دموكراسي آفتهاي
:اشاره
غربي جوامع دموكراسيدر روح سقوط به ابتدا حاضر مطلب
فريبكاريهاي دليل مردمبه آن طي كه ميپردازد
اين درمان.شدهاند رويگردان ازدموكراسي سياستمداران
دهد كاهش را ادعاهايش دموكراسي كه است ميسر زماني وضعيت
.دهد تن قواعدآزادي به و
دموكراسي سخناز كه آنجا نيز توسعه حال در جوامع در
به كه تقلبي.ميكنند نگاه بهآن بدبيني با مردم ميرود ،
همچنينسابقه و ميشود و شده انجام نامدموكراسي
مهمي عوامل از -دارد دموكراسي داعيه هماكنون كه -استعمار
نشان خوش روي پديده اين به توسعه ، حال در كشورهاي كه است
دموكراسي و شهروندي ميتوان چگونه همه اين با اما.ندهند
و اصول بيان ضمن خود مطلب ادامه در مولف كرد؟ نهادينه را
و مدرسه خانواده ، چون نهادهايي جايگاه به شهروند بنيادهاي
مولف نظر از اما.ميكند اشاره گروهي رسانههاي
استكهمسئولان آن دموكراسي كردن نهادينه در مهمترينمولفه
به را خود شهروندان كهبكوشند اين جاي به گذار دوره
را سياسي بازي سالم قواعد دهند ، عادت سياسي جديد حيلههاي
بياموزند آنها به
مقالات سرويس
ارمه گي:نوشته
ثاقبفر مرتضي:ترجمه
ميشوند؟ شهروند به تبديل چگونه مردم
چون كرد ، مطرح نخستينلحظه از ميتوان را بنيادي پرسش اين
رقم را جوان دموكراسيهاي آينده چيزديگر هر از بيش
دموكرات بدونافراد پايدار دموكراسي بيگمان.ميزند
هم كه شهرونداني بدون يعني داشتهباشد ، وجود نميتواند
داشته مسئول و فعال نقشي آن در باشند قادر هم و مايل
.باشند
.نيست كافي حلمسئله براي نكته اين اعلام متاسفانه اما
واقعي سياسي ارزشهاي و انتظارات زمينهپوياي پيش از بايد
كرد ، مشخص ناميد حكومتشوندگانعادي ميتوان كه را كساني
در كه شناخت را دموكراتيك مشاركت اجراي خطير موانع بويژه
كمي امروزه كه قديمي دموكراسيهاي در جمله از و جا همه
انديشيد است بهتر ضمنا.ميكنند ظهور ميرسند نظر به خسته
چيزي چه عاقلانه و منطقي واقعبينانه ، شهروندي محتواي كه
نحوي به شدن دموكراتيزه كه شرايطي در و باشد ميتواند
چه است توسعه حال در آماده و سفيد لوحي از گسترده تقريبا
فرموله شرايط اين درباره بويژه ميتوانند حداقلي الزامهاي
دقيق مسئله كه است ابتدايي فهرست چنين براساس فقط.شوند
مورد ميبايست گندهگويي ، هرگونه وراي دموكراسي ، آموزش
.گيرد قرار بررسي
و نهادها وچگونه؟ گرفت ياد ميتوان را دموكراسي آيا
محل انجمنها ، رسانهها ، خانواده مدرسه ، -آموزشي موسسات
و گيرند رابرعهده شهروندان پرورش وظيفه ميتوانند آيا -كار
بر تكيه آيا دهند؟ انجام رابايد وظايفي چه صورت آن در
آيا كافياست؟ ميكند خطور ذهن به آساني به كه آموزشصوري
در عملي استفاده با جامعهبويژه دموكراتيك سمتگيري
و عموميتحول زندگي در مشاركت شيوههاي وساير انتخابات
اساسي مرحله جريان در دقيقتر ، آيا سخن به نمييابد؟ تكامل
را امكاناين ارزشها حتي يا رفتار قطعي برخيجهشهاي گذار ،
تجربياتي يا مقتضيات اينكه ، آيا خلاصه آيند؟ پديد كه دارند
آموزش نوعي فرايند ، آغاز از كهبتوانند دارند وجود
رابرانگيزند؟ دموكراسي براي شتابان وكارورزي
شهروندي بزرگ موانع
شهروندي قابلپذيرش حداقل اما كامل نه الگوي يافتن
.نيست آساني كار قديمي ، دردموكراسيهاي حتي دموكراتيك ،
سياسي ، مباحثات رقابتاحزاب ، به پيش مدتها از كه غربيان
گرفتهاند ، خو همكاري يا مبارزه و انتخاباتي مشورتهاي
.دارند خاصي قابليت زمينه اين در كه يافتهاند آوازه
تا كشيده زياديطول زمان كه ميآموزد تاريخ سو يك از
پديدار منسجم تاحدي آگاهي عنوانيك به شهروندي آگاهي
روستائيان هنوز [فرانسه دوم انقلاب] سال 1848 از پسشود
جديد سكههاي روي جمهوري نقش به چشمشان وقتي فرانسوي
فرانسويها كلي ، طور به.است ملكه نقش ميكردند فكر ميافتاد
هيچ كه ميدانند راست و چپ ميان درگيري را دموكراسي هنوز
ساير ويژگي.ندارد دموكراتيك مداراي و مصالحه اصول به ربطي
در انتخابات در شركت وسيعاز خودداري نيز اروپايي ملل
برايآنها رايدادن.است بوده عمومي دهههايرايگيري نخستين
در و نميكردهاند درك آنرا ضرورت چون است نداشته جاذبهاي
كاتوليك روحانيت پايدار طولاني تامدتهاي نفوذ اينجا
يا كنيم ، فراموش نبايد را انتخاباتي مبارزات در وپروتستان
تا گرفته بزرگ مالكان از اشراف ، گوناگون انواع نفوذ
كه احزاب اربابان ازشبكه رايدهندگان تبعيت نيز يا پزشكان ،
آن نمونههاي بارزترين آمريكا متحده ايالات و ايتاليا
.هستند
افتادگي فرو شاهدنوعي پيش سال بيست از ديگر ، سوي از
آمريكاي و غربي اروپاي در توقعاتدموكراتيك آستانه
كلي طور به خود درزمان توكوويل آلكسي حتي.هستيم شمالي
امر اين.بود كرده حس را دموكراتيك ملل بيتفاوتي و لاقيدي
دموكراتيك كشورهاي مردم.ميرسد نظر به صادق نيز امروزه
خودكامه كه حد اين در فقط دارند را خوبي حكومت آرزوي
از بيش آنچه اما.نكند زيادي دخالت امور در دولت و نباشد
راحت را آنها حكومتهايشان كه است اين دارند آرزو همه
آنها به كه كنند تامين برايشان را امنيتي فقط و بگذارند
مراقب و بپردازند مشاغلشان و كارها به آزادانه دهد امكان
وجه هيچ به تمايل اين البته.باشند خودشان خصوصي منافع
حال ، اين با.ميرسد نظر به طبيعي حتي و نيست كردني محكوم
چندان تمايل اين كه است اين گفت بتوان كه چيزي كمترين
دموكراسي به و برنميانگيزد را فعالي دموكراتيك تعهد
منفعلانه خشنودي و شراكت زاده بيشتر كه ميبخشد مشروعيتي
ارزشهاي در مشاركتشورمندانه يا آشكار رضايت تا است
و رضايتميكند احساس خود حكومت از شهروند.دموكراتيك
عليه نه حكومت له نه اقدامينميزند ، هيچ به دست بنابراين
.آن
و بيحسي اين كه ايناست مينمايد دهنده هشدار امروزه آنچه
هم دست به دست چيز همه.است يافته بشدتافزايش بيتفاوتي
سياسي اقدام و عمومي مباحثات مصرفي ، جامعه رفاه.دادهاند
و خطابهها و گفتارها شدن واسطه با.ميسازد منحرف را شخصي
مردم جاي كه -تلويزيون شده باعث كه دموكراتيك اقدامات
به را خود چشم سياستمداران نيز و -گرفته را خيابان و كوچه
و بدوزند انتخاباتي ارزيابيهاي و سونداژها نگار نوسان
مهمتر آنها براي ميبايست انتخابات نفس كه كنند فراموش
اين پس اين از كه است اين نگرانكنندهتر علاوه بهباشد
به نسبت تحقير ميشود ، تغذيه تحقير نوعي از حدي تا انفعال
تغيير به نسبت دربرگرفته ، را سياسي بازي كه فسادي
ترتيب بدين كه شدگان انتخاب يا حاكمان ناگهاني عقيدههاي
كردن سرگرم به خويش پندار به ديدهاند ناچار را خود
.سازند منحرف را آنها ذهن بدي نحو به و بپردازند شهروندان
مردم ميان شنوايي گوش ديگر دولتي مسئول فرد اينكه خلاصه
ميكوشند سياست عرصه جديد حرفهايهاي كه حالي در ندارد ،
.نميافزايند مدني شكاكيت به جز اما كنند پاره را پرده
اين نخست دموكراسيهايقديمي شهروندان سرخوردگي اين تجلي
كشورهاييكه اكثر در انتخابات در شركتكنندگان تعداد كه است
ثانيا ميرود ، بهكاهش رو پيوسته نيست اجباري دادن راي
وبالاخره ميشود ناپذيرتر پيشبيني رايدهندگاندائما جهتگيري
رو شديدا سنديكاها ونيز احزاب اعضاي حقيقي تعداد اينكه
غربي اروپاي مردم كه هم وقتي.گذاشتهاست كاهش به
مبارزه و فعالانه يكعمل در ميخواهد دلشان شمالي ياآمريكاي
بشر سازمانهاي به ميدهند ترجيح كنند ، اكنون شركت جويانه
كه سازماني هر خلاصه و فرهنگي زيست ، محيط طرفدار دوستانه ،
.بپيوندند باشد ، نداشته را سياست آنهابياعتباري نظر به
بايد را خود رستگاري دموكراسي كه است آن نشانه تحول اين
.بجويد ادعاهايش كاهش در
كه هستند روبرو نوعيناهنجاري با بخصوص شرق بلوك كشورهاي
تا امر اين شايد.ارزشهاست عميق بحران يك وجود نمايانگر
از غير -خونريزي بدون انقلابهاي كه باشد آن از ناشي حدي
طبقات ستيز حاصل است داده روي كشورها اين در كه -روماني
هر از قبل بلكه ;است نبوده دربرگيرد را مردم تودههاي كه
كارمندان انواع يا دانشجويان روشنفكران ، دستاورد چيز
.بودهاند شده گذاشته كنار قدرت هرم از كه بوده اداري
دو ميان ستيز از ناشي واقع در درشرق آمده پديد تغيير
خود اشغال در را حكومت كه يكي ;است نخبگان رقيب گروه
خود جانشيني و اولي گذاشتن كنار هدفش كه ديگري و داشته
البته كلمه ، كلي معناي به نيز ، مردم مقابل ، در.است بوده
به مسافرت امكان عدم از خود ، زندگي وضع بودن متوسط از
برابر در خود فرهنگي اسارت حتي و محدوديتها از و غرب
ميپروراندند ، درسر را آن تقليد روياي كه غربي شيوههاي
به دموكراتيك مطالبه مردم ، اين براي اما.بودند شده خسته
.نميشد محدود آن به گرچه بود شاديها همين به دسترسي معناي
كمتر دموكراسي صنعتي و سياسي صرفا بعد مانند مسائل ، بقيه
نخبگان از محدودي گروه براي گرچه بود ، مطرح و ساز انگيزه
.است مطرح هنوز
كمونيستي قدرت فروپاشي از قبل حتي ارزشها افول علاوه ، به
براي كمونيستي اخلاق از كه چيزي تنهابود شده آشكار
كهتوسط بود اجتماعي تامين از طعمي بود ، مانده باقي تودهها
در.ميگرفت انجام پايانبازنشستگي تا تولد بدو از دولت
همبستگي نيزمفهوم و كار اخلاق كه بود درازي عوض ، مدتهاي
خاطر به و خود براي كس هر.بود رفته بين از پرولتاريايي
معلول كه ناچيزي و حقير خواستههاي با ميكرد زندگي خودش
حاكم قدرت هرم راس بر هنوز كه فسادي و بود كمبود و فقر
آرمانهاي به هنوز كه كساني به.ميكرد توجيه را آن بود ،
عقب لوح ، ساده برچسب بودند ، مانده وفادار دگرخواهانه
بود اين همه از بدتر حال ، اين با.ميزدند رياكار يا مانده
انضباط جانشين كه اداري نابساماني و اقتصادي انحطاط كه
به گريز اين مانع اينكه جاي به بود ، شده كمونيستي نسبي
امروزه آياميكرد تشديد را آن شود افراطي فردگرايي درون
دموكراسيهاي شهروندان به تبديل ميخواهند براستي مردمشرق
به بنا -نوصنفي رژيمهاي خواهان بيشتر آيا شوند؟ كثرتگرا
و مردم حاكميت به متكي كمتر كه نيستند -موزيل ژيري اصطلاح
دولت ، رهبران ميان تفاهم بر مبتني بيشتر و احزاب بازي
به تا نيستند آماده بسادگي آيا است؟ كارمندان و سنديكاها
كه بپردازند پسندي توده و مليگرا رهبران از پرشور استقبال
روزمره زندگي بدبختي مردم ، تا ميشود باعث ايشان شعارهاي
ببرند؟ ياد از را خود
كشورهاي در شهروندي احيايحس يا ايجاد ديگر ، سوي از
چه باشد ، لاتين آمريكاي چه است برانگيز مسئله نيز جنوب
آمريكاي مورد در.ديگر جاهاي چه و اسلام جهان چه افريقا ،
مشروعيت كردن پاك ضرورت چقدر كه شديم يادآور قبلا لاتين
از انتخاباتي ، تقلبهاي از گذشتهاش ، خطاهاي از دموكراسي
نيز و ميشود احساس متنفذان از كوركورانه پيروي از خشونت ،
آنها كه كرد وارد را خردي مردم تودههاي ذهن به بايد اينكه
در.دارد نگه مصون عوامفريبان تحققناپذير وعدههاي از را
قيد از تازگي به كه آفريقايي سوم جهان كشورهاي مورد
كه ايناست معضل بزرگترين رهايييافتهاند ، استعمار
نظام از اساسا نخواهيم ، چه بخواهيمو چه دموكراسي ،
آفريقايي كشورهاي و گرفتهاست ، سرچشمه غربي ارزشهاي
استعمار پوشيدن مبدل بالباس همزمان را دموكراسي مفهوم
اين دادن آشتي فقط اصلي زمان ، چالش آن از.كردهاند كشف
بومي انتظارات و اعتقادات ، احساسات با وارداتي فرآورده
جديد بستر با كه دموكراسيدورگه نوعي شكفتگي ياتسهيل
بايد اين بر بلكهافزون نيست ، باشد سازگار خودبهتر
يافته رهايي سوم جهان در كه كرد درك را كساني واكنشتمام
خود سابق استعمارگران سوي از دموكراسي توصيه استعمار ، از
تلقي خود آقايي حفظ براي پوشيده جلوه و بيان نوعي را
.ميكنند
چيست؟ شهروندي فرهنگ
دارد تعلق موانعي دسته متاسفانهبه بزرگ مانع آخرين اين
و برنميدارند راه سر از را آنها اطمينانبخش خطابههاي كه
مدعي كه كسي نتيجه ، درميروند بين از زمان گذر با فقط
در ممكن شهروندي محتويات درباره بايد است دموكراسي هدف
زخمهايي باشد منتظر بيآنكه بپردازد انديشه به فقير جوامع
التيام كردهاند سرباز جنوب و شمال كشورهاي شوك با كه
.يابند
الفبايي يك بر پيش بايداز ممكن شهروندي اين بيترديد
و تاريخ از حداقل اساسشناختهاي بر يعني كردنمقدماتي ،
بايد شهروند ديگر ، بهعبارت.شود پيريزي شخص ، هر محيط
در بگشايد ، را پنجره بنگرد ، بيرون سوي به تا شود قادر
معاشرت به خود نزديك همسايگان با فقط و نكند زندگي انزوا
كه چيزي به يعني ابدي ، قانون نوعي به نگرش يعني نپردازد ،
.كرد نخواهد تغيير دليلي هيچ به و شده ساخته هميشه براي
خود صومعه ناقوس ميگفتندروحيه طنز به سابقا اروپا در
اين اكنون.داشتن را خود كشيشي قلمرو تنگنظري يا ديدن را
اين گرچه ميكند ، صدق نيز جوان دموكراسيهاي درباره موضوع
يا خود روي به در.نيست مناسب آن مورد در ديگر اصطلاحات
ميشود ، شهروندي رشد و بروز مانع پيش از بستن ، خود جامعه
درها انسان كه ميشود آغاز لحظهاي از فقط شهروندي آنكه حال
.بگشايد دارند فرق او با كه كساني روي به را
دموكراتيك يكسلوك قواعد تحصيل شهروندي ، كلي ويژگي دومين
.اخلاقي ارزشهاي نظر از چه و لحاظرفتار از چه است ، حقيقي
خود بهوظايف بايد بلكه خود حقوق به بايد تنها شهروندنه
آن براي مبارزه تكليف وظايفاو ، جمله از باشد ، آگاه نيز
مربوط وظايف نيز و شوند شمرده اومحترم حقوق كه است
.است امورسياسي در مسئول هم و فعال هم رفتار بهضرورت
قواعد از اطاعت روشن ، بهعلل بنا مشاركت عدم يا مشاركت
دولت ازحكومتها ، ناممكن امور توقع عدم مشتركاجتماعي ، قابل
الزامهاي اينها نپنداشتن ، شخصي راهسود در شيردهي گاو را
.هستند سلوكدموكراتيك
نيست برخوردار كمتري بنيادي اهميت از كه ديگري تكليف اما
برخوردار اهميت و حدت همان از مدني اخلاق سطح در و
.ميآيد زبان به كلمهآسان اين.است مدارا تكليف است ،
يعني ;است ديگري معرفچيز و نشانه اوقات متاسفانهاغلب
يا اشخاص با حفظفاصله ضمن ساده همزيستي به نگرشمربوط
را وبيتفاوتي ميشوند تلقي بيگانه گروههاييكه
و ميانكاتوليكها مذهبي مداراي سابقا.برميانگيزند
ياآمريكاي غربي اروپاي در را اينچهره پروتستانها
چهدر سوم ، جهان اعظم بخش در اكنوننيز.داشت شمالي
وضع همين زباني يا قومي زمينهروابط در چه و مذهب مورد
كشور يك در يكديگر دركنار گوناگون گروههاي.دارد وجود
و اوضاع در آنكه ميكنندبدون زندگي دهكده يك ياحتي
از اين وجود با.بپردازند يكديگر كشتار به عادي احوال
و ميكنند تحقير را همديگر كلي طور به غافلاند ، يكديگر
بلكه نيست ، اين مدارا روحيه اما.دارند نفرت هم از غالبا
كمابيش كه است بودني بيتفاوت يا بودن خنثي بيشتر اين
.دارد حالتناپايدار
دارد سازگاري مدارا روحيه با براستي كه را آنچه شايد
برايجامعه مورخ ، كارلپوپر كه بنياديني ويژگي در بتوان
مترادف كه باز جامعه درخلاصهكرد است كرده مشخص باز
و قبول مورد قهري نتيجه است ، منازعه دموكراتيك جامعه با
كه است طبيعي فرايندي و آزادي و كثرتگرايي وجود اجباري
حال هر به.ميشود رشد و تغيير موجب و دارد كاركردي نقش
جامعه و ابتدايي جامعه سنتي ، جامعه نظير جامعههايي
ثبات براي خطرناك و ناپذيرفتني پديدهاي را منازعه خودكامه
پذيرش ميان نزديك بسيار رابطه اينجا در.ميدانند خود
نوگرايانه جنبش موجب كه ستيزي ميشود ، مشاهده منازعه
هم و علت هم آن در موجود مداراي و ميگردد سياسي و اقتصادي
را ما مدارا كه است منطق اين در.ميرود شمار به آن معلول
بخواهيم بپذيريم ، خويش نفي بدون را ديگري ميكند مجبور
اجازه باشد ، برنده نيز ديگري دهيم اجازه اما باشيم برنده
شوند ، مقايسه هم با و كنند برخورد هم با ديدگاهها دهيم
را او بودن متفاوت حق دهيم ، گوش ديگري سخن به باشيم حاضر
.كنيم قبول را نوآوري و تغيير سرانجام و بپذيريم ،
و اشخاص كه ميشود بهاين منجر نهايت در اينها تمام
عنوان به مينگريستيم باتحقير تاكنون كه را گروههايي
آنها عقايد و علائق كهمنافع ، برابرهايي بپذيريم ، برابر
پيروز باشد ، داشته شدن پيروز اجازه مشروع كاملا نحوي به
و اوضاع در بتواند برعكس و نباشد بازگشتناپذير كه شدني
مدارا علاوه ، به.گردد متمايل ديگر سوي به ديگر احوالي
اعمال انديشهها ، درباره نيز و است اشخاص مخصوص فقط مسلما
مقاومتي با تغييري هر.ميشود اعمال جديد نهادهاي يا
و است عادت بر مبتني هم كه ميكند برخورد رواني و اجتماعي
به نكردن مدارا و نكردن تحمل اما.موجه گاه شكاكيت هم
در و بماند راكد و جامد جامعه ميخواهيم كه است اين معناي
حكومت يعني:كنيم انكار نيز را دموكراسي اصل خود حال عين
تبعيت آنها متحول خواستههاي و نيازها از بايد انسانها
.كند
عملي ملاحظه چند مستلزمهمراهي اصول اين بيان وانگهي ،
براستي شهروندان استكه آن مستلزم شهروندي گسترش.است
به را آنها يعنيكمي كنند ، تجربه را خود قدرتهايجديد
قدرتهاي مهمتريناين لحاظ ، ازاين.شدنبرانند عملي سوي
نكنند ديگرترديدي كه است اين بر آنهامبتني براي جديد
را رفتارشان و اعمال حساب امور همهمسئولان از كه
از محلي ، مقامات از بلندپايه ، كارمندان از:بخواهند
در.حاكمان و فرمانداران از و خويش منتخب نمايندگان
.ميشود وارونه حدي تا چشمانداز كه اينجاست
حكومتشوندگان ، كه ندارد علاقهاي شهروندي پيشرفت درواقع ،
مادرزاد بهنحوي داشتند ، را كنندگانادعايش حكومت چنانكه
ميدهد ، بهخصوص روي اين عكس بر غالبا.باشند وبينقص كامل
صورت ، اين در.استعدادفساددارد قدرتي هر كه بدانيم وقتي
پيروان بايدسرمشق دارند را جايگاههاينخست كه كساني
هميشه سويحكومتشوندگان از حكومتكنندگان آموزش.خويشباشند
درباره اوليه بينش همان شايداين.نيست بيفايده هم
ناكامل شده ذكر موارد اين.باشد مساواتطلب توسعهشهروندي
چه و قديمي دموكراسيهاي مورد در چه شهروندي ، ضروري كيفيات
مدرسهاي مدني آموزش كه است آن مويد جديد ، دموكراسيهاي
ترديدي آن اهميت در ومقدمباشدگرچه اصلي عنصر نميتواند
ناپذير جدايي و مكمل عنصر سه از شهروندي واقع ، در.نيست
حقوق مجموع به آگاهي بر است مبتني نخستميشود تشكيل
اگر است ، اما شده واگذار دولت ازسوي كه وتكاليفي
نيايد ، هيچ در اجرا به براستي براين نشودوبنا مطالبه
مبتني ثانيا.است خالي كلماتيتو و ندارد سودومعنايي
ساده ازكوشش كه واقعي رفتارهايمدني رشته يك بر است
انتخاباتيتا يا مبارزاتي مسائلروز درباره اطلاعات كسب
بدونآن ، .ميشود راشامل آرا درصندوق راي ورقه انداختن
هيچدردي به حقوقي بيانيههاي اساسيوكليه قوانين تمام
بروجود است مبتني وبهويژه ، شهروندي ثالثا.نميخورند
و ارزش معناو آن به كه يكاعتقاداخلاقي ارزشها ، نظام يك
محاسبه حد تا نميتوان را دموكراتيك روحيه چون ميبخشد ، بها
اين عظمت بايد.است مردم با حاكميت.داد تنزل سوددهي ساده
تا آن درك براي خاص فرد هر كه نهاد ارزش و كرد درك را اصل
.دارد مشكل حدي
افراد هم وشهروند شهروندي كه است آن معناي به اين درواقع
به دموكراسي پايدار وجود درنتيجه ، و اجتماعات ، هم و هستند
داردكه بستگي زني و مرد منتقدان توده وپرورش شكلدهي
بسيار مسئله اين.كنند تحميل را خود حاكميت مجموع مصمماند
آموزش معضل بيانگر مشكل ترديداين بدون و دارد ، اهميت
.شهرونداناست
دارد ادامه
|