عاشقانه سلوك وادي هفت
جاويد معجزه قرآن
عربي عقل نقد
عاشقانه سلوك وادي هفت
نيشابوري عطار عرفان به نگاهي
عطار عنوانعرفان با مطلبي معارف ، صحنه در:جستارگشايي
عرفاني آموزههاي كليات كه گذشت ارجمند خوانندگان نظر از
توجه مورد نامدار عارف اين آثار و شعر منظر در را عطار
در سلوك و سير از باقيمانده نكته چند اينك.بود داده قرار
.ميرسد خوانندگان نظر به عاشقانه كمال واديهاي
معارف سرويس
وادي:است هفتمنزل عطار منطقالطير در سلوك و سير منازل
عشق وادي آن از پس.شد ياد آن از اختصار به كه نخستطلب ،
آن گذاشتن ناگفته و دشوار بس آن حديث كردن كوتاه و است
كوتاه اشارهاي به ناگزير.بود خواهد ناتمام و ناقص مقالي
:ميشود برگزار
مهمترين كه است عشق وادي عطار باور به سالك منزل مشكلترين
است الهي يا مجازي و است صوري يا عشق.ميباشد طريقت ركن
و هوس و است رنگ بند در عاشق صوري عشق در.عرفاني و
باز معشوق از اندام و صورت زيباييهاي ايام گذر كه آنگاه
و كنيزك حكايت آن مثال.مينهد كاستي به روي عشق گيرد ،
مثنوي در مكتب دلداده دو حكايت و مثنوي اول دفتر در زرگر
.است عطار منطقالطير و مصيبتنامه
طالبعاشق كه است نيرويي.است اعلي مبدا به عشق الهي عشق
جهانهستي تمامي در نيرو اين.ميرساند مطلوب معشوق به را
نداي و ميآويزد درخت شاخ بر شب دل در حق مرغ.است ساري
.ميدهد حق
فتد دريا در قطره يك آن از شور
فتد صحرا در شور آتشيزان و
ابيات.ميگذارد كمال به روي نيرو اين مدد به عالم ذرات
بيان در الخ ، شدم نامي و مردم جمادي از:مولوي مشهور
عشق از بويي كه كس آن براي وادي اين دركاست همينمعني
چنين را عاشق حال منطقالطير در عطار.نيست آسان نبرده
:ميكند توصيف
سركش ، و سوزنده و باشد گرمرو آتش ، چون كه ، است كسي عاشق
و نيك.يقين نه و بداند شك نه كافري ، نه و شناسد دين نه
امروز نقد.ببازد پاك دارد هرچه.باشد يكسان نظرش در بد
به دريا از ماهي چون او.نباشد فردا انديشه در و گيرد
ميرسد بدينجا چون.بازگردد دريا به تا ميتپد صحرافتاده
.نيست راهبر را عشق سوداي عقل زيرا.ميگريزد ازوي عقل
ترهات ترك عاشق و ميستاند ، وي از را خودي هستي حقيقي عشق
.گردد همراز وي با جهان ذرات تا بايد بين غيب ديدهميكند
مولوي قول به.نميكند درك را آن عقل
بخفت گل در خر چو شرحش در عقل
گفت عشق هم عاشقي و عشق شرح
:گويد عطار
را عشق بايد افتاده كار مرد
را عشق بايد آزاده مردم
متعدد كتابهاي در بسيار مطالب عرفا عشق با عقل رابطه در
نيستي و عالمفنا عشق عالم:ما شيخ قول به.نوشتهاند
زند خيمه عشق كه آنجا.جهانهستي در عقل سير استو
.ريزد فرو عقل بارگاه
درون آيد عشق چونكه دل در از
برون اندازد خويش رخت عقل
كه حالي در ميرساند ، معشوق به قدمنيستي با را عاشق عشق
هيچ عقل معقول تعالي حق و ميرساند معقول به را عاقل عقل
.عقلنيست
بيپا كه واديايميرسد معرفت وادي به سالك عشق منزل از پس
به يك هيچ كه دارد ، بسيار مختلف طريق و بيانتهاست و سر و
معرفت قدر به هركس بسيار راههاي اين درنيست مانند ديگري
معرفت آفتاب.مييابد قربت خود حال برحسب و ميكند سير خود
و ميگردد ، بينا خويش استعداد حد در تابيد كه موجودي هر بر
گلخن روشنايي آن نامحدود فضاي در و.ميشود روشن ذراتش سر
را هرچيز دروني حقيقت آنگاه و ميگردد گلشن چشمش به دنيا
وجود درياي در را خويشتن.پوست نه ميبيند مغز ميكند ، درك
نميبيند ، جزاو آنوقت و است دوستداراو كه ميبيند ذرهاي
به اخگر هفت و شمر ، يك دريا هفتميشود چيز همه از بينياز
ريزش از كمتر انجم و افلاك ريختن هم به.است شرر يك چشمش
.است ريگ يك گشتن گم چون عالم دو نابودي و درخت برگ يك
تباه كلي كل و جزو اينجا شد گر
كاه برگ يك زمين روي از شد كم
به كثرت برميخيزد ، ميان از عدد ميرسد بدينجا چون سالك
اوهيچ جز و ميگردد گم ابد و ازل.ميشود بدل وحدت
ديگر.است تفريد و تجريد منزل و توحيد وادي اين.ميماند
در و برميتابد سر عالم دو از سالك.ندارد وجود تويي
.ميشود گم توحيد
او آيد پيدا زيراك شود گم
او آيد گويا زانك گردد گنگ
آنجا در جان و جسم كه قطرهايست الهي اسرار درياي در
.است وحدت آنمقام و ناپيداست
شجيعي پوران:نوشته
جاويد معجزه قرآن
(2)كريم قرآن تحريفناپذيري
خرمشاهي الدين بهاء دكتر
تا را زمانآن كه برميآيد بخاري روايت از چنانكه
وقوع به روايات اين با پسنميتوانميداند قيامت دامنه
البيان ، ) كرد استشهاد خلفا زمان و اسلام اول صدر تحريفدر
اين دلايل براين عاملي مرتضي جعفر سيد استاد (241-239
از قرآن مصونيت وجوب دلايل از كه ميافزايد هم را نكته
و ادبي پديده و] است جاودانه معجزه قرآن كه است اين تحريف
متن تماميت و تعابير و الفاظ عين و لفظ آن در كه است هنري
صفت دو اثبات از بعد قرآن پس ، [دارد را اهميت كمال آن
تحريف از محفوظ بايد لامحاله بودن ، جاودانه و بودن معجزه
آسماني كتب ولي.بماند برقرار اعجازش تا باشد ، مانده
معجزه كه رسد چه تا است ، نبوده انبياء معجزه اصولا پيشين
نبوده واجب خداوند بر آنها حفظ تكفل لذا باشد ، جاودانه
.(هامه ، 395 حقائق) است
استناد قرآن جمع سنتدرباره اهل روايات به نوري محدث (2
بوده شاهد دو شهادت محور بر آن جمع استكه گفته و كرده
ولذا است ، قرآن نقل تواتر عدم از حاكي مساله اين كه است
گفت بايد پاسخ در.دارد راه آن در تحريف احتمال و امكان
اهتمام و اشراف به و (ص)اكرم رسول خود زمان در قرآن كه
و مدون فقط و بود شده نوشته وحي كاتبان دست به ايشان اكيد
آمد ، خواهد مساله اين شرح كه است نبوده الدفتين بين مجموع
جمع و (ص)پيامبر وفات از پس سال يك ابوبكر زمان جمع و
وفات از پس سال حدود 1718 عثماندر زمان نهايي
بوده احتياط براي و مكرر و دوباره جمع واقع در (ص)پيامبر
حافظ صدها حافظه بر بودند (عثمان زمان شده جمعآوري مصحف
مدون غير ولي كامل شده نوشته مصحف چند و چندين و قرآن
براي شاهد دو شهادت به نيازي لذا بودند ، متكي بينالدفتين ،
فرض به هم شاهدين شهادت مساله گذشته ازآن.نبود آيه هر
.است نبوده سادگيها اين به صحت
آياتي درباره اهلسنت روايات به سوم فصل در نوري محدث (3
و است ، كرده استناد است ، شده تلاوتآنها نسخ ادعاي كه
دال را روايات اين ولي.است كرده رد را التلاوه نسخ مساله
مساله در ما كه است اين پاسخش.است گرفته قرآن تحريف بر
(آمد خواهد شرحش) التلاوه نسخ بودن واهي و بودن بياعتبار
است بوده دعا يا است كرده ياد كه امثلهاي و موافقيم او با
اخبار يا صحابه از بعضي كلام يا (ص)پيامبر تفسيري كلام يا
باز مقاله اين طي در مساله اين به.است جعلي و آحاد
.گشت خواهيم
:ميكند چنينبيان را خود چهارم دليل نوري محدث (4
از بعد كه داشته مخصوص السلامقرآن عليه اميرالمومنين
كرده جمع خود براي اله ، و عليه صليالله رسولالله ، وفات
.برتافتند روي آن از ولي.داشت عرضه قوم بر را آن و بود
مصحف اين و داشتند پنهان آنان ديدگان از را آن [حضرت] لذا
پيشين امام از بعد امامي و بود ، باقي عليهالسلام حضرت نزد
ارث به نبوت خزائن و امامت خصايص ساير همانند را آن
از بعد و است فرجه ، عجلالله حجه ، حضرت نزد آن و ;ميبرد
آن قرائت به را آنان و كرد خواهد ظاهر برمردم را آن ظهورش
حيث از هم بوده قرآن اين مخالف آن و:داد خواهد دستور
جهت از و كلمات حيث از هم و آيات و سورهها ترتيب و تاليف
محفوظ نسخه از عكسي نسخه الخطاب ، فصل)..نقصان و زياده
آيتالله.(نجف ، 76 در تهراني بزرگ آقا مرحوم دركتابخانه
بوده موجود مصحفي چنين:مينويسد شبهه اين پاسخ در خويي
دست در دليلي اما است ، داشته (عثمان زمان شده جمعآوري
واقعيت.است بوده قرآن جزو زيادات آن بدهد نشان كه نيست
-البيان ، 241) است بوده تفسيري زيادات اين كه است آن
حضرت اينكه در.(ع)ابيطالب بن علي مصحف مساله.(242
رسول املاي به قولي به و خود براي قرآن از مصحفي (ع)علي
قرآن و مورخان بين است ، بوده نوشته خود دستخط و (ص) الله
.(هامه ، 154 حقائق) است نظر اتفاق سنت اهل و شيعه پژوهان
ح م) يعقوبي واضح ابن و (1/137) طبقات در (م230ق) سعد ابن
مصحف به (فارسي ، 2/15 ترجمه) يعقوبي تاريخ در(292ق
مصحف جزئي تقسيم 7 يعقوبي.كردهاند تصريح (ع)حضرت اختصاصي
(م380ق) نديم ابن.است كرده بيان تفصيل به را (ع)علي حضرت
است ، داشته افتادگي صفحه چند كه را مصحف اين دارد اشاره
اين از مصحف اين در سورهها ترتيب ميگويد سپس و است ديده
.است شده قطع مطلب رشته آن ، دنبال به سپس و.است قرار
.(تجدد ، 30 طبع الفهرست ، ) است نيامده سورهها ترتيب يعني
درباره توجهي قابل شرح كه نويافتهاي و مهم مدارك از يكي
مصابيح و الاسرار تفسيرمفاتيح.دارد (ع)علي حضرت مصحف
ملل صاحب (م 548ق) شهرستاني عبدالكريم بن محمد اثر الابرار
پيرو فقه در و اشعري كلام در را خود كه است معروف نحل و
كتاب اين عكس چاپ سپس و كشف با و مينموده ، فرا شافعي مذهب
شده مسلم و معلوم (ش خطي ، 1368 نسخ انتشار مركز تهران ، )
در اودارد (اسماعيلي احتمالا) شيعي جدي گرايش كه است
مصحفي اهميت از است قرآن جمع كيفيت در كه مقدمه دوم فصل
و سخنميگويد است بوده (ع)علي اميرالمومنين دست در كه
اشارت به نسخهاسراري آن در حضرت آن كه مينويسد
جمع كه را صحابه و بود افزوده -يعنيتفسيروار -(ص)پيامبر
(ع)حضرت نسخه كهچرا ميكند ملامت داشتند برعهده را قرآن
عليه او و:مينويسد سپس و ;ونپذيرفتند كردند رها را
خورد سوگند شد فارغ(ص)پيامبر دفن و كفن از چون السلام
قرآن آنكه تا جمعه ، نماز براي جز دوشنگيرد بر ردايي كه
.بود مامور نحوجازمي به امر اين به كه چرا كند جمع را
و زياده و تحريف بدون بود نازلشده چنانكه را آن سپس
وضع و ترتيب مواضع به پيش از (ص)پيامبر و:كرد جمع نقصان
.بود كرده اشاره [ سورهها و آيات] تاخير و تقديم و
كه بيسابقهاي نكته سپس(عكسي150 چاپ الاسرار ، مفاتيح)
و ميآورد ميان به باشد ، نشده اشاره منبعي هيچ در شايد
.است بوده حواشي و متن داراي او مصحف گفتهاند و:مينويسد
علت به متاسفانه كه دارد توضيحي آن دنبال به و (همانجا)
اهميت.كرد مستفاد آن از صريح معنايي نميتوان خط ، ناخواني
(ع)علي حضرت مصحف ترتيب كه است اين در الاسرار مفاتيح ديگر
از ديگر.ميكند نقل سليمان ، بن مقاتل از نقل به را
شيخ گفته به كه است بوده اين (ع)علي حضرت مصحف اختصاصات
معاني تاويل آن در محققان از ديگر بعضي و (ق م 413) مفيد
ديگر.(المقالات ، 94 اوايل).است داشته وجود نيز قرآن آيات
القرآن ، تاريخ) است بوده مقدم ناسخ بر منسوخ آن در اينكه
تدوين و جمع هيات اينكه علت بسيار احتمال به.(زنجاني ، 54
را (ع)علي حضرت مصحف نسخه عثمان ، عصر در امام ، مصحف
بوده آن تفسيري اضافات و تدويني تفاوتهاي نپذيرفتهاند
از بسياري نام حتي محققان از بعضي گفته به چنانكه.است
با مصحف اين چون لذا.است بوده شده ياد آن در منافقان
تفاوت آنها مجموع يا پراكنده منابع نيز و مصاحف ساير
،(ع)اميرالمومنين حضرت و:نپذيرفتهاند را آن داشته ،
و شدهاند آزرده آنان غيردوستانه برخورد اين از اول دروهله
قرآن ، تاريخ) ديد نخواهيد را آن هرگز ديگر كه گفتهاند
نسخهاي از سراغ يك هر كه افسانههايي عليرغم(راميار ، 367
[ابي يا] ابو بن علي رقمكتبه با و كوفي خط به مصحفي از
اطلاع ميدهد ، جهان و ايران مختلف كتابخانههاي در طالب
از بعضي و نيست دست در مصحف اين سرنوشت از روشني تاريخي
(عج)حجت حضرت نزد مصحف اين كه دارد براين دلالت اخبار
اين مهم نكته.(هامه1600 حقايق -تفضيل براي) است محفوظ
كارهيات روشمندي و صحت از (ع)حضرتاميرالمومنين كه است
و يافتهاند اطمينان عصرعثمان در امام مصحف تدوين و تهيه
واز تاييدفرمودهاند ، گوناگون تعابير به عثمانيرا مصحف
روا آن از بيش را مصحفخويش ظاهرساختن در اصرار روي همين
قرآني نسخه و جمع آنكه با آخرآنكه ، سخن.نداشتهاند
پايدار موجوديت ولي است ، داشته تاريخي واقعيت (ع)حضرت
از متقني و روشن انعكاس كهن منابع در و است نداشته تاريخي
مصحف را آن بتوان آن مبناي بر تا نيست ، دست در آن محتويات
تحريف آن به نسبت را عثماني مصحف و كامل ، نامه وحي و اصلي
.دانست نقصان و زياده داراي و شده
كه مسعود عبداللهبن مصحف پنجماز دليل در نوري محدث (5
فصل) ميگويد سخن است بوده[عثماني] موجود مصحف مخالف
اينكه در قرآنپژوهان محققانو.(بعد به الخطاب ، 86
قرآن ، حافظ و بزرگ قرآنشناس و صحابي مسعود ، عبداللهبن
او.همسخناند است ، بوده نوشته خويش براي قرآن از نسخهاي
شهرهاي قراآت اختلاف از كه است بوده كساني نخستين از يكي
سرمنشاءفساد را آن و است بوده نگران اسلامي مختلف
اشارتيبراي عثمان به كه است هموبوده و ;است ميدانسته
را اينامر عثمان كه وقتي ولي.كردهاست مصاحف توحيد
و آب رابه پراكنده نوشتههاي و سايرمصاحف و گرفت ، جدي
گفت و تكانخورد مسعود ابن ياسوزانيد ، جوشانيد سركه
دادن از مدتها تا لذا و.است نبوده حد اين تا او منظور
به كار حتي و ميكرد ابا كنند محوش آنكه براي خود خاص مصحف
عمده انگيزه يك.بود كشيده او دندههاي شكستن و مشاجره
از كه انتقادهايي نيز و خود مصحف حفظ براي ابنمسعود اصرار
زيدبن شدن گماشته از كه بود امر اين ميكرد عثماني مصحف
سرپرستي به -بود قرآن جامعان و حافظان جوانترين كه -ثابت
به شايد -را خود و بود ناراضي امام ، مصحف تدوين و تهيه
المصاحف ، ) ميدانست او از سزاوارتر كار اين براي -حق
.(راميار ، 356 قرآن ، تاريخ;، 1415(ق م 316) سجستاني
كه بود اين مصحفهادر ديگر با مصحفابنمسعود اصلي تفاوت
دربرنداشت را(قرآن آخر سوره دو) ومعوذتين فاتحه سوره
اختلافات ديگر تفاوتهاي.ميانگاشت دعا آنهارا او و
براي)بود قراآت اختلاف وبهاصطلاح مترادفات يا لهجهاي
و (سجستاني ، 5473 المصاحف ، ازآنها كاملي نسبتا فهرست
همه درميان.(ع)علي مصحف تفسيريهمانند زوايد ديگر
است اين مسلمتراست آنچه عثماني بامصحف متفاوت مصاحف
به و عثمان عصر در نهايتا ابنمسعود ، و (ع)علي مصحف كه
رواج بعداز مسعود ابن مصحف.است نرفته بين از او فرمان
ائمه و قراء و مردم توجه مورد حدي تا (عثماني) امام مصحف
ق سال 398 در راميار مرحوم نوشته به و.است بوده قرائت
و شيعه ميان (آن از بازنويسي يا) مصحف همين سر بر فتنهاي
سرانجام و درميگيرد بغداد در مفيد شيخ زمان در سنت ، اهل
.ميدهد مصحف آن امحاي به حكم و ميشود تشكيل محكمهاي
به كه پيشين دليل دو مانند ششم ، دليل در نوري محدث (6
تفاوت و كعب ابيبن مصحف بهوجود ميكرد تمسك مستقل مصحفهاي
ملقب كعب بن ابي.ميكند استناد (عثماني) موجود مصحف با آن
عباس عبداللهبن و مسعود بن عبدالله مانند سيدالقراء ، به
ترتيب الفهرست.است بوده بزرگ قرآنشناسان و صحابه كبار از
مصحف مهم تفاوت.(30) است كرده ياد را او مصحف در سورهها
به اضافي سوره دو كه است بوده اين عثماني مصحف با او
و آرزو برخلاف امر اين.است دربرداشته وحفد نامهايخلع
بلكه.نميشود او مصحف اعتبار فقطباعث نه نوري محدث انتظار
مصحف چون ديگر مصاحفمعتبر هم و عثماني مصحف با هم چون
لذا اختلافداشته ، مسعود ، عبداللهبن مصحف و (ع)علي حضرت
دراينباره تفصيل براي) ندارد قابلاستنادي اعتبار
متن كه راميار ، 340353 قرآن ، تاريخ ;المصاحف ، سجستاني ، 53
.(دربردارد هم را حفد و خلع ادعايي سورههاي
مصحف و قرآن بهجمع هفتمراجع دليل در نوري محدث (7
امتاستيلا بر [عثمان] چونابنعفان:مينويسد عثماني
ياريزيدبن به آنها از و كرد جمع متفرقهرا مصاحف.يافت
آن و كرد فراهم نسخهاي خودش ، و او قرائت و كتابت و ثابت
و كرد پاره يا سوزانيد را مصاحف ساير و ناميد ، امام را
دست در كه را باقيماندهاي كه كرد روي آن از را كار اين
فصل)...ببرد بين از بود ، شده غافل آن واز بود مانده مردم
اهل از اعم قرآنپژوهان همه گفت بايد پاسخ در.(الخطاب ، 99
قرآن اينكه (الف.دارند نظر اتفاق نكته دو در شيعه و سنت
به ايشان همهجانبه اشراف و اهتمام با و (ص)پيامبر عهد در
هم نفر چهل از بيش را آنان تعداد كه وحي كاتبان دست
و (ع)علي حضرت چون هم بزرگاني.بود شده كتابت گفتهاند ،
عبداللهبن و مسعود عبداللهبن و كعب ابيبن و ثابت زيدبن
قرآني وحي تمامت از نسخهاي خود براي ديگر بعضي و عباس
با بلكه نبود بركاغذ كتابت اين منتهي.بودند نوشته
و نخل تنه پوست و خرما ليف بر و ابتدايي نوشتافزارهاي
حيوانات كتف پهن استخوانهاي و نازك ، و صيقلي و صاف سنگهاي
هم فراواني اعتماد و است بوده آن نظاير و پوستي رقعههاي و
تمامت كتابت و جمع درباره) داشتهاند بيشمار حافظان حفظ بر
;بعد به الاتقان ، 1/202 (ص)پيامبر زمان در قرآن
خويي ، آيتالله البيان ، ;زرقاني ، 1/255256 مناهلالعرفان ،
مرتضي جعفر سيد الكريم ، القرآن حول هامه حقائق ;255278
از پس سال يك (ب.(قرآن تاريخهاي اغلب و عاملي ، 63104
و حافظان از كثيري عده شدن كشته با و (ص)پيامبر درگذشت
پيامبر -كذاب مسلمه ابوبكر كه يمامه نبرد در قرآن قراء
خود مستقيم نظارت به كرد ، سركوب را يارانش و -دروغين
يك ثابت زيدبن مباشرت و عمر مشاوره و پيگيري و ابوبكر
مجموع بهصورت حتي و شده نوشته قرآن از كامل نسخه
و ابوبكر درگذشت از پس نسخه اين.بود درآمده بينالدفتين
عثمان و بود مانده وديعه يا ارث به عمر دختر حفصه نزد عمر
به نهاييموسوم نسخه تدوين و مصاحف توحيد براي را آن
ازجمله مصاحفديگر و آن و گرفت اوامانت از امام ، مصحف
كار رامبناي پراكنده اما كامل ونوشتههاي زيد خود مصحف
و ثابت سرپرستيزيدبن و همت به دقتبينظيري با و كرد
صحابه كبار انتقادآزادانه و نظر زير در همكاراو ، هيات
شهادت و حافظان حفظ به باتوجه نيز و آنها مجموع از
پس.كرد فراهم را نهايي نسخه آن -گذشت شرحش كه -شاهدان
يا دو يا قرائت ، يك بر تكيه و نص توحيد بيشتر عثمان كار
چند احتمال نقطه ، بدون كلمهاي كتابت كه آنجا تا قرائت چند
اختلاف بههنگام قريش ، لهجه بر و اعتماد و ميداد را قرائت
بود ، اساسي آنكه با او كار و است بوده قراآت ، و تلفظها
در هم آن ، از پيش قرآن شد اشاره چنانكه يعني.نبود تاسيسي
بازنويسي و جمع ابوبكر عهد در هم و ،(ص)پيامبر حيات زمان
كار اعتبار دربردارنده اعتبارش و عثمان كار لذا.بود شده
حضرت خود اگر و هست هم قرآن جمع در ابوبكر عصر و نبوي عصر
آن از نكردند قرآن نهايي تدوين و جمع به اهتمام (ص)رسول
باب هنوز شيعه ، و سنت اهل قرآنپژوهان همه گفته به كه بود
به وحي ضمن در كه آيهاي آمدن احتمال همواره و بود باز وحي
بين و سوره كدام و كجا در را آن ميشده گفته (ص)حضرت آن
طي در قرآني وحي هم واقع در و ميرفت دهد ، قرار آيات كدام
جريان (ص)حضرت آن وفات از پيش زماني اندك تا سال ، مدت 23
.نبودهاند نهايي جمع به مايل و ماذون (ص)پيامبر لذا.داشت
فاقد و شفاهي آنهمه كه اسلام صدر فرهنگ چون فرهنگي در و
و خواندن كه باسواداني تعداد و بود ، كتابت سنت و رسم
اين.نميرسيد نفر يكصد به جامعه آن كل در بدانند نوشتن
آن تدوين و جمع و كتابت و حفظ و قرآن شان به عظيم اهتمام
.است اسلام افتخارات از و بشري فرهنگ و تمدن شگفتيهاي جزو
واحد ارزش همه كه شده تكثير نسخه هفت يا شش امام مصحف از
باقي و نگهداشتند مدينه در را يكي و مكه در را يكي داشت ،
الاتقان ، ) فرستادند بحرين و يمن و شام و بصره و كوفه به را
معاصر قرآنپژوه دزفولي كمالي علي سيد استاد.(1/211
ازجمله.ميكند ياد عثماني جمع براي دهگانهاي مميزات
از را چه هر كس هر [بود داده دستور عثمان] (الف:اينكه
و باشند شريك كار اين در همه تا بياورد شنيده (ص)پيغمبر
مصحف اين ذخيره در كس هيچ تا نماند ، غايب چيزي جمع اين از
صحابيان مسمع و مرآي در آشكارا كه بدانند همه و نياورد شك
جمع در اول گروه عمل بر اعتماد (ب.است يافته انجام بزرگ ،
براي (د.كنند انتخاب را قريش لهجه و لغت نشد چاره
:نمينوشتند را زير موارد فساد تطرق و شبهه از جلوگيري
اخير عرضه در آنچه ،(است مخترع عنواني كه) التلاوهها منسوخ
شاذ ، قراآت نبود ، ثابت قرائتش آنچه نبود ، [(ص)پيامبر بر]
بر سوره هر آيات ترتيب (-ه.تفسيري الحاقات و آحاد قراآت
.است بوده اخيره عرضه در (ص)پيغمبر مستند توقيف طبق
از پس و آغاز همان از عثماني جمع.(تفسير ، 152153 قانون)
مورد حميتي ، و احساساتي و عاطفي مخالفتهاي كردن فروكش
(ع)اميرالمومنين حضرت آنان راس در و صحابه بزرگان قبول
از مختلف تعابير به متعددي روايات و است گرفته قرار
او منصوب هيات كار حاصل و عثمان عملكرد تائيد در (ع)حضرت
.است شده نقل امام ، مصحف تدوين در
دارد ادامه
عربي عقل نقد
نقد ترازوي در انديشهجابري
جدي بطور اسلام ، جهان كهدر مسائلي از يكي:گشايي جستار
و فلسفي زمينههاي پژوهشدر و بررسي نقدو دنبالميشود ،
پي از كه جستاري در.است اسلام جهان انديشهايمعاصر
معاصر متفكر فلسفي ديدگاههاي بررسي به نويسنده ميآيد ،
انديشمندان نويسندگانو يكياز كه -الجابري عابد محمد ;عرب
نقد به فلسفي برهانهاي و دلايل با و پرداخته -است مراكشي
.است گمارده همت آنها
معارف سرويس
محمد يحيي استاد از اثري بررسي
صباغيان علي:تنظيم و ترجمه
في العربي عنواننقدالعقل تحت جديدي كتاب اخيرا
و مطالعات عرب ازمتخصصين محمد يحيي استاد الميزاناثر
مقالاتي مجموعه كتاب اين.است شده منتشر فلسفي بررسيهاي
نقد در مختلف نشريات در گذشته سالهاي طي نويسنده كه است
به محمدعابدالجابري دكتر مغربي معاصر فيلسوف ديدگاههاي
ونحن العربي كتابنقدالعقل دو در او ديدگاههاي ويژه
.است آورده در تحرير رشته به والتراث
اصليتقسيم بخش دو به العربيفيالميزان كتابنقدالعقل
جابريدر كلي نگرش نقد به اينكتاب اول بخش ;ميشود
دوم ، مسئله بخش.است يافته فلسفياختصاص ميراث بررسي
انديشه و اسلامي شرق فلسفه بينانديشه جابري كه را جدايي
بين او كه جدايياي همچنين و شده قائل اسلامي غرب فلسفي
و نقد مورد كرده ، ايجاد ارسطويي ومكتب سينا ابن فلسفه
.ميدهد قرار بررسي
ميراث درباره جابري كتابنگرش اول بخش از اول فصل
و ميدهد قرار بررسي و نقد مورد را عربي فلسفي و فرهنگي
كه ميباشد نظريهخارجي يك جابري نظريه كه است آن بر
طرح و تاريخي استمرار اجتماعي ، محيط همچون خارجي عوامل
نويسنده نظر به.است داده قرار توجه مورد را ايدئولوژي
اجرا عربي انديشه از قرائتش در را طرح اين جابري كتاب
اراده جابري فكري طرح بررسي در كه طوري به.است كرده
عنوان به را معرفتي پيشرفت و استمرار از نوعي كه قوياي
را ديگر بعضي آنها از بعضي كه مختلف حلقات از متصل رشتهاي
پيشرفت و استمرار هم آن.ميشود مشاهده ميكند ، تفسير
آن داخلي سازوكارهاي و معرفتي نظام درون از نه كه معرفتي
احاطه سو هر از را فكري محيط كه خارجي شرايط از بلكه
سعي مفهومجدايي كردن وارد با جابري.ميگيرد نشات كرده ،
يكي;كند تقسيم بخش دو به را انديشهعربي است كرده
سينا ، ابن فارابي ، بااسماعيليه ، كه عرفاني شرقي ديدگاه
تا و دارد ارتباط وصدرالمتالهين غزالي سهروردي ،
استدلالي نگرش ديگري.ادامهمييابد ايراني معاصر انديشه
فلاسفه و اسلامي غرب فلاسفه تا شرقي عقلانيت از كه مغربي
الشاطبي و خلدون ابن طفيل ، ابن باجه ، ابن همچون اندلسي
الميزان في العربي نقدالعقل كتاب نويسندهمييابد ادامه
و اتصال ايجاد در جابري اشتباه همچنين كتاب از فصل اين در
روشني تفاوتهاي وي.ميكند برملا را اسلامي فلسفه در انفصال
پرداخته ، آن توصيف به جابري كه گروههايي از كدام هر براي
را يكديگر با دستهها و گروهها اين ارتباط و ميكند اثبات
مغربي و اندلسي فلسفه نظريات بررسي به او.ميدهد نشان نيز
فلاسفه مسير آنها از بسياري كه ميكند ثابت و پرداخته
از و شريعت چارچوب در بلكه نپيمودهاند ، را ارسطو بهويژه
آنها در و ميانديشيدهاند ارسطو روش با متفاوت نظرگاههايي
.است داشته وجود عرفان به تمايل نيز
به عقل توصيف صحت كتابميزان اول بخش از دوم فصل در
مورد كرده ، استناد آن به جابري كه نظريهاي و بودن عربي
ثابت فصل اين در نويسنده.است گرفته قرار بررسي و نقد
عوامل به عربي انديشه و عقل شكلگيري در جابري كه نموده
تاثيرگذاري و صحت كه است حالي در اين و كرده اتكاء خارجي
.است ترديد و شك مورد عوامل اين
برهان ، ) عقل سهگانه مزبورطبقهبندي كتاب سوم فصل در
و گرفته قرار نقد جابريمورد نزد در (عرفان و بيان
بين كه اين جمله از طبقهبندي اين كاستيهاي و نارسائيها
.است شده بيان ندارد ، وجود تضادي خيالي ايندستگاههاي
را آن كه شيعه فلسفي انديشه درباره جابري ديدگاه سپس
.است گرفته قرار مناقشه مورد كرده ، توصيف باطني و عرفاني
انديشه از جابري توصيف اين با حدودي تا مذكور نويسنده
.است موافق شيعه
اين از يكي:است دومقاله شدهشامل ياد كتاب از دوم بخش
را جابري ديدگاه وارسطودر ابنسينا بين جدايي مقالات
است آن بر زمينه دراين جابريميدهد قرار موردبررسي
فلاسفه ساير بابرخورد ارسطو با سينا ابن كهبرخورد
سينا ابن است معتقد جابري.دارد تفاوت ارسطو با مسلمان
گشوده را آن رفتن بين از و اسلامي فلسفي تفكر انحطاط باب
بلكه نبوده عقلاني نگرش يك ارسطو به او نگرش زيرا است
نويسنده.است بوده ديگري برداشت ارسطو از ابنسينا برداشت
كرده ثابت خود كتاب در فيالميزان العربي كتابنقدالعقل
جابري كه آنطوري ارسطو و سينا بينابن پنداري جدايي كه
.است نبوده كرده ، ترسيم
غرب فلسفه بين جدايي نويسندهمسئله بخش اين دوم مقاله در
قرار بررسي و نقد رامورد اسلامي شرق فلسفه با اسلامي
را آن جابري كه است چيزي آن خلاف واقعيت نموده ثابت و داده
.است كرده توصيف
جابري از دفاع به كتابخود پاياني فصل در محمد يحيي
جابري العربي كتابنقدالعقل بر نقدطرابيشي برخاستو
.است ردكرده را
|