قانوناجبار از تبعيت
!ياالزام؟
مذاكره بايد چگونه شوهر و زن
كنند؟
قانوناجبار از تبعيت
!ياالزام؟
عابر يا راننده همان كه كردهايم مشاهده تاكنون كرات به
به نميكند ، رعايت را رانندگي و قوانينراهنمايي كه متخلفي
مانند چهارراه سر در ورانندگي راهنمايي مامور مشاهده محض
مينمايد عمل وظيفهشناس و مسئول شهروند يك
صورت به ما جامعه در شكني قانون حاضر حال در متاسفانه
با را قانون از فرار گروهي و است شده رايج فرهنگ خرده يك
ميپندارند يكسان زرنگي
غرولند آن دنبال به و ممتد بوق هم ، سر پشت ماشين چند ترمز
جلو در كه اتومبيلي راننده.ميرسد بهگوش رانندهها
توقف.ميزند چانه بامسافر كرايه مبلغ سر بر ايستاده ،
از يكي.خيابانميشود ترافيك موجب مسافر با جروبحث و دوبله
جلويي راننده از چراغ كردن خاموش و روشن با رانندهها
راهبندان به بيتوجه او اما دهد ، ادامه حركت به كه ميخواهد
.ميكنند مگو بگو مسافر با ماشينها وچراغ بوق صداي و
وي اتومبيل موازي و ميگيرد سبقت سر پشت رانندههاي از يكي
.ميگويد ناسزا و مياندازد راه بيداد و داد ميكندو توقف
گره و ميگيرد بالاتر لحظه هر...و مردم اعتراض بوق ، صداي
...ميگردد كور بيشتر لحظه هر ترافيك
عنوان و ميدانند ضروري امري را قانون رعايت مردم همه
اما.نهند گردن قوانين اجراي بر همگيبايد كه ميكنند
را اصولي و نميكنند رعايت را قانون خود عمل در مردم همين
.ميگذارند زيرپا كردهاند ، مطرح كه
دليل به قانون نكردن رعايت كه باورند اين بر عدهاي
آموزش راه از و است موجود باقوانين افراد ناآشنايي
.آمد مشكلفائق اين بر ميتوان افراد به قانون
راننده همان مثال براي كه كردهايم مشاهده تاكنون كرات به
رعايت را رانندگي و راهنمايي قوانين متخلفيكه عابر يا
سر در رانندگي و مامورراهنمايي مشاهده محض به نميكند ،
.مينمايد وظيفهشناسعمل و مسئول شهروند يك مانند چهارراه
.نيست قانون از نداشتن شناخت در اشكال كه ميشود روشن پس
كارساز و مفيد نميتواند ، قانون از شناخت تنها عبارتي به
.باشد
شديد برخوردهاي مانند تنبيهي روشهاي عدهاي كه اينجاست در
از جلوگيري براي را...و سنگين متخلفان ، جريمههاي با
.ميدهند پيشنهاد گريزي قانون و قانونشكني
از جلوگيري در ميتواند حد چه تا تنبيهي روشهاي شما نظر به
كارسازباشد؟ تخلفات
سنگين جريمههاي دريافت مانند شيوههايي گفت ، بتوان شايد
حدودي تا متوسط و ضعيف درامدهاي افراديبا براي نقدي
بالا وجود با كه است داده نشان عملا تجربه اما است ، كارساز
مالي تمكن از كه گروهي هم باز جريمه ميزان بردن
رعايت را قانون اگر كه استدلال اين با برخوردارند ،
جرم تكرار به دست ميپردازيم ، را آن جريمه عوض در نميكنيم ،
.ميزنند
به مربوط قانون نكردن رعايت در اساسي مشكل كه شد مشخص
.نيست و نبوده نيز تنبيهي بودنشيوههاي ضعيف
نيست ، كافي موجود قوانين كه بهانه اين با عدهاي شايد
مقررات و قوانين كمبود گردن رابه خود كوتاهيهاي
كه جديدي قوانين و موجود قوانين عظيم حجم اما.بيندازند
راه ميرسد ، تصويب به جامعه مردم مصالح و منافع حفظ جهت در
.ميبندد نيز دسته اين جويي بهانه بر را
را قانون افراد چرا برميگرديم ، اول پرسش به ديگر بار
عمده معضل گفت ، بايد پرسش اين به پاسخ نميكنند؟در رعايت
.است مردم در مقررات و قوانين به عمل ضعفباور به مربوط
كنترل و نظم تحت خودروها و عابران مرور و عبور وقتي
صف تا ميگويد صف داخل مردم به وقتيفروشنده درميآيد ،
به وقتي نيست ، جنس ازتوزيع خبري ندهند ، تشكيل را منظمي
نكشند سيگار عمومي اماكن در كه ميشود گفته سيگاري افراد
مانند ميبينند ، قانون رعايت به ملزم را خود كه كساني...و
و معذب گرفتهاند ، قرار شاق تكليف يك انجام برابر در اينكه
.ميدانند دشوار را قانون به التزام و ميشوند ناراحت
مشكل اندازه اين تا نظم رعايت و قانون به عمل واقعا اما
عادت ترك نيست ، مشكل قانون به عمل:دوستيميگفت است؟
.است مشكل قانونشكني
يك صورت به ما جامعه در قانونشكني حاضر حال در متاسفانه
با را قانون از فرار گروهي و است شده فرهنگرايج خرده
.ميپندارند يكسان زرنگي
قانونگرايي ، جاي به كه جايي در معتقدند نيز عدهاي
قانون با را بيقانوني جواب است ، بايد حاكم قانونگريزي
به منجر طرزتلقيهايي و تفكر طرز چنين رواجداد شكني
آن شاهد هماينك كه ميشود مرجهايي و هرج و نابساماني
.هستيم
دستي ، بغل راننده چون ميگيرند ، سبقت ممنوع سبقت محل در
از كههمه استدلال اين با اداره كارمند.چنينكرده
من چرا پس ميكنند ، شخصي ادارهاستفاده ماشين و امكانات
.ميپردازد دولتي اموال از استفاده به !بگذرم؟ خودم حق از
تعميركار و برگشته تعميرگاه از تازه كه مسافركشي راننده
سر را تلافي گرفته ، او از حد از زيادتر را ماشين تعمير پول
از ببرد ، تيغش اصطلاح به كه چقدر هر و آورده در مسافرها
...ميگيرد كرايه مسافرها
جامعه درآحاد را قانون به عمل باور ميتوانيم چگونه اما
به احترام و قانونگرايي روح قادريم ، چگونه آوريم؟ بوجود
در را قانون و كنيم ايجاد مردم در را مقررات و قوانين
بسازيم؟ قانونمند جامعهاي و حاكم جامعه
بقاي و حفظ براي قانون كه است اصل اين پذيرش گام ، اولين
ادامه به قادر قانون ، بدون جامعه و دارد ضرورت جامعه هر
براي و اجتماعي عدالت تحقق وسيله تنها قانون.نيست حيات
كه كساني آن كمك به كه ابزارياست جوامع نيازمنديهاي رفع
حقوق به دستيابي اميد به كنند ، حق احقاق نتوانستهاند ،
موجود قوانين.ميكنند مراجعه رسمي مراجع به شدهشان تضييع
و ثبات برقراري و نابساماني و مرج و هرج از جلوگيري براي
.شدهاند تدوين جامعه در آرامش
امنيت رفاه ، افكنده ، سايه جوامع تمام بر چتري مانند قانون
.ميآورد ارمغان به همگان براي را آسايش و
تخطي قانون از فردي وقتي كه است طبيعي استدلال اين با
و ميزند برهم را جامعه آرام و فضايامن يعني ميكند ،
برخورد او با ميكند ، قانون فرد مصالح فداي را جمع مصالح
.ميكند مجازات را او نموده ،
داده قرار مخاطب را همه قانون بپذيريم ، كه است آن دوم گام
نهادن گردن عبارتي به.نيست قايل افراد ميان تبعيضي هيچ و
ويژهاي افراد يا خاص گروه و است عمومي وظيفهاي قانون به
.نيستند مستثني قاعده اين از
يا شدن رعايت به نسبت افراد در حساسيت ايجاد بعدي مرحله
.بيتفاوتيهاست بردن ميان از و قانون نشدن
به نسبت افراد مسئوليت حس رفتن ميان از و بيتفاوتي
يك بنيادهاي موريانه مانند كه است قانونشكني ، پديدهاي
.ميسازد ويران را نظام
افراد ، در مسئوليت حس ايجاد و بيتفاوتيها بردن ميان از با
خود تنها نه يعني.ميشوند متاثر قانونشكني برابر در آنان
حريم به كه كساني با بلكه نميزنند ، قانونشكني به دست
.مينمايند برخورد ميكنند ، تجاوز قانون
ايجاد طريق از مردم در قانون به عمل چهارم ، باور گام
اشاعه سپس و فرهنگي چنين پذيرش با.است قانون رعايت فرهنگ
ترس از نه و -اخلاقي لحاظ به افراد اجتماعي نظام درون آن
به ملزم را خود -قانوني برخوردهاي ساير و تنبيهات و جريمه
قانون به احترام كه ميپذيرند آنان.ميدانند قانون رعايت
.است خود به احترام
انتظار مردم از بايد تنها آيا كه ميشود مطرح پرسش اين حال
بايد روشنتر ، عبارتي به باشيم؟ داشته قانونرا رعايت
خود توسط قانون نكردن دررعايت را قانونشكنيها تمام ريشه
مجريان توسط كهقانون جامعهاي در است ، بديهي دانست؟ مردم
قانون رعايت به نيز مردم شود ، اجرا صحيحي شكل به قانون
.ميگردند ترغيب بيشتر و بهتر
مرحله گرفت ، شكل اذهان در قانون به عمل آنكهباور از پس
را افراد ميان همبستگي حس مشاركت ، آغازميگردد مشاركت
تشتت ، از افراد تا ميسازد فراهم زمينهاي و مستحكم
موجود قوانين با همسو همگي و بپرهيزند تكروي و پراكندگي
كه است يادآوري به لازم.كنند حركت مدني جامعه ساختن براي
به باشند ، هماهنگ و همسو مردم سنن و عرف با قوانين اگر
عملا عرف ، به آنان پايبندي و سنن به مردم علاقهمندي دليل
شده نهادينه جامعه در راحتتر و سريعتر بسيار قوانيني چنين
.شد خواهد فراهم بهتري مشاركت زمينههاي و
به نسبت متقابل احترام اساس بر افراد روابط كه جامعهاي در
اين با شخص فلان ديگر باشد ، شده استوار حقوقيكديگر
ملك را آپارتمان است ، اختياري ديواري ، چهار كه استدلال
به تنها سايرين حقوق به بيتوجه تا نميداند خود شخصي
.كند عمل خود دلخواه
پياده و سوار مسافر تا نميزند ترمز خيابان وسط (الف)آقاي
چهارم نفرنميشود اتوبوس سوار سومبينوبت نفر.كند
...پنجم نفر و نميسازد سرگردان اداره در را رجوع ارباب
كه است درازي ساليان آن مردم كه جايي در آنكه سخن كوتاه
بايد تنها را قانون و سپردهاند واديفراموشي به را قانون
ميانديشد ، خود به تنها كس هر كه فضايي در يافت ، كتابها در
و يافته گسترش..فردگراييو خودخواهي ، طلبي ، منفعت روحيه
تضعيف...و ملي وفاق دگرخواهي ، همدلي ، مشاركت ، عوض در
.ميشود
و فردي اميال از دور به افراد تمام قانونمند جامعه در
حيات به دستيابي براي كه اجبار ازروي نه شخصي ، سلايق
.ميآورند فرو تسليم سر قانون برابر در اجتماعي سالم
ميرود فراتر شعار يك حدي از جامعهاي ، قانونمندي چنين در
.ميگردد حكمفرما جامعه برفضاي قانون روح و
پورناجي بنفشه
مذاكره بايد چگونه شوهر و زن
كنند؟
همسر با گفتوگو براي نكته 16
شود ، توجه نكاتش همه اگربه كه دارد آدابي گفتگويي هر
از سياست و باپيشبيني اگر اما داشت ، خواهد پايانيخوش
وضع بسا چه كنيم ، شكايت و شكوه به اقدام نشده تعيين قبل
.شود بدتر هست ، كه آنچه از
و باشند داشته توقع ازهم كه ميرنجند يكديگر از كساني
دارند ، دوست را يكديگر كه دارند توقع ازهم كساني
مهر براساس آنها ازدواج پايه كه شوهري و زن بنابراين
توقع هم از ديگران از بيش كه دارند حق شده ، بنا ومحبت
بديهي همبرنجند ، از ديگران از بيش نتيجه در و باشند داشته
خود باشيمرنجش مراقب بايد اما است ، امريطبيعي رنجش كه است
وجزئي كوچك رنجشهاي زيرا نداريم نگه پوشيده همسرمان از را
بهطوريكه شده ، روانمانانباشته و روح در تدريجا
سازد ، راشعلهور ما بيپايان خشم آتش جرقهايميتواند
داد خوشايندنيست ، بههيچوجه وضعيتي چنين سرانجام متاسفانه
شيون و ناله ميگوئيم ، بيراه و مياندازيم ، بد راه فرياد و
.ميشكنيم رادرهم چيز همه خلاصه و ميدهيم سر ونفرين
نيز ما روان ترموستات دارد ، ترموستات يك حرارتي سيستم هر
تخليه شيوه به آشنايي با است ، دروني فشارهاي تخليه
كنيم ، خارج را خويش انباشهشده تنشهاي بايد دروني ، فشارهاي
دور خود از را ودلگيري رنجش هر ميتوانيم باگفتوشنود بله ،
كامل دلخوريآشنايي دفع راه و گفتگو فن با بهشرطيكه كنيم ،
.باشيم داشته
مهمتلقي امري وسياستمذاكره اقتصاد دنياي در امروزه
ازطريق راهحلهاست ، وسريعترين مناسبترين زيرا ميشود ،
هرگونه منشاء و عامل كه سوءتفاهماتي به ميتوانيم مذاكره
لازم اطلاعات گفتگو هنگام به افراد دهيم ، خاتمه اختلافاند ،
كيف و كم جريان در و ميدهند قرار يكديگر دراختيار را
خواستههاي از آگاهي آن ، نتيجه كه ميگيرند قرار هم نظريات
نهايتا و منطق و عقلاني حل راه به دستيابي و طرفين
.است نسبي تفاهم برقراري
توضيح را آن بخواهيم نيستكه نوظهور پديدهاي مذاكره
امر اين با زندگيخود دقايق و لحظات تمام مادر دهيم ،
سر تاكسيبر راننده با كه داريم ، هنگامي سروكار مهم
درمورد مغازهدار با كه ميكنيم ، زماني بحث كرايه مبلغ
اتومبيلي خريد قصد كه ياآنگاه و ميزنيم چانه جنس خريد
طبيب صحبت مگر.حالمذاكرههستيم در درحقيقت ;راداريم
با كارمند ياصحبت و موكلش با وكيل گفتگوي خود ، بيمار با
و زن چرا پس نيست ، كارهامذاكره پيرامونجريان مديرعامل
نكنند؟ مذاكره يكديگر با بههمنزديكترند همه از كه شوهر
مشاجرهها و شكايتها دلخوريها ، رنجشها ، زناشويي زندگي در
به زيرا بود ، نگران بايد نباشد ، چنين اگر است ، فراوان
بياعتنا هم به نسبت و گراييده سردي به زوجين رابطه يقين
يكنواخت زندگي به دارند رنجش هم از حاليكه در و شدهاند
كمك رابطهشان بهبود به بخواهند اگر اما ميدهند ، ادامه خود
.بياموزند را كردن گفتگو بهتر نحوه بايد كنند
ياد از ميكنند ، اغماض كوتاهميآيند ، همه ازدواج اوايل
هيچ چندي از پس اما.آشتيميكنند زود و ميبخشند ميبرند ،
و نميبرند ياد از اغماضنميكنند ، نميآيند ، كوتاه يك
.نميبخشند
و ميرنجند زود ميشود ، رد ذرهبين زير از چيز همه
.پيشقدمشوم آشتي براي من چرا همميگويند بعد.ميرنجانند
نتيجه زوجين كه مرحلهايميرسد به روند اين متاسفانه
فايده چه ميگويد ، يكي.ندارد فايدهاي زدن حرف ميگيرند ،
گوش حرفم به اصلا كه او بكنم او با زدن حرف صرف را وقتم
ديگري است؟ خوب باشم كرده امتحان بار چند حالا تا.نميدهد
خودخواه ميكند ، فكر خودش خواستههاي به فقط همسرم ميگويد
با خواستم هروقتنميدهد من به زدن حرف فرصت اصلا و است
كلمه يك حتي منشنيده خودش و گفته خودش فقط بزنم حرف او
.بزنم حرف نتوانستهام هم
مستقيم گفتگوي دور زوجينديگر ميكشد ، اينجا به كار وقتي
.دارد همچنانادامه مشترك زندگي اماخطميكشند را
و حدس به خواستههاياو و مقابل طرف برايشناخت ناگزير
و دروني نميتواند شناخت اين است مشخص.ميشوند متوسل گمان
و گوشه به كار و ميشود علت مزيد هم رنجشها.باشد عميق
وخيمتر رابطه روز به روز ترتيب اين به.ميكشد كنايه
.ميشود
است معتقد.كند ثابت را حقانيتش ميكوشد رنجيده كه زني
مرد.است اوشده با عدالت از دور و رفتاريغيرمنصفانه
او اگر.ميدهد ازدست را خويش روان بهتدريجزمام رنجيدهخاطر
آن ميزان بر مدام برندارد ، رنجش رفع براي قدمي
.ميكشد قهر به كار و افزودهميشود
را آشتي درهاي ميتوانست شدن همصحبت فوق مراحل تمامي در
قدم دلخوري رفع براي ميشود باعث خجالت گاه.بگشايد
از گاه.ميشويم مقابل طرف اقدام منتظر و پيشنگذاريم
ديگر ميگوئيم و ميسازيم رها را مشكل و ميكنيم فرار واقعيت
ديگران مايليم حيرتآوري بهطور هم گاهي.ندارم را حوصلهاش
تائيد خود كه دليل اين به درحقيقت.كنيم خود شبيه را
درثاني.باشد درست شدن ما مثل نيست معلوم كه درحالي.شويم
بهتر زندگيمان شرايط و كند تغيير چيز همه معلوم كجا از
رابطهاي بپذيريم بايد.برداريم خودخواهي از دست بايد شود؟
گفتار و عقيده به احترام حس بر كه است موردپسند و معقول
.باشد استوار مقابل طرف
كه اين براي.كنيم قبول هست كه همانطور را همسرمان بايد
احترام بهخواستهاش بايد كند ، توجه منطقيمان خواسته به
با اگر.بزنيم حرف او با پسنديدهاي بهشيوه بايد.بگذاريم
كه كساني -داريم خواستهاي چه كجابداند از نكنيم ، صحبت او
شيوه به بدانند بايد نبستهاند ، طرفي گفتگو از معتقدند
ميز پاي سرانجام هرجنگي.نداشتهاند كافي آشنائي حرفزدن
و است نيزپايانپذير خانوادگي جنگ.است شده وفصل حل مذاكره
.ميرود بين از دلسرديها فاصلههاو گفتگو با
شود ، توجه نكاتش همه اگربه كه دارد آدابي گفتگويي هر
از سياست و باپيشبيني اگر اما داشت ، خواهد پايانيخوش
وضع بسا چه كنيم ، شكايت و شكوه به اقدام نشده تعيين قبل
.شود بدتر هست ، كه آنچه از
كه بهشرطي ميدهد ، شرح را گلهگذاريخوب يك زير راهحلهاي
را حساس مرحله اين شماميتوانيد بشود ، كافي توجه آن به
.سربگذاريد پشت درست
و است منطق و انصاف رعايت مذاكره ، پيششرطهاي از يكي -1
طرف كنيد سعي برسانيد ، اثبات به را موضوع اين اينكه براي
كنيد ، درك خوبي به را او ميخواهيد اگر كنيد ، درك را مقابل
پي ميتوانيد بهتر كار بااين اوبگذاريد ، راجاي بايدخودتان
.ببريد او مشكلات به
درميان همسرتان با را دلخوريخود آنكه از پيش -2
اين به بنويسيد رويكاغذ را آن عين ابتدا بگذاريد ،
از.ديد مربوطهبهترخواهيد پيشامد در را سهمخود ترتيب
آرامش باعث انتها تا ابتدا از ماجرا ديگرنوشتن سوي
علتهاي به اتفاقات يادآوري با عينحال در و ميشود نسبيتان
.ميشويد واقف بهتر آن
مطرح ديگران با را موضوع هرگز همسر با صحبت از پيش -3
و شاخ با يا وارونه را گفتههايتان است ممكن زيرا.نكنيد
.شمابشورانند عليه را وي و دهند تحويل او به برگ
رنجش ، كردن مطرح از شما قصد كنيد تاكيد صحبت ابتداي در -4
جدال ، و طولاني قهرهاي زيرااست تفاهم حسن به رسيدن
.نميبرد جايي به راه و بيهودهاست
سوءتفاهم يك ماجرا اصل كنيدشايد يادآوري پيشاپيش -5
كه شويد يادآور مكررا.است آن رفع صحبت از قصدتان و باشد
راه اين از كه نهامتيازاتي و هستيد فيمابين مشكلات پيحل در
.بهدستميآوريد
او از آنچه يا او اخير مثبتكارهاي نكات از كنيد سعي -6
صميمي مذاكره فضاي تا ميانبياوريد به ذكري پسنديدهايد ،
كردنهاي محكوم و دائمي مچگيريهاي پيدرپي ، انتقادهاي.شود
او كه نكنيد ثابت او به ميكند ، خراب را طرف روحيه معمول ،
راه از.بودهايد بخشنده شما و است ميكرده اشتباه هميشه
.آوريد بهوجود تغيير ديگران در ميتوانيد بهتر شما تشويق
.باشيد خودتان ماجرا مقصراين است ممكن كنيد تاكيد -7
اگر.كردهايد صحبت به دلخورياقدام رفع محض بنابراين
از و بياوريد زبان به آنرا حتما داشتهايد ، تقصيري
بهبود را گفتگو جو كارتان اين.بخواهيد همسرتانپوزش
درضمن.است كار در محاكمهاي نميكند فكر همسرتان و ميبخشد
.ميشود اشتباهاتش پذيرفتن آماده خود نوبه به نيز او
زبان ، زخم با را كنيدحرفهايتان سعي مسائل حل ضمن -8
از وضع زيرا.نكنيد تخطئهبيان و تمسخر تحقير ، كنايه ،
و ارعاب تهديد ، از خوب گفتگوي يك.ميشود بدتر هست آنچه
را اونشكنيد درهم را او شخصيت يعني.است دور به حمله
ديگر كه بدانيد بايد كرديد ، چنين اگر و نبريد سوال زير
مصالحه و سازش نهايتا و مذاكره ادامه به اميدي هيچ
.بود نخواهد
مزاياي و نكنيد مقايسه باديگران را همسرتان هرگز -9
كار در مقايسهاي اگرميخواهيد.نكشيد رخش به را آنها
را احتمالياش يعنيخطاي خودش ، با را او كنيد باشد ، سعي
.كنيد مقايسه ديگر ، موقعيتي در خودش رفتارخوب با
گذشتههاي از و كنيد شروع رنجشهايكوچك و دلخوريها از -10
به نكنيد وادار را او رفعدلخوري از پس.نكنيد ياد دور
غرورش امر اين.بخواهد شماعذر از و كند اعتراف گناهش
.كرد خواهد جرياش و راميشكند
جلسه آن در موردي اگر.بپرهيزيد لجاجت و يكدندگي از -11
همسرتان به و.كنيد موكول بعد به را گفتگو نشد ، حل
.بزنيم ديگري وقت را حرفهايمان بقيه است چطور بگوييد ،
مدت تمام.كنيد مهربانانهصحبت و دوستانه لحني با -12
هنگام به عصبانيت.نشويد خشمگين باشيد گفتگومواظب
ميدهد ، جلوه غيرمنصف و بيمنطق شخصي را شما نهتنها مذاكره
همچنين.ميسازد فراهم خواستههايتان راه سر بر مانعي بلكه
فرصت او به است خشمگين شما صحبت طرف كه كرديد احساس اگر
بزند را حرفهايش همه و كند تخليه را مخرب انرژي اين دهيد
روند مذاكره آرام ، فضايي ايجاد از پس.برسد آرامش به و
تنشهاي تخليه كه است ذكر شايان.ميكند پيدا را خود واقعي
براي را شرايط و ميشود اطلاعاتي تخليه به منجر عصبي
.ميسازد آماده عيار تمام تفاهمي برقراري
ميدهد ، توضيح مطلبي درمورد مذاكره طرف كه هنگامي -13
خود رفتار اين وبا سازيد او متوجه را خود همهحواس
اين رعايت.است حقوقي و حق داراي نيز كهاو كنيد ثابت
و تشويق بيشتر همكاري به را شما برآنكه علاوه مهم امر
مقابل شخص جانب از نيز مشابهي واكنش موجب ميكند ، ترغيب
.ميشود
صحبت ، طرف كردناشتباهاتوخطاكاريهاي ثابت بهجاي -14
باشيد مطمئن و كنيد گفتگو فيمابين مشكلات حل پيرامون بيشتر
هدايت مطلوب مسيري به را مذاكره جريان شيوه اين با كه
تلاش و بحث سالم ، مذاكره يك اصلي شرط و پايه.كرد خواهيد
و خطاها بر اصرار.است صلحآميز نتيجه به دستيابي براي
مورد موضوع حل به كمكي هيچ نهتنها مقابل طرف اشتباهات
هست كه آنچه از را فيمابين روابط بلكه نميكند اختلاف
.ميسازد تيرهتر
مانعش بزند ، حرفي همسرتانخواست اگر گفتگو هنگام -15
.بكند اظهارنظر دهيدتا فرصت.باشيد گوش سراپا نشويدو
هرچه دارد نيزحق او ميكنيد ثابت اينرفتارتان با
رواني تخليه زدن حرف با شما همسر ازطرفي.بگويد ميخواهد
احساس زيادي راحتي و آرامش شد ، تمام گفتههايش وقتيميشود
اين به.زدم را حرفم هم من گفت خواهد خود پيش و خواهدكرد
.ميشود فراهم مطلق تفاهم به رسيدن و آشتي امكان ترتيب
با -بگيريد جشن را رفعدلخوري ميتوانيد كه شكل هر به -16
.مقابل طرف موردنياز جزئي چيز هر يا گلي شاخه دادن هديه
بپزد ياشيريني كيك و بگيرد بهره آشپزي ازهنر ميتواند خانم
...و كند بيرون در شامي يا بهعصرانه دعوت ميتواند آقا
آشتيهاي.ميرسيد طولاني نسبتا صلحي به ترتيب اين به
فاميل ، و پادرميانيدوستان و مهمان آمدن از كهناشي اجباري
ريشه زيرا.سستدارد بنياني است ، مهم يااتفاقي جنسي تمايل
چون.است مانده باقي دستنخورده و همچنانناشناخته اختلافها
دوباره چيز همه ناگزير است ، نشده مشخص هم برخورد آتي روش
.درميآيد خود نخست شكل به
دادگستري وكيل -كيهاننيا اصغر
|