مدني جامعه و سياسي كثرتگرايي
سياسي دولت و مدني جامعه
مدني جامعه و سياسي كثرتگرايي
جامعه حوزه و ميگردد معطوف دولت حوزه به سياست علم توجه كانون اگر
يا اتصال و ارتباط چگونگي توضيح ميشود ، مربوط عمومي جامعهشناسي به
و است سياسي شناسي جامعه عهده بر حوزه دو اين تعامل بهتر بيان به
.است بررسي و بحث قابل متقابل كنش حوزه اين در كثرتگرايي
اصطلاح اين.ناميد نيز كثرتگرايي يا كثرت آيين راميتوان پلوراليزم
طبيعت در عوامل و عناصر كثرت به معتقد كه ميگيرد بر در را نظرياتي
گروههاي استقلال و كثرت به اعتقاد معناي به سياست در و وجامعهاند
.است سيستم هر در اجتماعي و فرهنگي سياسي ،
و است اجتماعي سيستم هر در تكثر لزوم و اخلاقي ارزش مويد پلوراليزم
طبق بر.ميكند تاكيد دولت بر نهادها و گروهها بعضي حقوق برتقدم
كلي نظارت عين در بلكه ، باشد ، انحصاري نبايد دولت قدرت آيين ، اين
را خود قدرت و استقلال بايد دولت بر مقدم و گروهي نهادهاي ساير دولت ،
.كنند حفظ
يونان فلاسفه و دارد زيادي قدمت عام معناي به (Ploralism)كثرتگرايي
اوايل در بار نخستين آن خاص معناي به اما كردهاند ، اشاره همبدان
اشتراك و (Exclusivism) انحصارگرايي برابر در زمين مغرب در حاضر سده
بحث اين عزيمت نقطه.گرديد سياسي انديشه وارد (Inclusivism) پذيري
گروههاي ديدگاههاي تقابل و تناظر بر اجتماع ، يا فرد به تمركز جاي به
و سليقهها اصلي ، محمل و است استوار اجتماع و سياست عرصه در مختلف
يك عنوان به آنكه از پيش و است حكومتگري درباب متفاوت انديشههاي
رابطه چگونگي تبيين براي الگويي بهعنوان باشد ، رايج سياسي مفهوم
كثرتگرايي بحث.ميرود كار سياسيبه نظام با اجتماعي گروههاي و مردم
مواجه شكست با دورانتجددگرايي بر كلينگري كه آمد وجود به آنجا از
بحث بروز منشاء سلطهگري و كلينگري ميان شدن قايل ملازمت.شد
به ونگرش كلينگري از اعراض با كثرتگرايي.است گرديده كثرتگرايي
مدني جامعه در حاصله دشواريهاي تا ميكوشد جزيينگري زاويه از جامعه
.بردارد ميان از را
ديد از اما دارد يكپارچه و واحد موجوديتي جامعه كلنگري ، ديدگاه در
.هست نيز متكثر يكپارچگي عين در كه است گفتمان يك چون جزيينگري
گروهي رفتار مطالعه بر است آمريكايي تكثرگرايان از كه بنتلي آرتور
از جامعه سياسي حوزه وي ديد از.ميكند تاكيد سياسي درزندگي
با (خود گوناگون منافع از متاثر) كه شده متفاوتيتشكيل گروههاي
تميز معيار.ميكنند وارد فشار حكومت بر متفاوت منابع از استفاده
اين دادن سازش و پذيرش گردآوري ، نحوه به او نظر از حكومت انواع
عرصه اين در حكومت هدف.دارد بستگي متضاد بعضا و متفاوت منافع
منافع ميان نهايي سازش حاصل ملي مصلحت بلكه نبوده انتزاعي مصلحت
مرحله هر در كه است تعادلي و سازش از برآيندي سياست و است گوناگون
.ميآيد دست به مبارزه از
هيچ در كهحقيقت است اعتقاد اين بر نيز آمريكايي جيمز ويليام
.است نسبيت و كثرت محصول بلكه ندارد ، پيوند اطلاق و وحدت زمينهايبا
محصول نيز فكري پيشرفت.است آزادي پيدايش اصلي كثرتگراييزمينه
قلمرو بيشتر چه هر بايداست عقايد تنوع و بهكثرت نسبت تساهل
گروهها اعتقادات گوناگون انواع تا داد گسترش را سياسي تحمل تساهلو
در منافع با متناسب سياستهاي سرانجام نتيجه در و كنند رقابت هم با
.شود گرفته پيش
دو داراي اكثريت آراي بر مبتني حكومت نيز ديدگاهجيمزمديسون از
ديگر و تودهها نظري كوته و بيثباتي يكي است ، اساسي نقطهضعف
مشكل اين درمان راه وي نظر به (اقليتها به ظلم)اكثريت استبداد
.كرد متكثر و بزرگ را جامعه بايد بلكه كوچكنيست ، و ساده جوامع ايجاد
تاكيد جامعه در قدرت برمنابع كه وبر ماكس سنت از پلوراليزم الگوي
به دموكراسي سنتي مفهوم بر نقدي آنكه ضمن سو ، ديگر از ;ميكردمتاثر
و تو پاره همانند كلاسيك گرايان نخبه نظريه به درواكنش ميرود شمار
تاكيد جامعه در واحد قدرت عنوان به نخبگان وجود بر كه موسكا
.است شده عرضه ميكردند
ديدگاه اصلي فرض قدرت ، منابع تفرق و تكثر پيداست ، كه همانگونه
كه ميكند عنوان اجتماعي علوم فرهنگ در آلنبيرو.است كثرتگرايي
كشور يك سياسي پيكر سازماندهي از است عبارت چندگرايي يا كثرتگرايي
از حراست وسايل و امكان هم عقيدتي و فكري خانواده هر كه گونهاي به
زمينههاي و آيد نائل خود حقوق به هم و بيابد ، را خود خاص ارزشهاي
.شود فراهم سياسي صحنههاي در آن اعضاي فعال مشاركت براي لازم
شكلگيري از مانع ميتواند كه است تمهيداتي مهمترين از يكي تكثرگرايي
.گردد استبدادي نظامهاي
يك يا سازمان يك در قدرت ميخواهيم اگر كه است معتقد لوكس استيون
به را آن بايد نياورد ، بار به شكل بدترين به را استبداد آثار دولت
اختيار و قدرت فرودست افراد گروههاو به و كنيم توزيع گسترده طور
قدرت توزيع مخالف كه كساني به اعتراض در نيز پوپر كارل.دهيم
و تعميم از و هستند قدرت تمركز خواهان كه آنان:مينويسد ميباشند
عهد بازمانده بيكران قدرت پرستش.پرستند بت ميكنند پرهيز آن تقسيم
.است بردگي و بندگي قفس در زندگي
قدرت توزيع براي ويژهاي نهادي ترتيبات به را پلوراليزم كاريل
سياسي رفتار درك براي روشي و ترتيبات اين از اصولي حكومتي ، دفاع
.ميكند تعريف
و مطبوعات شوراها ، و رقابت ، و تكثر بر مبتني نظامهاي در كلي طور به
جامعه بودن باز و قدرت توزيع سوي به نو نهادهاي عنوان به احزاب
تمايل استبدادي نظامهاي سياسي ساخت برعكس كه حالي در گرايشدارند ،
رقابت معني به سياسي تكثرگرايي.دارند قدرت انحصار و تمركز به
يكي عنوان به سياست عرصه در مختلف اصناف و سازمانها گروهها ، احزاب ،
مكاتب وبعضا انديشمندان فكري زواياي از مشاركتسياسي راههاي از
قايل كثرت براي بسزايي اهميت كه دريدا.گذاشتهشد بحث به غرب سياسي
منتج غرب مابعدالطبيعه سنت در آگاهي حضورو بر تاكيد كه ميگويد است
را غيبت ميكوشد او دليل بههمين ميگردد تفاوتها گرفتن ناديده به
وحدت جايگزين را تفاوت و همزماني جايگزين را تاخير حضور ، جايگزين
و كهجزيينگري كرد توجه نكته اين به بايد نخست البتهنمايد
دوم ، .است مطلقگرايي از گونهاي خود نيز تام كثرتگرايي
نقادي و تفكر مانع وحدتگرا مطلقگرايي همچون نيز مطلقگراييكثرتگرا
.است
دارد ادامه
سياسي دولت و مدني جامعه
مناسبات در كه است دگرگونيهايي پيامد مدرن مدني جامعه پيدايش
آمد پديد اجتماعي ثروت توزيع و منافع اجتماعي ،
:اشاره
نيز و سياست علم عمده مباحث از يكي مدني جامعه و سياسي دولت رابطه
.است سياسي شناسي جامعه
سياسي و اجتماعي نهادهاي بر آن سيطره و جامعه در دولت قدرتمند حضور
با و وسطي قرون از پس روند اين كه است برخوردار طولاني ازپيشينهاي
رابطه تحليل و فرايند اين به حاضر مقالهشد مضمحل مدرن ظهورعصر
.مدنيميپردازد جامعه و دولت
مقالات سرويس
عنوان به و است داشته سياسي خصلت همواره خود پيدايش بدو از دولت
و اجتماعي -اقتصادي نهاد گونه هر و بوده مايشاء فعال قدرتسياسي
بر گواه سياسي قدرت جهاني تاريخاست كرده وابسته بهخود را فرهنگي
.است امر اين
از پيشينه غربي كشورهاي در است ، سياسي دولت ديگر روي كه مدني جامعه
-دولت در ميتوان را آن اوليه تظاهرهاي است ، داشته دور گذشتههاي
هجدهم قرن از پيش تا مدني جامعه.گرفت سراغ روم و شهرهاييونان
.است بوده بشري متمدن جامعه يعني كلام ، كلاسيك معني به اساسا ميلادي
بلكه نبود ، نظر مورد سياسي دولت با آن تعارض هنوز زمانها آن در
طايفهاي زندگاني و انسان طبيعي وضعيت با اجتماعي مدنيت تفاوت گوياي
.بود ايلي و
شكلگيري اقتصادي ، بندي صورت و اجتماعي توليد توسعه ، علوم ، پيشرفت
شكلگيري ضرورت فئودالي ، و بردهداري سياسي نظامهاي در اجتماعي طبقات
با حاضر هميشه جاو همه در دولتي ماشين همراه به مركزي دولت
امكانات حقوقي ، و كليسايي نهادهاي سالاري ، ديوان نظامي دستگاههاي
تقويت زمينه اينها.داد قرار تنگنا در را آن و كاست را مدني جامعه
از رهايي براي شد وسلاحي گرديد مطلقه سلطنت صورت به سياسي دولت
دولت اينكه حاصل.مدرن سياسي جامعه تكوين شرايط و فئودالي مناسبات
.كرد پيدا قاهر سلسله مدني جامعه بر سياسي
به مدني جامعه ادغام و آميختگي هم در موجب سلسله اين وسطي قرون در
اجتماعي زندگاني بود ، سياسي دولت اختيار در قدرت.شد دولتسياسي
را آخر حرف و بود گير تصميم دولتي سياست و كرد سياسيپيدا خصلت
تبلور مدني جامعه شد ، سياسي دولت متغير از تابعي جامعه مدنيتميزد
وخود جامعه تجارت ، مالكيت ، شرايطي ، چنان درداد دست از را خود شفاف
و مالكيت قلمروهاي در دولتي سياست از عزيمت.يافت سياسي رنگ انسان
تجليهاي از يكي خود نيز سياست غايت دربود ضروريات از خصوصي تملك
وسطي قرون در ديگر سخن به.است چنين نيز تاكنون و بود خصوصي مالكيت
را وسطي قرون روح لحاظ اين ازشد يكي كشوري زندگاني و سياسي دولت
دولت مدنيو جامعه وضعيت:كرد خلاصه چنين ميشود مدني جامعه رهگذر از
سياسي مدني جامعه نداشت ، روشن فاصل خط كلام ، سياسي معناي به سياسي
وضعيت بودگي يكي سياسي ، دولت به تبديل آن ارگانيك اصول و بود شده
.بود اجتماعي سياست و مدنيت يگانگي مبين سياسي ، وضعيت و مدني
نهادها ، اجتماعي ، سازمانهاي به بستگي همواره مدني جامعه وجود
خصوصي مالكيت و فردي خاص علايق و منافع قشرها ، و افراد خصوصي زندگاني
از مستقيما كه است چنان اجتماعي سازمانهاي پيشرفت و رشد.است داشته
-مصرف و تجارت از -ميگيرد مايه ملي درامد توزيع و اجتماعي توليد
با متناسب مدني جامعه كه است عوامل اين پيشرفت و قوام كيفيت و درجه
.ميبخشد ضرورت را خود
پيش را آن تضعيف يا و تقويت عوامل بررسي طبعا مدني جامعه پيدايش
.دارد نام سياسي اقتصاد مدني ، جامعه برمطالعه ناظر دانش ميآورد ،
در ديگر ، عبارت به.دارد سروكار جامعه اقتصادي ساختار با دانش اين
رجحان حتي يا استقلال مساله ديگر بار مدرن ، سرمايهداري توسعه شرايط
آن در سياسي دولت از آن نسبي استقلال گرايش و ميآيد پيش مدني جامعه
حاكميت ، كه ميكند ايجاب سرمايهداري در بازار اقتصاد.ميگيرد قوام
را آزاد اقتصاد رو اين از خصوصي ، مالكيت بر مبتني اقتصادي زندگي
از را كشور اقتصادي زندگاني تمامي و مالكيت مناسبات شمارد ، محترم
و سياسي مناسبات ميان مرز و درآورد به دولت مستقيم نظارت زير
.شود مشخص و شفاف اقتصادي
سياسي دولت از تمايز امكان مدني جامعه يا جامعه مدنيت كه زماني از
توماس و اسميت آدام.كرد پيدا نظري ابعاد مدرن مدني يافت ، جامعه
موضوع را مدني جامعه مسايل كه بودند نخستينانديشهورزاني از پين
نوزدهم قرن آغازههاي و هيجدهم قرن پايانههاي از.كردند علمي بررسي
بزرگ اكثريت توجه موضوع تنها نه سياسي دولت از مدني جامعه تفكيك
را مدرن سياسي فلسفه مهم بخش بلكه شد ، سياسي دانش انديشهورزان
نظريهپردازان از ماركس و هگل خاصه سياسي فلسفه متفكران.دربرگرفت
.بودند آن نوين
پيدايش زمينهساز باره اين در گوناگون متفكران دامنهدار و جدي بحث
جان فرانسه ، در توكويل ليبراليسم مكتب ;گرديد مدرن تفكر مكتبهاي
مكتب و آلمان در هگل (استاتيسم) دولتگرايي مكتب درانگلستان ، ميل
فرانسه ، در پرودون انگلستان ، در گادوين ويليام نمايندگي به آنارشيسم
.روسيه در پترپروتكين و باكونين ميخاييل
زمينههاي از يكي صورت به نيز حاضر قرن در مدني جامعه مسايل بررسي
همچون ورزاني انديشهاست مانده باقي مدني و سياسي كنكاشمتفكران
نوشتههاي و مهم مساعيهاي تشريك هابرماس ، يورگن و آنتونيوگرامشي
.دارند رهگذر اين در روشنگري
زندگاني ذاتي كه نيست اجتماعي مناسبات مدني جامعه كه است گفتني
توزيع و اجتماعي توليد پيشرفت محصول بلكه باشد ، بوده اجتماعيانسان
از معين مرحلهاي به اجتماعي توليد كه زماني مولود است ، اجتماعي ثروت
تمايز اجتماعي گروههاي و افراد اجتماعي منافع دارد امكان و رسيد رشد
ميدان گروهها و افراد خصوصي علايق و منافع به و گردد تفكيكناپذير و
.گردد شفاف مختلف طبقاتي منافع تبلور و شود داده
مناسبات در كه است دگرگونيهايي پيامد مدرن مدني جامعه پيدايش
از تبعي خود كه آمد پديد اجتماعي ثروت توزيع و منافع اجتماعي ،
رشد بنابراين ، .است توليدي روابط و جامعه مولد پيشرفتنيروهاي
.ميشود مدني جامعه خصلت كننده تعيين غايت در كه است اجتماعي توليد
و خصوصي منافع و علايق بين تضادهاي كه سرمايهداري نظام و جامعه در
.ميرسد رشد غايت به مدني جامعه است ، يافته شدت همگاني
با آنارشيستي و گرايانه دولت ليبراليستي ، مكتبهاي كه است اين واقعيت
يك هيچ كه معنا اين به داشتند ، نظر اشتراك نكته يك در اختلافات ، همه
سياسي دولت در بودند ، قايل مدني جامعه براي كه را اهميتي آنها از
سر زير مدني جامعه گرفتاريهاي تمام كه بود قايل آنارشيسم.نميجستند
كه است ابزاري دولت بودكه باور اين بر ليبراليسم.است سياسي دولت
نقش ايفاي نحوه سر بر اختلاف ولي مدني ، جامعه خواستههاي تامين براي
.است مدني جامعه در دولت
سياسي دولت و مدني جامعه ميان اختلاف به عمده توجه اساس در ماركس
پيشرفت از معيني درجه زاييده را پديده دو هر اين او كه ندارد ، چون
جنبه دو اين وحدت به بيشتر ميداند ، اجتماعي مناسبات مولدو نيروهاي
تبلور همان واقع در سياسي دولت او نظر در.توجهدارد آنها تمركز و
روبناي سياسي دولت و زيربنا مدني جامعه بودهاست ، مدني جامعه رسمي
مدني جامعه بلكه نميبخشد ، تعين سياسي دولت را مدني جامعه.است آن
سياسي دولت شالوده مدني جامعه.كند مي تعيين را سياسي دولت كه است
گروهها و افراد خصوصي منافع روابط مجموعه مظهر زيرا ميدهد ، تشكيل را
.است جامعه اقتصادي پايه آن آبشخور كه است
و سياسي تمركز از پرهيز براي را راه سياسي دولت از مدني جامعه تفكيك
:گانه سه قواي تفكيك سوي به ميگشايد ، انتخابي سيستم يك سوي به
مدني حقوق و بشر حقوق استقرار سوي به اجرايي ، و قضايي قانونگذاري ،
.حقوقانساني از بخشي مثابه به
اقتصاد حاصل سياسي دولت و مدني جامعه تفكيك شد ، اشاره كه گونه همان
كه است آن بازار اقتصاد در اصل.است سرمايهداري نظام بازاردر
فعاليتهايي باشد ، آزاد دولت پدرسالاري نفوذ از ومصرف توزيع توليد ،
اين كه است چنين اغلبگيرند انجام سياست قلمروي از برون كه باشند
سايه در ميتواند تنها و است ناسازگار سياسي دولت ماهيت با خواستهها
.گردد واقعيتپذير اجتماعي -اسلامي انقلاب
دولت بين سازش حاصل است ، انقلابي تحول منتج اصل در كه اساسي قانون
نيروهاي اين ميان است قراردادي واقع در يعني مدني ، وضعيت و سياسي
از پس تنها كه ميدهد نشان مدني جامعه امكان شرايط پژوهش.دوگانه
يافتند ، تفكيك يكديگر از راستي به سياسي دولت و مدني جامعه آنكه
.يابد استحكام و گردد مستقر ميتواند دموكراتيك نمايندگاني سيستم
داراي نظري ، است مسالهاي آنكه ضمن مدني جامعه:كه اين سخن كوتاه
تحت پيوسته عملي مساله هر.ميباشد نيز عملي كننده اهميتتعيين
دستخوش همواره نيز خود و است اجتماعي و دگرگونيهايتاريخي تاثير
.است تحول و تغيير
عباديان محمود دكتر
انديشه تازههاي
|
قدرت و سياسي نيازهاي
پاسخگويي در نظام سياسييك ظرفيت اعتباريافزايش به سياسي توسعه
ظهور و جوامع شدن پيچيده با.است مختلف جناحهاي سياسي تقاضاي به
آيد نايل توسعه به ميتواند نظامي متكثر سياسي تقاضاهاي و آراء تفرق
رابطه.باشد برخوردار تقاضاها اين با مواجهه جهت مناسبي ظرفيت از كه
به و كنار در نيازها كه است گونهاي به نيازها اين با سياسي نظام
برنيازهاي حاكم و فوق هيچخواستي و ميشوند ارائه يكديگر موازات
سياسي نيازهاي كه ميگيرد هويتي قدرت شرايطي چنين در.نيست ديگر
نيز سياسي ابزارهاي و نهادهاميسازد برآورده و گفته پاسخ را متنوعي
نياز يك با هماهنگ و همسو نميتوانند و ميشوند تعريف چارچوب همين در
و است نيازها همه به پاسخگويي راستاي در آنها عملكرد.نمايند عمل
.ميباشند موثر نهادها اين رفتار در نوعي به يك هر متفاوت نيازهاي
از مانع سياست ، صحنه در آنها شدن نهادينه همچنين و متنوع خواستهاي
نهادي هيچ ترتيب بدين و ميشوند سياسي نهادهاي سويه يك جهتگيري
بسيار پيامد اصل ، همينباشد خاص تقاضايي اختيار در صرفا نميتواند
منظور به تقاضايي يا نياز هيچ اينكه آن و دارد همراه به پراهميتي
به قدرت خواستار نميتواند و نياورده قدرت همه به روي شدن ، برآورده
جريانات قالب در كه -سياسي تقاضاهاي طرح.باشد كمال و تمام صورت
بايد قدرت كه است استوار اصل اين بر اجبار به -ميشوند متجلي سياسي
اين در.آورد در انحصار به را آن نميتوان و گويد پاسخ را نيازها همه
شود ، داده اختصاص نياز يك به بيشتري فرصتهاي ميشود باعث آنچه ميان
سياسي ظرفيت كه زماني در.است جامعه سياسي عرصه در نياز آن موقعيت
و نياز آن مييابد افزايش گوناگون نيازهاي به گفتن پاسخ در نظام
كه شود داده پاسخ كامل طور به تقريبا و سريعتر ميتواند تقاضايي
است بهگونهاي قدرت ساختار گاه ;باشد داشته شرايط با بيشتري انطباق
عمومي افكار گاه گويد ، پاسخ خاصي نيازهاي به است قادر تنها كه
آن ارائهدهندگان از و عنوان را مشخصي نيازهاي كه ميكند پيدا وضعيتي
ميتواند نيازي چه اينكه در شرايط بنابراين..و ميكند حمايت نياز
توان افزايش كه است آن مهم حال عين در.دارد تاثير شود ، برآورده
كه نيست سياسي نياز يك تنها كه ميآورد فراهم زمينهاي نظام يك سياسي
خواهد نيز پاسخي خود ، موقعيت فراخور به نياز هر بلكه ميشود برآورده
خواستها همه كه دارد ماهيتي و شكل قدرت ، روابط ديگر ، عبارت بهيافت
قدرت هيچگاه لذا و ميگويد پاسخ آنها به و ميپذيرد را نيازها و
يك صرفا آنها ، به ندادن پاسخ و مختلف نيازهاي سركوب با نميتواند
.سازد برآورده را نياز
برخوردار تكثر و ازتنوع جامعه سياسي فرهنگ كه ما امروز جامعه در
و سمت نيز سياسي نظام ميباشد ، مطرح سياسيمتنوعي نيازهاي و شده
متكثر نيازهاي گفتنبه پاسخ جهت را خود ظرفيت كه گرفته سويي
خواست بايد سياسي ، خواست يك متقاضيان بنابراين.است داده افزايش
يك متقاضيان اگر اينصورت غير در ببينند خواستها ديگر كنار در را خود
نياز سود به قدرت قبضه در سعي ديگر نيازهاي گرفتن ناديده با نياز
حيات ادامه ما جامعه كنوني سياست در توانست نخواهند نمايند ، خود
گرايشات نظير ما ، جامعه سياسي مولفههاي ديگر و سياسي فرهنگ.دهند
روبه سياسي ظرفيت از سياسي نظام شدهاند ، باعث سياسي ، شده نهادينه
روند اين ادامه صورت در تنها سياسي نيازهاي و شود برخوردار تزايدي
اين نياز ، يك حول قدرت شدن متمركز.شوند داده پاسخ ميتوانند كه است
ظرفيت افزايش روند كه كرد فراموش نبايد و كرد خواهد مختل را روند
آن با راحتي به نميتوان كه است جامعه يك مقتضيات از ناشي خود سياسي
.برخاست مقابله به
اكبرياني محمدهاشم
|
|