يكشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۵
گزارش سخنراني دكتر مازيار جفرودي درباره  شكل گيري هويت ملي
چه اتفاقي در قرن هفده افتاد؟
005130.jpg
سينا كلهر
مسأله هويت، شكل گيري هويت فردي و جمعي و نحوه تغيير آن مورد توجه بسياري از انديشمندان بوده است. در اين ميان هويت ملي، نحو شكل گيري آن و عوامل موثر در شكل گيري و تغيير ماهيت آن مسأله اي است كه نظريه پردازان مختلف درباره آن، نظريه هاي متفاوت و گاه متناقضي دارند.
گروه صنعت انجمن جامعه شناسي ايران جلسه اي را به بررسي اين موضوع اختصاص داد. دكتر مازيار جفرودي -جامعه شناس و مردم شناس- در اين نشست اين موضوع را بررسي كرده است.
***
ديدگاه ها
جفرودي معتقد است كه به طور سنتي، دو ديدگاه درباره پيدايش هويت ملي وجود دارد؛ ديدگاهي كه به اصطلاح عيني خوانده مي شود و ديدگاه ديگري كه ذهني است و ويژگي هاي متمايزي دارد.
«در ديدگاه عيني كه اولين نمايندگان آن فيلسوف هاي آلماني نظير هردر، فيشته و همين طور بخشي از ماركسيست هاي اتريشي هستند، گفته مي شود: ملت داراي زمينه هاي عيني چون زبان، تاريخ، اقتصاد و هويت فرهنگي مشترك است كه اين خصوصيات مشترك در مرحله اول يعني زماني كه جامعه مدرن از دل جامعه سنتي به وجود مي آيد، به طور طبيعي ملت را به وجود مي آورد» ، در حالي كه در ديدگاه ذهني، ملت تابع اراده مؤسسين ملت است؛ يعني عده اي از افراد به لحاظ فرهنگي يا سياسي، موقعيتي را دارا هستند كه امكان هويت سازي را به آنها مي دهد و آنها ملت را به وجود مي آورند.
پيدايش مفهوم ملت
جفرودي در ادامه به چگونگي پيدايش مفهوم ملت در اروپاي غربي پرداخت و با تأكيد بر اين مسأله كه مفهوم ملت تا قرن۱۷ جنبه سياسي نداشته است، به دلالت هاي مفهوم ملت در روزگار باستان اشاره كرد. او معتقد است كه در اين دوران مفهوم ملت بيشتر دلالت بر زادگاه يا تبار داشت تا اينكه جنبه هاي سياسي داشته باشد.
«براي اولين بار ملت در قرن۱۷ مفهوم سياسي پيدا كرد. متفكرين و نمايندگان فكري طبقات حاكمه در كشورهاي آلمان و فرانسه از پيشگامان اين امر بودند. يكي از برجسته ترين افرادي كه مفهوم ملت را به كار برد، فيلسوفي به نام بولانديه بود.» بولانديه به خاطر تلاش هايش در مشروع جلوه دادن حكومت اشراف، شهرت خاصي دارد. او با تقسيم جامعه فرانسه به سه طبقه اشراف و روحانيت كه از نژاد فرانك  ها مي باشند و ديگران كه از نژاد گاليايي ها بودند، معتقد است كه اشراف و روحانيت طبقه اول و دوم و گاليايي ها طبقه سوم را تشكيل مي دهند.
«از آنجا كه طبقه اول و دوم به طور تاريخي بر طبقه سوم غلبه كرده اند، از حقانيت حكومت برخوردارند» ؛ سخنگوي انقلاب كبير فرانسه همين سخن بولانديه را به طور معكوس مطرح كرد. به اين صورت كه «طبقه اول و دوم كه طبقه خلف فرانك ها هستند عنصر بيگانه با ملت و طبقه سوم كه طبقه متوسط است، حقانيت تاريخي حكومت كردن را دارند.»
در اين زمان تغيير و تحولاتي در مفهوم ملت به وجود مي آيد و با انقلاب فرانسه كه منجر به حاكميت سياسي طبقه اي مي شود كه تا آن زمان جزو رعايا به حساب مي آمدند، مفهوم مدرن «ملت» به وجود مي آيد، بدون آنكه ملتي به آن معنا كه شناخته مي شود وجود داشته باشد. «بنا به گفته يكي از تاريخ نگاران مشهور فرانسه، فقط ۱۲درصد مردم در زمان انقلاب كبير فرانسوي مي فهميدند و خيلي كمتر از اين مي توانستند آن را در زندگي روزمره به كار ببرند.» در كشورهاي ديگر نيز وضعيت به همين نحو بود.
زماني كه ايتاليا متحد شد، تنها ۵/۲درصد مردم، ايتاليايي مي فهميدند. «يكي از سخنگويان جمهوري نوپاي ايتاليا،  در آن هنگام گفت كه ما دولت ملي را به وجود آوريم؛ اكنون زمان آن است كه ملت ايتاليا را به وجود آوريم» . به اين ترتيب جفرودي معتقد است كه مفهوم ملت بسيار زودتر از شكل گيري واقعي و عيني ملت به وجود آمده است.
زمينه هاي شكل گيري ملت
جفرودي سخنان خود را با اين سؤال ادامه مي دهد كه «چه اتفاقي در قرن هفدهم رخ داد كه مسأله حق حاكميت سياسي مطرح شد و مسأله ملت را تحت تأثير قرار داد؟» . به نظر او نزديك به دو قرن قبل از انقلاب فرانسه تغيير و تحولات بنيادي در جوامع اروپايي رخ داده بود. اين تغيير و تحولات ابعاد سياسي، فرهنگي و مذهبي داشت. به لحاظ مذهبي و فرهنگي، جامعه يكپارچه كليساي كاتوليك از هم پاشيد، يعني بر اثر پروتستانيزم و سپس كالونيسم، در مسيحيت انشعاب رخ داد. علاوه بر اين، تا آن زمان طبقات اشراف اروپايي به زبان لاتيني صحبت مي كردند و زبان هايي كه بعدها به وجود آمدند مثل آلماني، فرانسوي، اسپانيايي و ... نقش بسيار جانبي در حيات فرهنگي و سياسي جوامع اروپايي داشتند. با شكل گيري پروتستانيزم و انشعاب در مسيحيت، لوتر كه از پيشگامان نهضت پروتستان ها بود، براي پيشبرد اهداف خود در نبرد با كاتوليسم، انجيل را به آلماني ترجمه كرد و به دنبال او پروتستان هاي ديگر كشورها نيز انجيل را به زبان كشور خود ترجمه كردند. به اين ترتيب زبان هاي بومي در كنار زبان لاتين رشد كرد.
انشعاب مذهبي، يكي از زمينه هاي اصلي پيدايش جوامع مختلف و تمايز آنها از يكديگر بود. با پيدايش دولت هاي منطقه از درون ويرانه هاي امپراتوري روم، جريان تمايز آنها از يكديگر شتاب گرفت. حاكميت به قلمرو محدود شده و اهميت قلمرو كشورها افزايش يافت. دولت ها براي تقويت اهميت قلمروهاي خود، سياست هاي ميهن پرستانه را تقويت كرده و با دخالت در امور اقتصادي، تعرفه هاي گمركي ملي را ايجاد كردند. جفرودي مي گويد: «همه اينها دست به دست هم دادند تا واحدهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي-زباني متفاوتي شكل بگيرد و با شكل گيري اين واحدها مفهوم ملت نه به معناي مدرن كلمه بلكه به مفهوم اوليه اش به وجود آيد.»
اين پيش زمينه ها بعدها بر اثر انقلاب هايي چون انقلاب كبير فرانسه كه جامعه را به طور بنيادي دگرگون كرد و جايگاه طبقات اجتماعي را تغيير داد، حقوق شهروندي را براي همه اشاعه داد و باعث شد تا مفهوم ملت به يك شعار اصلي بدل شود؛ شعاري انقلابي در نبرد با اشرافيت، كه هدف آن متحد ساختن افرادي كاملاً متفاوت بود. در واقع مفهوم ملت به اين خاطر به كار رفت تا گروه هاي مختلف مردم با زبان ها و فرهنگ هاي متفاوت را به لحاظ سياسي بسيج كند. از آن زمان سال ها طول كشيد تا مفهوم ملت تكوين يابد. بنابراين از اين ديدگاه اين دولت بود كه ملت را به وجود آورد و نه برعكس.
اما زماني كه مسأله ملت جا افتاد، عده اي به فكر تقليد از آن افتادند، اما چون در اين كشورها دولت متمركزي وجود نداشت تا ملت را به وجود آورد، مسأله ملت به گونه  ديگري مطرح شد. در اين كشورها عده اي از فيلسوفان بر اين باور بودند كه ملت، ربطي به دولت ندارد بلكه ملت، داراي زبان و ريشه هاي تاريخي مشتركي است و با رسيدن به اين امور مشترك، ملت ايجاد مي شود.
علي رغم ديدگاه فيلسوفان، در اين كشورها اين دولت ها بودند كه در نهايت، ملت را ايجاد كردند. براي مثال در آلمان و ايتاليا اين پادشاهان بودند كه وحدت ملي را ايجاد كردند. «تا قبل از آن، چه براي دولت پروس و چه براي حكماي مختلف ايتاليا، مسأله زبان اصلاً مطرح نبود، ولي بعد از آن سعي كردند جامعه را يكپارچه و يگانه كنند.» رشد زبان هاي ملي در اين باره نقش  بنيادي داشت. از جمله دلايل رشد زبان هاي ملي، يكي خواست حكومت ها بود كه از طريق زبان هاي مختلف، امكان عرضه خود را فراهم ساخت؛ يعني دلايل كاملاً عملي باعث پيدايش، رشد و تكامل زبان هاي مختلف شد.
دورنماي آينده
به نظر مي رسد تغيير و تحولاتي كه در جوامع اروپاي غربي رخ داده است در نهايت منجر به تضعيف مسأله ملت و هويت ملي شود. با شكل گيري اتحاديه اروپا و تضعيف مرزهاي ملي و ايجاد امكانات مسافرت هاي آسان بين كشورهاي مختلف اروپايي، به طور تدريجي مسأله هويت ملي و مباحث مربوط به آن در حال افول است. جفرودي شكل گيري اتحاديه هايي شبيه اتحاديه اروپا در ساير نقاط جهان را همچون فرايندي عمومي در ارتباط با تضعيف جايگاه ملت در جهان ارزيابي مي كند.
در كنار شكل گيري اتحاديه هاي بين المللي در زمينه هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي، عكس قضيه هم به وجود آمده است. يعني در بسياري از نقاط، مسأله هويت مطرح شده و جنبش هاي ناسيوناليستي در حال رشدند و حتي در برخي از كشورهاي اروپايي اين جنبش ها حكومت ها را تعيين مي كنند. اما بحث بر سر اين است كه آيا اين نوع تحولات دورنما دارد و آينده را مي سازد؟ از آنجا كه بسياري از سنت ها شكسته شده اند(سنت هايي كه هويت افراد را شكل مي دادند)، جست وجوي هويت، امري طبيعي است،  اما آيا اين حركت ها و تئوري ها جهان آينده را به وجود مي آورند؟ پاسخ اين است كه در اين باره ترديد وجود دارد.
شكل گيري هويت ملي در ايران
جفرودي در پاسخ به اين سؤال كه «آيا مي توان اينگونه مطرح ساخت كه هويت ملي در ايران در زمان رضاخان و با شكل گيري دولت توسط او شكل گرفت؟» مي گويد: «برداشت شخصي من اين است كه مدرنيته قبل از زمان رضاخان شروع شد. دولت رضاخان تلاش مي كرد چيزي را به وجود آورد كه دولت هاي مطلقه فرانسه و انگلستان در قرن ۱۶ و ۱۷ آن را به وجود آوردند. منتها در آن كشورها اين امر منجر به انقلاب شد، در حالي كه در ايران چنين چيزي رخ نداد. شايد بتوان اينگونه عنوان كرد كه حوادثي كه در دوران بعد رخ داد، از زمان رضا خان يا كمي قبل تر شروع شده بود!» .
جفرودي در پايان در قبال اين سؤال كه تعريفي از هويت ارائه نكرده است، بر اين نكته تأكيد كرد كه هويت، تعريف مشخصي ندارد. مثلاً در كشور اندونزي كه به وسيله هلندي ها ايجاد شد، زبان ها و مذاهب مختلفي بود، اما با تأسيس مدارس براي اداره كشور توسط هلندي ها و انتخاب يكي از اين زبان ها به عنوان زبان ملي اندونزي، پس از چند سال اين زبان تبديل به زبان ملي شده و در مجموع در اندونزي چيزي به نام هويت به وجود آمد، اما اينكه هويت چيست، توصيف ناپذير است. در واقع نمي توان مضمون هويت را توصيف كرد، به اين صورت كه مضامين اصلي هويت ملي استخراج و مشخص شوند. حداقل اينكه به شكل علمي و منظم كسي تا به حال اين كار را انجام نداده است.

تازه هاي انديشه
005133.jpg
معرفت
معرفت(مجله علمي تخصصي درزمينه علوم انساني)‎/سال پانزدهم‎/شماره دوم‎/ارديبهشت ۸۵.
مجله «معرفت» ويژه نامه دين شناسي است.به جزمقاله پيوسته استادمصباح يزدي(اخلاق وعرفان اسلامي)،مقاله ويژه دين شناسي شامل ده عنوان است.ازاين ده عنوان،دومقاله،ترجمه وبقيه تأليفي است.اين مجله صدوبيست صفحه اي در قم وبه مديرمسئولي استادمحمدتقي مصباح يزدي منتشرمي شود.
005136.jpg
سرمايه اجتماعي
سرمايه اجتماعي،به كوشش: كيان تاجبخش / ترجمه افشين خاكباز و حسن پويان،نشر و پژوهش شيرازه / چاپ اول :۱۳۸۴  ‎/ ۱۰۰۰ نسخه / ۶۸۰۰ تومان.
كتاب حاضر مجموعه مقالاتي است با هدف شناساندن مفهوم سرمايه اجتماعي، به همان مفهومي كه در علوم اجتماعي و محافل سياسي معاصر به كار مي رود. در سطح كلي، سرمايه اجتماعي ويژگي هايي از يك جامعه يا گروه اجتماعي است كه ظرفيت سازماندهي جمعي و داوطلبانه براي حل مشكلات متقابل يا مسائل عمومي را افزايش مي دهد. سرمايه اجتماعي به يكي از بحث برانگيزترين و جنجالي ترين مفاهيم علوم اجتماعي و پژوهش هاي توسعه تبديل شده است. اين مسئله در كشورهاي صنعتي در بعد فردگرايي روابط اجتماعي معاصر مطرح است؛ مانند ازدواج هاي بي دوام، ميزان زياد جنايت، و... . در عين حال، سرمايه اجتماعي به سرعت در حال تبديل شدن به ابزار تحليلي توسعه نيز مي شود.
كتاب سرمايه اجتماعي از چهار بخش ( كه در بر گيرنده ۲۰ مقاله از انديشمندان بنام است ) تشكيل شده است:
بخش اول: بنيادهاي نظري: مقالات اين بخش عبارتند از: سرمايه اجتماعي، اعتماد و دموكراسي: كيان تاجبخش/ نقش سرمايه اجتماعي در ايجاد سرمايه انساني: جيمز كلمن/ جامعه برخوردار، سرمايه اجتماعي و زندگي عمومي: رابرت پانتام/ مصاحبه با پروفسور پانتام: كيان تاجبخش...
بخش دوم: انتقادات: مقالات اين بخش عبارتند از: سرمايه اجتماعي، خواستگاه و كاربردهايش در علوم اجتماعي مدرن: آلهاندرو پورتس/ سرمايه اجتماعي حكمراني و جامعه: ساموئل باولز/ جامعه مدني و سرمايه اجتماعي فراتر از آراء پاتنام: رابرت ادواردز و مايكل فولي/ بر عليه سرمايه اجتماعي: استيون دورلاف...
بخش سوم: روش شناسي: مقالات اين بخش عبارتند از: سنجش سرمايه اجتماعي: آنيرو كريشنا/ سرمايه اجتماعي و تبعات آن براي نظريه توسعه، پژوهش و سياست گذاري: مايكل ولكاك و ديپانارايان.
بخش چهارم: مطالعات موردي و كاربردها: مقالات اين بخش عبارتند از: كارها در جامعه ضدمدرن چگونه پيش مي رود: شبكه هاي سرمايه اجتماعي در روسيه: ريچارد رز...

انديشه
اقتصاد
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |