سه شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۸۵
گفت وگوي همشهري با رئيس سازمان ملي جوانان
روش هاي اصلاحي ناكارآمد
عكس: مجتبي جانبخش
بنيامين صدر
B-sadr@hamshahri.org
003615.jpg
براي گفت وگو با رييس سازمان ملي جوانان، سازماني كه يك دهه از تولد و فعاليت آن مي گذرد، به برجي بلند در يكي از معروف ترين خيابان هاي پايتخت مي رويم. ديدار در آخرين طبقه اين برج كه در بدو ورود هيچ نشاني از جواني ندارد ، براي من كه با آن غريبه نيستم، مي تواند جالب باشد. در طبقه اي كه رييس سازمان ملي جوانان بايد از آنجا خواسته ها و نيازهاي ميليون ها جوان ايراني متفاوت را رصد كند. پس از 15 دقيقه انتظار حجت الاسلام محمدجواد حاج علي اكبري دبير شوراي عالي جوانان و رييس مهمترين سازمان سياست گذار در امور جوانان به آرامي و با تبسم وارد مي شود. حاج علي اكبري 41 ساله است و داراي مدرك كارشناسي ارشد در رشته فقه وحقوق، به آرامي سخن مي گويد و تا پايان گفت وگو لبخند بر لب دارد. همواره بر اين نكته تاكيد دارد كه هويت جوان ايراني در قالب آن چيزي كه او به آن اعتقاد دارد تعريف مي شود. او هويت يابي را مهمترين نياز جوانان امروز مي داند.
حاج علي اكبري شكاف بين نسل ها را نمي پذيرد و مي گويد كه جوانان امروز همچون جوانان زمان جنگ تحميلي دل در گروي اعتقادي كهن دارند، هر چند كه برخي اين گونه نيستند. وقتي از او پرسيدم كه چرا با اين وجود ميل به تغيير و دگرگوني هر روز در بين جوانان ايراني پررنگ تر مي شود و اميد به فردا كمتر، مي گويد: چون روش هاي اصلاحي و تربيتي ما ناكارآمد و منسوخ شده اند .
* شما يك سال است كه به عنوان رئيس سازمان ملي جوانان منصوب شده ايد. در اين يك سال و با توجه به يك دهه عمر سازمان مهم ترين نياز جوان امروز ايراني را چه مي دانيد؟
- بررسي و مطالعه هاي گسترده و خوبي انجام شده، ما هم نتايج حاصل از پيمايش ها را در دست داريم كه نظر خود جوانان در آن تبلور عيني دارد و هم گزارش هايي به دست ما مي رسد كه در سطح ملي انجام مي شود و در واقع گزارش عملكرد مسئولان در بخش هاي مختلف مربوط به جوانان است، از سوي ديگر اظهار نظرهاي كارشناسان و استادان مراكز آكادميك نيز از كانال هاي مختلف در رابطه با نياز سنجي جوان امروز در دسترس ما قرار مي گيرد. بنابراين با توجه به اين پيش فرض بايد گفت كه اگر سن جوان را بين 15 تا 30 سال در نظر بگيريم و اين سن را به دو بخش 15 تا 22 سال و 22 تا 30 سال تقسيم كنيم، نياز جوان 22 تا 30 ساله ايران در حال حاضر دسترسي به فرصت هاي شغلي مناسب و در سنين قبل از آن تفريح و سرگرمي است، اما آنچه به عقيده من در تمام دوره جواني مسئله اساسي و جدي است، موضوعي است به نام هويت هويت يك جوان 15 تا 30 ساله مسلمان ايراني كه اساس و ريشه هاي آن قبل از جواني شكل مي گيرد و آثار و ثمره آن تا پايان عمر ادامه پيدا مي كند. اين نيازي است كه مكتوم است؛ برخلاف بسياري از نيازها كه عيني و محسوس است، همچون آب و غذا، اما هويت با اينكه به اندازه اكسيژن براي بقاي هر موجود زنده اهميت دارد و براي فرد فرد جامعه حياتي است، پنهان مانده و شايد آنطور كه بايد توجه نشده است. البته مهندسي اين حوزه پيچيدگي هاي خاص خودش را دارد، هر چند كه قدم هايي برداشته شده و در آينده قدم هاي بهتري نيز برداشته مي شود.
* اما خواسته يا ناخواسته و مدام از تريبون هاي رسمي، صدا و سيما و حتي برخي خانواده ها ازدواج به عنوان مهمترين نياز جوانان مطرح مي شود، جواناني كه اغلب بيكارند يا از درآمد مناسبي برخوردار نيستند و از طرفي ازدواج هايي كه بدون پشتوانه و آمادگي انجام شده و خيلي زود دچار جوان مرگي مي شود و دهها مسئله و مشكل را به دنبال خود، خلق مي كند، چرا؟
-با توجه به نتايج پيمايش ها و مطالعه ها و بررسي هاي انجام شده وقتي موضوع ازدواج مطرح مي شود، هم جوانان، هم اغلب خانواده  و هم كارشناسان و آگاهان مسائل اجتماعي ازدواج موفق را در گروي تحقق پيش نياز بسيار مهمي به نام اشتغال مي دانند. بنابراين نگاه عمومي و آن بخش كه شما نام برديد به موضوعي به نام ازدواج بايد به كلي متحول شود، در واقع ما به يك الگوي جامع و فرهنگ تازه به ازدواج نيازمنديم، مشكلي كه ما در حال حاضر با آن دست به گريبانيم، در وهله اول مشكل هويت يابي براي ورود به عرصه زندگي مشترك و دارا بودن شرايط ازدواج همچون مسئوليت پذيري و استقلال فكري است كه بعضاً از سوي برخي مسئولان يا حتي خانواده ها ناديده گرفته مي شود.
يك مشكل ديگر كه متوجه تصميم گيرندگان و تصميم سازان است، نگاه تسهيلات محور بدون پشتوانه است كه به عنوان نمونه ما تسهيلاتي ولو جزئي همچون وام هاي مختلف و كمك هاي مشابه را در اختيار جوانان قرار دهيم تا مقدمات ازدواج آنان فراهم شود. دولت كه نبايد هزينه آغاز يك زندگي مشترك پر فراز و نشيب را تقبل كند. اين تلقي تلقي غلطي از شرح وظايف است. جوانان كه نبايد براي آغاز يك زندگي تازه معطل اين تسهيلات جزئي و كم اثر بمانند. اين تنها بخشي از يك مسئله بزرگ و پيچيده است، بخش مهم تر توانمندسازي جوانان براي ورود به فصلي نو در زندگي است. اين توانمندسازي همان چيزي است كه من از آن به عنوان هويت يابي جنسي ياد مي كنم كه بايد در خانواده و نظام آموزشي ما شكل بگيرد و نهادينه شود. اين مربوط به قبل از ازدواج است اما مرحله ديگري نيز بايد مد نظر قرار گيرد و آن پايداري نهاد خانواده است كه در سايه تامين يك نظام مشاوره در دسترس، ارزان و امين قوام مي يابد.
* يعني با تبديل نهادها و سازمان دولتي با پشتوانه درآمدهاي سرشار نفتي به بنگاه خيريه براي اموري چون ازدواج جوانان مخالفيد؟
- بله، ما چيزي به نام ازدواج دولتي كه نداريم، آنچه وظيفه اصلي حاكميت است ترسيم چشم اندازهاي روشن و سياستگذاري هاي منطقي و قابل اجرا براي توانمندسازي افراد جامعه است كه با بررسي و شناخت دقيق نيازها حاصل مي شود. در واقع كارهاي مقطعي و كوتاه مدت نبايد ما را از برنامه ريزي هاي كلان غافل كند.
* تا اينجا همواره بر موضوعي به نام هويت تاكيد داريد؟ شما اين هويت را چگونه تعريف مي كنيد؟
- با توجه به كمبود وقت براي تعريف هويت، اگر بخواهيم تعريف واضح و در عين حال كوتاهي از هويت داشته باشيم، بايد بگوييم آنچه كه ما را از ديگران متفاوت مي كند، همان هويت بومي ماست. مرزهايي كه بين ما و ديگران وجود دارد؛ مشخصه هايي كه يك جوان مسلمان ايراني را از ديگران متمايز مي كند. تراز، مختصات و تعلقات و گرايش هايي كه نوع نگاه جوان مسلمان ايراني را نسبت به جهان پيرامون تعريف مي كند. در واقع آنچه كه جوان ايراني مسلمان را تعريف مي كند، همان هويت اوست كه با جوان غير ايراني غيرمسلمان و جوان غير ايراني مسلمان تفاوت دارد. چون من در اينجا بر عنصر دين مداري براي شكل گيري و پذيرفتن هويت تاكيد ويژه دارم.
003582.jpg
* برخي از انديشمندان و نظريه پردازان براين باورند كه آنچه در دهكده جهاني قابل باور است زيست مبتني بر اخلاق و احترام متقابل است. با توجه به اين نكته جوان با هويت ايراني كيست؟
- ما امروز تقريبا به تعريفي جامع و رسمي از هويت دست پيدا كرده ايم كه شايد در گذشته در اختيار نداشتيم و امروز يكي از سندهاي پرارزش شده و فاخري كه در سازمان ملي جوانان داريم و مورد تاييد مسئولان عالي رتبه نظام هم است، منشور تربيتي جوانان ايران است. در اين منشور تلاش شده كه مبناي هويت تعريف شود. يعني آن چهره جوان ايراني، مسلمان و انقلابي در پازل هويت نقش ببندد.
* در اين زمينه جمعي موضوع بسيار مهم شكاف نسل ها را مطرح مي كنند و معتقدند كه سياست هاي يكپارچه سازي كارآمد نظر شما چيست؟
- ما الان در رابطه با هويت نسل جوان به طور كلي از شرايط خوبي برخورداريم و بررسي ها به ما مي گويد كه جوانان ما تا حد بسياري تبار ديني و ملي خود را مي شناسند و به آن دلبستگي و تعلق خاطر دارند. پيمايش هاي ما اين را مي گويد و اين در رفتار جوانان ما به مناسبت هاي مختلف، تجلي يافته است؛ برخلاف تصور عده اي كه مسئله شكاف نسل ها را مطرح مي كنند و من آن را قبول ندارم. بگذريم از اينكه برخي افراد و مسئولان بعضي از جلوه هاي رفتاري ناپسند را كه از سر غفلت از برخي جوانان سر مي زند، به پاي همه جوانان مي نويسند. متن، متن سفيدي است، اما اين موضوع نبايد ما را از يك نكته بسيار مهم غافل كند و آن حمله و هجمه اي است كه از سوي دشمنان عليه اين هويت انجام مي شود. همان تهاجم فرهنگي كه از بد حادثه اين روزها به دليل پيشرفته شدن ابزار تهاجمي از تأثير و قدرت نفوذ بيشتري هم برخوردار شده. در اين ميان من معتقدم كه ناقوس خطر براي همه ما به صدا درآمده و دليل آن را هم بايد در روش هاي تربيتي و اصلاحي منسوخ شده جست وجو كنيم. مشكل ما مشكل روش است، ما بايد به سراغ روش هاي تازه اي برويم كه ما را به هدف نزديك  مي كند. اصرار بسياري از دستگاه ها  و نهادهاي تصميم گيرنده و تصميم ساز بر روش هاي ناكارآمد گذشته براي تربيت و جهت دهي نسل امروز به شكست منجر مي شود.
* با اين تعريف هر كس در اين حلقه نيست، بي هويت است.
- نه، اين طور نيست. هر نسلي براي خودش شرايط و نيازهاي تازه و ويژه اي را مي طلبد. حتي پدر و مادرها نمي توانند فرزندان خود را با توجه به نيازها و علايق خود تربيت كنند و اگر نسل پيشين بخواهد بر روش هاي سنتي و منسوخ شده پافشاري كند، آن وقت است كه دچار تفاوت نسلي و به تبع آن انقطاع نسلي خواهيم شد كه در آن نسل ها زبان هم را نمي فهمند.
* اما شما گفتيد كه شكاف نسل ها را نمي پذيريد؟
- بله، ما در حال حاضر در مرحله تفاوت نسل ها هستيم كه بايد در اين مرحله نسل ها به يك تفاهم و تعريف مشترك برسند. يك روز مسئله نسل جوان ما ويدئو بود و امروز اينترنت و ماهواره است. مشكل ما روش استحصال و استخراج است. ما با تكيه بر روش هاي قديمي شكست خورده ايم. اين بايد متحول شود. نگرش و گرايش جوان عصر ارتباط دو سويه با جوان عصر ارتباط يك سويه بسيار تفاوت دارد. حق با شماست، تفاوت مرزها برداشته شده است. اينجاست كه اقدام در حوزه فعال مطرح مي شود و آن آمدن به ميدان تأثيرگذاري مستقيم است. در واقع ما بايد موضع انقلابي خود را تقويت كنيم، موضع انقلابي يعني برخورداري از روش تربيتي كه من آن را تربيت حماسي تعريف مي كنم. اگر جوان ما براساس مدل تربيت حماسي تربيت شود، يعني اقدام از موضع فعال؛ اين آن اتفاقي است كه ما به آن نياز داريم. منطق انقلابي اين را به ما مي گويد.
اين مدل بدون شك ايجاد مصونيت مي كند، روش هاي تربيتي محدودكننده و مبتني بر برداشت هاي قديمي پاسخگوي نياز امروز ما نيست.
* سازمان ملي جوانان بيشتر نماينده جوانان است يا نماينده دولت، شما در مدت گفت وگو همواره تأكيد داشتيد كه حلقه واسطي هستيد براي برقراري تعامل ميان بدنه جوان كشور و مديران ارشد نظام، در حالي كه برخي از جوانان سازمان ملي جوانان را بيشتر كانالي يك سويه مي دانند براي ارتباط دولت با آنان. پرسش من اين است كه آيا سازمان امروز حلقه واسط است يا مجراي انتقال پيام حاكميت!
-سازمان ملي جوانان همچنان در حال تكميل است و مي خواهد به نقطه استقرار برسد. همانند دوره نوجواني كه با كمي سردرگمي و بي تعادلي همراه است. اما امروز با پشت سر گذاشتن يك دهه از عمر سازمان وقت آن رسيده كه ما در جايگاهي شايسته براي نمايندگي نسل جوان مستقر شويم. احساس من اين است كه ما الان تجربه كافي براي استقرار در نقطه مطمئن را دارا هستيم.
وظيفه ما تنها سياستگذاري، مديريت و برنامه ريزي در حوزه جوانان است. اين فرآيند از مرحله رصد و مطالعه شروع مي شود و به مرحله برنامه ريزي مي رسد، در مرحله هماهنگي اوج مي گيرد و در مرحله نظارت مستقر مي شود. اما بايد اعتراف كنم كه ما آنچنان كه بايد حلقه واسط نيستيم و بيشتر مجراي انتقال پيام هستيم، هر چند كه تلاش مي كنيم حلقه واسط باشيم. برقراري تعامل بين دوسويه جوانان و حاكميت، كار بسيار پيچيده اي است. ما با مثلثي روبه رو هستيم كه يك ضلع آن را جوانان در نوك هرم، يك ضلع را حاكميت و ضلع ديگر را مراكز آكادميك و كارشناسي ما تشكيل مي دهند.
* با توجه به تعريفي كه از جوان باهويت ارائه داديد، آيا درهاي سازمان ملي جوانان روي جواني كه با شما اختلاف نظر داشته باشد و اين تعريف را نپسندد، مي بنديد؟
- خير، اصلاً اين طور نيست. در سازمان ملي جوانان روي همه جوانان ايراني در داخل و خارج كشور و با هر انديشه و نگرشي ولو غير ديني و مخالف باز است.
* بيشتر از 45 درصد كل جمعيت ايران را جوانان تشكيل مي دهند، سهم اين جامعه جوان كه تا چند دهه آينده پير خواهد شد در مديريت و تصميم گيري كشور چقدر است و نقش سازمان ملي جوانان كه برخي اعتقاد دارند به دليل گرفتار شدن در چنبره بوروكراسي اداري، خود دچار پيري زودرس شده است، در تقويت روحيه اميد به فردا تا چه اندازه پررنگ خواهد بود؟
- پديده تازه اي كه اتفاق افتاده شايد حضور يك دولت جوان تر باشد. من احساس مي كنم كه جوان  باوري يك فرصت است و رويكرد تازه اي در اين مورد به وجود آمده. ما معتقديم كه بدنه مديريتي كشور بايد پوست بيندازد و با توجه به تركيب جمعيتي كشور همان طور كه شما اشاره كرديد، سال ها جوان شود. امروز پيري مديريت كشور محسوس است و اين نشان دهنده آن است كه مسئولان سال هاست عرصه هاي مديريتي و تصميم گيرنده را در اختيار خود نگه داشته اند. يكي از مديران كشور چند روز پيش به خود من گفت وقتي كه من مسئوليت پذيرفتم در اوج جواني بودم، ولي در اين سال به هيچ وجه كار را به جوانان واگذار نكردم. اما اينكه ما به عنوان مهم ترين متولي سياستگذاري در امور جوانان مي توانيم نماينده آنان باشيم و هستيم، معتقدم كه همين طور است و تمام سعي ما در سازمان اين است كه حلقه واسطي باشيم براي تحول در نظام مديريتي كشور در آينده؛ فردايي كه چندان هم دور نخواهد بود.

نگاه امروز
نسل ها
فريبرز بيات
سرعت و شتاب تحولات اجتماعي و فرهنگي در چند دهه اخير به نحوي است كه گويي دنيايي جديد و انساني نو متولد شده كه با گذشته و گذشتگان به كلي متفاوت است. به گونه اي كه نسل ميانسال و فعال امروز به رغم حضور و زندگي در اين عصر از نظر گرايش ها، نگرش ها، علائق، نيازها و بطور كلي سبك زندگي به پدران خود شبيه تر است تا پسران و دختران جوان و نوجوان خود، از اين فاصله و تفاوت با عنوان اختلاف و شكاف نسلي ياد مي كنند.
شكاف نسلي مسئله اصلي نسل جوان و نوجوان امروز است. بدون درك اين مسئله ابعاد، مميزات و ويژگي هاي آن، درك و شناخت و به تبع آن مديريت و برنامه ريزي در زمينه امور جوانان راه به بيراهه مي برد. هرگونه تلاش براي نفي يا ناديده گرفتن اين تفاوت و اختلاف، فاصله و شكاف بين جوانان و جامعه را عميق تر كرده و به بحران هويت و گسست نسل جوان و نوجوان جامعه مي انجامد.
به رسميت شناختن اين شكاف و اختلاف گام اول در حل مسئله است. براي اين منظور بايد نگاه آسيب شناسانه و منفي به جوانان را كنار گذاشت تا به درك رفتارها، علائق و گرايشاتشان نائل شد. آنان فرزندان عصر و زمان خويش اند و رفتارشان مقتضاي اين زمان و مكان است. بنابراين هرگونه تلاش براي ارزيابي آنها با متر و معيارهاي گذشته و زدن قالب هاي گذشته به زمان حال و آينده نه تنها كاري عبث و بيهوده كه خطرناك و آسيب زاست.
پرتاب كردن توپ مشكل و مسئله از جانب بزرگان خانواده و جامعه به زمين جوانان و درخواست از آنها كه خود را تغيير داده و هماهنگ كنند، به انحراف كشاندن موضوع است. اين نسل ميانسال است كه بايد خود را با مقتضيات زمان و مكان هماهنگ كند و تصوير امروزين و كاركردي از آداب و سنن گذشته ارائه كند.
ايستادن و پاي فشردن برگذشته بدون نوسازي و بازسازي، تكرار پاسخ هاي كهن به مسائل جديد است. اين رويكرد اعتبار و اعتماد به گذشتگان را نزد جوانان كمرنگ و فاصله و شكاف را دو چندان مي كند. بيم آن مي رود كه اصرار بر اين رويكرد به گسست نسل جوان از ارزش هاي اساسي و مقوم جامعه بينجامد و بحران هويت را در بين اين نسل دامن بزند.
۱۴ شهريور و روز جوان فرصت مغتنمي براي مسئولان و دست اندركاران امور جوانان است كه مسائل جوانان را از منظر شكاف و اختلاف نسلي بار ديگر تعريف و مورد بازنگري قرار دهند. اميد مي رود چنين بررسي و تجديدنظري به واقع بينانه تر شدن طرح و برنامه هاي دستگاه هاي مسئول در زمينه امور جوانان بينجامد.

پيري پشت پاي جواني
محمد مطلق
بر اساس پژوهش هاي سازمان ملي جوانان و بنابر آمارهاي رسمي تا سال 1375 جمعيت 21-8 ساله كشور بالغ بر 22 ميليون نفر بود و اين گروه 37 درصد جمعيت كل كشور را تشكيل مي دادند. در سال 1382 و پس از گذشت 7 سال اين گروه سني به دوران جواني خود يعني 29-15 سال رسيدند. اكنون پس از گذشت۳ سال اين جمعيت به 35 درصد تقليل يافته و كارشناسان اعتقاد دارند با وجود شاخصه هايي همچون افزايش اميد به زندگي و كنترل مواليد پس از سال هاي 1364 انتظار مي رود جمعيت جوان كشور همچنان تقليل يابد.
بنابر اين، بحران جواني و موضوع جوانان تا سال 1400 با مسئله پيرسالي و بحران سالمندي در ايران جابه جا خواهد شد، با اين همه هنوز ميان دستگاه ها و نهادهاي دولتي و غيردولتي اختلاف فاحشي در زمينه حل مشكل جوانان و يا تمركز بر بحران سالمندي در سال هاي آتي وجود دارد. به عبارت ديگر برخي از مسئولان و كارشناسان اعتقاد دارند مسئله جواني هنوز از فراگيرترين و اولويت  دارترين مسائل كشور است كه بايد بخش عمده اي از انرژي و هزينه هاي جامعه براي حل آن اختصاص پيدا كند و در مقابل عده اي ديگر معتقدند هزينه خارج از رويه و تمركز بيش از حد از يك سو ما را از موضوع سالمندي در سال هاي نه چندان دور غافل خواهد كرد و از سوي ديگر بسياري از سرمايه گذاري ها در آن سال ها بي مصرف خواهد بود.
آيا فضاسازي ها، طرح ها و برنامه هاي درازمدت براي جوانان كاري عاقلانه است؟ اجازه دهيد به يكي از طرح ها تحت عنوان طرح جامع ظرفيت سازي سازمان هاي جامعه مدني جوانان كه به ابتكار سازمان ملي جوانان در سال 82 به اجرا درآمد اشاره كنيم. در اين طرح آمده است:
توانمندي زماني رخ مي دهد كه جوانان فعال در سازمان هاي جوانان و به طور كل سازمان ها، اعتماد به نفس لازم را كسب كنند تا بتوانند محيط اطرافشان را به نحوي سازنده نقد و ارزشيابي كرده و تصميمات اثرگذار بر حيات سازمانشان يعني رسالت سازماني و موجوديت شان اتخاذ كنند- اين فرايند نيازمند آن است كه فرد و سازمان هاي جامعه نيازهاي عملي و راهبردي خود را بشناسند و خود بر مبناي توانمندي  و ظرفيت هاي سازماني، فعاليت هاي خود را در چارچوب برنامه ريزي راهبردي مشخص و به اجرا درآورند. البته تمامي اين طرح كلي و شعاري نيست و اگر از كليات بگذريم به چند هدف تقريباً ملموس مي رسيم: افزايش دانش و مهارت هاي 2400 نفر از اعضا و مسئولان سازمان هاي غيردولتي جوانان از طريق اجراي آموزش هاي عمومي رفتارهاي دموكراتيك و كار در گروه هاي كوچك، سياستگذاري  و اداره مطلوب سازمان هاي غيردولتي و مديريت داوطلبان، برنامه ريزي راهبردي و عدالت جنسيتي و...  
اگر بخواهيم طرح هايي از اين دست را به ويژه در ده سال گذشته و اوج شعارهاي جوان گرايي بررسي كنيم به چند نكته قابل توجه خواهيم رسيد كه جاي توجه دارد: 
۱ - جوان گرايي موضوعي است كه آن را بايد در عمل نشان داد و برخورد شعاري با اين پديده در قالب طرح هاي كلي و در عين حال هزينه بر چيزي جز بازخورد منفي در پي نخواهد داشت.
۲ - در دولت پيشين با اوج گرفتن شعار جوان گرايي، سازمان ها و مراكز متعددي شكل گرفتند كه در نهايت خود به مانعي براي حل مشكلات جوانان بدل شدند تا آنجا كه بسياري از نهادها نيز اقدام به تشكيل دايره اي تحت عنوان جوانان كردند. اما اكنون در ذهن هر جوان ايراني اين پرسش وجود دارد، كه خروجي و ما به ازاي عيني اقدامات و طرح ها و هزينه هاي اين مراكز دولتي و غير دولتي چه بوده است؟
شايد همين تعدد و تكثر نياز به تشكيل مركزي براي تصميمات عالي در حوزه جوانان را پيش روي مسئولين قرار داد. در يكي از گزارش هاي دبيرخانه مجمع ملي جوانان مي خوانيم:
حدود 14 دستگاه و نهاد در كشور وجود دارند كه به نوعي نسبت به صدور مجوز يا ايجاد بسترهاي لازم جهت تكثر و تنوع موجود در گروه هاي مختلف كه به عنوان خاستگاه اين تشكل ها مطرح مي باشند- ضروري به نظر مي رسيد تا نهادي ملي فراگير و غيردولتي- كه پيشينه آن در بيش از 105 كشور دنيا مورد بررسي قرار گرفته- با هدف افزايش سطح مشاركت جوانان در اداره امور مربوط به آنان، شناسايي و تجميع مطالبات و خواسته هاي جوانان و انتقال آن به بخش هاي برنامه ريزي، برقراري تعامل ارگانيك ميان تشكل هاي فعال و جوانان با يكديگر تشكيل گردد. اين نهاد داراي نقش هاي هماهنگ كننده، تصميم ساز، ناظر و مشورت دهنده است.
با اين همه اجازه دهيد يك بار ديگر اين پرسش را تكرار كنيم؛ آيا اساساً با تشكيل سازمان ها و نهادهاي دولتي و غيردولتي و اختصاص بخش هاي متفاوت فعاليت مراكز مختلف مي توان مشكلات جوانان را حل كرد و از آن مهم تر اين كه آيا راه را اشتباه نمي رويم؟ يعني تمركز بر سر مشكلات جوانان در قالب طرح هاي بلندمدت و اختصاص هزينه هاي كلان ما را در سال هاي آتي با معضل ديگري به نام بحران سالمندي مواجه نخواهد كرد؟
آمارهاي رسمي نشان مي دهد طي 30 سال گذشته جمعيت سالمند كشور به دو برابر افزايش داشته است. اشتباه نمي كنيم و ما هم مي دانيم كه بايد از جوانان حرف بزنيم نه سالمندان، اما حداقل آمارها و اطلاعات موجود واقعيت  ديگري را پيش روي ما قرار مي دهد. اين واقعيت ها حاكي از آن است كه تا سال 2020 بر اساس بالا رفتن نرخ اميد به زندگي جمعيت كشور جمعيتي پيرسال خواهد بود و موضوع پيرسالي يك كشور موضوعي نيست كه تنها به فراهم آوردن امكانات اسكان، بهداشت و تغذيه سالمندان فكر كنيم. خير مسئله عميق تر از اين هاست. چرا كه پيرسالي يك كشور مي تواند به تغيير بافت جمعيت كار و در نهايت بافت كل جمعيت بينجامد؛ مشكلي كه اكنون جهان توسعه يافته با آن دست و پنجه نرم مي كند.

راه گنج
مولوي؛ شاعر روانشناس-8
مثنوي معنوي، اثر مولوي، يكي از برجسته ترين آثار ادبيات تعليمي ايرانيان، از جنبه هاي متعدد و متفاوت قابل توجه و تعمق است. مجموعه مطالبي كه در ستون راه گنج ارائه مي شود، بخشي از تعاليم روانشناسانه مولوي را مورد توجه قرار مي دهد.

پيله دعا، پروانه اجابت
003579.jpg
مهشيد سليماني
حكايت كنيز و پادشاه را با بيتي پي مي گيريم كه مفهوم عميق واقعي و قابل لمس دعا و اجابت را در خود گنجانده و به عنوان مرحله اي مهم و گويا از فعل و انفعالات رواني و ذهني آدمي به آن توجه شده است.
چون برآورد از ميان جان خروش
اندر آمد بحر بخشايش بجوش (نيكلسون، د،۱ ب۶۲)
در ميان تمام روشهايي كه به وسيله اديان و مذاهب به آدمي تعليم داده شده است، دعا كردن يكي از آموخته ترين توصيه هايي است كه بشر آن را بسيار تمرين كرده است. حتي در دوران جاهليت و بت پرستي نيز، ذكر گفتن و دعا كردن را مي شناخته است، چرا بشر دعا كردن را اين قدر زود شناخته و بدون تنبلي آن را انجام مي دهد؟
آدمي پاسخ بسياري از نيازهاي خود را با كاهلي و گريز جستجو و يا رها كرده است ولي بعضي نيازها حركت انسان را بسيار مستقيم و خودكار و حتي ميان بر تضمين مي كند. مثلاً گرسنگي، تشنگي، خواب و در يك سطح ديگر، دعا كردن، درخواست كمك از نيرويي برتر، جزء تحركهاي مستقيم و هميشه به راه آدمي است. حتي منطقي ترين افراد، داناترين دانشمندان، پوياترين واقع بينان، هنگامي كه با خود، در درون خود گفت وگو مي كنند، در حال دعا كردن مچ تسليمشان گرفته مي شود. سريع ترين و دقيق ترين ذهن رياضي را هنگام خلق و ارائه اثر هنري مي توانيد در حال دعا كردن غافلگير كنيد. جريان شكل گيري يك نياز و طلب و اجابت، همان جريان تبديل پيله به پروانه است. هنگامي كه خواسته يا سؤالي به مرحله اجابت مي رسد، فرد خواهنده ديگر آن موجود قبلي نيست، تبديل شده است، حركت كرده است. با كيفيات تازه و نورس خود زيست خود را پي مي گيرد.
خود غافل خود جهت يافته نيست. ولي خود نيازمند، جهت يافته است. تحرك موزون غفلت به نياز، به وسيله مشكلات و مسائل بيروني ايجاد مي شود، مشكلات محرك اوليه هستند كه منجر به نيازي خاص و تازه مي شوند، شناخت و اظهار نياز، شكل گرفتن و صورت پذيري آن را ميسر مي كند، صورت يك نياز يا به عبارتي اظهار يك نياز، حد آن خواسته يا نياز را مشخص مي كند. ميدان فعاليت و تاثير نياز، اولا گستره آن را اندازه مي كند، در ثاني محدوديت آن را هر نياز، حد مخصوص و مشخص خود را تحت الشعاع قرار مي دهد. آن حد، هم وسعت و هم محدوديت حركت آدمي را تعيين مي كند. در جريان تبديل غفلت به نياز و نياز به اظهار، ما به سطوح مختلف انتخاب و اختيار خود پي مي بريم، همچنين به محدوديتهاي خود نيز واقف مي شويم. در جريان نياز و طلب و تبديل، اولاً استحقاق خود را اندازه مي گيريم، در ثاني، استدراج خود را رقم مي زنيم. استدراج، يعني درجه به درجه حركت كردن و عمق و ارتفاع خود را به هر سو بيشتر كردن، به عبارتي ديگر، مشكلات و مسائل زندگي همان فن شاگردي كردن در زندگي است كه بطور خودآموز، آموخته و امتحان مي شود.
در اين شاگردي، پاداشها يا توفيق ها، تقويت كننده فاعل و شكست ها يا مجازات ها محدود كننده او هستند. اين تنظيم و تعادل، بي زحمت ما انجام مي گيرد. قانون قوي و قاطع و مربيانه هستي، بشر را همواره حمايت مي كند. اين قانون حيرت آور، به تمامي از ادراك بشر خارج نيست. به تدريج، براساس قوانين استدراج آن را درمي يابيم. قانون دعا و اجابت، همان فرمول دائمي حركت و تبديل است. نيازي، انگيزه حركت مي شود، از درون، استخراج مي شود، با حقيقت بيرون تركيب مي شود. تبديل مي شود، چيزي تازه مي شود، اين چيز تازه خود را درمي يابد، اجابت مي شود. دعا كردن، يك اهمال نيست كه انفعال و تنبلي ما را توجيه و جبران كند. اجابت نيز يك شانس نيست كه گاهي اتفاق بيافتد و گاهي نيافتد، هميشه تبديل و تبادل در جريان است اما نه در ذهن من و شما كه تغييرات را فقط اگر مطلوبمان باشد، درك مي كنيم، جريان تبديل و اجابت در بستر هستي تضمين شده است. به شرط فعال بودن وضع رواني، افراد مي توانند آن را درك كنند. مولوي مي گويد.
گر توكل مي كني در كار كن
كسب كن، پس تكيه بر جبار كن
(نيكلسون، د،۱ ب 947)
و باز مي گويد:
در سينه ها برخاسته، انديشه را آراسته،
هم خويش حاجت خواسته، هم خويشتن كرده روا
(مولوي، شمس، غزل 1)

جدول اعداد (سودوكو) 158
003609.jpg
اعداد 1 تا 9 را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك 3 در 3 طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود. پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.

اجتماعي
اقتصاد
سياست
شهرآرا
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |