يكشنبه ۲۰ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۰۷
نگاهي به معيشت و اقتصاد عشاير
فراموش شدگان نظم اداري 
نمايندگان مجلس در نامه خود يك تذكر ديگر هم داده اند كه مربوط مي شود به انحلال شوراهاي عشايري . 4 سال است كه هيچ يك از نهادهاي مرتبط با زندگي عشاير همچون محيط زيست، بهداشت، وزارت راه، جهاد و ... جز در صورتي كه روساي آنها احساس مسووليت شخصي داشته باشند، مسووليتي در برابر عشاير ندارند
027594.jpg
اگر روزي چاه هاي نفت به پايان رسد، تنهاعشاير هستند كه مي توانند زندگي خودشان را اداره كنند. عكس : ثريا درمبخش 
مهدي خاكي فيروز
زندگي عشايري، هم سخت است و هم آسان. آسان از آن جهت كه دنياي دوست داشتني ها همچون هواي پاك، غذاي طبيعي، موسيقي سنتي، جشن ها و جشنواره هاي شاد، پيوستگي هاي انساني و ... را به رايگان در اختيار مي گذارد، اما سخت از آن نظر كه درصد بهره مندي عشاير از امكانات زيست، بسيار كمتر از زندگي شهرنشينان و حتي روستاييان است.
تا چند قرن پيش زندگي اصلي ميان شهرنشينان و كوچندگان تقسيم مي شد و روستاها به كساني اختصاص داشت كه نه سختكوشي كوچ نشينان را داشتند و نه موقعيت ويژه شهريان را. در آن سالها هرگاه ايلي تصميم به حضور جدي تر در عرصه سياست مي گرفت، سلسله اي بنيان گذاشته مي شد كه زنديه، افشاريه و قاجاريه نمونه هايي از آنها است. اما با سياست هاي يكجانشيني رضاخان ميرپنج و سركوب ايل ها در دوران پهلوي اول و دوم، آن اقتدار به خاموشي گراييد.
سامان عرفي 
سامان عرفي، به محدوده اي از اراضي مرتعي اطلاق مي شود كه از گذشته مورد بهره برداري تعداد مشخصي از خانوارهاي عشاير قرار گرفته و حق بهره برداري از آن براي آنان محفوظ است. اما اين حق در چارچوب قواعد جديد شهري نمي گنجد و همين، دليلي شده براي پايين رفتن سطح زندگي عشاير.
محسن احمدي، معاون اجتماعي سازمان امور عشاير ايران كه نهادي وابسته به وزارت جهاد كشاورزي است در اين خصوص مي گويد: اعضاي ايل نمي توانند از خدمات مدرن همچون اعتبارهاي بانكي بهره مند شوند، چون زمين هاي آنان فاقد اسناد دولتي هستند. به حقوق عشاير توجه نمي شود. حقوق عرفي آنها در اطراقگاه ها، مراتع و مسيرهاي كوچ به رغم صراحت قانون ناديده گرفته مي شود. بستر مسيرهاي كوچ، تصرف و تخريب مي شوند. اراضي مرتعي آنان گاه در رشد بي رويه شهرها و ايجاد مسكن به تصرف در مي آيند و گاه براي ايجاد كشتگاه هاي بزرگ و مدرن اما كم بهره، مظهري مي شوند از عدم رعايت حقوق عشاير.
نظم دولتي هيچگاه نمي تواند پاسخگوي نيازهاي عشاير باشد كه دايم در كوچ و حركت هستند چون خدمات دولتي در محدوده هاي جغرافيايي خاص متمركز شده است 
ساختار بودجه اي 
نظام برنامه ريزي و ساختار بودجه اي كشور نتوانسته است به صورت موثر پاسخگوي نيازهاي جامعه عشايري شود و به همين دليل، عشاير به حاشيه رانده شده اند و نظام اداري هم نتوانسته در خدمت آنها قرار گيرد.
سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور، به عشاير توجهي ندارد و همين، دليلي شده براي اعتراض 170 نماينده مجلس كه طرح تحقيق و تفحص از عملكرد اين سازمان در حوزه عشايري را امضا كرده اند. اين سازمان توجه چنداني به تكاليف مقرر در برنامه دوم و سوم توسعه ندارد و حتي از تبديل آن به آئين نامه هاي اجرايي هم خودداري مي كند. اين نشان مي دهد كه اراده براي خدمت رساني به عشاير در سطوح مياني دولت وجود ندارد. در حالي كه رهبر معظم انقلاب در همه سفرهاي استاني خود، اصرار دارند كه به ديدار عشاير هم بروند، تاكنون نه رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي و نه وزير امور اقتصادي و دارايي حاضر نشده اند پا از محدوده ها بيرون نهاده و زندگي سخت عشاير را از نزديك مشاهده كنند. شايد به همين دليل است كه فقط 10 درصد از سهم يارانه هاي استحقاقي عشاير به آنها تعلق مي گيرد. در حالي كه در شهرها صد درصد اين سهم پرداخت مي شود. با روند بودجه نويسي كشور و روش هاي سازمان مديريت و برنامه ريزي، بعيد به نظر مي رسد كه بتوان مشكل هاي اين بخش را با سرعت كاهش داد.
نمايندگان مجلس در نامه خود يك تذكر ديگر هم داده اند كه مربوط مي شود به انحلال شوراهاي عشايري. با تصويب و اجراي برنامه سوم توسعه كشور، شوراهاي اداري عشاير كه با رياست استاندارها براي هماهنگي خدمات رساني بخش هاي مختلف دولت به عشاير تشكيل مي شد از ميان رفته و چيزي جايگزين آن نشده است. شوراي عالي عشايري نيز آخرين جلسه خود را در اسفند 81 به رياست معاون اول رئيس جمهوري تشكيل داد تا شايد به تصور برخي افراد، با انحلال خود مشكلي به نام عشاير و مطالبات آنها را از سر راه رفاه طلبي مديران دولتي بردارد. به همين دليل ديگر هيچ يك از نهادهاي مرتبط با زندگي عشاير همچون محيط زيست، بهداشت، وزارت راه، جهاد و ... جز در صورتي كه روساي آنها احساس مسووليت شخصي داشته باشند، الزامي براي توجه به مشكلات عشاير نخواهند داشت.
عشاير مانند شهرنشينان كوپن ارزاق عمومي هم دريافت مي كنند، ولي براي گرفتن اجناس يا بايد به شهرها بيايند يا به اتحاديه هاي تعاون عشايري مراجعه كنند. ولي در مجموع از ساير يارانه ها نظير سوخت و ... سهم چنداني به عشاير نمي رسد.
توليد عشايري 
احمدي مي گويد: بهترين فرآورده هاي لبني توسط عشاير توليد مي شود و كمتر شهروندي است كه تمايل به استفاده از اين محصولات نداشته باشد. عشاير نه تنها مصارف غذايي خودشان را به صورت مستقل تامين مي كنند، بلكه توان عرضه محصولاتي همچون تخم مرغ، پشم، گوشت، صنايع دستي، روغن حيواني و ... با كيفيت بالا به شهرنشينان را دارند. به عنوان مثال اكنون سالانه 385 هزار تن شير توسط عشاير توليد مي شود كه نيمي از آن مازاد مصرف است، اما به دليل فقدان صنايع تبديلي مناسب وكمبود امكانات ارتباطي، استفاده مطلوبي از مازاد مصرف به عمل نمي آيد.
شايد ايجاد بازارچه ها و نمايشگاه هايي براي عرضه محصولات توليدي عشاير بتواند بخشي از مشكلات مالي آنان و نيازهاي تغذيه اي جامعه شهري را برآورده سازد.
البته عشاير در حوزه كشاورزي هم فعاليت هايي دارند ولي جالب است بدانيد از 5 درصد سهم كشاورزي در نظام بانكي، بخش بسيار ناچيزي به كشاورزي عشاير مي رسد، چون مراتع آنها سند ندارند كه بتوان به آنها وام داد.
عشاير سختكوشند و توليد گر، يعني مالك ارزش هايي انساني هستند كه در شهرها به فراموشي سپرده شده است.
خدمات بهداشتي
احمدي مي افزايد: ساختار دولتي ايران متكي بر يكجانشيني است و در طراحي آن توجه اندكي به عشاير شده است. اداره هاي دولتي در شهرها و ساختمان هايي محصور شده اند كه دسترسي عشاير به آنها دشوار است. به همين دليل نظم دولتي هيچگاه نمي تواند پاسخگوي نيازهاي عشاير باشد كه دايم در كوچ و حركت هستند. خدمات دولتي در محدوده هاي جغرافيايي خاص متمركز شده است، كه تنها يكجانشينان در آن مي گنجند ولي عشاير در آن جايگاهي ندارند. مثلا ممكن است يك ايل در استان هاي مختلفي زندگي كند. ولي نه در ساختار اداري و نه بودجه هاي استاني، جايگاهي براي آن در نظر گرفته نخواهد شد.
خدمات پزشكي چنداني هم به ايل ها تعلق نمي گيرد. چون دكترها، بيمارستان ها و درمانگاه ها يكجانشين هستند و امكان جابه جايي با ايل را ندارند.
البته سازمان امور عشاير ايران با وزارت رفاه و تامين اجتماعي مذاكره كرده است تا كلمه عشاير هم به عنوان سازمان تامين اجتماعي روستاييان اضافه شود. ولي در حال حاضر حداكثر 10 درصد از عشاير تحت پوشش نظام بيمه اي قرار دارند و از خدمات درماني آن استفاده مي كنند.
چندي پيش كودكي از عشاير در معرض حمله گرگ قرار گرفت و نيمي از صورت او در دهان حيوان مهاجم جا ماند، اما نهادهاي دولتي از ارايه هر گونه كمك به وي خودداري كردند چون ظاهرا بيمه هم مثل خيلي ديگر از چيزها به شهرنشينان اختصاص دارد و عشاير سهمي در آن ندارند.
حمله گرازهاي وحشي به چادر عشاير و تلفات سيل جنوب در كنار ده ها عامل طبيعي و غير طبيعي كه عشاير را در معرض آسيب قرار داده، همگي مثال هايي از بي پناهي عشاير به شمار مي آيند.
اسكان داوطلبانه
سازمان امور عشايري، تسهيلاتي براي اسكان داوطلبانه عشاير قايل شده است. قرار است شهرك هايي با عنوان كانون هاي اسكان بسازند كه به آب، برق، گاز، مخابرات، فضاهاي آموزشي و ... مجهزند تا عشاير هم در آن اسكان يافته ولي به مشاغل خود ادامه دهند.
اين سازمان از طريق اتحاديه تعاوني هاي عشايري خدمات اقتصادي به كوچ روها ارايه مي دهد. مثلا ضمن خريد محصولات مازاد آنها، در توزيع يارانه ها، آموزش، بهداشت و ... تلاش مي كند. اما سياست اصلي اين سازمان، تقويت بنيان اقتصادي عشاير از طريق دامداري مدرن به ترويج سوخت هاي جديد و حمايت از صنايع دستي، عرضه محصولات از طريق نمايشگاه ها و ... است تا عشاير نه با حمايت دايمي دولت كه با تكيه بر توانايي هاي خود به وضع اقتصادي بهتري دست يابند. البته براي اين كار حمايت همه دستگاه هاي دولتي الزامي است.
وضعيت برخورداري
۷‎/۱ ميليون عشاير كشور رشد جمعيت كمي دارند. اما اين مساله به كمبود زاد و ولد برنمي گردد، چرا كه در هر يك از خانواده هاي عشايري، فرزندان زيادي وجود دارند، اما روند كوچ از كوچگاه ها به شهرها و حاشيه ها به شهرها، رشد جمعيت ايل ها را متعادل نگه مي دارد. آخرين آمارهاي رسمي در سال 77 نشان مي دهد كه عشاير در 27 استان كشور اسكان دارند. اما اين افراد در استان هاي آذربايجان غربي و شرقي، چهارمحال و بختياري، خراسان، اصفهان، خوزستان، سيستان و بلوچستان، فارس، كرمان، كرمانشاه، كهگيلويه و بويراحمد و لرستان بيش از ساير استان هاست.
گرچه در سالهاي پس از انقلاب شاخص هاي رفاه در عشاير افزايش شديد يافته است ولي اين وضعيت هنوز بسيار كمتر از شهرهاست. نسبت باسوادي رقم 51 درصد در سال 77 را داشته كه پيش بيني مي شود اكنون به حدود 60 درصد رسيده باشد. وضعيت مسكن نيز بهبود نسبي يافته تا جايي كه 72 درصد عشاير در ييلاق و قشلاق داراي مسكن ثابت هستند. ساير شاخص هاي برخورداري نيز رشد كم يا زيادي يافته است ولي هنوز هم برخي از كارشناسان، زندگي عشايري به شكل كنوني را وابسته به نسل سالخورده و ميانسال فعلي مي دانند زيرا هنوز هم زيست عشايري سخت است.
گردشگري عشايري
معاون اجتماعي سازمان عشاير ايران مي گويد: نظام كوچ نشيني سالهاست كه در اروپا از ميان رفته است. ساختار عشايري اكنون فقط در ايران و دو سه كشور ديگر وجود دارد كه بهترين جاذبه گردشگري عشايري در ايران است. اين وضع مي تواند رفاه آنان را در پي داشته باشد. ايل هاي ايران صنايع دستي، آداب و رسوم، لباس، غذا، موسيقي، چادرهاي زندگي، جشن ها و... خاص خود را دارند كه بهترين زمينه توريسم مردم شناسي است. اگر سرمايه گذاري مناسبي در اين بخش صورت گيرد، درآمد خوبي نصيب عشاير ايران خواهد شد.
توريسم روستايي در بلژيك، توريسم عشايري در مغولستان و گردش در زيستگاه هاي بومي هاي آفريقا مي تواند تجربه خوبي براي اين كارها باشد. به ويژه آنكه بند ي ماده 114 برنامه چهارم توسعه دولت را مكلف به ايجاد موزه ها، اقامتگاه هاي تفريحي عشايري و نمايشگاه هاي تخصصي عشاير كرده است كه تحقق آن تاثير خوبي بر گردشگري و معيشت عشايري خواهد داشت.

عشاير براي آتش هم ماليات مي پرداختند
ماموران ماليات، ايلا ت را انسان هايي بدوي مي دانستند كه از آداب شهر نشيني يا روستايي به دور اند
027597.jpg
شكوفه آذر
از سال 1342 كه سال اجراي قوانين اصلاحات ارضي است، پرداخت ماليات خانوارهاي عشاير بر حسب كالاهاي دامي و محصولات كشاورزي محاسبه مي شود كه آنها به دولت مي فروشند، اما بر ديگر معاملات خصوصي اين قوم كوچنده، مالياتي تعلق نمي گرفت.
اين در حالي است كه گرفتن ماليات در تمام دوره هاي تاريخ ايران از سكنه شهرها، روستاها و عشاير همه مناطق متداول بوده است و سرپرستان خانوارهاي عشاير كوچنده لر بزرگ و لر كوچك مانند روستاييان و شهروندان ديگر رسما ماليات ساليانه مي پرداختند. اساس اين ماليات بر دامداري و بعضا كشاورزي استوار بود. اخذ ماليات در قديم خراج، سپس منال و از زماني كه اداره هاي دولتي به مناطق آمدند، بهره مالكانه ناميده مي شد.
در قديم ماليات بگيران كه فرمانروايان، واليان آبادي، كلانتران و سرپرستان مناطق بودند، علاوه بر ماليات ساليانه مرسوم، ماليات هاي ديگري كه زمان پرداخت مشخص نداشت نيز از عشاير اخذ مي كردند، مانند بيگاري، عيدي دادن به سرپرستان، هدايا و پيشكش هايي از فرآورده هاي محل مانند روغن، عسل، هيزم و غيره. علاوه بر تمام اينها ماليات هاي مقطعي نيز مي پرداختند كه بستگي به رخدادهاي محلي مثل عروسي و سوروسات جمع آوري نيازهاي غذايي هنگامي كه براي خان ميهمان مي رسيد، داشت.
قوم كهن لر كه در بيش از 123 هزار كيلومتر مربع يعني حدود 5/7 درصد از پهنه كنوني خاك ايران پراكنده شده اند، از سال 300 ه.ق رسما به دو قسمت لر كوچك و لر بزرگ تقسيم شدند. حكومت هاي محلي اين منطقه بزرگ براي سهولت در اخذ ماليات دست به ابداع هاي گوناگوني زدند. مثلا در زمان صفويه به خاطر سهولت در جمع آوري ماليات، كل منطقه بختياري را به دو قسمت هفت لنگ و چهار لنگ تقسيم كردند و اين تقسيم بندي و شيوه جمع آوري ماليات در اين دو منطقه تا پايان حكومت قاجار به همان روال اوليه باقي بود.
اصولا تمامي عشاير ايران كه ساختار سنتي اجتماعي آنها بر اساس اقتصاد كوچ استوار بود، همه ساله بر اساس جدول مالياتي از پيش تنظيم شده اي، مقدار سرانه ماليات خود را پرداخت مي كردند و در صورت كه اين ايلات، ماليات خود را به مقدار و در زمان تعيين شده مي پرداختند، مي توانستند بر زندگي كوچ رو خود ادامه دهند، در غير اين صورت اين عشاير دچار قهر و غضب ماموران مالياتي مي شدند و آ نقدر شكنجه مي شدند كه ماليات سرانه تعيين شده خود را بپردازند يا به غارها و كوهستان پناه مي بردند و تمام سال از دست ماموران مالياتي در جنگ و گريز به سر مي بردند. ايلات عشاير معمولا وجهه خوبي نزد دولتيان و ماموران مالياتي نداشتند. اين ماموران، ايلات را انسان هايي بدوي مي دانستند كه از آداب شهرنشيني يا روستايي به دور هستند. در تحقيقي با عنوان شيوه هاي اخذ ماليات در مناطق از عشاير لر نشين ايران نوشته جواد صفي نژاد آمده است كه ميرزا فتاح گرمرودي كه در سال 1260 ه.ق مامور اخذ ماليات از طوايف مختلف ممسني بوده، نوشته است: 10 نفر از اين طوايف ممسني به قدر يك تومان لباس ندارند. به مرتبه اي كه آدم خجالت مي كشد به سمت آنها نگاه كند و...
طبق اسناد به دست آمده دقيقا 27 درصد از كل محصول سهم ماليات مي شد كه از اين مقدار 2 درصد سهم ميرزا، يك درصد سهم هر يك از تفنگچي ها، 5 درصد سهم كدخدا و 18 درصد سهم خان بود
ماليات گرفتن در آن زمان از عشايري كه مدام در حال كوچ بودند و بسته به آب و هوا و كيفيت مراتع هر منطقه، مدت زمان مشخص را در آن مي ماندند، كار دشواري بود.
گرمرودي، مامور مالياتي دوره محمد شاه قاجار درباره گرفتن ماليات در جاي ديگري از اسناد خود نوشته است: هر چه اهتمام رفت كه بلكه از ريش سفيدان و كدخدايان چند نفري را به دست آورده و قرار و مدار ماليات را بنماييم ممكن نشد... مدت چهار روز در آنجا متوقف و به هزار لطايف الحيل، ماليات دو ساله آن طايفه را از خان باباخان دريافت كرده و يك ثوب جبه ترمه با يك ثوب لباس قباي دارايي به مشار اليه خلعت دادم.
بدين ترتيب فشارهاي مالياتي چنان بود كه در بسياري موارد براي اخذ ماليات از يك منطقه يا ايل، جنگ و خونريزي به راه مي افتاد.
شيوه اخذ ماليات معمولا به اين شكل بود كه هر خانوار در زميني در حدود چهار هكتار گندم و جو مي كاشت، به هنگام درو، نمايندگان خان كه معمولا يك نفر ميرزا، دو نفر تفنگچي و كدخداي محل بودند، در محل حاضر مي شدند و مقدار ماليات را بر حسب مقدار زير كشت برآورد مي كردند. طبق اسناد به دست آمده دقيقا 27 درصد از كل محصول سهم ماليات مي شد كه از اين مقدار 2 درصد سهم ميرزا، يك درصد سهم هر يك از تفنگچي ها، 5 درصد سهم كدخدا و 18 درصد سهم خان بود.
ماليات بر دام نيز معمولا با معيار گوسفند ارزيابي مي شد يعني هر راس اسب، قاطر و ماديان برابر بود با 20 گوسفند، هر راس گاو و خر برابر بود با 5 راس گوسفند. هر راس گوسفنديا بز برابر با يك گوسفند بود.
در عشاير لر بزرگ، ماليات بر دام را شاخ شماري و گله بگيري و در عشاير لر كوچك مال شماري مي گفتند. گرفتن ماليات متاسفانه به راحتي محاسبه و داد و ستد نمي شد. علاوه بر چانه زدن يا فرجه گرفتن عشاير، ماليات از سوي ماموران و كدخدا غير عادلانه محاسبه مي شد يا جزئيات بسياري را در آن دخيل مي كردند كه به هر نحو بر مقدار ماليات افزوده شود. مثلا اگر اعضاي خانواري به مناسبتي يا به دليل سرما در برابر چادر خود آتش به وسيله هيزم يا مدفوع خشك حيوانات روشن مي كرد، بايستي ماليات روشنايي مي پرداختند كه به ماليات تش شهرت داشت. مقدار ماليات هر اجاق آتش، ساليانه يك يا دو تومان برابر با يك راس گوسفند بود. علاوه بر اينها حق علف چر، بيگاري، عيدي دادن و خرده ماليات نيز بود كه همگي اينها بار سنگيني را بر دوش عشاير كه تمام زندگي آنان بستگي به آب و هوا و كيفيت مراتع داشت، مي گذاشت و بدين ترتيب بود كه بسياري از عشاير ترجيح مي دادند كه از زير بار اين ماليات هاي سنگين و گاه بي حساب و كتاب به هر نحوي شانه خالي كنند و حتي تن به جنگ و گريز بدهند و در اين شرايط است كه مامور مالياتي دوره محمد شاه قاجار مي نويسد: هيچ طايفه اي نيست كه اقلا ثلث آن فراري نباشد.

برابري دخل و خرج
عليرضا باغانيشايد باور نكنيد كه عشاير 60 نوع فرآورده  لبني توليد مي  كنند. قشر بي  ادعايي كه هيچگاه اين قابليت بي  نظير خود را به رخ كسي نمي  كشند و اين توليدات را راهي براي زندگي يا بهتر زندگي كردن مي  دانند؛ رويكردي كه در ديگر توليد كنندگان كمتر به چشم  مي  خورد.
از كره و پنير و روغن حيواني گرفته تا قره قروت و كشك در چرخه شير توليدي عشاير جاي مي  گيرد. محصولاتي كه چه از نظر ارزش غذايي و چه از نظر كيفيت يا حتي بهداشت، لايق اعطاي گواهينامه استاندارد هستند اما فقدان دسترسي توليدكنندگان آنها به كساني كه گواهينامه كاغذي را صادر مي  كنند مانع اين كار مي  شود.
از نظر مردم بويژه افرادي كه حشر و نشري با عشاير داشته اند، اين قشر بهترين توليدكننده محسوب مي  شود.
استقلال اقتصادي 
تو مرد خانه اي و بايد خرج خانواده ات را تامين كني. اين عباراتي است كه بزرگ خانواده عشايري بعد از سن 18 سال و در برخي مواقع 15 سال به بعد به فرزندان خويش گوشزد مي  كند. جالب است بدانيد در عشاير پسرها 18 سالگي در چادري در مجاورت چادر پدريشان، زندگي مشترك خود را با همسرشان آغاز مي  كنند. پسرهاي عشاير در اول زندگي حداقل 87 راس گاو و گوسفند دارند.
صنايع تبديلي 
در عشاير، صنعت  واژه پيچيده اي نيست چرا كه آنان اين واژه را بارها تجربه كرده اند، بويژه صنايع تبديلي. با اين تفاوت كه صنايع عشاير بسيار ساده است؛ با پوست ساده گوسفند از دوغ، كره گرفتن، فعاليتي است كه هر روز در چادرهاي عشاير انجام مي  شود و اگر در تهران بخواهيم آن را انجام دهيم حداقل يك ميليارد ريال برايمان آب مي  خورد چون نياز به تاسيس يك كارخانه داريم.
دخل و خرج عشايري 
وقتي برج از 20 مي  گذرد كارمند نگران است كه با محاسبه نكردن تاخير در پرداخت حقوقش اين 10 روزه را چطور سر كند. اما عشاير تنها قشري به شمار مي   روند كه دخلشان با خرجشان برابري مي   كند. اصلا اول برج و آخر برج براي عشاير فرقي نمي   كند و جيب مردان عشاير هميشه پربركت است. از دغدغه هاي شهري مثل قسط وام واجاره خانه و هزار گرفتاي ديگر هم در عشاير خبري نيست و اين موضوع باعث شده كه سرمايه در مقابل تلاش كم اهميت جلوه كند.
تاثيرات مدرنيته 
عشاير هم از مدرن شدن بي  تاثير نبوده اند و رفته رفته تحت تاثير فضاي جامعه قرار گرفته اند.
چاي، قند و شكر آماده 50 سال پيش در سفره هاي عشايري ديده نمي  شد و اين محصولات نيز همواره از توليدات خود عشاير به شمار مي  رفت، اما الان اگر نگاهي به چادرهاي عشايري بيندازيد شايد توليدات مصنوعي فراتر از آن را هم ببينيد. مثلا رشته اي كه در آش مخصوص بختياري ها به كار مي  رود جاي رشته هاي دست ساز را گرفته است.

چرا توريست ها با عشاير غريبه اند
ديدني مثل كوچ عشاير
027606.jpg
مسعود مير
عشاير يادگار بشريت هستند. از زماني كه انسان توانست حيوانات را رام كند براي امرار معاش، كوچ را آغاز كرد . مردم عشاير بازماندگان روزگار قديم هستند كه همچنان چرخيدن چرخ زندگيشان را از زمين، آسمان و حيوانات وام مي گيرند.
عشاير در ايران از پراكندگي وسيعي برخوردار هستند. از جنوب و غرب گرفته تا مناطق مركزي ايران و حتي شرق مي توان ردپاي مردمي را ديد كه فارغ از تمام قيل و قال هاي مسكن و كارمندي و خلاصه هرچيزي كه پايبندي به شهر را سبب مي شود، زندگي تكراري هزاران ساله خود را به سرانجام مي رسانند؛ زندگي اي كه فعلش با دام، باران، چادر و اسلحه صرف مي شود.
فرهنگ عشاير به مدد سابقه تاريخي زندگيشان و آئين و سنن ويژه شان بسيار غني است. فرهنگ تاريخي كه به مدد آن هر ساله از نيمه شهريور تا نيمه مهرماه آنها را به قشلاق مي كشاند و از اوايل تا اواخر بهار به سمت ييلاق سوقشان مي دهد. اما در اين نوشته قصد نداريم تا نحوه زندگي اين ايراني هاي اصيل را در بوته نقد قرار دهيم، بلكه مي خواهيم به موضوعي بپردازيم كه تاكنون در ايران توجه چنداني بدان نشده است. بسياري ا زمردم دنيا مثلا براي تماشاي جشن هاي ويژه چيني ها از گوشه و كنار كره خاكي به پرجمعيت ترين كشور دنيا سفر مي كنند. خب، اگر اين ماجرا را به عشاير ايران نيز بسط دهيم به چه نتيجه اي خواهيم رسيد. آنچه به عنوان ماحصل اين عمل باقي مي ماند چيزي نيست جز اينكه مثل هميشه بگوييم ايراني ها سهمي از اين جريانات بين المللي ندارند.
عشاير و زندگيشان خود به عنوان جاذبه هاي بالقوه توريستي مي تواند درآمد فراواني را نصيب كشوري كند كه هنوز هم بكرترين زندگي عشيره اي در محدوده مرزهايش جريان دارد، ولي متاسفانه از درآمد ناچيز توريسم كه ايراني ها در مقايسه با جهانيان از آن برخوردارند سهم ايلات و عشاير تقريبا روي عددهاي نزديك به صفر را مي بوسد.
يكي از مهمترين مراكزي كه مي توانند بازديد از عشاير ايران را به شكل جدي تري به توريست ها القا كنند آژانس هايي هستند كه ترتيب سفر توريست ها در اقصي نقاط ايران را مي دهند.
اما با يك پيگيري ساده از آژانس ها مي توان به نكته تاسف انگيزي دست يافت مبني بر اينكه به علت عدم تبليغات لازم براي توريست ها و نبود برنامه ريزي هاي دقيق متناسب با ايام كوچ كردن عشاير، بازديد توريست ها از عشاير ايران به ندرت اتفاق مي افتد. هنگامي هم كه اين اتفاق نادر مي افتد آنقدر سريع و بدون پيگيري است كه نتيجه مطلوب حاصل نمي شود. مسوول يكي از آژانس هاي مسافري كه تاكنون در چند نوبت توريست ها را به ميهماني عشاير ايران برده است، مي گويد: اگر بعضي توريست ها به علت علاقه شخصي شان خواستار بازديد از ايل هاي ايراني باشند تلاش مي كنيم براساس سفرنامه اي كه آژانس برايشان تعريف مي كند به اين علاقه توريست ها پاسخ دهيم. مثلا هنگام بازديد توريست ها از اصفهان و شيراز كه مورد توجه تمام توريست هاست در بين راه به عنوان چاشني يك جهانگردي، بازديد از عشاير مستقر در مسير را در برنامه مي گنجانيم، ولي معمولا با مشكلات بد بودن آب و هوا و مشخص نبودن زمان دقيق حركت ايل ها مواجه هستيم. به عنوان مثال در بعضي مناطق فارس سرماي فروردين ماه مانع حركت عشاير براي كوچ به ييلاق مي شود.
خانم غني يكي از فعالان اكوتوريسم هم معتقد است براي جذب توريست در اين زمينه عوامل متعددي دخيل است كه متاسفانه به مرحله اجرا درنيامده است. شايد اولين نكته براي جذب جهانگردان معرفي عشاير به آنها است. وقتي خود ايراني ها هنوز به صورت كامل اطلاعي از وضعيت عشاير كشورمان ندارند چگونه مي توان توقع داشت كه ديگران با كوچ نشين ها آشنا باشند؟
تبليغ در مورد اين موضوع كه عشاير مهماندوست ترين قوم ايراني هستند خود انگيزه فراواني به آنهايي مي  دهد كه از نزديك زندگي ايلياتي ها را ببينند. همين ميهمان نوازي عشاير بهترين عامل براي ارتباط هرچه بيشتر جهانگردان با عشاير خواهد بود، به شرطي كه تبليغات مناسب در اين زمينه صورت گيرد.
رضا كهكنويي يكي ديگر از فعالان جذب توريست در ايران معتقد است براي هرچه بهتر شدن وضعيت رابطه جهانگردان با كوچ نشين هاي ايران بايد چند اقدام اساسي انجام داد كه متاسفانه تاكنون به اجرا درنيامده است. كهكنويي مي گويد: سازمان ميراث فرهنگي و جهانگردي و ديگر نهادهايي كه با توريسم و البته عشاير ارتباط مستقيم دارند، مي توانند پايه هاي مستحكمي جهت جذب توريست در اين زمينه را بنا نهند. شايد ابتدايي ترين كار تهيه نقشه سفر و تعيين مسيرهاي حركتي عشاير باشد. جمع آوري اطلاعات جامع راجع به وضع زندگي، آداب و رسوم اين افراد والبته در اختيار قرار دادن اين اطلاعات گام هاي بعدي اين اتفاق را رقم خواهد زد.
تصور اين موضوع كه مثلا براي برپايي مراسم سالانه سواركاري تركمن ها برنامه هاي ويژه اي از طريق نهادهاي رسمي تدارك ديده شود كمي دور از ذهن است، چه برسد به اينكه بتوان براي مراسم  آئيني عشاير برنامه دقيقي اجرا كرد؛عشايري كه لحظه لحظه زندگيشان براي جهانگردان جذاب و ديدني خواهد بود و البته براي ما ايراني ها. يادمان نرود كه اكثر ما به كمك معدود سريال هاي تلويزيوني و فيلم هاي سينمايي مي توانيم گوشه اي از زندگي ديدني عشاير را در ذهن مجسم كنيم.

كوچ نشيني، اكوتوريسم فراموش شده ايران
027600.jpg
ميهمان نواز، مهربان، خونگرم و ... ويژگي هايي كه ايران و ايراني به آن مشهور شده است. اين روزها بيش از آنكه در دهكده جهاني با اين ويژگي ها شناخته شويم، اصالت و قوميت خود را از دست داده ايم. با درگيرشدن با صنعت و زندگي شهرنشيني نبايد ويژگي هايي را كه قدمت و اصالت ما را به رخ جهانيان مي كشد از ياد ببريم.
ايرج رياحي، راهنماي تورهاي خارجي براي بازديد از كوچ نشينان، بيش از آنكه به دنبال درآمد اين كار باشد، معتقد است بايد فرهنگ اصيل ايراني را به توريست هاي خارجي نشان داد، به همين خاطر در هر دوره تنها تعداد معدودي را براي آشنايي با اكوتوريسم به مناطق كوچ نشين مي برد، او كه خود از خانواده هاي كوچ نشين است، مي گويد: به طور صادقانه بيشتر دوست دارم سنت ها را نگه دارم، فرهنگ اصيل و قديمي كه مدت زيادي است فراموش شده است. تجربه ها و مشكلاتي كه اين قشر فرهنگي ايران با آن دست به گريبان است و چه طور تجربه ها روح انسان را مي سازد و او را پر توان مي كند.
رياحي معتقد است اين مشكلات، به پرورش روح و ذهن كمك زيادي مي كند، او خود را به طور خاص كوچ نشين نمي داند اما از اينكه شغل او اين است ابراز خرسندي مي كند و مي گويد: هنوز هم از بستگان ما افرادي هستند كه كوچ مي كنند و من به اين امر افتخار مي كنم.
خاصيت طبيعت، پالايش روح است؛ موضوعي كه رياحي بر آن تاكيد مي كند و مي گويد: هر چند اين روزها كوچ نشيني و برخورد با كوچ نشينان براي من يك حرفه و شان است اما اين موضوع و حضور در بين آنها به پاكي و پالايش روحي ام كمك زيادي كرده است.
رياحي با ابراز تاسف از كاهش محسوس كوچ نشينان و گرايش آنها به يكجانشيني در سالهاي اخير مي گويد: حدود 30 سال پيش چيزي حدود 5 ميليون كوچ نشين در كشور وجود داشت اما در اين دوره تعداد اين افراد به 300 هزار نفر نمي رسد.
پيشينه كوچ نشيني و 8 سال كار با اين قشر از افراد كشور، رياحي را اگر متخصص اين موضوع نكرده باشد، با بسياري از مشكلات و تاثيرات روحي آن بر كوچ نشينان آشنا كرده است. به همين خاطر يكي از اساسي ترين و مهمترين مشكلاتي را كه كوچ نشينان با آن برخورد كرده اند و در آنها تاثير گذار بوده، مشكلات طبيعي مي داند كه تاخير و تعجيل را در زمان كوچ نشيني براي آنها به وجود مي آورد. وي مي گويد: كوچ كردن به زمان و شرايط ويژه اي احتياج دارد و اولين مشكل براي اين افراد شرايط طبيعي است، گاهي خشكسالي موجب مي شود تا ديرتر اين حركت رخ دهد و دام و طيور آنها لاغر شده از همين رو بايد علوفه مورد نياز گوسفندان را خريداري كنند و باران و سرما نيز به نوعي ديگر به اين مشكلات مي افزايد، اما تمام اين برخوردها و تقابل با طبيعت، روحيه ويژه اي را در اين افراد ايجاد مي كند.
رياحي معتقد است براي مقابله با حرف و حديث هايي كه باعث شده تا ايران با ويژگي هاي نامناسب و اشتباه در جهان مشهور شود، شناساندن و معرفي ويژگي هاي طبيعي و روحيه واقعي ايرانيان است. به همين خاطر او توريست هاي خارجي را با صنايع دستي، روحيه ميهمانپذيري و سنت هاي ديرپايي كه تنها از طريق زندگي با كوچ نشينان در زير چادر امكان پذير است، آشنا مي كند.

آواي نت هاي سفر
027603.jpg
ساناز قاضي زاده 206 كجاوه اي شده بود و گفت وگو درباره موسيقي كوچ ما را از خيابان سهروردي به چهارراه پارك كشاند. جهانگير نصيري اشرفي، پژوهشگر تاريخ فرهنگ و محقق موسيقي در اين مسير از كوچ و تبعاتش گفت و بالطبع تاثيراتش بر موسيقي. از لالايي ها و تصنيف خواني هاي ايل قشقايي و از كرناهاي خاص و نقاره هاي بزرگ و مضاعف آنان گفت و اينكه ترانه هاي آنها آوازگونه و شبه مقامي است.
نويسنده كتاب موسيقي كوچ بر نقل و انتقالات طبيعي جوامع ابتدايي عشيره اي كه همواره در طول تاريخ كه برپايه دامپروري استوار بوده، كوچ نام نهاد و گفت: هر نوع نقل و انتقالي پيامدهايي را به دنبال دارد يعني به عنوان مثال حتي زماني كه افراد عادي از محلي به محل ديگر سفر مي كنند، از موسيقي، رقص، كلام و آدابشان تاثير مي گيرند و وقتي گروهي از منطقه اي به منطقه ديگري مي رود به صورت طبيعي بسياري از دانش هاي ذهني شان از محيط طبيعي اطرافشان روشن مي شود و به عنوان يك كولوني انساني به همراه خود تغييراتي در كل فرهنگ از جمله موسيقي پديد مي آورند.
به گفته او اين تغييرات شامل داد ه ها و دريافت ها است و در اين فرآيند بين محيط كوچ و كوچنده، بده بستان هايي در زمينه تغييرات، زيبايي شناسي، فواصل و درونمايه موسيقي شكل مي گيرد.
پس نتيجه كوچ در زمينه موسيقي مجموعه داد و ستدي است كه يا منجر به نغمه هاي جديد يا تغيير و تحولات در موسيقي يك فرهنگ مي شود و دستاوردش موسيقي كوچ است.
طبق توضيح اين محقق، موسيقي فولكلور محصول و دستاورد تاريخ فرهنگ است: به عكس موسيقي امروز، ساختار موسيقي فولكلور به عنوان يك پديده محصول خلاقه ذهن افراد بشر است. يعني يك حركت تاريخي فرهنگي است كه يكسري حركت در آن به وجود مي آيد كه پديدآورنده آن مشخص نيست و به اشكال مختلف به دست ما مي رسد.
بر اساس فرآيندي كه اشرفي توضيح داد، اصلي ترين تفاوت موسيقي نقاط مختلف كشور از جمله هرمزگان و خراسان، انعكاس و بازتاب شرايط محيطي است. در موسيقي تركمن زنبورك نوازي براي اجراي صداي پاي اسب است، اسبي كه بين قوم تركمن پايه و اصل زندگي است. همچنين نغمه زارنجي در استرآباد گرگان، شترناز و لله گواي كه از لالايي ها گرفته شده همه و همه از محيط گرفته شده اند و علت تفاوت اصلي آنها تفاوت در محيط است.
طبق گفته او حتي آب و هوا و مختصات زندگي بر موسيقي تاثير مي گذارد و وقتي قومي كوچ مي كند از آن محيط نيز تاثير مي پذيرد.
اشرفي پس از اين مقدمه توضيح داد كه موسيقي عشاير جنوب و غرب ايران، برگرفته از حوزه اي است كه شامل چند فرهنگ است.
براي مثال ايل قشقايي داراي يك فرهنگ مشخص با همه نمادهاي اقوام ترك است، اما موسيقي آنها هيچ شباهتي به موسيقي آذربايجاني ندارد: اين موسيقي از موسيقي فارس و جنوب متاثر است. موسيقي آنها به فرهنگ فارسي، كازروني، جنوب و شوشتري شبيه است و ملغمه اي از موسيقي تركي است برگرفته از مسير رفت و آمد ترك نشين ها. قوم قشقايي از همه فرهنگ هاي منطقه  كوچك خود تاثير گرفته و موسيقي ويژه اي را تعريف كرده است.
تعريف او از سازهاي خاص ايل قشقايي اينگونه است: اين طايفه كرناهاي خاص خود و نقاره هاي مضاعف بزرگي دارند كه هم ساز مراسمي و هم ساز كوبه اي بادي است كه قديم در بين ايل براي جنگ ها، درگيري، خبررساني، جشن و سرور و ورود خوانين استفاده مي شد. در واقع اين نوع كرناي بلند از نمونه هاي قديمي ايراني است كه توسط اين قوم حفظ شده است و چراي اين موضوع كه اين قوم اين كرنا را به صورت انحصاري دارد، خود جاي تحقيق دارد.   
به گفته اين محقق: ترانه هاي آنها آوازگونا و شبه  مقامي است و به همراه لالايي  ها مثل ديگر ابعاد زندگي در موسيقي شان متجلي است.
بنابراين ترانه هاي آنها مثل همه اقوام ايراني موضوعات غنايي، عاشقانه، موضوع مراسم، جشن ها و عروسي ها را دربرمي گيرد. ديگر ويژگي  موسيقي قشقايي و بهتر بگويم ويژگي موسيقي كوچ، شاد و مراسمي بودن لالايي به صورت جداگانه است. بخش هاي ديگر موسيقي آنها كمتر تصنيفي و غير متريك است. آنها تعدادي منظومه دارند كه بازتابي از موسيقي گوساني و خونياي كهن در ايران است.
اشرفي توضيح داد كه در موسيقي قشقايي مي توان روايت تاريخ، جنگ ها، عشق ها، دلدادگاني كه زندگي تراژيك داشتند، افراد و بزرگان صاحب نفوذ، افرادي كه از حكمت هاي دنيوي و اخروي برخوردار بوده اند و صاحب كرامات خاصي بودند، زندگي و نقل آنها در موسيقي قشقايي نمود يافته است، اما بيشتر آنها عاشقانه هايي چون زهره ومحمود، كوراوغلي و نقل هاي داستاني  كه به نقل هاي داستاني ترك ها شبيه است و اين تنها وجه مشترك موسيقي قشقايي و ترك ها است.
آخر مسير بود و به پارك وي نزديك مي شديم كه ناگهان از راديو نجواي اين تصنيف برخاست:
مي گن، اسبت رفيق روز جنگه...مو مي گويم از او بهتر تفنگه، سوار بي تفنگ قدرت نداره ...اي داد و بي داد...سوار وقتي تفنگ داره سواره...

ستون شما
آيا چمخاله، يك ويرانه است؟!
روزنامه همشهري همواره براي مخاطبانش احترام و ارزشي فراوان قايل است. لذا تمامي مطالب آن كه به وسيله خبرنگاران روزنامه تهيه مي شود، واقعيت بوده و با مدرك و سند همراه است. يكي از خوانندگان محترم، به گزارشي تحت عنوان چمخاله كه انگار به مذاقشان چندان خوش نيامده اعتراض كرده است. ما بسيار مشتاق بوديم كه حداقل نام يا آدرسي از ايشان در ذيل دو نامه ارسالي مي ديديم، اما اين اتفاق نيفتاد.

فرهنگ
هفتمين دوسالانه كاريكاتور در تهران 
هفته گذشته هفتمين دوسالانه بين المللي كاريكاتور تهران در خانه كاريكاتور برگزار شد. در اين جلسه سيدمسعود شجاعي طباطبايي دبير اين دوسالانه گفت: هفتمين دوسالانه بين المللي كاريكاتور تهران اولين مسابقه هنري در كشور است كه دبير آن به صورت مشورتي و با حضور 72 نفر از هنرمندان كاريكاتوريست حرفه اي كشور انتخاب شده است... طباطبايي كه با 55 راي مثبت و با نظر كاريكاتوريست هاي ايراني انتخاب شده، در اين جلسه امين مويدي را به عنوان دبير اجرايي و 17 نفر ديگر را به عنوان شوراي برنامه ريزي خودش معرفي كرد. در واقع محمدعلي بني اسدي، رحيم بقال اصغري، بزرگمهر حسين پور، افشين سبوكي، داوود شهيدي، محمدرفيع ضيايي، مسعود ضيايي، اسماعيل عباسي، بهمن عبدي، بهرام عظيمي، فائز عليدوستي، جواد عليزاده، حسن كريم زاده، محمدحسين نيرومند، توكا نيستاني، مانا نيستاني و علي هاشمي شهركي اعضاي اين شورا هستند. ضمنا هشتمين دوسالانه بين المللي كاريكاتور هم پاييز سال 84 برگزار مي شود.

كتابخانه
تو كه اينقدر مهرباني 
هيچ نگوييم كه خود از هر گفته اي گوياتريم. 5 صبح 5 دي 1382 زمين لرزيد به مدت 12 ثانيه و شهر بم به تلي از خاك تبديل شد. فقط در 12 ثانيه فرو ريختن خشت هاي ارگ بم تمام دنيا را به خود آورده بود و به راستي كدام يك از مردمان بم در باور خود چنين روزي را ديده بودند....؟ نوشته مونا زندي حقيقي است كه انتشارات توفيق آفرين آن را در سالروز زلزله بم منتشر كرده است. اين كتاب مجموعه اي از نامه هاي كودكان بازمانده زلزله بم است به خدا همراه با نقاشي هاي اين كودكان درباره اين اتفاق كه مونا زندي حقيقي آنها را جمع آوري كرده و ترجمه انگليسي آن را حميد خاموش انجام داده است.
قيمت اين كتاب 2 هزار و 950 تومان است كه بخشي از درآمد فروش آن براي حمايت از كودكان بمي است. براي اطلاعات بيشتر درباره اين كتاب مي توانيد به سايت انتشارات توفيق آفرين به نشاني www.tofighafrin.com مراجعه كنيد.

سايت
ايران در رتبه چهاردهم 
يك خبر جالب اينكه در سال ميلادي قبل 9 ميليون و 480 هزار و 454 نفر از 118 كشور دنيا از سايت خانه كاريكاتور ايران بازديد كرده اند. با وجود اينكه بيشترين آمار مراجعه به سايت مربوط به كشور آمريكا است و كشورهاي برزيل و تركيه در رتبه هاي بعدي قرار دارند، كشور ما در رتبه چهاردهم قرار گرفته است. اين سايت 3 هزار صفحه دارد كه اين صفحات شامل بخش هاي مختلفي مانند نمايشگاه هاي بين المللي فلسطيني خانه ندارد و فوتبال فوت نت، كاريكاتور روز، معرفي جشنواره هاي بين المللي، معرفي كاريكاتوريست هاي برجسته داخلي و خارجي همراه با نمايش آثارشان، اخبار و گزارش از فستيوال ها و مسابقات بين المللي، معرفي نشريات تخصصي كاريكاتور در دنيا، تاريخ كاريكاتور، مقالات تخصصي، معرفي انجمن ها و سازمان هاي مرتبط با كاريكاتور، معرفي سايت هاي معتبر كاريكاتور، معرفي خانه كاريكاتور و ... هستند. اگر به ديدن اين سايت علاقه داريد بايد به آدرس www.irancortoon.com مراجعه كنيد.

ذهن زيبا
خداوند به وسيله نيكي به پدر و مادر كمي كمي انسان را افزونتر مي كند.
حضرت علي (ع)
نويسنده تنها بايد ميان اشيايي زندگي كند كه با دست ساخته شده اند تا خلاقيتش شكوفا شود.
رابرت گريوز
بالشي از وجدان پاك نرمتر نيست.
پرمود بترا
براي نيل به موفقيت، بايد به آنچه كه انجام مي دهي آگاه باشي، به آن عشق بورزي و مهمتر از همه به آن ايمان داشته باشي.
ويل راجرز

طهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
عكاس خانه
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  طهرانشهر  |  عكاس خانه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |