دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۴
گزارشي از برپايي نمايشگاه آثار هنرمندان نقاش معاصر
ميهماني رنگ و عشق
002340.jpg
با تلاش انجمن هنرمندان نقاش ايران، برنامه مرور آثار هنرمندان پيشكسوت و نمايشگاه آثار ديگر هنرمندان عضو انجمن به طور دوره اي از فروردين ماه آغاز شده است و تا تير ماه در گالري هاي تهران ادامه دارد. بخش مرور آثار پيشكسوتان، باعث شد اين نمايشگاه در آغاز سال به گالري ها جنب وجوشي خاص بدهد. نمايشگاه ها از ۲۲ فروردين آغاز شده است و تا ۷ تير ادامه خواهد داشت. در اين مدت آثار علي اكبر صادقي، پريوش گنجي، حسينعلي ذابحي، فرشيد ملكي، پرويز كلانتري، يعقوب عمامه پيچ، نيما پتگر، بابك اطميناني و گيزلا وارگا سينايي به نمايش گذاشته خواهد شد. نخستين نمايشگاه از سلسله نمايشگاه ها به مروري بر آثار علي اكبر صادقي اختصاص داشت كه از ۲۲ تا ۲۸ فروردين در گالري آريا برپا شد.
مروري بر آثار علي اكبر صادقي
علي اكبر صادقي در عرصه نقاشي و انيميشن ايران نامي شناخته شده است. در زمينه انيميشن او در جهان شناخته شده است و تعدادي از فيلم هاي او چندين جايزه بين المللي را به دست آورده اند. صادقي از معدود نقاشان سوررئاليست ايران است كه به كارگيري عناصري از نقاشي قهوه خانه اي در كارهايش، آثار او را يگانه مي كند. در نمايشگاه مروري بر آثار صادقي، ۴۷ تابلوي رنگ روغن و چند طرح مدادي كه عمدتاً متعلق به مجموعه داران و مجموعه شخصي خود اوست، در دو سالن به نمايش گذاشته شد. متأسفانه استاد به هنگام برگزاري نمايشگاه در خارج كشور بودند و فرصتي براي گفت وگو با ايشان حاصل نشد.
مروي بر آثار پريوش گنجي
دومين برنامه از مجموعه نمايشگاه هايي كه انجمن هنرمندان نقاش براي مروري بر آثار ۹ هنرمند برجسته نقاش معاصر ترتيب داده است، مروري بر آثار پريوش گنجي است كه در گالري الهه برپا شد.
در اين نمايشگاه آثاري از نه دوره نقاشي او از ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۲ به نمايش گذاشته شده است.
در اين آثار شاهد گذر از فوتوريسم به دوران اول آبستره، به اكسپرسيونيسم،  تأثير از نقاشي ژاپني (نقاشي سوميه يا نقاشي ذن)، بازگشت به آبستره و ميني ماليسم و دوران گذر از ميني ماليسم هستيم. در مرور نقاشي هاي پريوش گنجي با پرتره، منظره طبيعت بي جان، درخت، گل، زن، انسان بدون چهره، پنجره، آبستره، آب مركب، آبي و قرمز روبه رو مي شويم.
در بروشور نمايشگاه آمده است: «پريوش گنجي در طول زندگي حرفه اي خود دوره هاي گوناگوني را پشت سر گذاشته است. با هنرهاي بصري و انديشگي شرق و غرب به خوبي آشناست و عناصر هنرهاي بصري ايراني، در كارش حضور دارد. ضمن اين كه به جهاني بودن هنر عميقاً اعتقاد دارد، گستره آثارش گواهي مي دهد كه شهروند تمامي سياره است. شهروندي كه همواره از زاويه يك هنرمند ايراني به جهان مي نگرد و فرزند خلف اين جغرافياست.»
پريوش گنجي در كنار كار نقاشي، در دانشگاه هم تدريس مي كند. او درباره دليل پاي گذاردن به عرصه نقاشي مي گويد: هر انساني به گونه اي بايد به تمايلات دروني اش پاسخ بدهد. هر كس اين پاسخ را در زماني پيدا مي كند، يكي زود و يكي دير. خوشبختانه من خيلي خوشبخت بودم كه اين پاسخ را خيلي زود پيدا كردم و خانواده اي داشتم كه به اين خواست بها دادند كه كار نقاشي را در هنرستان پي بگيرم و سال ۴۱ يا ۴۲ بود كه به هنرستان رفتم. سطح هنرستان بسيار بالا بود. سال ۴۵ كه ديپلم گرفتم، در هر مكاني كه آموزش ديده ام يا آموزش داده ام،  هنرستان را هيچ وقت فراموش نمي كنم.
وي مي افزايد: يك كلمه مي توانم بگويم كه پايه و اساس كار من در هنرستان گذاشته شد. پس از آن براي تكميل تحصيلات به انگلستان و جاهاي ديگر رفتم و به صورت حرفه اي كار خود را آغاز كردم.
گنجي در معرفي دوره هاي كاري خود مي گويد: دوره هايي كه براي كارم مشخص كرده ام هر يك بازتابانده دوره اي مشخص از زندگي ام است. به تعبيري با تحولات جامعه كارهاي من هم متحول شده است.
به گفته وي اين امر به لحاظ سبك هم تأثير خود را بر كار او گذاشته اند. وي در اين مورد مي گويد: اين كارها با فوتوريسم شروع مي شود و با اكسپرسيونيسم ادامه مي يابد. گاهي آبستره است و گاهي خطي ديگر مي شود. پريوش گنجي درباره كارهاي موسوم به پنجره ها مي افزايد: خيلي ها معتقدند كه من با كارهاي «پنجره» كه در خانه هنرمندان نمايش داده شد و يكي از آنها را هم در اين نمايشگاه عرضه كرده ام به ميني ماليسم رسيده ام. شايد بتوان اين گونه بيان كرد كه اين گذر از ميني ماليسم است. با اين پنجره ها گاهي من به بيرون مي نگرم و گاهي مرا تماشا مي كنند. اميدوارم كه اين پنجره ها به جاهاي خوب باز شوند. وي درباره ابتكار انجمن هنرمندان نقاش ايران در برگزاري چنين نمايشگاه هايي براي معرفي بزرگان اين عرصه مي گويد: به گمان من اين ابتكار فوق العاده است؛ نه به اين خاطر كه كارهايي از من را هم در برنامه قرار دادند، بلكه به اين دليل كه اين ابتكار حتي بازتاب هاي جهاني هم داشته است. نسل جوان، خيلي از كارهاي ما را نمي تواند در موزه ها و خانه هاي ما ببيند. به همين دليل آنها كه در كار يادگيري هستند مي توانند از رهگذر اين نمايشگاه ها با دوره كاري يك نقاش آشنا شوند كه از كجا شروع شده، به كجا ختم مي شود. عيبي كه از نظر من داشت، محدود بودن تبليغات بود، كاري در چنين حجمي انجام شده و تبليغات آن هم واقعاً بايد در همان ابعاد باشد كه هر استادي شاگردانش را مي آورد و يك روز درسي را به مرور اين آثار اختصاص مي داد كه يك نفر كه چهل سال، پنجاه سال، و ... كار مي كند، مشخص شود از كجا مي آيد و به كجا رسيده است. در يك كلام بايد بگويم اين كار واقعاً فوق العاده بود و اميدوارم ادامه پيدا كند. وي درباره كارهايي كه در دست دارد، مي گويد: دوره جديدي را آغاز كرده ام كه اگر به نتيجه برسد، سي لته خواهد بود، كه براي خود داستاني خواهد بود. من معمولاً يك مدت آب مركب كار مي كنم،  دوره اي را به بيان حس دروني ام مي گذرانم، معمولاً با يك پيش آگاهي كار نمي كنم. من هيچ وقت اتود قبلي ندارم. بيشتر كارهايم را خواب مي بينم. بوم را در آتليه به ديوار مي زنم و كار مي كنم. مثلاً در حال حاضر شش هفت تابلو در ذهنم نقش بسته است. وي درباره كارهاي آب مركبي خود مي گويد: من شش ماه در كيوتو بورسيه بنياد ژاپن بودم و كارهاي آب مركبي ام محصول آن دوره تحقيق است. اين كار را هنوز هم گاهي ادامه مي دهم. اصولاً هميشه آب مركب روي ميزم است و هر از گاهي آب مركب كار مي كنم و اين موضوع بيشتر وقتي به كوه و دامان طبيعت مي روم تشديد مي شود، در آن موقع مي توانم بگويم كه حال خاصي دارم.
مروري بر آثار حسينعلي ذابحي
در سومين نمايشگاه از سلسله نمايشگاه هاي مروري بر آثار ۹ نقاش برجسته معاصر ايران، مروري بر آثار حسينعلي ذابحي در گالري هفت ثمر به مدت يك هفته برگزار شد. ذابحي پس از سال ها كشاكش عاطفي با رنگ سياه به مدد مطالعات عرفاني و با الهام از عقل سرخ سهروردي در بيانيه اش نوشت: سرانجام عقل سرخ سهروردي بزرگ،  كوله بار مرا بعد از ۱۱ سال كنكاش در مورد سياهي و تيرگي به سر منزل مقصود رساند تا بدانم اين نهضت يك انگيزه دروني و روحي است و عبوديت مي آورد و تكامل در پي خواهد داشت. ... زرق و برق دنياي تجمل و بي پايه امروز اين مكتب را طلب مي كند. دنيا يا دنياهاي تاريك را ببينيد تا روشنايي هاي همه اعصار را بهتر دريابيد كه هر دو مكمل يكديگرند. عصر، عصر سياه است. پايان شب سيه سپيد است.
ذابحي درباره سبك هاي كاري خود مي گويد: كارهاي اوليه اي كه در دوره دانشجويي انجام داده ام، يك مقدار حالت سوررئال دارد، تصويري است از خاطرات كودكي كه بي آن كه خود خواسته باشم، حالت فلسفي هم پيدا كرده است. پس از آن كارها تا حدودي سمبوليك شده است. بعد، روي عروسك ها كار كرده ام و جالب اين كه بعد از سي  سال، همان چرخش هاي ذهني اين بار اما با بينشي ديگر جلوه مي كند.
وي درباره انتخاب تم دلقك ها در كارهايش مي گويد: من دلقك ها را آدم هاي شريفي مي دانم زيرا براي  آرامش مردم تلاش مي كنند و در حالي كه خود را خفيف مي كنند، مي كوشند مردم شاد باشند. از اين نظر روي آنها حساسيت داشته ام، به خصوص در مورد كوتوله ها كه چند پرتره هم از آنها كار كرده ام. روي هم رفته يك نگاه طنز در كارهايم دارم كه با وجود تلخي هايشان، باز هم آن نگاه طنز ادامه دارد. در حال حاضر هم همان كار را ادامه مي دهم، ولي با رنگ هاي روشن تر چون شش هفت سال درگير رنگ هاي تاريك بودم و اين مسئله هم ريشه دارد، چرا كه احساس مي كردم يك مقدار از فرم ها و رنگ ها را بايد در تاريكي پيدا كرد. نوعي تضاد در زندگي انسان و در طبيعت وجود دارد كه در واقع بايدچالش ها وجود داشته باشد كه انسان به كمال روحي برسد. بعد از اين ديدم كه سهروردي هم در عقل سرخ خويش چنين ديدگاهي را مطرح كرده است؛ بنابراين دريافتم كه رنگ سياه كه من درباره آن بيانيه صادر كرده ام اساساً در عرفان وجود دارد كه يكي از دوستان در اين زمينه مقاله اي را برايم آورد كه پشتوانه اي پيدا كرديم و چند سال روي رنگ هاي سياه با رنگ هايي كه شارپ بود، كار كردم. تابلوي كلاغ،  به نوعي محصول همين نگاه است. در طبيعت بي جان  هاي آخر رنگ هايي را ساخته ام كه روي آنها كار كرده ام. به اين نتيجه رسيدم كه رنگي كه خيلي هم پخته باشد، در سياهي، خود را شارپ نشان مي دهد. در حال حاضر روي انرژي هاي رنگي كار مي كنم كه چه قدر در يك تابلو اين انرژي مي گنجد، اين انرژي ها چه قدر با هم كار مي كنند،  فرمي، خطي، بافتي،  رنگي و كمپوزيسيون حاصله چه انرژي و پتانسيلي به دست مي دهد كه به بيننده منتقل شود. من چون بيشتر روي انرژي ها كار مي كنم، اساساً بيان تجسمي دارم. الان بايد روي انرژي ها كار كرد. در درجه اول، انرژي ها است و بعد مسئله موضوع و اين قبيل حرف ها. يك كاري كه انرژي نداشته باشد،  هر قدر هم كه موضوع داشته باشد، به نظر من يك كار روايتي است و نمي تواند بيان تجسمي باشد. اين موضوع هم كه آدم ها تا حدودي دفرمه هستند ناشي از همين نگاه اكسپرسيونيستي است كه به نوعي من هم در اين كاتگوري جا مي گيرم. ما يك مقدار فرم را دفرمه مي كنيم كه حالات را شديدتر نشان بدهيم. يك مقدار هم عاطفي و دروني است و به هر صورت از فيلتر ذهني آدم مي گذرد.
وي مي افزايد: ابتكار انجمن هنرمندان نقاش در برگزاري نمايشگاه نقاشاني از نسل ما بسيار جالب بود، زيرا بيشتر كساني كه از نمايشگاه بازديد كردند، قشر جوان دانشجو بودند كه خود آنها هم در ظاهر به خاطر اين كه فرصتي حاصل شده بود تا با كارهاي گذشته ما آشنا شوند بسيار خرسند بودند. اين كار، فرصتي حاصل كرد كه نسل جوان با پيشينه نقاشي و فراز و نشيب آن آشنا شوند. كار بسيار جالبي بود، براي خود من كه ايام عيد بود و بايد كارها را جمع مي كردم سخت بود، اما به هر صورت اميدوارم به جاي خوبي رسيده باشد.
ذابحي در پاسخ به اين سئوال كه چقدر در رسيدن به يك بيان شخصي خود را موفق مي داند، مي گويد: خود من شايد به دليل اين كه در كنه ماجرا هستم خيلي متوجه نباشم، ولي خيلي از دوستان معتقدند كه نمي شود اينگونه كار كرد. آنها معتقدند كه اين كارها خيلي خاص است و بدون امضا هم مي شود از طرز قلم زدن، نوع نگاه و فرم رنگ گذاري ... به هويت نقاش رسيد. وي مي افزايد: براي من يك جرقه وجود دارد. با خودم مي گويم امروز مي خواهم طبيعت بي جان كار كنم. اما خدا مي داند كه اين طبيعت بي جان چه فرمي، چه رنگي و چه فضايي به خود مي گيرد، ولي اصولا يك جرقه است.
مروري بر آثار پرويز كلانتري
استاد پرويز كلانتري شايد از نوادر هنر نقاشي كشور باشد. او كه در جهان، براي خود نام و آوازه اي دست و پا كرده است، هنوز با انرژي و پرحوصله كار مي كند و كارهايش شايد بومي ترين نگاه را به زندگي مردم دارد، گويي كارهايش، شناسنامه اي است كه در دست گرفته است و اين نكته اي است كه در مورد تعدادي انگشت شمار از هنرمندان ما مصداق دارد. او هم اكنون هم در عرصه نقاشي و هنر مفهومي و هم در عرصه ادبيات داستاني كار مي كند. او خود دربار كارهايش مي گويد: در واقع هر چه مي گذرد، بيشتر به نوشتن اشتياق پيدا مي كنم. تا به حال سه كتاب مجموعه داستان از من چاپ شده است. حرفه اي ترين آنها هم در ارزيابي خودم، كتابي است تحت عنوان« نيچه نه، بگو مش اسماعيل »اين كتاب به گونه اي داستانواره براساس زندگي همكاران هم نسل خودم و قديمي ترهاست، استاداني مثل حسين كاظمي و... كه در آن كتاب داستان زندگي آنها را به صورت داستانواره نوشته ام. كتابي ديگر دارم با عنوان« چهار روايت از شب سال نويي كه بر نيما گذشت ». كتاب سوم، كتابي است تحت عنوان« ولي افتاد مشكلها »كه چهار داستان عاشقانه بلند است و در حال حاضر هم مجموعه اي از داستانهاي ميني ماليستي و داستانهاي كوتاهم را به ناشر سپرده ام كه اميدوارم تا پايان سال منتشر شود.وي مي افزايد: جدي ترين كاري كه در عمرم انجام داده ام كارهايي بود كه براي نمايشگاه«تاي جان »در كره جنوبي، هفت هشت سال پيش انجام دادم. اين كارها، نگاهي به دانشمندان ايران از قرن دوم به بعد است. از خوارزمي و ابن سينا گرفته تا ديگران كه تعدادشان هم كم نيست و هم اكنون مشغول كار روي اين كارها هستم تا به كتابي تبديل شود.
كلانتري مي گويد: اي كاش كارهايم هويت مشخصي پيدا مي كرد، ولي متاسفانه اينطور نشد. من هيچ وقت سبك را انتخاب نكرده ام، بلكه اين سبك بود كه در زندگي مرا انتخاب كرد. براساس زندگي معمول مدتي معلم طراحي مجسمه سازان و معماران بودم. معماران دوست نداشتند كه در آتليه واحد طراحي خود را در زمينه نقاشي از مجسمه و اين جور چيزها كار كنند. بنابر اين دانشكده اتوبوسي تدارك ديد و ما اينها را به مسافرت مي برديم و در جاهاي تاريخي مانند ارگ بم و... اينها طراحي مي كردند. پنج سال تمام من به اين چشم اندازهاي خاك آلود ايران نگاه كردم و بعد به طور مستقيم همان چشم اندازها را با گل اجرا كردم و به همين سادگي به اين راه افتادم. اولين نمايشگاه خيلي گل كرد و يك مجموعه اي از اينها به فروش رفت. ولي سال بعد به من گفتند كه اينها خرد مي شود. پنج سال طول كشيد كه به كمك تكنسين مجسمه سازي توانستم كاري بكنم كه اينها خرد نشوند و در عين حال سنگين نباشند و در ابعاد بزرگ اجرا شوند. اكنون سالهاست كه دارم به اين كار ادامه مي دهم، منتها از اين قطب تا آن قطب در رفت و آمد هستم؛ گاهي خيلي ميني ماليستي است و گاهي مي خواهم خيلي عادي يك منظره را نقاشي كنم و گاهي خيلي آوانگارد كار مي كنم، مانند« گلويزيون »كه يك تلويزيون است كه شيشه شفاف آن فقط گل گرفته شده است. به همين سادگي! خلاصه كلام اين كه برخورد من با اين مقوله، يك برخورد قالبي نبود. تجربه هاي گوناگوني كردم به طور كلي در كارهاي من، عناصر بومي خيلي اهميت دارند.وي مي افزايد: يك دوره هم براي برپايي يك موزه عشايري با اداره مردم شناسي همكاري كردم. آنجا مجبور شدم جل هاي عشايري را براي موزه نقاشي كنم. آنجا بود كه متوجه شدم زندگي عشاير چه موضوع زيبايي براي نقاشي است. به همين دليل يك دوره هم با عنوان همراه با عشاير ايران كار كردم. كه از اين دوره يكي از كارها را UN پسنديد و به مجموعه تمبرهاي خود اضافه كرد. بنابراين مي توانم بگويم دوره هاي كارهايم هيچ شباهتي به هم ندارند، عشاير كارهايي رنگي اند، كارهاي كاهگلي منوكروم هستند و يك دوره هم يك دانشجو كه موضوع رساله اش جريانات مدرن هنر ايران بود به من مراجعه كرد، ديدم هيچ اطلاعي از مكتب سقاخانه ندارد، من هم شروع كردم كارهايي در مكتب سقاخانه روي پاسپارتوي كاهگلي خودم اجرا كردم.
هنگامي هم كه در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان مدير آموزش هاي هنري بودم، زير بمباران نقاشي هاي بچه ها، يك دوره« كودكانه ها »را كار كردم. بنابراين كارهاي مختلفي كرده ام كه در اين كارها زندگي جاري به گونه اي بود كه سبك خود را به من تحميل مي كرد. در مجموع عناصر بومي همچنان در كارهاي من نمود دارد. در نمايشگاه اخير كه به همت انجمن هنرمندان نقاش برگزار شد، كارهاي پشت شيشه را ارائه كرده ام كه يك كار سنتي است كه من اينها را ساختارشكني كرده ام. شيشه ها را شكسته ام تا يك لي آوت مدرن به دست بيايد. از اين نظر بايد بگويم هميشه دوست دارم تجربه اي جديد داشته باشم. او درباره كار عرضه شده در نمايشگاه  تاي جان مي گويد: اين كار با همكاري سه نفر انجام شد. يك نفر مطالب را تهيه كرد، يك نفر طراحي فضا را انجام داد كه مانند يك لابيرنت با الهام از ارگ بم تداعي كننده يك قلعه باستاني بود كه بر ديوارهاي آن پيدا و ناپيدا فرسك هايي هست كه اين تصاوير از بزرگان برآن نقش بسته است. از اين همه كتاب اين بزرگان تعداد محدودي از آنها به ما رسيده است، چون در اثر جريان هاي ناگوار تاريخي، خيلي از آنها از بين رفته است و ما از لابه لاي اينها خواجه نصير و ابوريحان را مي بينيم. من در اين كار نزديك ترين نوع نقاشي به دوره اينها را مطالعه كردم و روي يك گونه مينياتورهاي كج و كوله و قديمي كه به مينياتورهاي مكتب بغداد شباهت دارد روي شيشه شكسته هاي ترك خورده اينها را مصور كردم.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |