معترض هميشه كارگردان
تصورات و روياها از بهره
جمعي
معترض هميشه كارگردان
شيشهاي صحنهآژانس پشت
محاسن ميترا:از عكس
شيشهاي آژانس فيلم به نگاهي
آغاز فيلم حاشيه از چيز همه هميشه ، برخلاف بار اين
فيلم بحثانگيزترين بيشك شيشهاي آژانس.ميشود
در شده مطرح ديدگاه.ميآيد حساب به فجر شانزدهم جشنواره
و آرمانگرايي ميان تقابل بيانگر نوعي كهبه فيلم
را گستردهاي جدل و بحث توانست زمان آن است ، در قانونگرايي
اما.بياورد وجود به سينما جدي مخاطبان و سطحمنتقدان در
معاصر دليل به بلكه.نماند باقي محدوده همين در اينروند
جامعه ، روز بحث به آن نزديكي و فيلم بودنپيام
در واكنش به نوعا كدام هر نيز مطرح ديدگاههايسياسي
اغلب كه اينجاست جالب و پرداختند فيلم برابرانديشههاي
به توجه با و بحبوحه اين در.ستودند را فيلم آنهانيز
حكمفرما فيلم پيرامون بر كه سياستزدهاي و فضايغيرهنري
عدم سينما منتقد يك براي انتخاب بهترين شده ، شايد
از فارغ شيشهاي آژانس اماباشد فيلم اين نگارشدرباره
-درون ويژگيهاي سري يك داراي پيمانش ، و پر اينحواشي
جوايز ديگر طرف از.ميبخشد اعتبار آن به كه متنياست
ديدگاه از كه شده سبب نيز گرفته جشنواره در فراوانيكه
نه و -مهمترين عنوان به مخالفانش و همهموافقان
حساب به ما سينماي گذشته سال توليدي فيلم -لزومابهترين
فيلم اين درباره بيشتر بررسي و بحث لزوم موضوع همين.آيد
نظر در بايد حال هر به وليميسازد جلوهگر رانمايانتر
و داستان پيشبرد در ديالوگها نقش بودن محوري گرفتكه
است نكتهاي آن سينمايي ساختار بر فيلم مضموني چربشبار
كلاسيكمطلوب بررسي يك از شيشهاي نقدآژانس ميشود كهسبب
گويا اما.كند ميل فيلمنامه نقد يك سمت به و بگيرد فاصله
:نيست گريزي
جداسازي نكته ، مهمترين شيشهاي آژانس فيلم با برخورد در
به.است تصاوير پشت انديشههاي از فيلم احساسي لايههاي
عديده مشكلات نه و فيلم ملودرام قوت نه كه گونهاي
كم و كمرنگ را يكديگر اهميت نتوانند يك هيچ آن ، داستاني
شخصيت برپايه فيلم ، دراماتيك ساختار.دهند جلوه فروغ
دليل به كه است قديمي بسيجي يك او.ميگيرد شكل عباس
كه -او مظلوميت همين.روبروست محتوم مرگ يك با جنگ عوارض
راين تا كرخه از داستان قهرمان مشابه بسيار نظر اين از
همسنگر كاظم حاج معنوي و مادي حمايت همچنين و -است
يا خواسته را فيلم تماشاگر تا هستند كافي او از قديمياش
به.دارند نگه انتها به تا خود طرفدار و همراه ناخواسته
دروني صفاي و وارستگي همه آن با را عباس ميشود مگر راستي
.است غيرت و مردانگي اوج از نمايشي نيز كاظم نداشت؟ دوست
از و ميايستد انتها به تا ديرينش رفيق نجات راه در كه كسي
واقع در نداشت؟ دوست ميتوان مگر را ميگذارد مايه جان
همين از دقيقا نيز داستان بر حاكم مانتاليسم سانتي
همين در.ميگيرد نشات تاثيرگذار و برانگيزاننده شخصيتهاي
و صميمانه روابط و عباس همسر شخصيت به كنيم نگاه روند
و واقعي بسيار سادگي عين در كه شوهرش با او كردني باور
نميتواند كه كاظم حاج بزرگ پسر شخصيت يا.است تاثيرگذار
بر نهايت در امر همين و كند درك را پدرش رفتارهاي
اين همه به.است افزوده فيلم شخصيتپردازيهاي پيچيدگيهاي
كه افزود نيز را فيلم موثر و احساساتي موسيقي بايد موارد
فيلم به و كرده خودنمايي صحنهها بر سوار لحظهها اغلب در
.ميبخشد بيشتري قدرت
به و شويم دور داستان اصلي شخصيتهاي از كه چقدر هر حال ،
نزديك آژانس در گرفتار مردم مانند ماجرا عادي افراد
ميكنندو افت وضوح به شخصيتپردازيها كه درمييابيم شويم ،
وبدلي غيرواقعي خيلي آنها زبان از شده بيان ديالوگهاي
آغاز جا همين از فيلم اصلي مشكل واقع در.ميرسند نظر به
شناخت دليل به فيلم كارگردان حاتميكيا ابراهيم.ميشود
قهرمان دو كاراكتر توانسته رزمندگان ، هواي و حال از دقيقش
در را دو اين كه وقتي اما.بياورد در واقعي را داستانش
به بدبينانه و كج نگاه يك با داده ، قرار مردم مجاورت
.ميدهد ارائه آنها از قلابي و كاريكاتوري تصويري مردم ،
اقشار ميان از عمد به آژانس در حاضر افراد كه كنيم توجه
مختلف تيپهاي از نمودي تا شدهاند انتخاب مردم مختلف
.باشند ما اجتماع
بيدرد ، هم مرفه هم دانشجو ، دختر هم بازاري ، هم ميان اين در
وهم رو جشنواره فرهيخته فيلمساز هم لاقبا ، يك فيروز حاجي
بر ميشوندو رانده چوب يك به تقريبا همگي عارف ، پيرمرد
حتيپزشك.ميشود ريشخند وفور به آنها ترس از آكنده تصوير
او.نميماند بينصيب مخدوش تصوير اين از نيز داستان ابتداي
در و همزمان عباس ، احتمالي مرگ اعلام حين در كه ميبينيم را
به.ميكشد دندان به سبعانه را پنير لقمههاي خونسردي كمال
چنين بود توانسته وطني فيلمساز كدام حال به تا راستي
كه اينجاست جالب دهد؟ ارائه مردم عامه از ناهنجاري نمايش
قهرمان باسه فيلم كه احساسي همراهي و همدردي از فارغ
حال عين در كند ، مي اصغر و عباس كاظم ، يعني -بسيجياش
مثلا.ميدهد نشان مشكلدار و ناقص را آنها اجتماعي شخصيت
محيط حقايق با ناهماهنگ و جنگ دوران عوالم در غرق را كاظم
به جواب در او ميبينيم كه جايي.ميكشد تصوير به معاصرش
دلاوريهاي شرح به عباس ، به تركش برخورد زمان درباره دكتر
نيز فرزندش با صحيح ادراكي ارتباط عدم يا و ميپردازد عباس
به لحظهاي در نيز اصغر همچنينماجراست همين از ديگري برگ
در مردان از زنان جداسازي حال در كه ميشود كشيده تصوير
ايثارگر ، رزمنده سه چرا راستي به و.است آژانس درون
هموطنانشان از عدهاي بر را عرصه -دليلي هر به حال اينگونه
نميگذارند؟ وقعي نيز آنها ترس و واهمه به و ميكنند تنگ
دارد دوست هميشه همچون كارگردان كه دليل اين به شايد
تفاوتهاي به تنها است كافيكند حفظ را خود معترض روحيه
در كاظم با مينو فيلمبرج در ميانموسي شخصيتي عظيم
.بيابد واضحتري نمود نكته اين تا كنيم دقت آژانسشيشهاي
ساخت زمان در ميدهد ، ارائه بسيجي يك از موسي تصويريكه
شخصيت كه ميآمد شمار به معترضانه همانقدر مينو فيلمبرج
.جامعه فعلي هواي و حال كاظمدر
يكموضوع دادن قرار دستمايه در حاتميكيا جسارت حال هر در
درك با او آينده در كه آن اميد.است ستودني جامعه به مبتلا
انديشههاي بيان راه در مناسبتر بستري مردم ، از عميقتري
.بيابد مخالفش هميشه
استواري نيما
تصورات و روياها از بهره
جمعي
آلماني نقاش زيمرمان دربارهمك
و رنگها مكزيمرمان ، اثر انسان پرواز تابلويروياي در
يكي و كرده برخورد پرواز بارئاليسم سوررئاليسم فرمهاي
به نموده تصادم هم با واقعيت فوق و واقعيت يعنيميشوند
مورد موضوع) زمين جاذبه سد از گذشتن.ميآيند در واحد شكل
.ميخورند چشم به وي نقشهاي بيشتر در (نقاش توجه
.آمد دنيا به آلمان كشور در سال 1912 در زيمرمان مك
تكنيك انقلاب دوران در كه دارد تعلق نقاشي از نسلي به وي
.ميزيستهاند (انسان پرواز) بشر قديمي روياي يعني نو
خود مجذوب را همه و پيوسته حقيقت بالاخرهبه كه رويايي
.كردهبود
نقشهاي گفتهبود ، كه همانگونه تصاويرش ، در زيمرمان
بالنهاي و بادبادك پرنده ، و فضايي اجسام چون شگفتانگيزي
را طنزآميز شايد و كننده افسون فرمهاي در اشيايي و تخيلي
را آينده در تكنيكپرواز از كنايه كه اجسامي.ميكرد خلق
معجزه كه هوا عنصر تسخير و جاذبه نيروي بر غلبه.داشتند
نقاشي موضوع محبوبترين هميشه او براي دارد ، نام پرواز
انسان پرواز تابلويروياي انتخاب نيز جهت اين از.بود
.است درستي مثال
كه ديد را شكل زيگزاگ صخره سه ميتوان تابلو سوم دو برروي
اين.است كوهستاني كننده مرعوب و تيره منظره يك از قسمتي
تيزخود لبه با و كرده صعود بالا به تصوير ازپايين صخرهها
طناب يا دوكابل بوسيله سه هر و رفتهاند فرو آسمان در
به بيشباهت كه متصلاند بهيكديگر سرتاسري شل و آويزان
بين وارتباطي نيست شهر از خارج سيمهاي و كابلهايتلگراف
.ميكنند برقرار زمين وزير مبهم و مجهول جهان سرد ، آسمان
تركيباتي و غريب و عجيب هميشهاشياء سوررئاليستها
دادهاند رويانسبت و خيال جهان به را آن و معماييآفريدهاند
در موجود تصاوير و همينگونهميانديشيد نيز زيمرمان مك
مانند نه ولي ميناميد خيالي ناخودآگاهرا ضمير
ميگيرند ، بلكه مايه خويش شخص تخيلات از كه واقعگرايانديگر
الهام منشا ديگر تخيلاتانسانهاي و جمعي روياهاي و تصورات
را او پيام نتيجه در ميشناسيم ، كههمه چيزهايياوست
ضمير تصاوير ، مانند اين عمق در كه ميدانيم و دريافتميكنيم
خود ، زندگي به كه مبهميانباشتهاند نقشهاي از ما ناخودآگاه
.ميدهند ادامه ما زندگيروزمره فراسوي
از بعضي پروازانسان تابلويروياي در زيمرمان مك
فرمهاي و خالي تقريبا مناظر ويا دور افق مانند موضوعات
جذابيت تاثير ولي گرفته كلاسيك سوررئاليستهاي از را نمايشي
.است بيشتر طرح اين در واقعيت
و تخيلي وداخل ، خارج دنياي از را تركيباتي آزادانه وي
همچنين زيمرمان.است ترسيمكرده و نموده مجسم را واقعي
و كرده ايجاد آنها ميان توازني و گرفته درنظر را عناصري
آورده رابوجود جديدي تركيب عناصر ، اين از خود ميل به
كاسپر ، آثار كه است تصوير ، آسمان اين در بعدي عنصر.است
هنرمند سه اين.ميآورد بيننده ذهن به را فردريش و داويد
و متولد كناردريا و شمالي منطقهاي در مانندزيمرمان نيز
نقش مناظر ، در افق دوري و وسعتآسمان كه جاييشدهاند بزرگ
با شفاف ، هواپيمايي آسمان اين جلوي.ميكند راايفا بزرگي
اين زيمرمان.است پرواز تابلوست ، در عنصر سومين كه دوبال
اساتيدقديم آثار مانند است ، كشيده خاصي بادقت را هواپيما
.ميپرداختند نقاشي در ريزهكاري به كه
پرواز آزاديبيمرز مانع هم و باز هم اثر ، اين در آسمان
جلو به مخترع انسان وساخته صنعت نشانه هواپيما ، .است
.ميگيرد سبقت رويا واقعيتاز و ميآيد
براي طراحي با وي.بود آموخته خود را نقاشي زيمرمان مك
اجتماعي موضوعات به بيشتر و آغازكرد را كارش مطبوعات
براي ياتصاويري و برشت برتولت قروشي سه چوناپراي
سال 1934 از زولاميپرداختزيمرمان اميل از كتابنانا
.داد انجام را هامبورگ شهر در تئاتر دكور طراحي تا 1938
را نمايشي دكورسازي ردپاي ميتوان وي بعدي آثار تمامي در
.ميباشند لال و خاموش بازيكناني داراي كه يافت
آثار تاثير وتحت رفت برلين به سال 1940 از هنرمند اين
روي تخيلي و ذهني نقاشي به كارا وكارلو چريكود.جورجيو
ناسيونال پسند مورد كه بود سبك همين دقيقا و آورد
سلب هميشه براي وي از نقاشي حق و نگرفت قرار سوسياليستها
.شد
هنر صحنه در ظهورخود از دوم جهاني جنگ از پس زيمرمان
سالهاي 1948 در نقاش اين منتخب آثار.كرد پيدا اطلاع جهاني
بعد سال پنج و شد گذاشته نمايش به بيينالونيز در و 1954
در آمريكا و اروپا تمامي در سپس و كاسل شهر دردكومنتا
نام صاحب هنرمندان از بسياري.گرفت قرار عموم ديد معرض
.هستند شاگردانزيمرمان از امروز
سلو فون استريد:نوشته
آراسته گل لادن:ترجمه
|