا رقم مي خورد.
او در اين اواخر بر سر همه تمرينات تيم ملي ايتاليا حضور دارد و مشغول نكته برداري است. كسي نمي داند او چه چيزي يادداشت مي كند و چه نكته هايي ثبت مي شود تنها همه آنهايي كه در زمين سبز ورزشگاه مي دوند مي دانند كه در زير ذره بين مرد با انگيزه اي بازي مي كنند كه مي خواهد بهترين ها را گلچين كند. قطعاً وقتي ليستي را تهيه مي كند كه در آن مهاجمي چون كرسپو جايي در آن ندارد و يا هافبك فوق كلاسي چون كاكا در آن بين بودن و نبودن معلق است، دلايل قانع كننده اي وجود دارد.
در دور اول سري رقابت هاي مقدماتي جام جهاني وقتي ايتاليا ابتداي امر به ميانه هاي جدول رسيد همه تريبون ها به سوي آنجلوتي چيده شد كه چرا! او نيز با هوشياري و توانمندي حرفه اي اش توانست ايتاليا را در هر وضع ممكن به صدر جدول برساند. وقتي آخرين بازي به پايان رسيد او اولين كسي بود كه نفس راحت كشيد و با تمام وجود از آنچه اتفاق افتاده بود، ابراز خشنودي كرد. حالا او به جايگاه ثبات و همه آنچه كه مي خواست رسيده است بنابراين بايد محتاطانه عمل كند.
در چنين فضايي نيز طبيعي است كه با نگاهي تيزبين به همه آنچه كه دارد از شرايط حاضر و مهره هاي ايده آلش، توجه داشته باشد. وقتي خبرنگار شبكه اينترنتي Espn رو به سوي كاكا رفت او مستاصل و عصبي به خارج از زمين دويد و براي انجام مصاحبه كمي وقت براي كسب آرامش خواست. او از طرز رفتار خشن آنجلوتي با او و چندي ديگر از بازيكنان به تنگ آمده بود. «نمي دانم چه چيز باعث شده كه من و تعدادي ديگر از بچه ها انگشت نماي او باشيم. او برايمان خط قرمز به اندازه يك قدم كشيده. من نمي توانم در اين فضا بازي كنم.» كاكا عصبي و به هم ريخته است. آنقدر جدا از استيل و ايده آلش كه اميدي براي ماندن او نيست چه رسد به گل زدن و...
روحيه جديد آنجلوتي كه آميزه اي از پشتكار، جسارت و جديت در كار و در عين حال هراس از رفتن است از او مربي خشن و بي تابي ساخته كه دامنه اعصابش را كاهش داده است. او با كمترين قانون شكني، كم كاري و ناهماهنگ بودن نامتعادل مي شود و با فشاري مضاعف بر بازيكنان به ويژه بازيكناني كه خطاكار بوده اند شرايط را بر همه دشوار مي كند.
«قطعاً اگر همه ما امروز در تيم مطرحي چون ايتاليا جمع شده ايم، به اين دليل است كه داراي قابليت هاي ويژه اي براي اين امر بوده ايم بنابراين اگر هر كدام از ما امروز به روي فرم نيست نياز به فرصت دارد.» اين اعتراض كاكاست؟ هافبك برزيلي كه امروز در تيم باشگاهي ميلان و تيم ملي ايتاليا توپ مي زند. او از رفتارهاي ضربه اي آنجلوتي خسته شده است و او نيز اين را مي داند. نه براي كاكا و نه براي هيچ كدام از بازيكنان قابل توجيه نيست كه مهاجم قدري چون كرسپو از ليست اصلي بازيكنان خط بخورد و نام كاكا اينچنين معلق بماند.
گويا آنجلوتي تنها به يك هدف فكر مي كند و آن به ثمر رساندن تيمي چون ايتالياست؛ آن هم به هر قيمتي كه ممكن باشد. فشارهاي بي رويه و تخريب روحيه بازيكنان راه بيراهه اي است كه در كنار راهكار اين مرد پر مدعا كشيده شده است. جنگ رواني برپا شده تا هرچه زودتر خاموش نشود، ممكن است سبب وقوع همان اتفاقي شود كه آنجلوتي از آن هراسناك است. ايتاليا تا اين جاي كار را درست آمده است اما اگر اين روند ادامه پيدا كند، تكرار صحنه هاي يورو ۲۰۰۴ اجتناب ناپذير است. ايتالياي امروز، استحقاق بودن و ماندن در رقابت هاي جام جهاني را دارد و بايد براي اين امر تلاش كند. همه روسونري ها نيز اين را مي خواهند. حالا مي ماند هدايت حرفه اي و تدابيري كه آنجلوتي اتخاذ مي كند.
مشاور رواني بازيكنان گزارش هاي روزانه اي را تحويل آنجلوتي مي دهد. او از همه اضلاع تيمش  آگاه است. مي داند كه هركدام از مهره هايش در چه وضعيتي به سر مي برند بنابراين راحت تر تصميم مي گيرد اما بر اسلوبي كه خود به آن عقيده دارد.
مشكل اساسي ديگري كه امروز تيم ايتاليا با آن دست به گريبان است چندمليتي اين تيم است. قطعاً چنين مشكلي تنها خاص روسونري ها نيست بلكه اكثر تيم ها با چنين جرياني روبه رو هستند. در اكثريت قراردادها به چنين بازيكناني اختيار شركت در مسابقات تيم ملي كشور و يا تيمي كه در آن توپ مي زنند داده مي شود.
بازيكني چون كاكا نيز يكي از همان هاست. در بند قرارداد او نيز شركت در تيم ملي كشورش ذكر شده است اما امروز آنجلوتي يكي از سدهاي محكم براي اجراي اين بند به حساب مي آيد. او انتظار دارد بازيكنانش با حس مسئوليتي عميق نسبت به تيمي كه در آن توپ مي زنند، جديت به خرج دهند.
كاكا هافبك برزيلي تبار اين تيم، در اين رابطه مي گويد: «فشرده بودن برنامه ها و عدم توافق با آنجلوتي براي حضور در تيم برزيل مرا به سوي كنكاشي دروني كشيده است. اين كه ايتاليا و در نهايت ميلان را رها كنم و به تيم ملي كشورم بازگردم.»
او كه تا قبل از آغاز اين فصل مهارت هاي چشمگيري را از خود به نمايش گذاشته بود در فصل جاري حتي نتوانسته تعداد گل هايش را به سه عدد برساند. كاكا هافبك و نيرويي نيست كه آنجلوتي به همين راحتي از آن چشم بپوشد. او هماني است كه در سري رقابت هاي كوپه امه ريكا، مهره اي طلايي بود و در رقابت هاي مقدماتي جام جهاني بازيكني اصلي. اين غيرممكن است كه بشود بر روي نام او خط كشيد و با چنين هافبك نفوذي و قدرتمندي خداحافظي كرد و اين جمله كه كاكا به بازيكني متوسط تبديل شده است را نيز نمي شود پذيرفت. اي كاش دنياي فوتبال  آنقدر خشن و بي رحم نبود كه بدون جست وجو در ريشه هاي ضعف بازيكني، آن را كنار بگذارد و...
در تركيب جديد تيم يار نزديك كاكا شوچنكو است. تا اين جاي كار حضور او در كنار اين هافبك برزيلي جواب مثبت داده است و مي شود به بودن او اميد بست. آنجلوتي نيز با اين آرايش كنار آمده است اما كاكا همچنان در زير ذره بين اين مربي مي دود.
منبع: Soccer.net
بيشتر حرف مي زنند
امين ساكت
پيداكردن شماره جديد بازيكن براي خبرنگاران چندان مشكل نيست هرچند روش هايي مثل «صداي شما نمي آد» يا «الو، الو، نمي شنوم» و يا «من جلسه هستم سه دقيقه ديگر زنگ بزنيد» هم تقريباً رو به نسوخ گذاشته اند، اما هيچ يك از مديران،  ورزشكاران و مربيان ما نياموخته اند كه انرژي كمتري را بايد صرف حرف زدن كنند. شنيدن جمله «بعضي ها بيشتر از اين كه پايشان بازي كند، زبانشان اين كار را مي كند» هم چيز جديدي نيست.
پشت تريبون رفتن يكي از مشاغلي است كه بازيكنان فوتبال در ايران دارند و از آن بي خبرند. به اندازه يك روابط عمومي حرف مي زنند اما بدون برنامه. باور كنيد مدير روابط عمومي سازمان تربيت بدني يا فدراسيون فوتبال با آن حجم از اخبار و اطلاعات دسته بندي شده به اندازه يك بازيكن درجه يك فوتبال با تلفن جوابگوي مطبوعات مختلف اعم از ديداري و شنيداري و نوشتاري نيستند.
آنچه اهميت دارد نه حرف زدن بازيكنان ـ كه مديران ورزشي ما غافل اند اگر حتي خود صحبت و مصاحبه  هيچ انرژي اي از بازيكن تلف نكند، شايعه ها و هيجانات و استرس هايي كه بعضاً از طريق همين گوشي ها به بازيكن منتقل مي شود اثرات مخربي بر بدنه و پيكره تيم فوتبالشان دارد ـ بلكه بدون فكر انجام دادن آنهاست.
وقتي بازيكني پشت تلفن به سؤالات خبرنگاران پاسخ مي  دهد در حقيقت به فعاليتي مي پردازد كه نه در حيطه توانايي هاي اوست و نه در قدرت و اختياراتش اما از جايي كه هيچ كسي تاكنون آنها را مجبور به حرف نزدن نكرده آنها همين طور پشت سرهم مصاحبه مي كنند. در مورد هرچه هم كه بخواهند اظهارنظر مي كنند.
مدير ورزشي باشگاه هاي ما يا نمي داند و يا آنقدر بي خيال است كه برايش بازيكن خارج از تمرين و مسابقه يك فرد عادي است در جامعه و هيچ كنترلي هم براي خود قائل نيست، اما همين مي تواند پايه اتفاق ناگواري باشد كه هر روز رخ مي دهد و ما به سادگي از كنارش مي گذريم.
۱ـ حقيقت اين است كه وقتي يك بازيكن در نقش مدير برنامه اش ظاهر مي شود تبعاتي جز انتقال نادرست به يك تيم و... هم دارد. آنچه در ميان بازيكنان ايراني مدير برنامه ها يعني آدمي كه مي رود دنبال حق و حقوق آدم در باشگاه يا كسي كه با باشگاه هاي پيشنهاددهنده براي انتقال مذاكره مي كند و از سر بدشانسي يا كم اطلاعي اين آدم معمولاً يا پسرخاله و پسرعمه بازيكن است و يا خبرنگاري كه طي مدتي رابطه نزديكي با بازيكن داشته از اين رو است كه مدير برنامه آدم بي اطلاعي است، زيرا حتي در فعاليتي كه تنها وظيفه اش در قبال بازيكن در ايران محسوب مي شود هم اشتباهات فاحشي مرتكب مي شود. اين مدير برنامه ها بوده اند كه طي چند سال گذشته به جاي بازيكنان متعددي پاي ميز مذاكره باشگاه هاي پيشنهاددهنده نشستند و در نهايت پس از يك فصل ناموفق بازيكن آماده گذشته كه به فردي درجه دو تبديل شده را به يك باشگاه در رده پايين تر هدايت كردند. اين اتفاق تازه اي نيست. آن آدم بي اطلاعي كه مي شود مدير برنامه و حتي از پس يك وظيفه اي كه برايش در نظر گرفته شده بر نمي آيد، چطور مي تواند در هدايت مصاحبه ها و حرف زدن هاي بازيكنان فوتبال نقش داشته باشد؟ بعيد مي دانم در ايران تاكنون سراغ داشته باشيد كه به طور مثال در مورد خط خوردن فلان بازيكن از تيم ملي، مدير برنامه هايش مصاحبه كند. رسم بر اين است كه وقتي مسئله اي در مورد بازيكني پيش مي آيد، خبرنگاران با شخص بازيكن تماس مي گيرند و او كه اغلب اخبار را از اين طريق مي شنود اظهارنظري مي كند كه متعاقب آن يا مجبور است رسماً عذرخواهي كند و يا به پاي همان حرف ها بسوزد تا غيرتش خدشه دار نشود، اما محال است كه بلافاصله پس از خط خوردن يك بازيكن خارجي از تيم ملي كشورش شما مصاحبه اي از او بخوانيد اگر هم اظهارنظري باشد در حد يك يا دو جمله، آن هم از سوي مدير برنامه هاي اوست.
۲ـ به نظر مي رسد باشگاه هاي فوتبال، يكي از عوامل اظهارنظرها و مصاحبه هاي نادرست بازيكنان باشند. معمولاً در قرارداد بازيكنان و باشگاه ها بندي در مورد اظهارنظرهاي بازيكنان گنجانده شده كه بر اساس آن بازيكن نبايد عليه تيم و باشگاه و مسئولان و مديران و مربيانش مصاحبه كند اما در هيچ كجاي قراردادهاي بازيكنان، باشگاه ها اختياري در مورد نوع و شكل و ميزان مصاحبه هاي بازيكنان خود ندارند. يعني اگر بازيكني عليه داور فلان مسابقه حرف زد و به واسطه آن از همراهي تيمش محروم شد باشگاه به طور قانوني حق ندارد بازيكن را مورد پرسش و مواخذه قرار بدهد يا اگر بازيكن عليه مربي و انتخابات تيم ملي مصاحبه كرد و پيامدش خط خوردن و قرارگرفتن جزو فهرست سياه بود، باشگاه نمي تواند در مورد آن مدعي شود حتي اگر با اين رفتار يك سهميه از باشگاه در تيم ملي كاسته شده كه البته معضلات ديگري هم دارد. قانون حرفه اي گري در باشگاه هاي فوتبال ايران معني ندارد. رضا عنايتي عليه انتخابات تيم ملي مصاحبه مي كند و مي گويد كه تا آخر عمر به تيم ملي نمي رود و متعاقب آن برانكو هم مي گويد ديگر عنايتي را به تيم ملي دعوت نمي كند و به همين راحتي باشگاه استقلال از كنار اين موضوع مي گذرد و البته حقي هم در مورد چنين مسايلي براي خود قائل نشده كه حالا بخواهد در موردش پيگير باشد.
۳ـ متاسفانه بازيكنان ما طي سال هاي متمادي اين اشتباه را مرتكب مي شوند، ضربه اش را مي خورند اما هيچگاه از اين نكته درس نگرفته اند. سال هاست بازيكنان ما خود نقش روابط عمومي و مدير برنامه ها را اجرا مي كنند، لطمه مي خورند، پشيمان مي شوند، دوباره صحبت مي كنند و اين چرخه گويا تا ابد الدهر ادامه پيدا خواهد كرد. آنها نمي خواهند بپذيرند كه نبايد خودشان در هر موردي و بلافاصله حرف بزنند. ضربات و پيامدهاي ناشي از بيان يك جمله هميشه گريبان بازيكنان فوتبال را مي گيرد و حتي يك بار با خود نمي انديشند كه كمتر حرف بزنند. عادت بد حرف زدن به صورت متوالي و در هر موردي بايد ترك شود. بايد بازيكنان ما ياد بگيرند به جاي زبان، فكر و پايشان را فعال تر كنند.

|  ايران  |   هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |
|  پرونده  |   سينما  |   ديدار  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |