|
نو انديشههاي و انقلاب
(آخر بخش) سياسي شناسي جامعه بر درآمدي
فردي آمال برتري شامل انقلابي موقعيت ايجاد شرايط مهمترين
در شك و حاكم نخبگان تفرقه اقتصادي ، محروميت بر جمعي و
ميباشد آن تحقق شيوه و دولت مسئوليت نوع
ملل تكوين زمينه ;محلي و بومي خيزشهاي تداوم با
و آسيايي جديد ملل بانيان.آمد فراهم جديد غيراروپائي
لذادر و نداشتند جامعه سازماندهي براي آفريقايي ، الگوئي
به سنتي شرايط تحت را جامعه ميبايست نوسازي الگوي جستجوي
.ميكردند هدايت آرامش و آسايش به حصول سرچشمهعمده عنوان
و قبايل از بسياري مللبراي اين در كه بود حالي در اين
واقعيتاساسي انزواگرائي ، ;ملي اجزاءاصلي عنوان به روستاها
گرائي ملي آنان ميان در اصولا و ميداد تشكيل را زندگي
بوميگرائي و محلگرائي تصورات روغالبا ازاين و نداشت معني
.ميگرفت قرار هويت مبناي
نيز آنها و بود خويشاوندي بر مبتني روستا و قبيله درواقع
را اجتماعي روابط اجتماعي ، سازمان واحدسنتمدار چونان
از كمتر نيز سكونتي اقليم ميان اين در.ميدادند سامان
هر بهداشت اهميت روستا و قبيله براي جديد ملي دولت
گسترش بر مبتني روستا و قبيله سنتي ، لحاظ از تقدير
و قبيلگي تعلق ديگر عبارت به.بود خانوادگي وفاداري
-قدرتقبيله اعمال و بود خانوادگي روابط بر مبتني روستائي
تداوم خويشاوندي گروههاي همين طريق از نيز فرد بر روستا
واحد خانواده كه فلاحتي حوزههاي در اينوضعيت.مييافت
موثرتر ميرفت ، بهشمار زندگي كل واقعي سازمان و اقتصادي
شهر ، به روستا و قبيله اهالي مهاجرت با شرايط اين در.بود
مستقيم تاثير زيرا ;شكست هم در خانواده هويت و اقتدار
ديگر ملي شهروندي عرصه در شان وفاداري نوع و فرد بر آنها
روستائي -قبيلگي حضورپيوندهاي همه اين بانبود فايد مفيد
بهشهرونديت آنها تبديل تسهيل باعث شهري اجتماعات در
مادي و روحي كمك به عملا روابط اين مدتها تا البته.گرديد
پيوندهاي مدتها تا نوساز شهرهاي لذا و ميآمد فردمهاجر
اعضاي ساير با غالبا روابطمهاجران.كردند حفظ را مزبور
آنان سننتربيتي از امر اين كه مييافت تداوم روستا -قبيله
سياسي واحد يك به را روستا -قبيله وضعيتي ، چنين.برميآمد
شهري احزاب در مهاجران شركت چنانكه ;كرد مبدل بطنشهر در
انسجام ، اين دليل به.روستايييافت -قبيله پايهاي نيز
و بيشترينآراء ميتوانستند روستائي -قبيلگي جوامع رهبران
شهر در را روستا -قبيله متقابلا و كرده جذب را حمايتها
و قبيلهگرائي ترتيب اين به.بخشند والائي مكانتسياسي
دو اين زيرا ;يافت تعارض بامليگرائي حدودي تا روستامداري
به ;ميرسانند منصهظهور به متمايزي كاركردهاي و تعهدات
-قبيله عضويت به مدني ازروحيه بيش فرد كه طوري
رادع روستائي -قبيله همياري لذا و ميشد روستائيمتمايل
و مليت بودكه شرايطي درچنين.ميگرديد واقع ملي تعاون
در مللمستقل ظهور ديگر سخن به.گرائيد تعارض به نوسازي
كه كرد ايجاد فردي به منحصر و خاص مسائل آفريقا و آسيا
جهاني وارد جديد ملل.بودند نشده مواجه باآنها ديگر ملل
دو از تعارضات اين كه ايدئولوژيكشدند و سياسي تعارضات با
درونيتعارض بعد از.بود برخوردار بيروني و دروني بعد
قرار مليت با تضاد در عامگرائي و مدارانه قدم خاصگرائي
منابع واردات به صنعتي كشورهاي نياز بيروني ازلحاظ و گرفت
توسعه براي ناچيزي ميدان آنان سببشد توليدات صدور و اوليه
كسب جستجوي خوددر جديد ملل علاوه به.گيرند نظر در ملل اين
اجتماع در فعال مشاركت جهت شدن صنعتي ملزومات
و توقعات افزايش وضعيت اين در ليكن ;جهانيبرآمدند
انقلابهاي زمينه فوق برخوردمتغيرهاي از ناشي انتظارات
براي گفت واقعميتوان در.زد رقم آنها ميان در را اجتماعي
مانده باقي ثابت سنتمدار جوامع در تودهها زندگي مدتها
با عمركوتاه و آخرت و مليت و خانواده و ثروت و فقر بودو
به ميل نتيجه در وضعيت اين اما.شدهبود پذيرفته يكجا هم
بيشتر چه هر ازافزوني برخورداري و بهداشت عمر ، افزايش
اين.كرد تغيير تكنولوژي كاربرد نتيجه در مواهب
به مربوط اخبار شيوع و ارتباطات رشد انتظاراتزيرپوشش
دريافتند سوم آدميان و باليدنگرفت زيستي معيارهاي تغيير
قابل نيز ازپيشرفت ماندن عقب و نيست مقدري سرنوشت فقر ،
در تكنولوژي كاربرد براي لذاتعارض و است دگرگوني
طريق از آمال اين خود ضمنا و يافت شدت زندگي راستايبهبود
جديد ملل حكومتهاي ديگر سوي از.تشديدشد مليگرائي پويائي
استعمار از ازرهائي پس را كشور نامتجانس اقوام بايستي
تسهيلات احداث محتاج امر اين كه ميكردند متحد
و آموزش گسترش ارتباطات ، و نقل و حمل زيربنائي ، بهبود
اين تركيب بدينسان.بود ايجادارتش و بهداشت تعميم ;پرورش
وديدگاههاي ارزشها غيرمستقيم شكل تغيير موجبات شرايط
كسب براي ستيز.آورد فراهم را روستائي -قبيله اجتماعي
آن ، جريان ودر شد قرين بهتر زندگي به مليبااميد استقلال
.دادند رواج تخاصم و ازبيگانگي جديدي روايت ملي تبليغات
نيز جامعهشناسيسياسي كه يافت اهميت بدانجا تا وضعيت اين
رفتارهاي ديگر يا شورش عامل يگانه تنگدستي و فقر پذيرفت
جايگزين امكانات از آگاهي به منوط امر اين بلكه ;محلينبود
رهبران از يكي تروتسكي كه بود همينبعد از احتمالا.است
ايجاد براي صرففقر حضور واقع در شد قائل نيز روسيه انقلاب
بايستي همواره تودهها بود چنين اگر زيرا ;نيست كافي قيام
(Brinton, Crane,.P. ).برند بهسر درانقلاب
فرهمند رهبر چون شرايط ، مفاهيمي اين تركيب از حال هر در
آراء خودزمينهساز و رسيد ظهور منصه به ديوانسالاري و
موثر تركيب نتايج از يكي درواقع.گرديد دمكراتيك
ماهيت بر خواهي وآرمان روستاگرائي -قبيله سنتگرائي ،
اين.بود فرهمند رهبر مفهوم پيدايش جديد ، ملل سياسي زندگي
عطيه از برخوردار فرد به خود يوناني ريشه در كه اصطلاح
برخوردار مذهبي اهميتي از خود كهن كاربرد در و ميشد اطلاق
گرفته كار به رهبري و اقتدار تحليل براي وبر توسط ;بود
كه بود افراد شخصيت در خاص كيفيتي نگرهفره اين از.شد
از برخوردار را وي و كرده جدا معمولي انسانهاي از را او
واقع در و مينمود انساني فرا و طبيعي ماوراء نيروهاي
وبر شده بنا او منشي كيفيات بر نيز شخصيتي چنين اقتدار
Bendix, Rienhard Chap.-.x.) ميافتاد موثر ديگران
رهبري نوع اين وبر بهنظر (Weber, Max,, pp.-,
سياسي نهادهاي انهدام يا كرد دژكار زمان در عمدتا
پديد اجتماعي بحرانهاي وقوع يا جنگ ادوار در خاصمثلا
به رو ملي نهادهاي كه نيز جوامعجديد در نتيجه در.ميآيد
و رفته بهشمار كننده متحد نمادي فرهمند رهبر ;مينهند ضعف
فرهمند فرد وضعيتي چنين درميشود تلقي گرائي ملي مقوم
را ملي وفاداري لاجرم و ميآمده حساب به واقتدار قدرت منبع
مجموع در كه شده مليخوانده قهرمان فرد اين.ميانگيزد بر
دولت سمت به كه راهي برشكاف [ نيز] ملي قهرمان
(Wallerstein, Immanuel,.p.).ميزند پل نوينميرود ،
آموزههاي تاثير تحت جديد دول سياسي رهبري ديگر سوي از
طريق از را خود فرامين و شد وابسته سالاري ديوان به جهاني
دليل به مللجديد در بخصوص امر اين.ميگرداند مجري آنها
از مقياس بزرگ اقتصادهاي هدايت و تحريك در حكومت نقش
مسئوليت اين ايفاي واقع در.گرديد برخوردار اهميتيتام
امر اين كه بود حكومت اقتصادي-اداري عقلانيت نيازمند سنگين
اين درغير زيرا ;مينمود سالاري ديوان تحقق به منوط نيز
به تنها و شده مبدل قانونگذاري ارگان به فقط حكومت صورت
به جديد دول معهذا.ميكرد بسنده نامولد قدرتنخبگان حفظ
.ميكردند اتخاذ متفاوتي بايستينقش توسعه روند سرعت دليل
دراين زيرا ;نبود سادهاي وظيفه حكومت در عقلانيت تحقق
آن وفق كه ميآمد لازم جديد و قديم از بديع تركيبي راستا
پايگاه از شخصي ، غير به شخصي ازفرايندهاي جهتگيري بايستي
اين حتيگرفت تكليفصورت به وفاداري از و مكتسب به منتسب
بهصفت كه ميرفت پيش آنجا تا يافته توسعه جوامع در گاه امر
توسعه جوامع اين در كه چرا ;ميگرديد منتسب اخلاقي غير
W.,.p..) كارآ چونانايجادسازمانهاي بايستي
ايجاد وابستهبه نيز امر اين كه ميشد تلقي (Pye, Lucian,
حال هر در.بود اخلاقي نا عليالظاهر صوري غير و صوري روابط
جديد روابط جايگزيني با بايست سنتي روابط كهنفي آنجا از
به تركيبي چنين نقطهالتقاي سالاري ديوان لذا ;باشد همراه
مشروعيت و عقلانيت از برخورداري واسطه به و رفت شمار
.گرفت قرار فرهمند رهبري از والاتر درمقامي
و دمكراسي ميان مستمر تنشي جديد ملل در اوصاف اين وجود با
ديگر عبارت به.شد حادث نيز نخبگانجديد گرائي اقتدار
زندگي در عمومي مشاركت افزايش به جوامع اين در مسلط روند
از بخشي نيز جديد سياسي آگاهي اين و انجاميد سياسي
ملي مدني هويت به امر اين.گرديد نوينمحسوب خودآگاهي
را عمومي حمايت برخوردارياز سياسي ، رهبران لذا و انجاميد
عملكرد برنوع نيز حمايتها اين ميزان كه يافتند ضروري
تحميل زمينه در نخبگان هدف مثلا.گذارد تاثير رهبرانجديد
توسعه ، اهداف تحقق اقتصاديبراي رياضت تحمل برنامه
راس قدرتدر تمركز عليرغم و كرد جلب را متفاوتي حمايتهاي
دمكراسي تعارض به نوسازي و آزادي توازن لزوم به سياسي هرم
.گرديد منتهي نخبگان واقتدارگرائي
مرحله عامل انسان جديد ، عصر اجتماعيدر انقلابهاي عصر
آموخت را آمال بيان و عقيده اظهار او.شد واقع تاريخ جديد
حال اين با.گرديد منطقيتر اقناع به منوط نيز وي پذيرش و
حوادث در و شد برخوردار نيز بيشتري انعطافپذيري از او
دمكراسي ، شامل وي ذهني عمدهترينمفاهيمكرد شركت بزرگ
اصلاحتوزيع امكان و سياسي تصميمگيري در مشاركت برابري ،
تحقق تدريجا آمال اين چند هر كه بود اجتماعي پايگاههاي
.ميگرديد تسريع اجتماعي بحرانهاي گاهبواسطه اما ;مييافت
اجتماعي پديدهانقلاب دهنده ، تغيير بحرانهاي اين از يكي
.بود
در بنيادي تغيير هر به انقلاب كلي ، مفهوم در نگره اين از
اطلاق فرهنگ و مديريت صنعت ، نظير آن از بخشي يا جامعه عرصه
و چشمانداز بل ;نبوده تغيير روش مبين امر اين كه ميشود
كه است اين هم آن ضمني فرض و ميكند تداعي را آن ژرفاي
نظم بر بنيادين تاثيري متفاوت ، عملكردهايي با برخينيروها
.مينهند باقي اجتماعي
كه بوده جمعي كنش از وجهي اجتماعي انقلاب نيز خاص مفهوم در
حمايتهاي از برخورداري حاكمه ، دولت سقوط چون خصائصي شامل
در.است اجتماعي و نظمسياسي بنيادين تغيير و تودهاي بسيج
طريق از اجتماعي تغيير براي زور كاربرد ميان اين
تشكيل را عمدهاي متغير ارتش ، از استفاده يا اعمالخشونت
حامي يا و بوده انقلاب دولتعامل خود گاه زيرا ;نداده
است حائزاهميت نيز نكته اينميگردد واقع انقلابي گروههاي
تداوم براي زور از استقرار از پس انقلابيون عديده مورد كه
آن ماقبل شرايط به ربطي امر اين كه ميكنند حاكميتاستفاده
از و بوده متمايز كودتا از انقلاباجتماعي علاوه به.ندارد
حال اين كهبا ميشود خوانده كاخي انقلاب كودتا ، بعد همين
.زند رقم نيز را اجتماعي انقلاب از بخشي ميتواند خود
برتري شامل انقلابي موقعيت ايجاد شرايط مهمترين مجموع در
حاكم نخبگان تفرقه اقتصادي ، محروميت بر جمعي و فردي آمال
ضمنا.ميباشد تحققآن شيوه و دولت مسئوليت نوع در شك و
اينطور و نيست پيشبيني و تشخيص قابل همواره انقلاب نتايج
.دموكراسي به هميشه كه نيست
توتاليتر جامعه
مترادف اجتماعي تغيير ،.م قرن 18 متفكران از بسياري براي
ميآورد دنبال به اميد و روشني باخود و بود اجتماعي ترقي
وضعيت طليعهاين ;روشنگري و عقلانيت دمكراسي ، صنعت ، كه
برخي صنعت و تكنولوژي چند هر بيستم قرن در معهذا.بودند
نيز مشكلاتي ولي ;آوردند ارمغان به اقتصادي و مواهباجتماعي
از يكي.انجاميد ديديبدبينانه به امر اين كه آفريدند
كل اينحكومت.بود توتاليتر حكومت ظهور مسائل اين مهمترين
كه بود سياست اين واقع در و ميگرفت دربر را دولت و جامعه
اجتماعي نظام معهذا.ميكرد كنترل را انساني كليهفعاليتهاي
در.بود متمايز قديم ديكتاتوريهايمقتدر از توتاليتر
محدودحاكمه طبقه قبضه در قدرت از بخشي قديم ديكتاتوريهاي
از كمتر خانواده و دين نظير زندگي حوزههاي برخي و بود
در انحصاري قدرتطلبي علاوه به.رنجميبردند دولتي نظارت
رشد البته كه بود عموميقدرتقرين خواهي تمركز با ديكتاتوري
برايديكتاتوري جديدي ابزارهاي اجتماعي ، سازمان و تكنولوژي
.ميكرد فراهم سياسي
كسب درصدد فاشيسم و كمونيسم توتاليتر رژيمهاي تقدير هر به
راستاي در محدوديتي هيچ رژيم اين.نامحدودبرآمدند قدرت
جانبه همه قدرتي اعمال خواهان و نميپذيرفت اهدافش تحقق
درصددكنترل و دانسته خود حق را نظارت دولت ، واقع در.بود
چنين كه آنجا از البتهبود زندگي مراحل و ابعاد تمامي
ازتمهيدات لذا نميپائيد ، و حفظنميشد سادگي به قدرتي
ازمهمترين كه ميجست سود اقتدارش بقاي براي مختلفي
تك سياسي شاكله به ميتوان نيز نظام اين در نظارت ابزارهاي
سازمان گروهي زندگي كنترل عمومي ، اعضاءارتباطات حزبي ،
.داشت اشاره پليسي وحكومت مديريتي اقتصاد تعميم يافته ،
;مدني آرمانخواهي و ملي خودآگاهي رشد با همراه تدريج به
مورد سياسي آزاد جوامع شهروندان ازطريق توتاليتر دولت
و توتاليتر صنعتي دولت رابطه بررسي لذا و شد واقع انتقاد
در ديگر عبارت به.يافت تام اهميتي دمكرات صنعتي جامعه
صنعتي تسريع وسيله نوين ، توتاليتر دولت اولا راستا اين
تكنولوژي از خود قدرت كسب بهواسطه و ميگرديد تلقي شدن
توتاليتر ثانياجامعه و مينهاد ارج عمل و برعلم پيشرفته ،
منتفع تودهاي اطاعت از كه بود مشاركتي جامعهاي نوين ،
كسب و نيروها بسيج در توتاليتر نظامهاي حال درهر.ميشد
عرصه اين در و كردند عمل دولتموفقتر نفع به مردمي تداركات
چند هر ;تبليغنمودند خود نفع به را دمكراسي ايدئولوژي حتي
بيان آزادي فقدان انتخابات ، در آزادي عدم ميان اين در كه
.كردند تعبير دمكراسي نوعي به نيز را عمومي ياتجمع
اصل محمدي عباس
|

|