پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳
فرهنگ مردم و عاشوراي حسيني
چنار خونبار ؛ از شايعه تا واقعيت؟!
010236.jpg
عكس ها: مجيد نوراله پور
سيد جمشيد ميرسليمي
چندين سال بود كه شنيده بودم در منطقه الموت درخت چناري هست كه هر ساله در روز عاشوراي حسيني از آن خون جاري مي شود. از شنيدن چنين مطلبي تا مرز باور كردن فاصله بسيار زيادي وجود دارد، زيرا هر انساني با هر عقيده اي، هر پديده اي را كه عرف حاكم برخلاف راستاي موجوديت آن باشد، يا بدون درنگ و تعقل رد مي كند يا در هاله اي از ترديد قرار مي دهد، يا براساس رشته اي از اعتقادات دروني خويش و پيوند با باورهاي دروني، بدون مطالعه مي پذيرد. در اين باب من نظريه دوم را پيدا كرده بودم و در هاله اي از ابهام قرار داشتم، نمي توانستم آن را رد كنم، چون در قدرت لايزال خداوند شكي نيست كه از درخت خشك نيز قادر است ميوه برچيند و نمي توانستم قطعاً  باور كنم كه اين موضوع بر خلاف عرف حاكم بر طبيعت و اشجار موجود در كره زمين است. لذا در يكي از روزهاي تاسوعاي حسيني عزم را بر اين نهاديم كه به منطقه سفر و از نزديك شاهد اين پديده عجيب و قريب باشيم. لذا ساعت ۱۲ شب از طالقان به سمت الموت حركت كرديم. جاده طالقان را به انتها رسانديم و به سمت قزوين حركت كرديم. در اولين ميدان ورودي شهر قزوين، در سمت راست ميدان، تابلو راهنماي الموت نصب بود و ما را به سمت محل اين واقعه قابل تعمق تاريخي راهنمايي كرد. پيچ و خم هاي فراواني را پشت سرگذارديم، هر چند شب بود و امكان مشاهدات طبيعت زيباي منطقه مقدور نبود، ليكن نسيم معطوف و ملايم كه از پنجره اتومبيل به داخل هجوم مي آورد و صورتها را نوازش مي داد، حاكي از وجود يك منطقه سرسبز بود. بالاخره در فضاي بحث داخل اتومبيل در حاشيه اين پديده و آهنگ جانسوز عاشوراي حسيني، راههاي با نشيب و فراز و پرپيچ و خم را يكي پس از ديگري پشت سر گذارديم، ولي از آنجايي كه با جاده و منطقه آشنايي نداشتيم و محل وقوع پديده را نيز نمي شناختيم، هر از چند گاهي از موتورسيكلت هاي فراواني كه در منطقه در اعماق تاريكي شب در رفت و آمد بودند و دليل آن نيز براي ما روشن نبود، نشاني مي پرسيديم، البته اين نكته را واقف بوديم كه مي بايست در هنگام صبح صادق و وقت اذان در محل حضور داشته باشيم و با اطلاعاتي كه به دست مي آورديم، سرعت اتومبيل را به شكلي تنظيم كرده بوديم كه حداقل نيم ساعت قبل از اذان صبح در آنجا حضور بيابيم. فضاي داخل اتومبيل سرشار از معنويت و ذوق شوق بود و هر لحظه انتظار آن را مي كشيديم كه جاده به پايان برسد؛ اما ناگهان در حين عبور از جاده، يكي از اتومبيلها با نقص فني روبه رو شد و ناخواسته و لاجرم وقت نسبتاً  زيادي را صرف رفع عيب اتومبيل نموديم كه خوشبختانه مشكل حل و به سمت هدف حركت كرديم. اما چه فايده كه زمان بروز حادثه در محل امكان حضور ميسر نبود و ناگزير در بين راه نماز صبح به جا آورديم و با سرعت به سوي روستاي زرآباد محل زندگي اين درخت عجيب حركت كرديم. همان طور كه از پيچ و خم ها مي گذشتيم، ناگهان سيل انبوه اتومبيل هايي را مشاهده كرديم كه از شيب روبه رو براي خروج از منطقه سرازير است. انگار سدي از اتومبيل ساخته باشند به محض باز كردن دريچه، آن اتومبيلها با سرعت و سبقت از همديگر راه برگشت را پيشرو داشتند و انگار با رنگ و رويي سرخ و با شعار فتح،  صحنه را ترك مي گفتند. ما نيز چندين پيچ را پشت سرگذاشتيم و به سربالايي تندي رسيديم كه داراي يك منطقه صاف و هموار و شايد حدود يك كيلومتر در يك كيلومتر بود و آنجايي كه روستاي زرآباد نام داشت. افسوس كه ساعت ۵/۷ بامداد رسيديم، ليكن حادثه در هنگام اذان صبح طبق عرف ساليان سال به وقوع پيوسته بود. ما به سختي از لابه لاي اتومبيلها و توقفهاي پي در پي، خود را به نقطه اي رسانديم كه تابلو به سمت امامزاده حضرت علي اصغر را مشاهده كرديم. شايد كمتر از ۳۰۰ متر راه رفتيم و وارد محوطه اي شديم كه بارگاه امامزاده در آن قرار داشت و در جوار آن چندين درخت چنار بود. با آن كه بخش عظيمي از مردم صحنه را ترك كرده بودند، باز هم در محوطه امامزاده جمعيت موج مي زد و به سختي مي شد تردد كرد. راستي كسي نبود در آن موقع صبح از آن همه جمعيت مرد و زن و كودك و جوان بپرسد براي چه امروز در اين نقطه گرد آمده ايد و به دنبال چه مي گرديد؟ در مدخل ورودي روستا چادرهاي زيادي از هلال احمر مشاهده مي شد كه براي رفاه حال زائران در آن شب سرد و در آن روستاي كم ظرفيت از نظر فضا برپا شده بود و نيروهاي انتظامي را نيز مشاهده كرديم كه در جهت حفظ امنيت و  آرامش مردم عزيز مستقر بودند و اما از اين پس:
وقتي كه وارد حياط و محوطه امامزاده حضرت علي اصغر شدم، اولين چيزي را كه جلب نظر مي كرد، چشمهاي جست وجو گر جمعيت مشتاقي بودند كه در زير درخت چنار سر به آسمان داشتند و لابه لاي شاخه هاي درختان را تعقيب مي كردند و از همديگر مي پرسيدند و با علامت دست نشان مي دادند و عكاسان و فيلمبرداران را در لابه لاي مردم مشاهده كردم كه براي ثبت واقعه در تلاش و تكاپو بودند و من نيز ناخودآگاه سرم به سوي آسمان كشيده شد و به همراه ساير مردم جست وجوگر به جست وجوي خون جاري شده بودم. اما نيازي به جست وجو نبود، زيرا در شاخه بالا سري كه بيش از ساعتي از آن نگذشته بود، جوشش يك مايع خون رنگ از شاخه درخت كاملاً  مشهود بود و همه به راحتي مي توانستند آن را مشاهده كنند. مدتها به اين صحنه نگريستم، اما فكرم در جست وجوي اطلاعات بيشتري سير مي كرد. از آن صحنه خارج شدم، گفتم گشتي در امامزاده بزنم. ساختمان و گنبد و حرم امامزاده ساختماني بسيار ساده و بي آلايش و كوچك بود. پارچه هاي عزاداري و شعارهاي عاشورايي بر درب و ديوار امامزاده آذين شده بود. به قصد زيارت حرم مطهر وارد امامزاده شدم و پس از زيارت و نماز در صحن آن نشسته بودم كه ناگهان چشمم به اشعاري بر روي پرچم سيدالشهدا كه در سر درب امامزاده نصب شده بود، برخورد كرد. دو خط شعر بود كه متأسفانه از ذهنم خارج شده است،  ليكن مضمون اين شعر اين بود كه در زرآب چناري است كه در روز عاشورا خون از آن جاري مي شود و الي آخر...
010239.jpg
تاريخ طراحي و بافت اين پرچم در سال ۱۳۵۰ ذكر شده بود كه تا هنگام بازديد ما قريب به ۳۰ سال از آن مي گذشت. با رؤيت اين پرچم و تاريخ آن متوجه شدم كه وقوع اين حادثه جديد نيست و تصميم گرفتم، اطلاعات بيشتري به دست آورم. در گوشه حياط چشمم به يك جايگاه كوچك خورد كه نوشته بود چاي صلواتي. جهت صرف چاي به آن سمت حركت و مشاهده كردم در مجاورت اين جايگاه، جايگاه ديگري قرار دارد كه عكسهاي بزرگ شفاف و روشني از درخت چنار و آثار جاري بودن خون در آن به سهولت ديده مي شود. در روبه روي آن جايگاه قرار گرفتم. دو نفر از برادران را مشاهده كردم كه به پاسخ هاي مردم و فروش عكسهاي حادثه سال گذشته اقدام مي كردند. پرسشهاي متعددي از آنان كردم، از جمله اين كه آيا فقط در روز عاشورا خون جاري مي شود كه پاسخ مثبت بود. تاريخ اولين وقوع حادثه را پرسيدم، كسي نمي دانست. ليكن پيرمرد ۷۰-۸۰ ساله اي بود كه اعلام داشت من از زماني كه يادم مي آيد، اين اتفاق افتاده و از قول پدرم نيز همين را مي گويم كه ايشان نيز دال بر صحت مرتب عاشوراها را ذكر مي كرد. من نيز يك پوشه كه محتوي چهار قطعه عكس و بر روي جلد آن عكس درخت و جمعيت منتظر پاي درخت و در داخل پوشه شرح تاريخي آن را ذكر مي كرد،  خريدم و اكنون براساس آنچه كه بر من گذشت و بر مبناي آنچه كه از شرح ماوقع اين درخت كه تأييد و صحت آن از طرف اوقاف انجام پذيرفته و مهر اداره كل اوقاف و امور خيريه استان قزوين الصاق است را بيان مي كنم.
از برداشت هاي روحي و رواني و دروني انسان هايي كه در زير اين درخت با چشماني منتظر و قلبي ملتهب و دستاني نيازمند به سوي آن، جهت تحقق اثبات مظلوميت سالار شهيدان و منتسب دانستن اين واقعه به عاشوراي حسيني كه بگذريم محتواي اين شرح ماوقع را كه از طرف اوقاف نيز تنظيم و تأييد شده است، مورد ارزيابي قرار مي دهم. در داخل جلد اين بروشور كه موقعيت جغرافيايي منطقه و محل استقرار اين درخت عجيب و قريب و اين امامزاده را تشريح نموده است، اين گونه نوشته شده: در مجاورت حرم امامزاده علي اصغر درخت چنار كهنسالي است كه همه ساله در سحرگاه روز عاشورا خون از آن جاري مي شود. درباره اين موضوع، مرحوم علامه سيد موسي زرآبادي در كتاب «كرامات» خود چنين نقل مي كند: 
«اينكه در قريه زرآباد درختي در قرب امامزاده
واجب التعظيم حضرت علي اصغر است كه همه ساله در يوم عاشورا از آن درخت خون جاري مي شود. همه ساله مردم زيادي در آنجا جمع مي شوند محض رؤيت، تا به حال كه سنه هزار و سيصد و بيست و دو است، تخلف نكرده اضافه مي نمايد: ابوي مرحوم اين فقير الي ا... قريب سي سال، همه ساله ديده است و ايشان از ابوي خود نقل كردند همه ساله ديده است و ايضاً ايشان نقل كردند از ابوي خود آقا سيد بزرگ رحمه ا... كه همه ساله ديده اند و منعكس است.
در دوران پادشاهي شاه سلطان حسين صفوي موضوع خون آمدن از درخت چنار شهرت داشته كه پادشاه صفوي، عالماني را براي تحقيق صحت و سقم مسأله به قريه زرآباد فرستاده، از جمله اين فرستادگان ميرزا قوام الدين محمد بن مهدي حسيني سيفي قزويني بود كه به امر شاه صفوي به زرآباد رفت و رساله اي از مشاهدات خود درباره اين درخت، به نام چنار خونبار تأليف كرد و براي پادشاه ارسال داشت.
پس از ميرزا محمد خان، عالمان ديگري نيز به همين منظور به زرآباد سفر كردند و در كتب و رسالات خود شرح وقايع روز عاشورا در آنها بيان كردند. از جمله ميرزا حسين كامل حسيني قزويني، در رساله چنار خونبار، ابن علي شيرازي در مقتل سفينه النجات، ملا محمد صالح برغاني قزويني در مخزن البكاء، فاضل دربندي در كتاب اسرار الشهادت، واعظ اصفهاني در نفايس الاخبار، محمد هاشم خراساني در منتخب التواريخ، شيخ مجتبي قزويني در بيان الفرقان، نمازي شاهرودي در مستدرك سفينه البحار، جوهري در طوفان البكا، آيت الله شوشتري در اشك روان بر امير كاروان، آيت ا.... دستغيب در داستان هاي شگفت انگيز و آيت ا... مظفري در ايضاح الحجه...
با توجه به موارد فوق بيش از پانزده منبع ذكر شده در طول تاريخ متأثر از چنين حادثه عبرت انگيزي شده اند و با توجه به امكانات و تكنولوژي آن روز درصدد كشف حقايق آن برآمده اند. در صورتي كه امروز با وجود رشد اطلاعات علمي و دستيابي به تكنولوژي، متأسفانه مهر سكوت بر صحنه اين حادثه مكرر حاكم گرديده است و فقط نقل و قول هاي مردم عادي، تداوم انتقال اطلاعات را سينه به سينه انجام مي دهد. در صورتي كه بر مسئولين امر و مطلعين فرض است كه موضوع را به كاوش بگذارند و قدرت لايتناهي خداوند را در ارائه يك نمونه هر چند كوچك جهت تدبير در بين جامعه منتشر نمايند. حال اگر يك ارزيابي كوچك بر روي اين پديده بنمائيم، موارد زير به دست خواهد آمد.
۱- اين اتفاق تصادفي و مصنوعي نيست، چون ساليان سال در حكومت هاي مختلف اين جريان به وقوع پيوسته است.
۲- به صورت طبيعي امكان پذير نيست، زيرا براساس گردش ماه قمري اين واقعه فقط در يك روز از سال و آن هم در گردش با ماه قمري و در روز خاص عاشورا اتفاق مي افتد.
۳- اين، شيره منتشر شده از درخت نمي تواند باشد؛ زيرا در فصل زمستان كه درخت خواب است، غيرممكن است.
۴- مواد زايد نمي تواند باشد؛ زيرا از يك نقطه درخت اين ماده جاري نمي شود و تنها از تنه هم نيست و امسال را كه من مشاهده كردم، از يك شاخه فرعي بود كه به دليل جوان بودن درخت و وجود پيوند و اتصال آوندها به تنه خروج مواد زايد طبيعي غيرممكن است.
۵- پديده اي به عنوان وجود يك مخزن ساخت مواد ترشحي در درون بدنه درخت نمي تواند باشد؛ زيرا بروز اين مواد از نقاط مختلف درخت انجام مي پذيرد.
۶- عارضه طبيعي نيست؛ زيرا درختي با اين توصيفات به صورت طبيعي در عرصه ها و جنگل هاي دنيا ديده و معرفي نشده است.
لذا پيشنهاد مي كنم دانشكده منابع طبيعي دانشگاه تهران به عنوان يك پروژه تحقيقاتي، اين موضوع را از طريق علمي مورد بررسي و تحقيق قرار دهد. شايد حداقل با تحقيق بتوان يك نشريه علمي تحقيقي تهيه و تدوين كرد كه دسترسي به موارد زير به صورت قطعي امكان پذير باشد:
* بررسي نوع درخت از گروه چنارهاي قابل دسترسي؛
* مطالعه و به دست آوردن عمر درخت؛
* محل رويشگاه اين گونه درخت؛
* برآورد عمر نهايي درخت؛
* تغيير فيزيكي و متافيزيكي اين درخت با درختان مشابه از قبيل رشد ساليانه، قطر آوندها، طول الياف، موقعيت بافت پوست ظاهري، مقايسه برگها با درختان مشابه، تاريخ گل دهي و مقايسه آنها و ساير عوامل فيزيولژيكي و شيميايي.
* تكثير درخت در همان منطقه و ساير مناطق و مقايسه آن با درخت موجود و ارزيابي تحقق يا عدم تحقق حادثه فوق.
* مطالعات تاريخي- اجتماعي در خصوص وضعيت روستا و تاريخ مهاجرت و كسب اطلاعات در خصوص نحوه انتقال درخت مذكور و ساير اطلاعات مورد نياز.
در خاتمه اميدوارم دانشگاهها و دانشكده هاي علمي تحقيقاتي كشور از كنار اين قبيل مسائل به سادگي عبور نكنند و دانشجويان عزيز با انتخاب پروژه هاي تحقيقاتي، سعي كنند پرده از روي ابهامات فكري فرهنگ ها و باور مردم بردارند و از اين موضوع نيز به سهولت نگذرند كه به استناد منابعي كه ذكر شد، شايد بتوان از لسان آنان گفت: «تو مو مي بيني و من پيچش مو» .

كتاب عاشورا
حسين بن علي (ع)، خورشيد معنويت
010233.jpg
مؤلف: حسام الدين فرشته / ناشر: نوين / چاپ اول / ۲۶۳ صفحه، وزيري / ۱۶۰۰ تومان.
مؤلف در بخشي از مقدمه كتاب چنين آورده است: «... هدف از قيام امام حسين(ع) اصلاح تخريب هايي بود كه توسط خاندان امويان در اسلام صورت گرفته بود، اسلامي كه بنيانگذارش جد ايشان، يعني حضرت رسول اكرم(ص)، يعني آورنده قرآن براي انسان هاي زمان خود و حال و آينده است.
قيام امام حسين(ع) و شهداي كربلا كه بيانگر روح بزرگ ايشان است بسيار با عظمت و گسترده و جاودانه بود، اين قيام گريه و زاري و زجه و سينه زني و سياه پوشي نبوده، بلكه شايسته درك معنويت الهي اوست.
از جان گذشتگي و ايثار امام حسين(ع) معنويتي قلبي است كه ماوراي روح مسلمان ها و انديشه هاي انسان هاست. اي كاش علما ، انديشمندان ، جامعه شناسان ، روشنفكران و نويسندگان چيره دست به كشف اين عظمت روح خدايي كه در انساني چون امام حسين(ع) نهفته است بپردازند تا مسيرش كه همانا مسير انبياست الگوي جوانان و نوجوانان و راه سعادت آنها قرار بگيرد.»
در بخش نخست اين كتاب به آرمان امام حسين(ع) و ازدواج آن حضرت پرداخته شده است. روايت هايي به استناد علما و تاريخ نويسان درباره حسين بن علي(ع) نيز در اين بخش آمده است.
بخش دوم نيز به مسائلي همچون: بيماري شگفت انگيز و مرگ معاويه و آخرين صحبت ها و وصايايش، آغاز خلافت يزيد، درددل هاي حسين بن علي(ع) بر سر مزار جدش پيغمبر خدا و عزم مكه، خلافت گسترده ولي بي روح امويان و مرگ معاويه، دعوت از امام حسين(ع) با چندين هزار نامه و هشتاد هزار داوطلب جانباز، وحشت امويان و يزيد از سيل دعوت از امام حسين(ع)، ورود حسين بن علي(ع) به شهر كوفه و شادي بيش از حد مردم آن ديار، شروع مكر و حيله ها و دسيسه هاي عبيدالله ابن زياد، زنداني شدن هاني، حركت امام حسين(ع) به كوفه، صبر و تحمل امام حسين(ع) و قضاوت هاي عبيدالله ابن زياد، امام حسين در كربلا و رؤياهاي ابن سعد، هشتاد هزار جنگجوي زرخريد در برابر ۷۲ نفر، تشويش و ترس لشكريان تا دندان مسلح ابن سعد و روح ايمان و فداكاري در ياران امام حسين(ع)، شهداي راه حق و حقيقت در برابر مزدوران ابن زياد، نهايت قصاوت يزيديان در جنگ، امام حسين(ع) و خانواده و يارانش شهيد شدند، جاودان ماندند، شهيد شدند تا حق زنده بماند، سرنگوني حكومت يزيد و امويان و جاودانه شدن شهداي كربلا، اختصاص دارد.
در بخش سوم نيز مطالب زير به چاپ رسيده است: نكاتي آموزنده از قيام الهي كربلا، توابين و سران شيعه، قيام مختار، تعداد اسيران واقعه هميشه جاودان كربلا، اسيران از زنان و مردان بني هاشم، اسيران از زنان غير بني هاشم، نام شهداي كربلا، ستايش و خواهش و نيايش.

فرهنگ عاشورا
سوگ عاشورابرفراز الموت
010245.jpg
حيدر باقري گرمارودي، معروف به « بابا حيدر»
محمد حسين معتمدراد
خطه الموت(۱)، اين ديار دور افتاده، در قلب ارتفاعات و صخره ها، هر ساله روزهاي تاسوعا و عاشورا ميزبان عاشقاني است كه از اقصي نقاط كشور گردهم مي آيند تا حماسه كربلا را به نمايش بگذارند. اين مراسم مذهبي نزد اهالي الموت، نه تنها يك سنت، بلكه يك باور و الگويي براي زندگي است.
با توجه به شرايط جوي و كوهستاني منطقه، اهالي الموت در اين مراسم حضوري يكپارچه داشته اند. اين سنت مذهبي براي آن ها از قديم الايام به يادگار مانده است. در باره تاريخچه اين سنت، خاطرات باباحيدر(۲) شنيدني است. او مي گويد: سال هاست كه شاهد برپايي مراسم محرم در الموت، خصوصاً در گرمارود بالا(۳) هستم. دوران كودكي و نوجواني ام را به ياد دارم كه در مسجد محل اجتماع مي كرديم، يكي از مرثيه خوانان به وسط فراخوانده مي شد و ما دور او حلقه مي زديم و به سينه زني مي پرداختيم. »
بابا حيدر در ادامه چنين مي گويد:« در يكي از شب هاي محرم، شاهد به وجد آمدن معلمي بودم. وي به قدري هيجان زده شد كه در ميان سينه زنان از حال رفت و جمعيت عزادار را متوجه خود كرد! او معلم فداكار و زحمت كش منطقه بود كه با عنوان سپاهي دانش خدمت مي كرد. در آن لحظه جلو رفتم و به سر و صورتش آبي پاشيدم، تا به هوش آمد. چند دقيقه اي كنارش نشستم. سپس او را به بيرون از مسجد بردم تا هوايي تازه كند. پس از چندي هر دو برخاستيم؛ او به سمت صف سينه زنان رفت و من ماندم نظاره گر او! »
و اينك صبحي ديگر است؛ صبحي كه صداي طبل ها به گوش مي رسد و جمعيت سياهپوش كوچه ها را به مسجد فرا مي خواند، تا« شور حسيني »خود را به رخ« روز سرخ حسيني »كشند!
و اين جا جايگاه پاك ترين احساسات مردماني است كه صادقانه  عزاداري مي كنند و عارفانه مي گريند و در اين بين حركت« ذوالجناح »حكايت ديگري دارد و بيش از هر چيز جمعيت عزادار را متأثر مي كند و در اين حال، عمل قرباني كردن نيز در سر راه دسته ها صورت مي گيرد.
010242.jpg
چنار خونبار زرآباد
جاده هزارچم  الموت را كه ادامه دهي، در ۶۰ كيلومتري قزوين به الموت، در اول محله« ديكين »، تابلوي معروف امامزاده علي اصغر را مشاهده مي كني؛ نمادي كه خيل مشتاقان اهل بيت را به خاك«زرآباد» هدايت مي كند. آن جا نه تنها مدفن فرزند امام موسي كاظم(ع)، بلكه جايگاه پاك ترين احساسات مردمي است كه عاشوراي هر سال، دور حرم مطهر امامزاده علي اصغر، حلقه مي زنند و عزاداري مي كنند. اين سنت مذهبي هر ساله با وقوع يك پديده اعتقادي توأم است كه آن را معجزه بزرگ خاك زرآباد نام نهاده اند. اين معجزه همان« چنار كهنسال خونين »است؛ درختي كه سال هاست از شاخه آن قطرات خون تراوش مي كند و به اين بهانه، مردمان اقصي نقاط ايران، روز عاشورا به زرآباد مي آيند تا مراسم سوگ عاشورا را بر فراز الموت، هر چه باشكوه تر برگزار كنند.
آيت الله فقيد سيدموسي زرآبادي در كتاب«كرامات» به تفصيل در باره جاري شدن خون از درخت چنار در روز عاشورا سخن گفته و از پدرش سيدعلي و از جدش سيدمهدي نقل كرده كه هيچ سالي در اين پيشامد وقفه اي نيفتاده است. در حال حاضر كتاب كرامات چاپ شده و نسخه خطي آن در كتابخانه پسرش سيدجليل زرآبادي در قزوين موجود است.
مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي در حاشيه «عروه »، هنگام برشمردن خون هاي پاك مي نويسد: «... همچنين خوني كه از درختي موجود در قريه زرآباد از توابع قزوين خارج مي شود. »
زيرنويس:
۱- الموت در قديم به« آله موت »شهرت داشت.« آله »به زبان ديلمي به معناي« عقاب »و« اموت »به معناي« آشيان »است.
۲- حيدر باقري گرمارودي، معروف به« بابا حيدر »، از پيشكسوتان گرمارود بود كه در زمان گفت وگو (محرم سال ۱۳۸۰) حدود ۱۰۸ سال سن داشت. ايشان در سال ،۱۳۸۱ جان به جان آفرين تسليم حق كرد. روحش شاد باد!
۳- گرما رودبالا، از محله هاي بالا الموت است كه حدود ۴۰۰۰ نفر جمعيت دارد.
منبع:
http://www.yhadeer. Ory/ hekayat/keramt-h2.mirhoo2.htm

اخبار عاشورا
مجالس و مراسم عزاداري خامس آل عبا(ع)
عاشقان و دوستداران سرور و سالار شهيدان، اباعبدالله الحسين (ع) و خاندان عصمت و طهارت، در اين ايام با برافراشتن بيرق هاي سياه و آماده كردن مساجد، حسينيه ها و تكايا و اماكن متبركه در سوگ مقتداي خويش مي نشينند.
حضور گسترده مردم در مجالس سوگواري و عزاداري نشان از اراده و علاقه خاص و وفاداري آنها به اهل بيت و ائمه اطهار (ع)  دارد. براي آگاهي ارادتمندان خاندان نبوت و عاشقان امام حسين (ع) از برگزاري مجالس و محافل عزاداري، برخي از آنها را در زير آورده ايم.
برنامه هاي ويژه مراسم عزاداري در آستان مقدس حضرت امام خميني (ره)
۱- شب هشتم محرم (پنج شنبه ۲۹/۱۱/۸۳)، سخنران حجت الاسلام و المسلمين سيدرضا تقوي
۲- شب تاسوعا (جمعه ۳۰/۱۱/۸۳)، سخنران حجت الاسلام والمسلمين دكتر محمد مقدم
۳- شب عاشورا (شنبه ۱/۱۲/۸۳)، سخنران حجت الاسلام والمسلمين دكتر حسن روحاني
۴- شب شام غريبان (يكشنبه ۲/۱۲/۸۳)، سخنران حجت الاسلام والمسلمين سيدهادي خامنه اي
همچنين مراسم عزاداري، سينه زني و زنجير زني با حضور هيأت هاي مذهبي همراه با مرثيه سرايي مداحان اهل بيت (ع) هر شب از ساعت ۳۰/۲۰ برگزار مي شود.
مراسم ويژه روز عاشورا نيز از ساعت ۹ صبح با سخنراني حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمد هاشمي آ غاز مي شود.
ضمنا شركت واحد اتوبوسراني تهران و مترو، براي رفت و برگشت عزاداران سرويس هايي برقرار كرده است.
برنامه هاي ويژه عزاداري
در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم(ع)

مراسم ويژه عزاداري در آستان مقدس حضرت عبدالعظيم حسني (ع) كه از روز اول ماه محرم آغاز شده است به مدت ۱۵ روز ادامه خواهد داشت.
در اين مراسم كه از ساعت ۱۶ هر روز آغاز مي شود پس از قرائت قرآن كريم توسط قاريان ممتاز، مداحان اهل بيت (ع) به نوحه خواني و مرثيه سرايي مي پردازند و حجج الاسلام موسوي و تبحري نيز ابعاد مختلف قيام سرور و سالار شهيدان، حضرت اباعبدالله الحسين (ع) را تشريح مي كنند.
برنامه برگزاري مراسم عزاداري در بيوت مراجع تقليد
هم زمان با فرارسيدن دهه اول محرم و شهادت سالار شهيدان اباعبدالله الحسين (ع) مراسم عزاداري، سوگواري و سخنراني در بيوت مراجع تقليد قم برگزار مي شود.
بنا به گزارش رسا، زمان و مكان مراسم عزاداري در بيوت مراسم عزاداري در بيوت مراجع تقليد قم به شرح زير است:
بيت رهبري، واقع در خيابان شهدا (صفائيه) از پنجم تا دوازدهم محرم الحرام، از ساعت ۹ تا ۱۱ صبح با سخنراني علما و مداحي مداحان اهل بيت (ع).
دفتر آيت الله نوري همداني، واقع در كوچه بيگدلي دهه اول محرم، از ساعت ۱۵/۱۰ تا ۳۰/۱۱ با سخنراني حجج الاسلام فرحزاد، ميرنعمتي و حيدري.
دفتر آيت الله مكارم شيرازي، واقع در خيابان شهدا (صفائيه) مدرسه اميرالمؤمنين (ع) دهه اول محرم از ساعت ۱۰ تا ۱۱ صبح.
دفتر آيت الله موسوي اردبيلي، دهه اول محرم، از ساعت ۳۰/۱۶ تا ۳۰/۱۷.
دفتر آيت الله صافي گلپايگاني، واقع در چهارمردان، حسينيه آيت الله گلپايگاني (ره)، دهه اول محرم ساعت ۳۰/۹ تا ۳۰/۱۱.
دفتر آيت الله فاضل لنكراني، واقع در سه راه بازار، دهه اول محرم، ساعت ۳۰/۱۶ _ تا ۳۰/۱۷ دفتر آيت الله صانعي، واقع در خيابان ساحلي، بلوار شهيد منتظري، دهه اول محرم از ساعت ۱۱ تا ۱۲ صبح.
برگزاري مراسم ويژه ماه محرم در فرهنگسراها
خانه  فرهنگ  آيه  به  مناسبت  فرارسيدن  ماه  محرم  و ايام  سوگواري  سيد و سالار شهيدان  حضرت  اباعبدالله الحسين  (ع) مراسم  قرائت  دعاي  پرفيض زيارت  عاشورا برگزار مي كند. اين  مراسم  پنجشنبه  ۲۹ بهمن  ساعت ۳۰ /۷ صبح  برگزار مي شود و علاقه مندان  براي  شركت  در اين  مراسم  مي توانند به  نشاني  شهرك  اكباتان ، فاز يك ، روبروي  مخابرات ، خانه  فرهنگ  آيه  مراجعه  كنند.
همچنين خانه  فرهنگ  نور با هدف  حمايت  از هنرمندان  و همزمان  با ايام  ماه  محرم، نمايشگاه  گروهي  گرافيك  با موضوع  كل  يوم  عاشورا و كل  ارض  كربلا بر پا كرده  است.  علاقه مندان  مي توانند براي  ديدن  اين  نمايشگاه  تا ۲۹ بهمن  به  نشاني خيابان  آيت الله  كاشاني ، بعد از ميدان  نور، خانه  فرهنگ  نور مراجعه  كنند.
خانه  فرهنگ  محصل  نيز همزمان  با فرارسيدن  ماه  محرم  و آشنايي  جوانان  و نوجوانان  با فرهنگ  عاشورا اقدام  به  برگزاري  مسابقه  طراحي  با موضوع  عاشورا در يك  نگاه  كرده  است .
علاقه  مندان  مي توانند تا آخر بهمن  آثار خود را به  نشاني  اتوبان  همت ، نبش  شاهين  جنوبي ، خانه  فرهنگ  محصل  ارسال  كنند. همچنين واحد نمايش  فرهنگسراي  جوان  به  مناسبت  فرارسيدن  ماه  محرم  مراسم  تعزيه  خواني  از ۲۳ بهمن  تا ۱۲ اسفند برگزار كرده  است.
به گزارش روابط عمومي فرهنگسراي جوان اين  مجالس  تعزيه  با نام  هاي  مجلس  تعزيه زوار غريب ، حجه الوداع ، شهادت  شاه  چراغ، شهادت  حضرت  مسلم ، شهادت  دوطفلان  مسلم ، شهادت  حر بن  يزيد رياحي ، شهادت  حضرت  علي  اكبر (ع) ، شهادت  حضرت  قاسم(ع)، شهادت  قمر بني  هاشم  (ع) ، شهادت  حضرت  امام  حسين (ع)  برپا مي شود. علاقه مندان  براي  شركت  در مراسم  تعزيه  خواني  مي توانند هر روز از ساعت  ۱۶ به  نشاني  ميدان  خراسان ، خيابان  خاوران ، فرهنگسراي  جوان  مراجعه  كنند.
تجليل از پير غلامان امام حسين(ع)
شبكه راديويي تهران با مشاركت سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران دومين دوره تجليل از پيرغلامان و دلسوختگان درگاه حسين ابن علي (ع) را برگزار مي كند.
به گزارش ايسنا، برگزاركنندگان اين مراسم كه با هدف تكريم عزاداري اصيل و سنتي سيد و سالار شهيدان در حسينيه جماران برپا مي شود، قصد دارند ۱۴ تن از پيرغلامان، دلدادگان و بلبلان آستان سالار جوانان بهشت را به پاس عمري خدمت به دستگاه اهل البيت(ع) تجليل كنند.
اين مراسم ۹ اسفند ماه امسال از ساعت ۱۴ و ۳۰ دقيقه در حسينيه جماران برپا مي شود.

كاركردها و آثار اجتماعي عزاداري عاشورا
تأثيرات اجتماعي برجسته ترين حماسه تاريخ اسلام يعني قيام عاشوراي حسيني، موضوع گفت و شنود ما با دكتر حسين اسكندري است. دكتر اسكندري روانشناس و عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي است. از ايشان تاكنون علاوه بر مقالات متعدد كتاب هاي «خدا به تصور كودكان» و «تربيت پنهان» منتشر شده است.
010248.jpg
فاطمه مشهدي رستم
*در ايام محرم شاهد بوجود آمدن فضاي معنوي خاصي هستيم. بفرماييد اين فضا از نظر روحي و اجتماعي، چه تأثير و نقشي مي تواند داشته باشد؟
- معمولاً هر اتفاقي كه مي افتد با يك ابعادي درگير است. يعني هر حادثه براي آن كه اثرگذار و اثرآفرين باشد، نخست بايد بتواند با بعد انگيزشي و هيجاني انسان ارتباط برقرار كند. در روانشناسي هم اين مسأله بدين ترتيب طرح شده است كه اگر مقوله يا مسأله اي با هوش هيجاني انسانها درگير شود، مي تواند تحريك كننده و اثرگذار باشد و ارتباط بهتر و مستقيم تري را به وجود آورد. پس از اين بعد عاطفي و هيجاني است كه افراد مي توانند با آن مسأله ارتباط شناختي برقرار كرده و سعي كنند تا مسأله يا مورد اتفاق افتاده را درك نمايند. اجازه دهيد در اينجا براي آگاهي بيشتر، اشاره اي به مقوله هوش هيجاني داشته باشم.سابق بر اين، تصور بر اين بود كه انسانها بر اساس ميزان استعداد و توان عقلي شان است كه مي توانند بفهمند. در حالي كه امروزه مشخص شده است كه افراد با هر چيزي مي توانند ارتباط انساني و به عبارتي درگيري عاطفي داشته باشند و درگيري عاطفي و ميزان آن است كه كمك مي كند نسبت به مساله اي، اطلاعاتي كسب كرده و به زباني ساده تر، آن مسأله را دريافته و بفهمند. موضوع واقعه عاشورا و محرم هم به همين ترتيب است. يعني يكي از دلايلي كه توانسته محرم و عاشورا را بين آحاد مردم با عقايد مختلف درگير كند و نگه دارد، اين است كه به گونه اي اين توان را يافته است كه با آنها ارتباط رودررو، و زنده و پويا برقرار نمايد. تأثيري كه بتواند همدلي را بيشتر كند و نسبت شخصي افراد را با آن معين كند.
اينها همه مي توانند جزو اولين عناصري باشند كه به صورت يك استعداد جدي بوجود مي آيند تا به تعالي و تكامل كمك كنند. در واقع بستر آن تكامل و تعامل اينها ست. مسأله ديگري كه بايد به آن اشاره كنم، آن است كه محرم و عاشورا، خود يك پديده اجتماعي و جمعي است. به همين علت هم مسائل مرتبط با آن، قبل از آن كه فردي باشد، يك مورد جمعي محسوب مي گردد. ما حتي در روانشناسي هم داريم كه مشخص مي سازد، افراد در گروه، هم بهتر ارتباط برقرار مي كنند و هم بهتر فرامي گيرند. حتي كيفيت يادگيري شان، نسبت به زماني كه تنها هستند كاملاً متفاوت است. اينها همه، پديده هايي است كه در محرم وجود دارد. يعني افرادي كه كنار يكديگر مي نشينند و حركت جمعي دارند.
* آيا اين بدان معني است كه شكل گيري حركت جمعي در محرم تبعات و آثار بسيار بر جامعه دارد اين آثار را چگونه تحليل مي كنيد؟
- بله. اصولاً ما هنگامي مي توانيم از تأثير اجتماعي صحبت كنيم كه از گروه سخن بگوييم. يعني تا گروهي شكل نگيرد، تأثير و تأثر اجتماعي هم نمي تواند بوجود آيد. ما يك تأثير فرد بر فرد داريم؛ يك تأثير گروه بر گروه. البته گروه بر فرد و بالعكس را هم داريم كه فعلاً با آنها كاري نداريم. بلكه آنچه بايد مطرح كنيم آن است كه بگويم اگر ما بخواهيم وارد تأثيرات اجتماعي بشويم، بايد اول، اين تأثيرات فردي تبديل به تأثيرات اجتماعي بشود تا اين كه گروه بر گروه، تأثير بگذارد تا اين تأثير را به صورت يك جنبش اجتماعي يا يك نهضت برقرار كند. ما در پديده عاشورا، با يك پديده اجتماعي روبه رو هستيم. گروهي از افراد كنار هم مي نشينند و جمعي را در قالب هيأت و يا ساير عناوين تشكيل مي دهند كه اين، همان بعد اجتماعي قضيه به حساب مي آيد. ما از طريق تشكيل همين گروه هاي اجتماعي است كه مي توانيم آثار اجتماعي كه در جامعه وجود دارد را دنبال كنيم. شايد يكي از مكانيزم هاي خوبي كه محرم پيدا كرده و شايد يكي از كشف هاي مفيد انسانها، اين نكته است كه مثلاً بايد هيأت تشكيل دهند و اين پديده را به صورت دسته جمعي دنبال كنند. اگر ما مي بينيم كه محرم ادامه پيدا كرده است، به دليل حضور اجتماعي افراد است. يعني افراد در قالب گروه ها شكل گرفتند تا بر جامعه اثر بگذارند. اگر دقت كنيم، ملاحظه خواهيم كرد كه ما بسياري از تأثيرات اجتماعي را مي توانيم از حركت اجتماعي خود مردم بگيريم و اين را مبنا قرار دهيم. بد نيست بدانيم حركت و سخني كه از بطن گروهي محدود، مشاهده و شنيده مي شود، چنان اثري دارد كه يك سخنراني وسيع نمي تواند داشته باشد؛ يا يك هيأت، آنچنان اثر پايداري را در زندگي انسانها مي گذارد كه يك سخنراني در رسانه وسيعي مانند صدا و سيما، نمي تواند داشته باشد. ما اگر دنبال اثرات اجتماعي و نقش فضاي معنوي ناشي از محرم بر جامعه هستيم، بد نيست گروه ها و هيأت هايي را كه در جهت رسالت محرم، شكل گرفته و يا مي گيرند را مورد بررسي قرار داده تا به آنچه كه مورد نظر است، بيشتر برسيم. چرا كه محرم، در قالب همين گروه هاي اجتماعي سازماندهي شده است.
* در چنين مناسبت خاصي، شكل گيري گروه ها، دسته جات و هيأت ها، خود نوعي نمادسازي از جرياني استثنايي است. آيا براي اين صورت نمادين، مي توان تحليلي  از نظر روانشناختي داشت؟
- بله. همانطور كه قبلاً  اشاره شد، براي اثرگذاري اجتماعي، نيازمند گروههاي اجتماعي هستيم. اين گروهها وقتي جنبه سمبليك و نمادين مي يابند، آثار خودشان را از يك لحظه، به يك نسل منتقل مي نمايند. يعني نهادها اين قدرت را دارند كه به زبان رمز، به يك پديده، تداوم ببخشند. يعني مردم مي آموزند براي اينكه بخواهند حركت اجتماعي داشته باشند بايد به صورت دسته راه بيفتند. اين حركت دسته اي، در اينجا مي  شود يك نهاد اجتماعي. انسانها براي آن كه حركت كنند نيازمند پيام هستند يعني پيام اينجا مي شود يك نماد. در هر صورت نمادها زبان بي بديلي هستند كه مي توانند يك پيام را از يك لحظه تاريخي يا يك لحظه مهم تكرار نشدني به زمان ديگري به جز آن زمان، موجود انتقال دهند.
* بسياري از افراد خطاكار، در ايام سوگواري محرم و خاصه تاسوعا و عاشورا، تحول مي يابند. اين تحول را چگونه تحليل مي كنيد؟!
- منشأ اين تحول بسيار است. اما شايد قوي ترين آنها، اين باشد كه افراد، خودشان را با پديده هايي روبه رو و درگير مي بينند كه براساس همانها، مي توانند خلاف خيلي از جريانها، حركت كنند. يعني در واقع به طرف نوعي پالايش روحي و رفتاري و عملي مي روند كه مسبب اش همان پديده عظيم عاشوراست. نظير اين مسائل حتي در زمان امام حسين(ع)، هم وجود داشته است. بدين ترتيب كه امام حسين(ع) به عنوان الگوي اين حركت، لزوماً  با آدمهايي كه بدون خطا بودند، روبه رو نبود. منتها نوع حركت اصلاحي و راهي كه حضرت با آنها داشتند، بسيار آموزنده بوده است. اگر ما از جنبه عاطفي قضيه خارج شويم و مسأله را به صورت منطقي بررسي كنيم، مشاهده خواهيم كرد كه حضرت، به دنبال يكي از كساني مي رود كه گام به گام و منزل به منزل از ايشان فرار مي كرده است! آدمي نظير زهير. زهير، فردي است كه دنبال دنيا است و دنبال منافع و آرامش خويش. اما حضرت به هر حال او را در حلقه ارتباطي خويش وارد مي كند. حال تمام بحث اينجاست كه چنانچه، اين الگوها، انسانهاي خطاكاري را بيابند رفتارشان به گونه اي است كه آن انسان خطاكار را جذب خويش مي نمايند. اين در حالي است كه افراد خارج از آن الگو، ديگران را تا زماني دوست مي دارند كه خطايي از آنها نديده باشند و اما، به محض ديدن كوچكترين خطا، فاصله شان را با فرد خطاكار، فوراً  طولاني كرده و دور از وي حركت مي نمايند. همانطور كه عنوان كرديد، در اين ايام، با افرادي روبه رو مي شويم كه با مردانگي تمام، دست از خطاكاري برمي دارند حال آنچه اينجا مهم به نظر مي رسد، اين نكته است كه ورود اين افراد به يك حلقه سالم كافي نيست، بلكه مهمتر آن است كه ببينيم اين گونه افراد در اين حلقه نگهداري مي شوند يا خير؟! به عبارتي ببينيم طرف مقابل فرد خطاكار، آيا از الگويي حسيني بهره برمي گيرد يا خير؟! متأسفانه ما از ظرفيت هاي محرم و عاشورا خوب استفاده نمي كنيم، چرا كه فقط بار هيجاني عاطفي خودمان را از اين پديده داريم و مسأله اصلي را به عنوان يك حركت اجتماعي مستمر ادامه نمي دهيم.
010251.jpg
* آيا منظورتان نقش هدايتي قضيه است؟
- بله، دقيقاً . چون اگر اين اتفاق مي افتاد، قطعاً  بعد از پايان محرم بساط پهن شده، برچيده نمي شد و البته منظور نه فقط قالب عزاداري مسأله باشد. چرا كه افراد در تكيه ها و حسينيه ها و مساجد، تنها عزاداري نمي كنند بلكه به خيلي از نكات رسيده و آنها را مي آموزند. از جمله، نيازهاي اجتماعي شان. مسائل ارتباطي شان، دوستي ها و تجربه ورود به گروهها و پشتيباني اجتماعي را و حتي مسأله اطعام افراد و كمك به مستمندان. به عبارتي يك چرخه كامل از فعاليت هاي اجتماعي در اين گروهها به طور خودجوش شكل مي گيرد. اما آيا اين حركت خودجوش كه شامل بخشي از فعاليت ها و خدمات اجتماعي هست در بعد از محرم هم ادامه مي يابد تا موجبي براي هدايت و تكامل بيشتر افراد باشد و دليلي براي استمرار اصلاحي كه به صورت موقت، بوده است؟
* محرم، بيش از هر ماه ديگري، ماه معرفي و اتصال به اسوه هاي تقوا و ايثار و صداقت و يگانه اسطوره هاي مذهبي است. چگونه مي توان اثرات اين معرفي و اتصال را استمرار بخشيد و براي بهره گيري بيشتر، آن را از صورت مناسبتي خارج نمود؟
- بايد عرض كنم محرم و پديده هاي موجود در آن را نمي توان اسطوره ناميد. چرا كه كاملاً  زميني هستند. به نظر بنده، ما وقتي مي خواهيم تأثير را از افراد بگيريم، آن را اسطوره اي مي كنيم. اباعبدالله امام است. با وحي هم مرتبط و فرزند پيامبر(ص) است. اما كاملاً  زميني است. انساني است اجتماعي كه با تهديدهاي بشري هم روبه رو مي شود. همين طور با امكانات و محدوديت ها. يعني يك واقعيت است و ما بايد اين جنبه نزديكي با واقعيت ها را تقويت كنيم تا تأثيرشان را بيشتر كرده باشيم. يعني الگويي را كه داريم به درستي تعريف كنيم و آن را در زندگيمان وارد كنيم تا به عنوان مثال مطلع باشيم اگر در موقعيت نابرابري قرار گرفتيم، چگونه بايد تصميم بگيريم و عمل نماييم. كه اين ورود مي تواند به منزله خروج مناسبتي مسأله و استمرار آن براي هميشه انسانها باشد.
* شاخص ترين ملاحظات اين ايام، حركت خودجوش بسياري از اقشار جامعه، براساس حسي دروني و گره خورده با اعتقادات است. آيا هدايت اين حس از خودجوشي، به موارد القايي و يا دستوري، مي تواند به منزله آسيب رساني به اين شاخص ترين ملاحظات را فراهم آورد؟
- ببينيد، تمام حس و حال و اثر اين حركت، به خاطر خودجوشي مسأله است. هر نوع ملاحظه رسمي كردن و نظم بخشيدن مصنوعي به آن، مي تواند نتيجه اي معكوس در برداشته باشد. نظم دولتي و يا دستوري شدن قضيه و حتي برنامه ريزي قبلي
و به عنوان مثال تشكيل كلاس و مسائل اين چنيني نه تنها نتيجه مثبتي نخواهد داشت بلكه همانطور كه در ابتدا يادآور شدم،  مي تواند واكنشي منفي را در ادامه داشته باشد. اين يك امر ثابت شده است كه مردم نسبت به آن چيزي كه خود انتخاب مي كنند، وفادار باقي مي مانند. يعني اينجا نوعي رسيدن مطرح مي شود. البته كمك و مساعدت بد نيست به عنوان نمونه، تهيه و ارائه نوحه هاي خوب و متناسب با زمان، يا در هنگام لزوم جنبه هاي مربوط به پذيرايي از قبيل آبرساني و شربت دادن و اينطور موارد مشابه.
* حركت مردم در محرم، نشاندهنده نوعي همبستگي و تجديد بيعت با اهداف ، خواسته ها و توصيه هاي متعالي قيام حسيني است. چگونه مي توان به اين تعالي، صورت عيني تري بخشيد؟
- بايد مردم را با فلسفه وجودي امام حسين (ع) آنهم به صورتي واقعي و مشخص،  آشنا كرد. بايد بجاي سخنراني در اين باره،  براي آن فلسفه و صورتي صحيح قائل شد. حتي مي توان در اين باره ايده داد. ما در اكثر موارد، در ارتباط با عزاداري اين ايام، در بعد عاطفي و هيجاني باقي مي مانيم در حاليكه بايد با اصل موضوع ارتباط برقرار كنيم. اينكه مثلاً چرا امام حسين (ع) به اين حد و موقعيت رسيد. يا اينكه اگر حضرت، امروزه حضور داشتند، چه مي كردند؟ امروزي كه با قرن ۲۱ سرو كار دارد. از سويي مي توان گفت به هر حال ما به شكلي، خود را با گذشته مان نسبت داده ايم و آن را فراموش نكرده ايم و حتي درباره  آن تعلقي هم احساس مي كنيم. خوب، اين از گذشته، اما براي امروزمان از اين نهضت، چه برداشتي مي توانيم داشته باشيم؟ يا اينكه چه توشه اي بايد براي فرداي خودمان برداشت نماييم؟ ببينيد ما به هر حال براي آن همبستگي و تجديد بيعتي كه عنوان كرديد بايد به واقعياتي اشراف داشته باشيم تا به آن تعالي مورد نظر بتوانيم برسيم. مثلاً درباره عاشورا، هنگامي كه اباعبدالله، چراغ را خاموش مي كنند و خطاب به جمع مي فرمايند از اين لحظه به بعد، مسأله، مسأله حكومت و فتح كردن و اينگونه موارد نيست بلكه مسأله، مسأله از جان گذشتن و فداشدن است. اگر ندانيم كه اين كار چه فلسفه اي را در برداشته است، چگونه به تعالي خواهيم رسيد؟ حال اگر ما اين مسائل را به درستي تحليل كرده باشيم، ملاحظه خواهيم كرد كه اين كار حركت اجتماعي، عاطفي،  تربيتي و ... را در بردارد. به هر صورت اگر ما مي خواهيم تحول و تغيير اجتماعي، آن هم در مسيري متعالي، ايجاد كنيم بايد از اباعبدالله درس بگيريم و ضوابط و زواياي آشكار و پنهاني را كه ايشان در حركتشان داشته اند را الگو قرار دهيم.
* تا به حال هر چه درباره امام حسين(ع) شنيده شد، حكايت از شجاعت، گذشت و رشادت هاي ايشان داشته است. اما در كنار اين صفات، صفتي را هم تحت عنوان «مظلوم» شنيده ايم. در اين باره چه مي توان گفت؟
- حسين(ع) تنها شخصيتي است كه با تن دادن به شكست، براي بيان اينكه انسان ها مي توانند در اوج شكست، قهرمان شوند را واقعيت بخشيد و اينكه انسان مي تواند شكست بخورد و عزيز باشد، و مي تواند پيروز باشد و با ذلت زندگي كند.
فكر مي كنم ادبيات مظلوم بودن اباعبدالله هم متعلق به يكي دو قرن اخير ما است و شايد از دوره اي كه آن ترجيع بندهاي «محتشم» كه گفته «باز اين چه شورش است» بوجود آمده باشد.به نظر من همين مسائل هم باعث شده تا قضيه به سمت و سوي اينگونه سوگواري كردن ها پيش برود. چرا كه در بررسي دوره هاي قبل، مشاهده مي شود كه دوره ها به گونه اي حماسي بوده است. در اين ميان يك پارادوكسي وجود دارد كه درك آن ضروري است. اينكه بدانيم راه اباعبدالله، از ميان دو مسأله مي گذرد. يكي عاطفه هاي درگير و يكي فهم هاي برجسته، وقتي ما از لحاظ عاطفي به عاشورا نگاه مي كنيم كاملاً جريحه دار شده و دچار نوعي آشفتگي و طغيان دروني مي شويم. اما به عمق حادثه كه مي رويم،  مي بينيم كه مملو از سربلندي، افتخار ، جسارت و شهامت است. ما بايد بين اين دو فكر و ربطي قائل شويم. چون انسان زماني مي تواند عميقاً فكر كند كه با مسأله اي عميقاً درگيري عاطفي داشته باشد. عاشورا نه تنها در حد يك مسأله عاطفي و سوگوارانه است، نه تنها يك بحث عقلاني كه بخواهيم مثلاً به صورت آكادميك مطرحش كنيم. بلكه اين دو بايد در كنار هم نگه داشته شوند. آن مسأله هوش هيجاني را هم كه در ابتداي گفت و گويمان، يادآور شدم، در همين جا صدق مي يابد.
ما براي درك و فهميدن اباعبدالله ، راهي به جز نزديكي با او نداريم. اينكه عميقاً خودمان را درگير او كنيم تا بتوانيم با كالبد شكافي ماجرا، دريابيم چه چيز بزرگ و عظيمي مي تواند براي اباعبدالله وجود داشته باشد كه ايشان را وادار نمايد تا براي رسيدن به آن،  از همسر و بچه و دنيا بگذرد؟! در واقع ما بايد بهانه اي براي نزديك شدن به ايشان بيابيم تا شايد به واسطه آن موفق به كشف بسياري از مجهولاتي كه داريم، شويم! و اين، همان فلسفه عاشورا است. عاشورايي كه تضمين سلامت فردي را در گرو سلامت اجتماعي مي بيند. عاشورايي كه به منزله امانتي است كه ما وظيفه داريم آن را تا ظهور مهدي موعود (عج) نسل به نسل انتقال دهيم. چرا كه حضرت صاحب (عج) هم وارث خون اباعبدالله است و هم به دنبال ايجاد عدالت جهاني. و اين نشان مي دهد انسان ها، زماني مي توانند عبدصالح خداوند باشند كه تحت سيطره آن عدل جهاني زندگي كنند.
* از منظر آسيب شناسي طرح مسائل خرافي چگونه مي تواند ما را از اهداف نهضت عاشورا دور كند؟
- بله. همانطور كه ما مي توانيم فكر كنيم كه مثلاً امام حسين(ع) در كنار ماست و يا امروز مي تواند حضور پيدا كند و آن وقت با اين فكر و حس، نسبت برقرار مي كنيم كه اگر حضرت امروز بيايند با ما حرف مي زنند و يا با ما تماس مي گيرند و مشابه اينها، تا بدان حد كه ايشان را نزديك به خودمان احساس مي كنيم، به همين ترتيب هم وقتي ما اينها را از دسترس دور مي كنيم و آن را فقط تبديل به موضوعي براي تقديس يا عزاداري مي كنيم، موجب دوري مسأله مي شويم. با اين دور شدن از واقعيت آن وقت ذهن ما شروع مي كند به خيال پردازي كردن. تا آنجا كه از اين شخصيت واقعي يك اسطوره بسازد و يا برداشت هاي خرافي نمايد. چيزي هم كه تبديل به اسطوره و خرافه شد، فقط در آسمان خيال افراد باقي مي ماند. به عنوان مثال درس عملي كه ما از رستم يا آرش كمانگير مي توانيم بگيريم بسيار كم است چون يك اسطوره اند. يا مي توانيم از اين چهره هاي خيالي، قوت هاي خيالي هم بتراشيم. با خرافه عجين اش كنيم و خلاصه آنكه هر خيال پردازي نادرستي را هم در ارتباط با آن داشته باشيم و اين همان جنبه آسيب شناسي اجتماعي كه گفتيد، مي تواند باشد. كمبود و دوري از واقعياتي كه تبديل به خيال و خرافه مي شود و باعث روند توقف افكار و تكامل ما مي گردد و در صورت عميق بودن مسأله، موجبات انحطاط فردي و اجتماعي ما را نيز فراهم مي آورد.
* ايام محرم به گونه اي تداعي كننده فريضه اي چون حج است. چرا كه تمامي طبقات را در يك واكنش و احساس مشترك قرار مي دهد. آيا از بعد روان شناختي جامعه، مي توان تحليلي را در اين باره داشت؟
- شايد يكي از بحث هاي خيلي جدي كه در رابطه با ماندگاري انقلاب اسلامي مطرح است، آن است كه با سنت هاي اجتماعي گره خورده است. حج هم يك سنت اجتماعي است. خانه كعبه،  در عين حال كه خانه خداست،  اما خانه مردم است. در واقع در آنجا يك بعد انساني توجه مي شود. اينكه انسان ها در گروه، خاصيتي را از خود نشان مي دهند كه در زمان دور بودن از جمع نمي توان نظير  آن را مشاهده كرد. تجمع و به وحدت رسيدن افراد در خانه خدا را مي توان دليل همين موضوع قرار داد. در فريضه اي مانند حج، وجه اجتماعي افراد بارز مي شود و وحدت اتفاق اجتماعي رخ مي دهد كه نظير آن را در هيچ كجاي دنيا نمي توان ملاحظه كرد. و اين همان نكته مهمي است كه در كارهاي گروهي صورت گرفته در محرم، به چشم مي خورد.

روايت خنياگران عشق
هوشنگ صدفي
پاسداشت مناسبت هاي ملي- مذهبي در طول سال ها هميشه با نوعي از خرده  فرهنگ هاي بومي در هم آميخته است، از اين رو يادمان هر يك از مناسبت هاي مذهبي با توجه به نوع فرهنگ و قوميت ها متفاوت به نظر مي رسد، در طول اين سال ها نيز مراجع مذهبي و محققان علمي تلاش كرده اند بدون خدشه دار كردن اين خرده فرهنگ ها آن را جزئي از فرهنگ بومي مناطق ايران محسوب كنند. از اين رو عزاداري ما در محرم و صفر نيز از اين قاعده مستثني نبوده است، با اين حال در برخي موارد از جمله آئين قمه زني و يا مراسمي كه شائبه خودآزاري و يا آسيب  رساندن به عزاداران حسيني را در پي دارد مورد انتقاد قرار گرفته است. جداي از هر نوع نگرشي به اين نوع عزاداري هاي سنتي و بومي، مي توان از منظر مردم شناسي نيز به اين نوع عزاداري هاي سنتي پرداخت. چيستي شكل گيري اين عزاداري ها در ميان نوجوانان و جوانان به طور اخص و يا مردم به طور اعم مي تواند پاسخگوي پرسش هاي متنوع منتقدان باشد. در اين مطلب درصدد نيستيم به خاستگاه جامعه شناختي اين نوع عزاداري هاي سنتي باشيم ولي مي توانيم بگوئيم با تمامي تفاوت هاي قومي و زباني، هم در رثاي «حماسه سازان كربلا» با يك زبان جهاني مي گويند و مي سرايند.
عزاداري صبح دم و بيل و منتيل
با فرارسيدن ايام ماه محرم ، دوستداران آئين  هاي سنتي عزاداري امام حسين (ع) در جنوب سعي مي كنند خود را به «بندر ريگ» يكي از توابع استان بوشهر برسانند. در اين منطقه آئين هاي «صبح دم» و تعزيه «بيل و منتيل» هواخواهاني دارد. آئين مذهبي «صبح دم يا صبح رو سياه» در شب عاشورا با حضور گسترده مردم در حسينيه ها و مساجد از نيمه شب تا هنگام اذان صبح برگزار مي شود. به باور مردم «بندر ريگ» در اين شب به ياران امام حسين(ع) الهام مي شود كه فردا به شهادت خواهند رسيد، از اين رو عاشقان سالار شهيدان، آن شب را به راز و نياز با خداي خود مشغول مي شوند.
در اين شب كه در امتداد شب احياء است، شركت كنندگان عزادارحسيني قبل از اذان صبح با تاريك كردن محل تعزيه به سردادن نوحه اي بدين مضمون مي پردازند: اي صبح رو سياه به چه رو مي شوي سفيد كه فردا، حسين تشنه لب مي شود شهيد.
آئين بيل و منتيل نيز به نوعي برگرفته از عزاداري «طايفه بني اسد» بعد از شهادت ياران امام حسين(ع) است، اين آئين عزاداري در قالب تعزيه و در روز سوم پس از شهادت امام حسين(ع) برگزار مي شود. براساس اين باور آئيني، تعدادي از زنان طايفه بني اسد هنگام عبور از كنار رودخانه فرات با اجساد نوراني روبه رو مي شوند، اين زنان وقتي با جواب رد مردان قبيله براي خاكسپاري اجساد شهدا مواجه مي شوند، خود به تنهايي شهدا را به خاك مي سپارند.
بي گمان چنين رفتارهاي مذهبي مي تواند گوشه اي از باورهاي مردم خطه جنوب را به نمايش بگذارد. دهه محرم در آبادان به شكل ديگري ورق مي خورد، برافراشته شدن بيرق هاي سياه بر سر درخانه ها و مغازه ها در اين شهر جنوبي، نشان از حضور دهه محرم دارد، زنان در اين منطقه بيشتر به سوگواري در خانه هاي خود مي پردازند، آنگاه با دعوت از يك فرد با عنوان «ملايه» (مرثيه خوان) به همراهي همسايه ها به سوگواري حسيني مي پردازند.
از سويي ديگر مردان آبادان نيز با برپايي دستجات عزاداري و مشكي پوش كردن حسينيه ها و تكايا با پارچه ها و پرچم هاي سياه و آراستن منبر با پارچه سبز، به پيشواز عزاداري امام حسين(ع) و يارانش مي شتابند، اغلب مردان عزادار در صفوفي منسجم و با خواندن اشعار دسته جمعي در قالب «مقتل خواني» به پايكوبي و سينه زني حماسي مي پردازند، در اين شيوه مردان با پاي كوفتن و سرودن اشعار حماسي در وصف دلاوري حضرت عباس(س) و امام حسين(ع) و شهداي كربلا به نوعي «يزله» مي پردازند.
پس از مراسم مقتل خواني، دسته هاي عزادار از حسينيه اي به حسينيه ديگر حركت مي كنند و در مواجهه با هم در غم از دست دادن شهداي كربلا ابراز همدردي مي كنند.
اما سنت جاويد عاشقان امام حسين(ع) در كرمان با شكوه خاصي در خيمه حسيني مجلس روضه خانه «سيد خوشرو» برگزار مي شود. اين مجلس به اعتبار مرحوم آقا سيد حسين خوشرو كه از سادات مورد احترام مردم كرمان است از حدود سال ۱۳۰۰ هجري شمسي در منزل شخصي او تشكيل مي شود. به روايت پيشينيان اين خانه ابتدا متعلق به داراب زرتشتي بوده كه از همان آغاز زندگي به كارهاي خير و نيكي مي پرداخته است و از ارادتمندان حضرت سيدالشهدا بوده است.
در روزهاي تاسوعا و عاشورا كليه دسته هاي عزاداري يكي پس از ديگري وارد اين منزل شده و مداحان با نوحه خواني به همراه حاضران در «روضه خانه سيد خوشرو» به عزاداري مي پردازند، سپس با خروج از منزل هر دسته حسيني به نوبت در اين خيمه حسيني رفت و آمد مي كنند. به روايت نياكان زرتشتي كرماني، از آنجا كه حضرت امام حسين(ع) شهربانو دختر يزدگرد پادشاه ايران زمين را به همسري برگزيد به همين مناسبت نسبت به ايام سوگواري حضرت امام حسين(ع) ارادت خاصي از خود نشان مي دهند.
نخل گرداني
در اين آئين، نخل كه نمادي از تابوت پيكر مطهر امام حسين(ع) است بر روي دست گرفته مي شود و مردم پشت سر اين نخل با زدن به سر و سينه با نوحه خواني به راه مي افتند. سنگيني نخل و حمل آن با فرياد يا حسين چنان شور و هيجاني در ميان عزاداران حسيني ايجاد مي كند كه آنان را به گريه وامي دارد از اين رو هر شخص عزادار حسيني دوست دارد با تحمل سنگيني بيشتر نخل بر دوش ارادت خود را ابراز كند.
«نخل گرداني» از جمله آئين هاي ديرپاي ماه محرم در كاشان است كه هنوز هم در اين شهر رواج دارد و در ميان مردم اين شهرستان از احترام بالايي برخوردار است. در كاشان چندين نخل وجود دارد اما بزرگترين و مهم ترين نخل كه در ميان مردم از حرمت و قداست خاصي برخوردار است «نخل سرپره» هيأت عزاداران حسيني است. در شب عاشورا اين نخل در چند هيأت مذهبي معروف و قديمي شهر گردانده مي شود و در عصر عاشورا اين نخل طي آئيني به بازار شهر منتقل مي شود.
در روز عاشورا حاجت مندان به پاي نخل مي آيند و پس از حاجت خواستن و ارتباط روحاني با سالار شهيدان به دنبال نخل سينه زنان به سوي بازار شهر مي روند.
آئين نخل گرداني در نقاط مركزي ايران و شرق كشور نيز هواخواهاني دارد، برخي از عزاداران حسيني علاقه مند هستند كه مراسم نخل گرداني در روستاي ابيانه از توابع كاشان را نظاره گر باشند.
مازندراني ها نيز در روستاي «نوا» از توابع شهر آمل از اين فرهنگ سوگواري بي نصيب نيستند، از روز اول تا هفتم محرم، مردم اين روستا كليه نذورات خود را براي مراسم نخل گرداني جمع آوري مي كنند، آنگاه در روز هفتم محرم اهالي روستاي «نوا» و روستاهاي همجوار به كنار نخل رفته و به آن سلام مي كنند. در روز هشتم محرم هيأت هاي عزاداري حسيني نخل روستاي نوا را بيرون آورده و در محله ها مي چرخانند، در طول اين مدت اهالي روستا نيز در پي نخل حركت مي كنند.
نخل را به در هر خانه اي از اهالي روستا مي برند، صاحب خانه نذورات خود را از قبيل شربت، خرما يا شير را بين عزاداران حسيني توزيع مي كنند. اما در شامگاه خونين عاشورا، كه شام غريبان شهداي كربلاست نخل گرداني روايت ديگري دارد، همه مردم روستاي نوا پا برهنه و شمع به دست نخل را به امامزاده محل مي برند و تا صبح به سينه زني و عزاداري حماسه سازان دشت نينوا مي پردازند.
در ميان مردم سوگوار سرزمين پهناور ايران، نمادهاي آب، خيمه، تابوت، اسب، گهواره، پرچم و هر نشانه اي كه نمايانگر قتلگاه حسينيان است مي تواند به عنوان يك خرده فرهنگ خاص جايگاه خود را در بين عاشقان حسيني باز كند، همه ما عزاداران اردبيل را با سرهاي تراشيده و كفن هاي سفيد مي شناسيم اما مدتي است كه اين نوع عزاداري به دليل آسيب ديدن عزاداران امام حسين(ع) مطرود شده است. بنابر اين آنان با آغاز دهه اول ماه محرم، با آئين طشت گذاري به پيشواز لب تشنگان نهر فرات مي شتابند. در اين آئين سنتي، دسته هاي سينه زني و زنجير زني در مساجد و تكايا به ياد لب تشنگان نهر فرات مشكي را پر از آب كرده و آن را همراه با طشتي از جنس مس كه به طور معمول بر دوش ريش سفيدان محل حمل مي شود چند دور در فضاي مسجد محله مي گردانند، آنگاه عزاداران حسيني طشت را در مكان خاصي از مسجد قرار مي دهند و با شمايل و شمع هاي فروزان و تصاوير ائمه اطهار(ع) آن را تزئين مي كنند. به باور مردم اين خطه، اين نوع آئين به گونه اي خاص، خاطره تشنگي امام حسين(ع) و ياران باوفايش را در اذهان زنده مي كند.
«علم بندي» يكي ديگر از آئين هاي قديمي و اختصاصي مردم مراغه است كه به ياد علمدار دشت خونين كربلا حضرت عباس(ع) برافراشته مي شود. علم از لوله هاي بلندي تشكيل شده كه ارتفاع برخي از اين علم ها به بيش از ۴۵ متر مي رسد. قبل از برپايي علم اقشار مختلف مردم كه حاجتي دارند براي برآورده شدن نذر روسري، پارچه و شال به علم مي بندند به گونه اي كه تمام طول علم با پارچه هاي رنگارنگ پوشيده مي شود. در موقع برپايي علم صدها راس گوسفند كه براي اين روز خاص تدارك ديده شده است در پاي علم قرباني مي شود.
خطه آذربايجان با آئين هاي طشت گذاري، علم بندي، گهواره  گرداني،  ذوالجناح و در نهايت مراسم شاخساي و تعزيه گرداني از تنوع خاصي در زمينه خرده فرهنگ هاي سوگواري دهه محرم برخوردار است.اما عزاداران حسيني در بخش «تازه شهر» اطراف شهر سلماس «آئين شاخ سي واخ سي» را با شور و شوق خاصي برگزار مي كنند. اين بخش از سال هاي دور در طول ماه محرم پذيراي خيل زيادي از مسافران و عزاداران حسيني روستاهاي همجوار و شهرهاي نزديك به آن است.
سابق براين در اين دهكده تعزيه گردانان پيشكسوت با برپايي ده مجلس از تعزيه هاي دهه محرم در مسجد جامع، تماشاگران زيادي را به سوي خود جذب مي كردند، اما با گذشت زمان و فوت برخي از تعزيه خوانان پيش كسوت هم اينك تعزيه خواني به سه مجلس در طول دهه محرم كاهش يافته است. اما يكي از ويژگي اين بخش، تربيت جوانان علاقه مند به تعزيه خواني است، به همين خاطر به جز بخش تازه شهر، برخي از تربيت يافتگان اين مجالس تعزيه گرداني در شهر سلماس و روستاهاي اطراف نيز به اجراي امر تعزيه مي پردازند.
اهالي بخش تازه شهر به نيت سال هاي دور همه غريبه ها را با اشك چشم و زبان گرم خود به ميهماني ناهار به خانه هاي خود مي برند، عصر روز عاشورا غوغايي ديگر برپا مي شود تمامي دسته هاي سينه زني روستاهاي همجوار براي عرض ارادت به خاندان امامت با دسته هاي عزادار حسيني سر و سينه زنان به سوي امامزاده بخش مي شتابند، در اين امامزاده  ۴ تن از فرزندان امام علي النقي در بقعه متبرك آرميده اند.
خرده فرهنگ هاي اين مرز و بوم تنها به اين آئين ها ختم نمي شود هر جا كه ردي از علاقه مندان به امام حسين(ع) و عاشوراي حسيني است نمادي از عزاداري و سوگواره هاي مذهبي به پاست.

ايران
ادبيات
اجتماعي
انديشه
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |