سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۵۰
طعم كلاسيك كباب كوبيده در بازار امين السلطان
پاتوق هشتاد ساله
005676.jpg
روح الله مهر پارسا
۸۰ سال پيش (اوايل سلطنت پهلوي اول) ميدان امين السلطان، بازار امين السلطان، خيابان صاحب جمع، كوچه مرغي ها، بازارچه عباس هرندي،  خيابان اسمال بزاز، بازار حضرتي (بازار دروازه)، بازار سيداسماعيل، بازار چل تن، گذرباشي، كوچه غريبان و گذر لوطي صالح در محدوده وسيعي از جنوب مركزي تهران آن زمان، قطب اقتصادي و محل دادوستد بودند. ميدان امين السلطان از اذان صبح تا اذان ظهر فعال مي شد و بازارها از 2 ساعت بعد از طلوع آفتاب تا مغرب، تقريبا كل اين مجموعه ها از 8 ساعت تا 12 ساعت در تحرك بودند.
در طول روز تمامي قهوه خانه ها، كبابي ها،  كله پزي ها و به طور كلي پزندگي هاي منطقه جهت صبحانه، ناهار و عصرانه به مشتريان سرويس مي دادند. در اين ميان فقط يك چلوكبابي بتازگي تاسيس شده بود كه سه برادر كه يكي - دو سالي بود از شميران به تهران آمده بودند به دليل عرضه غذاي سالم و لذيذ چلوكباب، معروف خاص و عام جنوب شهر شده و به نام چلوكبابي عباس شمروني معرف حضور ساكنان منطقه بودند. بويژه اشخاصي كه از اطراف تهران  مثل شميران، رودبار قصران، لواسان، ورامين، كرج و شهرري جنس و بار مي آوردند، پاتوقشان براي ناهار در چلوكبابي عباس شمروني بود.
چلوكبابي عباس شمروني فقط چهار نوع غذا داشت:معمولي (كوبيده)، برگ كوچك، سلطاني (برگ بزرگ) و چلو كره (بدون كباب). 
در اين چلوكبابي به جاي سكو و نيمكت و قاليچه، صندلي هاي لهستاني كه بتازگي مد شده بود جايگزين سكو شد؛ با ميزهاي مستطيل و مربع چوبي. ديوارهاي سالن با نقاشي هاي رنگ روغن سبك كمال الملك و نقاشي هاي قهوه خانه اي قوللر آغاسي و محمد مدبر تزئين شده و در كنار اين تابلوها با فاصله يك متر از كف سالن، آينه هاي بزرگ 5/1*۲ متر در قاب هاي طلايي به ديوارها نصب شده بود. كف سالن با آجرهاي قرمز رنگ 50 سانت در 50 سانت كه به آن نظامي مي گفتند مفروش شده و از سقف بلند سالن در داخل يك گردونه گچبري شده، لوسترهاي آنتيك چك با زنجير آويزان بود.
آنموقع عرف نبود خانم ها به چلوكبابي بيايند و غذا بخورند و در صورتي كه خانواده ميل به چلوكباب داشت، مرد خانه با قابلمه غذا مي گرفت و به خانه مي برد. بعدها اين سنت شكسته شد. عباس شمروني در كنار سالن بزرگ چلوكبابي در فضايي كه به صورت L بود با تعبيه ديواره هاي موقت با چوب و پارچه كه به آن پراوان مي گفتند محل دنج و محفوظي را جهت خانواده ها، در نظر گرفت. اين اقدام مورد استقبال خانواده هاي محل قرار گرفت.
بعضي از مردهاي محلات اطراف كه به زن و فرزندان قول غذاي بيرون از خانه را داده بودند، معمولا شب هاي جمعه خانواده را جهت شام، به چلوكبابي عباس شمروني كه محلي جهت پاسخگويي آبرومندانه و با قيمتي مناسب به انتظار خانواده ها بود مي آوردند. اين روش در حقيقت به يك رسم محلي تبديل شده بود كه حتي پدرها براي تشويق بچه ها به درس خواندن وعده شام در چلوكبابي عباس شمروني را به عنوان يك جايزه فرعي در كنار كادوي اصلي درنظر مي گرفتند. آنموقع در ظروف چلوكبابي اثري از استيل و ملامين نبود؛ بشقاب ها همه مارك چيني مسعود داشت كه به گل سرخي معروف بود. غذا خوردن در بشقاب چيني با گل هاي سرخ رنگ لذتي خاص داشت كه اين مزه در بشقاب هاي استيل و ملامين در دوران جديد وجود ندارد.
غذا جهت مشتريان خارج از چلوكبابي نيز به وسيله سرپوش هاي مسي مهار مي شد كه از دهن نيفتد و سرد نشود كه اين كار را معمولا يك نفر كه به او بيرون بر مي گفتند، انجام مي داد؛ يعني غذاهاي بيرون را در سطح يك سيني قرار مي داد و در بعضي مواقع كه دو نشاني هم مسير بود، دو سيني را به صورت دو طبقه  روي سر مي گذاشت و با پاي پياده به در خانه يا مغازه مورد نظر  مي برد. بعدها در دوران پهلوي دوم كه دوچرخه بيشتر در دسترس عموم قرار گرفت، اين عمل با سوار شدن بر دوچرخه انجام مي شد؛ البته كارگري كه اين كار را مي كرد بسيار مسلط بود، زيرا با يك اشتباه كوچك تمامي ظروف پر از غذا با سقوط سيني به زمين مي ريخت. نظير اين روش را ماست كش هاي حرفه اي هم انجام مي دادند؛ به اين نحو كه سه چهار تغار ماست، در حالي كه تخته اي به دهانه تغار مي نهادند، بر سر گرفته، سوار دوچرخه بدون اينكه اتفاقي بيفتد، نقل و انتقال را انجام مي دادند. آن زمان نوشابه هاي كولادار خارجي وجود نداشت. فقط يك نوشيدني به رنگ هاي آلبالويي و سبز به نام ليموناد بود و نوشيدني رايج ديگر دوغ بود كه براي تهيه آن ابتدا ماست هاي تغاري را داخل خمره بزرگي ريخته و به وسيله چوبي كه بر سرش دوچوب به صورت ضربدر نصب بود، خوب مي زدند و به آن آب و نمك افزوده و جهت خوشمزه شدن آن با گياهي خوشبو به نام كاكوتي مخلوط مي كردند.
البته رسم نبود دوغ را داخل شيشه بريزند، بلكه ليوان هاي بلند و دهان گشادي مخصوص دوغ بود كه به آن دوغ ليواني مي گفتند. اكثر چلوكباب خورهاي حرفه اي در گذشته روي برنج زرده تخم مرغ ريخته با برنج مخلوط مي كردند و سپس نوش جان مي كردند. لذا در طول روز سفيده هاي تخم مرغ در ظرف جمع مي شد و هر دو- سه روز يك بار گزسازهاي خيابان مولوي با مراجعه به مسئول سالن، سفيده ها را مي خريدند.
پاي غذاي مشتريان حتما سبزي خوردن وجود داشت؛ آن هم به اندازه كافي. سماق، فلفل و نمك هم جزو تزئينات ميز بود (در حال حاضر فلفل از غذاي چلوكباب حذف شده).
قبل از ناهار بازار و شب ها قبل از برداشتن در ديگ رسم بود اسفند دود مي كردند وعقيده داشتند كه اين عمل، چشم حسود و بخيل را كور مي كند و دخل آن روز با اين عمل، پر و پيمان تر خواهد بود.
آشپزخانه در چلوكبابي  هاي زمان قاجاريه جلو مغازه بود كه بيشتر جلب مشتري كند؛ با در و ديوار و محيطي ساده، اما تميز و پاكيزه؛ بدين سبك كه ديگ مسي بزرگ پر از برنج آماده كشيدن، روي سكوئي با آتش ملايم قرار داشت. سيخ هاي كباب كوبيده و برگ در حالي كه زير دوسر هر رديفشان تخته اي باريك نهاده شده بود تا به هم نچسبند، اجاق دراز پر آتش كه كارگر كباب پز با بادبزن حصيري در دست جلويش به باد زدن و پختن كباب مشغول بود و بالاي سر آشپز هم چند زنگ بزرگ و كوچك كه هر دم به صدا درمي آمد، نظر عابران را به سوي چلوكبابي جلب مي كرد.
بتدريج اين دكوراسيون تغيير كرد و آشپزخانه ها يا به زيرزمين يا به انتهاي مغازه نقل مكان كرد. در چلوكبابي عباس شمروني، آشپزخانه در انتهاي سالن قرار داشت كه با ديواره هاي چوبي نرده مانند از سالن جدا مي شد و افرادي كه باديه يا قابلمه داشتند از دريچه اي كه روي ديواره چوبي تعبيه شده بود ظروف خود را به داخل آشپزخانه تحويل مي دادند. براي اولين بار تابلو هشداردهنده ورود افراد متفرقه به داخل آشپزخانه ممنوع است در چلوكبابي عباس شمروني نصب شد كه در حقيقت نوعي سنت شكني به حساب مي آمد. آن موقع رسم نبود كباب را مثل حالا داخل بشقاب، مجزا از برنج بگذارند؛ ابتدا بشقاب برنج و كره را روي ميز مي گذاشتند و سپس كارگر مسئول توزيع كباب به سر ميز مي آمد و مستقيما كباب داغ داغ را از سيخ روي بشقاب برنج مي كشيد. البته اين روش كم كم منسوخ شد و بعدا سرو غذا حالت تشريفاتي به خود گرفت.
از هم دوره اي هاي خدا بيامرز عباس شمروني در اين صنف مي توان از حاج حسن شمشيري در سبزه ميدان، متوفي سال 1340 و حاج مرشد چلويي در بازار مسجد جامع، متوفي سال 1357 ياد كرد كه همگي شان دستشان از دنيا كوتاه شده و منتظر فاتحه زندگان هستند. مرحوم عباس شمروني نيز در شهريور ماه سال 1357 بعد از يك دوره بيماري طولاني در سن 87 سالگي به رحمت خدا رفت. مرحوم كل شعبون در سال 1350 و مرحوم كاكاحسين كوچكترين برادر، در خرداد سال 1369 بدرود حيات گفتند. فرزندان اين سه برادر به دليل عدم علاقه به اين كار و اشتغال به كار دولتي، كار پدران را دنبال نكردند، لذا به طور كلي اين چلوكبابي كه بعدها با نام چلوكبابي فرد شيراني تابلو خورده بود به دليل مريضي و فوت هر سه برادر براي هميشه تعطيل شد. فقط خاطرات شيرين آن در اذهان و مزه لذيذ غذا زير دندان ساكنان قديمي خيابان مولوي و باغ فردوس جاودانه ماند.
در دوره اخير سوءاستفاده از نام پيشه وران موفق و معروف كه در عرصه موادغذايي صاحب سبك هستند يك روش براي جلب مشتري شد؛ به عنوان مثال يك چلوكبابي با نام شمشيريه از واژه شمشيري، استفاده مي كند و مي خواهد خود را منتسب به مرحوم شمشيري كند. يا در بعضي از مغازه هاي آب بندي (فروش نوشابه و بستني) تابلويي نصب مي كنند كه بستني اكبر مشدي موجود است ، در حالي كه در مغازه خود اكبر مشدي اطلاعيه عريض و طويلي نصب شده كه ما هرگز شعبه اي در سطح تهران نداريم. يا در حال حاضر واژه اكبر جوجه - كه خودش فوت كرده و مغازه آن مرحوم در ساري بوده - در سرتاسر نه تنها تهران، بلكه كشور روي تابلوهاي بعضي رستوران ها به چشم مي خورد. يا در قم با سوءاستفاده از نام مرحوم حاج حسين سوهاني و پسران، ده ها سوهان فروشي موجود است كه تابلو حاج حسين سوهاني را يدك مي كشند. چقدر زيباست كه كسبه مبتكر با جنس خوب و قيمت مناسب و برخورد انساني به عنوان يك شخصيت مستقل، بدون سنگر گرفتن پشت سر اين و آن، خود را مطرح كنند؛ آنها خواهند ديد در كوتاه مدت جاي خود را بين مردم باز مي كنند. در همين تهران خودمان در حال حاضر در رشته تهيه و توزيع غذا افرادي ظهور كرده اند كه هيچ سابقه اي در اين كار نداشته اند و اين كار از خود آنان شروع شده و ليكن به دليل عرضه جنس خوب و قيمت مناسب در حدي معروف شده اند كه جهت سفارش مي بايستي قبلا نوبت گرفته شود.كار چلويي از يك ساعت به ظهر مانده با برداشتن در ديگ همراه با دعا و صلوات توسط مسئول آشپزخانه (كاكاحسين)  در حالي كه وضو داشت آغاز مي شد و تا يكي - دو ساعت بعد ازظهر، يعني تا وقتي كه برنجشان تمام بشود ادامه داشت. چلوكباب عباس شمروني به دليل مشتري پسند بودن آن حداكثر تا ساعت 2 بعدازظهر تمام مي شد. با اتمام غذا، يك چراغ زنبوري كه جلومغازه روشن بود را به نشاني اتمام غذا خاموش مي كردند.با وارد شدن مشتري به داخل سالن، عباس شمروني در حالي كه پاي دخل ايستاده بود با صداي بلند مي گفت: بنشون آقا كه منظور، نشاندن مشتري در جايي مناسب بود. با نشستن مشتري، كل شعبون جلو مي آمد و مي پرسيد: چي ميل داري؟ با پاسخ مشتري،كل شعبون با صدايي رسا از داخل سالن به آشپزخانه اعلام مي كرد: آسيد ممد (منظور سرآشپز) به طور مثال من دو تا معمولي، يه برگ كوچيك و يه سلطاني مي خوام . ميزها از نظر تقسيم بندي نيز جالب بود، زيرا مثل حالا شماره بندي نبود. با حاضر شدن غذا مديريت سالن با صداي بلند به توزيع كننده غذا در حالي كه پنج - شش بشقاب مملو از برنج را روي دستش جاسازي كرده بود با اين صورت برنامه مي داد: يه غذا زير ساعت، يه غذا بغل دخل، يه غذا زير شمايل مولا، يه غذا زير راديو و يه غذا زير آينه... .
مشتريان چلوكباب عباس شمروني آدم هاي متفاوتي بودند؛ ظهرها عموما روستايياني بودند كه جهت ميدان امين السلطان بار مي آ وردند و به طور كلي آنها را كدخدا صدا مي كردند و ديگران هم به آقا يا حاجي يا كربلايي يا مشدي تقسيم مي شدند. لذت چلوكباب در با دست خوردن آن بود؛ البته قاشق و چنگال جزو سرويس روي ميز قرار داشت، ولي تعدادي هم ترجيح مي دادند چلوكباب را با دست در حالي كه لقمه را داخل نان مي پيچيدند نوش جان كنند. در گذشته نان به منزله بركت سفره حتما سر غذا وجود داشت. تا دانه آخر برنج داخل بشقاب خورده مي شد و ته آن را هم با نان پاك مي كردند. نان را بركت خدا مي گفتند و درباره اش احترام عجيبي قائل بودند، به شكلي كه زيردست و پا، جاي نجس، جوي آب و مستراح ومثل آن نيفتد. نكته جالب اينكه در داخل بشقاب هر فرد، مطلقا غذا نمي ماند و پاك كردن ته ظرف را صواب مي دانستند و عقيده داشتند كسي كه با غذا نان نخورد مثل آن است كه هيچي نخورده. در آن زمان واحد شمارش چلوكباب، واژه دست بود؛ به طور مثال در بازار امين السلطان استاد به شاگردش مي گفت: برو چلوكبابي عباس شمروني سه دست چلوكباب معمولي (كوبيده) خبر كن . در حال حاضر واژه دست، تبديل به يك كلمه فرنگي يعني پرس شده. در آغاز حكومت پهلوي اول تعداد چلوكبابي هاي تهران از انگشتان يك دست تجاوز نمي كرد. در جنوب تهران و در سرتاسر خيابان مولوي كه از خيابان ري شروع مي شد و تا ميدان گمرك ادامه داشت فقط چلوكبابي عباس شمروني و حاج ابوالقاسم سليقه قرار داشت و در سطح بازار تهران نيز سه باب چلوكبابي متعلق به حاج حسن شمشيري، نايب و حاج مرشد چلويي داير بود، ولي در حال حاضر در هر كوچه - پس كوچه شهر، يك چلوكبابي مثل قارچ روئيده و چند سالي ست در كنار چلوكبابي ها، صنف جديدي نيز شكل گرفته به نام تهيه و توزيع غذا كه فقط غذا را جهت بردن مشتري به منزل تهيه مي كنند و خود را از شر سالن و ميز و صندلي و هياهوي پذيرايي راحت كرده اند. واحدهاي اين صنف جديد الولاده هم روزبه روز زيادتر شده و معلوم نيست متولي آن كدام اتحاديه صنفي ست!
حكايت هاي چلوكبابي عباس شمروني و خاطرات تلخ و شيرين اين كاسب قديمي چهارراه مولوي يك كتاب مي شود كه از حوصله اين يادداشت خارج است، پس تنها به يك خاطره اشاره و مطلب را تمام مي كنم. سنت پسنديده اي كه در حال حاضر فراموش شده، اين بود: كاكا حسين براي افرادي كه جهت بيرون از مغازه چلوكبابي غذا مي خواستند - يا با قابلمه و ظرف خودشان يا با ظروف چلويي كه به وسيله كارگر مغازه برده مي شد -  يك سيخ كباب كوبيده مي كشيد و لاي قطعه اي نان سنگك مي گذاشت و مي گفت: بابا جون اينو بخور بذار ته دلتو بگيره ؛ آن افراد عموما شاگردهاي بازار يا بچه ها بودند. كاكا به خاطر اين مهرباني هاي پدرانه كه نسبت به همه مراجعه كنندگان داشت مورد احترام قاطبه اهالي بود. به همين خاطر بعضي از مشتريان كه جزو داش مشدي هاي منطقه بودند و براي منزل غذا مي بردند و پول نمي  دادند با پا درمياني همين كاكاحسين و به احترام ريش سفيد او، پول غذا را پرداخت مي كردند.

اين سه برادر
آن سه برادر كه امروز دستشان از دنيا كوتاه است عبارت بودند از كاكاحسين ، كل شعبون و عباس شمروني كه كودكان و نوجوانان ديروز جنوب تهران و پدر بزرگ هاي امروز بخوبي با اين نام ها آشنا هستند؛ مثل واژه هايي نظير رجب  تنبل، سر قبر آقا، باغ فردوس، ميدان پاقاپوق (اعدام) و گودزنبوركخانه (اين واژه ها جزئي از فرهنگ كوي و برزن تهران قديم است). اين سه برادر به ترتيب از كوچك به بزرگ كاكاحسين مسئوليت آشپزخانه، عباس شمروني مسئوليت مالي (پاي دخل) و كل شعبون مسئوليت سالن را به عهده داشتند. يك گرامافون انگليسي با بوق مخصوص و صفحات 45 دور تنها وسيله مفرح چلوكبابي محسوب مي شد كه بعدها در سال 1319 با افتتاح فرستنده، تبديل به راديويي به نام آندريا شد. چلوكبابي عباس شمروني برخلاف رسم چلوكبابي هاي آن زمان كه فقط ناهار بازار داشتند، علاوه بر ناهار، شام هم سرو مي كرد كه البته بيشتر مشتري هاي شام، برخلاف ناهار خانواده هاي منطقه بودند.

پرسوناژ
سعيده امين
005673.jpg
محمود فرشچيان
فارغ از اينكه شيعه باشي يا نباشي، مسلمان  باشي يا ترساخيره شدن به تابلو زيباي عصر عاشورايش مي تواند آدم را به يك فضاي روحاني ببرد. محمودفرشچيان- خالق مينياتور نوين - براستي يك هنرمند متمايز  است. هر كه براي نخستين بار طرح يا نقاشي  از استاد ببيند، شيفته حركت سايه روشن رنگ ها در آثارش مي شود كه به صورت يكي از زيباترين و دلربا ترين ويژگي هاي نگارگري معاصر ايران جلوه گر شده است.
او متولد 1308 در شهر اصفهان است. پدرش از بازرگانان بنام فرش بود، محمود جوان از نوباوگي مجذوب نقش و نگار فرش ها و كاشي هاي پرمايه زادگاهش شد و به آموزش هنر ميل پيدا كرد. به جايي رسيد كه در حيطه نقاشي ايراني به وجود آورنده سبك و مكتب خاصي شد كه در عين وفاداري به اصالت هنر سنتي، شجاعانه به سمت ابداع شيوه هاي نو رفت تا قابليت هاي نقاشي ايران را از مرزهاي سنتي فراتر ببرد. استاد فرشچيان به هنر مينياتور جذابيتي جهاني داد، به طوري كه بسياري از موزه  داران و مجموعه داران معتبر جهان مشتاقند كه قطعه اي كوچك از آثار استاد را در مجموعه خود داشته باشند.
فرانسيس ريشار - موزه دار ارشد بخش نسخه هاي خطي كتابخانه ملي فرانسه (پاريس)- مي گويد: فرشچيان هنرمندي ست كه علاوه بر اينكه همه اصول و منابع استادان پيشين نگارگري را خوب مي شناسد، با اين همه اثري خلق مي كند كه تشخص ويژه خود را داراست. همين كيميا گري ست كه فرشچيان را به عنوان يكي از استاداني مطرح كرده است كه هرگز كسي از لذت بردن از آثار او و مجذوب شدن به تنوع آنها خسته نمي شود . يكي از ويژگي هاي هنر استاد، استفاده از رنگ هاي بسيار تند كه گاه ملايم و رنگ باخته است به نظر مي آيد. او در استفاده از اين رنگ ها از حسي غريزي و خدادادي بهره مي برد.
بسياري از آثار استاد تلفيقي ست از سنت بازمانده از نقاشان دوران تيموري و صفوي و هنر مدرن. استاد در جايي گفته است كه پرده هاي نقاشي كه متقدمان بر او با الهام از متون ادب فارسي ساخته و پرداخته اند را بخوبي مي شناسد. همين متون كه شاهنامه فردوسي و خمسه نظامي ست همواره روح ايرانيان را تقويت مي كند. عرصه هاي رزم و صحنه هاي بزم و مناظر شكار و لحظه هاي ديدار عاشقانه دنياي تخيل استاد بر پرده نقاشي ست.
پرندگان خيال در نقاشي هاي استاد، سيمرغ هايي كه آسمان ها را زير پر و بال خود گرفته اند و قهرمانان اساطيري ايران باستان نموداري از فرهنگ ايراني ست. اين نمودارها انسان ها را به اين پرسش در مورد خود وا مي دارد كه ما كيستيم و از كجا آمده ايم؟
ايتاليايي ها قرار است مجموعه اي تازه از محمودفرشچيان را منتشر كنند، كتاب نفيسي كه يكصد اثر برگزيده از استاد را از سال هاي 1370 به بعد شامل مي شود. 12 منتقد هنرشناس به هنرمند و كارشناس هنري موزه هاي مهم و مدرسان دانشگاه هاي هنري جهان، در وصف شگردهاي هنري استاد بر اين كتاب مقدمه اي نوشته اند.
كويچيرو ماتسورا - مدير كل يونسكو - در اين مقدمه نوشته است كه جهان فرشچيان يك قلمرو سحر آميز است. در تابلو پنجمين روز آفرينش كه مايه هايي از قرآن كريم دارد و در آن همه مخلوقات زميني و آسماني به ستايش پروردگار مشغولند، ماهي ها و پرندگان واقعي و تخيلي در درياهاي توفاني شناور و در آسمان ها در پروازند؛ مثل سايه هايي از بهشت.
نگاهي به آثار استاد بخوبي نشان مي دهد كه سليقه او در زمينه منابع هنر ايران به مرور زمان متحول شده است. تاكنون نيز آثار زيادي از او به چاپ رسيده است؛كتاب نقاشي و طراحي محمود فرشچيان، بنگاه ترجمه و نشر كتاب با مقدمه روانشاد دكتر محسن هشترودي، كتاب نقاشي و طراحي با مقدمه مديركل يونسكو و آقاي بازيل رابينسون كه اين كتاب به عنوان نفيس ترين كتاب هنري عصر حاضر شناخته شده است،كتاب شاهنامه فردوسي با 21 تصوير، كتاب نقاشي و طراحي محمود فرشچيان، كتاب حافظ با تصاوير و حواشي و كتابي با همكاري پروفسور حسين صادقي جراح عالي مقام قلب- در مورد افكار و انديشه فلاسفه بزرگ با 40 تصوير كه اميد است بزودي چاپ شود.
او از كودكي، آدمي در خود فرورفته و درونگرا بود، شايد از همسالان خود كمتر رغبت به بازي داشت و خودش مي گفت: گچبري هاي سرستون ها و نجاري ها و ديوارهاي منزل ما با نقوش بعضي از تابلوها، ذهن مرا به خود مشغول مي كرد . پدرش بازرگان فرش هاي اصيل ايراني بود و به همين دليل با طراحان و نقاشان زيادي در ارتباط بود. او گاهي به همراه پدرش به كارگاه هنرمندان مي رفت و از همان خردسالي آن نقوش و رنگ ها، خطوط موازي و مدور و دستان پرقدرتي كه بر صفحه كاغذ نقش مي زد، او را به خود مجذوب كرد.
او با هدايت پدرش به كارگاه نقاشي حاجي ميرزا آقا امامي از معروف ترين نقاشان اصفهان- راه يافت. اولين مشق او يك آهو بود كه 200 طرح از جهت هاي مختلف از آن طراحي كرد. به هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان رفت و بعد از فارغ التحصيلي، اولين تابلو خود را رسما به انجمن فرهنگي ايران- انگليس اهدا كرد. تابلو دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند را در سن 18 سالگي خلق كرد و بعد از آن فرشچيان جوان، شد استاد محمود فرشچيان.
او در حال حاضر در آمريكا زندگي مي كند.

فرهنگسراها
فرهنگسراي قانون: نگارخانه ابن سيناي فرهنگسراي قانون تا 26 آبان ماه ميزبان گلبرگ هاي سبز حيات است. گلبرگ هاي سبز حيات عنوان نمايشگاهي ست كه شامل 25 اثر از هنرمند معاصر خانم مينا قويدل بوده كه به موضوع طبيعت از دريچه هنر پرداخته است.
زمان برگزاري اين نمايشگاه تا 26 آبان ماه خواهد بود. اين نمايشگاه همه روزه از ساعت 9 الي 19 ميزبان علاقه مندان است. گفتني ست قويدل كارشناس ارشد رشته نقاشي از دانشگاه الزهرا وهم اكنون مدير نگارخانه ابن سينا در فرهنگسراي قانون است. علاقه مندان جهت كسب اطلاعات بيشتر مي توانند به نشاني شهرك قدس، فاز يك، خيابان ايران زمين شمالي، فرهنگسراي قانون مراجعه كرده يا با شماره تلفن 88366366 تماس حاصل كنند.
فرهنگسراي بانو: كارگاه آموزش طبخ آبزيان سه شنبه هر هفته از ساعت 9 تا 13 ويژه بانوان در فرهنگسراي بانو برگزار مي شود.
در اين كارگاه بانوان در هر جلسه 4 ساعته مي توانند با طبخ 8 نوع غذاي آبزي از جمله اسنك ماهي و ميگو، پلوي چيني با ماهي، شنيسل ماهي، كتلت ماهي، فيله سرخ شده ماهي قزل آلا و ... كه توسط استادان صدا و سيما آموزش داده مي شود، آشنا شوند.
بانوان علاقه مند مي توانند جهت استفاده از اين كارگاه به نشاني خيابان وليعصر(عج)، ضلع شمالي پارك ساعي، كوي ساعي، فرهنگسراي بانو مراجعه كرده يا جهت كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن هاي 8-88786275 تماس حاصل كنند.
فرهنگسراي بهمن: همايش تقدير از كارمندان كتابخوان در فرهنگسراي بهمن برگزار مي شود.
اين همايش به مناسبت هفته كتابخواني در سالن شهيد آويني برگزار مي شود و از برگزيدگان مسابقه كتابخواني كه از كتاب ارزشمند راز و رمز نيايش تاليف اسدالله گرمارودي برگزار شد، تقدير مي شود.
اين گزارش مي افزايد: از كارمنداني كه بيش از 20 جلد در طول سال از كتب مختلف ديني و مذهبي، تاريخي، اجتماعي، سياسي و... مطالعه كرده اند با حضور مديران و مسئولان شهرداري تقدير خواهد شد.
فرهنگسراي هنر: نمايشگاه گروهي نقاشي با عنوان رنگ روغن تا 27 آبان ماه در گالري شماره يك فرهنگسراي هنر داير خواهد بود.
در اين نمايشگاه ناهيد حدادي، نفيسه كريمي، زهره نبوي، مريم مرادي و راحله برخورداري 25 اثر را در ابعاد متنوع با استفاده از تكنيك هاي رنگ روغن، مركب و با موضوعات فيگوراتيو،  سورئاليسم، فضاهاي رمانتيك، خواب، خيال و رويا ارائه كرده اند.
علاقه مندان مي توانند جهت بازديد از اين نمايشگاه در ايام ياد شده از ساعت 9 تا 18 به فرهنگسراي هنر واقع در خيابان شريعتي، خيابان جلفا مراجعه كنند.
فرهنگسراي طبيعت: سلسله جلسات عوامل موثر بر رشد قد در فرهنگسراي طبيعت برگزار مي شود. اين سلسله جلسات با حضور دكتر مطلبي زاده متخصص ارتوپد - و مشاوران تغذيه و غدد در اين فرهنگسرا برگزار خواهد شد.
علاقه مندان مي توانند جهت كسب اطلاعات بيشتر و شركت در جلسات مذكور به نشاني فلكه دوم تهرانپارس، انتهاي خيابان جشنواره، فرهنگسراي طبيعت، واحد آموزش مراجعه كرده يا با شماره تلفن 77323839 تماس حاصل كنند.
فرهنگسراي خانواده: كانون ادبي فرهنگسراي خانواده از ميان علاقه مندان به شعر و ادب فارسي عضو مي پذيرد.
گفتني ست كه اين كانون زير نظر استاد اميد كوشكي شاعر برگزيده كشور - در روزهاي سه شنبه هر هفته از ساعت 16 تا 18 برگزار مي شود.
علاقه مندان جهت شركت در اين كانون كه به صورت رايگان برگزار مي شود، مي توانند در روزهاي سه شنبه هر هفته به فرهنگسراي خانواده واقع در نارمك، ميدان هلال احمر، خيابان گلستان مراجعه كرده يا جهت كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن 77819468 تماس حاصل كنند.
خانه فرهنگ باصفا: نمايشگاهي با موضوع بيماري هاي خاص در خانه فرهنگ باصفا برگزار مي شود. اين نمايشگاه تا اول آذرماه از ساعت 16 الي 18 برپاست. علاقه مندان جهت بازديد از اين نمايشگاه مي توانند همه روزه به نشاني بزرگراه آيت الله كاشاني، خيابان وفاآذر شمالي، خانه فرهنگ باصفا مراجعه كرده يا با شماره تلفن 44098749 تماس بگيرند.
فرهنگسراي نياوران: كنسرت موسيقي طريقت و معرفي ساز نوبانگ، در فرهنگسراي نياوران، برنامه اجرا مي كنند.
ساعت 18:30 چهارشنبه، پنج شنبه وجمعه 25، 26 و 27 آبان گروه طريقت   در فرهنگسراي نياوران كنسرت موسيقي ايراني برپا مي كند. در اين كنسرت تصنيف هاي صنما و شوريده ساخته هاي علي طريقت و چون جان و دگرباره بشوريدم ساخته  هاي علي قمصري به همراه چندين قطعه ايراني ديگر اجرا خواهد شد.
علي طريقت سرپرست گروه، آهنگساز و نوازنده سه تار است و محمد قنبري (آواز)، محمد طريقت (دف)، اميرحسين طريقت (تمبك، نوبانگ)، علي قمصري (تار)، اميد داورزني (سنتور)، آرمين فرهنگ (كمانچه)، ابوالفضل زماني (عود)، اميرحسين محور (بم تار) وي را همراهي مي كنند.
همچنين درا ين كنسرت ساز كوبه اي جديدي به نام نوبانگ كه از نوآوري هاي اميرحسين طريقت است، معرفي مي شود. اين ساز كه از نظر ظاهري همانند تمبك است 7 صدا دارد و شهريور گذشته توسط خانه موسيقي مورد تاييد قرار گرفته است.
فرهنگسراي مدرسه: نگارخانه انديشه، وابسته به فرهنگسراي مدرسه نمايشگاهي از آثار معرق نوين ايران از مهران اينانلو و هنرجويانش تا 26 آبان داير كرده است. علاقه مندان مي توانند جهت بازديد از نمايشگاه همه روزه از ساعت 9 الي 19 به نشاني: خيابان شريعتي، نرسيده به پل سيدخندان، پارك هلال احمر، نگارخانه انديشه واقع در فرهنگسراي مدرسه مراجعه كنند يا با شماره تلفن هاي 15 88505513 تماس حاصل كنند.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
زيبـاشـهر
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |