سياسي فرهنگ پيرامون
معاصر اسلامي جوامع در فرهنگ بحران
سياسي فرهنگ پيرامون
متغيرها از مجموعهاي به نيستبلكه نظريه يك سياسي فرهنگ
در اما ميكند اشاره كاربرددارند نظريهها بازسازي كهدر
پژوهش وسايل و گرفته درنظر را متغيرها از مجموعهاي حديكه
ذهني ابعاد به را قابليتهايتحليلي برخي و ميكند رافراهم
ارجاعميدهد سياست وروانشناختي
فرهنگيسياسي و اجتماعي روانشناسي
پژوهشهاي و واردنظريهپردازي كه شاخههاينظري از يكي
دهههاي در رشته اين.اجتماعياست روانشناسي شد سياسي فرهنگ
جامعهشناسان سوي از.كرد نمايان را خود بيست نخستقرن
حوادث شرح و برايفهم وسيعي تلاشهاي وروانشناسان
اول مخرب و جنگخونين چون سالها آن اجتماعي-سياسي
فاشيزم ظهور بزرگاقتصادي ، ركود بلشويكي ، جهاني ، انقلاب
.شد نژاديارائه خصومتهاي و آلمان ونازيسم ايتاليا
چگونه و چرا اينكه وتوضيح فهم براي اجتماعي روانشناسان
شكل گروهها و افراد برخي سوي از مردم رفتار و باورها
.كردند زيادي تلاش ميپذيرند تاثير يا ميگيرند
عنوان به اجتماعي روانشناسي كه تحليلي دستگاه اجزاء
-عادت -غريزه:از عبارتند است برده بكار تشريح چارچوب
مكدوگال ويليام ليپمن ، والاس ، والتر گراهام.نگرش و احساس
سابق ، اجتماعي ديگرروانشناسان.بودند غريزهگرا ديويي وجان
تحليل بنياني يكجزء مثابه به احساسات و برعادات
اجتماعينگرش اصليروانشناسي شاخه اما.تاكيدميورزيدند
در و.پذيرفت خود ازتحليل جزيي عنوان به را وطرزتلقي
عادت نظير مفاهيمي در طبيعيكه محيط و توارث از نگرش مفهوم
مندرج كه احساسات بر ازاصرار نيز و مييابند ، معنا وغريزه
.شدهاست اجتناب است درمفهومعاطفه
و شدهنگرش تعريف روانشناسياجتماعي در كه همانگونه
و تفسير ادراك ، به تمايلياست فرد يك در تلقي طرز
.خاص شيوهاي به معين موضوعي راستاي در فعاليت
تجربي فزاينده بطور رشته عنوانيك به اجتماعي شناسي روان
انتقال و شكلگيري پيرامونچگونگي و 50 دهه 40 در و شد
نگرشها ، اساس بر وارتباط گروه تاثيرساختار طرزتلقيها ،
به شروع امثالهم و وجهنظرها دروني روابط در ساختار
.كرد تفحص
سياسي فرهنگ و سياسي تئوري
متغيرها از مجموعهاي به بلكه نيست نظريه يك سياسي فرهنگ
در اما ميكند اشاره دارند كاربرد نظريهها بازسازي در كه
وسايل و گرفته نظر در را متغيرها از مجموعهاي كه حدي
ابعاد به را قابليتهايتحليلي برخي ميكند رافراهم پژوهش
اعتبار بههمان و ميدهد ارجاع سياست روانشناختي و ذهني
را كهآنها ودرونياي تقريبي وجودمتغيرهاي بر است دليلي
.ميدهد شرح
دليل به گذشته دهه دو در سياسي فرهنگ پژوهش رهيافت
:يافت گسترش وجودداشت زير مسئله سه پيرامون مباحثاتيكه
سياسي فرهنگ محتواي تبيين تعريفو درباره عقيده اختلاف -1
سياسي ساختار و محيط از فرهنگسياسي تفكيك سر بر جدل -2
علي صفات درباره بحث -3
مواقع بيشتر در سياسي فرهنگ از گوناگون تعاريف
تصديق به تمايل كه هستند فرضانهاي مقولهسازيهايپيش
يا سياسي توضيحپديدههاي در فرهنگي متغيرهاي اهميتاين
سياسي فرهنگ خاصياز جنبههاي در تجربي پيشبردتحقيقات
.دارند
سياسي فرهنگ پارسونز كار از برگرفته سابق قاعدهمندي در
انتقادي و احساسي جهتگيريهايادراكي ، از تركيبي بهعنوان
خرده يا ملي بيناجتماعات در سياسي پديدههاي نسبتبه
.ميشود گروههاتعريف
تالكوت به متمايل يكفرمولبندي در پير ساموئل همزمان
از مجموعهاي ايجاد با سياسي فرهنگ كه كرد استدلال پارسونز
و (عملكردهايش ارزيابي عنوان به ادراكي طرح يك) باورها
و حكومت يك با را ملت يك معنادار ، سمبلهاي از مجموعهاي
.ميسازد آشنا روندهايش
درباره پاي لوسين و سيدنيوربا مشترك پژوهش يك در
.دادند ارائه فهمتري قابل تحليل سياسي فرهنگ متغيرهاي
سياسي فرهنگ زمينههاي و موضوعات بر تاكيد با پاي لوسين
ميتواند سياسي مفهومفرهنگ جهات تنوع كه اظهارميدارد
فرهنگ ابعاد وربا.رساند ياري جريانات و توضيحمسائل به
درك و فهم كهدربرگيرنده كرده تعريف بهگونهاي را سياسي
يك عنوان به خودش به شخصنسبت يك تلقيهاي طرز هويتملي ،
نيز و همشهريان به نسبت يكفرد نگرشهاي و مشاركتكننده
و حكومتي عملكرد و (output)خروجيها از چشمداشت درباره
.باشد تصميمگيري فرايندهاي به نسبت نظر وجه از شناخت
آريايي مسعود
معاصر اسلامي جوامع در فرهنگ بحران
در چرا پيشرفتكردند؟ ديگران و مانديم عقب ما چرا:اشاره
كردن امروزي و واقعيات جامعهمانپيشبرد درآوردن حركت به
عقبماندگي اين اصلي مشكل مواجهايم؟ بزرگي بامشكلات امورمان
طي در كه هستند سوالهاياساسي اينها كجاست؟ در انحطاط و
مشغول خود به را مسلمان ذهنانديشمندان اخير ساله يكصد
اجمال طور به است درصدد نيز زير مقالهاست كرده
انديشه ارتباطمتعامل مبناي بر درخوري پاسخ فوق بهسئوالهاي
از غرب جهان با اسلام وجهان سو يك از اسلام جهان در عمل و
.بدهد ديگر سوي
مقالات سرويس
كاظم نجاح دكتر:نوشته
صباغيان علي:ترجمه
الجديد الفكر فصلنامه:منبع
ازكشورهاي بسياري در فكر و انديشه معاصر وضعيت ويژگي
نوآوري و ابداع عناصر فقدان و ركود جمود ، از حالتي اسلامي
كشورها اين كه شده باعث انديشه زمينه در وضعيتي چنين.است
عقب نوعي آنها حركت سمتگيري موارد برخي در و نكنند پيشرفت
تاثير و تمدن و فرهنگي مسايل زمينه در امر اين.باشد گرد
فعاليتهاي سياسي ، نهادهاي اجتماعي ، پيشرفتهاي بر آن
موجود شكاف كه طوري به است ، باز علمي توليدات و اقتصادي
در زيادي سرعت با كه پيشرفته كشورهاي با جوامع اين بين
.ميشود گستردهتر بروز روز هستند ، جلو به حركت حال
پيشرفتهايي ميشود ، مشاهده و ملاحظه جوامع اين در كه چيزي
برخوردار عمقي هيچگونه از و دارد ظاهري جنبه صرفا كه است
يعني فكر و انديشه عمق در اساسي جوامعتغيير اين در.نيست
.نگرفتهاست صورت ذهني گسترده ابعاد بر آن وتاثيرات تعقل
براي نيروياساسي و ذهنيت محور انسان ، دروني عمق عقل
همچنين و مطلوب و شيوهسازنده به افكار توليد و انديشه
.اوست خارجي محيط با مثبتانسان تعامل نيروي
از فلاسفهرا و بزرگان تاريخ ، طول در كه دلايلي از يكي
و تفكر فرايند به آنها اهتمام كرده ، متمايز افراد ساير
طريق از جز بزرگ انديشههاي كه است معني اين فهم و ادراك
نقد و ارزيابي و زياد پرسشهاي و سئوالات طرح و كوشش و تلاش
و ناسره سرهاز تميز موجب نهايت در كه شده ارائه پاسخهاي
.نيست ميشود ، امكانپذير منفي موارد از مثبت موارد
انسان نفيوجود مفهوم به انديشه ، و تفكر غياب يا توقف
فرانسوي رياضيدان و دكارتفيلسوف كه است موضوعي اين.است
مشهورشمن گفته استنتاج چارچوب در آنرا هفدهم قرن در
وجودش در شك بر او.است كرده بيان هستم پس فكرميكنم
جامعه و انسان ضروري نياز انديشه و تفكراست كرده تاكيد
به.ميكشد سئوال زير به را واقعيت اشباع ، صورت در كه اوست
انديشه و انگليسي ، تفكر متفكر و فيلسوف توينبي ، گفته
اين ، از گذشته.پاسخاست آن كشيدن چالش به و دادن پاسخ
بنا بزرگي تمدنهاي آنهاتاكنون آثار و انديشهها
پيشرفتهاي كرده ، ايجاد وضعيتهايجديدي نمودهاند ،
انساني تمدن براي عميقي تجارب و شده موجب را گستردهاي
اساسي نيروي انديشه:كزنس گفتهنورمان به.نمودهاند خلق
از شهرنشيني و بنايتمدنها كه طوري به است انسان تاريخ
.است شده ايجاد آلات و ابزار ازطريق نه و انديشهها طريق
اعطاي وهمچنين تفكر و انديشه اهميت بر نيز كريم قرآن در
زيادي آيات در.است شده تاكيد انسان به خداوند سوي از عقل
و است شده تكرار بارها تعقلون وياافلا ذكرافلاتتفكرون
قراردادهو جمع صيغه در را امر اين كه اين آن مهمتراز
دليل.لايعلمون الذين و يعلمون الذين يستوي ميفرماييدهل
مگر نميرسد بلوغ مرحله انديشههابه كه است اين هم امر اين
بدان اين و يكديگر ، با آميختن مراودهو تعامل طريق از
كهوضعيت است اجتماعي مسئوليت كامل طور به كهانديشه معناست
بيدار عقل كه مگراين نميپذيرد تحول و نميكند تغيير آن
.مستمر پيوستهو حركت در جامعه و باشد
جامعه حركت
حاصل وي پيشرفتيدر يا خلل چنانچه و است جامعه هسته انسان
انالله ، ) مييابد جامعهانعكاس در پيشرفت يا خلل آن شود
آن آثار اولين و (بانفسهم اما و حتييغير بقوم اما و لايغير
اوتاثير زندگي محيط يعني خارجي وضع بر و ميدانانديشه در
واحدهاي شبكههاياجتماعي ، يا كوچك محيطهاي اين.ميگذارد
اين بين تعامل و ارتباط.جامعههستند كل دهنده تشكيل كوچك
پاسخگوييبه براي جامعه در مطلوب حركت كه كوچكاست واحدهاي
و ميكند زمانايجاد متغيرهاي و اوضاع و شرايط مقتضيات
باز را جديد مسائل تفكردر و انديشه براي لازم زمينههاي
شدت بيانگر پيشرفت و توسعه كهكمترين طوري به.مينمايد
وپيشرفت حركت پويايي عامل و اجتماعي واحدهاي همبستگيبين
.است جامعه
منطقي وارتباط پويا حركت خويش تمدن بناي در مسلمانان
آنها امر اين پرتو در و كردند ايجاد را مختلف اجزاء بين
گرفته نشات بارز انديشهاي توليد به قادر زماني مدت براي
و توسعه نوآوري ، ابداع ، قابليتهاي داراي دروني ، پويايي از
علمي و فرهنگي تمدن ايجاد به منجر حركت اين.شدند استمرار
و يوناني تمدن با ارتباط و تعامل با مسلمانان و شد بزرگي
را اسلامي بزرگ تمدن آنها آثار از زيادي تعداد ترجمه
.كردند پايهگذاري
در كهامروزه اعداد خويش تمدني توليد دوران در مسلمانان
را صفر سپس و نمودند ابداع را است استفاده مورد نيز غرب
.كردند كشف نيست ، امكانپذير انفورماتيك علم آن بدون كه
رياضياستفاده علوم در امروزه كه پيشرفتهاي و نظامپيچيده
توليد دوران ازدانشمندان يكي به اصل در آن قواعد ميشود ،
و دانشمند دوران اين در.خوارزميبرميگردد يعني اسلامي تمدن
آبلهو همچون بيماريهايي ابنسينا يعني ايراني مسلمانو طبيب
گروه توسط درغرب آنچه خلاف بر همچنين.كرد كشف را حصبه
دوران در نيز انسان دربدن خون گردش ميشود ، ادعا زيادي
.شد كشف خليل ابن مسلمان توسطدانشمند اسلامي تمدن توليد
امروزهدر كه انبار و تعرفه همچون تجاري مسلماناناصطلاحات
براي ميگيرد ، را قرار استفاده مورد بازرگاني ادبيات
به آن ظهور و جامعهشناسي شروع.گرفتند خدمت به اولينبار
كه طوري به شد آغاز مسلمانان دربين تخصصي ، علم يك عنوان
شدصرفا ذكر آنچهاست خلدون ابن علم اين معروفترينعالم
به نيز آن كه اسلامياست تمدن توليدات از كوچكي نمونههاي
مراحل دوران در مسلمانان مشخصهوضعيت و بيانگر خود نوبه
.است وتمدني فكري تجديد
در غربي سمتاروپاي به را خود راه معرفت اين گنجينههاي
فراهم آنجا در را رنسانس عصر براي لازم شرايط و گرفت پيش
.نهاد برجاي غرب جديد تمدن بر بزرگي تاثير و نمود
آشنايي باعث جغرافيايي نزديكي و تمدني دادوستد اين
نتيجه در كه شد مسلمانان معرفت وسيع درياي با اروپاييها
به گرديد آغاز لاتين به عربي وكتب متون ترجمه بزرگ نهضت آن
اروپا در يوناني منابع به رجوع و بررسي هنگام حتي كه طوري
نقش حركت اين.ميشد مراجعه آن عربي اصل يا متن به ابتدا
و علمي انفجار براي زمينهسازي و حقيقي تحول در عمدهاي
بر رنسانس نهضت.كرد ايفا رنسانس و بيداري عصر در معرفتي
زمان آن در كه پويا ، وانديشه تفكر طبيعت و عقل ارزش اهميت
و موجود وضع با مبارزه براي داشت ، وجود مسلمانان نزد در
و غرب روز آن جامعه در انديشه بر حاكم شرايط
.كرد كمك جديد ايجادانديشههاي
مسائل به توجه و كرد تقويت را عيني مشاهده انديشه ، پويايي
در (ماشين عصر) اول صنعتي انقلاب ايجاد اساسي عنصر كه را
اينقرن در آنها پيشرفت سپس.بود ، برانگيخت هيجدهم قرن
انقلاب) اطلاعات بهتكنولوژي موسوم دوم صنعتي انقلاب باعث
عمومي ، شديد مخالفتهاي و اعتراضات دوران اين در.شد (ذهني
مستمر تغيير و سيال وضعيت به نسبت اروپايي جوامع سوي از
صورت بود ، آن شاهد (برق عصر) قرن اين اوايل در ويژه به كه
و ميراث سقوط به كه منفي اقدامي بهعنوان روند اين و گرفت
است اين حقيقت.شد تلقي ميگردد ، منجر داخلي روياهاي تزلزل
پود و تار بر تكنولوژيكي و فرهنگي و فكري نوآوري كه
براي اساسي و باز ذهنيت و شد حاكم اجتماعي واحدهاي
و تكنولوژي نيز امر اينكرد ايجاد را پويا انديشههاي
نظامهاي و سياسي ثبات و داد گسترش را اقتصادي توسعه
.كرد ايجاد دموكراسيرا
به اسلامي جوامع تاسفبار وضعيت خصوص در سوالاتي اينجا در
:ميشود مطرح زير شرح
شديم؟ دچار وضع اين به چگونه -
كردند؟ پيشرفت ديگران و مانديم عقب ما چرا -
و واقعيات پيشرفت و جامعهمان آوردن در حركت به در چرا -
مواجهيم؟ بزرگي مشكلات با امورمان كردن امروزي
است؟ پنهان كجا در انحطاط و ماندگي عقب اين اصلي مشكل -
عامل بررسي به بايد پرسشها اين به دادن پاسخ از قبل
اين علت ومتفكرين تحليلگران از گروهي.بپردازيم تاريخي
سال در بغداد سقوط از دورانبعد به را انحطاط و عقبماندگي
بيتوجهي و كتابخانهها نابودي و مغولان دست به ميلادي 1258
اين علت ديگر گروهي.ميدهند نسبت معرفت و علم نقش به
خلافت سيطره تحت اسلامي جوامع كه تاريكي دوران در را موضوع
جوامع كه عصري در قرن چهار مدت به هم آن داشت قرار عثماني
و رشد به فرهنگي تعامل و مثبت برخورد با ميتوانستند اسلامي
جوامع دوران اين درميدهند نسبت دهد ، ادامه خود شكوفايي
دور به ميگرفت صورت كه تغييراتي از كامل طور به اسلامي
اخير قرن در اسلامي جوامع بر حاكم جمود وضعيت اين.ماندند
به پيچيدهتري صورت غرب روي بر جوامع اين در بازگشايي با
امپراتوري تاريك دوران گروه اين عقيده بهاست گرفته خود
گسترده منفي آثار و يافت تجلي فرهنگي فروپاشي در عثماني
تفكر جنبه بر ويژه به عربي و اسلامي تمدن اجزاء و عناصر بر
.گذاشت برجا انديشه و
خلاقيت و نوآوري تحرك ، انسان كه اسلامي تمدن توليد دوران در
و رشد مختلف بيندوران اتصال حلقه معلوماتش و او داشت ،
حركت شاهد انسان دوران اين در عبارتديگر به.بودند توسعه
بر آن آثار و پيامدها كه بود كوتاهي عقلينسبتا نهضت و
و امكانبحث انسان به حركت اين.است ملموس جامعه اجتماعو
را طبيعت وجود فهماسرار براي تلاش و زندگي حقايق در بررسي
و ركود سمت به انسان اين دورانتاريكي در اما.كرد اعطا
ونوسازي تغيير جهت در كوشش و تلاش از و يافت راحتطلبيگرايش
به انسان بر ايندوران در ديگر عبارت به.گزيد دوري جامعه
سطح در آن آثار سپس شدو وارد خللي جامعه هسته عنوان
پديده يك عنوان به نهايت در و گسترشيافت انساني واحدهاي
جامعه فكري مباحث دوران اين در.شد اجتماعيظاهر
و شد متمركز گذشته مسائل وحوش حول در اسلاميصرفا
.قرارگرفت شديد توجهي بي مورد اجتماعي زندگي سايرجوانب
همان با فكري شيوهمباحث دوران اين در كه اين مهمتر
ميشد ، گذشتهانجام قرنهاي طول در كه وابزارهايي روشها
با و زاويه همان از را امورمختلف و يافت ادامه
نگريسته بهآن قرون اين طول در كه ثابتي معيار همان
.دادند قرار نگرش مورد بودند
گذشته ميراث و بهتاريخ مربوط مسائل سر بر بحث شك بدون
امااين است اساسي و ضروري آن مسائلعقيدتي و جامعه
انسان ، برگيرنده كهدر زندگي ديگر جوانب نبايد بحث
استرا زمان تحول با او تغيير حال زندگيدر و نيازها
انسان زندگي مختلف بينجوانب بايد يعني.انگارد ناديده
(ع)حضرتعلي خصوص اين در.باشد داشته توازنوجود
در ابد تا گويا كه كن چنانكار دنيايت براي:ميفرمايد
كن كار آنچنان نيز آخرتت براي و كرد زندگيخواهي آن
.مرد خواهي فردا گويا كه
عقل بيداري بيانگر فكري تعمق و تحول و نوسازي ديگر سوي از
امر اين.ميدهد قرار مستمر فعاليت و حركت در را آن و است
نيزبا عقيدتي مسائل به كه ميشود باعث خود نوبه به نيز
معرفت و شناخت نگرشگذشتهاز به نسبت كه جديدي نگرش
خود نوبه به عمل اين.شود نگريسته است برخوردار بيشتري
جنبه با او كناكنش هنگام ايمان و انسان تعالي منجربه
از نيز عقيدتي مسائل و ايمان حال عين در.است حيات عقيدتي
با مستمر تبادل و تعامل در معرفتشناسي و شناختي نظر
كه طوري به دارد قرار طبيعت و هستي در بحث مختلف جنبههاي
.ميگيرند قرار يكسان متعالي مسير يك در ايمان و علم
ديگر مهم نكته بهيك اسلامي تمدن ركود علل پيجويي در
يا است دين ظواهر به مسلمانان آناهتمام و برميخوريم
كتاب در) فضلالله سيدمحمدحسين كه آنطوري
رااسلام آن (عبدالجبار محمد نوشته حوارمعالسيدفضلالله
عمق به توجه جاي به آن در كه اسلامي يعني.مينامند آئيني
آئينها و احكام ظواهر بر صرفا دستورات و احكام و مفاهيم
انديشه ، و تفكر فرايند بر وضعيتي چنين شيوع.ميشود تاكيد
و جديد انديشههاي و افكار ايجاد بر آن توانايي و ويژگيها
زندگي واقعيتهاي با مطابق ابزارهاي و شيوهها بخشيدن بهبود
عقب يا و موجود وضع در شدن جاگير يعني.است گذاشته تاثير
براي واقعيات با كناكنش و تعامل بدون گذشته دوران به گرد
وجود به نياز فكري ركود اين.آينده ترسيم و جلو به حركت
آن پيشرفت و انديشه و فكر حركت براي اساسي عنصر كه تجربه
عبارت به.است كرده نفي و انگاشته ناديده را است
براي كه اجرايي تجربههاي به نظري انديشههاي و ديگرافكار
امر اين دليل.است نشده تبديل دارد ، زيادي نقش جامعه تحول
و معرفت و ميدهد نمو را بشر آگاهي تجربه كه است آن هم
و بلوغميرساند حد به نيز را جامعه اجتماعي شعور و شناخت
و دقت سمت به را فعاليتها ، جامعه ساير بر آن آثار
ابتكارشكوفا و ابداع ديگر سوي از.تيزبينيميكشاند
كه تجربههايي تراكم شرايط مگردر نميكند پيشرفت و نميشود
با آنها درارتباط و اجتماعي واحدهاي بين طورمدام به
تراكم براي سالمي جو و محيط و ميگيرد شكل يكديگر
همچنين و تمدني استمرار و تحول حالت يا فكري فعاليتهاي
.ميكند فراهم حال و گذشته بين ارگانيك ارتباط استمرار
مشوق عوامل ايجاد از مانع نيز فكري تحرك وجود عدم متقابلا
وزيرمجموعههاي افراد فعاليت و عمل براي لازم انگيزههاي و
.ميشود جوامع
روي بر كامل طور به اسلامي جوامع در كردن باز و آوردن روي
هم به نوعي ايجاد منجربه حاضر قرن در ويژه به غرب تمدن
اسلامي جوامع در اكنون.است شده جوامع اين تزلزل و ريختگي
علوم و تجربه به كامل طور به گروهي هستيمكه آن شاهد ما
آن طوركامل به ديگر گروهي مقابل طرف در و تجربيچسبيدهاند
ناقص حركت نوع ايجاديك تجربه ، اين پيامدهايميكنند رد را
فروپاشي و (جنگ)خارجي تاثيرفشار تحت بيشتر كه مبهم و
و سوء وضعيت اين.ميباشد گرفته ، شكل اينجوامع داخلي
با همگامي و مدرنسازي مسئله خصوص در شديدي حساسيت پيچيده
دستاوردهاي كارگيري به براي جامعه تلاش و زمان تغييرات
يك در هم آن نموده ، كسب اخير قرن دو در كه غرب تمدن مثبت
باعث همچنين مسئله اين.است كرده ايجاد كوتاه نسبتا زمان
باز مورد در خوب و بد بين تميز و تشخيص زمينه در مشكلاتي
شيوه همچنين و غرب تمدن روي بر اسلامي جوامع در كردن
.است شده آن با تعامل و كناكنش
دارد ادامه
|