پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۵
ايران
Front Page

به مناسبت اربعين حسيني
از گذشته براي آينده
010839.jpg
هيچ حادثه و رخدادي را نمي توان يافت كه پس از گذشت حدود 14 قرن چنين زنده و بهنگام باشد
سالار ايران نژاد
در طول و عرض تاريخ اين كره خاكي قتل عام ها و كشتارهاي بسياري صورت گرفته كه هر يك از آنها داراي انگيزه و علت خاصي بوده، هريك از آنها داراي عمق خاصي از قساوت و سبعيت بوده است، هريك از آنها داراي بعد خاصي از نتايج و تبعاتي بوده كه پس از خود به جاي گذارده و خلاصه اين كه هركدام از آنها داراي ماهيت و ويژگي خاص خود بوده است. اما عموما داراي يك وجه اشتراك هستند و آن اين است كه با گذشت زمان به دست فراموشي سپرده شده و آنچه از آنها باقي  مانده نوشتارهاي تاريخي است كه بر صفحاتي از كاغذ نقش بسته و آن صفحات نيز در داخل جلدهاي كتبي محصور شده و در بخش كتاب هاي تاريخي كتابخانه و يا لابه لاي كتاب هاي شخصي افراد در قفسه يا گنجه خانه اي قرار گرفته اند و ديگر هيچ.
حادثه كربلا داراي ويژگي هايي است كه آن را از جميع حوادث و رخدادهاي تاريخ از بدو خلقت تاكنون، از آنهايي كه به ثبت رسيده و گفته شده و از آنهايي كه تا به امروز اثري كتبي يا خاطره اي از آنها باقي مانده است متمايز مي  نمايد، به گونه اي كه اگر كل تاريخ بشريت را كره زمين فرض كنيم و حوادث گوناگوني كه در طول تاريخ روي داده، ناهمواري ها و پستي و بلندي هاي زمين تصور نماييم، واقعه عاشورا به مثابه قله اورست خواهد بود كه به طور غيرقابل انكاري بلندترين و برجسته ترين قله دنياست و داراي آنچنان استحكام و عظمتي است كه گمان نمي رود عمر آن از عمر كره زمين كمتر باشد.
در اينجا ويژگي هاي عاشورا كه موجب برتري آن نسبت به ساير حوادث خون آلود جهان شده در قالب سه مرحله اصلي فرآيند يك انقلاب، يعني انگيزه، عمل و نتيجه، در موضع يك قضاوت بي طرفانه (نه از ديد يك مسلمان) و با يك نگرش تاريخي، در مقام مقايسه مختصري با ساير وقايع جهان تبيين و به اختصار تشريح مي  شود تا اثبات گردد كه اگر چه بعضي از وقايع برجسته تاريخ داراي بخشي از خصوصيات انقلاب حسين(ع) هستند، اما هيچ يك داراي كليه خصايص آن به طور يكجا نيستند.
الف) انگيزه: آنچه كه جرقه واقعه عاشورا را در دل و فكر رهبر آن مشتعل كرد كاملا ملموس و مشهود نيست، يعني انگيزه كسب مال و ثروت و يا شهرت و قدرت نبود، بلكه آنچه موجب حركت امام حسين(ع) گرديد، حق طلبي ايشان بود و مقابله با مظالم دستگاه حاكمه در راستاي جلوگيري از بناي ساختار كجي كه بر صحنه اسلام در حال ساختن بود. در ضمن آنچنان كه تاريخ گواهي مي  دهد، حركت حسين(ع) براساس حكم و يا دستوري از طرف خدا يا جدش(پيامبر اكرم) و يا پدر و برادرش نبوده كه گفته شود ايشان اجباري گريز ناپذير به انجام اين كار پرمخاطره داشت. اگر كاوه آهنگر عليه ضحاك قيام كرد براي آن بود كه پسرانش را ضحاك كشته بود، اگر اسپارتاكوس عليه امپراتور روم قيام كرد براي رهايي از رنج فيزيكي و يوغ بردگي بود. حتي اگر حضرت عيسي(ع) تا مرحله مصلوب شدن عليه ظلم هرودوس امپراتور زمان خود نداي وحدانيت سر داد به جهت آن بود كه حكم داشت و مامور مستقيم بود از طرف خداوند. اما حسين(ع) به ظاهر داراي هيچ يك از اين مشكلات نبود و يا اگر هم بود به اندازه اي بزرگ و غامض نبود كه به خاطرش جاني فدا شود و حتي در صورت سكوت، خود و خانواده اش از مال دنيا بي نياز و از رنج دنيا معاف مي  شدند، اما او نمي توانست بنشيند و نظاره گر ظلم و تعدي و تعيش و تكبر و تفاخر فزاينده نظام حاكم بر دنياي اسلام باشد؛ نظامي كه مي  رفت تا اصول اسلام نوپا را كه در آن زمان نهالي جوان و آسيب پذير بود به كلي از صحنه گيتي محو نمايد و يا از آن آييني برجاي گذارد كاملا متفاوت و احتمالا متضاد با رسالت اصلي آن.
امام حسين(ع) به وضوح مي  ديد اسلام كه براي مطرح كردن و معرفي نمودن آن، براي استقرار و پذيرش آن و براي ترويج و توسعه آن رنج ها و زحمات توصيف ناپذيري كشيده شده و خون هاي بسياري ريخته شده و شهيد نثار گرديده، حالا و پس از گذشت حدود 60 سال به سرعت سير قهقرايي طي كرد و به جاي ارائه ارزش هاي والاي اخلاقي، انساني و اجتماعي، مبلغ و مبشر ضد ارزش ها شده و بي عدالتي و عياشي و نفاق و حيله و فساد و تباهي و توطئه و تزوير و تمامي آنچه كه آيين محمدي(ص) براي محو آنها آمده است، در حال طرح و نشر است و لذا يا بايد مهر تأييد بر لب نهاده و روند تحولي را كه خاندان بني اميه ايجاد كرده بود بپذيرد و اگر تأييد هم نمي كند، سكوت كند و يا اين كه حداقل فرياد نكشد، يا بايد وارد عمل مي  شد.
فردي مانند حسين (ع) بايد بدون هيچ چشمداشت مادي، بدون هيچ پاداش دنيوي، بدون هيچ چشم انداز زيبايي از بازيافت مادي و دنيوي وارد عمل مي  شد و شد. رهبري انقلاب عاشورا جريان شيرين و زلال ايثار و آزادگي را به سوي كربلا جاري ساخت و در نينوا متمركز نمود تا عاشورا خلق شود. عاشورايي به طول 60 قرن.
ب)عمل: در طول تاريخ و عرض جغرافيا نبردهاي نابرابر زيادي صورت گرفته و قتل عام هاي بسيار و كشتارهاي وحشتناكي انجام شده كه بعضا خانواده و يا قومي را شامل مي  شده اند؛ اما در تحقق چنين وقايعي معمولا دو اصل حاكم بوده است: يكي ناآگاهي و ديگري جبر. به طور نمونه در اوايل قرن جاري تمام افراد خانواده تزار روسيه به دست نيروهاي بلشويكي قتل عام شدند. اما در اين رابطه اولا، تزار هيچ گاه فكر نمي كرد كه روزگاري كار خود و خانواده اش به اينجا بينجامد و قطعا هر زمان كه به پيش آمدن چنين واقعه اي يقين پيدا مي  كرد به هر طريقي از وقوع آن جلوگيري مي  كرد؛ اگر چه از طريق واگذاري قدرت و سلطنت و يا به هر شكل صحيح يا غلط ديگر.
ثانيا پس از دستگيري، به كلي اختيار از آنها سلب شد و تماما بدون حق دفاع يا اظهار نظر در مقابل جوخه اعدام قرار گرفتند. در مورد سلطان جلال الدين خوارزمشاه نيز با همين ماهيت اما به شكلي ديگر. ساير كشتارهاي قومي و خانوادگي نيز كمابيش داراي چنين وضعيتي بوده اند؛ اما در مورد حسين(ع) و خانواده اش وضعيت كاملا متفاوت بود . به اين ترتيب كه ايشان از همان اولين قدم مي  دانست كه پا در چه راهي مي  گذارد و احتمال پاياني ناخوشايند را پيش بيني كرده بود.
اما نكته جالب توجه و منحصر به فردي كه اين واقعه را با همه آ نچه كه توسط تمام انسان هاي عالم از ازل تاكنون ديده  و شنيده شده، متمايز كرده است، اين است كه رهبر اين نهضت در كليه اوقات و تا آخرين لحظه حيات مادي خود و خانواده و يارانش، حق انتخاب داشت و به شهادت تاريخ، هر لحظه كه اراده مي  كرد نه تنها مي  توانست مسير جريان را عوض كند و از واقعه جلوگيري كند، بلكه در امنيت و رفاه نسبي بقيه عمر خود را به سر كند. شرط لازم و كافي براي دستيابي به چنين آينده به ظاهر شيرين و مرفهي در يك عبارت خلاصه مي  شد: بيعت با يزيد . اما او چنين نكرد و عالما و عامدا تراژدي جگرسوز و جانگداز عاشورا را با خون خود و ياران و خاندانش به رشته تحرير درآورد.
قطعا در مقاطعي از زمان افرادي بوده اند كه نه گفته اند و مرگ را به جان خريده اند اما باز هم در مورد حسين(ع) وضع فرق مي  كند؛ زيرا ديگران فقط نه را به قيمت جان خود گفته اند، اما حسين(ع) به قيمت زندگي خود و بيش از هفتاد نفر از عزيزان خود گفت. كاري كه حسين(ع) در روز عاشورا كرد فقط در حد خواندن نوشتارها و شنيدن گفتارها، آسان و قابل تحمل و قابل باور است. حتي تجسم فاجعه و دردي كه رهبري انقلاب عاشورا بر خود پذيرفت، امري است بسيار دشوار و طاقت فرسا، ديدن مرگ دوستي عزيز و وفادار كه جان خود را بر كف تو نهاده؛ ديدن صحنه در خون غلتيدن برادري كه سال ها به طور بي شائبه و بي توقع سر در امر تو نهاده؛ مشاهده بريده شدن سر فرزندت كه تازه پا به مرحله بلوغ و جواني گذارده است؛ مشاهده پاره شدن رگ كودكت و فوران خون از گلوي كوچك او؛ قطعه قطعه شدن بستگاني كه پا در راه تو نهاده و به پشتوانه و اعتمادي كه به تو دارند و سرنوشت خود را به دست تو داده اند؛ حس كردن گرما و داغي ناشي از سوختن خيمه ها و چادرها و جان پناه خانواده ات و وحشت وصف ناپذير آنها؛ لمس كردن لب هاي خشكيده و بريان دختربچه ات كه از تو به عنوان رئيس و مسئول خانواده آب مي  طلبد و از همه بدتر و دردناك تر تصور چگونگي وضعيت زنان و فرزندان خود پس از اتمام فاجعه است.
گفتن اين عبارات فقط به زبان آسان است، اما حتي امكان تجسم اين صحنه ها نيز نمي تواند به خوبي در ذهن صورت گيرد. آيا مي  توان پشت ميز يا روي صندلي، با شكمي سيراب، در سايه اي مطبوع و خنك نشست و عاشورا را توصيف كرد؟ به هر حال حسين بن علي(ع) چنين صحنه ها، لحظات و مشاهداتي را با اختيار كامل انتخاب كرد تا بتواند دين خدا را از نابودي برهاند، در حالي كه پيشتر چنين انتخابي هيچ گاه صورت نگرفته است؛ در هيچ يك از عصرها و نسل ها؛ و اين است رمز قرار گرفتن در قله رفيع تاريخ بشريت. اين است وجه تمايز عاشورا با تمام روزهاي زمان از اول خلقت شب و روز تاكنون.
ج) نتيجه: اينك كه زمان نسبتا زيادي از تاسيس تمدن بشري مي  گذرد و تاريخ، وزن و جايگاه خود را پيدا كرده، برمي گرديم و به گذشته نگاهي مي  اندازيم، مسافتي را مي  بينيم تقريبا ناهموار و پرفراز و نشيب، آنيبال ها و اسكندرها، كوروش ها، نادرها، بابرها و ساير بزرگان و برجستگان تاريخ سياست و مديريت رفته اند و از آنها صرفا اسمي بر جاي مانده است و احتمالا اثري سنگي يا آجري كه در شرف فرسايش و انهدام است؛ اما در جايي از اين دشت لايتناهي كوهي ديده مي  شود عظيم و استوار با قله اي درخشان، برافراشته در يكي از تاريك ترين نقاط دشت تاريخ، آن كوه عاشورا و آن قله منور حسين بن علي(ع) است. اين واقعيتي است انكار ناپذير كه اگر در موضع قضاوت قرار گيرد همه مجبور به پذيرفتن آن خواهند بود، از دوست و دشمن، شيعه و غيرشيعه، مسلمان يا غيرمسلمان، ايراني يا خارجي.
اين يك واقعيت است كه هيچ حادثه و رخدادي را نمي توان يافت كه پس از گذشت حدود 14 قرن چنين زنده و بهنگام باشد.
عاشورا نه تنها تمامي اهداف مورد نظر شيعيان راستين علي(ع) را در زمان خود تامين كرد؛ بلكه كليدي شد براي در هاي بسته تمام انسان هاي وارسته و آزاديخواه جهان به طور اعم و مسلمان ظلم ستيز و مبارز به طور اخص، براي آينده پس از زمان خود، تا حال و در آينده.

|   اجتماعي  |   ايران  |   جامعه  |   سينما  |   علم  |   فرهنگ   |
|  شهرآرا  |   موسيقي  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |