اسلام در عقل حدود
كريم قرآن ناپذيري تحريف
اسلام در عقل حدود
(بخش واپسين) - عقلانيت و اسلام
صريح عقل و صحيح تفكر:او وحدانيت و خدا وجود -اول حقيقت
.ميشود منجر خدا وجود اثبات به سليم فطرت همچون نيز
خداوند وجود بر نفس و ازهستي ادلهاي قرآن اگر بنابراين
آيه 190 در كريم قرآن نيست جايتعجبي ميكند اقامه بزرگ
در آينه هر:ميفرمايد زمينه اين عمراندر آل سوره
خردمندان روز و شب شد و آمد و زمين و آفرينشآسمانها
اگر:بيانميدارد انبياء سوره آيه 22 در يا و.راعبرتهاست
.ميشدند تباه دو هر اللهميبود جز خداياني آسمان و زمين در
كه است اينعقل:رسالت و نبوت وحي ، ثبوت -دوم حقيقت
كه اين و آن بالفعل ووقوع رسالت و ونبوت وحي ثبوت امكان
اين در.ميكند اثبات را است فرستادهخدا معين شخص اين
براي جايي خصوص اين در و است آخر و اول داور عقل قضيه
وقتي تا زيرا ندارد ، وجود وحي نص و روايات طريق از استدلال
ديگر چيز اثبات براي آن از نميتوان نشود ، اثبات خودش چيزي
.كرد استفاده
فهم در تا كرده رها را عقل وحي نيز تشريح زمينه در -ب
اين در و رود ، جلو به و دهد جولان ميتواند كه آنجا تا نصوص
ميكند ، مقايسه شعبهها آن بين و تقسيمبندي را اصول راه
ارزيابي را رويدادها و حوادث و ميكند ، استنباط را احكام
رفع مفاسد ، از دوري و مصالح به نيل در را قواعد و ميكند
نظر اندازهاشان ، در به ضرورتها سنجش و ميسر ، تحقق و حرج
.ميكند لحاظ را مكانقواعد و زمان شرايط رعايت و عرف گرفتن
در تا گذاشته آزاد را عقل اخلاق ميدان در همچنين وحي -ج
حلال يا و آميخته در باشد خير آن در كه اعمالي از بسياري
كنار در و كند صادر را فتوايخود و حكم شده ، مشتبه حرام با
و تربيتي الزام منبع عنوان به مرتبهعقل و شان اخلاق وحي ،
.است نكرده فراموش را اخلاقي براياحكام مقياسي
در گذاشتهتا آزاد را عقل وحي موارد ، اين از گذشته -د
چه و آسمانها درباره چه ميخواهد كه طور هر هستي وسيع آفاق
و بپردازد تفكر و تامل به نفس مورد در يا و زمين درباره
شده متذكر را معنا اين متعدد آيات در كريم قرآن.دهد جولان
چه كه بنگريد بگو ، :است آمده يونس سوره آيه 101 در است ،
سوره و 21 آيات 20 در يا و.است زمين و آسمان در چيزهايي
است عبرتهايي يقين اهل براي زمين در نمودهو بيان ذاريات
گذاشتهشده آزاد عقل نميبينيد؟ آيا.خودتان وجود در نيز و
آنچه و كند هستيكشف پديدههاي از ميتواند را آنچه تا است
در هرچه.كند خود مسخر تواناييدارد ، و قدرت آن بر كه را
.است كرده او مسخر انسان منفعت براي آنرا خداوند است هستي
شماساخت رام:ميفرمايد جاثيه سوره آيه 13 در اينزمينه در
در.اوست آن از همه.است زمين در آنچه و آسمانهاست در آنچه
.متفكرينعبرتهاست براي اين
و وسايلزندگي در تا شده گذاشته آزاد همچنين عقل --ه
بپردازد اختراع و ابتكار به ميتواند كه جايي تا دنيا امور
آيه در.باشد پايبند عدل و حق حدود به كه آن شرط به البته
از را خويش بهره:است شده گفته اينخصوص در قصص سوره 77
.مكن دنيافراموش
تجاربديگران از تا شده گذشته آزاد عقل همچنين -و
بهره آيندگان معارف و گذشتگان ميراث از و كند استفاده
:است آمده قرآن در حشر سوره آيه 2 در خصوص اين در.جويد
انبياء سوره آيه 7 يا وعبرتبگيريد بصيرت اهل اي پس
.بپرسيد ذكر اهل از نميدانيد خود اگر:ميدارد بيان
وتعقل تفكر الهي ، وحي كه برميآيد چنين فوق موارد از
در بلكه محدودننموده را آن و نكرده زمينگير را انسان
كه زمينهها برخي در و است آن ياور و راهنما زمينهها برخي
را مطلق استقلال و كامل آزادي هست هم وسيع و گسترده بسيار
(22).است كرده اعطا او به
عقل حدود -6
به نبايد منطقديگر هر و اسلام در عقل نقش دادن جلوه بزرگ
عقل.كند تجاوز آن توانايي و امكانات حدود از كه باشد حدي
است قاصر دنيوي زندگي به متعلق امور و حسي امور درك در كه
غائب امور و بزرگ خداوند شناخت به مختص آنچه در طبيعتا
به مربوط امور يا و ما زندگي آينده به مربوط امور از اعم
نيز الهي رضوان راه تعيين در همچنين عقل.است عاجز آخرت ،
(23).است عاجز
معيار عقل:ميدارد بيان خود كتابمقدمه در خلدون ابن
آن در كذبي و يقينيميباشد آن احكام كه است درستي سنجش
به مربوط امور تا كني طمع تونبايد حال اين با.نيست
آنچه هر و الهي صفات حقايق و نبوت حقيقت و آخرت و توحيد
به اقدام.بسنجي عقل با است آن توانايي حدود وراي كه را
وزن را طلا آن با كه ترازويي كسي كه است آن مثل كاري چنين
كه اين كند وزن را كوه آن با كه كند طمع پس ببيند ، ميكند ،
آن بر دليل كرده وزن را كوه طلا مخصوص ترازوي با نميتوان
در نيز عقل.دارد ايراد خود سنجش در ترازو اين كه نيست
فراتر خويش قدرت حدود از و ميكند توقف خود توانايي مرز
حاصل هستي ذرات از ذرهاي كه عقل چگونه بنابرايننميرود
آگاهي او صفات و خداوند بر ميتواند است ، بزرگ خداوند از
(24)كند؟ پيدا كامل
خداوند:ميگويد دين اصول علم علماي از شاطبي ابواسحق
به وقتي كه داده حديقرار ادراكش ميزان در عقل براي بزرگ
هر ادراك راه خداوند.فراترنميرود آن از رسيد حد آن
با عقل بود چنين اگر.است نداده قرار عقل براي را مطلوبي
نيست ، آنچه و هست آنچه و بوده آنچه تمامي ادراك در خداوند
چگونه هستي وضعيت بود منوال اين بر وضع اگربود مساوي
لايتناهي خداوند معلومات چون نيست طور اين كه حالي در بود؟
بالايتناهي متناهي و محدود و متناهي بنده معلومات و است
(25).نيست مساوي
براي وجودحدودي به اروپا ، جديد فلسفه پدر دكارت ، رنه
عنوانگفتار خودتحت كتاب در او.ميكند اعتراف عقل
ميكند ، بيان را روش چهارگانه قواعد كه اين از بعد درويش
ذكر نميشود اعمال آنها در روش كه را چهارگانهاي استثنائات
دكارت.ميشود آنها تسليم موقتي اخلاق ، بنابر و ميكند
سنتها ، عادات ، مقدس ، كتاب كليسا ، عقايد ، همچون مواردي
.ميكند مستثني عقل حكومت دايره از را حكومتي ونظام اخلاق
همچون فكري موضوعات به تنها را عقلي احكام تطبيق او
محدود سياسي و اجتماعي اخلاقي ، واقعيت نه و علوم و رياضيات
(26).ميكند
كل كه خلقكرد جديدي فلسفي جهان كه كانت ايمانوئل همچنين
نيز شد ، برخوردار آن ويژگي از او از بعد اروپا فلسفه
:است عاجز چهارگانهاش نقايض حل از كهعقل ميكند اعتراف
جوهرهاي به مركب جوهرهاي آيا حادث؟ يا است قديم جهان آيا
و است؟ غيرحتمي طبيعت قوانين آيا نه؟ يا بازميگردد بسيط
(27)است؟ حادث يا ضروري طبيعت آيا
!مجرم عنوان به عقل -7
براي زندگيطبيعي امكان اخلاق كهبدون است معتقد افلاطون
عقل مبناي بر را چنينزندگي نميتوان و ندارد وجود انسان
خواستار اخلاق و تحققمنفعت عقلخواستار كرد ، پايهگذاري
نابودي خواستار مثلا عقل بنابراين.است روحي كمال تحقق
ملي و قومي سياسي ، ديني ، تسامح خواستار اما است دشمنان
واژه اين از عادي برداشت اينجا در تسامح از منظور.است
.نيست
اخلاق غياب در منفعت خواستار -عقل كه است آن منظور بلكه
در شيكاگو پليس براساسگزارش.ميشود جرائم ارتكاب خواستار
شدهاند ، سرقت جرم مرتكب كه درصدكساني از 90 بيش سال 1951
تحقيقاتكيفورمجرمين يافتههاي براساس.دستگيرنشدهاند
كوچكترين بدون ازآن و ميكنند سرقت را دلار ميليونها امريكا
كه همانطوري اساس براين.استفادهمينمايند وجداني نگراني
عملسودآور يك جرم ارتكاب كه ميشود ملاحظه جرمشناسانمعتقدند
طرحريزي بر كه برايكساني ويژه به جرم ارتكاب.ميگردد تلقي
شبكههاي مثل نميشوند مرتكب آنرا خودشان و دارند نظارت آن
تبديل سودآور عمل يك به جنايتكار سايرشبكههاي يا مافيايي
كه است مشخص:است گفته امريكا جرمشناسان از يكي.ميگردد
قاتل دستگيري امكان باشد بيشتر قتل يك از ناشي منفعت هرچه
ميشود مطرح سوال اين اينجا در.بود كمترخواهد او مجازات و
مبتذل ، نوشتههاي هنرهاي همچون قانوني جرائم منافع كهوضعيت
مشابه موارد و داستانهايجنايي و سكسي نمايشهاي فسادانگيز ،
در سال 1976 در كه بررسي براساسيافتههاي است؟ چگونه آن
يك توليد از بار ده متبذل فيلم توليد انجامشده ، پاريس
فيلم بار ، از دهها نيز آن سوددهي و است ارزانتر فيلممعمولي
قانوني جرائم نمونهاز روشنترين شايد و است بيشتر معمولي
كشورها اشغال خونين ، ميگيردجنگهاي صورت زيادي وسعت در كه
كه گفت ميتوان آيا.است براقليتها ستم و ظلم و
مركزي امريكاي و مكزيك در سرخپوستان ازنابودي اسپانياييها
قتل نابوديو از سفيدپوستان آيا يا نبردهاند؟ سود وجنوبي
شمالياستفاده امريكاي سرخپوستان يافته سازمان عام
غارت و استثمار از امپرياليستي قدرتهاي آيا و نكردهاند؟
(28)نياوردهاند؟ بدست مادي منافع خود اشغال تحت كشورهاي
نقل و عقل تكامل -8
طريقپيامبران از الهي هدايت شد ، ذكر كه مشكلاتي دليل به
براي بهترينمكمل (نقل يا وحي) آسماني كتابهاي و
به آن تعيين در است ، يا عاجز آن درك از عقل كه آنجاهايي
بهترين است عقل قدرت فوق موارديكه در يا و ميرود بيراهه
(29).است مردم اخروي و دنيوي سعادت خيرو تحقق براي مكمل
و دروني دين عقل:فرمود كه شده روايت (ع)امامعلي از
.است بيروني شرععقل
و توافق بر عرب فلاسفه از رشد احمدبن محمدبن ولي ابو قاضي
حقيقت و (است ديني وحي اساسش كه) ديني حقيقت هماهنگي
در اواست كرده تاكيد (است عقل برهان اساسش كه) فلسفي
نظر كه ميدانيم مسلم و قطع طور به:است گفته مورد اين
حق.نميشود منجر آمده شرع در آنچه با مخالفت به برهاني
ما و..ميدهد شهادت آن بر و است آن موافق بلكه نيست ضدحق
آن به استدلال و برهان كه مواردي كليه ميدانيم ، قطع طور به
تاويل قابل شرع آن است ، مخالفت آن با شرع ظاهر و رسيده
مومني هيچ و نميكند شك مسلماني هيچ مورد اين در و است
و منقول بين جمع كسي يقين كه است بديهي و ندارد ترديد
افزايش دهد قرار تجربه و بررسي و توجه مورد را معقول
(30).يافت خواهد بيشتري
تعارض برعدم نيز سنت اهل فقهاي از تيميه احمدبن همچنين
معقول با صحيح منقول:است گفته و كرده تاكيد نقل و عقل
كه مسائلي تمام در را امر اين.ندارد تعارض هرگز صريح
پس دادم قرار تامل مورد دارند تنازع هم با آن درباره مردم
شبهاتفاسدي است صريح صحيح نصوص مخالف آنچه كه دريافتم
ثبوت عقل وحتي ميشود مشخص عقل با آن بطلان كه ميباشد
بود شيوهاي اين و اعلامميكند را شرع براي آن موافق نقيض
صفات توحيد ، همچون اصلي اصول درمسائل آن طريق از من كه
.پرداختم تامل به غيره و معاد و نبوت و مسائلقدر الهي ،
شنيدنيهاو شده شناخته صريح عقل با آنچه كه دريافتم پس
شنيدنيهايي رواياتو آن بلكه نيست ، آن مخالف هرگز روايات
دلالت يا و است ساختگي ياروايات ميشوند تلقي عقل مخالف كه
با تعارضي هيچگونه اگر حتي رواياتي چنين.ميباشد ضعيف آن
گيرند قرار دليل نميتوانند نيز باشند صريحنداشته عقل
(31).باشند صريح عقل مخالف كه اين به چهرسد
بين اسلاميمعمول اصول كهاز است معتقد وهبهالزحيل دكتر
(32).است هنگامتعارض شرع ظاهر بر عقل تقدم مجتهدين ،
معدودي عده جز به مسلمان:است گفته نيز عبده محمد شيخ
به نقل و عقل تعارض صورت در كه ايندارند بر توافق همگي
شيوهعمل دو به نقل مورد در صورت اين درشود عقلعمل حكم
به و شويم منقولتسليم صحت به نسبت كه اين اول راه:ميشود
خداوند علم به را آن وامر كنيم اعتراف آن فهم از عجز
توجه با نقل تاويل از است عبارت راهدوم و نماييم ، واگذار
آنچه با آن معناي كه طوري به زبان قواعد قوانينو به
نگرشاز اين و (33)باشد داشته توافق شد ثابت توسطعقل
و لايكلف ميفرمايد كه بقره سوره آيه 286 از رازي تفسير
(34).شدهاست گرفته وسعها الا نفسا الله
خلاصه
به بزرگ كهخداوند عقلي كارگيري به از است عبارت عقلانيت
عنوان به را آن كردهتا امر او به و بخشيده انسان
مختلف بديلهاي بين انتخاب آزاديشدر اعمال براي وسيلهاي
گذاشتن معطل صورت در.گيرد كار به شرعي احكام استنباط و
.است داده جهنم به انزار را انسان خداوند نيز عقل
دين عالي ومقاصد اهداف از را عقل از محافظت بزرگ خداوند
عقايد ، زمينه در صلاحيتهايزيادي عقل به و داده قرار
انسان مصالح براي موجودات ساير از استفاده و اخلاق تشريح ،
و حدود نيز عقل براي خداوند وجود اين با.است كرده اعطا
اين نتيجه.كند تخطي آن از نبايد كه كرده تعيين مرزهايي
را بايديكديگر عقل و (وحي يا) نقل كه است آن هم امر
.كنند كامل
اين در مسلمانپاكستاني فيلسوف و شاعر لاهوري اقبال محمد
كه كرده ذكر اسلامي تفكر كتابتجديد در مهمي نكته خصوص
خاتم بايد حتما (ص)محمد حضرت كه ايناست آن مضمون
او كه چون الهي رسالتهاي آخرين او رسالت و باشد پيامبران
پيش مردم براي كه مشكلاتي در را عقل تاداوري آمد آن براي
وكيل دو قرآن و عقل:ميگويد جاحظ (35).فراخواند ميآيد
خداوند كه هستند وكيلي دو اين.هستند انسان نزد خداوند
انسان و خود جانشين هدايت براي راه دو عنوان به را آنها
موكل يك وكيل دو بين تضاد و تناقض تخالف ، و است داده قرار
(36).نيست عاقلانه
.پايانميدهيم دعوت يك و شهادت يك به را بحث اين
ايمانوئل:ميگويد فيلد پروفسوراشتيفان آلماني مستشرق
طريق از روشنگري:است گفته آلمان در روشنگري پرچمدار كانت
و.است شده ايجاد زمينهها تمامي در بشري عقل كارگيري به
و ناقدين غفلت مورد كه دارد روشنگريي ميراث اسلامي تمدن
اصول علم كه اين آن ، نمونههاي از و است گرفته قرار مورخين
فلسفه قبول در كلام علم و اجتهاد علم توسعه چارچوب در فقه
قوانين كشف براي وسيلهاي عنوان به طبيعي علوم و ارسطو
(37).است ستارهشناسي علم و رياضيات نظام پزشكي ،
مهمترين:ميگويد محمود نجيب زكي دكتر عرب بزرگ متفكر
اطرافشان ، جهان به رانسبت مسلمانان و اعراب گذشته كه چيزي
اگر پساست اطراف جهان به آنها ميكند ، نگرشعقلي متمايز
را خود مسير ادامه ميخواهيم اگر و است اينگونه امر
به آنبپيماييم به حال اتصال و گذشته ميراث باراهنمايي
(38).باشد عقلي نگرش جهاناطرافمان به ما نگرش بايد ناچار
:منابع و پانوشتها
العامه القرضاوي ، الخصائص يوسف الدكتور:عن باختصار -22
ص ص الثامنه ، الطبعه بيروت1993 ، الرساله ، موسسه للاسلام ،
.6166
الاسبق المرجع...العامه الاصول الزحيل ، وهبه الدكتور -23
.ص 146
المقدمهدارالقلم خلدون ، بن محمد بن عبدالرحمن -24
.ص 460 الخامسه الطبعه بيروت 1984 ،
دارالمعرفه ، بيروت 1982 ، الاعنصام ، الشاطبي ، ابواسحق -25
.ص 318 الجزءالثاني ،
الدار الاستغراب ، علم في مقدمه حنفي ، حسن الدكتور -26
.ص 251 القاهره 1991 ، الفنيه ،
.ص293 السابق ، المرجع..مقدمه حنفي ، الدكتور -27
ترجمه والغرب ، الشرق بين الاسلام بهجوفنش ، عزت علي -28
بافاريا وموسسه مجلهالنورالكويتيه عدس ، يوسف محمد
.ط 1 ، ص 202 الالمانيه ، 1994 ،
الاسبق ، المرجع..العامه الاصول الزحيل ، وهبه الدكتور -29
.ص 147
فيمابينالحكمه المقال فصل رشد ، بن احمد محمدبن -30
المرجع.ابنرشد فلسفه:كتاب في الاتصال من والشريعه
.ص 15 الاسبق ،
منطقابنتيميه الزين ، حسني محمد الدكتور:ذكره -31
ص 201 ، ، بيروت 1979 الاسلامي ، المكتب الفكري ، ومنهجه
لصريح المنقول صحيح موافقه ابنتيميه ، :عن يفل والمرجع
.ص 86 المعقول ،
الاسبق ، المرجع..العامه الاصول الزحيل ، وهبه الدكتور -32
.ص 141
.ص 119 والمدينه العلم بين الاسلام عبده ، محمد الشيخ -33
.نفسها ص 141 السابق ، المرجع الزحيل ، الدكتور ذكره
ص المرجعالسابق ، ...العامه الاصول الزحيل ، الدكتور -34
.نفسها 141
الفكرالعربي ، تجديد محمود ، نجيب زكي الدكتور -35
.ص 309 بيروت 1971 ، دارالشروق ،
دارالوحده ، العقل ، صوء في التراث عياره ، محمد الدكتور -36
.ص 149 بيروت 1980 ،
رشد ، هانتنكتونوابن صمويل فيلد ، شتيفان الپروفسور -37
صيف العدد 81 ، المسنه16 ، بيروت ، -العربي مجلهالفكر
.ص 32 1995 ،
ص الاسبق ، المرجع ،..تجديد محمود ، نجيب زكي الدكتور -38
.307
نهجالاسلام:ماخذ
محمودالمصري عبدالوهاب:نويسنده
صباغيان علي:مترجم
كريم قرآن ناپذيري تحريف
بر را ميدان اسلام ، در اخباريگري جريان پيدايي:جستارگشايي
درباره تاريخي و نقادانه بررسي و خردورزانه دليل گونه هر
راه چشمانداز ، اين از و ساخته تنگ احاديث نادرستي و درستي
.ميبندد تاويلگرايانه و تفسيري فهم و گزارش دريافت ، بر را
افسانه اخبارگرايان ، سوي از شده طرح پرسمانهاي از
بحثهاي شالوده و پايه بيگمان.قرآناست تحريفپذيرفتگي
بازگويي و براحاديث تكيه گفتههايشان ، استواري در آنان
عقلي و تاريخي سنديت گونه هر از تهي كه است سخناني
.ميباشد
از -ديني دانشمندان و انديشمندان از بسياري ديگر ، سويي از
برابر در واكنش به -امروز به تا ديدگاه پيدايياين آغاز
آن رد بر تاريخي ، و نقلي برهانهايعقلي ، با و زده دست آن
.كوشيدهاند
در اسلامي گوناگون ديدگاههاي ميان ستيز عرصه حاضر ، جستار
توجه.ميكشد نگاره به را آنها پيروان و باره اين
.مينماييم جلب مطلب اين به را گرامي خوانندگان
معارف سرويس
خرمشاهي بهاءالدين دكتر:نويسنده
براي (قرآن ناپذيري تحريف)عنوان انتخاب به راجع آغاز در
اين از قدما از بعضياست لازم توضيحكوتاهي مقاله اين
ندرت به يا قرآن تحريف عدم يا قرآن تحريف عنوان تحت مساله
كه دارد را اشكال قرآناين تحريف.كردهاند بحث قرآن عصمت
شباهت نقضغرض به و (تحريف يعني)دارد بر در نامطلوبي عنصر
و طرح قرآن تحريف عدم مقاله ، طي در چه اگر كه دارد
و غلط كمابيش (قرآن تحريف) عنوان ولي اثباتميگردد ،
تحت انبياء عصمت از كه اينميماند مانند.است غلطانداز
عنوانعدم.بحثگردد پيامبران از گناه صدور يا گناه عنوان
حال ميگرددو درج رديفعدم در كه دارد را عيب اين تحريف
صيانت يا چونعصمت كلماتي است ، تحريف كليدي كلمه آنكه
به ملاحظات اين با.دارند را اشكال همين نيز تحريف قرآناز
بياشكال تقريبا كريم قرآن ناپذيري تحريف كه ميرسد نظر
و برده كار به را آن مرتضيعسكري استاد بار نخست.است
بايد نيز توضيحرا اين.است نوشته عنوان اين تحت مقالهاي
ناپذيرفتن تحريف واقع در تحريفناپذيري از مراد كه افزود
و تاريخي است امري كه است قرآن ناپذيرفتگي ياتحريف
.است مقاله اين موضوع شرحش كه (ضروري-اجماعي بلكه)اعتقادي
تحرف ، انحراف ، حرف ، منظور ابن نوشته به:تحريف تعريف
و عدول يعني (ميرود كار به علي حرف كهبا) احريراف
به قلم زدن خط يعني القلم تحريف.است چيزي از (گشتن)ميل
كج مقطع با كه قلمي يعني محرف قلم ;كج يا مايل صورت
تغيير يعني مواضعه ، عن الكلم تحريف.باشد شده تراشيده
بني)يهود.است رفته كار به قرآن در تحريف كلمه آن ، دادن
و ميدادند تغيير مشابه كلمات با را تورات معاني (اسرائيل
عن الكلم يحرفون به است فرموده تعبير آن از خداوند
(حرف ماده ذيل العرب ، لسان) (مائده 13 نساء 46 ، )مواضعه
كردهاند معني تبديل و تغيير به را تحريف فرهنگها از بعضي
تحريف مشتقات مجيد قرآن در.(تاجالعروس) است جامعتر كه
سابق مورد دو به شبيه سوم بار.است رفته كار به چهاربار
منهم فريق كان وقد:ميفرمايد بارچهارم و است الذكر
و) (بقره 75)ماعقلوه بعد من يحرفونه ثم الله كلام يسمعون
پساز و ميشنوند را الهي كلام آنان از گروهي آنكه حال
از بعضي.(ميسازند دگرگونش آگاهانه دريافتند را آن آنكه
صيانهالقرآن)دانستهاند وجه هفت را اصطلاحي تحريف صاحبنظران
يا تحريف اما(معرفت ، 1114 محمدهادي التحريف ، من
ناپذيرفتن تحريف يا پذيرفتن تحريف مبحث در كه تحريفهايي
تحريف زيرا.است لفظي تحريف بيشتر ميرود ، كار به قرآن
و نامعقول وجهي به راي به تفسير يعني [ معنايي ] معنوي
اهواء وفق بر قرآن آيات معاني آوردن در و ناپسنديده تاويل
مكاتب غالب سوي از قرآن تفسير تاريخ در كه مختلف آراء و
.است خارج ما بحث موضوع از است ، داده رخ فقهي گاه يا كلامي
از سنت اهل از بعضي:اماميه شيعه از تحريف به قائلان.
تهمت يا دادهاند نسبت عشريه اثنا اماميه شيعه به ديرباز
در ابناثير چنانكه.هستند قرآن تحريف به قائل كه زدهاند
آيه درتفسير فخررازي امام و صبحالاعشي در قلقشندي و كامل
در (حجر ، 9 سوره)وانالهلحافظون ذكر نزلنا نحن حفظانا
اين در برايتفصيل).ميدهند شيعه به نسبتي چنين تفسيركبيرش
قول اگر (دزفولي 9697 كمالي علي تفسير ، سيد قانون باره
داشت ، سنت اهل از فقطقائلاني اماميه ، شيعه از بعضي بهتحريف
گفت و كرد بينفرقهاي مناقشات بر حمل را آن داشتكه امكان
اجماعيشيعه حتي و رسمي نظرگاه.بياساساست و واهي بهتاني
از بعضي ولي قرآناست تحريف عدم به اعتقاد اماميه
را اجماع اين و خدشهدار را نظر اين ازفضلاء ، ولو ناآگاهان ،
سخگوي بيآنكه تبرايي ، و تولايي انگيزههاي به و كردهاند خرق
در حتي آري.شدهاند كريم قرآن تحريف به قائل شيعهباشند ،
چنانكه.است آمده قولي چنين شيعه حديث مهم منابع از بعضي
حديث اربعه كتب از كتاب مهمترين و نخستين كه كافي در
معني اين كه شده نقل احاديثي است اماميه شيعه ورسمي معتبر
به معروف يعقوب محمدبن ابوجعفر.ميگردد مستفاد آن از
الحجه ، كتاب در كتابكافي ، در (ق م 329) كليني ثقهالاسلام
جمع(ع)اطهار ائمه جز كسي را قرآن عنوانكل تحت بابي
كرده باز دارند كمال به آنرا علم كه ايشانند و است نكرده
(عليهالسلام محمدباقر امام) ابوجعفر از اول درحديث و است ،
كل كه نكردهاست ادعا مردم از هيچكس:است كرده نقل چنين
آنكه مگركردهاست جمع است شده نازل چنانكه را قرآن
السلامو عليه ابيطالب عليبن جز كسي آنكه حال و.دروغگوست
كافي ، )است نكرده حفظ و راجمع آن او از بعد ائمه جز
امام حضرت از جابر طريق از باز حديثبعدي در و.(1/228
جميع كه كند ادعا كسنميتواند هيچ:ميكند نقل(ع)محمدباقر
.ازاوصياء غير اوست نزد باطنش و ظاهرش از قرآن
اخباريه ، ميبينيم نهضت اوجگيري با و متقدمان ، عصر از پس
فيض و حرعاملي چون بزرگاني حتي آنان از بسياري كه
اين در پهلويي دو وتعابير كلمات نيز مجلسي وعلامه كاشاني
تحريف نفي در هم و اثبات در دوگونه ، هم به يا.دارند باب
بر معاصر قرآنپژوه معرفت ، هادي محمد استاد.گفتهاند سخن
آنان شاخص پرچمدار مخصوصا و اخباريه كه است آن
و پراكنده اخبار براساس (ق 10501112) جزايري سيدنعمتالله
از را تحريف نغمه اساطيرگونه ، افسانههاي و شواذ و غرائب
;1 ، 97 ، 98 ، 277) الانوارالنعمانيه كتابش و.است كرده ساز نو
تحريف به قول اصلي منبع او منبعالحياه رساله نيز و (2/357
دربارهاش تفصيل به كه) فصلالخطاب صاحب نوري ، محدث و است
در او پيشواي جزايري و كرده اعتماد آن بر (گفت خواهيم سخن
قول از ايشان هم و.(صيانهالقرآن ، 86087) است امر اين
و مستفيضه كهاخبار ميكند نقل منبعالحياه كتاب در جزايري
قرآن در تحريف و نقصان و زياده وقوع بر دلالت متواتره بلكه
از چون كه شده روايت (ع) اميرالمومنين از جمله از.دارد
آيه در تعالي حق گفته در جمله دو بين تناسب باب در ايشان
و اليتامي الاتفسطوافي خفتم يعنيوان نساء سوره سوم
پرسيدند رباع و ثلاث و مثني منالنساء لكم فانكحواماطالب
دو بين فاصله در يعني فاصله ، اين در فرمودند (ع) حضرت
قرآن سوم يك از بيش نيست ، آشكار آن معنايي ربط كه جملهاي
.(صيانهالقرآن ، 158) است شده ساقط
تاريخمساله در مهم عطف نقطه:فصلالخطاب و نوري محدث.
در يعني اينزمينه در مستقلا است كتابي تاليف تحريف ،
قلم به قرآن ، در تحريف وقوع اثبات در خود خيال به و ادعا
اين.چهاردهم قرن اوايل در شيعه محدثان بزرگترين از يكي
يا طبري محمدتقي مولي فرزند نوري ميرزاحسين حاج محدث
مرتضي شيخ شاگردان از (ق 12541320) نوري طبرسي درستتر
از تن دو كه است شيرازي حسن ميرزامحمد آيتالله و انصاري
مفاتيح صاحب قمي.عباس شيخ حاج يكي او شاگردان معروفترين
تهراني بزرگ آقا ديگري و سفينهالبحار و الجنان
همين هم را او آثار و حال شرح بهتريناست صاحبالدريعه
كوتاه نوشت خود زندگينامه از استفاده با تهراني ، بزرگ آقا
آخرين كه او كتاب مهمترين مقدمه در كه است نوشته او ،
يعني.ميآيد شمار به اماميه شيعه حديث معتبر مجموعه
كتاب نوري محدث.است رسيده طبع به الوسائل مستدرك
و مقدمه سه در را ربالارباب كتاب تحريف في فصلالخطاب
فصول در و است كرده تدوين خاتمه يك و فصل دوازده
آقا.است داشته عرضه تحريف اثبات براي دلايلي دوازدهگانه
و اخلاق مكارم از است ، نوشته كه حالي شرح در تهراني بزرگ
ائمه به نوري محدث بسيار خاطر تعلق و ورع و زهد مراتب
سنت اهل و شيعه آثار و اخبار در او عميق تتبع و (ع)طاهرين
مشرب وفق بر و اعلي حد در اخبار به او تمسكدارد حكايت
مستدركي تدوين و تهيه سر بر را عمرش چنانكه است ، اخباريان
به صاحبنظران اذعان به و گذارده عاملي حر وسائلالشيعه بر
آخرين عنوان به كارش و برآمده كار اين عهده از خوبي
و عام قبول شيعه ، احكام احاديث مخصوصا حديث ، مجموعه
به را او آنچه كه برآنند محققاناست يافته تام استقبال
مخالفين ، كه است بوده گمان اين واداشته كتاب اين نگارش
از را ايشان دشمنان مثالب و عليهمالسلام بيت اهل فضائل
از يكي جواب در را كتاب اين هم واقع در.انداختهاند قرآن
(ع)معصومين ائمه نام چرا بود پرسيده او از كه هند علماي
شاگرد.(صيانهالقرآن ، 167) است نگاشته نيست ، قرآن در
و جانبدارانه حدودي تا تهراني ، بزرگ آقا او نامدار
كه است كرده ثابت فصلالخطاب در:مينويسد توجيهگرانه ،
كتبي در كه آن نظاير و تبديل و تغيير و زياده به تحريف
نداده رخ هم واحد ، كلمه يك به حتي ميدهد ، رخ قرآن از غير
است آن بر و نميشناسيم ، قرآن در را كلمهاي چنين جاي ما و
جامعان سوي از تنقيصي احكام ، آيات جز آياتي مورد در كه
اهلش نزد كه را منقوص عين ما كه نحوي به و شده وارد قرآن
مولف كه اجباري طريق اجمالااز ولي نميشناسيم ، است ، محفوظ
اجمالي علم نقص ، ثبوت به فقط است ، كرده ياد كتاب در مفصلا
تاريخ 28 در نوري محدث (الذريعه ، 16/231)...داريم
كتاب و يافته فراغت كتاب اين نگارش از ق جماديالثاني 1292
طبع به ق شوال1298 در 12 سنگي چاپ به بار نخستين براي
.است رسيده
كشفالارتباب كتاب نوشتهاند او بر كه ردي مهمترين و نخستين
يعني نوري محدث معاصران از يكي نوشته عدمتحريفالكتاب ، في
(ق م 1323) تهراني بهمعرب مشهور بنابيالقاسم محمود شيخ
و يافته فراغت آن نگارش از ق در 17جماديالثاني 1302 كه
و (خودفصلالخطاب همچنين) صفحه حدود 300 در است كتابي
شيخ چنانكه.است براهينقاطع و متين استدلالهاي از سرشار
عقبنشيني و خود آراء ازبعضي بازگشت به مجبور را نوري
كتاب ، اين بر خود نوبه به هم محدثنورياست كرده كلي
چاپهاي از بعضي با كه است ، نوشته(فارسي به) ردي
درخواست فضلالخطاب خوانندگان از و است ، همراه فصلالخطاب
متمم حكم در كه را جوابيهاش با رديه اين كه است كرده
مولف كه اشكالي نخستين.كنند مطالعه حتما است فصلالخطاب
تحريف به قائل اگر كه است اين ميگيرد نوري بر كشفالارتياب
اعتبار عدم در كه كرد خواهند شماتت را ما يهوديان باشيم
اين كه ميدهد جواب نورينيست فرقي شما و ما كتاب بين
صرفا تبديل و تغيير از او مراد زيرا.است لفظي مغالطه
ولي احكام ، آيات غير در آنهم و است منزل وحي از بعضي نقص
مسلمانان فرقههاي جميع بين محصل اجماع افزايش ، مورد در
يك حتي يا آيه كوتاهترين اندازه به حتي اينكه بر هست
.است نشده افزوده قرآن كلمه ، بر
تعليقاتي نيز (ش م 1352) شعراني ابوالحسن آيتالله مرحوم
ذيل در آملي ، حسنزاده آيتالله كه دارد فصلالخطاب رد در
تحريفالكتاب عدم في عنوانفصلالخطاب كهتحت پرباري مقاله
نقل شعراني ، مرحوم استادش خط از رابتمامه آن است ، نوشته
كتابي يك هر كه نيز معاصر قرآنپژوهان از تن سه.است كرده
هادي محمد استاد) قرآننوشتهاند تحريف نفي در مستقل و مفرد
مرتضي جعفر سيد استاد صيانهالقرآنمنالتحريف ، در معرفت
رسول استاد:القرآنالكريم حول هامه حقائق در عاملي
فصول خلاصه شامل فصلي يك هر (كدويهتحريفالقرآن) در جعفريان
نوري محدث اصلي مستندات و اساسي استدلالهاي و دوازدهگانه
در.آوردهاند كوتاهي و روشن رد با همراه الخطاب ، فصل در
مبناي بر عمدتا را تحريف به قائلان دلايل يا شبهات اينجا
نيز كوتاهي پاسخ و ميكنيم طرح نوري محدث فصلالخطاب كتاب
محدث دوازدهگانه دلايل ازميآوريم آنها از يك هر جواب در
نقل شيعه منابع و شيعه طريق از دليل دو كتاب ، اين در نوري
محدث كه است توجه جالباست سنت اهل منابع از بقيه و شده
همين فقط سنت ، اهل احاديث گنجينه كل از او همفكران و نوري
حديث خود نهايتا كه دارند قبول را ضعاف و آحاد احاديث
كوچكترين شناسان قرآن مخصوصا و سنت اهل علماي و شناسان
قرآن تحريف از آنها بودن حاكي در يا آنها براي اعتباري
:ندارند
شيعه ازاحاديث معدودي و سنت اهل روايات به نوري محدث (1
امتهاي در آنچه اينكههر به قائلند كه است كرده استناد
رخ نيز اسلام امت در بالنعل النعل طابق داده ، رخ پيشين
كتاب تحريف هم يكي رويدادها اين جمله از و داد خواهد
كه ميدهد پاسخ چنين را شبهه اين خويي آيتالله.است آسماني
و آحاداند اخبار شده ، اشاره آنها به كه اخباري (اولا
گزاف آنها تواتر ادعاي ونميكنند عمل ايجاب و علم افاده
روايت شيعه اربعه كتب در آنها از چيز هيچ كه چرا.است
وقوعش و تورات در تحريف وقوع بين ملازمهاي لذا و است نشده
دال بايد باشد درست دليل اين اگر (ثانيا.نيست قرآن در
انجيل و تورات تحريف چنانكه.باشد قرآن در زيادت وقوع بر
(ثالثا.است واضح امر اين بطلان و است بوده زيادت به هم
امت در نظيرش داده رخ سابقه امم در كه وقايعي از بسياري
ساله چهل سرگرداني و گوسالهپرستي نظير نداده ، رخ اسلام
فرمانروايي و يارانش و فرعون غرق و بيابان در بنياسرائيل
گذشت در و آسمان به (ع)عيسي رفع و انس ، و جن بر (ع)سليمان
ولادت و ،(ع)موسي از قبل بود (ع) موسي وصي كه هارون
روايات اين تواتر فرضا هم اگر (رابعا پدر ، بدون (ع)عيسي
زياده كه باشد اين مراد شايد بپذيريم ، را آنها دلالت صحت و
.ميدهد رخ درآينده نقصان و
دارد ادامه
|