دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۵
آدم ربايي سيا در ايتاليا
007971.jpg
منبع: سايت EIR
ترجمه: نيلوفر قديري
ابوعمر مي نويسد: وقتي من را به داخل ون انداختند سعي كردم واكنش نشان دهم اما آنها شروع به كتك زدن من كردند و با مشت ولگد به شكم و همه نقاط بدنم حمله ور شدند. سپس من را به عقب ماشين انداختند و صورتم را پوشاندند. همه جا برايم تيره و تار شد. دست ها، پاهايم و بدنم مي لرزيد و در اثر شدت ضربه ها از بيني و دهانم خون سرازير شده بود. صداي صحبت كردن آن دو مرد ايتاليايي را مي شنيدم
به تازگي شواهد جديد و ناگواري منتشر شده كه اقدامات نازي گونه با مجوز مشاوران حقوقي ديك چني معاون رئيس جمهور آمريكا را در ربودن و شكنجه شهروندان خارجي فاش مي كند. اين موضع براي اولين بار اوايل ماه گذشته در قالب شهادت نامه اي متعلق به ابوعمر از امامان جماعت مصري تبار ساكن ايتاليا در مطبوعات ايتاليا به چاپ رسيد. اين شهادت نامه به زبان عربي نوشته شده و از زنداني در مصر كه ابوعمر در آن تحت شرايط تكان دهنده اي نگهداري مي شد به طور قاچاق بيرون آمده و در مطبوعات ايتاليا به چاپ رسيده است. ابوعمر در 17فوريه 2003 توسط كماندوهاي سيا در ميلان ربوده شده و از آنجا براي بازجويي به مصر منتقل شده است. اين شهادت نامه به دادستاني در ميلان تحويل داده شده كه براي مقامات ارشد سيا در ميلان و رم و 23آمريكايي و چند مامور ايتاليايي ديگر كه در اين عمليات شركت داشته اند حكم تعقيب و دستگيري صادر كرده است.
شهادت نامه ابوعمر به طور كامل در روزنامه كرير دلا سرا از روزنامه هاي پرتيراژ ايتاليايي به چاپ رسيده است و صحت  آن هم توسط دادستان ها تاييد شده است. اين شهادت نامه براي كساني كه به عزت بشري و حاكميت قانون اعتقاد دارند شوك آور است چرا كه نشان مي دهد در قرن 21 اكثر اقدامات وحشيانه ماموران تفتيش عقايد كليسا توسط آمريكا احيا شده است.
در مقدمه و نخستين خطوط اين شهادت نامه آمده است، شهادت يك اسلامگراي ربوده شده در خيابان هاي ميلان كه در زندان هاي مصر شكنجه شده است. در ادامه اين نامه آمده است: امضاكننده اين نامه اسامه مصطفي حسن نصر معروف به ابوعمر اسلامگرايي است كه در 17 فوريه 2003 در خيابان هاي ميلان ربوده شده و هنوز در زندان تورا در قاهره نگهداري مي شود. من اين نامه را از گورستاني مي نويسم كه در آن مدفون شده ام. من نحيف شده ام. بيماري ام تشديد شده. در شرايط بحراني به سر مي برم و چهره ام در نتيجه شكنجه هاي بسيار تغيير يافته است.
ابوعمر در ادامه اين نامه ماجراي ربوده شدنش را توضيح مي دهد و مي نويسد: از آپارتمانم خارج شده بودم و در حال قدم زدن در خيابان به سوي مسجد براي خواندن نماز ظهر بودم. در جيبم 450 يورو پول داشتم به همراه پاسپورت ايتاليايي و اجازه اقامتم در ايتاليا و گوشي موبايلم، كارت تامين اجتماعي ام و ساعت و كليد خانه. همه اينها اكنون در دفتر اداره اطلاعات مخفي مصر است. وقتي آپارتمانم را ترك كردم يك خودروي ون سفيد رنگ را ديدم كه جلوي من در حال حركت بود و در كنار پارك هم يك فيات قرمزرنگ توقف كرده بود. راننده به سوي من آمد و كارتي را نشان داد و گفت: من پليس هستم. من هم اجازه اقامت و پاسپورت ايتاليايي ام را به او نشان دادم و او هم گوشي موبايلش را بيرون آورد و يك تلفن زد. او به آمريكايي ها شبيه بود با موهايي بلوند و پوستي روشن و يك متر و هفتاد سانت قد .
كسي كه ابوعمر آن را توصيف مي كند واقعا پليس ايتاليا بوده و جوليانو پيروني نام داشته. پيروني توسط روبرت سلدون لادي از فرماندهان سيا در ميلان مامور به اين كار شده بود چون آدم رباها براي انجام اين عمليات به نيروهاي ايتاليايي احتياج داشتند. در غير اين صورت ممكن بود ماموران و پليس ايتاليا مانع از انجام اين عمليات شوند.
در ادامه شهادت نامه ابوعمر آمده است: بعد خودروي ون سفيد كنار پياده رو توقف كرد و من ديگر نفهميدم چه اتفاقي افتاد. فقط دو نفر را ديدم كه در يك لحظه من را بلند كرده و به داخل خودرو بردند. آنها ايتاليايي به نظر مي رسيدند و بسيار قد بلند و درشت هيكل و حدودا 30ساله بودند. يك خانم مصري شاهد اين آدم ربايي بود. اين خانم توسط دادستان ايتاليايي مامور رسيدگي به اين پرونده فراخوانده و مورد پرسش قرار گرفته است.
ابوعمر مي نويسد: وقتي من را به داخل ون انداختند سعي كردم واكنش نشان دهم اما آنها شروع به كتك زدن من كردند و با مشت ولگد به شكم و همه نقاط بدنم حمله ور شدند. سپس من را به عقب ماشين انداختند و صورتم را پوشاندند. همه جا برايم تيره و تار شد. دست ها، پاهايم و بدنم مي لرزيد و در اثر شدت ضربه ها از بيني و دهانم خون سرازير شده بود. صداي صحبت كردن آن دو مرد ايتاليايي را مي شنيدم. بعد از چهار ساعت كه در اين وضعيت و با دست ها و پاهاي بسته رها شده بودم، آنها من را از خودرو خارج كردند و داخل ماشين ديگري بردند. بعد از يك ساعت ديگر رانندگي فهميدم كه به فرودگاه رسيديم چون صداي هواپيما مي آمد. صداي گام هاي هفت يا هشت نفر را شنيدم كه به سوي من مي آمدند. لباس هايم را با چاقو پاره كردند و با عجله تمام، لباس ديگري پوشاندند در همان زمان بود كه براي چند لحظه چشم بندم را باز كردند تا چند عكس از صورتم بگيرند. عده زيادي با لباس هاي كماندويي آنجا بودند كه سر و صورتم را با نوارهاي بلندي مي پوشاندند. بعد سوراخ هايي دور بيني ام ايجاد كردند كه بتوانم نفس بكشم. هواپيما بلند شد.
ابوعمر توضيح مي  دهد كه چگونه به پايگاه هوايي آمريكا در آويانو منتقل شد و از آنجا به پايگاه هوايي در آلمان و از آنجا به قاهره برده شد. او مي نويسد: آنجا به شدت سرد بود و من به سختي نفس مي كشيدم به طوري كه مجبور شدند تنفس مصنوعي و دستگاه اكسيژن به من وصل كنند. وقتي فرود آمديم از دستانم خون مي آمد. در قاهره يك مقام مصري به من گفت كه در اين اتاق مقامات سرويس مخفي حضور دارند كه فقط يكي از آنها سخن مي گويند. آن مقامي كه صحبت مي كرد به مصري گفت: مي خواهي با ما همكاري كني يا نه. مرد ديگري كه در اتاق بود به آمريكايي گفت: اگر ابوعمر بپذيرد كه با ما همكاري كند، او را به ايتاليا بازمي گردانيم.
ابوعمر درباره سلول زندانش در قاهره مي نويسد: سلول من دو متر طول و يك متر عرض داشت و بدون نور و در تاريكي مطلق بود. اين سلول در ساختماني متعلق به سرويس مخفي قرار داشت. دستان و يك پايم را بسته بودند و من را مجبور مي كردند راه بروم تا جايي كه زمين مي خوردم و بعد به من مي خنديدند. با شوك الكتريكي و مشت و لگد من را شكنجه مي دادند. آن وقت قلم و كاغذ مي آوردند و مي خواستند كه هر چيزي درباره زندگي ام در خارج از مصر به ياد مي آورم، بنويسم. تصاويري از مصري ها و تونسي ها و الجزايري ها و مراكشي هاي مقيم و ساكن ايتاليا به من نشان مي دادند و مي خواستند كه اطلاعاتي درباره آنها روي كاغذ بياورم. استخوان هايم درد مي كرد و مشكل تنفسي داشتم. بازجويي ها هفت ماه و تا 14سپتامبر 2003 طول كشيد اما اين مدت براي من هفت سال به طول انجاميد.
بعد از يك سفر ديگر من را به يك ساختمان ديگر بردند كه در آن دستان زيادي براي كتك زدن من وجود داشت. آنها به من مي گفتند درون اين اتاق حتي يك پر هم وارد نمي شود. وقتي درباره دستشويي پرسيدم گفتند كه همان سلول دستشويي هم هست. بوي بسيار بد و وحشتناكي مي آمد. من شش ماه و نيم در آن سلول وحشتناك ماندم. سلول هيچ دستگاه تهويه اي نداشت و انواع جانوران مختلف در آن مكان رفت و آمد مي كردند. وقتي ماموران زندان وارد مي شدند من بايد زانو مي زدم در غير اين صورت من را با شوك الكتريكي شكنجه مي دادند. ناهارم فقط يك تكه نان مانده و كپك زده بود كه لاي آن شن وجود داشت و باعث آسيب رساندن به دندان هايم مي شد. يك بار دندانم بر اثر خوردن يك تكه از اين نان ها افتاد. من را در اتاقي بازجويي مي كردند كه صداي فرياد و ناله ام در اثر شكنجه شدن به گوش ديگر زندانيان برسد. بعد از مدتي ريش ها و موهايم سفيد شدند. در ابتدا ماموران زندان لباس هايم را در آوردند تا اينكه من لخت شدم و ادامه بازجويي ها در همين شرايط انجام مي شد. آنها من را به تجاوز تهديد كردند و مدام به من شوك وارد مي كردند. سپس من را روي تخت خيس مي خواباندند. هيچ وقت قرآن در اختيارم نگذاشتند و سلولم هميشه تاريك بود. به خاطر كتك خوردن هاي بسيار، گوش راستم ناشنوا شده بود. اكنون حتي توان نوشتن درباره آن شكنجه ها را ندارم .
علاوه بر رابرت سلدان لادي از ماموران سابق سيا در ميلان، براي فرمانده او جف كاستلي از مقامات سابق سيا در رم هم حكم دستگيري صادر شده است. از ميان مقامات و ماموران ايتاليايي هم احكامي براي رئيس سابق سازمان ضدجاسوسي سرويس اطلاعات ارتش و چند تن از مقامات اين واحد صادر شده است. اين مقامات هرگونه همكاري با سيا در اين عمليات را رد كرده اند.
مقامات ايتاليايي در صدد دفاع از خود برآمده اند. دولت ايتاليا از همكاري با اين مقامات در اثبات بي گناهي شان خودداري كرده و گفته است اسنادي كه اين مقامات تحت تعقيب براي اثبات بي گناهي شان طلب كرده اند از اسناد دولتي و محرمانه است.
توافقي كه براي انجام اين عمليات صورت گرفته بود در زمان دولت پيشين ايتاليا يعني دولت سيلويو برلوسكني بوده است. اما دولت فعلي به رهبري رومانو پرودي از سوي افكار عمومي ايتاليا تحت فشار شديد قرار دارد تا براي استرداد ابوعمر اقدام كند.

نگاه
سيا به دنبال ماموران جديد
گروه بين الملل - سازمان اطلاعات مركزي آمريكا سيا به تازگي آزموني را براي متقاضيان ورود به اين سازمان و كار به عنوان جاسوس سيا طراحي كرده كه قرار است جايگزين آزمون قبلي شود. آزمون جديد سؤالاتي دارد كه به شوخي شبيه است. مانند اينكه فعاليت نامحسوس را مي پسنديد يا آشكار را؟ قدم زدن روي ديوار چين را ترجيح مي دهيد يا نوشيدن نوشيدني در كافه اي در نيويورك؟ نتيجه اين آزمون شخصيت سيا با فشار دادن چند دكمه ممكن مي شود و بعد متقاضيان دسته بندي مي شوند كه آيا ترسو هستند يا دلير، ناظران متفكر هستند يا ماجراجويان كنجكاو ، داوطلب خلاق هستند يا طراحان غير فعال پشت پرده. سيا براي استخدام اين افراد به پاسخ اين پرسشها نياز دارد.
در بخش ديگري از اين آزمون براي متقاضيان توضيح داده شده كه ماموران سيا با جيمز باند متفاوت هستند و اينطور نيست كه همگي سوار بر يك ماشين مسابقه اي با هفت تير در خيابانها تردد داشته باشند.
موج جديد استخدام نيروهاي جديد سيا از بعد از 11 سپتامبر شروع شد و در نوامبر 2004 به اوج خود رسيد. جورج بوش در نوامبر 2004 خواستار افزايش 50 درصدي عوامل و تحليلگران اطلاعاتي سيا شد. بوش از سيا خواسته است تا تعداد تحليلگران و محققان و خود را دو برابر كند. سازمان جاسوسي آمريكا وعده داده كه تا سال 2011 اين هدف را محقق كند. از هر هفت مامور كنوني سيا يك نفرشان در سال گذشته به اين سازمان پيوسته اند.40 درصد كارمندان اين سازمان كار خود را بعد از 11 سپتامبر شروع كرده اند. سيا در تبليغات براي جذب نيرو مشكلاتي دارد. اين سازمان در سال 2002 تبليغات سياه و سفيد خود را براي جذب نيروي جديد شروع كرد. سال گذشته آگهي هاي تلويزيوني اين سازمان كه ميان برنامه بازي هاي بيس بال واشنگتن پخش مي شد هيچ توجهي را جلب نكرد و با غفلت رو به رو شد . به همين دليل مسئولان جذب نيروي اين سازمان به فكر برنامه جديدي براي جذب نيرو افتادند. يك شركت معروف تبليغاتي در آمريكا به كمك فرا خوانده شد و كار تبليغات براي سيا را به عهده گرفت. با قوت گرفتن تبليغات تعداد متقاضيان بيشتر شد. اكنون اين سازمان تبليغات خود را گسترش داده و زمان هايي را ميان فيلم هاي پر بيننده تلويزيوني و سينمايي خريداري كرده است.
بعضي از قديمي هاي سازمان سيا به شيوه هاي جديد اين سازمان اعتراض دارند و مي گويند كه روساي جدي سيا براي عمل به دستورات رئيس جمهور سابقه و اعتبار اين سازمان را به خطر مي اندازند. اين گروه از منتقدان مي گويند سيا كيفيت را فداي كميت مي  كند. فقط در سال گذشته سيا بيش از 135 هزار نيروي جديد جذب كرده است.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |