روايات و اخبار در بحثي
سوم بخش - كريم قرآن تحريفناپذيري
نظر به آن شماره دو كه حاضر مطلب در:جستارگشايي
موضوعتحريف در بنياديني مطالب رسيد ، بزرگوار خوانندگان
تحريف ، تعريف ابتدا.شد مطرح اسلام در الهي وحي ناپذيري
نقد با موضوع اين به مربوط مباحث در عطف نقاط مهمترين سپس
از كه(نوري محدث)نوري حسين حاجميرزا نظريات مفصل
.شد آورده ميان به است ، تحريف نظريه قائلانبه مشهورترين
و گرديده مطرح بحث اين از ديگر مواضعي در هماننظرگاه اينك
.ميرسد خوانندگان عزيز بهنظر
معارف سرويس
خرمشاهي بهاءالدين:نوشته
كه است ازاين حاكي (ع)علي اميرالمومنين سيره و عملكرد
و رضا از ناشي سكوت) كمتقرير دست يا تاييد را عثمان عمل
آيت مرحوم.(آمد خواهد مساله اين شرح) است كرده (قبول
عثمان اينكه:مينويسد عثمان عملكرد تاييد در خويي الله
بين كه قرائتي يعني گردآورد ، واحدي قرائت بر را مسلمانان
فرا (ص)پيامبر از تواتر به را آن و بود رايج مسلمانان
نزول احاديث بر مبتني كه را ديگر قرائت و بودند ، گرفته
همين در بيشتر آن بطلان درباره كه) بود حرف /سبعه بر قرآن
از احدي را عثمان عمل اين كرد ، منع (گفتهايم سخن كتاب
قرائت در اختلاف كه چرا.است نكرده انتقاد او بر مسلمانان
وحدت رفتن برباد و صفوفشان پراكندگي و مسلمانان اختلاف به
را رواياتي و ميانجاميد بعضي از بعضي تكفير بلكه كلمهشان
قرآن در اختلاف از (ص)پيامبر نهي از حاكي كه كرديم نقل نيز
بقيه كه است اين ميكنند انتقاد او بر كه كاري وليبود
كه كرد امر هم ديگر شهرهاي اهالي به و سوزانيد را مصاحف
اعتراض او كار براين مسلمانان.بسوزانند را مصاحفشان
.ناميدند (مصحفها سوزاننده)المصاحف حراق را او حتي.كردند
.(البيان ، 277)
ايشان تقرير و -اجمعين عليهم الله سلام -ما ائمه تصويب آيا
قانون).كههست البته نيست؟ قرآن همين بودن قرآن قاطع دليل
و پراكنده وسورههاي آيات سوزاندن درباره.(تفسير ، 238
به منابع از بعضي كه بايدگفت متفرقه ، و رسمي غير مصاحف
آب از مخلوطي با ديگ در را آننوشتهها جوشاندن نسبت عثمان
و (بردن بين از و كردن پاره) خرق بعضي وميدهند سركه و
شرع خلاف عملي نبايد را سوزاندن.سوزاندن وبعضي دفن ، بعضي
و اسلاميطاهر فقه در آتش زيرا.دانست حرمت هتك يامتضمن
ادب اسائه حاكياز يا سوء نيت هم عثمان نيت و است مطهر
.ندارد اساسي فرق آبشستن به يا سوزاندن لذااست نبوده
دور نظر از نبايد نيز فرهنگهارا و رسمها تفاوت همچنين
.است مقدس و الاحترام لازم شدن ، قرآن از پس نيز قرآن.داشت
هم امروز حتي.است نداشته را حكم اين شدن قرآن از پيش
با نميآيد ، قرائت كار به كه زايد و فرسوده و كهنه قرآنهاي
.ميشود برده بين از شيوهها همين از يكي به و احترام
خودش قول وبه روايات وجود را هشتمش دليل نوري محدث (8
دلالت كه [ سنت اهل يعني]مخالفان از كثيرهاي اخبار
ياد دارد ، موجود مصحف در نقصان و تغيير وقوع بر صريح
پژوهان قرآن ساير و ميلاني حجهالاسلام و خويي آيتالله.ميكند
سنت اهل ميان در قرآن نقص احاديث آري كه برآنند شيعه
و.هست شيعه احاديث ميان در آنچه از بيشتر بسي است ، بسيار
نه و قرآن (تنقيص) تحريف به قائل نه آنكه براي سنت اهل
قائل شوند ، صحيحين جمله از حديثشان معتبر كتب بياعتباري
.شدهاند التلاوه منسوخ يا التلاوه نسخ نام به پديدهاي به
سپس كه ميدانند اوليه وحي جزو را عباراتي و آيات يعني
برقرار يا شده منتفي يا حكمتش و شده منسوخ آنها تلاوت
ساختگي سورههاي حتي آيهها ، بسيار دست اين از.است مانده
قرآن كتب در آنجا از و سنت اهل حديث متون از بعضي در
آيه آن مشهور نمونه كهاست شده نقل قرآني علوم و پژوهي
صحيحين جمله از سنت اهل حديث معتبر مجاميع در كه است رجم
نقل مختلف كمابيش عبارات با غيره و احمد مسند و موطا و
الشيخه و الشيخ:است چنين آن نص از روايت يك و است شده
اضافه هم را عبارت اين بعضي در و البته فارجموها اذازنيا
اين ما است گفته عمر كه مناللذه قضيا بما نكالا:دارد
دليلي به سپس ميخوانديم ، (ص)الله عهدرسول در را آيه
او خود كسجز هيچ چون و.شد متروك و فراموش نامعلوم
آن او ، هيات و زيد نبود ، لذا آن بودن آيه بر شاهد و حافظ
اينآيه درباره تفصيل براي)نپذيرفتند عمر از را
التحقيق. بلاغي21023 جواد محمد الاءالرحمن ، .الاتقان20/86
درهمه كه.صيانهالقرآن1250.150-التحريف1460 نفي في
(.كردهاند ياد را سنت اهل اصلي منابع آنها
خاتم ميگويداسامياوصياي نهمش دليل در نوري محدث (9
بعضي و السلام عليهم طاهره صديقه گراميش دخت و النبيين
بايد پساست آمده آسماني كتب همه در آنان صفات و شمايل
و واهي چنان ادعا يا دليل اين.باشد آمده هم قرآن در
به بايد ابتدا نوري محدث.ندارد رد به نياز كه است بياساس
ثابت كجا از كند نقاشي برآن سپس تا بزند را اصطلاحسقف
آمده پيشين آسماني كتب در (ع)معصوم چهارده نام كه است شده
شده تحريف هم كتابها اين كه است اين نوري شيخ پاسخ است؟
با.است بوده موجود بزرگواران اين نام آنها اصل در و است
آيتالله.ادعاست صرف بلكه نيست دليل ديگر اين حساب ، اين
نشان كه حقايقي از و:مينويسد ادعا اين به پاسخ در خويي
نشده ياد قرآن در صريحا (ع)علي اميرالمومنين نام ميدهد
مذكور قرآن در (ع)علي نام اگر زيرا.است غدير حديث است ،
برپا و ايشان وتعيين نصب به محتاج (ص)پيامبر حضرت بود ،
ايجاب غدير حديث صحت پس.نبود آن براي عظيمي اجتماع داشتن
- البيان2450).(كنيم اينروايات كذب به حكم كه ميكند
.(251
قراآت همه ميان از چرا ميگويد دهمش دليل در نوري محدث (10
وجه ده يا وجه هفت فقط قرآني ، تعابير و كلمات مختلف
به متواتري نص كهقرآن است اين پاسخش است؟ شده اختيار
جمهور و اوست از منقول و (ص)رسولالله بر نازل اعجاز و وحي
آن در و داشتهاند محفوظ را آن دين ائمه بزرگان و مسلمانان
قراآت امااست نداده رخ اختلافي و تغيير روزگاران طي در
اين تعبير در [ متفاوت و متغير] اجتهادي [ آنها اختلاف و]
القرآن صيانه) است آن اداي كيفيت و [ يگانه و ثابت] نص
.(179
معتبره كثيره نورياخبار محدث يازدهم دليل (و 12 11
در نقصان دخول و سقط وقوع درباره كه است صريحهاي
وارده دوازدهمشاخبار دليل واست شده نقل قرآنموجود
ازكلمات بعضي تغيير بر دلالت كه است قرآن از مخصوص درموارد
.(فصلالخطاب ، 161و 175) دارد صور از صورتي به آيات و
دارد ايندلايل به پاسخ در مبسوطي شرح معرفت محمدهادي استاد
آورده ، گرد موردتحريف در نوري محدث كه احاديثي مينويسد و
عامه دلالت آنها از خودش 61فقره گفته به كه ;است حديث 1122
از عظيمي اكثريت ولي.است درموضوع نص آن فقره و 1061 دارد
نقل منابعي و رسائل از و نهاعتبار ، دارد سند نه آنها
(جعلي) موضوعه يا.نيستند موجود مجهولانديا يا كه ميكند
گونه اين از منقول او احاديث از تعداد 815فقره و.هستند
اختلاف به اكثريتش است ، فقره كه 307 باقيماندهاشاست كتب
است زمينه همين در كه آن مورد جمله 107 از برميگردد قرائت
ميماند باقي.است شده نقل طبرسي شيخ البيان مجمع از يكجا
هفت بر كه شده نقل حديث معتبر كتب از تقريبا كه حديث 200
شان به مربوط يا توضيحي يا تفسيري روايات (اول نوع.نوعند
اين 200 اعظم بخش و مصداق تعيين يا آيه تاويل يا نزول
كه است اين آن از نمونه يك.ميدهد تشكيل همينها را حديث
و الحرث يهلك و فيها لئفسد الارض في سعي آيهواذاتولي در
سوء و بظلمه:است بوده چنين دنبالش به (بقره 205) النسل
توصيف براي غيرقرآني طبعا و تفسيري بياني كه سريرته
شده گفته سخن او از آيه در كه است كسي اهلاك و فساد كيفيت
از بعضي به منسوب كه قراآتي از است احاديثي (دوم نوع است ،
مشهوره قرائت مخالف است ممكن كه است عليهمالسلام ائمه
احاديثي (سوم نوع معروفه ، غير قراآت بعضي موافق يا ;باشد
اصطلاح به ناآشنايان و است آمده تحريف لفظ آنها در كه است
آنكه حالاست بحث مورد تحريف همين مراد كردهاند گمان
.است موجه غير [راي به] تفسير و معنايي تحريف آن از مراد
معناي به مجيد قرآن حتي و قدما اصطلاح در تحريف چنانكه
لفظي تحريف معناي به متاخرين اصطلاح در و.است معنوي تحريف
آنها به كه رواياتي (چهارم نوع.است تبديل و تغيير و
است اين مثالش يك.نيست درست استنادش ولي است كرده استناد
پس كه ميكند نقل عليهماالسلام رضا امام و صادق امام از كه
من خداي) ربي الله ميگفتهاندكذلك توحيد سوره خواندن از
و قول اين است كرده گمان نوري محدث و.(است چنين اين
در وارده روايات درباره (پنجم نوع.است قرآن جزو اذعان ،
(ع)علي مصحف قرائت به را مردم كه است (عج)قائم امام شان
مساله اين به ميكند الزام است برده ارث به پدرانش از كه
و درترتيب (ع)علي حضرت مصحف كه كرديم اشاره خود جاي در
اختلاف عثماني مصحف با آن نظاير و تفسيري اضافات و توالي
.است نداشته زياد يا كم سورهاي يا آيه ولي است داشته
يا جمله يا آيه برافتادگي دلالت كه است رواياتي (نوعششم
كه رسيدهاند نتيجه اين به نقدالحديث ائمه و دارد اي كلمه
(هفتم نوعنيست قرآن لفظ نص از و است تفسيري زيادات آنها
بيت اهل فضايل شان در آنچه اينكه از حاكي است رواياتي
اگر كه بوده پنهان آياتي طي در است ، بوده السلام عليهم
زيرا.گردد مي پديدار شود ، خوانده شده نازل چنانكه قرآن
درپاسخ.است گريده نازل آنان درباره قرآن ربع يا ثلث كه
در تصريحاتي كه نيست آن از حاكي روايات اين گفت بايد
همين در.است شده ساقط سپس.است بوده (ع)بيت اهل فضيلت
.است آنان فضايل و شان در كه آياتي نيست كم هم موجود قرآن
عليه لااسالكم آيهقل تفسير در (ق م 1310)طبري چنانكه
آن معناي و وجه بهترين (شوري 23) القربي المودهفي الا اجرا
اهل يعني (ص)پيامبر اقرباي مودت مراد ، كه اينميداند در را
آيتالله.(القرآن ، 196236 صيانه) است (ع)طهارت و بيتعصمت
و يازدهم دلايل) شبهات اين به متقني پاسخهاي نيز خويي
:مينويسد جمله از.دارد (الخطاب فصل در نوري محدث دوازدهم
فيه متنازع معناي به قرآن تحريف وقوع بر دلالت روايات اين
آنكه عين در روايات اين از بسياري آنكه توضيح.ندارد
شده گرفته محمدالسياري احمدبن كتاب از است ، ضعيف سندشان
به قائل كه دارند او فسادمذهب در اتفاق رجال علماي كه
كه شده گرفته كوفي احمد عليبن از نيز و است ، بوده تناسخ
اينكه ديگر.ميدانند فاسدالمذهب و كذاب را او رجال علماي
از و.است قراآت اختلاف به مربوط او روايات از معظمي بخش
به مربوط روايات كه ميكند نقل چنين شيعه بزرگ علماي قول
طرح يا تاويل را آنها يا بايد امتاند اجماع مخالف تحريف ،
كه داريم بسياري روايات همچنين.(253-البيان ، 245) كرد
با مخالف حديث كه است قرآن بر احاديث داشتن ازعرضه حاكي
در.نشد قائل اعتباري آن براي و زد ديوار به بايد را قرآن
نه است ، آن صدق ملاك و محك و حديث بر حاكم قرآن صورت اين
درباره است ، ظنيالصدور كه حديث با نميتوان يعني بالعكس
معروف قول به چونداوريكرد است ، الصدور قطعي كه قرآن
.كشد رستم رخش هم را رستم و بالحديد الا يفلح لا الحديد
كه است اين نوري محدث جمله اخباريان ، از روشمندانه اشتباه
و نقادي و ميدهند حديثي هرگونه به وحصر بيحد و گزاف اهميت
به الحديث روايت از و ندارند خوش را ارزشيابياحاديث
ناآگاهانه ، يا آگاهانه و.نميپردازند درايتالحديث
قطعي فريقين علماي اجماع برخلاف را كلاحاديث مجموعه
اگر.دارند رفتاري چنين آن با عملا يا الصدورميدانند
در نوري محدث امثال كه بهانهجويي و بيني اينهمهباريك
تدوين و جمع كاروبار در ميكنند ، قرآن تدوين و جمع كاروبار
اتكاي گونه اين كه رسيد خواهند نتيجه اين به كنند حديث
تاريخي و عقلي و علمي پشتوانه حديث ، هرگونه به افراطي
سند قرآن زيرا.دربردارد غرض نقض گذشته آن از و ندارد
دليل هر به اگر كه است اسلام ركين ركن و حياتي و بزرگ
محدث و معتبر حديث آنكه براي مجالي ديگر شود ، خدشهدار
سيدعلي استاد قول به:ماند نخواهد باقي بماند ، محترم
قرآن تحريف به قائل كه مجتهدي ما عقيده دزفوليبه كمالي
دست از را اجتهاد مستند مهمترين زيرا.نيست مجتهد باشد ،
از آنهم ضروري امري در اجتهاد آنكه به مضافا.است داده
شيواترين.(تفسير 82 قانون).ندارد مورد اعتقادي مسائل
عرضه طباطبايي علامه شادروان زمينه اين در را عقلي دليل
زمان در ثابت بن زيد كه را قرآني آن اما:است داشته
يك آن در و قرآناست جميع حاوي شك بدون كرد ، گردآوري عثمان
قرآن تحريف به قول و.است نشده زياد كلمه يك يا و كم كلمه
تحريف در كه آحادي چوناخبار.است ساقط اعتبار درجه از
كه است ، امام قول حجيت بر متوقف آنها حجيت است ، شده وارد
حجيت بر متوقف امام قول حجيت و كردهاست ، بيان را اخبار آن
معرفي معصوم و خليفه و وصي را امام كه است(ص)رسولالله قول
است قرآن حجيت بر متوقف رسولالله قول وحجيت ;است فرموده
معرفي ولي و نبي و امام و معصوم را (ص)كهرسولالله
حرف يك بودن زياد يا بودن كم به قائل اگر و ;كردهاست
و ميشود ساقط حجيت از قرآن تمام بشويم مجيد درقرآن
...ميكنند ساقط نيز را تحريف اخبار حجيت حجت سقوطاين
سقوط حجيت از را قرآن كه تحريف اخبار [ديگر بهتعبير]
از يعني شود ، مي آنها خود اسقاط موجب مفادش به ميدهد ، عمل
مستحيل آنها به عمل اين بنابر و ميآيد لازم عدمش ثبوتش
سيد آيتالله مصاحبات مجموعه تابان مهر).است [غيرممكن]
طباطبايي ، حسين سيدمحمد علامه با طهراني حسيني حسين محمد
و آياتقرآني (تحريف1 عدم به قائلان دلايل.(206207
آيه آياتسه اين مشهورترين.قرآن حفظ بر الهي صريح وعدههاي
لهلحافظون انا و الذكر نزلنا نحن انا:حفظ آيه (الف:است
چندآيه در چنانكه.است قرآن ازالذكر مراد.آنيم نگاهبان
ايهاالذي يا قالوا و:ميفرمايد سوره همين در پيشتر
كه كسي اي گفتند و) (حجر ، 6)لمجنون انك الذكر نزلعليه
.(مجنوني تو بيشك است ، شده نازل او بر [قرآن]ذكر
استناد و استدلال صحت در كه را تشكيكاتي انواع آيتاللهخويي
اجمالي حفظ مراد نيست ، قرآن معناي به ذكر) هست اينآيه به
طرح خوبي به را شبهه يك اماميكند رد (آيات نههمه است
شبهه اينجا در آري:نميدهد پاسخ خوبي همان به ميكند ، ولي
وارد تحريف عدم براي كريمه آيه به استدلال بر كه هست ديگري
احتمال قرآن در تحريف مدعي كه است اين شبهه حاصل و ميشود
آيات جزو اين زيرا.ميدهد هم را آيه همين نفس در تحريف
عدم آنكه مگر نيست ، صحيح آن به استدلال و است كريم قرآن
ثابت آن با را تحريف عدم بخواهيم اگر و شود ثابت تحريف
اين ايشان خود.(البيان ، 228).ميآيد پيش باطل دور كنيم
اعتبار كسي براي شبهه اين زيرا:ميدهد پاسخ چنين را شبهه
اما بركنارميداند ، الهيه خلافت از را طاهره عترت كه دارد
[ قرآن] كتاب عترتبه كه ميدانند آنان امامت به مومنان
مساله همين به اصحابآنان تقرير نيز و كردهاند استدلال
اين سطور اين راقم نظر به.موجوداست كتاب حجيت از حاكي
قرآن آنان اينكه و عترت به توسل زيرا.نيست كافي پاسخ
-شيعه براي بالاستقلال و ذاته حد في كردهاند تاييد را موجود
كه نيست لازم ديگر دارد ، دليليت و حجيت -شيعه براي فقط و
آيه اينكنيم ضميمه قرآن آيات ساير يا حفظ آيه به را آن
فقط كرد خواهيم نقل زمينه اين در كه قرآني آيات ساير و
قائل فقط كه است حجت سنت ، اهل و شيعه از اعم كساني براي
اسقاط و حذف به قائل اينان زيرا.باشند نقيصه به تحريف به
و صحيح را موجود قرآن ولي قرآنند ، از سورههايي يا آيات
و روا را موجود آيات به استدلال لذا ميدانند ، الصدور قطعي
داير هست آيه اين اطراف در هم ديگري شبهه.ميدانند درست
.ميدانند (ص)محمد حضرت به راجع را لحافظون اينكهله بر
و دليل غائب مرجع به ضمير ارجاع حاضر ، مرجع وجود با ولي
اتيان عدم آيه (ب(القرآن ، 31 صيانه-نيز)ميخواهد قرينه
من ولا يديه بين من الباطل لاياتيه.لكتابعزيز انه و:باطل
آن بيگمان) (42-فصلت ، 41).حكيمحميد من تنزيل خلفه ،
آن به باطل [ دست] آينده در و درحال كه ;است ارجمند كتابي
.(است ستوده فرزانه[ خداوند] نامه وحي نميرسد ،
|