چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۳
گفت و گو با دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني -واپسين بخش
از نور تا وجود
در نخستين بخش گفت و گوي حاضر ابتدا به اين نكته اشاره شد كه روح عرفان عبارت از معرفت حقيقي؛ يعني درك وحدت وجود است. در واقع اين مساله فشرده آموزه هاي پيامبران است و فهم توحيد راستين منوط به درك وحدت وجود است. آنگاه در بخش ديگري از گفت وگو به آراي عرفاني سهروردي و ديگر فيلسوفان پرداخته شد. دكتر ديناني فلسفه ايران اسلامي را حاصل تامل در حكمت ذوقي مي داند. به همين خاطر، وي ابن سينا را هم در شمار اشراقيون قرار مي دهد. واپسين بخش مطلب را كه اختصاص به گسترش انديشه اشراقي در آراي فلسفي ملاصدرا و ديگران دارد، مي خوانيم:
009708.jpg
گفت و گو از: امير نصري
* جالب اينجاست كه در مورد بهمنيار تحقيق چنداني صورت نگرفته و كمتر به او اشاره مي شود.
-بهمنيار ابن سينايي است. وقتي ما بپذيريم ابن سينا رگه هاي حكمت خسرواني داشته است، در آراي بهمنيار به طريق اولي وجود دارد. همه شاگردان ابن سينا پيرو او هستند، اما اين حركت فكري جنبه باطني داشته است، حتي ابن سينا مي گويد اجماع بر خلاف اين حكمت بوده، يعني جامعه آن روز ميل نداشتند آن حكمت برملا شود. شايد هم مشكل بود، ولي ابن سينا زياد هم نمي ترسيد. خيلي وقت ها يك فيلسوف وقتي نظرش را مي گويد خيلي ها نمي پذيرند ولي ابن سينا خيلي از اوقات افكار فلسفي را گفته و نترسيده است؛ ولي اينجا چرا مي گويد نمي خواستم بر خلاف اجماع فلاسفه حركت كنم؟ به نظرم معلوم مي شود كه خيلي زمينه مساعد نبوده و دشمنانش نمي خواستند كه اين تفكر مطرح شود. سهروردي تنها كسي است كه تمام همتش را در اين راه به كار مي برد و يك جريان فكري كه برايش ارزش فكري قائل بوده (حكمت خسرواني) نه به عنوان يك دين بلكه به عنوان يك جريان فكري احيا مي كند. در واقع او ارزش علمي  و فلسفي براي احياي حكمت خسرواني قائل بوده و اين احياي يك جريان فكري است و به هيچ عنوان احياي مجوسيت نيست. آن مجوسيت را خود سهروردي با صراحت كفر مي داند و در يك جاهايي مي گويد:مفسران زردشت در جاهايي دچار شرك شده اند. سهروردي ثنويت را كاملاً مردود مي داند،اين ها چيزهايي است كه در آثار سهروردي كاملاً مشخص است.
* نمونه ديگر اين احياي تفكر خسرواني عين القضاه است كه با او هم به شدت برخورد شد.
-به غير از سهروردي در بين عرفا انعكاس حكمت خسرواني به وضوح نمايان است، در مرحله اول در آراي احمد غزالي با اينكه احمد غزالي و محمد غزالي اين دو برادر كهين و مهين تحصيل كرده  نظاميه بغدادند و دانشگاه هاي نظاميه دقيقاً به اين قصد تأسيس شد كه عليه حكمت خسرواني باشد و مقابله با شيعه و از سوي ديگر رسالت دانشگاه نظاميه بغداد و هر دانشگاه نظاميه كه در جاهاي مختلف شعبه داشت از شهرهاي مهم و بزرگ جهان اسلام ترويج فقه شافعي و كلام اشعري بود چنانكه سعدي در شعر معروفش مي گويد:
مرا در نظاميه ادرار بود شب و روز تلقين و تكرار بود
در اينجاادرار يعني شهريه،كار سعدي در آن دانشگاه فقط تلقين و تكرار بود. در صورتي كه دانشگاه بايد كارش تحقيق و پژوهش باشد نه تلقين و تكرار، چه تكرار و تلقين فقه شافعي و چه تكرار كلام اشعري! به هر صورت، با اينكه غزالي ها فارغ التحصيل اين دانشگاه هستند، مع ذلك روح ايراني در آن ها زنده بود. در آثار احمد غزالي كاملاً آثار حكمت خسرواني هويداست، بخصوص در كتابي كه در مورد عشق با عنوان «سوانح العشاق» نوشته است. در كتاب «دفتر عقل و آيت عشق» بحثي را اختصاص دادم به عشق از ديدگاه احمد غزالي، حرف هايي كه در تاريخ عشق و محبت مطرح است حرف هايي است كه احمد غزالي مطرح كرده است. هنوز در قرن ۱۴ اسلامي  كسي  نتوانسته به اين نكته توجه بكند و به عمق آن نرسيده است. در آراي عين القضاه كه تحت تأثير احمد غزالي است و در اشعار بابا طاهر عريان كاملاً هويداست. به وضوح حكمت خسرواني در آثار احمد غزالي مشهود است، اما محمد غزالي كه مأمور دستگاه ملكشاه سلجوقي و خواجه نظام الملك بود و در جواني خيلي عليه تشيع سخن گفت و حتي قيام كرد، اما سرانجام در ايام پختگي و بعد از آن شك مشهور به اين نتيجه رسيد كه تشيع حق است و برخي  معتقدند كه او اصلاً شيعه شد. براي نمونه چند قرن قبل مرحوم فيض كاشاني شديداً معتقد بوده غزالي شيعه بوده و به نظر من سخن درستي است، البته او براي مدعاي خود از كتاب «سرّ العالمين» استفاده مي كند. مرحوم فيض كاشاني مي گويد اگر كتاب «سرّ العالمين» از غزالي باشد بدون ترديد غزالي شيعه است، اما من بر كتاب «سرّ العالمين» تكيه نمي كنم ،غزالي آثار ديگري دارد كه از آن ها استنباط مي شود كه او شيعه شده است. اخيراً هم آقاي هرمان لندولت استاد اسلام شناسي برجسته مقاله اي در باب اينكه غزالي شيعه اسماعيلي شده است ، دارد و دلايلي را در آنجا براي مدعاي خود ذكر مي كند.
* با توجه به سخنان شما آيا فكر غزالي با باطني گري اسماعيليه مخالف بوده است؟
-غزالي اصلاً مأمور بود با شيعيان فعال آن زمان و به طور كلي متفكران شيعه اسماعيليه از قبيل ابو يعقوب، حميدالدين كرماني، ابو حاتم رازي، مقابله كند اما دانشگاه نظاميه جز كلام اشعري و كتب مجمع بخاري چيزي براي گفتن نداشت و غزالي در اين مصاف مناظره دارد و در مقابل آن ها هيچ چيزي در دست نداشت. آن ها حربه ولايت در دستشان بود، اهل ولايت و اهل باطن بودند البته ولايت ائمه، همچنين اهل منطق و استدلال و حكمت؛اما غزالي چيزي از كلام اشعري به دست نداشت و تنها رواياتي داشت كه از طريق كتب حديث به او رسيده بود، بنابراين خودش را ضعيف ديد. اين بود كه به منطق پناه برد. يكي از دلايلي كه غزالي به منطق پناه برده بود همين است كه غزالي از آن طرف با فلسفه دشمن است. و از طرف ديگر چهار كتاب كم نظير در منطق نوشته است و در منطق احاطه اش چشم گير است. وي ادعا مي كند منطق وحي الهي است. اصلاً منطق را از ارسطو نمي داند و قائل است كه ارسطو هم نقشي در اين زمينه داشته و آن را تدوين كرده است. كتابي كه بنده نوشتم پاسخ به همين سؤال است كه چرا غزالي به همان اندازه كه دشمن فلسفه است طرفدار منطق است؟ علتش اين بوده كه در مقابل اسماعيليه تاب مقاومت نداشته است. در مناظره به منطق پناه مي برد ومي گفت: من منطقي صحبت مي كنم و در همين منطقي صحبت كردن كم كم به اين نتيجه رسيد كه حقانيتي در تشيع است و از طرفي ديگر به نكاتي در حكمت ايران باستان برخورد كرد و با رگه هايي از حكمت ايران باستان آشنا شد. كتاب «مشكاه الانوار» نشان دهنده اين آشنايي با ايران باستان است. يكي از كتاب هاي عجيب غزالي كه به تفسير آيات سوره نور پرداخته كتاب «مشكاه الانوار» است كه كاملاً تحت تأثير حكمت ايران باستان است. اساس و بنياد فكر سهروردي حكمت خسرواني است و در كتاب حكمه الاشراق و آثار ديگرش كاملاً احاطه و تسلط بي نظيرش بر حكمت مشايي مشهود است،ولي در همه جا با مشائيون موافق نيست. مثلاً در منطق نوآوري هايي دارد مانند بحث ضرورت كه مسائل كمي نيست. يا مثلاً در باب مغالطات كنه و وجه صحبت كرده و متوجه بوده است كه اين طريق مغالطه ،طريق خطرناكي است و چه اشخاص بزرگي دچار اين مغالطه شده اند، اما چرا سهروردي بيشتر به بحث مغالطات پرداخته. وي سخن پر محتوايي دارد به اين مضمون كه فرداي قيامت در محشر كبري كه پرده ها عقب مي رود حقايق آشكار مي شود. ما به روشني خواهيم ديد كه ۹۹% مردم روزگار قتيل العبارات اند ، يعني بيشتر مردمي كه دچار عذاب مي شوند و بي راه رفته اند به اين دليل است كه آنها كشته عبارات و الفاظ هستند يعني دچار مغالطه بوده اند. وقتي كسي همه چيز را در ظاهر خلاصه كند، خودش يكي از انواع مغالطه شناخته شده است، يعني مغالطه كنه و وجه.
009711.jpg
مهم ترين مسأله اي كه به نظر من ملاصدرا از سهروردي گرفته مسأله تشكيك است، اما تشكيك را از نور منتقل كرده به وجود و تمام اختلاف اين است كه وجود مشكك است و اصالت دارد
* در فاصله ميان سهروردي تا ملاصدرا چه كساني به فكر او توجه كردند؟
محقق دواني به سهروردي بسيار توجه كرده است و شرح مختصري بر يكي از آثار سهروردي به نام «هيا كل النور» نوشته است. ميرداماد از آثار سهروردي در كتاب قبسات كاملاً استفاده كرده است و به نظر من حدوث دهري را از سهروردي گرفته است. البته شكل ديگري به آن داده ولي متأسفانه اسم سهروردي را نمي برد. او حتي به تخلص اشراق شعر مي گفته است . خود اين انتخاب نشان مي دهد كه كمابيش به شيخ اشراق علاقه داشته است. ملاصدرا خيلي بيشتر تحت تأثير سهروردي است. تعليقه ملاصدرا بر حكمت الاشراق مشهود است. اين تعليقه نشان مي دهد كه با حكمت سهروردي به خوبي آشنا بوده است. كتابي ديگري هم است به نام انواريه كه شخصي به نام نظام الدين هروي نوشته است. جز اين چند جلد كتاب شما يك اثر ديگر در طول اين ۸۰۰سال درباره سهروردي نمي بينيد جز در روزگار ما كه به مدد آقاي كربن سهروردي بار ديگر مطرح شد. اما در طول ۸۰۰سال بدان كم توجه شده و علت كم توجهي اين است كه اصلاً نمي خواستند حكمت اشراق احيا شود، زيرا فكر مي كردند اين امر احياي مجوسيت است. در صورتي كه احياي مجوسيت نيست خود سهروردي اولين كسي است كه با مجوسيت مخالفت مي كند و در كتابش رسماً مجوسيت را رد كرده است.
* در كدام يك از ابداعات فلسفي، ملاصدرا از سهروردي تأثير گرفته است؟
سؤال مهمي مطرح كرديد. به نظر من بزرگ ترين مسأله اي كه اساس فلسفه ملاصدرا را تشكيل مي دهد و تمام تلاش ملاصدرا در اين مسأله است و اگر اين مسأله را از فلسفه ملاصدرا بگيريم كاخ تفكرش فرو مي ريزد ، مسأله تشكيك در وجود است كه متأثر از تشكيك در فلسفه نوري سهروردي است. ملاصدرا در مقام انتقاد به سهروردي مي گويد كه به جاي اينكه از نور صحبت كني از وجود صحبت بكن. پس مهم ترين مسأله اي كه به نظر من ملاصدرا از سهروردي گرفته مسأله تشكيك است، اما تشكيك را از نور منتقل كرده به وجود و تمام اختلاف اين است كه وجود مشكك است و اصالت دارد. سهروردي اصالت و تشكيك را از آن نور مي داند و ملاصدرا تشكيك و اصالت را از آن وجود و مي كوشد اين ها را هم زبان كند. سهروردي هم وجود را مي فهميده است اما به صراحت مي گويد وجود جنبه اعتباري دارد زيرا هر آنچه از وجودش تكرار حاصل شود اعتباري است.
* آيا بحث ماهيت بين اين دو مطرح مي شود؟
-البته اين اشتباه است كه غالب اشخاص فكر مي كنند كه چون سهروردي مي گويد وجود اعتباري است پس اصالت با ماهيت است.
* پس شما قبول نداريد؟
-نه! چون او پيرو اصالت نور است، او هيچ جا نگفته كه ماهيت اصل است حتي يك كلمه در آثارش پيدا نمي شود كه گفته باشد وجود اعتباري است. البته ملاصدرا مسأله تشكيك را آورده و در وجود پياده كرده است. اين اثر بسيار بزرگي است كه از سهروردي در مسأله تشكيك گرفته، اما من نمي دانم كه واقعاً هنوز اصالت از آن وجود است يا از آن نور؟ آيا اصالت نور به مباني اسلامي   نزديك تر است يا اصالت وجود؟
* طبيعتاً اصالت نور بايد نزديكتر باشد؟
-قرآن گفته است: الله نور السموات والارض. اگر خدا نور باشد بيشتر با عقايد اسلامي  نزديك است تا خدا وجود باشد.
* يعني سهروردي راهش را از ديگران جدا كرده است؟
-بله! او اسلام را در پرتو حكمت خسرواني تفسير مي كند. اما ملاصدرا اسلام را  با حكمت يوناني تفسير مي كند. البته من به ملاصدرا ارادت دارم، ولي سهروردي را اصيل تر از ملاصدرا مي دانم و معتبرتر و حتي اسلامي تر، اما متأسفانه در طول اين قرون مورد توجه قرار نگرفته است. البته بسياري از مسائل ديگر هم است كه ملاصدرا از سهروردي گرفته است كه مهم ترين آن ، مسأله تشكيك است. اگر تشكيك را ازفلسفه ملاصدرا بگيريد، او هيچ مسأله را نمي تواند حل كند. بسياري از مسائل با تشكيك حل مي شود، حتي مثلاً مسأله اسماء و صفات را كه بسياري از متكلمان و فلاسفه در حل آن عاجز مانده اند- اين مسأله اسماء صفات يكي از بغرنج ترين مسائل حكمي و فلسفي، فكري، عقلي، ديني است- ملاصدرا از طريق تشكيك به حل اين مسأله مي پردازد.

تازه هاي انديشه
هفتمين لابراتوار تخصصي حفظ قرآن كريم فعال شد
مهر:فرهنگسراي قرآن با مشاركت كانون قرآن خانه فرهنگ امير كبير واقع در منطقه ۲۲ شهرداري تهران، هفتمين لابراتوار تخصصي حفظ قرآن را در اين مركز افتتاح كرد. به گزارش گروه دين و انديشه مهر به نقل از فرهنگسراي قرآن، اين لابراتوار هفتمين لابراتوار تخصصي حفظ قرآن كريم است كه به همت فرهنگسراي قرآن فعال مي شود. در كانون قرآن خانه فرهنگ اميركبير، علاوه بر لابراتوار حفظ قرآن، كتابهاي آموزش قرآن، نرم افزارهاي قرآني و نوارهاي صوتي و تصويري، به منظور بهره گيري و استفاده عموم علاقمندان مهيا است. پيش از اين نيز فرهنگسراهاي سالمند، بهمن، انقلاب، كار، خانه فرهنگ خزانه و مجتمع فرهنگي هنري خواجوي كرماني به لابراتوار حفظ قرآن مجهز شده اند.
طرح «راه هاي تقويت باورهاي ديني» تهيه شد
مهر: معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان تبليغات اسلامي طرح راه هاي تقويت باورهاي ديني را تهيه كرده است.
با توجه به اين كه رسالت اصلي سازمان تبليغات اسلامي، نشر و گسترش فرهنگ اسلامي و تعميق ارزش ها و باورهاي ديني در بين مخاطبان است، معاونت پژوهشي و آموزشي اين سازمان طرحي با عنوان راه هاي تقويت باورهاي ديني را تهيه كرده است تا در راستاي گسترش اين اصل در بين اقشار مختلف مردم فعاليت هاي مؤثرتري صورت گيرد. بر اساس اعلام معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان تبليغات اسلامي، با توجه به توطئه ها و ترفندهاي فرهنگي - تبليغي دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي و همچنين روند رو به رشد هنجارهاي اجتماعي و كمرنگ شدن اصول و ارزش هاي اسلامي و انقلابي در بين برخي از لايه هاي اجتماعي، معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان تبليغات اسلامي، ضمن تشكيل ستادي متشكل از كارشناسان و صاحبنظران مربوط و برگزاري نشست هاي كارشناسي در دفتر پژوهش هاي كاربردي، طرح جامع راه هاي تقويت باورهاي ديني را به منظور تحقق بخشي اهداف عاليه سازمان تبليغات، در بستر شناخت مقابله ريشه اي با اصلي ترين عوامل تضعيف كننده باورها و آرمان هاي اسلامي و انقلابي تهيه و تدوين كرده است. طرح فوق در پنج فصل تنظيم شده كه در فصل اول كليات طرح و همچنين ضرورت ها، اهداف و اهميت موضوع مطرح شده است. فصل دوم طرح نيز شامل بررسي عوامل فرهنگي تقويت باورهاي ديني و ارائه راه هاي مقابله با آنها است. در اين فصل لزوم تدوين راهبرد فرهنگي و راه هاي تقويت باورهاي ديني از طريق نهاد خانواده، نهادهاي آموزشي (كودكستان ها، مدارس، دانشگاه ها و حوزه هاي علميه)، رسانه ها (صداوسيما، كتاب، مطبوعات، سينما، ماهواره و اينترنت)، لزوم ساماندهي نظام تبليغي كشور و همچنين نحوه بهينه سازي بهره برداري از مساجد، نمازهاي جمعه و جماعت در جهت تحقق اهداف طرح مذكور مورد تصريح و تبيين واقع شده است. عوامل اجتماعي تقويت باورهاي ديني و بازشناسي محورها و مدارهاي عمده پديده ها و نهادها و تصميم هاي لازم در حوزه مسائل اجتماعي نيز از جمله مباحثي است كه در فصل سوم به آنها پرداخته شده است. عدالت اجتماعي، ايجاد هماهنگي و انسجام بين نهادهاي اجتماعي، فراهم آوردن ساز و كارهاي ازدواج، كنترل عناصر مزبور به عنوان هدف بعثت همه انبياي الهي كه به گونه اي در دوام، بقا و حيات يك جامعه مؤثر هستند نيز در اين طرح مورد اشاره قرار گرفته اند.

انديشه
اجتماعي
سياست
سينما
علم
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |