است؟ حزب يك اسلام جهان
در خوشبختي آوردن بهدست براي
انجام را سهكار اين زندگي
ندهيد
است؟ حزب يك اسلام جهان
با گفتوگو در اسلام جهان روزنامه آينده و گذشته منشي
خامنهاي سيدهادي حجهالاسلام
نخست بخش عنوان بود خواهيم انتقادي روزنامهاي:اشاره
خامنهاي سيدهادي والمسلمين باحجتالاسلام گفتوگو
از ديروز كه بود جهاناسلام روزنامه مديرمسئول و صاحبامتياز
.گذشت نظرتان
و مخاطب مجدد ، انتشار ضرورت توقيف ، دلايل با گذشته روز
اين ادامه امروز شديم آشنا اسلام روزنامهجهان خطمشي
.ميگذرد نظرتان از گفتوگو
در را جديد فكر ميخواهيد كه فرموديد قبل سوال پاسخ در o
جامعه به را واقعي و جديد نيازهاي و بنشانيد جامعه ذهن
در را فكري كه ميفرماييد اخير سوال پاسخ در و بفهمانيد
دارند ، را تفكر آن جامعه اكثريت كه ميدهيد جاي روزنامهتان
كنيد مطرح ميخواهيد را جديد و نو افكار بگوييد بالاخره
كنيد؟ تقويت را موجود ياانديشههاي
محدودي الفباي افكار يعني.است يكي افكار الفباي ببينيد ،
تمام اما ميشود منتشر ما جامعه در كتاب هزارها.دارند
داريم ، الفبا بعنوان كه حرفياست چند از برگرفته اينها
مختلفي مطالب گوناگون تركيبهاي با اما است يكي الفبا پس
و اساسي چارچوبهاي و اصول هم انديشهها و افكار ميآيد ، در
ارزشهاي تعبيري به يا و كليات و اصول يعني دارند ثابت
تنوع افكار اين اما.است ثابت انديشهها و افكار بر حاكم
مسايل و گوناگون نيازهاي و شرايط با متناسب و ميكند پيدا
جديد و نو فكر از منظورم.ميشود متولد جديد تفكرات تازه ،
بهمعني بلكه باشد ، نداشته وجود قبلا كه معنا اين به نه
مورد ما جامعه در كه چارچوبهايي سلسله يك به بخشيدن قوام
از يكي سياسي توسعه در بفرمائيد فرض.نيست خيليها توجه
ممكن است مردم براي اساسي حقوق توضيح و تشريح مهم ، كارهاي
كه درحالي آيد بهنظر روشن و بديهي بسيار توضيح ، از پس است
واقع در.نبود كسي توجه مورد آن ، توضيح طرح از قبل
يك بلكه نيست سياسي كار يك مردم سياسي و اساسي توضيححقوق
اما.باشيم كوشا جهت اين در بايد كههمه است فرهنگي كار
مقابل در بحثها برخي اولويتبندي و برداشت و تعبير و تفسير
نسبت كليات ازاين بعضي از بهرهبرداري در يا ديگر بحثهاي
فكر و دارد ، سلايق به بستگي ديگر ، مسايل از بعضي به
مناسب افكار شدن روشن براي روزنامه در سلايق اين ميكنمطرح
.است
كنم ، مطرح اينگونه را سوال بحث اين به دادن خاتمه براي o
بدهيد سياسي آموزش ميخواهيد اسلام جهان درروزنامه شما كه
برداشتهاي و انديشهها و خطوط يا كنيد مطرح را الفبا و
را؟ سليقهاي
كه اندازهاي به البته نداريم محدوديتي هيچ و هردو ،
پيچيده خيلي بحثها از برخي چون داشتهباشد ، توان روزنامه
تخصصي مجلات مخصوص و مناسبنيست روزنامه در آن طرح كه است
.شود مطرح بايد دقيق و كم خيلي شود طرح هم اگر يا است
جديد اسلام جهان تفاوتهايي چه ميكنيد فكر اوصاف اين با o
داشت؟ خواهد اسلامقبلي جهان با
محتوايي هم و شكلي لحاظ به هم فكري ، چارچوبهاي حفظ با
و ظاهري زيبائيهاي و شكلي لحاط از.داشت خواهد تفاوت
تفاوت گذشته با ميدهد اجازه امكانات كه آنجايي تا گرافيكي
رنگي را روزنامه كه كرديم فكر اين به حتي ما داشت ، خواهد
لحاظ از و نبود مقدور ما براي عمل در ولي كنيم منتشر
ميكنيم سعي و داشت خواهيم موضوعات در تنوع هم محتوايي
.باشيم داشته نظر در را مباحث و موضوعات در تنوع
پر را احزاب خالي جاي ما جامعه در مطبوعات كه است معروف o
ميكند؟ صدق هم شما روزنامه مورد در مسئله كردهاندآيااين
فعاليت به ما.است شده شناخته و علني جامعه در ما موضع
ما فعاليت از بخشي روزنامه و ميدهيم ادامه فرهنگي و سياسي
دنبال به است ، فرهنگي كار دنبال جامعه اين در هركسي.است
ختم قدرت گروهبندي به آخرش سياست و هست هم سياسي كار
منكر ميخواهد را بديهيات نيست چنين بگويد هركس و ميشود
و افكار از مجموعهاي قدرت تحكيم دنبال به هم ما.شود
يعني پايين از و منطقي شيوههاي با البته هستيم ، انديشهها
.انديشهها و مغزها تحول راه از
يك به بايد احزاب جاي به روزنامهها جايگزيني در البته
و آموزشي وسيع كار احزاب ، از منظور اگر.كرد دقت نكته
روزنامه صورت اين در است روز مسائل در جهتگيري و دهي جهت
يك دليل همين به و است موازي و مشابه حزب با كارش كاملا
اگر اما.دارد روزنامه يك به احتياج حتما سياسي حزب
براي جايي روزنامه يك باشد كادرسازي معني به كارحزبي
و باشد نميتواند و نيست پستهايمملكتي اشغال و كادرسازي
اشتباه شده چنينچيزي جايگزين روزنامه ميكند تصور كسي اگر
.ميكند
حرفهاي كار در اما بكنيد سياسي كار ميخواهيد كه فرموديد o
بايد ميكنيم سياسي كار وقتي كه است حاكم اصل اين مطبوعات
صرفنظر مطبوعاتي بيطرفانه رساني اطلاع معيارهاي سري يك از
ميكنيد؟ برخورد چگونه نشريهتان در مشكل اين با كنيم
خدمت در هم روزنامه.نميآورد بهوجود مشكلي مسئله اين
.خاص سلايق و اهداف خدمت در هم و عاماست فرهنگي اهداف
و نيست واقعيتها نگهداشتن مخفي به نيازي سياسي كار در
و بحث با و قرارداد جامعه اختيار در كامل را خبر ميتوان
.كرد تحليل را آن استدلال
نظر اگر و برسد مخاطب به صحيح و كامل اخبار بايد يعني o
برخورد آن با تفاسير و تحليلها با هست خبر يك خاصيدر
كرد؟
.كرد را كار اين بايد داريم توانايي و فرصت كه آنجايي تا
توان اميدواريم كه است ضعيف ما مطبوعات كاردر اين البته
.باشيم داشته را كار اين
قدرت در كه وقتي كه هستيد متهم چپ طيفهاي از برخي و شما o
ميرسيد قدرت به وقتي و ميدهيد سر آزادي شعار نيستيد
چه مورد اين در ميكنيد فراموش را شعارها اين از بسياري
ميگوييد؟
سر بر كه زمان آن ما.نيستند اينجور همه.ندارد كليت اين
ما نيست معلوم كه) الان ميداديم آزادي نبوديمشعار قدرت
مجموعه.ميدهيم آزادي شعار هم (!نه؟ يا هستيم قدرت سر بر
حاكميت وارد آنان ردههاي از بعضي كه امام خط نيروهاي
آزادي شعار نيز موقعيت اين به دسترسي از قبل شدهاند
در و سياسي و اجتماعي هم ما امروز اصلي بحثهاي و ميدادند
ما بود درست بعضي تصور اگر.است آزادي و عدالت مقولههاي
امروز كه حالي در ميبرديم آزادي از نامي نبايد ديگر امروز
.است گذشته از داغتر ما همفكران ميان در شعار ، اين
.است مهم عملكردها اما ميدهند همه را شعارها البته o
دسته يك دستهاند دو ميگويند را مطلب اين كه كساني
هم يكعده نميآورند ، ياد به را قبلي دورههاي و جوانانند
اينگونه كه ميكند حكم منافعشان هم آنها هستند سياسيون
هم را اين.است بوده چنين كه كنند باور هم عدهاي و بگويند
باشد ، بوده مطلق حاكم چپ جناح كه نبوده وقت هيچ كه بگويم
و بوده آنها دست قسمتي يك يعني است بوده بينابين هميشه
جناح يك اختيار در دست يك زماني هيچ.ما دست در قسمتي
من براي هركس را مورد يك و زد را حرف اين بشود كه نبود
من نبودهايم ، آزادي طرفدار ما كه بياورد مثال مشخص بطور
.ميكند اشتباه كه ميكنم ثابت
مسطوفي شمس شهريار:از گفتگو
در خوشبختي آوردن بهدست براي
انجام را سهكار اين زندگي
ندهيد
درحقيقت بيايد ، خوشبختيبهسراغتان كه هستيد منتظر شما اگر
.دادهايد ازدست آنرا
ميان از خانمي داشتم ، دربارهخوشبختي كه سخنراني بعداز
توضيح ضمن و بود اينجا من همسر ايكاش گفت ، و شد بلند حضار
با نيست آسان اصلا:گفت است ، علاقهمند همسرش به چقدر اينكه
خانم ايننيست خوشحال خوشبختو كه كنيد ازدواج كسي
تاكنون كه درتحقيقاتي را كلمات اين تا ساخت مراقادر
.جديترانگارم داشتهام حرفهاي و بنابهدلايلشخصي
به را بودن خوشبخت ماتوانايي از كدام هر:گفتم او به
كه همانطور هستيم ، خودبدهكار دوستان و فرزندان همسر ،
يك وجود كه نميكنيد باور اگر.باشيم خوشبخت ماميتوانيم
والديني داراي كه ازكودكي است دردناك چقدر غمگين فرد
.بپرسيد هستند ، فرزنديغمگين داراي كه والديني ويا غمگين
با نوجوانان ساير ومثل نبودم خوشحالي بچه اصلا من
هركسي كه رسيدم ايننكته به يكروز.شدم عصبانيتبزرگ
افتخاري هيچ امر اين.باشد ناخشنود و ميتواندغمگين
خوشبختي براي مبارزه در احترام و موفقيت بيشترين.نيست
خوشبختي براي بايد ما كه ايده اين اينروزها.است نهفته
خوشبختي كه داريم اعتقاد ماميشود داده مردم به كنيم تلاش
افتاده ، مااتفاق براي فقط كه است چيزهايخوبي نتيجه
اما.داريم كمكنترل خيلي يا و اصلا آنها روي كهما چيزهايي
دستان در زيادي مقدار خوشبختيبه است ، صادق آن درحقيقتعكس
منتظرنبودن و بودن بين يكجنگ اين.دارد قرار ما وكنترل
كه نيازينيست خوشبختتر و بهتر آوردنزندگي بهدست براي.است
:باشيم راداشته زير مورد سه هر
كردن مقايسه
خوشبختتر ميكنيم فكر كه ديگران با را خودمان ما بيشتر
حتي يا و فاميل آشنا ، يك دوست ، يكميكنيم مقايسه هستند
كردم ملاقات مردي با يكبار.ميشناسيم را او بهسختي كه كسي
متعجب مرا خود پيدرپي خوشبختيهاي و موفقيت از تعريف با كه
از كه لذتي از زيبايش ، دختر و همسر به عشق از او.ساخت
كه شهري از ميبرد ، (راديويي برنامه يك مجري بهعنوان) شغلش
خودم با بهيادميآورم.ميكرد تعريف عشقميورزيد ، آن به
.است وخوشبخت موفق افراد معدود از يكي كردماو فكر
را اينترنت اووجود كرديم ، صحبت دربارهاينترنت سپس
بيماري درباره اطلاعاتجديد ميتوانست او ميستودزيرا
بودرا دچار آن به همسرش كه MULTIPLE SCLEROSISوحشتناك
بودم كرده فكر كردمكه حماقت احساس وقت آن درآورد بهدست
.نيست او زندگي در ناخوشايندي چيز
بهترين تصور
چگونهباشد بايد زندگي دربارهاينكه ما همه تقريبا
توجه با قليلي عده كه است اين مسئله البته.داريم عقايدي
بچههاو ديگران ، كار انجام از خود تصورات و ايدهها به
.ميبرند لذت همسرشان
من خانواده افراد از يك هيچ:ميآورم مثالي برايتان اينجا
ازدواج كه داشتم اعتقاد منبودند نشده جدا همسرشان از
زندگي سال از 5 پس كه زماني بنابرايناست عمر يك براي
شدم جدا همسرم از فرزندمان شدن متولد از پس سال و 3 مشترك
خورده شكست خودم بهنظر من و بود تار و تيره من براي زندگي
.بودم
را حقيقت اين همسرم به و كردم ازدواج دوباره بعدها
.كنم فراموش را شكستخانوادهام ضربه نميتوانم كه بيانداشتم
داري مشكلي چه درزندگي حاضر درحال:پرسيد من اواز
بودم مجبور ؟(ازدواجاولش از او دختر و من پسر زندگيبا)
چون) نيست من با سال نيمياز پسرم اينكه بهجز كه اعترافكنم
زندگي (داريم رابهعهده او سرپرستي هم با اولم وهمسر من
چرا پس:پرسيد بنابراينهمسرم.دارم فوقالعادهاي
جشننميگيري؟
اوليه ذهنيات از اينكه از پس من كه است چيزي همان اين
.داد خواهم انجام شوم رها فوقالعاده زندگي مورد در خود
شده گم كاشي بيماري
ميشود ، خوشبختي رفتن ازبين باعث كه عواملي از يكي
مانند اين.است بودن مسائل كوچكترين بر تمركز و بهدنبال
خالي جاي به فقط و كاشي از پوشيده است سقفي به كردن نگاه
طاس مرد يك كه همانگونه.است كردن توجه آن افتاده تنهاكاشي
كه چيزي تنها ميشود اطاقيكه هر وارد كه ميگفت بهمن
.است ميبيندمو
شما شده گم كاشي واقعا كه كنيد كشف و دقت شما يكبار
از يكي سپس.ميكند خوشحال واقعا را شما امر اين چيست؟
:رابكنيد اينكارها
-كنيد پر را آن جاي جانشين عوامل با -آوريد بهدستش
.كنيد تمركز زندگيتان گمنشده كاشيهاي روي و كنيد فراموشش
شرايط بين كمي رابطه كه رسيدهام منطقي نتيجه اين به من
كه ميدانيم همه ما.دارد وجود خوشبختي چگونگي و زندگي
و.نيستند لزوماخوشبخت هستند مرفهي دارايزندگي كه افرادي
خوشبخت بهطورعموم ميبرند رنج بزرگ يكمسئله از كساني
.هستند
كه مردمي.هستند خوشبختسپاسگزار افراد همه:اول راز
فكر داريم عادت ما.ميكنند شكايت بيشتر نيستند ، شكرگزار
.ميكنند شكايت نيستندبيشتر خوشبخت كه مردمي كنيم
بهطرف را مردم كردن شكايت كه است اين وليدرستتر
.ميكند عدمخوشبختيهدايت
چيزهاي و عوامل بهوسيله خوشبختي اينكه تشخيص:دوم راز
.ميآيند بهوجود ديگر
ما زندگي به كه سرگرميهاييهستند منابع ، اين مهمترين
بيشتري خوشبختي خونسردترباشيم ، و آرامتر هرچه.معنيميدهند
.تجربهميكنيم را
و موقتي مسائل از فراتر كنيم قبول اينكه بالاخره و
خوشبختي به و دارد معنيبيشتري كه است ما موجوديت كوچك ،
فلسفه يك يا و روحي اعتقادمذهبي ، يك به ما.ميكند ماكمك
.داريم نياز خود درزندگي
داشته اعتقاد امر اين به باشد ، بايد كه هرچه زندگي فلسفه
حقايق بهدنبال موقعيتي شرايطيو هر در شما اگر كه باشيد
دنبال به اگر و بود خواهيد خوشبخت و آمرزيده باشيد ، مثبت
.شد خواهيد باشيد ، تنبيه است سخت و بد هرآنچه
تصميمي بايد كه هستيد شما اين خوشبختي آوردن بهدست براي
.بگيريد بزرگ
ريدرزدايجست:منبع
جمالي شيلا:ترجمه
|