مطبوعات
مطبوعات بدون آزادي
آزادي بدون
معتمدنژاد دكتر
وعلي معتمدنژاد كاظم دكتر عبدي ، عباس حضور با ميزگردي
(دوم بخش) - ربيعي
با نخستميزگردي بخش عنوان كجاست؟ آزادي سقف:اشاره
دكتر مطبوعات ، صنفي انجمن هياتمديره عضو عبدي ، عباس حضور
مديرمسئول ربيعي علي و دانشگاه استاد معتمدنژاد كاظم
اين دوم بخش درگذشت نظرتان از كه بود كاروكارگر روزنامه
مطبوعات آزادي از ديگري جنبههاي بررسي به ميزگرد
.ميپردازيم
عبدي عباس
يكي شايد زدم ، قلم مطبوعات در كه زماني مدت در:عبدي
آن مورد در ديگر مقولات از بيش كه مقولهاي چهار سه از
.است آزادي مورد در نوشتم ،
هر به افتاد اتفاق گذشته سال خرداد كه 2 واقعهاي خاطر به
كه كرده ، مواجه جديدي موقعيت يك با را ما بوده كه دليلي
حفظ دنبال به باشيم ، آزادي ايجاد دنبال به آنكه از بيش
كه كساني و است ، مشكلتر بسيار آزادي حفظ.باشيم آزادي
در حقيقتا و دارند ، سنگينتري بسيار كار اينهستند ، مدعي
دورباطلي آن به برسانند را ما ميخواهند خيليها شرايط اين
ميكنيم صحبت چنان آزادي از ما.داشتيم اخير سال صد در كه
به ولي بيايد ، بدش كسي نميكنم فكر ميآيد ، خوششان همه كه
نقطه به رسيديم دوباره و شده طي دورهاي كه ميبينيم حال هر
طي را دور اين داريم ما كه چيست؟ قضيه اشكال واقعا اول ،
خوب آزادياند؟ ضد كه است افرادي قضيهدر اشكال آيا ميكنيم؟
بگوييم كه نيست قرار.ميدهند انجام را خودشان كار كه آنها
انجام را خودش وظيفه نكند ، محدود را آزادي ضدآزادي ، عناصر
بود ، بلاموضوع حرفها اين نداشت ، وجود اگر عناصر آن ميدهد ،
كه ميكنم فكر من كجاست؟ آزادي در قضيه گير و اشكال پس
آينده در و كنيم صحبت بيشتر موضوع اين به راجع امسال
.هستيم مواجهه موضوع اين با ما بيشتر
آن تعميق ميآوريم ، دست به آزاديهاييكه ثبت با بايد ما
شكلي يك به حقيقت در كه عملي با نه بدهيم گسترش را آزادي
اين به اصلا اين بدهيم ، قرار خودمان مقابل در را ديگران
.بيائيم كوتاه ذرهاي كه نيست معنا
ميكنم فكر چون خاطرميزنم ، اين به را حرفها اين من
مورد اين در لااقل نميتواند كسي كه دارد وجود سابقهاي
.بگيرد خاصي ايراد بخصوص
ببينيم كنيم ، آزادي از تعريفي يك بيائيم دليل ، اين به
است؟ چگونه آزادي قضيه
در آزادي ببنيم تقسيمبنديميكنيم ، را مقوله تا دو ما
چيست؟ فرقش حالا ارزش يك و نياز يك ميگنجد ، كداممقوله
و غذا آن داريد ، پوشاك به نياز داريد ، غذا به نياز شما
غذا ميشود گرسنهمان است نياز نيستند ، ارزش چندان پوشاك
ايثار گفتن ، دروغ ولي ميپوشيم ، ميشود سردمان ميخوريم ،
هست ، هم نيازي دلايل يك نهايت ، در گرچه متفاوتند ، كردن ،
ميپاشد هم از جامعه تمام بگوييم دروغ همه بخواهيم اگر چون
زاويه از را اين انساني جامعه دليل هر به و حال هر به ولي
.ميكند نگاه ارزشي
ربيعي علي
يكجور ، بزرگ و نگويد يكجوردروغ بچه كه نميگوئيم ما مثلا
برخورد جور يك حقيقت با بگويند راست جور يك بايد همه
.باشند داشته
فرق پيرمرد غذاي با بچه ، باغذاي بزرگ ، غذاي ميدانيم ولي
فرق است گرمسير با درسردسير كه كسي پوشاك و ميكند
.ميكند
:بگويم ميخواهم من
.ميشويم مشكل دچار كنيم ، ارزش را آزادي اگر
آزادي باشد داشته ارزش كنيم ، نگاه آن به ارزش با ميتوانيم
نگاه آن به ارزش با اگر ولي نيست ، مشكلي هيچ برايمان ،
ارزش اين براي چون ميشويم ، باطل دور يك دچار نكنيم ،
براي دارند كه ديگري كسان عين ميكنيم ، جانفشاني چنان
ديگران ارزشها نامهمين به و ميكنند جانفشاني ديگر چيزهاي
.ميكنند سركوب را
نگاه آن به ارزش رابهصرف آزادي كه نميبينيم دليلي هيچ
ديگران كه اخلاقي ارزشهاي منزلتشاز و كنيم ، اعتبار
باشد؟ بايد اينطور چرا.باشد بالاتر ميكنند ، مطرح دارند
و برتر ديگري ارزش از را ارزشخودمان كه نداريم ملاكي اصلا
.ببينيم رتبهبالاتري در
مقولهآزادي وارد ارزشنميتوانيم طريق از ما بنابراين
.بشويم
در اجتماعي گفتمان در ولي هست ، نيست ، ارزش آزادي اينكه نه
.باشد ما براي درستي مبناي نميتواند اين اجتماعي رفتار
.است ضرورت يك آزادي
بايد دقيقا كنيم ، نگاه نياز بهعنوان آزادي به اگر
محيط با را دقيقاتناسبش يعني شويم ، متوجه را كاركردش
صددرصد مقوله يك آزادي كه اينطورنيست ديگر.كنيم مطرح
يك افرادميخورد ، همه تن به كه است لباسي يك.انتزاعياست
آنهم.بشود دوخته خودش متناسب كسي هر تن به كه است لباسي
.نيازش كاركردو برحسب
شما از را جمع همين رابزنم ، مهمي مثال يك بدهيد اجازه
اجتماعي عدالت ارزش استيا بيشتر آزادي ارزش سوالكنند ،
مخالف برابري ارزش كسيبا نميكنم فكر من وبرابري؟
.باشد
كهدر است ارزش همانبحث دلايلپيشرفتش از يكي ماركسيسم
در ارزش اين چرا امروزه وليميكرد مطرح انسانها فرهنگ
دوست انسانها و مردم اينكه نه ;ندارد وجود خيليها ذهنيت
تحقق شدند متوجه عمل در اينكه بهدليل باشند برابر ندارند
از را ديگري ارزشهاي ميكند ، ايجاد را هزينههايي ارزش اين
كه ميكند لگدمال را نيازهايي و ضرورتها و ميبرد ، بين
ارزش اين خود اينكه ضمن ندارد ، ارزش اين با برابري مطلقا
.نشود موفق نهايت ، در است ممكن
كه ميآيد كداممانبدمان ما داد ، نشان عمل در كه همانطوري
انجام را كار بيشترين كنيم ، كار خوب همه نباشيم؟ گرسنه
ذهن در اين بله ، .برداريم هم نيازمان اندازه به و بدهيم ،
ممكن هم عمل در ولي شده مطرح ماركسيسم تئوري بهلحاظ و است
كه اوضاعي بشود هم آخرش در و بيايد ، هم استالين كه است
.ميكنيم مشاهده
بهدست مطلق را منفعتي يك نميتوانيم ما اينكه خاطر به
.آوريم
از را چيزي يك مجبوريم ميآوريم ، بهدست كه هرچيزي مقابل در
.بدهيم دست
درس ديگرتانزديد ، چيزهاي از نشستيد اينجا در كه شمايي
به داديد ترجيح را نكرديد ، اين كار نداديد ، درس نخوانديد ،
.ديگر چيز يك
كه كرد مطرح را چارچوبي كه بود اين داشت ماركس كه اشكالي
و هست چارچوب اين در ميخواهي خيري هر يعني ;بود محض خير
.محض شر ;ميشود چارچوب اين از خارج
در ولي است خوب خيلي بسيجنيروها براي كليشه بهلحاظ اين
.ميشود مواجه مشكل با انسان عمل
يك ميبينيم ما كه حال اجتماعيدرعين عدالت بنابراين
دنبال به عمل در ولي بهدنبالشهستيم ، همه و است ارزش
عوارض و آثار بهخاطر نشدنش ، بهخاطر نميرويم ، محض برابري
.آن
يك آزادي است ، قالب درهمين هم آزادي بگويم ، ميخواهم من
نبايد آن از كه داريم كفآزادي يك ماكف يك سقفدارد
آزاديم كف از بزنم ، اينجاآزادمحرف من بياييم ، پايين
كند ، مجبور را من نميتواند هيچكس مثلا نميآيم ، پايينتر
.ميكنم ترك را جلسه نخواهم ، بگويم ، بخواهم كه چيزي آن خلاف
نميكنم ، استفاده را آزاديام سقف اينجا من كنيد توجه ولي
استفاده حدش آن تا ولي است ، قانون كه من آزادي سقف
.نميكنم
ميتوانماينجا من ميگويم ، روشنتر را خودم منظور مثالي با
عين در متشنجكنم ، را جلسه اين كه كنم مطرح را صحبتهايي
قانوني لحاظ به هيچكس و است ، من حق صحبتها اين كه حال
حرفها اين ميتوانم ولي نزن ، را حرف اين بگويد ، نميتواند
را حرفم من فايده ، چه ولي بزنم ، بهم را جلسه و بزنم را
متشنج را اينجا باشيد ، نداشته حق شايد هم شما خوب زدم ،
را كار اين دليلي هر به ميكنيد ، را كار اين ولي كنيد ،
نبايد كه گوينده ، جانب از است احمقانه كار يك اين ميكنيد ،
هيچ و كاركرد هيچ كه درحالي كند ، استفاده آزادياش سقف از
عهده به بگذارد شد ، متشنج جلسه هم اگر ندارد ، نهايتي
اين بزنم ، را حرفها اين بود حقم من كه بگويد و متشنجكننده
اين عين شما است ، قضيه با كردن عمل غيرمسئولانه واقع در
را بخصوصي مصداق من جامعه ، كل به بدهيد تعميم را قضيه
جامعه عرصه در ما ميكنم فكر هم هنوز و بياورم نميخواهم
عقيدهام ولي داريم ، فاصله خيلي هم سقف آن به رسيدن تا حتي
به خيلي گذشتيم ، آزادي كف از عدهايي يك اگر ما كه است اين
آزادي به معتقد كه كساني اساسي مسئله نباشيم ، سقفش دنبال
ثبات كه نحوي به است آزادي كف و سقف بين كردن بازي هستند ،
.بدهد آزادي به بيشتري
آزاد فضاي ايجاد در را نقش بيشترين مطبوعات كه طوري همان
;داشته تخريبآن در ميتوانند هم را نقش بيشترين داشتند ،
توجه ميخواهم فقط.چيزهاست خيلي به منوط اين البته باشند ،
.نكند خيليخوشحالمان آزادي سقف اينكه به بدهم
شعف را ما ميروند ، راه آزادي سقف روي كه كساني كردن نگاه
.وجوددارد پايداري چقدر ببينيم بايد آنجا نكند زده
نوشتم ، با سلام روزنامه در مقالهايي سال 70 ابتداي من ،
اين مشكلما هم هنوز معتقدم آزادي گستره و عنوانعمق
و كنيم ، آزادينگاه عمق به اينكه از بيشتر ما كه است
بيش كنيم ، زياد را آزادي گستره بگوئيم ، چه ببينيم اينكه
معدود ، عدهايي براي آزادي درصد صد نقطه به برسيم اينكه از
بسيار بسيار تعداد كه باشيم اين دنبال به بايد بيشتر
.ميكنند آزادي ، استفاده درصد ده از زيادي
كنيم سعي بايد و شده كم بسيار بيسوادي ما جامعه در امروز
آزاديبهرهمند اقلهاي حد از دارد وجود كه عظيم حجم اين
.باشند
عمق ضربدر گستره يعني دارد اهميت كه است آزادي حجم اين
محدودي برافراد را آزادي باشد قرار اگر (آزادي ارتفاع)
چندان حجمش بگيريم ، زياد را عمقش و ارتفاع ولي بگيريم
تهديد را ما عدمپايداري و ثباتي بي و شد نخواهد زياد
.كرد خواهد
داشت ، شوروي سوسياليسم كه جاذبههايي همه با:معتمدنژاد.
نياز يك عنوان به نتوانست آزادي از كه كرديد ملاحظه
خاطر به (عبديگفتند آقاي كه طوري همان) كند ، بهرهبرداري
.وجودداشت كشور آن در كه فردي قدرتطلبيهاي
زمانه باشرايط را خودش نتوانست هرگز و گذشت مختلف مراحل
.كند وفق
لحاظنمونه اين از جمهوري رياست انتخابات اخير ، تحول
با عادي بهطور اينطور انقلابي نظام هيچ.است فردي به منحصر
شرايط با را نتوانستهخودش خودش آرمانهاي ارائه و هدفها
.بدهد انطباق روزگار
بهقول كه شده فراهم ما براي امكان اين كه حالا بنابراين
جديد قولمسئولان به كنيم ، اجرا را دموكراسي اصول غربيها
.ببريم جلو را مدني جامعه مملكتي
ماروزنامهنگاران دانشگاهيها ، ما مخصوصا جامعه اعضاي ما
اين از مملكتي ومسئولان انقلاب رهبران به كنيم كمك بايد
.بكنيم استفادهرا حداكثر مغتنم موقعيت
كنيم تقويت را عمومي فضاي مناسب ، فضايي كنيم ، ايجاد فضايي
براي لازم لوازم ساير بتوانيم تا كنيم بهرهبرداري و وحمايت
.كنيم فراهم مدنيمان و عمومي فضاي
حداقل بحثنيست آزادي براي ترمز ما بحث لزوما:ربيعي.
بازي آزادينميخواهيم با ما كه است اين عبدي آقاي و من
نهادينه را آن و كنيم مبارزه ميخواهيم آزادي براي كنيم ،
آزادي با بازي اما.كنيم تلاش آزادي براي ميخواهيم و.كنيم
.نميپسنديم ما را
نزاعداشتند ، سياسي حاكميت گرفتن براي كه قدرتي كانونهاي
ديگر درجاهايي كه سياسي جريانهاي و احزاب صورت به چون
و رفتند سمتمطبوعات به كنند ، عمل نتوانستند دارد وجود
براي اين و سياسيدرآوردند احزاب صورت به را مطبوعات
.كرد ايجاد مسئله ما مطبوعات
دارد ادامه
|