دينداري و دموكراسي
و اسلام بين ميگويدهرگز كه نظريهاي به پاسخ در
شد ، نخواهد برقرار آشتي قانونگزاري مقام در دموكراسي
و اخلاق فلسفه نه است ، حقوق فلسفه نه دموكراسي:گفت ميبايد
نه و دارد را سوال آن به پاسخگويي براي صلاحيت نه بنابراين
اراده بر خداوند اراده تقدم اصل با معارضه در ميتواند
گيرد قرار انسان
با نه است حكومت شيوه و شكل يك كه نظر آن از دموكراسي
پيام راستين حاملان با نه و ميستيزد قانونخداوند و اراده
وي
منازعات ازجمله دين و دموكراسي بين بحث:جستارگشايي
كشور درميرسد نيز قرنها به آن كهقدمت است پردامنهاي
مطرح گريخته و جسته بهصورت مشروطه زمان از بحث اين نيز ما
ديني ، حكومت استقرار و اسلامي انقلاب پيروزي با اما بود
از جدي ايرادات و گرفت بالا زمينه اين در نقد و بحث فضاي
اسلامي نظام دلسوزان زمره در آنان از بسياري منتقدانكه سوي
مصباح آيتالله نيز قبل ازچندي.شد مطرح ميآيند ، بهشمار
جمعه خطبههاينماز از پيش سخنان در را مباحثي سلسله يزدي
.كردند آغاز اسلام سياسي فلسفه با رابطه در
هفته دو سخنراني نيز و خرداد مورخه 22 سخنراني در ايشان
ازجمله و پرداختند دموكراسي و دين ، آزادي رابطه به گذشته
خاصي شيوههاي بايدبا ما گفتهاند اينكه:گفتند جايي در
دين بهجاي آزادي و دموكراسي ايران در تا آوريم ، بوجود جوي
هر بهكنيم چه بدانيم باشيم ، هوش به بايد ما شود ، حاكم
دموكراسي و اسلام مابين كه كردم اشاره گذشته جلسه در حال
دموكراسي.نيست [آشتي دو اين بين] قانونگزاري مقام در
اينست سئوال مردم ، نظر به اعتبار يعني مردم ، حكومت يعني
اصالت ميگوييم وقتي.نامحدود يا است محدود اعتبار اين كه
.است مشروط يا باشد خدا راي برخلاف ولو است مردم راي با
حكم با تضادي كه است حدي در دارد اعتباري مردم راي اگر
در مفهوم اين از آنچه كدام.باشد نداشته خدا اراده و خدا
.ميشود اراده غرب
در راي اين گفتند و كردند اشاره مردم راي به همچنين ايشان
و باشد نداشته تضاد خدا حكم با كه اعتبارمييابد صورتي
قانونگذاري مقام در ودموكراسي اسلام بين هرگز:گفتند نيز
.شد نخواهد برقرار آشتي
فلسفي ، تاريخي ، است نقدي درواقع ميآيد ، پي از كه نوشتاري
بر شبستري مجتهد استاد قلم به ومعرفتشناختي ، اجتماعي
بر يافته قطعيت اسلامي و شرعي احكام ميان مدعاكه اين
مسلماني هر بر آنها به عمل كه خداوند خواست و اراده بنياد
اصالت پايه بر كه سالارانه مردم حكومت و است بايسته تعبدا
تضاد گونهاي ميپذيرد ، استواري گروهي و مردمي بهخواست دادن
در يكي پذيرش كه جهت اين به و چشمميخورد به آشكار تنافي و
دعوت انديشمندان از.است ديگري نقض و نهادن بهكنار حكم
غرايض بازنمودن به خود مخالف و موافق نظرات طرح با ميكنيم
.رسانند كمك بحث اين پيچيدگيهاي و
معارف گروه
شبستري مجتهد محمد استاد:نوشته
بسيار مقوله دو ايران برايملت دموكراسي و سياسي آزادي
آنها تحليل و فهم در ما ملت اگر و است وسرنوشتساز مهم
.خواهدشد فراوان رنجهاي و سردرگميها گرفتار گردد خطا دچار
مطرح مقوله دو باباين در جدي بحثهاي كه اخير سال يك طي در
عدهاي.مينمايد رخ آنها فهم در نيز خطاهايبزرگي ميشود
ارادي و عقلاني آزادي آن درست معناي كه را سياسي آزادي
عين در خود سرنوشتاجتماعي تعيين در وي مشاركت و انسان
اصول از سرپيچي ميباشد ، اخلاق قوانين برابر در مسئوليت
آن عليه سپس و ميكنند معنا معنوي ارزشهاي هتك و اخلاقي
فهم در فاحش خطاهاي ديگر عدهاي از.ميكنند اقامه دعوا
خاستگاههمين از نيز آنان و ميزند سر دموكراسي معناي
مرحله در چون.ميسازند خود حملات آماج را دموكراسي خطاها ،
ميگذراند را سرنوشتسازي دوران ما ملت كنوني ، فرهنگي گذار
حملهها و خطاها اين كنار از سادگي به نبايد و نميتوان
اين در ميكند ايجاب قلم اهل ملي و ديني فريضهگذشت
كنند شركت است داده تكان را ما كشور فرهنگ كه جدي بحثهاي
موضوعات اين به كه را جامعه متفكران و صاحبنظران سخنان و
هفتههاي در.بسپارند بررسي و نقد به ميپردازند مهم
گفته ديني صاحبنظران بهوسيله مطالبي دموكراسي اخيرپيرامون
اين در.است جدي نقد و تامل درخور كه ميشود نوشته يا و
به تنها پرداخت مطالب آن همه به نميتوان چون كوتاه نوشته
.ميكنيم بسنده مطالب آن از اساسي نكته چند بررسي و نقد
معناي كه است دموكراسياين ديني مخالفان اصلي مدعاي
دادن اصالت يعني مردمسالاري و است مردمسالاري دموكراسي
داشتن مقدم و ارادهخداوند برابر در انسان اراده به
است محوري انسان مبنا اين خداوند ، قانون بر قانونانسان
.نيست سازگار است ، استوار خدامحوري براساس كه اسلام با و
خداوند سوي از قطعي قوانين حداقل كه مواردي در دموكراسي
اين (1)ميدهد قرار خدا برابر در را انسان است شده معين
:است شده استوار دموكراسي از ناصواب تصورات بر مدعا
قانونگزار مقام در انسان كه بنيادين پرسش اين -1
به نه كند بايدتبعيت الهي قوانين و ارزشها از
شيوه و شكل به استنه مرتبط اخلاق فلسفه و حقوق فلسفه
فلسفه نه دموكراسي.است آن از گونهاي كهدموكراسي حكومت
براي صلاحيت نه بنابراين و اخلاق فلسفه نه است حقوق
با معارضه در ميتواند نه و دارد را سوال آن به پاسخگويي
.گيرد قرار انسان اراده بر خداوند اراده تقدم اصل
در است حكومت شيوه و شكل يك امروز دنياي در دموكراسي
شيوه و شكل اين.ديكتاتوري حكومتهاي شيوه و شكل مقابل
گروههاي و جمعيتها كه امروز جامعههاي در كه است اين حكومت
و اجتماعي و سياسي منافع و علائق و اعتقادات با متعدد
انتخاب در همه ميكنند زندگي آن در متفاوت فرهنگي
نظارت حكومت مختلف كارهاي به و ميكنند شركت حكومتكنندگان
مستمر مشاركت اين با و ميخواهند مسئوليت آنها از ميكنند ،
قدرت بتوانند كه ميكنند حفظ خود براي هميشه را فرصت اين
عدهاي به و بگيرند عدهاي از مسالمتآميز بهصورت را سياسي
آن در كه است حكومت از شكل آن دموكراسي.بسپارند ديگر
مقدرات خود و ميكنند حكومت خود بر خود مقدور ، حد تا مردم ،
را دموكراتيك حكومت آنچه.دارند دست در را اجتماعي زندگي
حكومت كه است اين ميكند جدا حكومت شكلهاي ساير از
و جمعيتها از متشكل كه جامعه از نميتواند دموكراتيك
اين وضع اين عمده ضامن و كند قدرت سلب است مختلف گروههاي
كه است قانوني مقررات از پيروي به ملزم حكومت اين كه است
متضاد نظريههاي و عقايد بيان و تشكيلات آزادي حفظ بهمنظور
وجود به بسته دموكراسي حيات و وجوددارد وجود جامعه در
وسائل دموكراتيك حكومتهاي در.است متضاد عقايد تشكيلات
و مطبوعات و تلويزيون و راديو چون ، اطلاعرساني و تبليغات
احزاب و كليهجمعيتها اختيار در غيره و تئاترها و سينماها
حكومت نه دموكراتيك حكومت.است دولت موافق و مخالف از اعم
آن وظيفه كه است حكومتي بلكه اقليت حكومت نه و است اكثريت
.است گروهها همه اصلاح رفاه و منافع تامين
و عقايد و رسوم و باآداب مختلف سرزمينهاي در دموكراسي
و ميكند پيدا انطباق ملت هر و قوم هر فلسفههايويژه
و آداب يا عقيده نميخواهد و برنميآيد آنها تغيير درصدد
نظر اين از و كند تحميل شوندگان حكومت بر را ويژهاي رسوم
.است ديكتاتور حكومتهاي مقابل نقطه كاملا
وحدت ميشود اداره حكومتدموكراتيك با كه جامعههايي در
منافع و افكار و عقايد صاحبان متقابل احترام اصل با جامعه
در آنها همه وحدت با نه و ميشود تامين يكديگر به متفاوت
گروهها تعدد كه امروز جامعههاي در.معين منفعت و عقيده يك
شده منافعاجتنابپذير و افكار و عقايد نظر از جمعيتها و
وحدت كهميتواند است متقابل احترام ايناصل تنها است ،
برتفوق اصرار و آورد بهوجود وپايدار سالم اجتماعي
پيشآمدنسركوب جز نتيجهاي عقيدهمعين يك به بخشيدن رسمي
جامعههاي در.ندارد بهديكتاتوري حكومت شدن تبديل و
همه ميتوان كه است دموكراسي سايه در تنها امروز
در آنها دادن شركت ازطريق را جامعه افراد استعدادهاي
كه است راه اين از تنها.اجتماعيشانبارورساخت زندگي ساختن
در مصاف به آن با و آورد بهبار خلاق جمعي تعقل يك ميتوان
.كرد عمل موفقيت با و رفت امروز پيچيده زندگي ميدان
انسانها همه مساوات و آزادي اصل دو دموكراتيك حكومت در -2
هستند ، كهانسان نظر آن از صرفا و هيچاستثناء بدون
حكومت كهيك نظر آن از دموكراتيك حكومت.ميشوند پذيرفته
را آييني و عقيده هيچ و انسان و جهان از تفسيري هيچ است
فلسفه مقدمبر را فلسفهاي هيچ و نمينشاند ديگري از برتر
كه است جهت اين از نه موضع اين ولي نميدارد ، ديگر
به معتقد فلسفي نظر از حكومتشوندگان يا حكومتكنندگان
اين از بلكه لاادريهستند مكتب پيرو يا و معرفت مطلق نسبيت
تكليف و نيست مسائل اين در ورود حكومت وظيفه كه است نظر
ورود و حاكمان نه و ميكنند معين فيلسوفان را مسائل اين
نتيجهاي ديكتاتوري و خصومت و نزاع جز مسائل اين در حاكمان
چگونگي براي شده ، ياد اصل دو دموكراتيك حكومت درنميدهد
شكل پيريزي و دنيوي زندگي در يكديگر با نسبتانسانها تعيين
انسانها مساوات تعيين براي نه و ميشود گرفته بهكار حكومت
از انسان تخلف بودن بياثر اعلام و اخروي سعادت لحاظ از
خداوندي انكار و او نهايي نجات در خداوند خواست و اراده
نظامهاي در آزادي و مساوات اصل دو.انسان انسانيت و خدا
تكليف تنها و است مربوط عملي حكمت به امروز دموكراتيك
.ميكند معين را يكديگر با انسانها اجتماعي ارتباطات
يا ديني انسانشناسي جانشين هرگز و نيستند نظري اينهاحكمت
را هستي نظام در انسان موقعيت و مقام و نميشوند فلسفي
.نميسازند مشخص
وهمه عقايد همه صاحبان نظامدموكراتيك ، يك در بنابراين
و پيشرفت و رشد و حقحيات اديان همه پيروان و فلسفهها
در امروز.دارند را خود قوانين و ارزشها و بهعقايد التزام
معتقد انسان ميليونها دموكراتيك ، حكومتهاي از بسياري سايه
ديگر اديان پيروان دركنار خود دين فرد به منحصر حقانيت به
مانع آنها ديني اينعقيده اينكه بدون ميكنند ، زندگي
كه ديگرباشد اديان پيروان با همزيستيمسالمتآميزشان
روشي دموكراسي.نميدانند اخروي ازنجات بهرهمند را آنها
.انسانها آخرت داوريدر معيار نه و است دنيوي زندگي در
عقايد و آراء از حكومتي چنين كهقانونگزاري است درست
قانونگزاران كه باب اين از نه ولي ميكند تبعيت مردم
اراده بر مقدم مردم اراده قانونگزاري معتقدندكهدر
فلسفي مسئله يك واقع در كه مسئلهاي چنين اصلا.است خداوند
كه نظر آن از حكومت اين قانونگزاران توجه مورد است ،
است اين آنها مساله تنها.باشد نميتواند هستند ، قانونگزار
باشد اين مردم اراده اگر و نباشد مردم اراده خلاف قانون كه
حكومت قانونگزاران كنند تبعيت الهي قوانين از كه
البته.ميكنند را كار همين مردم بهتبع نيز دموكراتيك
ميكند مراعات مسلما را اصل دو دموكراسي نظام قانونگزاري
و گروه برتري حافظ يا و موجد قوانين كه است اين يكم اصل
جنسي بر جنسي يا و ديگر طبقه و صنف و گروه بر وطبقهاي صنف
اصل.نباشد اينها مانند و ديگر نژاد بر نژادي يا و ديگر
مادي و معنوي رفاه و مصلحت و خير قوانين كه است اين دوم
گروه و طبقه يا و اكثريت منافع نه كند تامين را همگان
و حكومت شكل يك كه نظر آن از دموكراسي در.را معيني
وضع از نظر قطع) است دنيوي همگاني زندگي براي تدبيري
شهروند و هستند متساويالحقوق شهروند همه (مردم اخروي
جريان دموكراتيك حكومت در.ندارد وجود شماره 2 و شماره 1
و ميشود انجام يادشده اصول به پايبندي سايه در قانونگزاري
بشمار مردم اكثريت نماينده كه اكثريتقانونگزاران آراء سپس
.ميكند معين را هرقانون تكليف ميرود
جامعه مردم اگر كه است اين ما جدي سئوال جا همين در درست
قاعدتاو باشند ، خداوندعلاقهمند قوانين به مسلمان
كدام به قانونگزاري درمسئله مردم اراده و خواست عملا
از مردم اين كه است اين جز آيا شد؟ خواهد سويمتوجه
متعهد خداوند قوانين به خواست خواهند حكومتكنندگان
نظام يك در مردم اين منتخب قانونگزاران آيا و بمانند؟
داشت؟ خواهند مردم خواست اين پيروياز جز راهي دموكراتيك
مراعات خدا قوانين كه بود خواهد اين جز عملي نتيجه آيا
مسلمان ، دموكراتيك حكومت يك در كه كنيم اضافه بايد شود؟
به معتقد مردماند ، منتنخب كه نيز قاعدتاقانونگزاران
ضريب بر نيز جهت اين از و بود خواهند خداوند قوانين
.شد خواهد افزوده الهي قوانين مراعات از اطمينان
باشند ، داشته دموكراتيك حكومت مسلمانان اگر كه مطلب اين
اراده بر انسان اراده تقدم واصل ميشود رها خدا قوانين
هيچ با و قابلقبول دليل هيچ با مينشيند كرسي خداوندبر
.نميآيد در جور محاسبهاي
حكم با تضاد در رايمردم اگر ميپرسند دموكراسي مخالفان -3
يا مردم راي ;پذيرفت بايد را دو آن از كداميك باشد ، خدا
است اين اول بخش:دارد بخش دو پرسش اين پاسخ را؟ خدا حكم
حكم است موظف مسلمان بگوييم بايد عقيدتي و كلامي نظر از كه
كه است اين دوم بخش.بدارد مقدم خود راي بر را خداوند قطعي
آن اتفاق به قريب اكثريت كه ايران مردم روزي فرضا اگر
به نخواهند جدي طور به قانونگزاري مقام در مسلمانند ،
علم با عمومي اعراض چنين يك و كنند عمل خداوند قطعي قانون
گفت بايد روز درآن افتد ، اتفاق خداوند قانون قطعيت به
آن در و گذاشتهاند كنار را مسلماني مردمايران متاسفانه
و بود نخواهد ساخته هيچكس ازدست كاري اندوه كمال با صورت
من.داشت نخواهد معنا آنها ميان در خدا حكم از گفتن سخن
ايران مردم تا و نخواهدآمد روزي چنين كه هستم مطمئن
نخواهد حكمخداوندقرار با تضاد در آنها آراي هستند مسلمان
عليه حمله و بادموكراسي روزي چنان احتمال دادن ربط.گرفت
رفتارهاي از پارهاي رواج.ندارد منطقي توجيه هيچگونه آن
هم درغرب الهي محرمات از پارهاي آزاديقانوني و اخلاقي
به ربطي اصلا ميشود مخالفاندموكراسي حربه گاهي كه
تحولات محصول و ندارد حكومت شكل و شيوه عنوان دموكراسيبه
كه جامعهمسلمان يك در است ممكن البته.است غرب فرهنگي
يافتشوند گروههايي يا كساني ادارهميشود ، دموكراسي با
و باشند خداوند قطعي بهقوانين عمل مخالف دلائلي به كه
فعاليت آن حتيبراي و كنند اظهار علنا را اينعقيده
قطعيخداوند قوانين شدن متروك به مطلبربطي اين.نمايند
در ديگري عقيده هر اظهار مانند هم عقيده اين اظهار.ندارد
مخالفان فعاليتهاي و آراء و عقايد با دموكراتيك حكومت يك
مسلمانان اكثريت فرهنگي و سياسي رهبران يعني عقيده اين
قوانين به معتقد مسلمانان كه است بديهي و ميشود مواجه
قانونگزاران عمل ملاك عقيده اين تا ميكنند كوشش خداوند
.نگردد متروك الهي قوانين و نگيرد قرار
چگونه كوششها اين كه است اين اينجا در مهم بسيار پرسش اما
يا روشهايدموكراتيك با كوششهايي بايدباشد؟ كوششهايي
پرسش اين از سركوبگرانه؟ و روشهاياجبار با كوششهايي
از بسياري ريشه زيرا گذشت سادگي به نبايد اساسي
نهفته پرسش همين پاسخ در ما كشور در موجود اختلافنظرهاي
به دارد اطمينان كه مسلماني برهر معتقديم ، هم ما.است
به است واجب است ، يافته دست خداوند همگاني قطعي قوانين
كنند عمل آن به نيز ديگران تا نمايد تلاش و كند عمل آنها
در خصوصا كوشش اين كه داريم نيز را راسخ عقيده اين اما
سياسي و فرهنگي و اعتقادي كثرت داراي و پيچيده جامعههاي
از عاري كوشش يك جز است ، چنين نيز ما جامعه كه امروز
سركوب و خشونت از عاري و ايدئولوژيك يكطرفه القاء اجبار ،
و دين گشتن بياعتبار جز چيزي آن نتيجه گرنه و باشد نبايد
نخواهد همگان مصلحت تباهشدن و خدا قانون و الهي ارزشهاي
.بود
توان اين خود در ما جامعه فرهنگي و ديني رهبران روزي اگر
تبادل و تضارب صحنه در دموكراتيك روشهاي با كه نبينند را
و شوند وارد مسالمتآميز و آزاد فعاليتهاي و عقايد و افكار
و آنان كه كنند رهبري و هدايت طوري را ايران ملت
وفاداربمانند خداوند قوانين و ارزشها به قانونگزارانشان
ترس و اينناتواني منشاء بماند ، بيمشتري مخالفان متاع و
جستجو خود عملكرد ونقص منطق ضعف در بايد را آن از ناشي
و منطق تقويت صدد در بايد آنان.ديگر جاي در نه كنند
و نگراني اظهار و وحشتپراكني از.خودبرآيند عملكرد اصلاح
قبيل ايننيست ساخته كاري خشونتزا تعصب و غيرت به دعوت
ديگري عمده مشكلات بلكه نميكند حل را مشكل تنها نه كارها
دچار چنان را آن عاقبت و ميافزايد ما جامعه مشكلات بر
كشيدن نفس نجات فكر به فقط هركس آن در كه ميكند نابساماني
.كند وداع فضيلتها همه با و باشد خود شب نان و خود
قطعيلازمالاتباع قانون و ارزش كه است اين ديگر سخن -4
بيمناكند متروكشدنآن از دموكراسي مخالفان كه خداوند
به توجه با آيا معلومميشود؟ چگونه و ميآيد دست به چگونه
در خصوصا كه (فلسفي هرمنوتيك) متون تفسير فلسفي مباحث
متن يك از معيني تفسير ميتوان است ، گسترده دامن بيستم قرن
كرد؟ اعلام معتبر و درست و ممكن تفسير تنها را
مقابل در معناييبراينص ديگر مباحث اين به توجه با آيا
است؟ مانده باقي (ميكردند تصور گذشتگان كه آنطور) ظاهر
تفسيرها متون ، همه از و ندارد بهفرد منحصر تفسير متني هيچ
معنانص اين به متني هيچ و داد ميتوان متفاوت قرائتهاي و
بدون متون تمام و نباشد تفسير گونهاي آن فهميدن كه نيست
شود كهتصوير صورت هر به اسلام.ميشوند تفسير استثناء
تفسيري و فهم هيچ و است سنت و كتاب از تفسير و فهم گونهاي
(ص)اسلام پيامبر نبوت انكار به كه آنجا تا سنت و كتاب از
تفسيرهاي و فهم همه.نميآيد بهشمار اسلام از خروج نرسد
تاريخي فرهنگي افق در كس همه سوي از و هميشه سنت ، و كتاب
.است شده انجام معيني
از باشد؟ ميتواند چه خداوند قطعي قانون معناي ديد بايد پس
قانونهاي چنين تعداد داشت؟ تصوريميتوان چه قطعيت اين
باشد؟ ميتواند چقدر است واجبالاتباع عصرها همه در كه قطعي
همانها تنها شايد الهي قطعي قانونهاي گفت نميتوان آيا
در بلكه ابراهيمي اديان همه در تنها نه كه باشد بتواند
و است؟ شده تكيه آنها روي نيز دنيا يكتاپرست اديان همه
همانها قطعي قانونهاي و ارزشها اين صورت اين در آيا
معنا دنبال همواره خود تاريخ طول در نيز انسان كه نيستند
به گرچه است بوده خود زندگي در قانونها آن تثبيت و كردن
اگر است؟ مانده عاجز آنها تثبيت از بودن انسان ضعفهاي حكم
همه و باشيم قطعي قوانين چنان دنبال و برسيم اينجاها به
گروهي و فردي سليقههاي و كنيم دعوت بدان را جامعه افراد
آيا كنيم تلقي صنفي درون و درونگروهي يا و شخصي اموري را
عمل مقام در يا و تئوري مقام در مخالفان همه اين هم باز
اگر كه آمد خواهد پيش نگراني همه اين آيا و داشت؟ خواهيم
خدا اراده برابر در روزي ملت يك يا گروه فلان يا شخص فلان
برابر در كردن علم قد اصلا آيا كرد؟ بايد چكار كند علم قد
داشت؟ خواهد معنا خدا اراده
قوانين شده اظهار فقيهان فتاواي در آنچه همه اگر آري
.بود خواهد بيشمار خداوند قوانين مخالفان شود تلقي خداوند
فتاواي فقيهان خود كه دهند انصاف دموكراسي مخالفان اما
سخن تنها.خداوند قطعي قوانين نه ميدانند ظنيات را خود
.كنند عمل خود ظنيات به موظفند مجتهدان كه است اين آنها
نميشود غيرمجتهدها شامل مطلب اين ولي.ميپذيريم را اين
مطابقحكم معين فتواي يك كه نكنند پيدا اطمينان تا وآنان
كه واينجاست ندارند را بدان عمل وظيفه ديني نظر از خداست
نميكند معين تكليف كسي براي فقيهان افتاء صرف ميشود معلوم
پيدا خداوند حكم به اطمينان خود بايد مسلماني فرد هر و
.كند
اسلاموجود از متفاوت قرائتهاي اينكه فرض بر ميگويند
كه راپذيرفتهاند اسلام از قرائت آن ايران ملت داشتهباشد ،
توجه اساسي نكته اين به.است شده منعكس اساسي قانون در
ديگري دوره در ايران ملت اگر منطق ، بنابراين كه ميدهم
با را خود اساسي قانون و بپذيرند را اسلام از ديگري قرائت
.بود نخواهد اشكال و ايراد جاي آنها اقدام دهند ، تطبيق آن
پذيرفتن سوي به بزرگي تئوريك گام مطلب ، اين پذيرفتن
پس.نيفتد چه و بيفتد اتفاق حادثه آن چه.است دموكراسي
است ، موجود ما فعلي اساسي قانون در اسلام از كه قرائتي
حق كردن قرائت و ممكن قرائتهاي ساير كنار در است قرائتي
جلو نبايد و است باز هميشه قرائت جريان و است ايران ملت
.كرد ايجاد مانع و سد جريان اين
دموكراسي دهمكه پاسخ پرسش اين به ميخواهم بند اين در -6
كه نظر آن از ميكند؟دموكراسي ستيز چيزي چه و كسي چه با
خداوند قانون و اراده با استنه حكومت شيوه و شكل يك
آن با دموكراسي.وي پيام راستين حاملان با نه و ميستيزد
به آن صاحبان كه ميكند ستيز سنت و كتاب تفسير از گونه
و حاضر عصر در دموكراسي و آزادي از صحيح تصور نداشتن دليل
اصرار و طرف يك از آنها معاني فهم در بزرگ خطاهاي ارتكاب
از ناآگاهي ديگر ، طرف از وسنت كتاب بودن تفسيري تك بر
از و امروز دنياي جديد پيچيدهجامعههاي تحولات و واقعيات
پارهاي دام در گرفتاري و سوم ، طرف از خودمان جامعه جمله
فهم چهارم ، طرف از ميشود انساني هر دامنگير كه تعلقات از
واقعيات با برخورد در كه ميكنند عرضه اسلام از تفسيري و
و ديني ناب تجربههاي شكوفائي مانع هم مسلمانان زندگي
ملتهاي پيشرفت و رشد مانع هم و ميشود دين راستين احياي
بيشمار بنيادين مشكلات حل براي آنها گشتن توانا و مسلمان
اسلامي انقلاب.است آورده پديد را آنها حاضر عصر در ورود كه
چرا.بود معارضه در كسان همان با كار آغاز در هم ايران
از را مسلمان ملتهاي و نشناسيم درستي به را دموكراسي
اين آيندگان كنيم؟ محروم حكومت شكل و شيوه اين مهم ثمرات
اگر كه بيپايه هراس اين طرح.نميبخشايند برما را گناه
و لعن و شد خواهد چه كنند اعراض اسلام از ايران ملت روزي
دربرابر دين دادن قرار و عنوان اين تحت دموكراسي نفرين
.دارد ما كشور براي خطرناك سياسي و فرهنگي عواقب دموكراسي
راه و ميراند بيرون سياسي مشاركت صحنه از را مردم روش اين
هم عمل مقام در.ميكند باز را جديدي ديكتاتوري و استبداد
بسيار بسيار ما جامعه براي دموكراتيك حكومت آثار و فوائد
رسوم و آداب و اخلاق اصول از تخلفهائي زيان و ضرر از بيشتر
.افتد اتفاق دموكراتيك حكومت در است ممكن كه است ديني
گلي دسته هم سركوب و اجبار روش با تخلفها اين از جلوگيري
.نمينشاند دينداري و دين صورت و سر بر
ازاحكام پارهاي كه است اين ديگر ، مهم سخن يك هنوز -7
همه مساواتحقوقي دموكراسي ، مهم اصل دو با موجود فقهي
شهروندان همه منافع تامين بايد قانون هدف اصل و شهروندان
از فقهي احكام از پارهاي مثلادارد معارضه باشد ،
ديگر احكام از پارهاي ميگويد ، سخن زنان بر مردان برتريهاي
كه شهروندان منافعهمه نه شوند ، تلقي قانون اگر فقهي
بايد چه موارد اين در.ميكنند تامين را خاصي عده منافع
در كه را فقهي احكام بايداين آيا كرد؟ بايد چه و گفت
و قطعي قوانين داشتهاند ، نقشخاصي معيني تاريخي شرايط
جنگ به آنها با و كنيم اعلام عصريخداوند همه و ابدي
از گذشته فقيهان ظني تفسير و فهم آيا برويم؟ دموكراسي
و ممكن تفسير و فهم تنها بايد را موارد اين در سنت و كتاب
را متون تاويل و تفسير فهم جديد دانش همه و بدانيم درست
و مسلمانان سياسي تعارض كه امروز آيا بگيريم؟ ناديده
افراد همه و نيست مطرح اسلامي كشورهاي داخل در غيرمسلمانان
مقررات و قوانين همه تابع جامعه افراد عنوان به غيرمسلمان
مسلمانان اكثريت دركنار صفا و صلح با و هستند اجتماعي
غيرمسلمانان هستيم مجاز ديني نظر از هم باز ميكنند ، زندگي
درجه2 شهروندان را آنها و سازيم بهرهمند كمتري حقوق از را
بيرون خلوتها و خانهها از زنان كه امروزه آيا كنيم؟ حساب
سرنوشت واقتصادي اجتماعي و سياسي مشاركت با و آمدهاند
حقوق برتري از هستيم مجاز هم باز ميزنند ، رقم را عمومي
موضوع موارد اين همه در آيا بگوييم؟ سخن زنان بر مردان
اجتهاد موارد اين همه در نبايد آيا است؟ نشده عوض حكم
مدعايي چنين داد؟ انجام مكان و زمان با مطابق جديدي
آن از نميتواند صاحبنظر يك و ندارد منطقي قوت هيچگونه
نميتوان فقهي احكام قبيل آن به استناد با.كند علمي دفاع
آيا.گفت سخن خداوند قطعي قوانين با دموكراسي تعارض از
تكامل و بقاء در امروزه كه مسائل اين در جديد اجتهاد ارزش
جديد اجتهاد ارزش از كمتر دارند ، عمده نقش ما اجتماعي
!اينهاست؟ مانند و مضاربه و مساقاه مزارعه ، درباب
پانوشت
جنابآقاي اظهارات به كنيد نگاه نمونه عنوان به (1)
اخير جمعههفتههاي نماز از پيش سخنرانيهاي در يزدي مصباح
رسالت درروزنامه و اطلاعات 20/5/1377 در تهران ،
.2/5/1377
|