جديد جهان از تفسيري
تمدنها برخورد نظريه به نگاهي
و بود كمونيسم شكست هم اعتباري به كه شوروي فروپاشي از پس
پايان به سرد جنگ اصطلاح به دوران غربي شكستتئوريهاي هم
درك كه آمد پديد شرايطكاملامتفاوتي آن پي از و رسيد
و ديگر تبييني به نياز آن كار و ساز تشخيص روندو
صدد در كه نظرياتي و تحليلها.داشت جديدي نظريهپردازيهاي
از همگي تكثر ، و تنوع عين در برآمدند ، جديد شرايط تبيين
پيروزي معني به شوروي ، فروپاشي:كه ميشدند آغاز نقطه اين
بينالمللي اوضاع از شده ارائه تحليلهاي ميان از.است غرب
خود به را بيشتري توجهات نظريه دو سرد ، جنگ پايان متعاقب
بود فوكوياما فرانسيس خوشبينانه نظريه يكي كرد ، معطوف
ليبرال سيطره تحت قطبي تك نظامي را آينده جهان كه
سرانجام در بشر دستاورد آخرين را آن و ميديد غرب دموكراسي
هانتينگتون ساموئل به دوم نظريه و ميدانست جهان تاريخ
سرگذاردن پشت از پس جديد دنياي بود معتقد كه داشت تعلق
به اينك گذشته ، قطبي سه ديگر تعبير به يا و قطبي دو دوران
نه آن در كه آمده نائل بينالمللي مناسبات از مرحلهاي
نقش فرهنگسازان ، و تمدنها بلكه سياستپردازان ، و كشورها
تمدنهاي برخورد نظريه.بود خواهند صحنه اصلي آفرينان
در حال عين در كه آينده به بدبينانهايست نگره هانتينگتون
جنگ در پيروز جبهه براي هشداريست و پيام حامل خود ، بطن
سازي آماده و تجهيز منظور به كاپيتاليست غرب يعني سرد ،
تا است تلاش در واقع در و ;آينده جهان در حضور براي خويش
نموده بيدار پيروزي خوش خواب از را غربي دموكراسي ليبرال
تحكيم و دوام را تمدن اين پيروزي آمادگي ، افزايش با و
.بخشد
و سردفوكوياما جنگ از پس خلاء در نظريهپردازان تلاش
فروپاشي كه است معتقد تاريخفوكوياما نظريهپايان
بر غرب دموكراسي ليبرال پيروزي آخرين شوروي كمونيستي نظام
فاشيسم سلطنتي ، رژيمهاي يعني خود ، ايدئولوژيك رقباي
اين كارامدي و مشروعيت عدم درباره اينك.است وكمونيسم
و است آمده پديد نظر اتفاق نوعي جهان ، سطح در نظامها نوع
ليبرال رژيم تاريخ ، امتحانات از سربلند بديل تنها
بشريتنيز اميد آخرين حال عين در ك است غربي دموكراسي
به بشر نوع سرانجام ، اين با كه ميرسد نظر به لذا ;ميباشد
تاريخ كاروان و رسيده خويش ايدئولوژيك كمال پايان نقطه
تاييد در فوكوياما.است نائلآمده مقصود سرمنزل به نيز
بهدو آينده جهان شدن تكقطبي درباره خويش مدعاي
:ميكند فراينداشاره
بهيكسانسازي بتدريج كه ارتباطي شبكههاي گسترش فرايند (1
.فرهنگيميانجامد
بههمسان كه جهان سطح در توسعه و نوسازي تعميم فرايند (2
.كمكميكند ملل سازي
نظر به سادهلوحانه قدري خوشبيني ، فرط از كه نظريه اين
گمان از ناشي غربي ، بشر سرمستي تراوشاتدوره از و ميرسد
اتفاقاتي با زود بود ، خيلي برآمده كمونيسم غول بر پيروزي
به)حركتهاياسلامخواهي و افراطي ناسيوناليسم رشد قبيل از
مورد و گرديد مواجه جهان سطح در (بنيادگرايانه غربيان قول
نقد در هانتينگتون.گرفت قرار خودي متفكرين انكار و ترديد
پارادايم تاريخ نظريهپايان كه است معتقد فوكوياما نظريه
آن در كه است سابق انگاره همان دوم پرده بلكه نيست ، جديدي
.است كناررفته صحنه از ديگر قدرت نفع به قدرت يك
رژيمهاي وجود نميتواند نظريه اين ميگويد هانتينگتون
به را ديني حكومتهاي رشد و جهان در را غيرليبرالدمكرات
تك يعني نظريه ، اين اصلي ردمدعاي ضمن او.كند توجيه خوبي
:ميگويد گسترشنوسازي ، و روابط بسط طريق از جهان شدن قطبي
نوگراشدن جا همه در و لزوما كه نميدهد نشان واقعيات
توسعه تجربه لااقل ;باشد بوده همراه و يكسان شدن غربي با
را ادعا اين شرقي جوامع ديگر و مالزي ، ژاپن سنگاپور ، در
ويژه عادات و بهفرهنگ توجه امروزه علاوه به.نميكند تاييد
.دارد افزايش به رو اقوام و ملل ميان در بومي
سرد جنگ پارادايم تمدنها برخورد نظريه و هانتينگتون
قطبي دو جهان سياسي مسائل سال مدت 40:ميگويد هانتينگتون
پاسخ و بود هم مقبول و ميشد تبيين جنگسرد پارادايم با
به جهان سطح در قدرت مناسبات تغيير با اما ;ميداد هم
توانايياشدر پارادايم اين كمونيست ، قطب فروپاشي دنبال
لذا دادو دست از را جهاني مسائل كردن تئوريزه و تبيين
مسائل تبيين براي جديدي پارادايم ونيازمند منتظر جهان
اين شوروي ، ازفروپاشي قبل حتي اواخر در.بود خويش
رخدادهايسياسي از برخي تحليل در را تواناييهايش پارادايم
بخش آن البته) غيرمتعهدها جريان مثل جهان كنار و گوشه در
جنبشهاي و حركتها و سوم جهان مسايل ،(وغيرصورياش جدي
كف از..و شوروي و چين جداييميان آن ، در مستقل سياسي
شوروي فروپاشي.بود ساخته عريان را نارساييهايش و داده
به پارادايم اين تا گرديد موجب آن متعاقب وتحولات
.شود خارج صحنه از و يكبارهفروريزد
براي جديد تئوريك چارچوب يك نيازمند جديد شرايط در جهان
تلاشهاي.بود جهان كنار و گوشه در ودرشت ريز اتفاقات تبيين
به منجر تا گرفت صورت نظري خلاء اين كردن پر براي زيادي
آن از اقبالعمومي نوعي بروز و تمدنها نظريهبرخورد ظهور
.گرديد جهان سياسي و علمي محافل در
قبلي ، پارادايم چون كه ميكند اذعان نيز خود هانتينگتون
رخدادهاي و مسايل از كثيري مورد در نيز پارادايم اين
از بسياري مورد در اما ;نيست پاسخگو جهان سطح در سياسي
ظهوربنيادگرايي يوگسلاوي ، داخلي جنگهاي مثل ديگر مهم وقايع
پيرامون مكزيك و تركيه روسيه ، در داخلي نزاعهاي مذهبي ،
و آمريكا ميان تجاري درگيريهاي تشديد خويش ، تمدني هويت
به غرب فشار برابر در اسلامي كشورهاي مقاومت تشديد ژاپن ،
دستيابي براي كنفوسيوسي و اسلامي كشورهاي تلاش ليبي ، و عراق
توانايي و ظرفيت خود از..و هستهاي جنگافزارهاي به
.است داده رانشان چشمگيري
برخورد نظريه:خلاء در نظريهرشد اين انحصاري وضع
غيرقابل سرعتانتشار از كه است نظرياتي جمله از تمدنها
زمان از كوتاهي فاصله به و است بوده برخوردار انتظاري
.است آورده پديد خويش اطراف در را بسياري سروصداي طرحش ،
اين مويد نخست درگام لااقل نظريه ، اين از شايان استقبال
و زمان در و بوده موقعشناسانه بسيار آن طرح كه است امر
پارادايم يك فقدان از ناشي خلاء در جهان كه مساعدي شرايط
به جهاني مناسبات و اوضاع توجيه براي مبين نظريه و مناسب
.است گرديده ارائه ميبرد ، سر
و صراحت از شناسي ، موقع عين در نظريه:تئوريك استحكام
حد تا و است برخوردار خوري در عينيت و استحكامتئوريك
دفاع غيرقابل خوشبينيهاي و سادهنگريهايرايج فاقد بسياري
.فوكوياماست تاريخ چونپايان نظرياتي
نظريه ، اين به شده معطوف توجهات از بخشي:فرهنگ مجدد طرح
عنوان به مقولهفرهنگ ، به آن سنجيده ازرويكرد ناشي
آينده جهان تمدني مرزهاي تعيينكننده عوامل سرشت و جوهر
به تمدنها برخورد نظريه تا گرديده باعث كه است بوده
گذارده پاي واستراتژيك سياسي مباحث حوزه از فراتر حيطهاي
.بيابد فرارشتهاي ابعاد و
اذعان نيز آن نظريهپرداز كه همانطور:تجربي مويدات اخذ
ميتواند تنها خويش ، صلابت و اعتبار اوج نظريهدر هر كرده ،
خصوصا ;نمايد توجيه و تببين را تجربي واقعيتهاي از برخي
حال اين با.باشد بلند مدعايي و كلان ابعادي صاحب اگر
مويدات از همسنگ ، نظريات با قياس در تمدنها برخورد نظريه
بوده برخوردار قويتري مستندات و بيشتر مراتب به تجربي
.است
دارا جهت به هانتينگون بديع نظريه:راهبردي تواناييهاي.
سريع خيلي كاربردي ، قابليتهاي و راهبردي تواناييهاي بودن
و خالي ذهن تسخير با و شد واقع استراتژيستها توجه مورد
كلان سياستهاي و برنامهها اصول بر توانست آنان ، منتظر
لااقل را بينالمللي مناسبات و افكنده سايه غربي كشورهاي
.سازد متاثر دهه دو براي
و بسترآماده يك در نظريه اين كه آنجا از:انتشار سرعت
از خوبي به استكه نظرياتي معدود از و آمد فرود خالي
لذا است ، گرفته بهره عصرارتباطات در نشر و بسط امكانات
آمدن فراهم.است بوده برخوردار بيسابقهاي انتشار سرعت از
در تا شد باعث خودي به خود و شده انديشيده عوامل مجموعه
تابستان 1993 از يعني ساله ، پنج كوتاه بسيار فاصله
اقصي از آن اثبات و رد اعتناييدر قابل ادبيات تاكنون ،
.گردآيد جهان نقاط
بر جدي ازانتقادات برخي شدن وارد عليرغم:بيرقيب مدعي.
در انكار قابل غير ازنقصانهاي بسياري وجود و نظريه اين
پيشنهاد براي فراوان نظري تلاشهاي باوجود و آن مفروضات
قابل رقيب و بديل هنوز جامعتر ، و جانبدارانه نظرياتغير
اين تكتاز همچنان و نياورده بر سر آن مقابل در اعتنايي
.است ميدان
هانتينگتون ساموئل نظريه نظريهاساس اين اصلي سخن
خارج براثر سرد يافتنجنگ پايان با كه دارد قرار براين
نزاعهاي دوران صحنه ، درگيراز طرف دو از يكي شدن
سربرخواهد جديدي عصر آن پس از و مييابد خاتمه ايدئولوژيك
خواهد در جهاني تمدنهاي ميان درآن ، اصلي مناقشه كه آورد
تمدن يك و تمدن هفت فرهنگي ، شاخصه چند براساس اوگرفت
:ميسازد جدا و داده تشخيص هم از را حاشيهاي
اروپايي و شمالي آمريكاي سرزمينهاي در كه تمدنغربي -
.دارد انتشار
و كره و چين كشورهاي در كه چيني يا تمدنكنفوسيوسي -
.دارد حاكميت آسيا شرق جنوب نواحي
شامل را ژاپن مردمان و كشور تنها كه تمدنژاپني -
.ميگردد
بلاد خاورميانه ، مسلمان كشورهاي بر علاوه كه تمدناسلامي-
.برميگيرد در نيز را وآفريقا آسيا در ديگر اسلامي
را هند قاره شبه در واقع هندونشين حوزه كه تمدنهندي -
.ميشود شامل
روسيه كشورپهناور برگيرنده در كه ارتدكس -تمدناسلاو -
چون شرقي اروپاي آيين ارتدكس كشورهاي از برخي و
.ميباشد...و روماني يونان ، صربستان ، بلغارستان ،
زبان لاتيني كشورهاي تمامي كه لاتين تمدنآمريكاي -
.ميگيرند جاي درآن جنوبي آمريكاي
عرب غير كشورهاي برگيرنده در حاشيهايآفريقايي تمدن -
متنوع زباني و ديني فرهنگهاي رواج بهجهت كه است آفريقايي
.است شده شناخته تمدنحاشيهاي يك عنوان به سرزمين ، آن در
-كهندولت واحدهاي تدريج به كه است معتقد هانتينگتون.
هر در كه فوق تمدنهايهشتگانه قالب در و ميبازند رنگ ملت
وجود كننده تعيين و محوري كشور دو يا يك آنها ، از يك
كامل محو معني به اين البته.شد خواهند متبلور دارد ،
مناسبات اهميت ميزان از تنها بلكه نيست ، ملي قلمروهاي
اين ايدههاي اساسيترين.كاست خواهد ملتها -كشور بر مبتني
:نمود خلاصه ميتوان زير محورهاي در را نظريه
در كنندهاي تعيين عامل به تدريج به عنصرفرهنگ ، -
جوش نقطه اين از پس.است گرديده تبديل بينالمللي مناسبات
سياسي نه اقتصادي ، نه داشت ، خواهد فرهنگي ماهيت برخوردها ،
تمدن ستونهاييك كه است فرهنگ اين كه چرا.ايدئولوژيك نه و
خود جاي دغدغههايژئوپلتيك تدريجا لذاميآورد بالا را
.سپرد خواهند بهنگرانيهايژئوكالچرال را
به تا ميرود فرهنگ ، اصلي اجزاي از يكي عنوان به مذهب-
.گردد بدل تمدني هويت تعيين محوري عناصر از يكي
غرب دوگانه رفتار و است افزايش به رو تمدني آگاهي خود-
تمدني خودآگاهي اين رشد به ديگر ، كشورهاي با مواجهه در
.ميزند دامن
در جهان در تمدنها براساسپارادايم جديدي صفبنديهاي -
.است شكلگيري حال
منازعات اصلي پايه كه است تمدني اختلافات اين ، از پس -
جايمرزهاي به اينك.ميدهد راشكل كشورها ميان سياسي
و نقاط كه ميانتمدنهاست گسل سابق ، خطوط مرامي و سياسي
.است آورده پديد را جهان سطح در خيز بحران محورهاي
و يكسو از تمدنغرب ميان تمدني ، منازعات اصلي كانونهاي -
.بود خواهد ديگر سوي از واسلامي كنفوسيوسي تمدن دو
در مراحلتحول از مرحله سه سرگذاردن پشت از پس غرب -
ميان نبرد قرنهيجده ، در پادشاهان ميان نزاع يعني جنگها ،
قرن در ايدئولوژيها ميان تخاصم و نوزده قرن در ملتها
مواجههاي يعني برخورد ، از جديدي مرحله به اينك بيست ،
عنوان به وغيرغرب تمدن يك مثابه به ميانغرب فراگير
.است رسيده بيگانه تمدنهاي
پيشبيني را ملتها -رفتندولت بين از تمدني ، پارادايم -
سرد ، جنگ دوران قطبي سه جهان درپارادايم همچنانكه نميكند ،
ملتها -دولت كه است معتقد بلكه ;نيافتاد اتفاقي چنين
و هويت كه كرد خواهند صرف راه اين در را خود مساعي تمامي
بازشناسي و تعريف تمدني ، رويكرد براساس را خود منافع
.كنند
شجاعيزند عليرضا
دارد ادامه
|