زمانه شرايط و قضاوت
گرجي ابوالقاسم دكتر استاد با گفتگويي
پروردگان از گرجي ابوالقاسم دكتر استاد:جستارگشايي
و دانش اصلي مايه كه است نجف علميه حوزه مقدس پايگاه
علمي مدينه آن در تدريس و تحصيل سالها طي را خود ايمان
و اجتهاد افتخار به جواني در توانستند و تشيعاندوخته
فضيلت از كولهباري با و آيند نائل اسلامي علوم بالاترينسطوح
استاد وطن ، به بازگشت در.گردند ايران روانه ونيكخواهي
و فقه مختلف سطوح تدريس به تهران حوزوي درمدارس
مشكله مسائل بر تسلط و احاطه تدريس ، روش.اصولپرداختند
و نموده اقران سرآمد و شاخص را ايشان درسي ، وغوامض
حقوقي و اصولي فقهي ، مشكلگشايي و پرسش و مركزتوجه
آقاسيدمحمد به ميتوان استادانش ازمعروفترين.بودهاند
آيتالله و بروجردي محمدحسين وآيتالله (ادبيات)قصير
به سال 1322 در گرجي استاد.كرد اشاره(فلسفه) شاهآبادي
محمدعلي شيخ آقا چون بزرگواري مراجع محضر از و رفته نجف
محمدكاظم شيخ آقا و شيرازي سيدعبدالهادي آقا كاظميني ،
استفاده خويي آيتاللهالعظمي مرحوم همه از بيش و شيرازي
محمدحسين شيخ آقا آيتالله جمله از آنها اكثر از و كرده
هنگام ميشود ، گفته.كردند دريافت اجتهاد گواهي كاشفالغطا
در ايشان.كردند گريه خويي آيتالله حضرت دانشگاه به آمدن
-منقول و معقول -دانشگاهالهيات دكتراي پاياننامه سال 1342
و حقوق دانشگاه در سال1335 از گذراند ممتاز درجه با را
است ، مشغول اسلامي حقوق بهتدريس انساني علوم و ادبيات نيز
علاقه و دقت با نيز هماكنون كه سالتدريس از 40 بيش طول در
حساس بسيار خود دانشجويان حقوق به داردنسبت ادامه خاصي
و سختكوش دانشجوياني سختگيري ، و عدالت بارعايت و بودهاند
زمره در آنان از بسياري كه پروردهاند خويش بهدانش متكي
كه هستند مرزوبوم اين علمي و سياسي فرهنگي ، نخبگانادبي ،
مراجع و استادان و رهبران برجستهترين حقوقي هموارهمشاور
.هستند و بوده كشور ونهادهاي
انبوه ميان در و مسكوني منزل زيرين طبقه استاد با
پيام ما گفتوگوي مبناي.ميكنيم گو و گفت كتابهايشان
حاضر شرايط در بويژه كه است (ره)خميني امام مادهاي 8
جامعهء در قضائي مشكلات و مسائل راهگشاي بهترين ميتواند
كشور قضاوت بر حاكم كنوني وضعيت از ايشان.ماباشد
وارد ايرادهائي قضايي ، سيستم بر و كرده ابرازگلهمندي
براي بزرگ معضلي به خود تا و سريعتر هرچه كهبايد ميداند
اخير ، روزهاي در كه آن بويژه.شود اصلاح نشده ، تبديل جامعه
به ناوارد و غيرمتخصص افراد ورود از انقلاب ، رهبرمعظم
دلسوزان جمله كهاز ايشان.كردند نهي مسائل عرصهاينگونه
از نگرفتن پند از را مسئولان است ، اسلامي جمهوري مقدس نظام
انتقاداتي عليرغم است ، معتقد و ميدهد هشدار تاريخ و زمانه
نظام در ضعف نقاط بعضي از اصولي اما مشفقانه شكلي به كه
عملياي مجراي هنوز ميشود ، دلسوزانمطرح و نخبگان سوي از
مديريتي بدنه در انتقادات اعمالاين و كردن نهادينه براي
به كه ارجمند استاد از ضمنسپاساست نشده ايجاد كشور
دادهاند مثبت پاسخ گو و اينگفت براي معارف گروه تقاضاي
.مينماييم جلب گفتوگو به را عاليمقام خوانندگان شما توجه
معارف گروه
مسئلهاي يك ما كه است اين حضرتعالي ، از من پرسش نخستين
بر.كشورماست در مسلط نظام كه اسلامي جمهوري نام به داريم
اين وكارگزاران رهبران سعي كه است طبيعي كاملا اساس ، اين
شيوهها و وقوانين رويهها همه كه گيرد قرار اين بر نظام
ميآيد پيش كه برخيمشكلات اما باشد ، اسلام مقدس شرع بر مبتني
.بيايد پيش شبههها كهبسياري ميشود باعث مبهمات برخي نيز و
بر مبتني و روزآمد كهمسائل است اين شبههها جمله از
يافت سرعت به آن شرعي اوقات ، تطبيق گاهي روز ، اقتضائات
كه ميدانيم ديگر سوي از.پيداميشود تعارضي اينجا و نميشود
با كه داريم چيزهايي ما روابطاجتماعي ، و زندگي حيطه در
رسيد نتيجه به و كرد پيدا را ميتوانآنها انسان خرد و عقل
اين در.كرد اعتماد و داد قانونقرار مبناي را آنها و
و حقوق علم صاحبنظران از اينكهجنابعالي به توجه با زمينه
.بفرماييد توضيح مسلمميباشيد ، مجتهدان از نيز
قديمالايام ، ازبسماللهالرحمنالرحيم:گرجي دكتر.
از.است شرط اجتهاد موارد ، برخي در كه بودند معتقد علما
تقليد مرجعيت به كه كسي تقليد ، مرجعيت در مثلا اينرو ،
روي از را خداوند احكام بتواند بايد ميشود ، برگزيده
استنباط عقل ، و اجماع و سنت و كتاب يعني اربعه ، ادله
است ممكن هم خيلي كه ادلهاي اصطلاح به اين از يعني كند ،
و قدرت اين آنها روي از آمده ، بوجود وضع در نباشد ، روشن
بوجود امروز كه احكامي ولو -احكام استنباط در را معلومات
براي را آنها و ;باشد دارا -نبوده گذشته در و باشد آمده
درباره ديگر مورد.كنند عمل آن به تا كند ارائه مقلدانش
نفري دو ميان خصومت رفع يعني كه است داوري معني به قضاء
اختلاف رفع و باشد كسي بايد دارند ، اختلاف و بحث و جر كه
قديمالايام از علما.باشد داشته استنباط قدرت كه كند
خصوصياتي چنين با كسي چنين بايد قاضي كه بود اين عقيدهشان
را قضائي احكام استنباط قدرت كه باشد كسي بايد قاضي.باشد
قاضي ، براي شرطي و فرض چنين.باشد داشته ادله روي از
چرا نبود ، ناراحتكننده و مشكلساز خيلي اسلام صدر در البته
غالبا و بودند روبهرو محدودي بسيار محيط با قاضيان كه
حد به نيز شرعي علوم و فنون در پرورده و اول دست افراد
(ع)ائمه و (ص) پيامبر دوران ، آن در.داشتهاند وجود كفايت
در بنده البتهبود آسان آنها به دسترسي و داشتند حضور
ديگر ديدگاه و نظر به و ميكنم عرض را شيعه نظر اينجا
به توجه با و زمان اين در اما.ندارم كاري اسلامي شعبات
بسيار معنا اين به اجتهاد مرحله به رسيدن شرايط ، دگرگوني
و جمعيت فزوني و گسترش به توجه با و بخصوص.است دشوار
نظر به مشكلتر و پيچيده بسيار كار اين افراد ، پراكندگي
آن ، حقيقي و واقعي معناي به مجتهد وجود اينكه ضمن.ميرسد
هستند مدعي كساني امروزه كه اين.است اندك و بسيار و نادر
عرض صريح خيلي من داريم ، زياد مجتهد ما ميگويند مدام و
و اصلي معني به مجتهد ما ميگويند؟ بيخود و نادرست كه كنم
اين به مجتهد البته.داريم كم خيلي كارشناسانهآن ، و صحيح
كه بازاركاري كه اكنون به رسد چه بودهاست ، كم هميشه معنا
كار بازار آن با و آمده وجود به علاقهدارند آن به آقايان
اين.دارد تفاوت بسيار است خوردن چراغ ودود خواندن درس كه
است ، اجتهاد مقام بودن معظم و والا دليل هم ، به بودن نادر
سنگين آن مسئوليت و معتبر حد اين تا چنينمقامي وگرنه
!نبود
براي اجتهاد و مجتهد اگر حاضر حال در توضيحات ، اين براساس
جامعه فقط الان.ميشود دشوار بسيار كارها باشد ، شرط قضاوت
چه ميدهند ، تشكيل را تن ميليون از 100 بيش تعدادي شيعيان ،
عبور تن ميليارد يك مرز از كه مسلمانان ، جميع به رسد
با واقعي ، مجتهدان كه جهت آن از دليل ، همين به.كردهاند
نميكرد ، را جمعيتي چنين تكافوي گستردگي ، اين به توجه
و صفت اين واجد كه افراد از زيادي تعداد از شدند مجبور
صد در صد بنده نظر از و -كنند استفاده نبودند ، شرايط
واجد كه كنند ادعا خودشان شايد گرچه نيستند و نبودند
درس حوزهاي در جواني ، ايام و گذشته در بنده -هستند شرايط
و فعلي حوزههاي با مقايسه طرف كه (نجف حوزه) ميخواندم
آنجا وضعيت الان گرچه.بود نخواهد و نيست نبود ، ديگر مدارس
نامناسب بسيار رسيده من به كه اطلاعاتي و اخبار بنابر نيز
ميكرديم تحصيل آنجا ما كه زماني آن در اما.است شده توصيف
يك اينكه عين در -نبود خبرها اين از داشت ، بسياري رونق و
برابري بود آنجا از غير در كه آنچه كل با آنها از نفر
امروزه كه معنايي آن به قضاوت براي حال اين با -ميكرد
.بودند كم خيلي شرايط واجد افراد ميكنند ، مراد
آمدند كار ، بازار وجود دليل به اينجا در و امروزه اما
قضا شغل ميتوان مجتهد ، يك علمي درجات براساس كه گفتند
واجد مجتهد يعني باشد ، گونه اين اگر حال.كرد تصدي را
قاضي مشخصه مهمترين.نيست بحثي باشد عادل عالم و شرايط
عالم نه عالم ، البته.است بودن عادل و عالم مجتهد
آنها كه بدانگونه و هستند مدعي بسياري كه معمولي ، آنگونه
.مطلق ميگويندمجتهد آنها زيرا است ، محال ميگويند ، اصلا
استثناء بدون را مسائل تمام يعني چه؟ يعني مجتهدمطلق
يعني.بگويد را احكامش و كند استنباط ادله بايدبراساس
را حكم نتواند فرد اين كه باشد داشته وجود نبايدمسئلهاي
است اين بدانيم بايد كه نكتهاي.كند استنباط براساسادله
.است دشوار بسيار نيز بزرگ شخصيتهاي براي چنينامري كه
حقيقت.ندارد وجود شخصي چنين اصلا كه گفت شايدبتوان
بنده توجه مورد كه را احكامي بتواند كه كسي آن ايناست ،
روي از را احكام اين دارد ، زيادي نوعهاي و اقسام استو
بنده بگويم ، توسع با اگر يا ندارد ، وجود كند ادلهاستنباط
اين نكردهام برخورد خصوصيات اين با شخصي چنين هنوزبه
و آقايان از بسياري كه ميشود گفته بسيار كهامروزه
.نيستند بينالله و بيني هستند ، اعلم شاغلينمجتهد
بتواند بايد قاضي كه ميگويند ديگر ، بيان يك به حال هر در
و پياده دارند ، وجود زماني هر در كه را بزرگ علماي نظرات
قبل از منسوب اينها اساس براين ميگذارند ، راقضاوت نامش
از (ص)پيامبر همچنانكه يعني.دارد اجتهاد كه هستند كسي
اين هستند ، منسوب (ص) پيامبر طرف از (ع)امامان و خدا ، طرف
آنها البته).است شده منسوب مجتهد آن سوي از نيز فرد
كه است همان بينالله و بيني بنده ، نظر از ولي ميگويند ،
(.است مهم هم اين خود و گفتم
تازهتر شرايطي قديم ، جوامع و اجتماعي شرايط به نسبت الان
شويد قاضي ميتوانيد مثال عنوان به جنابعالي كه شده اضافه
نميدانم !گيرد قرار مقامي چنين در نميتواند نوعي بنده اما
.نميتوانم بنده اما ميتوانيد شما چرا كه
صحبتكنيم ، مصداقيتر اندكي بخواهيم اگر مورد همين در
را آن اجتماعي مهم ابعاد با شهرداري پرونده به مربوط بحث
كم و جوان قاضي توسط پرونده اين مثلا.كنيم مطرح ميتوانيم
به آن پيامد در خاصي مسائل نتيجه در و گرفت شكل سابقهاي
خاص وضعيت گفتيد ، شما كه مسائلي به توجه با آيا.آمد وجود
ميرسيد نظر به قاضي اينمييابد وجهي چه آن حساسيت و قضاء
به را ملي پروندهاي عملا اما.دارد قضاوت در اندكي تجربه
دادند؟ وي دست
ولي.نميشناسم را آقا اين بنده امابله:گرجي استاد
شرايط واجد افراد از بسياري كه ميدانم كلي صورت به قطعا
عمق به عنايت با و عقلي و اجتماعي دلايل به بلكه نيستند
داشته نميتوانند اجتهاد لوازم و شرعي علوم وابعاد
به را مجتهد فتواي اينكه براي كافي قدرت اينكه خلاصه.باشند
چيزي اين و ندارند نيز كنند استنباط را آن و دستآورند
و جهد بيايد ، دست به عادي شرايط و اندك زمان در نيستكه
.نكند تكافو شايد هم همان كه ميكند طلب را زمانطولاني
تمام اگر امروز است ، گذشته با امروز تفاوت نكتهدوم ،
امروز قضايي رويه و سيستم در باشند ، هم عادل قضات ، مجتهد
در مرج و هرج كه است اين امر علت.نميرسد درستبهنظر
طبق بنده كه باشيد داشته دقت ;ميآيد بهوجود اينحيطهها
طبق هم ايشان و ميكنم عمل خودم استنباط و رويه و نظرخودم
عقل است؟ انجامپذير مملكت در چيزي چنين آيا ;نظرخودشان
در زيرا نميپذيرد ، را چيزي چنين امروز شرايط و وعرف
...باشد حكمفرما قانون يك مملكتبايد
كند؟ پيدا رواج بايد علمي قضاوت عبارتي به
در.است ديگري روش روش ، امروز.بله...:گرجي استاد.
را فوقليسانس و ليسانس حقوق دانشكده از كه كساني گذشته
براي منعي و بودند شرايطي واجد و مشمول ميكردند ، دريافت
فارغالتحصيلاني و متخصصان چنين.نداشتند قضاء امر به ورود
خوبي به و ميشدند قضاء شغل متصدي نداشتند ، اخلاقي مشكل اگر
مهارت ، و تسلط اين.ميدادند انجام را كارها هم تسلط با و
قوانين كه چرا داشت ، علت دانشگاه فارغالتحصيلان مورد در
آن ملاحظه و آگاهي براساس آنها و داشت وجود روشني و مشخص
متشاكي و شاكي نفر دو بين را قوانين آن مواد بايد قوانين ،
امور در حاضر ، حال در و اكنون كه حالي در.ميكردند پياده
كتابهامراجعه به اگر كه حالي در ;ميگوينداستنباط قضاء
مسئلهايميشويد ، هر سر بر علما بسيار اختلافات متوجه كنيد
اگر كه درحالي است ، اجتهاد اقتضاي و استنباط ذات در اين
مجتهدباشند ، ما محاكم و دادگاهها قضات نيز هماكنون
ميتواند قاضيمجتهد نفر يك باشند ، داشته اختلافنظر ميتوانند
نيز ديگري كندو انشاء را حكمي خودش ، استنباط و نظر روي
كشور شئون امورو از هيچيك آياخودش استنباط و نظر روي
اركان جمله از كه رويه وحدت.. ميرود؟ پيش به گونه اين
وضعيت از جنابعالي كه شكلي بااين است ، قانون يك اجراي
رويه تفرق به ميكنيد ، بيان مجتهدقاضي يك توسط حكم صدور
...ميشود تبديل
رويه يك و قانون يك است درست كاملا:گرجي استاد.
به ميتوانم من لذا.بشود پياده و داشته وجود بايد قضايي
ديگر الان را معنا آن به اجتهاد كه بگويم شما به صراحت
نظر در را محدود محلهاي يا و محيط اگر بلهنميپذيرد دنيا
شك هم آن در تازه كه -كوچك خيلي شهرستانهاي يا و بگيريم
آنگونه ميتوانند كوچك محل اين در قضات كه ميتوانگفت -دارم
در اما ;باشند داشته برهمهچيز مبسوط واطلاع بكنند عمل
همه و باشد حكمفرما روشن كاملا و دقيق يكقانون بايد مملكت
پياده را آن بايد فراوان ، تامل و دقت و باآگاهي نيز قضات
جوامع ساير و ما كشور در موجود تجربههاي توجهبه با.كنند
ديگر نكته.است ميگرفته انجام و بوده خوبيميسر به امر اين
اجتهاد درجه به و باشم اجتهاد داراي يابنده زيد اگر اينكه
قرار ملاك را ديگري مرجع يا فرد نميتوانمنظر رسيدهام ،
و ميداند باطل را ديگري غيرو نظر مجتهد چون بدهم ،
بلكه ;بدهد قرار ميشماردملاك باطل كه را چيزي نميتواند
جاي هيچ در چيزي چنين.بدهد قرار ملاك را خودش نظر بايد
يك بايد حتما بلكه نيست صحيحي امر -قضاء امر در -دنيا
.باشد داشته وجود قانون
فشار دليل به اما بود ، ضعيف اعتقادات گرچه گذشته ، در
كتابي اساس برهمين و است ملاك مشهور قول كه ميگفتند زياد ،
و احاطه دليل به بيايد ، آن در هرچه كه بودند كرده راتعيين
عنوان به و ميپذيرفتند شهرت به را آن كتاب ، آن تسلطصاحب
معنا ، يك به حداقل كار ، اين.ميدادند قرار ملاككار
و كردند كاري اساس برهمين و ميدادند انجام پذيرفتنيبود ،
مسائلي حال ، ;نميآمد وجود به -قضاء نفس لحاظ از-هم محذوري
داشت ، همراه به ديگري تبعات و ميگرفتند رشوه قبيلاينكه از
براي اين عليايحال ، .نميكنم صحبت آنها به بندهراجع
و درك قابل خوبي به نيز حقوق دانشگاه در دانشجويتحصيلكرده
يا و قاضي مجتهد كه ميشود گفته اينكه اما.بود پيادهكردن
جامعه براي روز ، مفهوم به حقوق علم تحصيل بدون قضاتمجتهد ،
تبعات و نيست شدن پياده قابل نيز -كوچك جوامع حتي-امروز
كه هستيم مدعي ما اينكه به رسد چه دارد ، دنبال خطرناكيبه
واسوه اسلام پرچمدار ما و باشد اسلام پرچم تحت ميخواهيمجهان
.است غيرممكن من نظر به اين ;هستيم نيز سايرمسلمانان
غير -ديگر اجتهاد نوعي بايد قاضي كه معتقدند ، امروز علماي
كه -باشد مجتهد بايد تقليد مرجع ميگويند كه اجتهادي از
كوششي خود از مبطل ، از محق آوردن دست به براي درآن ،
و جهد نهايت بايد قاضي پس.بگيرد پيش در را دهد بروز شديد
در حكمش و بدهد نشان خود از حق به دستيابي براي را كوشش
به اجتهاد.ديگر نفع به و جهت در نه باشد حق احقاق جهت
قول به وضعيت ، اين در ;است لازم و صحيح صددرصد معنا اين
آن و داشته تسلط موضوعه اصول و عبارات در قاضيبايد علما ،
را حق تا نمايد كوشش و كند پياده شرع وسيلهمقررات به را
كافي ، براهين و دلايل و يقين حصول از پس آوردو دست به
به مجتهد ، درباره اخير ، موضوع اماحكمكند آن براساس
آنها كه چيزي آن نيست ، احكام آوردن بهدست در كوشش معناي
چيزي ايننيست اين باشد ، بايد وميگويند دارند تاكيد برآن
بكند را كوشش نهايت بايد قاضي فرد ايننوع ، در.است ديگر
به اجتهاد.كند حكم ذيحق نفع به و دستآورد به را حق تا
دشوار بسيار هم اجتهادي چنين.است صددرصدصحيح معنا ، اين
ندارم يقين و اطمينان بنده.ميخواهد عرضهبالايي يك و است
اين.باشند داشته مرتبهاي چنين ازقضات زيادي تعداد كه
مسلما ;موجود شرايط معلول و طبيعياست امر يك هم مسئله
و باشند تواني چنين داراي كه آنهااست ميان در كمي تعداد
و بياورند دست به را ذيحق بيانفرموده ، شرع كه ضوابطي از
.بدهند حكم
كه هست هم حكومتي مقررات و احكام اين ، از غير البته
مجتهد بايد حاكم فرد ميگويند نيز باره اين در علماء
به بنده كه ميكنند مطرح نيز را ديگري شرايط البته ;باشد
كه نوع دو اين اما.نميبرم اسمي آنها از و ندارم كار آنها
به.است غيرممكن بينالله و بيني است ، مهم خيلي من نظر به
نميكنند عمل متاسفانه كه دارد ديگري راه امر اين بنده نظر
راهي راه ، آن -ميدانم درست بنده اما -ميدانند غلط را آن و
مجلسهايي و مجمعها نه -بزرگ مجلسي وسيله به حكومت كه است
و -است گرفته شكل سياسي نفوذهاي و سليقهها براساس كه
;قسمتي و بخش هر و نياز مورد علم هر در متخصص افراد
...و بيغرض بينظر ، متخصص ، و عالم واقف ، بصير ، كه افرادي
قرار مدنظر را است جامعه مصلحت آنچه كنند سعي و باشند
يا گروهي يا كسي اگر مثال ، براي.كنند عمل بدان و دهند
هستيم ، طبيعتا اسلام جهان بر حاكم ما كه ميكنند ادعا عدهاي
آنحكم طبق و بياورند دست به را اسلام جهان مصلحت بايد
ازهر افرادي تعيين نيز مصلحتي چنين آوردن دست به.بدهند
.ميطلبد را اسلامي كشورهاي تمام از جمعيتي و دسته
نظر در را اسلامي جامعه كل مصالح باشند قادر كه يعنيكساني
آنچه نيز و بياورند ، دست به را اصولي اساس آن بر بگيرندو
بر و آورده دست به هم است اسلامي جامعه مصلحت كهبرخلاف را
و مقرر را احكامي يعني.كنند حكومت و بدهند نظر وفقمصلحت
اگر كوچكتر ، مقياس و محدوده در.كنند پياده درجامعه
با متناسب و ايران در است ، ايران در كه ادعاميكنند
و سواد با البته و عادل و واقف و بصير و خبير ايران ، افراد
طور بهبياورند دست به را جامعه مصلحت بتوانند دانش ، كه
نخبگان از گروهي بايد اينجا هستم ، دانشگاه در مثالبنده
مصلحت و بنشينند -محيط اين از بيرون نه و -خوددانشگاه
كتابها و منابع درسي ، مواد دانشگاه ، نظام دانشجو ، استاد ،
و قوانين و احكام وضع به سپس و بياورند بهدست را..و
گردهم بايد قوم عقلاي نيز ، كلان بعد در.سياستهابپردازند
دست به را...و صنعتگر كاسب ، تاجر ، مصلحت و بنشينند
نظر ازباشد جامعه نفع به كه كنند وضع مقرراتي و بياورند
است ، خداوند حكم است جامعه نفع به كه مقررات اين بنده ،
در اسلام ، پيغمبر خداوند ، .باشد قرآن در كه نيست هم لازم
قطعي حكمهاي تكليفي ، احكام و عبادتها مثل موارد ، بعضي
در مردم كه احكام بيشتر در اما.شود اجرا بايد كه دادهاند
ازدواج ، مثل -دارند سروكار يكديگر با و روابط هم با آنها
عمومي ، جنبه هم و دارد خصوصي جنبه هم كه -...و اجاره صلح ،
عقلاي مسئله ، عمومي جنبه درباره بخصوص.كنند تحقيق بايد
از و منظر اين از جامعه ، مصلحت تشخيصكنند بايدكار قوم
است ، اين اگر و نيست درست باشد اين غير واگر بعد ، اين
به را احكام اين و كنند بررسي را شرايط بايد لزوماافرادش
احكام ، همين.دهند قرار جامعه هدايت ملاك و دستآورند
و صحيح ، هم و معقول هم معنا اين به اجتهاداست احكامديني
اينكه.است عبادت بهترين البته باشد ، جامعه بهنفع اگر
:سعديميگويد
نيست خلق خدمت جز به عبادت
است اين عبادتش بزرگترين ، حاكم.نگفته گزاف مسلما
دشمني و فساد از و برساند فلاح و رستگاري به را جامعه كه
همين ميگفتم بايد و كرديد سوال شما كه چيزي آن.دوركند
رحمهالله) امامخميني حضرت كه مسائلي اين.كردم كهعرض بود
و نوشته شرايط اقتضاي به خود مادهاي پيام 8 در(عليه
همين به است ، نبوده اين جز و بوده ملاك فرمودند ، همينها
ايشان ، كردم ، عرض من كه مسائلي همان به باتوجه و دلايل
بودن واجد نظر از بنده نظر به.دادند ملاكقرار را اينها
.بودند شرايط واجد كاملا ايشان وحكومتي ، علمي شرايط همه
ميتوانند ،(ره)امام همچون ذيصلاحي و واجدالشرايط فرد
جمع را عدهاي ميتوانند من نظريات برمبناي:صريحابگويند
آنها و كنند مقرر را احكامي و كرده مطرح را ومسائل كنند
گفتم كه اينها.كنند پياده خصمين ميان يا بينجامعه در را
برخي اما دارد ، ضرورت و باشد بايد معتقدم كه ملاكهاييهستند
كنم بيان صريحا نميخواهم بنده كه هستند هم ومسائل نظرات
.كنم بيان شايدبعدا و
دارد ادامه
|