برخورد در فرهنگ و تمدن
تمدنها
(آخر بخش) جديد جهان از تفسيري
عيني بهعناصر توجه با تمدن.است فرهنگي موجوديت يك تمدن
و قومي ونهادهاي سنن ، دين ، تاريخ ، زبان ، :مثل مشترك
يك.ميشود تعريف مردم يك عاطفي و ذهني قرابتهاي احساس
تمدن مثل دربرگيرد ، را بيشماري افراد ميتواند تمدن
تمدن مثل شود ، شامل را كمي نفوس يا ;چين كنفوسيوسي
چند و باشد ميتواندفراملي.كارائيب منطقه در آنگلوفون
را كشور يك تنها يا غربي تمدن مثل دربرگيرد ، را كشور
فرعيتري اجزاي ميتواند تمدن يك.ژاپني تمدن مثل بپوشاند ،
و اروپايي قرين تمدن دو شامل غربيكه تمدن مثل باشد ، داشته
آريايي ترك ، سامي ، نژادهاي كه اسلامي ياتمدن است آمريكايي
.دربرميگيرد مالاييرا و
دستخوش سيالو معمولا تمدنها بيروني مرزهاي و دروني تركيب
و پويايند تمدنيپديدههايي مرزهاي اينكه عليرغمتغييرند
تشخيص و دارند قرار دائمي وانشعاب ادغام و افول و ظهور در
و واقعياند ليكن است ، همراه دشواري با بعضيموارد در آنها
.ميسازند نمايان را خود خوبي به بحراني درموقعيتهاي
نظر به غريبه پديدهتمدني با برخوردش امروزه كه بشري
است كرده سپري تمدنها درون رادر حياتش اعظم بخش ميرسد ،
-كودكانهدولت بازي اسير كه است قرناخير چند تنها و
.است ملتهاگرديده
حال تدريجدر به كه تمدنها درباره كه نكاتي مهمترين اما
در را مهمي عنقريبتغييرات و وجودند ابراز و سربرآوردن
:گفت ميتوان آورد ، پديدخواهند جهاني گذشته مناسبات
در اختلاف.است اساسي و جدي واقعي ، تمدنها ميان اختلاف (1
تكاليف ، حقوق ، انسانها ، ميان روابط انسان ، به رويكرد
...و تساوي آزادي ، اختيار ،
ميانتمدني روابط و تعامل ارتباطات ، گسترش مدد به (2
و تمدني بهمشتركات خودآگاهي نتيجه در و يافته افزايش
.است يافته افزايش بينتمدنها اختلافات از عمومي آگاهي
الگوهايواحد ، اتخاذ رهگذر از كشورها اقتصادي توسعه (3
را هويتها و انجاميده جهاني سطح در ملتها همسانسازي به
به مردمان شرايط ، اين به نسبت واكنش در.است كرده تهديد
به بيهويتي ، بحران درمان و تشخص پركردنخلاء براي تلاشهايي
موجبات خود كه ميآورند رو قومي وباورهاي دين سوي
جرياناتمكملي و ديني حيات نامتجديد با تقويتحركتهايي
جهان ، در را بهخويشتن وبازگشت فرهنگي چونهويتيابي
.است آورده غربيپديد غير تمدنهاي در خصوصا
غربي ، غير كشورهاي روشنفكران و نخبگان كه گذشته برخلاف (4
ميان در غرب فرهنگي عناصر مواجب و بيجيره مبلغ و مروج
براثر و گرديده معكوس رويكرد اين اينك بودند ، خويش مردم
اين كردن غربي بهغير نخبگان تمايل تمدني ، خودآگاهي رشد
.است گرديده معطوف جوامع
لذا و پرسشميكند فرد وهويت چيستي از فرهنگي عنصر (5
اقتصادي و سياسي مثلعناصر جابجايي و مصالحه قابل خيلي
دو) است شدن جمع قابل مليتبعضا عنصر حتي ;نيست
دين و قومي فرهنگ مانند عناصري اما (ودورگهها تابعيتيها
.نيستند چنين تمايزگرايشان خصوصيت جهت به
به باتوجه اقتصادي افزايشمنطقهگرايي به رو روند (6
تشديد و تمدني رشدپيوندهاي جهت در مناطق ، تمدني تركيب
.ميكند عمل ميانتمدني جداييهاي و اختلافات
درآينده نظامي و سياسي حمايتهاي و همكاريها ائتلافها ، (7
از بيش تمدني -فرهنگي مشتركات بر كه دارند ميل سمتي به
صفآرائيهاي يعني.شد خواهند ناظر اقتصادي -سياسي منافع
اقتصادي -سياسي تا بود خواهند تمدني -فرهنگي عمدتا جديد
.ايدئولوژيك حتي و
است ، تمدن سه ميان نزاع صحنه سابق يوگسلاوي همچنانكه (8
ميان جنگهاي نيز ، كشورها بين در و درون در آينده جنگهاي
.بود خواهد تمدنها
غرب ميانتمدن جاري درگيريهاي اصلي منشاء و عمده عامل (9
بينالمللي ، گرفتنمجامع اختيار در غربي ، غير تمدنهاي با
در و جهاني جامعه اسم به محورانه قوم سياستهاي اعمال
عامل ليكن.است اقتصادي و نظامي برتر قدرت داشتن اختيار
نزاعهاي اصلي بهانه عنوان به اهميتش بر تدريج به كه ديگري
تسري براي تمدن اين سوي از است تلاشي ميشود ، افزوده آينده
.جهاني غالب فرهنگ مثابه به خود ارزشهاي و فرهنگ انتشار و
گسترش طريق از جهاني واحد تمدن يك ايجاد سوداي غرب تمدن
و فرهنگ سوي از واكنشهايي به طبعا كه دارد را غربي فرهنگ
.زد خواهد دامن ديگر تمدنهاي
و تركيه روسيه ، نظير كشورهايي بر حاكم دولتهاي تلاش (10
درصدد خاص ، تمدن يك به كشورشان تعلق عين در كه مكزيك
بروز به نهايت در ميباشند ، غربي تمدن در شدن محو و امتزاج
منجر فرهنگي آشفتگي و دروني گسيختگي داخلي ، اغتشاشات
.شد خواهد
متفاوت غرب تمدن تا مختلف تمدنهاي ميان شكاف و فاصله (11
تمدن با حادي مغايرت ژاپن و لاتين آمريكاي تمدنهاي ;است
و اسلامي تمدن مثل ديگر تمدنهاي برخي ليكن.ندارند غربي
.دارند آن با را ضديت و رقابت جديترين كنفوسيوسي
از دهشتزا تصويري ارائه با تا است تلاش در نظريه اين
آينده دشمنان و رقبا معرفي و تمدنها ميان خصمانه مناسبات
سياسي كارگزاران خصومت ، و مقابله احتمالي روندهاي ترسيم و
تحريض احتياطي پيشبينيهاي و لازم تدابير اتخاذ به را غرب
خود تمدن دروني انسجام و وحدت تحكيم به را آنان و نموده
تضعيف موجب كه تمدني درون فرعي مناقشات از تا نمايد ترغيب
.بكاهند ميگردد ، ديگر تمدنهاي برابر در موضعشان
تمدني منازعات از غرب اينكه براي است معتقد هانتينگتون
فرونشاندن بر علاوه آيد ، بيرون پيروز و سربلند آينده
با را نزديك تمدنهاي يكسو از بايستي دروني ، فرعي مناقشات
را ديگر تمدنهاي گسيخته هم از كشورهاي و ساخته همراه خود
اتحاد و نزديكي از ديگر سوي از و نمايد جذب خويش طرف به
هر به كنفوسيوسي و اسلامي تمدن دو خصوصا رقيب ، تمدنهاي
.كند جلوگيري ممكن طريق
است ومنازعهجويانه تخالفي وي غالب و اصلي رويكرد چند هر
ارث به استكباري خوي طلبانهو برتري روحيه واسطه به و
گفتگوي و فرضتفاهم سرد ، اساسا جنگ دوران از مانده
به ولو اما نيست ، جدي او ادعايي پارادايم در تمدنها ميان
آمدن پديد طريق از تمدني همزيستي امكان به گذرا و اجمال
بيرمق آنچنان اشاره اين.است كرده اشاره هم متقابل درك
برانگيخته را توجهي كمتر كه ناهمخوان ، متن بقيه با و است
.است
نظريه اين مدافعين
از دسته آن ميان در را خود خاص موافقين نظريه اين
شدت به مواضع داشتن علت كهبه آمريكايي دولتمردان
عنوانجناحباز به آمريكا ، خارجي سياست در جانبدارانه
اين بارز چهرههاي از.كرد پيدا زودي به ميشوند ، شناخته
اين از آنان پنهان و آشكار حمايتهاي كه سياسي مدافعين
از ميتوان است ، افزوده نيز آن اعتبار و اهميت بر نظريه ،
.برد نام برژينسكي كيسينجرو
تمدني گسلهاي روي بر را بحراني نقاط تمام كيسينجر چند هر
ديگري عوامل به بحران بروز دربارهزمينههاي و نميبيند
.است موافق هانتينگتون نظريه كليت با اما دارد ، توجه نيز
است معتقد نظريه اين تاييد در كه است برژينسكي و او بجز
و يافته خاتمه مدرن تاريخ ژئوپلتيك درگيريهاي اساسا كه
.يافتهاند فلسفي -فرهنگي ابعاد اساسا بينالمللي مسائل
از تلقي ، همين با كه است كساني جمله از نيز نيكسون ريچارد
تهديد بودن جدي كه مدعيست او ;ميبرد اسلامنام تهديد
جديد سرد جنگ يك بهراهاندازي لزوم كمونيسم ، بجاي اسلام
.است ساخته مطرح را
زبان با را نظريه اين فحواي هم غربي شرقشناس لوييس برنارد
و اسلام ميان تمدني نزاع سابقه او ;است نموده بازگو ديگري
راجديترين اسلام لوييس.ميبرد دورتر گذشتههاي به را غرب
نزاعهاي معتقداست او ;ميداند تاكنون آغاز از غرب ، دشمن
برخورد چارچوب در بايد را دولتها و ملتها ميان پراكنده
.كرد توجيه غرب و اسلام ميان تمدني
جهت به كه معتقدند نيز اروپايي استراتژيستهاي از برخي
باقي خود قوت به همچنان ناتو حفظساختار خطر ، همين وجود
.است
نظريه اين بر وارد انتقادات
وارد انتقاداتي نظريه اين بر جنبهاي از منتقدين ، از يك هر
بر وارد انتقادات مهمترين از برخي به زير در ما.ساختهاند
:داشت خواهيم اشاراتي نظريه اين
رساندن آسيب لحاظ به را مباحث اين طرح غربي دولتمردان (1
نگراني و شبهه ايجاد و دولتها ميان مناسباتديپلماتيك به
.نميدانند مفيد بينالمللي ، روابط در
وي نظريه و ساخته وارد آن به نظري ايرادات ديگر ، برخي (2
طرحي تمدنها ، اين دروني تشتتهاي گرفتن لحاظناديده به را
درون درگيريهاي اهميت:آنانميگويند.ميكنند ارزيابي خام
و قومي رقابتهاي آمريكا ، و اروپا ميان رقابت مثل تمدني
جوامع اين از كدام هر داخلي مشكلات و اروپا درون ملي
تمدن درون در اينك هم.نيست تمدني ميان منازعات كمتراز
خطوط هنوز.دارد وجود جدي اختلافاتي خاورميانه ، در اسلامي
مردمي ودولتهاي مستبد دولتهاي ميان جهان ، در اصلي گسل
ميان و است وانزواگرايي باز سياستدرهاي ميان است ،
.است وافراط اعتدال
و تئوريزه تمدنها ، برخورد نظريه كه معتقدند برخي (3
است وغرب اسلامي بنيادگرايي نزاعميان شده اگرانديسمان
.ميزنند دامن بدان اسرائيلي عناصر كه
با تا است آن درصدد نظريه اين كه معتقدند دستهاي (4
اسلام ميان احتمالي خصومتهاي و ازرقابتها برخي بزرگنمايي
را غربي جوامع در تشتتموجود غرب ، با كنفوسيوسيسم يا
پديد مجددا را آن رفته دست از انسجام و كرده درمان
.آورند
تاييد عدم نظريه ، اين به جدي انتقادات از ديگر يكي (5
.است عيني واقعيات توسط مدعياتآن از بسياري
براي تاريخي مويدات يافتن دشواري به نيز ، خود هانتينگتون
ميگويداين و است داشته اقرار نظريه مدعياتاين تمامي
مسايل از بسياري مورد در ديگر ، تئوري هر مانند نيز تئوري
.نيست پاسخگو
واحدهاي محو كه است اين نظريه اين بر ديگر ايراد (6
اين به تمدني چارچوبههاي در آنها وادغام ملت -دولت
.نيست متصور سوم جهان كشورهاي در لااقل زودي ،
پيوندهاي و نهادها ظهور حال در پديده نظريه ، اين (7
مناسبات در افزايشي روبه كهنقش فراملي اقتصادي
جغرافياي.است گرفته ناديده را يافتهاند بينالمللي
جهان و است سياسي جغرافياي جايگزيني حال در جهان اقتصادي
.بزند را اول حرف آن در اقتصاد كه ميرود سويي به
بر مبتني ذيالمقدمهايست فيالواقع تمدنها برخورد نظريه (8
لذا است ، غرب و آمريكا پيروزي شوروي ، كهفروپاشي فرض اين
.بگيرد شكل آمريكا بارهبري بايستي جهاني نوين نظم
تحقق راه سر بر موجود موانع تا است آن پي در هانتينگتون
بر او تلاش تمامي خاطر همين به.نمايد تبيين را هدف اين
و نموده قلمداد ذاتي و راجوهري تمدني اختلافات كه است اين
.بكشد بطلان خط گفتمان طريق از آن حل امكان بر
بخشهاي ليكن است ، دفاع قابل نظريه اين از بخشهايي (9
كه مدعا اين مثلا.ميباشد ترديد و نقد محل آن از ديگري
مقبول حدي تا دارند ، تمدني و فرهنگي منشاء آينده ، منازعات
وي كه گسلي خطوط در منازعات اين لزوما اينكه اما ;است
.ميباشد نقد و محلترديد شد ، خواهد واقع ميكند ، ترسيم
يكديگر ، از تمدنها كردن متمايز و تقسيمبندي معيارهاي (10
يك ديني گرايش پايه بر مواردي در ;يكساننيست و واحد
مواردي در و ;كنفوسيوس و مثلاسلام است ، گرفته صورت مردم
تمدن مثل ميباشد ، نژادي ريشههاي و زبان نوع اساس بر
عنصر ميرسد نظر به نيز آفريقا مورد در.لاتين آمريكاي
در اصلي ملاك و مبنا واقع در.است يافته اهميت جغرافيايي
كشورها خطرآفريني ميزان هانتينگتون ، تمدني مرزبنديهاي طرح
.است بوده آمريكا سياسي -اقتصادي منافع براي
دو از دقيقي تعريف بيآنكه هانتينگتون كه معتقدند برخي (11
يك تمدن كه تعبير اين با دهد ، ارائه وتمدن فرهنگ مقوله
اذعان دو اين ميان همبستگي بر تنها است ، فرهنگي موجوديت
.مينمايد
و رايج ادبياتسياسي جنبه از نظريه ، اين بر ديگر نقد (12
نظريه اين اصلي كاربردمفاهيم بر مترتب حقوقي دشواريهاي
سياستمداران و متفكران اين ، از پيش تا كه حالي در.ميباشد
داشتهاند ، تمدن آشنايي و سروكار ملتها دولت ، مفهوم با
.است بينالمللي مناسبات در كاربرد فاقد و ناشناخته مفهومي
دست و كلان ذهني ، مفهومي رايج ، سياسي ادبيات در تمدن
.دارد نايافتني
|