يكشنبه ۵ تير ۱۳۸۴
تفاوت نسل ديروز و امروز
000351.jpg
نسرين دانايي
ساعت از نيمه شب گذشته، اما هنوز پرويز به خانه برنگشته است. پدر با سرزنش و عصبانيت به مادر مي گويد: «اين بچه است كه تو تربيت كرده اي؟ مي بيني ساعت چنده و هنوز به خانه برنگشته است؟» مادر در حالي كه سرش را در ميان دستانش گرفته فقط به ساعت نگاه مي كند...
ناگاه قفل در آرام باز مي شود و پرويز آهسته با نوك پنجه وارد خانه مي شود، به خيال خودش پدر و مادر در خواب هستند اما ناگاه سرجايش ميخكوب مي شود.
فريادهاي پدر و گريه هاي مادر بلند مي شود. پدر با عصبانيت فرياد مي زند: «بچه مي داني ساعت چنده؟ اين چه وضعيتي است كه تو در اين خانه به وجود آوردي؟ مگه اينجا خوابگاهه كه فقط موقع خواب به خانه مي آيي؟ اين چه طرز لباس پوشيدنه؟ اين چه مدل ريشي است كه تو از خودت در آوردي؟ اين چه موي سري است كه روغن از آن چكه مي كنه؟ معلوم هست توي اون مغز كوچيكت چي مي گذره؟ تا حالا كجا بودي؟ درس كه نمي  خواني، هيچ احساس مسئوليتي كه در قبال خانواده ات نداري! داري كم كم من و مادرت رو از خودت بيزار مي كني. واقعاً حيف آن همه زحمت و امكاناتي كه از بچگي تا به حال در اختيارت گذاشتم. هر چي گفتي، گفتم، چشم. پول فراوان، موبايل ، ماشين و ... چي كم و كسر داري كه اين قدر اذيت مي  كني بچه؟»
پرويز با بي اعتنايي مي گويد: «خانه سيامك بودم، كامپيوترش خراب شده بود داشتيم تعميرش مي كرديم حالا مگه چي شده؟» پدر با عصبانيت ادامه مي دهد: «بچه مگه تو مهندس كامپيوتري؟ به تو چه ربطي داره كه كامپيوتر اون خراب شده؟ مگه به تو نگفتم ساعت ۹ شب در خانه باش؟!مگه تو نمي فهمي؟ به چه زباني به تو بفهمانم؟!» پدر در حالي كه دستش را روي قلبش گذاشته ادامه مي دهد: اي كاش تو يك بچه را هم نداشتم، راحت زندگي مي كردم. بعد به اتاقش مي رود و در اتاق را محكم مي بندد... مادر هم با ناراحتي مي گويد: «مگر به تو صد بار نگفتم با سيامك حرف نزن؟ اون دوست خوبي براي تو نيست.» پرويز با تندي فرياد زد : «مگه چه عيبي داره؟ مگه چه كار كرده دوستم؟» بعد سريع به اتاقش مي رود و در اتاق را محكم مي بندد. »

امروزه دو نسل گاه حرف هايي با هم دارند ولي كلمات و حرف ها طوري مورد استفاده قرار مي گيرد كه نه تنها نقش اصلي خود را ايفا نكرده بلكه گاه در برخي موارد توليد سوء تفاهم مي كند، زيرا هر فرد زندگي را از دريچه ديد خود نگريسته و مطابق با بينش خود آن را تفسير مي كند.
تأثيرات شگرف پيشرفت علم و تكنولوژي در چندين سال اخير تغييرات سريع اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را در پي داشته كه يكي از بارزترين مصاديق آن تحول خانواده و تعارض بين نسل ديروز و نسل امروز است.
نسل ديروز(والدين) احساس دانايي و با تجربگي مي كند و چون نسل امروز(نوجوان و جوان) خواهان تطابق با پيشرفت هاي روز و مد روز است، در برابر آنان واكنش نشان داده و چون از پس منطق ونصايح ريشه دار و سرشار از تجربه نسل قبل برنمي آيد با خشونت و لج  بازي رفتار كرده و تعارض هايي در خانواده بوجود مي آيد. البته ناگفته نماند كه اين والدين هستند كه بايد بياموزند تنها در كنار جوانان و همدلي كردن با آنان خواهند توانست آنان را راهبري و هدايت كنند، نه در برابر آنان.
بسياري از خانواده ها را امروزه مي بينيم كه والدين و فرزندان آنان ساعت هاي متمادي با هم مي نشينند ولي حرفي براي گفتن با هم ندارند، اگر حرفي هم زده شود، يا نصيحتي است كه از سوي والدين ارائه مي شود، يا خواسته هاي بي نهايتي است كه نوجوان و جوان از والدين خود دارد.
دكتر محمد حسين فرجاد، جامعه شناس و آسيب شناس اجتماعي، بر اين باور است كه تعارض بين نسل ديروز و نسل امروز ناشي از تضاد نگرش ها و ارزش هاست. وي مي گويد:« والدين متعلق به يك نسل قبل هستند كه نگرش خاص آن دوران را دارا هستند و نسل امروز با توجه به پيشرفت هاي عظيم علم، تكنولوژي و ارتباطات، دنيا را از زاويه ديد خود مي بيند. از سويي والدين حاضر به عدول از نگرش خود نبوده و از سوي ديگر فرزندان توقعات و انتظارات خود را امري طبيعي مي دانند و ارزش هاي خاص امروز را ارج مي گذارند كه اين امر،  موجب تعارض والدين و فرزندان مي شود.» وي مي افزايد: «در جوامع قديمي تر و محدودتر تعارض ها كمتر به چشم مي خورد و يكي از پديده هاي فرهنگي جوانان به صورت يك امر اخلاقي، اطاعت از دستورهاي والدين است، حتي آنها اجازه ازدواج را كه به سرنوشت زندگي شان بستگي دارد به والدين خود واگذار مي كنند، در حالي كه در عصر حاضر پس از سازش و توافق بين دختر و پسر، اگر تمايل داشته باشند والدين خود را در جريان امر خواهند گذاشت. »
وي خاطر نشان مي كند:« در عصر حاضر كه تغييرات فرهنگي سريع است مسأله و مشكل اصلي،كار و اشتغال جوانان است. اين كه ممكن است به انجام كارهايي علاقه داشته باشند، كه والدين آنان موافق نباشند و اين، خود مسائلي را به وجود مي آورد، در حالي كه در جامعه ديروز شغل هاي جوانان حتي قبل از تولد معين شده بود و تاجرزاده، تاجر و نجارزاده، نجار مي شد، در حالي كه امروز كمتر ديده مي شود كه جوانان كار پدر را دنبال كنند، در اينجا والدين ممكن است نخواهند كه به علاقه فرزندشان براي انتخاب شغل توجه كنند و چون تغيير پذيري فرهنگ رايج است جوانان انتخاب شغل را حق مسلم خود دانسته و اين امر تعارض ها را افزايش مي دهد.»محققين معتقدند نسل امروز برخلاف ديروز تحت چيرگي تام ديگري در نمي آيد. درگذشته پدر، معلم، استاد و كارفرما بر تمامي شخصيت فرزند، شاگرد يا كارگرش نفوذ داشت به همين دليل روابط امروز با آنچه ديروز در جامعه رواج داشت بسيار متفاوت است. در قديم شاگرد به مكتب  خانه مي رفت و با الف و ب، صداي بالا و نظام هولناك مكتب خانه كه چوب و فلك و اطاعت بي چون و چرا بود كار آموزش را آغاز مي كرد. ولي امروز هيچ شاگردي اين گونه آموزش نمي بينند و با نسل ديروز بسيار متفاوت است.
دكتر عباسعلي الهياري، روانشناس و استاد دانشگاه تربيت مدرس بر اين باور است يكي از مهمترين عوامل تعارض بين دو نسل عدم تفاهم و درك متقابل است. وي مي گويد:« ويژگي ها و خصوصيت هاي خاص جامعه امروز، رفتاري خاص را مي طلبد و اين موضوع والدين را تحريك مي كند. به طور كلي دوران نوجواني و جواني دوراني است كه فرد به دنبال ابراز وجود و اثبات شخصيت خود است و معمولاًبه دنبال كسب موقعيتي در خانه است. ولي گاه والديني ديده مي شوند كه به نظر و پيشنهاد نوجوان و جوان اهميتي نمي دهند و موجبات تعارض و اختلاف در خانواده را به وجود مي آورند. اين روانشناس مي افزايد: «ما از يك كودك انتظار زيادي نداريم و به قول معروف مي گوييم«بچه است »و بزرگسالان نيز به عنوان افراد با تجربه در جامعه پذيرفته شده اند. اما متأسفانه در جامعه ما برخي افراد با نوجوان و جوان رفتاري چون كودكان دارند اگر ابراز عقيده كند مي گويند بچه را چه به اين حرف ها؟ اگر خطا كند او را مورد سرزنش قرار مي دهند كه تو ديگر بزرگ شده اي! اين مسأله نوجوان و جوان را سردرگم مي كند كه بالاخره جزو كدام دسته است و از سوي ديگر نوجوان و جوان را حساس و تحريك به مخالفت و لج بازي با والدين خواهد كرد.»
الهياري عامل ديگري را موجب تعارض دو نسل معرفي مي كند و مي گويد: «يكي ديگر از علل مؤثر در تعارض ها وابستگي و استقلال نوجوان و جوان است. در نوجواني و جواني به خاطر شرايط خاص اين دوران استقلال و وابستگي عاطفي توأمان مطرح مي شود. چون نوجوان از سويي نمي خواهد به والدين وابسته باشد و به طور مستقل كارهايش را انجام دهد و از سوي ديگر احساس نياز وابستگي عاطفي به والدين دارد، ولي متأسفانه برخي والدين اين شرايط را درك نكرده و چنانچه نوجوان خطايي مي كند و به طرف والدين برمي گردد، والدين او را سرزنش كرده و از خود مي رانند در صورتي كه ترك محبت تأثيرات مخربي براعتماد به نفس و عزت نفس نوجوان و جوان دارد.»
الهياري در ادامه مي افزايد: «يكي ديگر از علل تعارض دو نسل مسأله محرم راز و هم رازي والدين با نوجوان و جوان است. نوجوان و جوان در دوراني كه نيازي مبرم به محرم راز دارد و والديني موفق هستند كه اعتماد فرزند خود را جلب كرده و شنونده قابل اعتمادي براي درد و دل هاي جوان خود باشند.»
والدين بايد توجه داشته باشند كه نه تنها به استقلال جويي فرزندان خود از همان آستانه نوجواني پاسخ مثبت دهند بلكه به تدريج بر استقلال آنان بيفزايند و فرصت هاي گوناگوني براي تجربه كردن، خود مختاري و تصميم گيري را در اختيار آنان قرار دهند.
به خصوص آن دسته از نوجواناني كه در اين سال ها با سنين پيري و كهولت والدينشان روبه رو هستند كه در بسياري از موارد اختلاف سني زياد والدين و فرزندان خود، عامل مهمي در جهت تعارض هاي دو نسل مي باشد.
آنچه نوجوانان و جوانان نياز دارند آن است كه از يك سو والدين پاسخگوي محبت و صميميت آنان باشند و از سوي ديگر اعمال كنترل به جا و صحيح والدين بر فرزندان وجود داشته باشد. اگر از يك جوان ۱۸ ساله انتظار داشته باشيم كه كارهاي محول شده را بدون خطا انجام دهد به خطا رفته ايم پس بايد در انتظارات خود تجديد نظر كنيم.
روانشناسان براين باورند نوسانات خلقي و آشفتگي هاي رفتاري والدين به فرزندان منتقل مي شود. برخي والدين رفتارهاي متضادي را در مورد جوانان در پيش مي گيرند، در برخي موارد نسبت به موضوعي سخت گيري كرده و در زمان ديگر در مورد همان موضوع سخت گيري به عمل نمي آورند. امروزه با توجه به آشفتگي هاي اقتصادي معمولاً والدين هر دو شاغل بوده و تا پايان روز در بيرون از منزل مشغول به كار هستند و زماني كه به خانه برمي گردند براي گذرانيدن اوقات با فرزندان انرژي ندارند.
دكتر حسين لطف آبادي، روانشناس براين باور است نوجوانان و جوانان از والدين شاغل خود انتظار دارند كه بخشي از وقتشان را به آنان اختصاص دهند. ما در زمانه اي زندگي مي كنيم كه بسياري از فرزندان ما وقتي از مدرسه برمي گردند كسي در خانه نيست و آنان ساعت هاي متمادي را به تنهايي در خانه مي گذرانند موارد زيادي را سراغ داريم كه والدين به خصوص پدر قبل از طلوع آفتاب خانه را ترك كرده و آخر شب به خانه مي رسد، طبيعي است كه فرزندان چنين والديني ممكن است اين غيبت طولاني را ناشي از كم علاقگي آنان نسبت به خود تلقي كنند.
در اين خانواده ها ضروري است براي جلوگيري از محيطي سرد، همدلي و درد دل هاي صميمانه و مشورت بين والدين و فرزندان صورت گيرد تا از بسياري تعارض ها جلوگيري شود.
دكتر امان الله قرايي مقدم، جامعه شناس معتقد است والدين با دخيل كردن جوان در بسياري از امور خانه به وي اعتماد به نفس و امنيت روحي مي دهند و جلوي بسياري از اختلاف ها را خواهند گرفت. وي مي گويد:« والدين به جاي ايجاد ترس و وحشت و رفتارهاي خشن در خانه به ايجاد امنيت در فرزندانشان و با ايجاد علاقه و القاء ارزش ها به فرزند خود در تربيت صحيح او بكوشند، والدين با رفتار خود اعتماد يا عدم اعتماد را به فرزند خود مي آموزند، نوجوان و جوان اگر عملي را از روي ترس انجام دهد ميزان موفقيتش از جواني كه عملي را از روي ميل و رغبت انجام مي دهد كمتر است. بسياري از نوجوانان و جوانان ديده مي شوند كه عزت نفس پائيني دارند و اين امر در اثر خشونت ها، سرزنش ها و سركوفت هايي است، كه از كودكي بر فرد اعمال شده است يا خانواده هايي كه به قدري به فرزند خود آزادي مي دهند و از كودكي رفتارهاي نامناسب او را سرزنش نكرده اند كه امروز فردي خودخواه، خودرأي و بي بندوبار به جامعه تحويل داده اند كه هيچ احساس مسئوليتي در قبال والدين خود نكرده و با كمترين نصيحتي از جانب والدين با آنان به بحث و مشاجره مي پردازد.»
وي خاطرنشان مي كند:« در چندين سال اخير متأسفانه برخي خانواده ها به جاي آموختن احترام متقابل و نظم و انضباط و اتكاء به نفس به فرزندانشان، به قدري به آنان آزادي داده و از آنان حمايت كرده اند، و خواسته هاي معقول و نامعقول آنان را برآورده كرده اند كه امروز مشكلات جوانشان گريبانگير خود آنها شده است.»
والدين بايد بكوشند كه خود را با بسياري از پيشرفت هاي روز تطابق دهند، زيرا نسل قبل به گذشته تعلق دارد، در زمان جواني او شتاب زندگي كندتر بود و آرامش بيشتري بر محيط حكمفرما بود، اما نسل جديد فرزند زمان خويش است. در جامعه اي زندگي مي كند كه سرعت و شتاب تغييرات زندگي بسيار بيشتر است، انتظار دارد نسل گذشته پابه پاي او پيش برود حال آن كه نسل ديروز تمايل دارد، نسل جديد با گام هايي آهسته تر و با هماهنگي او پيش برود و چون نسل امروز انرژي و تحرك زيادي دارد و مي خواهد تند برود نسل ديروز بايد خود را با آن تطابق دهد چون نسل جديد نمي تواند متوقف شود.
قرايي مقدم مي گويد:« امروزه برخي از الگوهاي نامناسب براي جوانان را مي توان برخي مجموعه هاي تلويزيوني دانست چه بسيار كلماتي كه جوانان امروز در لحن كلام خود به كار مي برند از برخي برنامه هاي تلويزيون رايج مي شود و بسياري از توقعات را از اين برنامه ها مي آموزند، همه مردم ماهواره ندارند، همه اينترنت و كامپيوتر ندارند، اما امروزه شاهد هستيم اكثر جوانان سبك لباس پوشيدنشان و اصلاح موي سر آنان متناسب با سن و موقعيت اقتصادي، اجتماعي شان نيست. بايد به اصلاح برخي برنامه ها پرداخت چون تعارض هاي زيادي را در خانواده ها به وجود مي آورد.»
جواني ۲۳ ساله دانشجوي رشته اقتصاد براين باور است كه بسياري از جوانان ما كه طالب شاد بودن و شاد زيستن هستند آموزشي براي آن نديده اند. وي مي گويد:« جواني دوره شادي و نشاط است. بسياري از جوانان ما نمي دانند كجا شادي كنند و كجا ناراحت باشند. به اين خاطر بسياري از آنان در افراط و تفريط هستند و در برخي محافل خصوصي جمع شده و گرفتار بسياري از انحرافات مي شوند و تعارض ها بيش از پيش افزايش مي يابد.»
جواني ۲۱ ساله سخت گيري هاي بي مورد خانواده معترض است و مي گويد:« والدين من به قدري سخت گير هستند كه هميشه از آنان مي ترسم. هميشه دوست دارم سركار باشند و هرگز به خانه برنگردند، چون وقتي به خانه مي رسند آن قدر از من ايراد مي گيرند كه خسته مي شوم هميشه وقتي نمره درسي هايم كمتر از ۱۸ مي شد با سرزنش آنان روبه رو مي شدم. در جمع هميشه از من بدگويي مي كنند و پيوسته با آنان در جنگ و جدال به سر مي برم.»
جواني ۱۶ ساله معتقد است برخي والدين با واكنش هايي كه در برابر جوان از خود نشان مي دهند محيطي تعارض آميز را در خانه به وجود مي آورند. وي مي گويد:« وقتي نظري در خانه مطرح مي كنم كه با نظر والدين من مخالفت دارد و با آنان وارد بحث مي شوم چنانچه احساس خطر كنند كه نظرشان مورد پذيرش قرار نگرفته با تندي و خشونت نظر خود را توجيه كرده و به من مي گويند لازم نيست بيشتر از اين حرف بزني، دهنت هنوز بوي شير مي دهد و...»پدري مي گويد:« جوان ۲۲ ساله ام بيشتر مايل است وقت خود را در بيرون از منزل با دوستان و همسالان خود بگذراند. با من و مادرش نه به مسافرت مي آيد نه به خانه اقوام و دوستان، لحن كلامش هم طوري است كه به خاطر آن هميشه با هم در جدال و تعارض هستيم. »در پايان بايد اشاره كرد چنانچه والدين از كودكي فرزند خود را طوري تربيت كنند كه به والدين خود اعتماد كند و روابط صميمي و عاطفي با او برقرار كنند و از سوي ديگر خود را با پيشرفت هاي روز تطبيق دهند و از بسياري سخت گيري هاي بي مورد و نيز از آزادي دادن بيش از حد به جوان خودداري كنند بسياري از تعارض هاي بين دو نسل از بين خواهد رفت.

زندگي
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |