يكشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۶۰
به بهانه روز كتاب كودك و نوجوان
قصه هاي مجيد در ميدان شورا
006396.jpg
عكس: گلناز بهشتي
نگارمفيد
مادر كتاب به دست بود. هنوز مادر نشده بود. تا وقتي كه يك نفر صدايش كند مامان دو- سه ماهي فرصت داشت. اما يكي از آن كتاب هاي كودكانه پر از شعر و نقاشي را دستش گرفته بود و با صداي بلند مي خواند. انگار داشت براي كودكي كه در شكم داشت، شعر مي خواند. اين دو- سه ماه هم با خواندن شعر وقصه هاي كودكانه گذشت. آنقدر زود كه زن هيچ وقت نفهميد چطور بچه اش به مدرسه رفت و سواد ياد گرفت. آنقدر زود كه زن ديگر هيچ وقت به اين فكر نكرد كه چرا براي دختر يازده- دوازده ساله اش كتاب نمي خواند؟آنقدر زود كه...
آنهايي كه در نوشتن كتاب هاي كودك ونوجوان دست دارند، علت كتاب نخواندن نوجوانان را همين كم كاري والدينشان مي دانند. همين شلوغي و سردرگمي كه والدين گرفتار هميشه از آن مي نالند. براي جمع و جور شدن و براي پيدا كردن راه حل هايي براي فرار از اين بحران كتاب كودك و نوجوان و براي آنكه شهر كرمان هم مي خواست پايگاهي باشد. اولين جشنواره كتاب كودك و نوجوان كرمان ، پارسال، اسفندماه برگزار شد و براي همين گذر از كتاب نخواندن بود كه بخش نمايشگاهي را فعال كردند كه كودكان ونوجوانان كرماني كتاب خواني را زود ياد بگيرند و والدين گرفتار در اين فرصت يك هفته اي استقبال خوبي نشان دادند و نوجوان هايشان را براي خريد كتاب مي آوردند و ميدان شوراي كرمان را شلوغ مي كردند. جشنواره كتاب، رنگ و شعر و كلمه به راه افتاد.
ميدان شورا و رنگ و شعر و كلمه
نشست هاي تخصصي برگزار كردند و مدام از كتاب كودك ونوجوان حرف زدند. از هر دري؛ از مشكلات ناشران بگير تا معضلات شعر نوجوان. از پا نگرفتن ادبيات پايداري و ادبيات كهن تا چگونه بنويسيم كه كتاب هاي ديني مان خوانده شود. سه روز اول جشنواره با چنين همايشي گذشت. با نشست هايي كه اگر مدير گروه نمي توانست آن را جمع كند براحتي به بيراهه مي رفت. اصلا اين ماجرا از كجا شروع شد؟
در فروردين سال۸۲ ، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و استاندار كرمان، سندي براي توسعه فرهنگي امضا كردند كه برگزاري جشنواره كتاب كودك و نوجوان يكي از برنامه هاي اين سند بوده است. از همان موقع كارهاي زيربنايي و تحقيقي اين جشنواره در مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي آغاز شده است). مهمترين بخش اين جشنواره يك هفته اي بخش فرهنگي آن بوده است.
عمده ترين فعاليت جشنواره كتاب كودك و نوجوان مربوط به بخش فرهنگي ست. در همايش اين بخش كه سه روز اول جشنواره برپا بود، 10 مقاله ايراني و 5 سخنراني خارجي ارائه مي شود. همچنين 18 نشست با حضور 150 كارشناس ادبيات و نشر كودك و نوجوان تشكيل مي شود. در پايان 3 روز همايش حاصل بحث ها وگفت و گوها جمع بندي و بيانيه اي صادر خواهد شد تا چشم اندازي براي فعاليت هاي سال آتي در حوزه كتاب و نوجوان فراهم  آورد .
اين بيانيه، سند وضعيت ادبيات و نشر كودك ونوجوان و پيشنهادي براي آينده است.
يك مادر روي كاناپه نشسته و به پسر 11-10 ساله اش توصيه مي كند كه كتاب بخوان كه بيا من برايت كتاب بخوانم كه بيا برويم كتاب بخريم . پسربچه 11-10 ساله از روي دفتر و كتاب هاي رنگي دوره ابتدايي اش، كنترل تلويزيون را برمي دارد و كانال را عوض مي كند.
سند وضعيت كتاب، نويد خوشي بود. بالاخره به ريشه يابي مسائل مي پرداخت و اميدوار كننده نشان مي داد. اما... اما خيلي جاها به بيراهه رفت. اين بيراهه رفتن را بگذاريم به حساب اينكه جشنواره اول بود و همه بي تجربه! كتاب كودك و نوجوان هميشه براي گروه خاصي جذاب بوده. هميشه فقط نويسندگان و شاعران و كارشناسان اين حوزه با كتاب كودك و نوجوان در ارتباط بوده اند. سند پاياني جشنواره كتاب كودك ونوجوان كرمان در پايان سه روز نشست هاي مختلف با اين جمع بندي به پايان رسيد. گزارش دبيران كميته ها حاصل برگزاري چهل و چهار جلسه در تهران و هجده جلسه در كرمان بود و در قالبي يكسان براي ترسيم چشم اندازي از وضع موجود هر حوزه و پيشنهاد راهكار براي حل معضلات تدوين شده بود .
و مجيد جعفري اقدم- دبير جشنواره- از فاصله  گفت: به نظر مي رسد ادبيات كودك و نوجوان كشور باتوجه به نيازها و خواسته هاي جديد مخاطبانش، به جهت تغيير شرايط اجتماعي و فرهنگي، هنوز از برآوردن انتظارات و سليقه هاي آنها فاصله دارد .
يك مادر كه در خانه نشسته بود و ناراحت بود از اينكه دختر 13- ۱۲ساله اش كتاب نمي خواند، تصميم گرفت او را به جشنواره كتاب هم سن و سال هايش ببرد. بالاخره ميدان شورا نزديك خانه شان بود. دختر 13-12 ساله همسن و سال هايش را مي ديد كه از اين غرفه به آن غرفه سر مي زدند و بهانه كتاب مي گرفتند. در همين فاصله اي كه دختر وارد فضاي غرفه ها بشود و خارج شود، غرفه نقاشي كودكان همه شان را برد تا نقاشي هايشان را روي زمين بكشند. مادرش فكر كرد، ما از اين برنامه ها نداشتيم...
نخستين جشنواره كتاب كودك و نوجوان كرمان تمام شد و همه رفتند تا چهارشنبه سوري پارسال را كنار خانواده هايشان باشند. پايان اين جشنواره اتفاق عظيمي بود كه براي كرمان افتاد و همه افرادي كه منتظرند تا چند سال آينده، با حركات مثبتي ازجمله افتتاح نخستين كتابخانه تخصصي كودك و نوجوان در كرمان، كرمان به پايگاهي بين المللي براي كتاب كودك و نوجوان تبديل شود. اما و تنها يك اما... در اين يك هفته اي كه كودكان و نوجوانان در غرفه هاي مختلف مي چرخيدند، هيچ كس از آنها نپرسيد، چراكتاب نمي خوانيد؟ بازهم اين مخاطب فراموش شد، حتي در جشنواره اي كه به اسمشان پا گرفته.
۲۵۹ روز بعد از ميدان شورا
معضلات كتاب كودك و نوجوان از سال گذشته تا امروز مسكوت نمانده كه بتوانيم به دليل نبودشان غر بزنيم.
يك دختر 13-12 ساله دارد به مادرش غر مي زند كه چرا نمي روند جشنواره تا كتاب بخرند. مادرش كه از پارسال تا امسال تفاوتي نديده، به دخترش مي گويد: همان كتاب هايي كه پارسال خريدي را بخوان . دختر آن كتاب هاي نخوانده را گم كرده.
آن كتاب ها گم شده اند؛ درست مثل مخاطبي كه از حلقه توجه نويسندگان و شاعران و ناشران و كارشناسان كتاب كودك و نوجوان حذف شده. فعلا بحث ها بر سر اين است كه از حق وحقوق دست اندركاران اين حوزه دفاع شود. يك نفر بيايد بگويد: اول شما كتاب خوب بنويسيد كه خوانده شود، بعد به سراغ تصويب قانون برويد . پيدا كردن سليقه مخاطب چقدر طول مي كشد؟ اين مشكل در مطبوعات كودك و نوجوان نيز مطرح است. تا جايي كه محسن چيني فروشان مديرعامل كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان در يكي از بخش هاي جنبي هفتمين جشنواره مطبوعات كودك و نوجوان گفت: دنياي ما كودكان گذشته، با دنياي كودكان حال متفاوت است. آنها زندگي و پيرامون خود را با نگاهي پاك تر، زيباتر و پرهيجان تر مي بينند . پس چطور مي شود كه هوشنگ مرادي كرماني تمام كودكي خودش را مي نويسند و فروش كتاب هايش را مي بيند؟
يك مادر منتظر بود تا دختر 15-14 ساله اش دست از خواندن هري پاتر بردارد و بيايد سر ميز بنشيند و غذا بخورد، اما دختر كتاب را زمين نمي گذاشت و همين طور ادامه مي داد و صفحه به صفحه جلو مي رفت و دنبال كتاب هاي جادوگري، كتابفروشي ها را زيرورو مي كرد.
آنچه كه مخاطب كودك ونوجوان مي خواهد، هيجان است. اين را بدون پرس وجو دريافت مي كنيم. فقط كافي ست به كتاب هاي پرفروش اين چندساله نگاه كرد؛ هيجان و اندكي اطلاعات و تا آنجا كه مي شود، از آموزش مستقيم دوري كردن. پيام سيدمحمدخاتمي  رئيس جمهوري وقت - به نخستين جشنواره كتاب كودك ونوجوان، همين ها را گوشزد مي كند. گسترش ترجمه هاي بي رويه و چاپ كتاب هاي اصطلاحا بازاري و عوام پسند، توجه زياد به آموزش مستقيم و بي توجهي به هنر، آفت هاي حوزه كتاب كودك و نوجوان بودند. دوباره سرزدن به نخستين جشنواره كتاب كودك و نوجوان، تنها به بهانه نزديكي به جشنواره دوم است كه مي خواهد از 18 تا 24 اسفندماه در كرمان برگزار شود.
دوباره جشنواره با همان بخش بندي پارسال در سه بخش نمايشگاهي، فروشگاهي و فعاليت هاي ويژه برگزار مي شود و همزمان با برگزاري همايش بررسي مسائل كتاب كودك و نوجوان كه ميزگرد ادبيات ديني و معنوي به 10عنوان ديگر ميزگردها اضافه شده، قرار است 9 نمايشگاه تخصصي نيز برگزار شود، از جمله كرمان در ادبيات كودكان و نوجوان، كتاب هاي دفاع مقدس براي كودك و نوجوان، ادبيات عاشورايي، كتاب هاي اقتباسي براي سينما و تئاتر، ادبيات كهن و عاميانه، شعر نوجوان، كتاب هاي تئوريك و كتاب هاي طنز كه هر كدام در بخش هاي مختلف متوليان خاص خود را دارند.
در اين جشنواره دوم، قرار است مجددا دستاوردهاي يك سال گذشته مورد بررسي قرار گيرد و با استفاده از تجربيات دور اول، به نتايج جديدي برسند؛ نتايجي كه احتمالا قرار نيست دستاوردهايش به اين زودي ها به پيكره ادبيات كودك و نوجوان وارد شود.
يك دختر 13-12 ساله كه مادرش در سن 13-12 سالگي زياد كتاب نمي خواند، تصميم گرفت براي مادرش كتاب بخواند. يك پسر 11-10 ساله كه پدرش در 11-10 سالگي تلويزيون را به كتاب ترجيح مي داد، خواست كه كتابخانه بزرگتري برايش بخرند.
يعني  يك روز ممكن است كتاب كودك و نوجوان ما به جايي برسد كه مشكلاتش مرتفع شوند، مخاطب هايش كتابخوان شوند يا تكثير تاسف برانگيز ديجيتال و حضور مداومش در خانه ها،  ديگر دارد پرونده كتابخواني را مي بندد و بهتر است ما هم پرونده جشنواره اي با اين اسم را ببنديم؟ شايد هم بهتر است كمي مخاطب و خواسته هايش را ببينيم؛ آنقدر ببينيم كه نوشته ها يمان برايش بي مزه و شعاري و لوس نباشد. بايد براي جشنواره دوم، عينك بهتري سفارش بدهيم.

واقعا ما مي  توانيم؟
كتاب كودك و نوجوان دغدغه مهمي ست، اما نه همه  گير، اما نه از آنهايي كه زلزله راه مي  اندازد. مثل خيلي از دغدغه  هاي گروهي، زود رو به خاموشي مي  رود. راه افتادن دبيرخانه دائمي جشنواره كتاب كودك و نوجوان كيهان، قرار است اين شور و شوق فصلي و گروهي را هر روز و تا سطح جامعه بكشاند. اما مي  تواند؟ مهمترين ويژگي اين جشنواره، گرد هم آمدن تعداد زيادي از نويسندگان، شعرا و كارشناسان حوزه كودك و نوجوان است، اما در اين گردهمايي چقدر وقت تلف و چقدر كار مثبت انجام مي  شود؟

از آن اتفاق بزرگ
ساجده شريفي- دور ميدان شورا را چادر كشيدند. اسفند هم بود و هواي مطبوع يك شهر جنوبي؛ كرمان پر از جشنواره كتاب كودك و نوجوان. آقاي سردبير مي  گفت: بدبخت  ترين آدم  هاي جهان، سردبيرها هستند و من با تمام وجود بدبختي 12 نفر روزنامه  نگاري را حس مي  كردم كه قرار بود با هم، يكدفعه خودمان را پرتاب كنيم به بيست و چند سال پيش توي هياهوي كدوي قل  قله  زن، حسني، بزبزقندي و... .
اولين جشنواره كتاب كودك و نوجوان اتفاق بزرگي ست .
محمدعلي شعاعي معاون فرهنگي و وزير وقت ارشاد اين را در مراسم افتتاحيه گفته بود و ما تيتر مي  زديم براي روزنامه فردا و مدام فكر خاطره  هاي ما بود در روزهاي پاياني جنگ و كودكي بمباران  ها و كوچه  هاي پر از بازي  هاي بچگانه. اولين جشنواره كتاب كودك و نوجوان، مرز ناشناخته كتاب  هاي كودكي ما بود با بچه  هايي كه يكي دو دهه بعد از ما كودكي  شان پر مي  شد از بازي  هاي كامپيوتري و انيميشن  هاي جنگي و توهم هر لحظه  اي جادوگراني كه از تخيل كتاب  هاي اين نسل لبريز مي  شدند.
اسفند بود كه هفت كوتوله كودكي  هاي من در كودكي نسل جديد محضور سفينه  هايي مي  شدند كه از سياره  اي دور به قصد فتح زمين آمده بودند.
اولين جشنواره كتاب كودك و نوجوان حوالي اسفند 83 در خاطرات كودكان بزرگ  شده  اي پرسه مي  زد كه يك روز فكر مي  كردند حبه انگورشان مي  تواند دست گرگ را از پشت در خانه بخواند و حالا بعد از اين همه سال دور هم جمع مي  شدند كه بفهمند چطور از كودكي اين بچه  ها مدام رو دست مي  خورند.
اولين جشنواره كتاب كودك و نوجوان اتفاق بزرگي بود به وسعت يك پارك زمستان  زده در حاشيه ميدان شورا كه كرماني  ها آن را به پارك پارامونت مي  شناختند.
ما 12 نفر بوديم با هزار آدم كوچك و بزرگ كه همگي سهم كودكي  هاي مكتوب خودمان را مي  خواستيم، كه قرار بود به واسطه اولين بودنش، سهم همه كودكي  هاي رفته در راه و نيامده را يكسان قسمت كند.
كتاب  هاي رنگي، قصه  هاي رنگي، شكل  هاي رنگ  آميزي، اگرچه رنگ كودكي  هاي ما، رنگ هم نبود.
اتفاق بزرگ دوساله شد.

كتاب خوب من
آيدا آزاد- ما 12 نفر بوديم؛ نه يك نفر بيشتر و نه يك نفر كمتر. 12 نفر بوديم كه وظيفه  مان نوشتن اخبار نشست  ها و همايش  هاي نخستين جشنواره كتاب كودك و نوجوان و عكاسي از آنها بود و تا مدت  ها قلم  مان تكيه كرده بود به اين جمله و تا مي  خواستيم چيزي بنويسيم، همين يك جمله بود كه آخر سر هم تمام شد. نخستين جشنواره كتاب كودك و نوجوان كرمان به پايان رسيد . وقتي كه جشنواره تمام شد، هنوز نمي  دانستيم چكاره هستيم و وظيفه  مان چيست؟ آن جشنواره فرصتي بود براي خوشحالي و شادماني. ديدن بچه  هايي كه كتاب به دست از پله  هاي سالن سينماي نيمه  متروك ميدان شورا بالا مي  آمدند، جذاب بود. كتاب  هايي كه دست به دست مي  چرخيد و خنده  هاي كودكانه  اي كه شهر را پر مي  كرد و ما خوشمان مي  شد، مخصوصا كه در همان اسفندماه پارسال، زلزله  اي زرند كرمان را تكان داد و فضاي كرم  رنگ دل مرده استان، احتياج به خنده  هاي كودكانه داشت.خوبي  اش اين بود كه وقتي ما خوشحال و سرمست بوديم كه دوست  هاي تازه  اي شناخته  ايم، در كرمان هم اهالي كتاب كودك و نوجوان دور هم جمع شده بودند و از كتاب  هايي حرف مي  زدند كه سال  هاي سال سرمايه زندگي  شان را روي آن گذاشته بودند. درست كه مدام از بي  برنامگي مي  ناليدند، درست كه هنوز هيچ  كس نمي  دانست وظيفه  اش چيست، درست كه در لحظه  هاي آخر جشنواره، روابط عمومي كارش را شروع كرده بود، درست كه... همه اينها درست، اما كتاب كودك و نوجوان، مخاطب  هايش را شناخت؛ مخاطب  هايي كه خودشان نمي  دانستند چه مي  خواهند و اهالي  اش هم نمي  دانستند مي  خواهند چه بگويند.فرصت خوشحالي كم است، فرصت شادماني و كتاب و زندگي در استاني كه به فاصله يك سال، دو زلزله آن را تكان داد و آدم كشت، كم است، اما آنها هم احتياج به نقاشي داشتند، آنها هم دلشان زمزمه  هاي ترانه  هايي را مي  خواست كه كودكي كنند، كه كودكي  شان را تخليه كنند، كه با واژه  اي از جنس كتاب، فراتر از كتاب خوب برخورد زميني داشته باشند، كه كتاب  ها را از خودشان بدانند و نويسنده  هاي كتاب  هايشان را از نزديك ببينند. كتاب كودك و نوجوان به سمت نظم مي  رود و قرار است قله  هاي مرتفع  تري را پرچم بزند. بدي  اش اين است كه همين پارسال، تنها
۲۵۰ هزار نفر از جشنواره ديدن كردند. اين تعداد براي مخاطب ميليوني كودك و نوجوان كم است. تنها مي  ماند كمي هماهنگي بيشتر كه مخاطب  هاي اصلي جشنواره بيشتر به آن سر بزنند، آن را هم اميدواريم در جشنواره دوم حل شود.

يادداشت روز
صد سال تنهايي
فرشاد مهدي پور
كتاب در شكل و شمايل كنوني اش، رسانه اي نوظهور در ميان ايرانيان به شمار مي رود؛ رسانه اي كه با ورود اولين چاپخانه ها به اصفهان و تبريز و تهران، در اواسط سلطنت قاجار،  اندك اندك جاي پايي ميان شهرنشينان ايراني باز كرد؛ تا چه كس قدرش بداند و چه ميزان دريابندش!
باز هم تولدي ناقص
نظريه پردازان ايراني ارتباطات كمتر به مسئله اي به نام رسانه كتاب از ديدگاه يك وسيله ارتباطي مدرن (شمارگان بالا، تعدد چاپ، قواره هاي متنوع و...) توجه كرده اند و بيشتر هم خود را در تحليل وضع فرهنگ مكتوب، بر روزنامه نگاري متمركز كرده اند؛ غافل از آنكه تجلي كهكشان گوتنبرگ و چاپ (كتاب) نيز در ايران بسيار كوتاه بود و اگر اولين چاپخانه هاي آلماني، انجيل فقرا را چاپ مي كردند، چاپخانه داران اصفهاني و تبريزي نيز چنين مي كردند البته نه كتاب مقدس مسلمانان را و كتاب مقدس مسيحيان را به دست چاپ مي سپردند.
واضح تر آنكه در اين ديار، به مانند همه (شايد با كمي اغماض، اغلب) پديده ها، كتاب راه خود را از درون مهمترين منبع معرفتي مردم باز نكرد و نه تنها در ابزار ، بلكه در محتوا نيز كارها به سياق ممالك محروسه فرنگ پي گرفته شد.
سنگ كج
ديگر آنكه كتاب به درون مهمترين ركن تربيت راه نيافت و آنجا كه جايش بود ديده نشد؛ مكتب خانه ها اتكاي اصلي خود را همچنان بر دوش آموزش سينه به سينه گذاردند و حتي اگر مصحف شريف هم تدريس مي شد، كمتر از نسخ چاپي بهره گرفته مي شد و يك سنگ بناي كج ديگر هم نهاده شد.
بعدها با تولد مدارس نو به سبك دارالفنون- منبعث از مدل هاي فرانسوي و انگليسي و روسي- تمام همت دانش آموزان مصروف به حافظه سپاري متون كتب درسي مي شد و آفتي آغاز شد كه تا امروز هم بر پيكره نظام تعليم و تربيت كشور جا خوش كرده است.
آمرانه و گران
همپاي روزنامه جات، كه به ضرب و زور واليان و حاكمان به مردم فروخته مي شد، كتاب نيز با همين سرنوشت مواجه شده و چاپخانه داران يا در كار ثبت و ضبط اوضاع و احوال شاهان و سفرهاي شاهانه شان بودند يا در كار چاپ كتب درسي؛ كه هر دو براي عموم خالي از لطف و فايده بوده و كمتر كسي خواهان دريافت آن بود. لاجرم كتاب ها اهدا  شده و بايد خوانده مي شد. شواهد تاريخي چنداني از اين دوره بر جاي نمانده است، اما آنچنانكه از ماجراي روزنامه و وضع قانون خريد اجباري براي كاركنان دولت بر مي آيد، سرنوشت كتاب هم چندان بهتر نبوده است.
اتكا به شنيده ها
نفوذ فرهنگ شفاهي، مظاهر ديگري نيز داشت كه عمده ترين آن رجوع عموم به منابع شنيداري بود تا از رهگذر آن، نيازهاي اطلاعاتي شان پاسخ داده شود. مردم متكي به فرهنگ شفاهي شان، بيشتر دوست مي داشتند در محافل خانوادگي يا مجالس مذهبي حضور يابند و از اين مراجع بهره ببرند و تا زماني كه دو رسانه جديد (راديو و تلويزيون) در قلب خانه ها نيامده بود، هنوز كرسي بالاي اتاق ها، مخصوص بزرگترها بود تا بنشينند و گوش اهل و عيال را با در و كلم خود بنوازند.
بهار با يك گل
اين تصوير عمومي مطالعه در كشور، مگر در مقاطعي خاص دچار تغيير نشده است؛ وضعيتي كه خواه ناخواه تابعي از سياست بوده (وهست)؛ تا آنجا كه در كنار هر كدام از چند اتفاق بزرگ سياسي  اجتماعي معاصر، مقطعي از شكوفايي و نوزايي كتابخواني را مي توان ديد: مشروطه، سقوط رضاخان، ملي شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامي و... .
به لحاظ بصري، وجه مشترك همه اين دوره ها رواج كتاب هاي سياسي موسوم به جلد سفيد است (واژه اي كه در زمان انقلاب بسيار شنيده مي شد)؛ كتاب هايي كه مردم براي خواندنشان بعضا صف مي بسته اند و در شمارگان بالا و شبكه توزيع مخفي و پيدا، در هر كوي و برزني عرضه مي شد.
جالب توجه ترين نكته در اين مقاطع، حضور فعالانه مطبوعات و اقبال عمومي به آنهاست. گويي در بررسي وضعيت مطالعه در ايران، مي بايست عمده دلايل بحران روزنامه خواني را به كتاب نيز بسط داد.
عطش موسمي
اين گواهي تاريخ معاصر، سند محكمي ست كه بر اين استدلال كه تا همين سال هاي اخير (اينكه آيا اين وضعيت در ساليان اخير تغيير كرده را بايد در مجالي مجزا به بحث نشست) كتابخواني در كشور، به شدت موسمي و فصلي بوده است. چرا كه علاقه به كتاب چون بر بستر يك خواسته و نياز طبيعي شكل نگرفته و ميلي برخواسته از روند تحولات تدريجي نبوده است، به مانند نيازي دفعي و آني، هر از گاهي اوج گرفته و شمارگان كتاب ها را چند برابر كرده است و با فروكش كردن آن بحران (يا آن اتفاق و تحول خاص سياسي)، دوباره در بر همان پاشنه پيشين چرخيده است.
ما، چگونه ما شديم؟
تفريق مسئله كتاب در كشور، از ساير مسائل جامعه ايراني در اين سده، نه تنها راهگشا نيست، بلكه رهزن هر چاره انديشي اصولي ست. ايران امروز برآمده از همه اتفاقات خرد و كلان گذشته است و بويژه در حوزه فرهنگ، خلاء شناختي نسبت به ابزار مدرن، نمود بيشتري از ساير حوزه هاي اجتماعي داشته و اين چرخه معيوب را در گذر از مرحله شفاهي به نوشتاري و از نوشتاري به الكترونيك بوضوح مي توان مشاهده كرد؛ با اين وصف نمي توان بحران مطالعه را چون عارضه اي موقتي، فقط به يك زمان محدود منحصر كرد. ما، همپاي ساير مصنوعات عالم مدرن (حتي اگر مدعي كتابخانه داري در سال هاي گذشته و وجود مصنفات متعدد خطي باشيم) كتاب را با شكل و شمايل نوين اش- دروني نكرده ايم و تا اين اتفاق نيفتد، آنچه را كه در روياها (هر ايراني را در اتوبوس و مترو و تاكسي، همراه كتاب و روزنامه) مي بينيم، محقق نخواهد شد.

ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
سفر و طبيعت
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |