ايران فرداي نماي تمام آينه
ميآيم مرودشت نام به شهري از من
بيرحمانه يورش در سيلك باستاني تپه
!بولدوزر
!است آفريده دردسر برايم كه شناسنامهاي
را آزاد دانشگاه فارغالتحصيلان حقوق
نكنيد ضايع
همشهري به تلفن
ايران فرداي نماي تمام آينه
وقتي بود ، نيز من شناسنامه بودم ، شهرستان در من بود ، خرداد دوم روز
كردم احساس ديدم ، خودم شناسنامه روي را ايران اسلامي علامتجمهوري
من بفرد منحصر وجود نشانه من ، قرمز خون در ژنتيكي علائم كه همانطور
و مليت بيانگر نيز ، من شناسنامه قرمز جلد روي حكشده علامت اين است ،
نميدانم كه بودم افكار همين در.است درايران من فرد به منحصر حضور
راي برگه وقتي.ديدم راي اخذ روبهرويصندوق را خودم يكدفعه شد ، چطور
اسم نوشتن براي لزوميندارد:گفت من به خاصي احساس گرفتم ، را
راي برگ ومخفيانه بروي خلوتي و مخصوص جاي به خود نظر مورد كانديداي
آنچنانمحكم اقتدار با و صراحت به همانجا بنابراين ، !پركني را
دادن فشار شدت از شدم ، متوجه بعد كه خاتمي سيدمحمد نوشتم
.است شده سوراخ راي خودكار ، برگه
كامل صداقت با بايد ميگذرد ، انتخابات از كه چندماه از پس حالا ، اما
عقيده ماست ، تفكر او بلكه ، نيست ، ما جمهور رئيس خاتمي:بگويمكه
ايران فرداي براي ما كه است چيزي آن نماي تمام آينه ماستو اسلامي
.ميخواهيم
تبديل حماسه به را خرداد دوم كه است آنهايي سخنگوي اصل در خاتمي
بلكه ندادهايم ، راي فيزيكي كالبد يك عنوان به خاتمي مابه.كردند
خاتميمتبلور سخنان در كه را خود تفكر طرز عقايدو خود راي با ما
ميليوني بيست ازارتش (ره)راحل امام وقتي.كرديم ابراز بود ، شده
باشد ، فيزيكي جسم ميليون بيست شامل كه تجمعي به فقط ميگفت ، سخن
بلندي به صدايي با كه بود كلمهاي منظوروحدت بلكه.نداشت اشاره
رهبر براي متحد عقيده اين درازاي و ميشد زده ميليوني بيست فريادي
.بود جان ميليون بيست فداي به حاضر خود
شخصي روشي است ، گرفته پيش در ما منتخب جمهوري رئيس هماكنون كه روشي
و است شده اتخاذ كارشناسانه بسيار روش اين بلكه.نيست سليقهاي و
مشاوران از ما ، جمهور رئيس كاري ، برنامه اين كردن فراهم براي
خاطر به را آنها ميليون بيست نام فقط كهمن ميگيرد بهره گرانقدري
!دارم
خرداد دوم از بيشتر حتي داديم ، راي او به كه ميليوني بيست تمام و من
كه صحيحي روش در ما جمهور رئيس اگر و شدهايم استوار خود برعقيده
آزاد اسلامي ، ايراني به را ما كه راههايي پيشبرد در و است كرده اتخاذ
.ميگيرم پس را خود راي من كند ، درنگ لحظهاي ميرساند ، آباد و
مسلمان ايراني يك
ميآيم مرودشت نام به شهري از من
بيخبريخيلي دنياي در بيمار فوت از پس كه هستم پزشكي همكار من
!تنفسي قلبي ، دفننوشتايست جواز برگه زير راحت
را سالآن كه 17 شهري است ، من كهزادگاه شهري ميآيم مرودشت از من
شهري آنجابازگردم ، به خود دلخواه به هرگزنتوانستم ديگر و كرده ترك
.رفتم آنجا به آرامگاهابديش تا پدرم بدرقه پيشبراي دوهفته كه
در حاصلخيز جلگهاي مرودشت ، نام به شهري ساكن و بود جنوب اهل پدرم
.دادهاست جاي خود در را نام بههمين شهري كه فارس استان شمال
اسلامي جمهوري و انقلاب اسلام ، تقديم را فرزندانش از عظيمي خيل كه شهري
.است نموده
.زينب بهشت وهم دارد زهرا بهشت هم كه شهري
.دارد توقع كم و درامد كم ساده ، صميمي ، بسيار مردماني كه شهري
و گندم ، ذرت محصول برداشت و اولكشاورزي حرف ساله همه كه شهري
.ميزند سطحكشور در را قندر چغندر
سر قارچ آنمثل كنارههاي در درشت و كارخانههايريز روز هر كه شهري
زخم دستهاي با مردماني را آنان كار نيروي برميآورندو خاك از
.ميكنند شهرتامين همين از خونين دلهاي پينهبستهو خورده ،
كورههايآهك داخل يا زيرغلتكها ازآن مرداني گاه چند هر كه شهري
به كه نيست كسي و ميكشند آغوش در را فجيع مرگي آمونياك تانكرهاي يا
.برسد فريادشان
.ميشود بهتران ما از نصيب سرشارش درامدهاي كه شهري
كه بيمارستاني دارد ، درمانگاه به شبيه بيمارستاني كه شهري.. و
نفري هزار چهارصد جمعيت درماني و بهداشتي نيازهاي جوابگوي بايستي
.باشد حومه و مرودشت
بيمارانشبراي و نميشود پيدا آن اكسيژندر كپسول كه بيمارستاني
.راميربايند بيماران ديگر ملحفه پتوو لرز ، و سرما از گريز
مرودشت نام به شهري
اين و تنهائي و اندوه از كولهباري با بازگشتم شهر اين از من ديروز
بدرقهام بارپدر هر.گرفتهام خو آن با سالاست كه 17 است خطي امتداد
و لرزان شانههاي با تنها ، تنهاي ، برگشتم ، ديروزتنها اما ميكرد
موج گوشم در خواهرم تنها دردآلود شيون و مادر ضجههاي هنوز دليپردرد ،
.مياندازند
.بود مرده پدرم نكردزيرا بدرقهام كسي و برگشتم تنها
امكاناتكافي وعدم بيتوجهي اثر وبر شهر همين بيمارستان در پدرم
را پدر جريانمرگ كه وقتي اما.بود رسيدممرده كه زماني داد جان
مرده پدرم اما واشكريختم سوختم گرفتم ، گر تعريفكردند ، برايم
بر نشد حاضر عروقش و قلب متخصص كه مرد بيمارستاني در پدرم.بود
نالهبر و عجز با را او كه زماني كندو توقف لحظهاي بيمارش بالين
.ميرود و نوشته ميكنند ، آمپولي حاضر بيمار بالين
كارش كه ميكشاند بيمارستان از بهخارج را او مهمي امر چه نميدانم
عمل خود قانوني انسانيو وظيفه به و ميدهد ترجيح انسان يك مرگ بر را
.نميكند
كرد شوت بيمار وريد در ديازپامي آمپول كه هستم خانمي همكار من و...
اجازه حتي كه كسانيهستم همكار من.بميرد خود تنهائي در تا رفت و
.حاضرباشد او بالين بر كسي همراهانبيمار از ندادند
متوجه كه زماني و مرد تنهايتنها كه هستم مردي فرزند من
كردن خاموش و خود تبرئه براي شدند او بيسروصداي مرگ
C.P.Rخودشان بقول و كرده احاطه دوراورا اطرافيانش سروصداي
و مملكت ملت ، اين رافداي خود وجواني آرامش سال من 17.انجامدادند
كاشانه ، پدر ، خانه ، از دور سال من17.كردهام آن درمان و سيستمبهداشت
تلاش جمهورياسلامي آرمانهاي اعتلاي راه ودر فرزندانم و همسر مادر ،
.كردهام
.زماناست امام ارتش ره امام كهبقول ارتش سرباز سربازم ، من
مشام به ازدستانش جنگي مجروح هزاران عطرخون بوي هنوز كه سربازي
جنگ جبهههاي در راكه مجروح هزاران خون لكههاي سربازيكه.ميرسد
خود كه رواست آيا زده ، بوسه زخمهايشان بر و آغوشكشيده به
شود؟ بيمبالاتي و قربانيكمتوجهي
كه همانسيستمي.ميكنم خدمت مملكت درماناين و بهداشت سيستم در من
كسي و داد وريديجان آمپول يك تزريق از بيمارستانشپس در پدرم
.باشد حاضر مرگ هنگام به او بالين بر نفر حتييك نداد اجازه
.است مرده كي بيمارشان كه نفهميدند پرستارانش حتي كه بيمارستاني
بيخبريخيلي دنياي در بيمار ازفوت پس كه هستم پزشكي همكار من
.نوشت را تنفسي قلبي ، ايست كلمه دفنش جواز برگه زير راحت
بهداشت شعار بينالمللي سازمانهاي همگامبا كه هستم كساني همكار من و
استانداردهاي از كسانيكه ميكشند ، فرياد را دوهزار سال تا همه براي
رابه خود شتابان و بسرعت زمان حاليكه در دارند ، فاصله جهانيفرسنگها
.هزارميكشاند دو موعود سال سمت
كپسول ازتهيه كه هزار دو سال تا برايهمه بهداشت ادعاي با كساني
.عاجزند برايبيماران اكسيژن
لمس وضوح به را مشكلات و دارند بمكارآگاهي و زير از بخوبي كه كساني
.نميكنند تلاش آن رفع جهت در اما ميكنند ،
گرفتن ياانتقام و كردن محكوم پدرم ، عواملمرگ و علت بررسي از من هدف
جلوي و شود گشا بتواندراه شايد عوامل اين شدن اماروشن نيست كسي از
.رابگيرد ديار اين زنان و مردان بسيارياز مرگ
جمعيت ودرماني بهداشتي نيازهاي ماجوابگوي شهر بيمارستان تنها
بيمارستان مسئولين گفته به و نيست حومه و مرودشت نفري چهارصدهزار
شده واقع ما شهر در 40كيلومتري كه استان مركز بيمارستانهاي شده ياد
خالي تخت نداشتن و مرودشت در بيمارستان وجود چون واهي بهانههاي به
.ميكنند خودداري شهر اين بيماران پذيرش از
به وچنانچه شدهاند فراموش سال بالايچهل زنان و مردان ما شهر در
سن كهولت بهانه به مبتلاشوند قلبي سكته و مغزي چونضربه حادي مشكل
مسئولين گفته بنابه و پذيرشنميشوند جامعه براي عدمكارائي و
آن تختخالي داشتن صورت در مركزاستان بيمارستانهاي بيمارستان ،
براي بتواند صورتدرمان در كه ميدهند جوانياختصاص بيمار به را
سال چهل بالاي افراد كه معنياست آن به سخن اين و مفيدباشد ، جامعه
.بميرند بايد شدند بيمار اگر يا شوند ، بيمار نبايد يا
محفوظ نام
بيرحمانه يورش در سيلك باستاني تپه
!بولدوزر
محل پيش سال هزار شش از حداقل كه است محلي كاشان در سيلك ، تپه
پس اكنون و داشتهاست وجود روستايي مجتمعهاي آن در و است بوده مسكوني
.درآمدهاست تپه صورت به گذشتقرنها از
عصرروز كه است حوداثي تمام شدهاست درج نامه اين در كه وقايعي
به يكبازديدكننده مقام در من است اتفاقافتاده سهشنبه 18/9/76
برخورد فرهنگي ادارهميراث تابلوي به ورود رفتم ، هنگام تپه اين
ممنوع حفاري و تپه روي رفتن راه هرگونه كه بود آن از حاكي كه كردم
محسوب شده حفاظت منطقه و ايران باستاني آثار جزو تپه كه اين و است
تپه خاك كه ديدم را بولدوزري اول صحنه در رسيدم تپه به وقتي.ميشود
يك محل اين در بخواهند اينكه مثل !ميريزد كاميون در و برميدارد را
اشيايي جمعآوري مشغول نيز محلي بچههاي و بسازند بزرگ بسيار آپارتمان
تپه داد ميكنند ، جواب كاري چه پرسيدم بولدوزر مسئول از وقتي.بودند
سران يا كشور ازمسئولين اگر و آيد نظر به قشنگتر ميكنيمتا صاف را
!باشد داشته خوبي تپهمنظره آمد بازديد براي كسي كشورهاياسلامي
آنهانقشهاي روي كه شكستهاي رفتماشياء محلي بچههاي نزد وقتي
سفالهاي ازاين اينجا گفتند و دادند منتحويل به بود زيبايي بسيار
اين ازخاكبرداري را سفالها اين و پيداميكنيم زياد شكسته
كدام هر كه ديدم كردم رابررسي سفالها دقت به !بولدوزرپيداكرديم
اين وقتي.است رفته بين از كهمتاسفانه بوده خاص كوزهاي به متعلق
براي ولي است اصل اينها گفت دادم نشان مسئولبولدوزر به را اشياء
سازمانميراث آيا كه ميآيد سوالپيش اين من براي اينكندارد ارزشي ما
اين با را كاري استچنين داده اجازه كه دارد حفارياطلاع اين از فرهنگي
بكنند؟ محلباارزش
اصول و علمي صورت به را آن نميتوان آيا باشد هم زشت تپه اين اگر حتي
اين كرد؟ منتقل ديگري محل به را اضافه خاك و حفاري باستانشناسي
محال آنها كردن جايگزين بروند بين از اگر كه هستند سفالهايي اشياء
سر بلايي چنين ميدهيم اجازه ما وقتيشدهاند نابود هميشه براي و است
.ميكنيم نابود را خود فرهنگ اصل در بياوريم خود گذشته ميراث
جا به خود از آثاري ميزيستند پيش سال هزار شش در كه انسانهايي
چنين داريم ووظيفه است ارزش داراي بشر براينوع كه گذاشتهاند
.كنيم حراست و راحفظ امانتهايي
باستانياست آثار حفظ آن شعار فرهنگيكه ميراث سازمان اميدوارم
.آثارباشد اين حافظ واقعا
دانشيار احسان -هنرجو
!است آفريده دردسر برايم كه شناسنامهاي
آنكه براي سالها آن در.هستم زنجان شهرستان در خورشيدي متولد 1355
دست مستمسكهايي به بروند ديرتر يا نروند سربازي به ذكور فرزندان
حميده ، مثال براي) پسران براي دخترانه نامهايي گرفتن جمله از ميزدند
اين به.ميشد انجام ده كدخداي توسط اغلب كار اين و (...و سعيده
شناسنامه در ولي است دخترانه نام جانب اين سجلي سند اصل در ترتيب
تا.نيامد كه نيايد پيش مشكلي تا برداشت را تانيث (ه) ده كدخداي
گفتكه ابتدا مربوطه اداره و شوند تعويض شناسنامهها شد اعلام كه زماني
و كرديم ولابه آيه و قسم ما هرچه و دختراست يك به مربوط شناسنامه
فرو مربوطه مسئول بهگوش شديم متوسل قانوني بهراههاي و آورديم شاهد
.نرفت
از كه وظيفهاست نظام خدمت كرده رامستاصل بنده آنچه حاضر حال در
نام با شناسنامهاي ديگر سوي از و كنم خدمت بايد هستم پسر چون سو يك
اجتماعي حقوق به نتوانم من است شده باعث امر اين.دارم دخترانه
خدمت زيرانميتوانم برسم ، ..و وازدواج كار مثل سربازي خدمت از پس
نام داشتن خاطر به سويديگر از و سربازم سو يك از عبارتديگر به !بروم
شدهامدر هم..و خدمت اضافه حاضردچار حال در و !نيستم دخترانهسرباز
به.بودهام خدمتداوطلب انجام براي بودن اعلامسرباز ابتداي از كه حالي
تهران در الان) تولد احوالمحل ثبت وظيفه ، نظام بهدادگاه ، صورت هر
بهديگري مرا خود جوابهاي با هركدام كه كردهام مراجعه (زندگيميكنم
.دهم نميتوانمانجام كاري هيچ و شدهام واقعاخسته و دادهاند حوالت
كنم؟ چه بگوييد شما
محفوظ امضاء
را آزاد دانشگاه فارغالتحصيلان حقوق
نكنيد ضايع
در فرهنگ و اعتلايعلم و رشد باهدف اسلامي آزاد دانشگاه پيش سالها
دهه كردن سپري حال در دانشگاه اين اينككه و شد تاسيس ما اسلامي جامعه
در ايندانشگاه آيا كه است مطرح همگان براي سوال اين خودميباشد ، دوم
است؟ بوده موفق خود رسالت
علمي نظر از است دودههنتوانسته به نزديك از بعد آزاد ، دانشگاه اگر
باره اين در دانشگاه اين مسئولان چرا پس برسد قبولي قابل سطح به
و كمي درارتقاي موفق نهادي آزاد دانشگاه اگر و نميانديشند؟ چارهاي
از بسياري هنوز چرا است ، يافته را خود جايگاه عالي آموزش كيفي
فرهنگي و علمي مركز اين فارغالتحصيلان وغيردولتي دولتي سازمانهاي
نميپذيرند؟ را آنها مدارك و نميشناسند رسميت رابه
عنوان بجاي نيرويكار ، جذب هنگام سازمانها مسئولين نيست بهتر آيا
خراب جز چيزي كه دولتي معتبر ازدانشگاههاي جملهفارغالتحصيلي كردن
محل نظرگرفتن در بدون نيست ، دانشگاه اين به نسبت مردم كردنپندار
كه آورند ، بعمل آزمونعلمي و مصاحبه داوطلبان از فارغالتحصيلي ،
.شد خواهد بهتر نيرويكار جذب باعث اين مسلما
دانشگاههاي دانشگاهاز اين واحدهاي اكثر استادان كه است روشن
است ، يكسان علمي مراكز همه در نيز درسي كتب و ميشود تامين باسابقه
دانشانجام كسب راه در بيشتري جديت و تلاش كه است موفق دانشجويي پس
توانايي و اطلاعات در بسياركمي تاثير دانشگاه محل و نوع و باشد داده
چون تحصيلي رشتههاي در موضوع اين كه كاردارد ، انجام در دانشجويان
.است رايانه ، مشهودتر
ديگر همچونفارغالتحصيلان نيز دانشگاه اين فارغالتحصيلان كه آن اميد به
.بشوند شئون درهمه يكسان حقوق داراي دانشگاهها
اعلائي محمود
همشهري به تلفن
بكنيد ما حال به هم فكري
بهاطلاع سايرين و كرج شهردار از اعم امر مسئولان اطلاع براي
است ، آسفالت فاقد اغلب خيابانهايش (گلستان 1) كرج مهرشهر:ميرساند
بايد گاز سيلندر يك برايتهيه ندارند ، خانهها كردن گرم براي نفت مردم
هنگام بارندگي هر با وسالمندان كودكان و بچهها باشند ، هفتههاسرگردان
كه ديگر مشكل هزارها و فروميروند لاي و گل در زانو تا مرور عبورو
.بكنيد فراموششدهها ما همبهحال فكري.خواهدشد مصيبتنامه ذكرآن
رياحي خانم
كنيد معاف را فرزندها تك
ميشود ، اعمال عمومي وظيفه سوياداره از كه قانوني مقررات براساس
معاف آنها از يكنفر هستند فرزندذكور دو داراي كه خانوادههايي
فرزند يك تنها كه خانوادههايي به كمك براي دارد تقاضا.ميشوند
معاف عمومي وظيفه خدمت نيزاز آنها كه شود اتخاذ ترتيبي ذكوردارند
.شوند
كاشاني مسعود
ژاندارمري شهرك در گاز كمبود
ساكنان استو نشده توزيع مايع گاز شهركژاندارمري در است ماه سه مدت
وسيله چهبا و پياده بهصورت چه گاز حملكپسولهاي با ناگزير شهرك اين
پرشدهگاز كپسول آزاد بهصورت تا شهركميروند اصلي ميدان تا نقليه
(گاز توزيعكنندههاي از يكي)پرسيگاز شركت به.كنند خريداري
گويا كه ايران گاز ملي ازشركتميدهند سربالا جواب ولي تلفنميكنيم
رفع تقاضاي دارد رابرعهده گاز توزيعكننده شركتهاي امور رسيدگيبه
.دارم مشكل
محفوظ نام
نكردهاند؟ توجيه قبلا چرا عالي آموزش مسئولان
كاربردي -جامععلمي كنكور در فاضلاب و آب -عمران رشته قبولشدگان از
(ره)امامخميني عالي مركزآموزش توسط بود قرار دوره اين كه هستم
شده پذيرفته اينكه به توجه با.شود جهادسازندگيبرگزار به وابسته
اخيرا ولي.شدم منصرف آزاد دانشگاه و سراسري آزمون در ازشركت بودم
كه است كرده اعلام نرسيده حدنصاب به تعداد كه دليل اين به مزبور مركز
رشته اين زيرشاخههاي در ميتوانند داوطلبان نميشودو تشكيل كلاسها
و ميشود شهرستانهابرگزار در رشتهها اين آزمون كه آن حال.شركتكنند
اين ميشود ، مطرح كه سئوالي است ، بنابراين تهران در آن رشته دو تنها
وقت اتلاف از تا ميشدند توجيه ابتدا از نبودداوطلبان بهتر آيا كه
شود؟ جلوگيري آنها وانرژي
محفوظ نام
قضايي مسئولان رسيدگي انتظار در
پس است سال يك از بيش كه هستيم شركترزدار كارگران از نفر تعداد 15
هنوز است ، كرده صادر هشتگرد كار كهاداره حكمي و شركت ورشكستگي از
بهاين عنايت با.نكردهايم دريافت را خود سال 75 عيدي سنواتو و حقوق
اقدامي تاكنونكوچكترين ولي است ، ممتازه ديون از كارگران حقوق كه
نامساعدي وضع در كارگران اين استو نگرفته صورت ما حق احقاق براي
شهيد قضايي مجتمع در پروندهاي زمينه اين چوندر.ميگذرانند روزگار
تسريع قضائيهانتظار قوه محترم مسئولان از بنابراين ميباشد بهشتيمطرح
.داريم را خود خواسته تحقق در
رزدار شركت بلاتكليف كارگران
|