سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۶۱
سلطان تاكسيراني تهران از ساختمان سازمان رفت
ماموريت غير ممكن دو؟
031308.jpg
جمشيد پوراسكندر-در بعد از ظهر يكي از روزهاي آخرين هفته سال 83، سلطان تاكسيراني تهران پس از پذيرش استعفا از سوي شهردار تهران از كرسي صدارت سازمان تاكسيراني كنار رفت و يك نيروي جوانتر بر جاي او نشست .
در مراسمي كه در خيابان طيب و در ساختماني كه در سالهاي نه چندان دور يك مدرسه فرسوده بود و بعد به ساختماني شيك و به ساختمان سازمان تاكسيراني تغيير نام يافت، سيد جمال هاشمي عرب، پس از 14 سال كرسي رياست را به دست قائم مقام اسبق خود _ امير محمود دهلوي، ملقب به اميري- واگذار كرد تا به زعم برخي شايد نفس تازه اي دركالبد و پيكره تاكسيراني تهران دميده شود .
ناظران ژرف نگر صنعت حمل و نقل عمومي تهران و آناني كه دستي در سياستگذاري حمل و نقل دارند و هاشمي عرب را به خوبي مي شناسند، در حاشيه مراسم توديع او تبسم بر لب داشته و مي گفتند او در وضعيت خاكستري قرار گرفت و تبديل به مدير در سايه سازمان شد، چرا كه هنوز سكاندار اتحاديه و تعاوني تاكسيراني است و مي تواند بخش صنفي تاكسيراني را از آنجا هدايت كند. برخي مي گويند با رفتن هاشمي، اتاق فرمان از خيابان طيب به ساختمان ملك منتقل مي شود، اما آناني كه مناسبات و دوستي هاي ديرينه هاشمي عرب و اميري را مي دانند، سخني ديگر مي گويند. لازم است بر اين نكته تاكيد شود كه هاشمي هر چند از صندلي مديريت عامل سازمان تاكسيراني كنار رفت، اما با حكم شهردار تهران، همچنان عضو هيات مديره اين تشكيلات باقي ماند .
روزي كه هاشمي عرب از خيابان ملك خارج شد و به ميدان خراسان رفت تا سازمان تاكسيراني تهران را سامان دهد، به تجربه و در پيشاني روزگار، چنين روزي را مي ديد. از اين رو تلا ش مي كرد تا جايگاه ليدري خود را در اتحاديه و تعاوني تاكسيراني حفظ كند. هميشه مي گفت چرخ گردون روزگار فقط چندصباحي با افراد است و روزگار، روزي با توست و روزي بي تو. دوستان هاشمي عرب اين جمله را بارها از او شنيده بودند كه مسند مديريت، فرصتي براي اداي تكليف به جامعه و آن چيزي است كه باورش داري. با اين حال به پهلو بر اسب مديريت سوار بود؛ چرا كه پست مديريت، اسبي امانتي است و در روزي كه نمي داني، بايد پايين بيايي و به ديگري كه ظاهرا صاحبش است، تحويل دهي .
نگاه اخلا قي و هويت صنفي هاشمي عرب موجب شد تا او بيش از 2 دهه مدير بلا منازع تاكسيراني تهران باشد و مديران ارشد شهرداري نيز كه يكي پس از ديگري مي آمدند با ژرف نگري بر اوضاع تاكسيراني، درمي يافتند كه او سلطان تاكسيراني است و هيچ فردي جز او نمي تواند بخش صنفي و به اصطلا ح حكومتي تاكسيراني را جمع وجور كند، لذا عطاي  تعويضش را به لقايش مي بخشيدند .
هاشمي عرب تا پيش از پيروزي انقلا ب، پشت فرمان تاكسي مي نشست و شهروندان را از نقطه اي به نقطه ديگر مي برد. او كم كم در صف مبارزان رژيم پهلوي قرار گرفت. بعد از گذشت، مدت زماني پس از پيروزي انقلا ب، بنا به توصيه و صلا حديد دوستانش به تاكسيراني و به ميان همكاران قديمي اش بازگشت تا بتواند خيال انقلا بيون را نسبت به حساس ترين مشاغل خدماتي و بي رقيب ترين شبكه انتقال اخبار آسوده كند و تاسيس اولين انجمن اسلا مي تاكسيرانان، كادرسازي ها و چيدمان نيروهاي انقلا بي بود كه راه ورود او را به سازمان تاكسيراني فراهم كرد، در شرايطي كه ناوگان حمل و نقل به شدت مستهلك و ناتوان شده بود و با ماهيت و كاركرد ذاتي خود فاصله داشت و ظاهرا قرار بود هاشمي عرب شمايل يك منجي را داشته باشد. آن سالها، سالهاي به خصوصي بود. همگان به ياد دارند كه اتوبوس به جاي مترو، ميني بوس به جاي اتوبوس، تاكسي به جاي ميني بوس و تاكسي به جاي ميكروبوس فعاليت مي كردند و آشفتگي عجيبي بر سازمان نارنجي شهر حكمفرما بود، اما همزمان با ورود اولين شهردار دوران سازندگي، نوسازي ناوگان تاكسيراني در دستور كار مديريت شهري تهران قرار گرفت و هاشمي عرب نيز توانست نقش اول را به خود اختصاص دهد و بنابراين هيونداي از كره و رنو و پژو 405 از فرانسه وارد ناوگان شبكه حمل و نقل عمومي تهران شدند. هاشمي عرب ، فشار كاري بسياري را تحمل مي كرد. او مي بايست در خيابان ملك، هم مديريت صنفي خود را پي مي گرفت و نيز در خيابان طيب به رتق و فتق امور سازماني و نظارت بر فعاليت تاكسيرانان اهتمام مي ورزيد. سالها گذشت ولي به واسطه حجم سنگين كار دچار بيماري سختي شد. قبل از سفر به آلمان، اميري را از وزارتخانه اي به مدد طلبيد. اميري دوست چند ساله او بود، اما پس از 8 سال كار مشترك بنا به دلا يلي از خيابان طيب رفت. با اين حال پيشكسوتان تاكسيراني از دوران اميري به نيكي ياد مي كنند و هاشمي عرب و اميري را زوج مديريتي خوبي مي دانند. اميري هم اكنون مشغول تحصيل در مقطع دكتراست و تا پيش از بازگشت به تاكسيراني در سالهاي اخير در سازمان فرهنگ و ارتباطات مشغول خدمت بود ...
او با برخورداري از انگيزه و نيروي جواني و در دسترس داشتن انبوهه اي از عقبه تجربه هاشمي و حمايت احمدي نژاد _ شهردار تهران _ روزهاي خوبي را به شهروندان و تاكسيرانان نويد مي دهد. جايي كه در كنار پاسداري از حقوق شهروندان، بايد حريم صنفي تاكسيرانان را رعايت كند و نتيجه تعامل دوكفه، شرايط ايده آلي است كه دستيابي آن را در سر مي پروراند. در شرايطي اصولا  يافتن نرخ واقعي خدمات در جوامع سوم و رو به توسعه، چند وجهي است و به سختي صورت مي گيرد و تابع شاخصه ها و فاكتورهايي است كه بخشي از آن در اختيار مديران نيست، تعيين واقعي و منطقي نرخ كرايه تاكسي و نظارت بر حسن اجراي آن اصلي ترين ماموريتي است كه بر دوش مدير جديد تاكسيراني نهاده شده است. كاري كه هاشمي عرب با وجود آشنايي با تمام زيروبم هاي صنفي كه از استخوان خرد كرده هاي آن بود، موفق به انجامش نشد. خب، آماده باشيد ماموريت غيرممكن آغاز شود !

۳۰ سالگي آقا مجيد بدون حضور بي بي
031299.jpg
مسعود مير -يكي از شغل هايي كه واقعا به آن بي توجهي شده است، مرده شوري(همان مرده شويي) است، آنها آدم هاي مهرباني هستند كه با دقت كارشان را انجام مي دهند و به مرده هاي ما لگد نمي زنند و آنها را نيشگون نمي گيرند و ...
اين جملا ت را از روي دفتر انشايش خواند و آن سال در درس انشا با نمره 6 تجديدآورد. آن زمان كسي فكر نمي كرد كه جملا ت او روي كاغذ بعدها، چه معجز ه اي را در پي خواهد داشت. سال 1323 روستاي سيرچ از توابع شهرستان كرمان در مدرسه ابتدايي اش ثبت نام كودكي را لحظه شماري مي كرد. مدرك پنجم ابتدايي را كه گرفت فاصله سيرچ تا كرمان را با شوقي وصف ناپذير براي آموختن طي كرد و مدرك ديپلم آغاز دغدغه هاي او براي پيدا كردن يك لقمه نان بود. سن 24 سالگي آغاز فعاليت جدي نويسندگي وي بود و مجله خوشه براي اولين بار افتخار چاپ آثارش را به دست آورد، اما آرماگدون اين نويسنده در دهه 50 رقم خورد. وقتي مجموعه 5 جلدي قصه هاي مجيد داغ چاپ ديدند، نام هوشنگ مرادي كرماني ديگر ناآشنا نبود .
نام مرادي كرماني با داستان هاي خاطره انگيز مجيد كه توسط كيومرث پوراحمد با بازي مهدي باقربيگي به تصوير كشيده شد، با چنان استقبالي از سوي نوجوانان و جوانان ايراني روبه رو شد كه داستان هاي او براي تبديل شدن به فيلم در نوبت قرار گرفتند. مرضيه برومند داستان مرباي شيرين و داريوش مهرجويي ميهمان مامان را از لا بلا ي آثار او بيرون كشيدند و به فيلم درآوردند تا قصه هاي خوشمزه كرماني طرفداران بيشتري پيدا كند .
مرادي كرماني امسال جايزه كتاب سال را دريافت كرد و اين روزها براي جشن تولد 30سالگي كتاب محبوبش، در كرمان به سر مي برد. بسياري از نويسندگان و استادان سرشناس ادبيات ايراني در حالي در مراسم بزرگداشت قصه هاي مجيد شركت مي كنند؛ كتابي كه در كشور دانمارك به عنوان كتاب درسي تدريس مي شود، ولي هنوز در ايران هيچ كس نمي تواند بگويد كه تمام نوجوانان ايراني اين كتاب را خوانده اند. همانطور كه خيلي ها هنوز نمي دانند مرادي كرماني، خمره، بچه هاي قاليباف، نه تر و نه خشك، تنور، مشت بر پوست، چكمه و محل را هم نوشته است. 36 سال فعاليت هنري اين نويسنده را پاس مي داريم و به اميد روزي كه سطور كتاب هايش با چشم علا قه مندان كتاب بيش از اين آشنا شود، 30 سالگي مجيد را تبريك مي گوييم ...

دكه
031302.jpg
سوريه عقب نشيني مي كند
روزنامه عرب نيوز عكس جالبي را چاپ كرده است. هزاران لبناني در اعتراض به سوريه و با در دست داشتن كاغذهاي رنگي، پرچم انساني بزرگي ازكشورشان را در ميدان شهداي شهر بيروت تشكيل دادند. مطلب اصلي    اين روزنامه نيز به اقدام جديد كشور سوريه جهت عقب نشيني از لبنان اختصاص يافته است. در پي درخواست سازمان ملل مبني بر خروج نيروهاي نظامي سوريه از لبنان در ديدار نماينده اين سازمان و وزير امور خارجه سوريه، كشور سوريه متعهد شد تا چند هفته اخير تمام نيروهاي خود را از خاك لبنان خارج كند .
031305.jpg
دادگاه، فرار، دادگاه
مطلب اصلي سان به دستگيري مجرم حرفه اي اين روزهاي ايالا ت متحده اختصاص دارد. برايان نيكولا س چند روز پيش به جرم آدمربايي در دادگاه حاضر شد، ولي توانست پس از كشتن قاضي، يك افسر پليس، يك گزارشگر و يك نفر ديگر پا به فرار بگذارد، اما 26 ساعت بيشتر از فرار او نگذشته بود كه ماموران اف بي آي وي را دستگير كردند. نيكولا س پس از فرار از دادگاه پيرزني را در ساختمان، گروگان گرفت ولي پيرزن توانست نيكولا س را متقاعد سازد كه او را آزاد كند. پيرزن در عوض لطف گروگانگير هم پليس را باخبر ساخت !

كوتاه تر از گزارش
دختر چك زن
پليس هند به دنبال دختري است كه آخرين قرباني خود را با چك  بيهوش كرد و اموال وي را به سرقت برد. تاكنون سه مرد از اين دختر شكايت كرده اند اما آنها مي  گويند اين دختر شاكيان خيلي بيشتري دارد ولي چون گفته  مي  شود پدر او از روساي پليس است، خيلي ها از شكايت صرف نظر كرده اند .
اعترافات سرباز سابق
نديم ابورابح يكي از تفنگداران آمريكايي كه در جريان دستگيري صدام حسين حضور داشت، مي  گويد: آنچه كه رسانه ها درباره نحوه دستگيري صدام  گفته اند با حقيقت فاصله دارد. صدام در روز جمعه، 12 دسامبر دستگير شد در حالي كه رسانه ها مي  گويند صدام در 13 دسامبر دستگير شده است و آنگونه كه مي  گويند در چاله مخفي نشده بود و آن فيلمي كه صدام در حال بيرون آمدن از چاله بود واقعيت ندارد .
گربه تيرانداز
مرد 29 ساله اي به نام جوزف استانتون بر اثر يك حادثه تيراندازي در بيمارستاني بستري شد. وي در حالي كه در آشپزخانه مشغول آشپزي بود ناگهان با اسلحه خودش به او شليك شد و تيري به شكمش اصابت كرد. طبق نظر پليس، حادثه زماني اتفاق افتاد كه گربه جوزف در حال بازي با اسلحه صاحبش روي زمين بود. هنوز معلوم نيست وي پس از بهبودي چه بلا يي بر سر گربه تيرانداز خواهد آورد .
نوروز در زرند
نوروز در ويراني هاي زرند: اين مطلبي است كه در خبرگزاري رسمي آلمان DPA Deutsche Press Agentur به چاپ رسيده است. تا نوروز، طلوع سال جديد ايراني مدت زيادي باقي نمانده. پارسي ها براي استقبال نوروز همه چيزشان را نو مي كنند، از خانه تكاني فصل بهارگرفته تا خريد عيد كه شامل خريد لباس هاي نو است. اين دقيقا كاري است كه سكينه عرب پور از روستاي داهويه قصد داشت براي عيد امسال انجام دهد.اما همه چيز در زلزله اخير زرند از بين رفت و آرزوهاي سكينه براي سال جديد برباد رفت. سكينه 37 ساله مي گويد: مي خواستم براي نوروز خانه تكاني كنم. شوهرم و دو پسرم براي نوروز برنامه ريزي كرده بودند. اقوامش مي گويند سكينه پس از غم و غصه زلزله خيلي پيرتر از سنش نشان مي دهد. شوهرش و پسر 11 ساله اش در زلزله جان باختندو پسر 18 ساله اش در كما به سر مي برد. سكينه و ديگر روستاييان اطراف زرند به همراه شهروندان يكي ديگر از شهرهاي استان كرمان طي 14 ماه فاصله، زلزله ويران كننده  را تجربه كردند. هر شيئي كه سكينه از ويراني هاي خانه اش پيدا مي كرد او را به ياد همسر و فرزندش مي انداخت. سكينه با گريه مي گفت: اينها را مي خواهم چيكار كنم؟ كجا ببرم؟ تو قبرم بگذارين. لباس سال نوي پسر كوچك سكينه، دوباره اشك از چشمان سكينه جاري كرد .

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
محيط زيست
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |