چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۸۵
مروري بر موقعيت طوايف، مسائل سياسي و نظامي لبنان
طوايف در لبنان
007278.jpg

سيدمحمود موسوي بجنوردي
هجده طايفه در مجموع در لبنان وجود دارد كه هفت تاي آنها بزرگتر و مابقي كوچك و ناچيزند.
در مورد شمار واقعي افراد طوايف لبناني آمار دقيقي در دست نيست، زيرا حساسيت هاي طايفه اي و امتيازهاي سياسي مانع از آن مي شود كه دولت سرشماري كند و اگر دولت تخميني از جمعيت طوايف داشته باشد هرگز به صورت رسمي آن را اعلام نمي كند.
البته بايد توجه داشت كه مهاجرت لبناني ها به خارج بسيار شديد است و آمار لبناني هاي ساكن خارج چند برابر لبناني هاي داخل است كه اغلب آنها تابعيت كشورهاي ديگر را گرفته اند و حتي به سمت هايي بالا در آن كشورها دست يافته اند. برخي ارقام غيررسمي در اين باره حاكي است كه در ازاي حدود چهار ميليون جمعيت كنوني لبنان، بين پانزده تا بيست ميليون نفر لبناني در خارج زندگي مي كنند كه هشت ميليون نفر آنها تنها در كشور برزيل به سر مي برند. لبنان از نظر تاريخي هيچ گاه هويت و حاكميت سياسي نداشته است و در قرن بيستم پس از سقوط دولت عثماني در سال 1921 به استعمار فرانسه درآمد و فرانسوي ها از ابتدا كوشيدند امتيازهاي اقتصادي و سياسي را به مسيحيان ماروني بدهند. در چارچوب همين سياست، فرانسه در دهه چهل ميلادي كه استقلال لبنان را پذيرفت، حقوق سياسي زيادي را به مسيحيان داد كه از جمله مي توان به اختصاص سمت رياست جمهوري براي اين طايفه اشاره كرد. ماروني ها همچنين در مجلس لبنان اكثريت را در اختيار داشتند كه اين تعداد در برخي زمان ها به نسبت 7 به 5 و يا 5 به۴ بوده است. براساس نظام امتيازاتي طايفه اي فرانسه سني ها سمت نخست وزيري و شيعيان سمت رياست مجلس را در اختيار گرفتند كه اين تقسيم بندي ناعادلانه و ناحق بود.
در پي جنگ هاي داخلي لبنان از سال 1975 تا 1990 (پانزده سال) در نشست طايف عربستان، مسيحيان لبنان پذيرفتند از بخشي از امتيازهاي سياسي خود به سود مسلمانان عقب بنشينند كه از جمله مي توان به كاسته شدن از دامنه اختيارات رئيس جمهور(ماروني) و افزايش اختيارات نخست وزير(سني) و رئيس مجلس(شيعه) و تغيير مركز اصلي تصميم گيري از كاخ رياست جمهوري (ماروني) به دولت (همه طوايف) اشاره كرد. همچنين در اين نشست مقرر شد شمار كرسي هاي متعلق به نمايندگان مسيحي و مسلمان در مجلس برابر باشد.
البته اين تقسيم بندي و تعريف دوباره امتيازها به هيچ وجه نمي تواند عادلانه باشد زيرا جمعيت مسلمانان لبنان بيشتر از مسيحيان و طايفه شيعه بزرگترين طايفه لبنان است.
در اين باره ماه گذشته گزارشي منسوب به كميته روابط خارجي كنگره آمريكا منتشر شد كه در آن تاكيد شده است: شيعيان لبنان بزرگترين طايفه در اين كشورند. در اين گزارش تركيب جمعيت طوايف لبنان چنين ذكر شده است:
۱ - شيعه: يك ميليون و 192هزار نفر، برابر 34درصد كل جمعيت لبنان
۲ - سني: 700 هزار نفر، برابر 20 درصد كل جمعيت لبنان
۳ - مسيحي ماروني: 666هزار نفر، برابر 19 درصد كل جمعيت لبنان
۴ - مسلمان دروز: 280 هزار نفر، برابر 8 درصد كل جمعيت لبنان
۵ - مسيحي اروتودكس: 210هزار نفر، برابر 6درصد كل جمعيت لبنان
۶ - مسيحي ارمني: 210 هزار نفر، برابر 6 درصد كل جمعيت لبنان
۷ - مسيحي كاتوليك: 75هزار نفر، برابر 5 درصد كل جمعيت لبنان
۸ - ديگر طوايف: 70 هزار نفر، برابر 2 درصد كل جمعيت لبنان
با اين وجود كه به نظر مي رسد جمعيت شيعه لبنان از آمار فوق الذكر نيز بيشتر باشد، ولي به استناد اين آمار مي توان دريافت كه جمعيت مسلمانان لبنان 62درصد و جمعيت مسيحيان حدود 36درصد كل جمعيت لبنان است و اين در حالي است كه امتيازهاي سياسي و اقتصادي اغلب به سود ماروني ها و در بهترين حالت به شكل برابر با مسلمانان در نظر گرفته شده است.
از اين رو هرگونه تحول و تغيير در نظام طايفه اي لبنان به سمت تصحيح اين امتيازها به سود مسلمانان خواهد بود.
احزاب شيعه در لبنان
از نظر سياسي هم اكنون طايفه شيعه لبنان را دو حزب جنبش حزب الله و جنبش امل نمايندگي مي كنند كه از پايگاه مردمي حزب الله بسيار وسيع تر و گسترده تر است. حزب الله در سال هاي اخير با توجه به نتايج انتخابات شوراها و مجلس نشان داده كه بزرگترين حزب شيعي لبنان است كه از سال۱۹۸۲ پرچمدار مقاومت مردم لبنان بوده و از اين جهت داراي ابعادي ملي و مورد احترام عميق پيروان همه طوايف در لبنان مي باشد. از دستاوردهاي بزرگ اين حزب در سال هاي فعاليت، هزيمت متجاوزان رژيم صهيونيستي در نبردي طولاني و هجده ساله است كه سرانجام در سال 2000 ميلادي منجر به آزادسازي بخش هاي وسيعي از خاك جنوب لبنان شد. اين حزب همچنين صدها اسير لبناني و عرب را از زندان هاي رژيم صهيونيستي آزاد كرد و اجساد صدها فلسطيني و لبناني را از اين رژيم باز پس گرفت. آخرين پيروزي اين حزب نيز پيروزي در جنگ 33 روزه اسرائيل برضد لبنان است كه با شعار نابودي حزب الله آغاز شد، ولي نه تنها اين حزب نابود و يا خلع سلاح نشد، بلكه توانست شكست سختي را متوجه نيروي زميني رژيم صهيونيستي كند و افسانه شكست ناپذيري آن را فرو بريزد.
از نظر سياسي نكته مهم در عملكرد حزب الله پس از ترور رفيق حريري، نخست وزير سابق لبنان، اعلام پيوند استراتژيك دو جنبش حزب الله و امل بود. اين اقدام هوشيارانه راه را روي هرگونه فتنه گري و نفوذ به درون طايفه شيعه در برابر دشمنان داخلي و خارجي بست و باعث شد كه فتنه قتل حريري منجر به زيان و خسران شيعه از نظر سياسي دست كم تاكنون نشود و در ضمن آمريكا نتواند با بازي هاي دموكراتيك به هدف مهم خود در لبنان كه محاصره حزب الله و خلع سلاح آن است، دست يابد.
007248.jpg

علت جنگ 33 روزه اسرائيل و پيامدهاي آن
عده اي مدعي اند تهاجم اسرائيل به لبنان واكنش طبيعي اين رژيم به عمليات اسارت دو نظامي اش بود و عده اي ديگر معتقدند كه آمريكا و اسرائيل براي اين جنگ از قبل طراحي كرده و آمادگي هاي لازم را پيش بيني كرده بودند و برخي مدعي اند اين جنگ حاصل تباني ايران و حزب الله براي كمك به حل مسئله پرونده اتمي ايران و يا كمك به فلسطينيان به ويژه در غزه بوده است. نظر اخير را بيشتر مخالفان داخلي حزب الله تبليغ و ترويج مي كنند تا اين حزب را وابسته و آلت دست ايران و سوريه نشان دهند و پايگاه مردمي آن را از بين ببرند و نظر اول را هم افراد بسيار خوش خيال و سطحي مطرح مي كنند كه مسائل را در حد ظاهر آن مي بينند. اما نظريه برنامه ريزي قبلي آمريكا و اسرائيل به نظر مي رسد كاملاً صائب باشد. آمريكا و اسرائيل پس از ترور حريري اميدوار بودند از راه هاي سياسي به هدف خلع سلاح حزب الله و برچيدن اين جنبش دست يابند، اما هوشياري و درايت سياسي اين حزب و شيعيان به ويژه در اعلام پيوند استراتژيك با جنبش امل راه را روي هرگونه بازيگري آنها بست. حزب الله كه هدف اول توطئه هاي دو سال اخير آمريكا در لبنان بوده است به تدريج توانست به رغم خروج نيروهاي سوريه و خلاءهاي امنيتي ايجاد شده، ابتكار عمل را از نظر سياسي بدست گيرد و در گفتگوهاي ملي با حضور روساي احزاب و فراكسيون هاي مجلس لبنان مخالفان خود را با منطق خلع سلاح كند. بنابراين با نااميد شدن آمريكا و اسرائيل از متحدان لبناني خود براي اينكه بتوانند حزب الله را خلع سلاح كنند خود وارد عمل شدند و جنگ نظامي را به لبنان تحميل كردند.
اثرات جنگ بر حزب الله و شيعيان
بي شك مي توان ادعا كرد كه بيش از 99 درصد فشار جنگ اخير لبنان متوجه شيعيان بود. همه مناطق شيعه لبنان اعم از بقاع، بعلبك، حومه جنوبي بيروت و جنوب لبنان طي 33روز آماج هزاران تن بمب قرار گرفت و روستاها و شهرهاي زيادي در جنوب و در منطقه بقاع بدين صورت از بين رفت و اكثر شهداي اين جنگ شيعيان بودند.
اين جنگ در عين حال منجر به آوارگي صدها هزار شيعه لبناني در داخل ومهاجرت تعدادي به خارج از اين كشور شد . بنابراين بيش از ديگران اين شيعيان بودند كه سختي ها و مصائب جنگ را تحمل كردند. بنابراين توقف جنگ در وهله نخست به سود آنها بود.
نيروهاي حزب الله نيز در اين جنگ، سختي زيادي را تحمل كردند و در حالي كه نيروهاي مقاومت در روستاها و شهرهاي خود با دشمن مي جنگيدند از خانواده خويش بي اطلاع بودند و آوارگي خانواده ها بر نگراني هاي آنها مي افزود.
مردم لبنان در اين جنگ برخلاف انتظار دشمنان نه تنها به هموطنان شيعه و مقاومت پشت نكردند كه با آغوش باز از آنها استقبال كردند و اين واقعيت مورد اعتراف همگان است كه ياس دشمن را برانگيخت.
از نظر نظامي نكته مهم در اين جنگ، اثبات توانايي هاي حزب الله بود كه مشخص شد مقاومت لبنان با جريان هاي معروف پارتيزاني دنيا چند تفاوت اساسي دارد. نخستين اين تفاوت ها قدرت آتش  حزب الله بود، به طوري كه ژنرال هاي اسرائيلي شگفتي خود را از اين امر پنهان نكرده اند و مي گويند يك نيروي حزب الله در جنگ اخير قادر بود تا 13 موشك به سوي دشمن خود شليك كند در حالي كه نيروهاي اسرائيلي قادر نبودند بيش از يك موشك به طرف مقابل شليك كنند. موضوع دوم قدرت ضداطلاعاتي حزب الله بود. حزب الله آنچنان دقيق مراكز داخل فلسطين اشغالي را با موشك هدف قرار مي داد كه در روزهاي نخست جنگ اسرائيلي ها مدعي شدند ايران با ماهواره هاي محرمانه اي كه در فضا دارد، آنها را راهنمايي و هدايت مي كند. همچنين حزب الله چندين عمليات  هلي برد اسرائيلي ها را شكست داد (منجمله در شهر بعلبك و صور) و اين رژيم هرگز نتوانست از مراكز حضور رهبران و مسئولان حزب الله مطلع شود و آسيبي به آنها برساند.
نكته سوم در قدرت سازماني حزب الله بود. در حالي كه اسرائيل ادعا مي كرد كه 90درصد تشكيلات و انبارهاي موشكي حزب الله را نابود كرده است. حزب الله تا آخرين ساعت و دقيقه جنگ با قدرت و انضباط فوق العاده و اداره حساب شده ميدان ابتكار عمل را در دست داشت و هيچ گونه خطايي در اين فرآيند مرتكب نشد.
و بالاخره تفاوت چهارم، قدرت ايدئولوژيك حزب الله بود. جوانان اين حزب و مقاومت با اعتقادي راسخ به فرمان ها عمل مي كردند و تا مرز شهادت ادامه مي دادند. در مورد روند تحولات و دورنماي آينده حزب الله بايد گفت منابع اسرائيلي مي گويند حزب الله اگر تنها پنج ماه مهلت بيابد مي تواند به مرحله قوي تر از زمان پيش از جنگ اخير برسد و در اين صورت خلع سلاح و يا نابودي آن حتماً ناممكن خواهد بود.
آخرين تحولات در صحنه سياسي منطقه حاكي از عقب نشيني آمريكا و احتمال بروز برخي تغييرات در سياست خاورميانه اي اين كشور است كه به گفته وليد جنبلاط علت اين عقب نشيني آمريكا پايداري مقاومت در جنگ اخير و يا شايد پيروزي مقاومت بود .
منابع اسرائيلي مي گويند مذاكرات اخير مقام هاي واشنگتن در تل  آويو حاكي از بروز برخي تغييرات در سياست واشنگتن است كه در سفر اولمرت، نخست وزير اسرائيل، به آمريكا به طور رسمي اين رژيم در جريان اين تحولات قرار گرفت. به گفته اين منابع اسرائيل پيش بيني مي كند روند تحولات به ضررش خواهد بود و عراق به زودي به جبهه شرقي ضد اين رژيم خواهد پيوست.
اهميت درخواست حزب الله در مورد تشكيل دولت وحدت ملي و اختصاص يك سوم وزراء به مخالفان (ثلث ضامن)
پس از ترور رفيق حريري و افزايش مداخله هاي آمريكا و فرانسه در لبنان در پوشش قطعنامه هاي سازمان ملل و فشار به سوريه براي خروج از لبنان و خارج شدن اين كشور از لبنان، حزب الله با هدف حمايت از مقاومت وارد ائتلاف انتخاباتي با جريان المستقبل(سني وابسته به حريري) و جنبلاط رهبر دروزي هاي لبنان و افزون بر آنها جنبش امل شد.جريان حريري و جنبلاط براي دست يافتن به اكثريت در مجلس به اين ائتلاف نياز داشتند و از همين رو به حزب الله قول دادند كه به حمايت از مقاومت در دولت آينده وفادار مي مانند. آنها با پشتوانه حمايت حزب الله به اكثريت ضعيف مورد نظر خود در مجلس دست يافتند و برهمان اساس دولت را با مشاركت وزراي حزب الله و امل تشكيل دادند و در برنامه دولت بر حمايت از مقاومت و مشروعيت آن تاكيد كردند. اما ديري نپاييد كه مشخص شد دولت و اين دو جريان سني و دروزي با طرف هاي خارجي به ويژه آمريكا زد و بند كرده اند و عملاً به موضوع حمايت از مقاومت پايبند نيستند. با وجود اين در مرحله پيش از جنگ 33 روزه اسرائيل، حزب الله با هدف آرام نگاه داشتن فضاي سياسي كشور مي كوشيد به بيشترين حد ممكن حمايت از مقاومت دست يابد، اما در خلال جنگ احساس كرد كه مقاومت از پشت خنجر خورده است و از اين رو سياست قبلي را رها كرد و به اين جمع بندي رسيد كه براي حمايت از مقاومت لازم است داخل را متحول كند، به طوري كه حمايت از مقاومت تضمين شود.
بدين منظور حزب الله در چارچوب قانون اساسي حركت خودش را برنامه ريزي و آغاز كرد. اين جنبش به همراه گروه ميشل عون، رهبر اكثريت ماروني، بخش اعظم جامعه لبنان را رهبري مي كنند و از اين رو خود را اكثريت واقعي جامعه مي دانند و معتقدند كه براي تضمين سلامت كشور بايد دولت وحدت ملي تشكيل شود و مطابق توافقنامه طايف و سنت سياسي موجود در لبنان يك سوم وزراي اين دولت از جناح اقليت يا مخالف باشند تا تصميماتي كه اتخاذ مي شود حتماً جنبه توافق ملي را به همراه داشته باشد. در عرف سياسي لبنان به اين موضوع ثلث معطل مي گويند و سيدحسن نصرالله آن را ثلث ضامن ناميد.
حزب الله، امل و جريان ميشل عون مي گويند اگر جناح اكثريت به اين خواسته  تن ندهد، در آن صورت به اعتراض هاي خياباني مطابق قانون اساسي روي خواهند آورد و سيدحسن نصرالله گفته است كه اين اعتراض ها ممكن است به ساقط شدن حكومت محدود نشود و آنها برگزاري زودرس انتخابات مجلس را درخواست كنند.دولت آمريكا با اعلام حمايت از دولت سينيوره، ايران، سوريه و حزب الله را به تلاش براي براندازي اين دولت متهم كرده است و جناح اكثريت حزب الله را متهم مي كند كه با هدف جلوگيري از تشكيل محكمه بين المللي در مورد ترور حريري، اين فشارها را وارد مي كند و با اين ترفند تبليغي مي كوشند از پاسخ دادن به درخواست بخش عظيمي از جامعه لبنان طفره روند. علت اين امر اين است كه آنها مي دانند پذيرش ثلث معطل يا ضامن در دولت موجود يا دولت جديد نوعي خودكشي سياسي و تعطيلي همه برنامه ها و طرح هايي خواهد بود كه به طرف هاي خارجي قول آن را داده اند و يا براي ادامه قدرت خود كشيده اند. با اين حال اين جريان مي داند اگر مذاكرات به نتيجه نرسد، افزون بر خطر به خيابان آمدن مردم، عملي شدن تهديدهاي سيدحسن نصرالله، در مورد استعفاي وزراي شيعه از كابينه و مهم تر از آن استعفاي نمايندگان امل، حزب الله و جريان ميشل عون از مجلس لبنان خواهد بود كه بدين صورت مجلس لبنان 57نماينده خود را از دست مي دهد و اين امر دولت را به برگزاري انتخابات زودهنگام ناگزير مي كند كه در 60 روز بايد انجام گيرد و كشور در اين صورت وارد هرج و مرج سياسي خواهد شد.
همچنين جناح اكثريت مي داند كه در انتخابات زودهنگام در چارچوب هر قانوني پيروز نخواهد بود و هرگز نمي تواند اكثريت را در پارلمان بدست آورد و لذا خود نيز بازنده خواهد بود.
در هر حال دولت در لبنان تصميم گيرنده و تعيين كننده رويكرد است و از همين رو نقش مهمي در شكل گيري تحولات آينده ايفا مي كند كه با توجه به جايگاه منطقه اي لبنان مي تواند بر روند كشمكش هاي منطقه اي و بين المللي تاثير گذارد.

نگاه امروز
اسرائيل دردسر هميشگي لبنان
گروه بين الملل- اشغالگران يهودي، حتي قبل از ايجاد دولت اسرائيل، گاهي اقليت هاي مسيحي را به عنوان متحدين احتمالي خود به شمار مي آوردند. اما اميدشان نقش بر آب شد زيرا مسيحيان لبنان بزرگ، كه تحت قيموميت فرانسه در 1919 استقرار يافتند، در مجموع به اين امر بي اعتنا ماندند.
ميشل شيها ، در مورد خطر بي ثباتي اي كه حضور اسرائيل در سراسر خاور ميانه بوجود مي آورد، به لبناني ها هشدار داد وآنها را از خصومتي كه لبنان، به لحاظ كثرت گرايي قومي اش كه نقطه مقابل انحصارطلبي قومي اسرائيلي ها بود، پيرامون خود به وجود آورده، آگاه كرد. بي شك، آنكه بيش از همه، لبناني ها را كه با آزمون ظهور دولت اسرائيل مواجه شده بودند، متوجه سرنوشت پيچيده كشورشان كرد، يك كشيش مارونيت به نام يوحكيم مبارك بود كه آثار پربارش را به گفتگوي اسلام و مسيحيت و جايگاه مركزي لبنان و فلسطين اختصاص داده بود.
بنابراين خيلي جاي تعجب ندارد كه در جنگ 1948 ، ارتش لبنان، كنار ارتش هاي ديگر عربي در اين مبارزات شركت كند و در 1949 قرارداد آتش بس بين اسرائيل و اين كشور امضا شود . ارتش لبنان، عاقلانه از شركت در جنگ 1967 دوري جست؛ جنگي كه در طي آن اسرائيل، صحراي سينا را در مصر، بلندي هاي جولان در سوريه، قدس شرقي، كرانه هاي باختري رود اردن و نوارغزه را اشغال كرد. معهذا، لبنان موفق نشد از تنش روز افزوني كه اين جنگ در خاورميانه به وجود آورده بود ، بگريزد.
وانگهي، ابعاد گسترده شكست كشورهاي عرب و اشغال همه سرزمين هاي فلسطيني، موجب دگرگوني هاي عميق در جامعه فلسطين و همچنين اعلام موجوديت جنبش مسلحانه فلسطين شد؛ اين جنبش در اردوگاه ها ي پناهندگان، به خصوص در اردن و لبنان (كه به نسبت جمعيت و مساحتشان بيشترين تعداد را پذيرفتند) به عضو گيري پرداخت. پس از سركوب جنبش هاي مقاومت فلسطيني توسط ارتش اردن در 1969 (سپتامبر سياه) كه به اخراج آنها از اين كشور منجر شد، اين گروه ها، پايه هاي خود را در لبنان بسط دادند و هر از گاه، عمليات چريكي عليه اسرائيل را از طريق مرز هاي اين كشور ترتيب مي دادند. ضد حمله هاي گسترده ارتش اسرائيل عليه كشورهايي كه اين مبارزان را پناه داده بودند، از اينجا ناشي مي شد. دسامبر 1968 در لبنان، يك كوماندوي اسرائيلي از طريق هوايي، كشتي غير نظامي نيروي هوايي لبنان را كاملا منهدم كرد كه با اين كار موجب به وجود آمدن تنش هاي عميق سياسي و فلج شدن دولت شد.در واقع پس از جنگ اعراب و اسرائيل در سال 1973، لبنان به يگانه ميدان جنگ با اسرائيل تبديل شد.براي اسرائيل، وضعيت لبنان بار ديگر طرح استراتژيكي اي كه به اوايل سال هاي 1950 بر مي گشت، را در دستور روز قرار داد؛ يعني تلاش در جهت ايجاد دولت مسيحي اي كه متحد دولت اسرائيل باشد؛ زيرا اين امر وجود دولت اسرائيل را در خاورميانه توجيه مي كرد. با اشغال جنوب لبنان تا مرز رودخانه ليتاني در سال 1978 ارتش اين كشور مطابق نقشه قديمي اي كه توسط بن گوريون تهيه شده بود، ميليشايي از عناصر فاسد ارتش لبنان به رهبري يك افسر مسيحي ناراضي بوجود آورد؛ اين ميليشيا در آوريل 1979 موجوديت دولت لبنان آزاد را اعلام كرد كه در يك محدوده هشتصد كيلومتر مربعي قرار داشت و تا سال 2000 در اشغال ارتش اسرائيل باقي ماند.
منبع : لوموند ديپلماتيك نوامبر 2006

نگاه دوم
برنده نهايي؛ مردم لبنان
روند تحولات سياسي لبنان چه آرامش باشد و چه بحران بيشتر در هر حال به سود منافع آمريكا نيست.
آرامش در اين بحران يعني اجابت درخواست هاي مخالفان و موافقت با حق وتوي آنها در دولت و افزايش بحران يعني پذيرفتن آغاز اعتصابهاي گسترده و سراسري و تظاهراتهاي وسيع خياباني و تعطيلي و فلج شدن كامل دولت و سقوط آن در خيابان كه در هر حال به سود منافع دولت آمريكا نخواهد بود.
بسياري در لبنان و منطقه به ترور پيرجميل، وزير صنايع دولت سينيوره و فرزند رئيس جمهور سابق اين كشور از همين منظر مي نگرند و ردپاي سفارت آمريكا در بيروت را در آن مشاهده مي كنند. بويژه اينكه معتقدند آمريكا با اين ترور كوشيد حركت ابتكاري مخالفان را خنثي كند. برخي اظهارات مطبوعاتي در لبنان حاكي است كه خودرويي كه در ترور جميل بكار گرفته شد به طرف سفارت آمريكا در شمال شهر بيروت حركت كرده است.
همچنين در اين ترور برخلاف ترورهاي پيشين براي نخستين بار قرباني هدف شليك مستقيم گلوله قرار گرفت و نه انفجار بمب و عاملان اين ترور اين كار را بدون نقاب و در روز روشن و در محله اي شلوغ انجام دادند. به همين جهت و با توجه به مسائلي چون شرايط انجام اين ترور و سرنخهاي موجود در اين پرونده اگر دولت سينيوره در اسرع وقت عامل يا عاملان آن را شناسايي و دستگير نكند با رسوايي روبه رو مي شود و اگر عوامل اين ترور دستگير و يا شناسايي شوند در آن صورت حقايق زيادي درباره ترورهاي پيشين احتمالاً برملا خواهد شد.
جريان حاكم در لبنان فعلاً به گونه اي حرف مي زند و عمل مي كند كه به نظر مي رسد قصد تحرك جدي در اين زمينه را ندارد و لذا تحرك مخالفان طي چند روز آينده كاملاً محتمل به نظر مي رسد. در اين حركت نيروهاي مخالفان يعني حزب الله، جنبش امل، جريان مسيحي ميشل عون و جريانهاي ملي و مذهبي مخالف ديگر از همه طوايف شيعه سني و مسيحي حضور خواهند داشت. معاون دبيركل حزب الله گفته است براي اينكه ابتكار عمل در دست مخالفان باشد، آنها برنامه ها و اقدامات خود را اعلام نخواهند كرد و از اصل غافلگيري استفاده خواهند نمود. حركت مخالفان ممكن است از اعتصابهاي گسترده در ادارات و سازمانها و نهادها و مؤسسات آغاز شود و در صورت ادامه سرسختي دولت سينيوره به تظاهرات گسترده خياباني منجر شود. به همين جهت، بسياري معتقدند كه مواضع جناح موسوم به اكثريت و دولت سينيوره تاكنون به گونه اي بوده است كه آينده لبنان را در وضعيتي تاريك قرار مي دهد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |