پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۳
گفت وگوي اختصاصي با جواد زرينچه
فوتبال سوپر ماركتي
010476.jpg
امير بهادري نژاد
عكس ها عليرضا بني علي
هنگامي كه جواد زرينچه را براي مصاحبه به دفتر روزنامه دعوت مي كنيم وي بدون مقدمه به انتقاد از جو حاكم بر فوتبال كشور مي پردازد و عبارت «فوتبال سوپرماركتي» را به زبان مي آورد. او معتقد است كه امروز در فوتبال ايران همه به فكر كسب درآمد هستند به همين دليل ادب و فرهنگ ورزشكاري به فراموشي سپرده شده و كمتر كسي به بخش هاي غيردرآمدزا در فوتبال (فوتبال نوجوانان و جوانان) اهميت مي دهد. زرينچه همچنين از برخي برخوردهاي غيرحرفه اي كه با او صورت گرفته بسيار گله مند است و از اين كه نتوانسته از فرصت هايي كه در طول دوران بازيگري اش نصيبش شده، استفاده نمايد، ابراز پشيماني مي كند.
به هر حال كاپيتان سابق تيم ملي و يكي از بهترين مدافعان راست تاريخ فوتبال ايران افق هاي تازه اي را در حرفه مربيگري جست وجو مي كند كه چكيده دو ساعت صحبت هاي وي را با هم مي خوانيم.

* جواد زرينچه كيست؟
- متولد ۱/۵/۱۳۴۵ شهر تهران محله خزانه قلعه مرغي هستم. فوتبال را نيز از زمين هاي خاكي قلعه مرغي آغاز كردم و به طور رسمي از سال ۱۳۶۱ همراه با تيم لوكوموتيو تهران وارد فوتبال شدم. در آن زمان مربي ام آقاي گيوه اي بود. پس از سه سال بازي براي تيم جوانان و بزرگسالان اين تيم (در سال ۱۳۶۴) به تيم بوتان رفتم كه مربي اين تيم آقاي پرويز ابوطالب بود.
زماني كه در لوكوموتيو بودم، تيم استقلال به مربيگري آقاي پورحيدري با ما يك بازي انجام داد كه در آن زمان مرا پسنديد كه قرار شد دوران خدمت سربازي خود را در استقلال سپري بكنم، نيمي از سال ۱۳۶۵. اما در بدو پيوستن به استقلال، تيم ژاندارمري تشكيل شد و چون سرباز ژاندارمري بودم طبيعتاً  به اين تيم پيوستم و كار را از دسته محلات آغاز كرديم. پس از دو سال، تيم ژاندارمري از دسته محلات به دسته دوم رسيد كه خدمت سربازي ام پايان يافت.
پس از جدايي از ژاندارمري به تيم دارايي رفتم و ۱۰ روز با اين تيم تمرين كردم چون تصور مي كردم استقلالي ها ديگر مرا نمي خواهند اما مجدداً  استقلالي ها به سراغم آمدند و آبي پوش شدم.هنگامي كه وارد اين تيم شدم بازيكنان بزرگي چون چنگيز، برادران بياني، شكورزاده، نعلچگر، فريبا، مختاري فر، حاجيلو، نامجو مطلق، پرويز مظلومي و ... در اين تيم حضور داشتند، به همين دليل آقاي پورحيدري هر روز مرا در يك پست آزمايش مي كرد كه در تمام پست ها به جز دروازه باني و مهاجم به ميدان رفتم.
در سال ۱۹۶۶ در جريان يكي از بازيهاي استقلال، شكورزاده، به شدت مصدوم شد و از آن پس به عنوان مدافع ثابت سمت راست استقلال به ميدان رفتم اما در سال ۱۳۶۵ كه براي ژاندارمري بازي مي كردم مرحوم پرويز دهداري پس از استعفاي آن ۱۴ نفر من را به تيم ملي دعوت كرد و از قضا در اولين بازي مقابل كويت مرا در دفاع چپ قرار داد.
* آيا در آن زمان انتظار دعوت شدن به تيم ملي را داشتي؟
- يك روز صبح كه ساعت ۳۰/۵ صبح به پادگان نرفتم، حميد صالح زاده يكي از بازيكنان ژاندارمري گفت، بالاخره با پارتي بازي رفتي تيم ملي.
من كه نمي دانستم منظور صالح زاده چه بود بيشتر كنجكاو شدم كه صالح زاده روزنامه را به من نشان داد كه در روزنامه نام من به عنوان يكي از ۲۵ بازيكن دعوت شده به اردو چاپ شده بود. البته باز هم باور نمي كردم كه به تيم ملي دعوت شده بودم.
* پس از درگذشت مرحوم دهداري،  همه او را معلم اخلاق معرفي كردند، شما به عنوان بازيكن ايشان از نحوه مديريتش در تيم ملي برايمان صحبت كنيد.
- ايشان به اخلاق و تربيت بازيكنان بسيار اهميت مي داد اما برخوردش به هيچ عنوان خشك نبود و بيشتر از طريق آقايان وطنخواه و صالح نيا صحبت هايش را به بازيكنان منتقل مي كرد. او تأكيد خاصي بر نظم و انضباط و همكاري تيمي داشت بويژه در مسافرت هاي خارج از كشور، مرحوم دهداري به تنهايي تصميم مي گرفت و تحت تأثير نظرات بازيكنان نبود. تا زماني كه ايشان در تيم ملي بودند ما تنها مهرباني از او ديديم و تا جايي كه مي توانست مشكلات بازيكنان را حل مي كرد.
* اما براي همين مرد بزرگ چه شرايط تأسف باري را در ورزشگاه بوجود آوردند.
- در حال حاضر هم عده اي براي تأمين منافع خود به ورزشگاهها مي آيند و عليه مربي و يا بازيكن خاصي شعار مي دهند. اما در آن زمان مسأله پول هم مطرح نبود. به هر حال توهين به هر كسي در كليه شرايط محكوم است و تنها باعث شكسته شدن حرمت ها و ايجاد يأس و نااميدي در ورزشكاران مي شود.
* اين روزها كمتر كسي مانند مرحوم دهداري پيدا مي شود كه به جوانان اهميت بدهد.
- ما منكر علم روز و پيشرفته فوتبال نيستيم اما به چه بهايي بايد اين علم را وارد كنيم. ما نبايد به بهانه ورود علم روز، فرهنگ،  ادب و معرفت خود را فراموش كنيم. به نظرم در كنار استفاده از علم روز بايد ادب و فرهنگ خود را نيز حفظ نماييم. اگر مي خواهيم مربي خارجي بياوريم، به سراغ مربي اي بروم كه براي فوتبال ما سودمند باشد. به هر حال چنين مسائل ضد و نقيضي بايد در ورزش ما مشخص و شكافته شود تا ببينيم واقعاً  به دنبال چه چيزي هستيم. آيا بايد دل خود را به تك ستاره هايي چون علي كريمي و ايمان مبعلي خوش كنيم كه از دل باشگاهها بيرون مي آيند و يا به دنبال انجام يك كار اساسي باشيم. البته با هر كسي كه صحبت مي كنيم مي گويد ما بايد تيم هاي پايه را تقويت كنيم. اما اين تيم ها را چه كسي بايد تقويت كنند. تقويت فوتبال پايه وظيفه باشگاهها است و فدراسيون فوتبال بايد باشگاهها را ملزم به انجام چنين كاري نمايد.
تا زماني كه ليگ حرفه اي براي جوانان و نوجوانان راه اندازي نكنيم، فوتبال ايران پيشرفت نخواهد كرد.
* چرا كمتر باشگاهي توجه به فوتبال پايه دارد؟
- چون از لحاظ اقتصادي براي آنان درآمدزا نيست. اگر يك مربي شاغل در ليگ برتر بداند در صورت مربيگري در تيم هاي پايه نيز همان ۱۰۰ ميليون تومان دستمزد را دريافت خواهد كرد به طور حتم تمايل بيشتري براي كار با بازيكنان جوانان و نوجوانان در مقايسه با تيم هاي بزرگسال خواهد داشت.
در ايران هيچ مديري وجود ندارد كه علاقه  مند به سرمايه گذاري و فعاليت در فوتبال پايه باشد.
010470.jpg
جام جهاني ۱۹۹۸ : زرينچه در بازي با آلمان
عكس : سايت گتي ايميجز
* آيا فكر نمي كنيد كه ريشه اين معضل نبود امنيت شغلي براي مديران است چون آنها مي دانند حداكثر عمر مديريت آنان سه سال خواهد بود؟
- به نظرم اگر مديران وظيفه خود را تنها قهرماني در ليگ برتر و راهيابي به جام باشگاههاي آسيا بدانند به نظرم بهتر است كه اين ورزش را تعطيل بكنيم. در واقع همين طرز تفكر باعث شده تا هر ۲۰ سال يك بار به جام جهاني برويم. ما بايد هدفمان حضورهاي متوالي در جام جهاني و قهرماني هاي متوالي در جام ملتهاي آسيا باشد.مادامي كه در فوتبال پايه سرمايه گذاري صورت نگيرد بعيد است زودتر از ۱۶ سال يك بار به جام جهاني برسيم.
اگر باشگاهي مثل صبا باتري همين الان تعدادي بازيكن جوان و مستعد را جذب كند و سه سال آنها را آموزش دهد آنگاه از سال چهارم مي تواند از وجود همين بازيكنان در تيم بزرگسالان استفاده نمايد. فراموش نكنيم كه بازيكنان جوان بسيار قانع هستند مثلاً  مي توان با ۵ ميليون پول پيش و ماهي ۲۰۰ هزار تومان حقوق، آنها را جذب كرد.
* اما سؤال اين است، آيا صبا باتري مي داند تا چه زماني تيمداري خواهد كرد؟
- ببينيد، مشكل همين است. ابتدا بايد چنين مسائلي را حل كنيم تا با تعويض مديريت ها، سياستهاي ورزشي تغيير نكند. در گذشته اي نه چندان دور نيروي هوايي و زميني صاحب بهترين تيم ها از فوتبال ايران بودند اما فعاليت آنها در حال حاضر محدود است.
* به هر حال اين گونه به نظر مي رسد كه دولتي بودن باشگاهها مشكل اصلي است.
- باشگاهها بايد در زمينه خصوصي شدن گام بردارند البته نمي توان در طول يك سال اين كار را انجام داد بلكه ابتدا بايد اسپانسر هاي قوي و شركت هاي علاقه مند به ورزش را بيابند.
* شما پس از ناكامي در بازيهاي آسيايي ۱۹۹۲ هيروشيما در مسابقات مقدماتي جام جهاني ۱۹۹۴ شركت كرديد كه متأسفانه تيم ملي با آن نوسانات شديد از راهيابي به جام جهاني محروم شد.
- پيش از آغاز بازيهاي مقدماتي، ديدارهاي تداركاتي بسيار خوبي با تيم هاي اروپايي چون هامبورگ و كلن انجام داديم و براي صعود به جام جهاني كاملاً  اميدوار بوديم اما زود رفتنمان به قطر و انجام تمرين در صبح و بعدازظهر در هواي سنگين اين كشور قواي جسماني بازيكنان را تحليل برد. به گونه اي كه بازيكنان دوست داشتند در زمين خوب بازي كنند اما توان جسماني نداشتند.
* اما غلامپور نيز در آن بازيها پراشتباه بود؟
- در فوتبال چنين وقايعي رخ مي دهد اما نمي توان تنها يك نفر را به عنوان مقصر معرفي كرد.
* در اواخر دهه ۶۰ كه در استقلال بازي مي كرديد، دستمزد شما چقدر بود؟
- من كه بازيكن جوان تيم بودم و در تيم ملي بازي مي كردم، ۶۰ هزار تومان براي يك فصل مي گرفتم كه حداكثر دستمزد ۱۰۰ هزار تومان بود كه بازيكناني چون شاهرخ بياني مي گرفتند.
* آيا به همين دليل در سال ۷۰ از استقلال جدا شديد و به كشاورز رفتيد؟
- در آن زمان پسر بزرگ خانواده ام بودم و در تلاش براي تشكيل خانواده اما هيچ پولي نداشتم به همين دليل پيشنهادهاي مالي و قابل توجه كشاورز را پذيرفتم.
* حقوق شما در تيم ملي چقدر بود؟
- قابل مقايسه با امروز نبود. در آن زمان مثلاً براي دو هفته سفر به چين ۵۰ دلار مي گرفتيم، اما امروزه بازيكنان تيم ملي با تساوي مقابل تايلند در تهران ۲ هزار دلار مي گيرند.
* پيشنهاد مالي تيم كشاورز تا چقدر قابل توجه بود؟
- يك قطعه زمين به من در سوهانك دادند كه هنوز هم تفكيك نشده است اما چون نتوانستم زمين را بفروشم آن را پس دادم و به ازاي دو سال قرارداد، سه ميليون تومان گرفتم و با دريافت چند وام يك خانه ۱۱۵ متري در منطقه صادقيه خريدم.
* پس از انحلال تيم كشاورز مجدداً به استقلال برگشتيد؟
- در آن زمان استقلال به دسته سوم سقوط كرده بود و به همين دليل از نو شروع كرديم. همراه با بازيكناني چون قلعه نويي و ورمزيار تيم را به دسته اول بازگردانديم.
* اما مشكلات شما با استقلال در فصل ۸۰-۱۳۷۹ آغاز شد.
- بعد از قهرماني با تيم ملي در بازي هاي آسيايي تايلند، صاحب دختر شدم كه متأسفانه وي با افت قند خون مواجه بود و ذهن من را مشغول كرد. دقيقاً در همان زمان بحراني استقلالي ها از من خواستند كه از دنياي بازيگري كناره گيري كنم و مربي بشوم. به هر حال با اين روحيه خراب همراه با استقلال به مرحله پاياني رقابت هاي جام باشگاه هاي آسيا در عربستان رفتم كه در آنجا بازي هاي خوبي انجام ندادم. به همين دليل مسئولان باشگاه استقلال مرا كنار گذاشتند. حتي گروهي از تماشاگرنماها عليه من در فرودگاه شعار دادند.
پس از اين وقايع پزشكان اعلام كردند كه بايد دخترم را براي عمل جراحي پانكراس به انگليس و يا آمريكا ببرم. به هر حال مقدمات سفر خانواده ام به آمريكا مهيا  شد كه ناگهان موضوع سفر تيم ملي به آمريكا و انجام بازي دوستانه با تيم ملي آن كشور مطرح گرديد.
من قبل از سفر به آمريكا مقداري از اسباب منزل را فروختم و در حدود ۸۰ هزار دلار براي هزينه درمان دخترم جمع آوري كردم و اين مبلغ را به آمريكا بردم. در آنجا با مكزيك، آمريكا و اكوادور بازي كرديم كه كاپيتان تيم ملي بودم. پس از پايان اين بازي  از كادر فني تيم ملي و رئيس فدراسيون اجازه خواستم كه در آمريكا بمانم چون قرار بود چند روز بعد خانواده ام نيز به آمريكا بيايند اما حاشيه سازان شايعه كردند، زرينچه از كشور پول خارج كرده و قصد دارد همراه خانواده اش پناهنده شود. من در آمريكا به نماينده حراست سازمان تربيت بدني گفتم، من زماني كه ۱۹ ساله بودم و تشكيل خانواده نداده بودم پناهنده نشدم چون مردم كشورم را دوست داشتم، پس حالا با سه فرزند و ۳۲ سال سن دليلي براي پناهندگي ندارم. به ويژه اينكه ويزاي رسمي در گذرنامه خود دارم.
به هرحال در آمريكا ماندم و عمل جراحي روي دخترم صورت گرفت و پس از ۶ ماه پزشكان اعلام كردند كه او ديگر مشكلي ندارد و به ايران بازگشتيم.
در بازگشت به ايران، فتح الله زاده با من تماس گرفت و گفت قصد دارد كخ را بياورد كه او يك دستيار جوان در كنار خود مي خواهد كه استقلالي ها مرا معرفي كردند.
010461.jpg
زرينچه در جام جهاني فرانسه در انديشه بازي با يوگسلاوي
* رابطه شما با كخ چگونه بود؟
- رابطه بسيار خوبي داشتيم، اما پس از مدت كوتاهي اين رابطه تيره و تار شد چون حرف هاي مرا به اشتباه به كخ انتقال مي دادند. به هرحال به من و پرويز برومند گفتند كه ديگر در تمرين حاضر نشويم.
كخ مربي خوب و با دانشي بود كه به ۵ سال زمان براي ايجاد تحول نياز داشت.
پس از اخراج كخ، ۷ بازي استقلال باقي مانده بود و هيچ كس حاضر نبود در اين چند بازي هدايت استقلال را برعهده بگيرد. اما چون همواره بدون نقشه قبلي تصميم مي گرفتم مجدداً پيشنهاد باشگاه را براي همكاري مجدد پذيرفتم. البته اعضاي خانواده ام مرا از پيوستن به استقلال با توجه به وقايع گذشته منع كردند اما چون استقلال را دوست داشتم با آقاي پورحيدري به هدايت استقلال پرداختيم. البته پس از ناكامي در سه يا چهار بازي استعفا دادم. از من خواستند كه تا پايان فصل بمانم. به هر حال با جدايي فتح الله زاده از استقلال تمام برنامه هاي ما براي فصل بعد منتفي شد و مديريت جديد نيز كادر جديدي را براي هدايت تيم انتخاب كرد.
* چگونه شد كه به صباباتري رفتيد؟
- آقاي مظلومي با من تماس گرفت و خواست به عنوان دستيار وي در اين تيم دسته دومي مشغول به كار شوم. اما پس از گذشت چند بازي تصميم گرفتم كه به عنوان بازيكن به ميدان بروم چون در داخل زمين بازدهي بيشتري براي اين تيم داشتم.
* چرا شما پيش از هفته شانزدهم از كار بركنار شديد؟
- انتقاد از عملكرد مربي خارجي تيم منجر به بركناري ام شد.
* اما زيوادينوويچ مربي بزرگ و شناخته شده اي است؟
- هر مربي صاحب راه و روشي خاص براي كار است اما او مربي بسيار شكاكي بود و به همه شك داشت.
در دو ماهي كه او در صباباتري كار كرد من تنها نگاه مي كردم چون از من خواسته بودند كه دخالت نكنم. تنها حسن استفاده از مربي خارجي اين است كه بازيكنان منضبط تر مي شوند در صورتيكه بازيكنان از رفاقت مربيان ايراني سوءاستفاده مي كنند.
* چرا صبا باتري تا كنون موفق نبوده است؟
- به نظرم يارگيري در ابتداي فصل چندان منطقي صورت نگرفت. مثلاً من پيشنهاد مي دادم كه يك بازيكن ۲۸ ساله را براي فلان پست استخدام كنيم كه آنها مي گفتند بازيكن ۲۸ ساله پير است اما چند روز بعد بازيكني بالاي ۳۰ سال را براي همان پست مي گرفتند. جايگاه فعلي در جدول رده بندي حق صباباتري نيست و نمي بايست به تركيب فصل پيش دست مي زديم.
* فراموش كرديم در مورد جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه صحبت بكنيم.
- پيش از جام جهاني با آنكه در اوج بودم اما در تيم ملي جايي نداشتم كه فشار تماشاگران و مطبوعات باعث شد تا مرا به تيم ملي دعوت بكنند. در بازي هاي دوستانه چهار جانبه تهران، ايويچ از من استفاده نكرد كه تيم ايران دو برصفر شكست خورد اما ناگهان تصميم گرفت در بازي بعدي مقابل جاماييكا از من استفاده بكند كه پس از اين بازي ايويچ در لابي هتل به سرپرست آن زمان استقلال گفته بود، حيف كه زرينچه تجربه بازي ملي ندارد وگرنه او را به جام جهاني مي بردم.
ببينيد كه تا چه اندازه به او اطلاعات غلط داده بودند چون در آن زمان ۸۰ بازي ملي داشتم پس از اين اتفاق، نظر ايويچ نسبت به من تغيير كرد، تمريناتي برايم در نظر گرفت كه به شرايط آرماني بازگشتم
* چه اتفاقاتي در رم رخ داد كه منجر به بركناري ايويچ گرديد؟
- او در آن بازي قصد آزمايش داشت .مثلاً خاكپور را در دفاع راست گذاشت، افشين را در دفاع چپ و مرا در دفاع وسط كه اين آزمايش ها جواب نداد و به دليل قضاوت ضعيف داور، گل هاي بدي كه دريافت كرديم، شكست سنگيني را متحمل شديم.
* يعني بازيكنان كم كاري نكردند؟
- خير
* به هر حال حيف شد كه او را از دست داديم.
- دقيقاًٍ،  مربي بسيار خوبي بود و نتايجي كه در جام جهاني گرفتيم نتايج تمرينات ايويچ بود. او ابتدا روي تمرينات تاكتيكي كار كرد، اما متوجه شد كه بازيكنان كشش ندارند به همين دليل به تمرينات بدنسازي روي آورد و با تمرينات او فوتبال آبرومندانه اي در جام جهاني انجام داديم.
* پس از بازي با آمريكا در اردوي تيم ملي مشكل بوجود آمد؟
- خير و حتي شكست ما مقابل آلمان كاملاً طبيعي بود. چون آنها از ابتدا تلاش داشتند فضاي سمت چپ ما را خالي كنند كه هر دو گل آنان از جناح چپ شكل گرفت. همچنين ما تمام انگيزه و توان خود را در بازي با آمريكا خرج كرده بوديم و اگر همان انگيزه را مقابل آلمان داشتيم، شكست نمي خورديم.
به هر حال پيش از جام جهاني روزهاي بسيار پرهياهويي را پشت سرگذاشتيم چون به بازيكنان تيم اتهام جاسوسي مي زدند و مدعي بودند كه آنها اخبار اردو را به مطبوعات مي دهند.
* آيا واقعاً در اردو جاسوس وجود داشت؟
- نه، نه، چون فقط دو ساعت تمرين مي كرديم و در اردو خبري نبود كه بازيكني بخواهد جاسوسي بكند.
* با آنكه در بازي با استراليا حضور نداشتيد چه خاطره اي از بازي در ملبورن داريد؟
- من روي نيمكت ذخيره ها بودم و فكر نكنم كه اين بازي هرگز تكرار شود چون مي بايست تا دقيقه ۷ حداقل ۵ گل مي خورديم. به هر حال خواست خدا بود كه پيروز شديم.
* آيا پس از جام جهاني به گونه شايسته اي از شما تقدير به عمل آمد؟
- ما كه چيزي نديديم. پس از جام جهاني اغلب بچه هاي تيم به دنبال خانه دار شدن از سهميه دولتي بودند اما به نتيجه اي نرسيديم و اعلام كردند تنها مي توانيم يك خودرو خارجي وارد كنيم كه اين مجوز ورود را دلالان ۲۰ ميليون تومان خريداري مي كردند اما چون اطلاعات كافي نداشتم نتوانستم از اين امتياز استفاده بكنم.
* چرا شما از موقعيت خود براي انجام كارهاي اقتصادي استفاده نكرديد؟
- من از ابتدا روحيه كاسبي نداشتم و با آنكه ارتباط خوبي داشتم هرگز نتوانستم و به خود اجازه ندادم از اين ارتباط براي انجام فعاليت هاي اقتصادي استفاده بكنم.
010467.jpg
* آيا از اين موضوع پشيمان نيستيد؟
- بله خيلي زياد چون بازيكناني كه در حد و اندازه هاي خود نبودند بيشترين استفاده را از موقعيت  هاي محدود خود بردند. اما از اينكه حق مردم را پايمال نكردم بسيار راضي هستم.
* آيا در دوران بازيگري خود پيشنهادي از تيم هاي خارجي داشتيد؟
- در سال ۷۰ يكي از دوستان آقاي كلانتري كه وكيل خانوادگي يوهان كرايف در اسپانيا بود پيشنهاد بازي در خارج را به من ارائه كرد به همين دليل فيلم بازي هاي خود را به اسپانيا فرستادم كه كرايف پس از تماشاي فيلم ها گفت كه براي بارسلونا مناسب نيستم اما امكان بازي در ساير تيم هاي دسته اول وجود دارد كه مذاكرات با تيم بيلبائو به نتيجه مثبت رسيد اما موضوع را جدي نگرفتم و اين انتقال منتفي شد.
همچنين يكبار نيز وزير كشاورزي بلغارستان كه بازي مرا در ايران ديده بود پيشنهاد بازي در زسكاصوفيه را مطرح كرد كه باز هم اين موقعيت مناسب را از دست دادم.
البته شرايط حضورم در اسپارتاك مسكو و العين امارات نيز فراهم شد كه هيچ يك از اين انتقالات صورت نگرفت.
* آيا انتظارات شما از فوتبال برآورده شده است؟
- متأسفانه به جاي قدرداني از زحماتم، كاري كردند كه گرفتار و اسير بشوم كه متأسفانه در ورزش ما از اين قبيل مسائل بسيار زياد ديده مي شود كه علت اصلي آن مادي شدن ورزش است.
پولدار شدن مربي و بازيكن خوب است اما نه به هر قيمتي. مربيان و مديران تيم ها نبايد با تصميمات عجولانه و نسنجيده خود باعث نابودي زندگي بازيكنان باسابقه، زحمتكش و .... بشوند. مديراني كه بازيكني مثل زرينچه را پس از ۱۷ سال از تيم اخراج مي كنند فكر نمي كنند كه او زندگي خود را از كجا تأمين خواهد كرد و آيا گرفتار رفقاي ناباب خواهد شد يا خير . چه بسيار بازيكناني كه اين گونه اسير اعتياد شده اند.
* آيا قصد داريد مجدداً به عنوان بازيكن به ميادين فوتبال برگرديد؟
- من در فصل جاري تمرينات بسيار خوبي را انجام دادم اما به دلايلي بازي نكردم. حتي نتيجه تست بيومكس كه انجام دادم ۵۲ يا ۵۳ بود در حالي كه برخي از بازيكنان تيم ملي در اين تست نمره ۴۵ را گرفته بودند.
* جريان بازي خداحافظي شما چه شد؟
- براساس صبحت هايي كه با حميد استيلي انجام داده بوديم قرار بود در بازي برگشت پرسپوليس و استقلال خداحافظي بكنيم كه حتي موافقت سازمان تربيت بدني و فدراسيون فوتبال را نيز جلب كرده بوديم، اما باشگاه استقلال با اين موضوع مخالفت كرد. بعضي ها در تيم استقلال دوست نداشتند كه در برابر دهها هزار نفر از تماشاگران اين تيم خداحافظي بكنيم.
* پس چه زماني خداحافظي خواهيد كرد؟
- هنوز مشخص نيست، شايد فدراسيون فوتبال و يا باشگاه استقلال از يك تيم بزرگ خارجي دعوت كنند و من و حميد استيلي در آن بازي خداحافظي بكنيم.
* نظرت در مورد بازي فرداي پرسپوليس و استقلال چيست؟
- درست است كه اين ديدار سه امتياز دارد، اما تبعات آن براي تماشاگران دوتيم بسيار مهم است. هر تيمي كه در اين ديدار در منطقه يك سوم دفاعي خود كمتر اشتباه بكند پيروز خواهد شد. با آنكه پرسپوليس از لحاظ آماري عملكرد بهتري نسبت به استقلال در فصل جاري داشته اما دوست دارم استقلال در بازي جمعه پيروز بشود.
* در حال حاضر مسئولان و يا كادر فني تيم استقلال از شما كمك فكري مي گيرند يا خير و يا اصلاً با شما تماس دارند؟
- خير، ارتباط زيادي با آنها ندارم.
* اما اگر از شما كمك بخواهند چطور؟
- همه جواد زرينچه را به عنوان يك استقلالي مي شناسند. صرفنظر از اينكه در كدام تيم فعاليت مي كند به همين دليل طبيعي است كه به تيم محبوب خود كمك كنم كما اينكه در بحراني ترين شرايط اين كار را انجام دادم.
* وضعيت استقلال را در حال حاضر چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- تيم خوبي است اما اين تيم با ۵۰ درصد توان خود كار مي كند. اگر از لحاظ روحي و رواني بازيكنان اين تيم تقويت بشوند استقلال بهتر نتيجه خواهد گرفت.
* آيا امروزه بازيكن كم حاشيه اي مانند جواد زرينچه در فوتبال ما دوام خواهد آورد؟
- بسيار دشوار است البته وظيفه سرپرست و مربي تيم است كه از چنين بازيكناني حمايت بكنند. اين روزها همگان مي گويند كه ورزش ايران مملو از حاشيه است اما بايد پرسيد حاشيه را چه كساني مي سازند. يك تيم ورزشي از تداركات، بازيكن، كادر فني، سرپرستي و مديريت تشكيل شده است كه اگر اين گروه ها حق را ناحق نكنند ورزش اسير حاشيه نخواهد شد. اگر رفتار اين گروه ها كنترل شده نباشد، بازيكنان كم حاشيه نمي توانند در اين سيستم دوام بياورند.
* جو ناسالم ورزشگاهها را چگونه بايد تصفيه كرد؟
- اين مشكل در تمام دنيا وجود دارد چون تيم ها هزينه هاي هنگفتي را براي قهرمان شدن متحمل مي شوند و حتي حاضرند از طريق فشار تماشاگران به هدف خود برسند.
* يعني شما مي گوييد تماشاگراني كه عليه فرد و يا تيم خاصي شعار سر مي دهند توسط باشگاهها هدايت مي شوند؟
- من شخصاً گروهي از تماشاگر نماها را مي شناسم كه با دريافت پول از برخي باشگاهها به تخريب تيم ها و يا افراد خاصي مي پردازند.
* آيا تيم ملي ما به جام جهاني مي رود؟
- حالا كه شرايط تيم ملي خوب است، خيلي ها از پشت پرده بيرون آمده اند و خود را صاحب تيم ملي معرفي مي كنند ولي به نظرم زماني بايد به ياري تيم ملي آمد كه مشكل دارد نه اينكه آن زمان اين افراد خود را پنهان بكنند. با آنكه تيم ملي در گروه خوبي قرار گرفته اما كارش بسيار دشوار است و سه تيم ديگر به اندازه ايران شانس دارند. در اين راه هرچه اطراف تيم خلوت تر باشد بهتر نتيجه خواهيم گرفت.
* عملكرد برانكو چگونه است؟
- من تاكنون تمرينات ايشان را نديده ام اما مربي خوش شانسي است كه معمولاً آدم هاي خوش شانس انسانهاي خوبي هستند.
* ارتباط شما با علي دايي در صباباتري چگونه بود؟
- رابطه آنچناني نداشتيم و در حد سلام و احوالپرسي بود البته هيچ مشكلي با هم نداشتيم. به هر حال سن و سال در فوتبال مطرح نيست و شايد يك بازيكن بالاي ۳۰ سال بسيار بهتر از بازيكنان جوانتر بازي كند. به هر حال شخصاً معتقدم كه فوتبال ما در حال استفاده از نام دايي است و يك علي دايي آماده مي تواند بازدهي مثبت براي تيم ملي داشته باشد.
* آيا دايي در تمرينات صباباتري با انگيزه ظاهر مي شد؟
- تا روزي كه من در تيم بودم بسيار جدي تمرين مي كرد. او به دليل بازي در تيم هاي اروپايي كاملاً مي داند كه سخت ترين روزهاي يك بازيكن بايد روزهاي تمرين باشد و روز بازي آنها روز راحت بازيكن است.
* در پست دفاع راست آيا بازيكني در سطح جواد زرينچه داريم؟
- در سالهاي اخير حسين كعبي از همه موفق تر بوده است.
* با عابدزاده ارتباط داريد؟
- يكي دو بار با او ملاقات كرده ام و خدا را شكر كه سلامتي اش را مجدداً به دست آورده است. او بازيكن زحمتكشي است و به دليل صراحت در گفتارش مانند من لطمه خورده است.
* در عمر بازيگري خود، كدام مربي و مربيان را بهتر از ديگران ديديد؟
- پورحيدري كه استقلال سالهاي زيادي را با او داشت. البته ناصر حجازي نيز خوب بود اما بدشانسي آورديم و جام قهرماني آسيا در تهران را از دست داديم.
* چرا دايره مربيگري در استقلال به پورحيدري، حجازي و قلعه نوعي محدود شده است؟
- استقلال و پرسپوليس به مربياني چون پورحيدري و پروين مديون هستند چون بادست خالي و جيب خودشان در بدترين شرايط به هدايت اين دو باشگاه پرداختند و نبايد از اين تيم ها دور باشند. شما بكن باوئر و رومينيگه را نگاه كنيد كه هر يك از آنها در بايرن مونيخ سمت دارند. به هر حال آرزوي من همواره اين بوده است كه پورحيدري به عنوان مديرفني و ناصرحجازي به عنوان سرمربي در استقلال فعاليت كنند و چند تن از بازيكنان قديمي استقلال نيز در كنار اين دو به مربيگري بپردازند. اگر اين گونه شود، استقلال مجدداً پويا خواهد شد.
* شما و نامجو مطلق دوقلوهاي فوتبال ايران در جناح راست بوديد، الان چطور؟
- مجيد را زياد مي بينم و با او ارتباط دارم.
* چرا فوتبال ما دفاع آخر ندارد و حتي مجبور شدند پس از محمد پنجعلي شما را در اين پست آزمايش كنند؟
- چون سازندگي در فوتبال ما وجود ندارد. براي پست هاي تخصصي مانند دفاع آخر، تمرينات تخصصي انجام نمي دهيم.
* آرزوي بعدي شما چيست؟
- نهايت آرزوي فردي كه وارد حرفه مربيگري مي شود، مربيگري در تيم ملي است اما من هنوز در اول راه هستم و بايد خيلي تلاش و مطالعه بكنم تا به تيم ملي برسم.
* حرف باقي مانده؟
- صاحبان اصلي فوتبال و به ويژه باشگاه استقلال، تماشاگران هستند و اگر من زرينچه شدم به دليل تشويق ها آنها بود. متأسفم كه نمي توانم محبت هاي آنها را جبران كنم.
010464.jpg
حرف هاي تلگرافي جواد زرينچه
* من الان در مرز هستم. مي گويند براي بازيگري پير هستي و براي سرمربيگري بسيار جوان.
* اين روزها بازيكنان براي يك فصل ۱۰۰ ميليون تومان مي گيرند، خدا را شكر كه ما در دوران بازيگري خود در مجموع ۱۰۰ ميليون تومان نگرفتيم.
* فوتبال ورزش لحظه  است كه يك لحظه مي تواند مربي را خوشبخت و لحظه ديگر او را نابود كند.
* هنگامي كه در جام جهاني بازيكنان ايران با بازيكنان مطرح فوتبال جهان روبه رو شدند مطمئن شدند كه آنها نيز مانند انسانهاي عادي دو پا دارند و خارق العاده نيستند.
* عاشق فوتبال هستم و بوي چمن مرا زنده مي كند.
* در ايران بايد پول خرج كرد تا معروف نشد. من حتي نمي توانم همراه با خانواده ام به رستوران بروم چون مردم در اين مكان همواره در مورد مسائل فوتبال سؤال مي كنند به همين دليل مقابل خانواده ام شرمنده مي شوم.
* دو پسر ۱۲ و ۱۱ ساله دارم و يك دختر ۵ ساله. مي خواهم كه پسرانم يك كار فني ياد بگيرند كه در آينده با اين كار هزينه هاي زندگي خود را تأمين كنند. اگر هم بخواهند وارد فوتبال بشوند نمي خواهم با من كار كنند.
* اگر انسان مرتكب اشتباه نشود بايد تمام محاكم قضايي جهان را جمع آوري كرد.

نگاه امروز
بازي گراميداشت نه بازي خداحافظي
جواد زرينچه يكي از كم هياهوترين بازيكنان فوتبال ايران به شمار مي آيد كه به گفته مربيانش، همواره اولين بازيكني بود كه در تمرينات حاضر مي شد و به عنوان آخرين نفر زمين تمرين را ترك مي كرد. اما چه شد كه زرينچه در يك هفته اخير چندين مصاحبه جنجالي انجام داد؟ قرار بود او و حميد استيلي روز جمعه (فردا) در جريان بازي استقلال و پرسپوليس از دنياي فوتبال خداحافظي بكنند كه اين كار ظاهراً به دليل مخالفت مسئولان باشگاه استقلال در بازي فردا عملي نخواهد شد.
در اين بحث موضوع خداحافظي زرينچه و يا شخص ديگري مطرح نيست بلكه آنچه مورد انتقاد واقع است نبود مكانيسم مشخص در فوتبال ايران براي قدرداني از پيشكسوتان اين رشته ورزشي مي باشد.
در كشورهاي صاحب فوتبال، مكانيسم قدرداني از پيشكسوتان كاملاً مشخص است. در اين كشورها هنگامي كه يك بازيكن چندين سال متوالي (مثلاً ۱۰ سال) براي يك باشگاه بازي مي كند، آن باشگاه براي بازيكن مورد نظر بازي گراميداشت (testimonial) برگزار مي كند.
اما اين ديدار چه سودي براي بازيكن با تجربه دارد. براساس عرف فوتبال حرفه اي، كليه عوايد حاصل از بليت فروشي اين بازي به بازيكن مورد نظر تعلق مي گيرد و با توجه به اينكه ورزشگاهها در هنگام برگزاري چنين ديدارهايي مملو از تماشاگر مي گردد، مبلغ قابل توجهي نصيب بازيكن مي شود. اما متأسفانه در فوتبال ما «بازي گراميداشت» يك بازيكن بزرگ را «بازي خداحافظي» وي مي  دانند و در حقيقت برگزاري «بازي خداحافظي» بيرون راندن بازيكن به صورت محترمانه از يك باشگاه به شمار مي آيد. در صورتي كه در كشورهاي صاحب فوتبال «بازي گراميداشت» بازيكنان در پايان دوران بازيگري آنها صورت نمي گيرد بلكه اين بازيكنان پس از برگزاري بازي گراميداشت، چند سال ديگر نيز به فوتبال ادامه مي دهند. به هر حال در فوتبال حرفه اي(بهتر بگويم نيمه حرفه اي) ما بايد يك بازنگري اساسي در زمينه تجليل و تقدير از پيشكسوتان صورت بگيرد.
واقعاً حيف است كه بازيكناني چون عابد زاده، زرينچه، استيلي، نامجو مطلق و... بدون بازي گراميداشت از اين فوتبال بروند و يا شخصاً با مراجعه به سازمانها و ارگانهاي مختلف در پي برگزاري بازي قدرداني از خود باشند.

سايه روشن ورزش
فوتبال اسير آپارتايد
انتظار مي رود كه مشكلات و ناهنجاري هاي قاره اروپا در شهرهاي بروكسل، استراسبورگ و يا خيابان هاي پايتخت هاي كشورهاي اين قاره پديدار بشود، اما متأسفانه اغلب مشكلات اجتماعي اين قاره در ورزشگاههاي فوتبال سرباز مي كند. تمام اين وقايع در شرايطي رخ مي دهد كه فوتبال در زندگي روزمره شهروندان اروپايي تنها به عنوان يك بازي ساده مطرح است، سياستمداران اهميت چنداني به آن نمي دهند و سردبيران مطبوعات همواره وقايع ورزشي را به صفحات آخر و يا مياني روزنامه و مجله خود مي برند.اما واقعيت چيز ديگري است چون فوتبال به بزرگترين نگراني سياستمداران تبديل شده است. در ماه نوامبر سال گذشته ميلادي، هنگامي كه تماشاگران حاضر در ورزشگاه سانتياگو برنابئو شهر مادريد عليه بازيكنان تيم ملي انگليس شعارهاي نژادپرستانه سر دادند، تيتر اول اغلب مطبوعات جهان به اين رويداد تلخ اختصاص يافت و سياستمداران انگليسي به جان مسئولان فدراسيون فوتبال اسپانيا افتادند.
در جريان بازي دو تيم انگليس و اسپانيا هر گاه كه توپ به بازيكنان سياهپوست تيم انگليس مي رسيد، تماشاگران اسپانيايي صداي ميمون توليد مي كردند. همچنين توهين لوئيس آراگونس مربي تيم ملي فوتبال اسپانيا به تيري هانري مهاجم سيه چرده تيم آرسنال، مشكلات را دو چندان كرد.
البته پيش از اين نيز در مسابقات بين المللي برگزار شده در كشورهاي اسلواكي، مقدونيه و بسياري از كشورهاي اروپايي، شعارهاي نژادپرستانه عليه بازيكنان سياهپوست به گوش مي رسيد اما وقايع ورزشگاه برنابئو، كاسه صبر مطبوعات را لبريز كرد و سردبيران به صراحت نسبت به گسترش نژادپرستي (آپارتايد) در فوتبال اعتراض كردند.قبل از وقايع شهر مادريد، تماشاگران يوناني به تيري هانري توهين كرده بودند و تماشاگران پورتو با تقليد صداي ميمون، بازيكنان سياهپوست تيم چلسي را در جريان رقابت ها اروپايي آزرده خاطر كردند.
محصول رفتار گذشته
البته جاي تعجب نيست كه نژادپرستي اروپايي در ورزشگاههاي فوتبال نمايان شده است. با توجه به اين كه اماكني كه سياستمداران در آن مشغول به كار هستند، مكان هايي به ظاهر محترم به شمار مي آيد، به همين دليل در چنين فضايي كه همگان سعي مي كنند مؤدب باشند نمي توان شعارهاي نژادپرستانه سرداد. به هر حال، ورزشگاه فوتبال بهترين مكاني است كه يك گروه پرتعداد از مردم قادرند روحيات نژادپرستانه خود را بروز بدهند و برخوردي نيز با آنان صورت نگيرد.
با آن كه شنيدن شعارهاي نژادپرستانه در ورزشگاه ها بسيار زجرآور و تنفربرانگيز است اما همين شعارها آيينه تمام نماي اقداماتي است كه دولت هاي اروپايي در گذشته انجام داده اند.
در واقع، اين شعارهاي نژادپرستانه محصول مستقيم بي عدالتي هاي اروپاييان در طول تاريخ مي باشد. هيچ قاره اي به اندازه قاره آفريقا از مردم اروپا ظلم نديده است، ابتدا در قالب تجارت برده هاي سياهپوست و سپس در قالب استعمار. بسياري از كشورهاي آفريقايي مستعمره دولت هاي اروپايي بوده و هنوز هم هستند.
به دليل همين پيشينه تاريخي، مردم اروپا، بازيكنان سياهپوست و آفريقايي را حقير مي پندارند. اما جالب اين كه طي چند دهه اخير، بازيكنان سياهپوست فوتبال جهان را به تسخير خود در آورده اند كه اين جنبش از تيم برزيل و در جام جهاني ۱۹۵۸ آغاز شد.
جادوي فوتبال
در واقع جادوي فوتبال همين است كه هر كسي از هر نژاد و رنگ و حتي كمترين بضاعت مالي مي تواند وارد اين رشته ورزشي بشود و حقانيت خود را به اثبات برساند.
در گذشته اي نه چندان دور فوتبال ورزش افراد سفيدپوست بود حتي در همين برزيل. اما امروزه از هر رنگ و نژادي در فوتبال بازيكن وجود دارد.در واقع سفيدپوستان اروپايي كه تا چند سال قبل به تحقير مردم سياهپوست آفريقا مي پرداختند امروز بايد در برابر بازيكناني چون تيري هانري و رونالدينيو تعظيم كنند و به تشويق آنها بپردازند.
اما وقايع شهر مادريد نشان داد كه جنبش نژادپرستي در فوتبال مجدداً در حال تقويت و شكل گيري در قاره اروپا مي باشد. ورزشگاه سانتياگو برنابئو يكي از معروف ترين ورزشگاه هاي اروپا به شمار مي آيد و خانه مشهورترين باشگاه فوتبال جهان است. به همين دليل هرگز نژادپرستي تماشاگران تا اين حد مورد توجه افكار عمومي قرار نگرفته بود. به عبارتي ديگر اگر رفتار نژادپرستانه تماشاگران در هر ورزشگاهي به جز برنابئو نمايان مي گرديد، تا اين حد بزرگنمايي نمي شد.همچنين بي تفاوتي مقامات كشور اسپانيا نسبت به اين موضوع نشان داد كه هنوز هم در اروپا، نژادپرستي امري طبيعي و پذيرفته شده است.
نژادپرستي در ليگ برتر
از سوي ديگر، واكنش رسانه هاي گروهي انگليس در قبال وقايع شهر مادريد نيز در نوع خود جالب بود.پيش از اين مفسران راديو و تلويزيون و خبرنگاران مطبوعات به ندرت از رفتار نژادپرستانه تماشاگران در ورزشگاه ها انتقاد مي كردند اما پس از وقايع ورزشگاه برنابئو، همه آنها زبان به انتقاد گشودند. با اين حال نبايد فراموش كرد كه ساختار فوتبال انگليس به شدت نژادپرستانه است. يك چهارم بازيكنان حاضر در ليگ برتر سياهپوست و يا دورگه هستند با اين حال حتي يك مربي غيرسفيد پوست در ليگ برتر وجود ندارد.
فوتبال يك ورزش فرا قومي است البته تنها در زمين چمن چون تنها يكي از اعضاي هيأت مديره باشگاه هاي ليگ برتر غيرسفيدپوست است. همچنين ميزان حضور افراد غيرسفيدپوست در پست هاي مديريتي ۲ درصد، پست هاي اجرايي ۴ درصد و كادر فني ۶ درصد مي باشد. از سوي ديگر يك پنجم عوامل خدماتي باشگاههاي ليگ برتر را افراد غيرسياهپوست تشكيل مي دهند و هر ۱۴ عضو هيأت رئيسه فدراسيون فوتبال و ۹۲ نفر از اعضاي آن همگي سفيدپوست هستند.در فوتبال اروپا اين تصور وجود دارد كه افراد سياهپوست مي توانند در زمين فوتبال بازي كنند اما توانايي مديريت را ندارند. البته چنين معضلي در مجلس، دانشگاهها و حتي پليس كشور انگليس نيز به چشم مي خورد. واقعاً  چند نفر سياهپوست در پست هاي مديريتي اين مراكز مشغول به كار هستند.با آن كه بازيكنان سياهپوستي چون ريو فرديناند و پاتريك ويه را بازي هاي درخشاني را داخل زمين چمن انجام مي دهند، اما افرادي كه به آنها دستور مي دهند و حقوقشان را مي پردازند، سفيد پوست هستند.به هر حال اين باور در اروپا وجود دارد كه افراد سفيدپوست همواره بايد دستور بدهند و افرادي كه پوست بدنشان رنگي است بايد مطيع آنان باشند.
متأسفانه از سال ۱۹۹۲ تاكنون كه ليگ برتر انگليس برگزار مي شود تنها دو مربي سياهپوست، رود گوليت و ژان تيگانا در آن به مربيگري پرداخته اند. آيا مي توان تصور كرد كه روزي بازيكنان سياهپوستي چون مارسل دسايي و سول كمپل به مربيگري در ليگ برتر بپردازند.البته اين مشكل تنها مختص به باشگاهها و فدراسيون فوتبال نيست بلكه در استوديوهاي تلويزيوني نيز با رفتار نژادپرستانه مواجه هستيم. اغلب مفسران و گزارشگران سفيدپوست هستند. جالب اين كه افراد سفيد پوست همواره بايد عملكرد بازيكنان سياهپوست را داخل ميدان نقد كنند. در مطبوعات هم شرايط بدتر از اين است. چند خبرنگار سياهپوست مي توانيد در گروههاي ورزشي مطبوعات انگليس بيابيد؟
به هر حال نبايد فريب ظاهر ورزش فوتبال را خورد چون اين رشته ورزشي متعلق به افراد سفيدپوست است و آپارتايد در آن بيداد مي كند.

ورزش
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
موسيقي
هنر
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |