سنتي نخبگان سقوط و صعود
(1)نخبهكشي نويسندهجامعهشناسي رضاقلي علي با گفتوگو
راه سر بر موانع از بيش سنتي نخبگان راه سر بر موانع
مردمسالار يا اصلاح نخبگان وضع استاما اصلاح نخبگان
است سنتي نخبگان از متزلزلتر
عليرغم كه است كتابي عنوان نخبهكشي جامعهشناسي:اشاره
.داشت دنبال به را خوانندگان زياد استقبال خود ، ثقيل نام
كتاب تاليف در نويسنده روش به كه جدي انتقادات عليرغم
با كتاب اين مباحث از بعضي همخواني و پيوند - است وارد
به خوانندگان رويكرد عمده كشورمانعلت حاضر حال رويدادهاي
.است كتاب اين
قائم) ايران معاصر تاريخ شخصيت سه زندگي كتاب اين در
بحث آنها سقوط علل درباره و بررسي (مصدق اميركبير ، مقام ،
.است شده انجام مفصلي بررسي و
نيز اين از پيش كه كتاب اين نويسنده رضاقلي ، اعتقاد به
بود ، كرده منتشر و نوشته را خودكامگي كتابجامعهشناسي
به وي كه حكومتهايي نيز و جامعه فكري رشد فقدان و ناآگاهي
عدم در مهم عوامل جمله از ميدهد ، نسبتايلي آنها
.بودهاند اصلاح نخبگان تحمل
دارد وجود نخبه گروه دو سياست عرصه در وي اعتقاد به
دارند عهده به را نو و سنتي نهادهاي و نيروها كهنمايندگي
با اقتصادي فرهنگي و فكري جدال به مدام گروه دو اين كه
توصيف خوشآيند را سنتي نخبگان عاقبت وي.مشغولند يكديگر
خود فكري آموزههاي به نسبت آنان اگر است معتقد و نميكند
مقابل در.است حتمي اضمحلالشان و نابودي تجديدنظرنكنند ،
نيز و هواداران دليلفراواني به را اصلاح نخبگان آينده
بسترهاي آمادگي و فرهنگي رشد روبه وضعيت
حاضر گفتوگوي.ميبيند توسعه روبه و اجتماعي ، اميدواركننده
گرامي خوانندگان شما تقديم دوبخش در كه است نشستي حاصل
.ميگردد
با كه بگوييد و كنيد بيان نخبه از را خودتان تعريف
رفتيد؟ موضوع اين سراغ به روششناسي نوع چه و مفاهيم كدام
تا آنها سقوط و صعود شرح و نخبگان تعريف براي:رضاقلي
به نميتوانيم باشيم نداشته ايران تاريخگذشته از روشن ديدي
.برسيم مقصود منزل سر
چندان غرب جامعه از برآمده ازمفاهيم استفاده اينكه ضمن
مشكلآفرين علمي روششناسي نظر از و نميكند قضيه حل به كمكي
چه ما به تاريخي بستر بدهيدببينيم اجازه پس.ميشود
تقريبانزديك اسلام از بعد ايران تاريخي جامعه ميگويد؟
از يا ايران حاكمان يعني.است بوده ايلي جامعه قرن سيزده
كريمخان ، چنگيز ، بيگ ، طغرل مثل) بودند سربرآورده ايلات
ومملكت كردهاند برپا ايلاتحكومت كمك به يا (آغامحمدخان
يا وقاطعالطريق برده يا ،(صفويه مثل) كردهاند اداره را
فرزندان نادر ، سبكتكين ، مثل بودهاند..و سرباز و بيكار
-سياسي رفتاري الگوهاي نتايج و تبعات تا جهت همين به.بويه
نشناسيم را ايلي نظام اجتماعي و همچنينفرهنگي و اقتصادي
جامعه از گذار دورانبحراني اين مشكلات بخوبي نميتوانيم
شايستهترينوجهي به ابنخلدون كه همانگونه.بشناسيم را ايلي
ايلياتي ، نظام در است ، كرده بررسي را آن درمقدمه
ميانخوانين در را خود بروز و ظهور هستندكه ايلي نخبههاي
اواسط تا وضعيتايلسالاري.ميدهند نشان ياايلخانان
قاجار از پيش از كه شكافي و ميكند پيدا ادامه قاجاريه
.ميشود تشديد كمكم بود افتاده ايلاتي تمدني آثار و درنظام
ميشدو تحميل غرب صنعتي جوامع ازناحيه نيز شكاف اين گرچه
تمدني عناصر شكاف نتيجهاين در اما نداشت ، خودجوش حالت
وپاسخ كردن روز نياز مطابق و نوسازي و بازسازي پي در جديد
مداومي درگيري سنتي نظامهاي با جهاني پرسشهاي به گفتن
امروز تا درگيري اين شروع روز از كهالبته كردند پيدا
و مكرر عقبنشيني و جديد تحولات نفع به زيادي بسيار تحولات
صورت(ايلي مسلط الگوي با) سنتي اجتماعي -فكري نظام مدام
در را پارلماني نظام كه روزهايي آوريد خاطر به.است گرفته
آن و بودند داده قرار قرآن برابر در را وقانون دين برابر
شدت به جديد مدارس ازايجاد كه روزي و نميكردند تاييد را
به) ميدانستند زندقه و كفر را جديد دروس و ميشد جلوگيري
تهران در ايشان دانشآموزي زمان در آرام احمد مرحوم قول
واقع در كه (دوتاست خدا يعني دوپتاس ميگفتندكلرات
چرا ، اينكه) بود آن بودن كفرآميز و دروسجديد تقبيح بيانگر
دروس از قوا تمام با كه امروز و (داد خواهم توضيح بعدا
همچنين.ميشود استقبال..و پارلماني نظام جديد ،
دختران (پيش سال همين 60) نميدادند اجازه كه بهيادآوريد
خانمها كه امروز و شوند خارج ازخانه زنان و بخوانند درس
نماينده و عاليهدارند تحصيلات و هستند مشغول ادارات در
تعداد جمهوري ، معاونرياست همچنين و هستند مجلس
به نزديك چيزي اميركبير زمان در جديد تحصيلكردگانمدارس
دانشجو و دانشآموز نفر بيستميليون بيشاز امروز و بود صفر
.ديپلم تحصيلاتبالاي نفر ميليون پنج از بيش و داريم...و
عرصه در زيادي بسيار تحولات كه ميدهند گواهي اينها همه
حال در ايلي تمدني الگوي مرحله از و گرفته شكل تمدنايران
بحرانآفرين حركت اين كه هستيم ديگري الگوي سوي به حركت
بخش ميشود ، بخشظاهر دو در آن بحران عرصه مهمتريناست
ضمن در.آن مادي بستر يا متعلقات بخش و معرفتي نظامهاي
اين به ميتوان گذار تاريخ اين به سريع و كوتاه بانگاهي
متعلق نهادهاي و معرفتي نظام كهنيروهاي رسيد قطعي نتيجه
حال در وهمينطور پاشيدگي حال در كلي طور به سنت به
ميكنند استقامتي البته هستند ، شدن بازسازي و فروريختن
ترك را صحنه مرور به كه است اين بر گواه گذشته وليتجربيات
.ميكنند
به مربوط جامعه عرصه در ديني احياگران تمامي ظهور واقع در
در كه را رخنههايي تا آمدند آنها.بحرانياست دوران اين
و كنند بازسازي و صورتيرفو به است داده رخ جهانبيني عرصه
احياگران هستند طور همين.بدهند آن به شوكتي و قوت دوباره
...و اقتصاد و سياست عرصههاي نخبگان و
بيشتر است ، نظر مورد اينجا در و شد بحث كتاب آن در آنچه
را سياسي تصميمات كه كساني يعني است ، سياسي نخبگان
نخبگان واقع در.اعمالميكنند را سياسي قدرت و ميگيرند
وبروز ظهور محل (استثنا از خارج) عموم طور به و سياسي
ميكنند ، نمايندگي را آن كه هستند اجتماعياي نيروهاي عالي
جامعه نهادمند و مستقر الگوهاي و جامعه جامعهايلي ، نخبه
بنا.را دزدان اوصاف نخبهدزدان ، و ميكند منعكس را ايلي
كنيم تاريخ ، طولاني به اشاره با را بحث مختصر اين در نيست
علت به شايد كريمخان كه است آمده رستمالتواريخ در ولي
وقتي.نميكرد رسيدگي خود لباس و وضع و سر به تواضع ، چندان
در كند منظم و مرتب را خودش بودندكه خواسته ايشان از كه
شمشير از خودآراييمردان و نمودن زينت:كه بود گفته جواب
كشيد غلاف از را خود شمشير و گرانست گرز و نيزه و خنجر و
به ودوم اطهار ائمه و رسول و خدا به اولا من نازش وفرمود
يك در.است بران شمشير اين و منداده به كه بازويي زور
است مختلف سطوح در دفاع وسيله تنها زور ايلي ناامن جامعه
و گفتار و كردار ظهور و تجسم كريمخان سخن اين و
اين از.است نخبه و فرمانروا شخص در ايلي الگوهايجامعه
از پارهاي به كه است شده ذكر درتاريخ زياد بسيار هم موارد
.اشارهكردهام خودكامگي جامعهشناسي در آنها
حال زمان به نقبي و آمده جلو به اندكي بخواهيم اگر
مراد شما كه معنايي به نخبه ميكنيدامروزه فكر بزنيم ،
.باشد داشته وجود ايران جامعه در ميكنيد
و خالص صورت به را سنتي نخبگان كه است مشكل امروز:رضاقلي
كه كساني و سنتي نخبگان مجموع در ولي كنيم پيدا ناب
به وابسته درواقع ميكنند نمايندگي را سنتي نيروهاي
نيز تغييراتي چند هر هستند (كاست و بيكم) سنتي الگوهاي
عرصه در امروز واقع درباشد داده رخ سنتي درالگوهاي
و نيروها نمايندگي كه نخبگاني نخبهداريم ، دسته دو سياست
جديد تمدني نخبگانآثار و دارند عهده به را سنتي نهادهاي
است طبيعي (.ميكنم ياد اصلاح نخبگان نام به آنها از من كه)
به وابسته اجتماعي نيروهاي از نمايندگي به گروه دو اين كه
شاخگي دو اين ظهور بدو در.شوند درگير يكديگر با خود
بود ، تمام قدرت و بهقوت ايلي جامعه كه ابتدا در و نخبگان
چندانيبراي نيروي چراكه بود ، اصلاح نخبگان ضرر به درگيري
نفع به ترازو كفه مرور به ولي نداشتند ، خود از دفاع
به اميركبير و مقام قائم.امروز به تا چربيد اصلاح نخبگان
شدند خود ميهني -ديني بلند آرمانهاي راه شهيد اشاره يك
را خاتمي آقاي اگر امروز و شد بيشتري مداراي مصدق با ولي
روي سنتي نيروهاي و اجتماعي بستر در زيادي تحولات چند هر)
ميلي چنين من كه) كنيم قلمداد اصلاح نخبگان جزء (است داده
كفه.(باشيم ايشان خدماتارزنده شاهد اميدوارم و دارم
.است شده بيشتر بسيار گذشته نسبت به يشان سمت به تحولات
دارد وجود نخبگان راه سر بر كه موانعي شما نظر به
جامعه نيز و مختلف زمانهاي در موانع اين آيا و كدامند ،
دارند؟ تفاوت يكديگر با خاتمي آقاي دولت و امروز
احتمال و است سنتي نخبگان خاص موانع از پارهاي:رضاقلي
و باشند مشترك اصلاح نخبگان باموانع موانع آن كه دارد
نوعي به و فرقكنند اندازهاي تا يكديگر با داردكه احتمال
ويژه نيز موانع از پارهاي.كنند پيدا ارتباط يكديگر با
.است نخبگانجديد
عقب به پيش سال صد تا اعتباري به و پيش سال دويست به اگر
و اجتماعي نهادهاي و فكري از اعم نظاماتسنتي برگرديم
به بلكه نگرفته تعرضقرار مورد چندان افراد روابط مناسبات
خودباز گذشته همان نسبت به و مييابد ادامه خود گذشته شكل
يك در نيست ، راه در چنداني مشكل و ميشوند تكرار و توليد
افشاريه ، چه و باشند كار سر بر زنديه سالاريچه ايل نظام
توجيه در چنداني عصرمشكل آن سياسي نخبگان متفكرين ، براي
دارد وجود مشكلي اگر ندارد ، وجود آن تبعات و سياسي نظام
قدرت ميتوان چگونه كه است جاري سنتي مشكلات همان قبيل از
نظام و درآورد به خود همتاي دست از را كالايكمياب يا
به ناامني سيطره يعني) الگوهايايلي با نيز معيشتي اقتصاد
ربودن دستيكديگر از و مالكيت نداشتن پايگاه مسلط ، صورت
همراه (رقابت طريق از نه و ممكن طريق هر به كمياب كالاهاي
پديده با هم عصر اين جهانبيني تعريفكننده و متفكر.است
همان به و نيست روبهرو توجيه و برايبررسي پاگيري و دست
نظام اگر اما.پاسخميگويد و بررسي را مسائل گذشته شيوه
ايننظام قبول و رد براي سنتي نخبه شود پيدا جديد بانكداري
تبيينهاي راه سر بر موانعي يعني ميشود ، زياد مشكلات دچار
براي و كند برخورد آن با بايد كه ميآيد بهوجود او گذشته
اقسام و انواع وجود چنينوضعيتي در.نمايد چارهانديشي آن
راه برسر مانع صورت به اقتصادي جديد نهادهاي و پديدهها
او از و ميكنند ظهور او گذشته آماده حاضر تبيينهاي
بياندازه احتكار براي ;بگويد سخن اينباره در كه ميخواهند
نخبه و آمده جديدبوجود كالاهاي چون شده ، پيدا جديد مصاديق
عرصه در همينطور كند ، روشن را اينها بايد سنتي
آمده بوجود جديد نهادهاي و جديد روابط و جديد سياستمفاهيم
.دهد پاسخ آنها همگي به دارد سياسياجبار نخبه يك كه است
موانع از بيش نخبگانسنتي سرراه بر موانع توصيفات اين با
توضيحخواهم كه اعتباري به ولي است جديد نخبگان راه سر بر
يا مردمسالار يانخبگان اصلاح نخبگان وضع لحظهاي ، بهصورت داد
.است سنتي نخبگان از متزلزلتر مدني جامعه نخبگان
از و كنيد مطرح جزيتر اندكي را بحث دارد ، امكان اگر
بگوييد؟ سياسي نخبگان راه سر بر عمده موانع
مهمترين ديد بايد چيزي هر موانع شناخت براي:رضاقلي
عرصه اگراست كدام (سياست دراينجا) عرصه آن ويژگيهاي
ملي بستر در اجرايتصميمات و قدرت اعمال عرصه را سياست
و بيقيد اجبار قدرت داشتن را آن ويژگي نهاييترين و بدانيم
بهشيوه ميگردد بر سياست در عمده مسئله آن ، تحميل و شرط
از جوامع با كه است قدرت اعمال شيوه براساس.اعمالقدرت
نظام پارلماني ، سالاري ، ايل شاهنشاهي ، ;ميكنند فرق يكديگر
سوسياليستي نظامهايدموكراسي ، حزبي ، چند جمهوري ، رياست
صورت به را وصفي يا دارند ، وصفي كدام هر.و
نماينده تعبيري به نخبگان كه گفتم پيشتر.كاملتردارند
و كاملتر ظهور و بروز يعنيمحل.هستند اجتماعي نيروهاي
هر اجتماع بستر و اجتماع بدنه و اجتماعي نيروهاي ممتازتر
بلكه نميكند عرضه بازار به سياسي نظر از محصولي نوع
استبداد جامعهاي يك اينكه.است جامعه خود آنمتناسب محصولات
ديگري ساختارهاي به هم اين ديگرآزادي ، جامعه ميكند توليد
به آنچه مانيست ، بحث موضوع كه برميگردد قدرتند مولد كه
بدانيم ، كه است اين ميكند پيدا ربط اينجا در ما بحث
و دقيق و مويشكاف بسيار و بومي جامعهشناسي كه ابنخلدون
تصويري درستي به است ، امروزي همهجامعهشناسان بزرگوار پدر
و دوري نظر از را نظامهايسياسي و داده خاورميانه جوامع از
سه خشونتبه به نزديكي و دوري يا شهرنشيني تمدن به نزديكي
ايلي نظامهاي شترچران ، ايلي نظامهاي است ، كرده تقسيم طبقه
كردن سپري از پس) شده شهرنشين ايلي گوسفندچران ، نظامهاي
.(قبلي دورههاي
بيباكتر ، خشنتر ، زندگي نوع دليل به را شترچران ايشان
مخالفترين و خونينتر دندان و چنگ با و غارتيتر ، ناامنتر ،
كه هستند همانهايي اينها ميداند ، تمدن از قشر دورترين و
ميخواهيم را اسلام هنر اگر) شد نازل آنها بر اسلام
ببينيم تا بپردازيم آن مطالعه به بستر آن در بدانيمبايد
زندگي الگوي كه هستند اينهاهمانهايي.(ساخت چه چه ، از
آن از پس و تحميلكردند اعتباري به ايران بر را خود سياسي
سلجوقيان ، مثل) شد گوسفندچرانها نوبت
را كار كه (..و قاجاريه صفويه ، مغولها ، قراقويونلوها ،
قبل دهه چند همين تا شمسي ، پس سال 1299 تا دادند ادامه
ميگويندنظام شناسان جامعه.بود ايلي نظام كشور رسمي نظام
جامعه بدنه با انداموار رابطه حكومتي دستگاه و سياسي
.دارد
بهتر برگردانديد ايلي نظام به را بحث مجددا كه حال
اعمال شيوه وصف مهمترين كه دهيد پاسخ پرسش اين به است ،
است؟ كدام ايلي جامعه قدرت
بايد بدهم پاسخ سوالتان اين به اينكه از قبل:قلي رضا
قدرت اعمال شيوه وصف مهمترين پرانتزبگويم داخل را نكتهاي
كه آنجا تا قدرت يعني.آناست ايلي ، محدوديتناپذيري جامعه
اعمال را وزور نكندخشونت برخورد جدي مانع به و ميتواند
در و بكشند دست ازخود مقابل طرفهاي اينكه تا ميكند
هم قدرت مرجع چون بشوند ، فنا و محو ايلخان معبوديعني
تمامي قدرت مرجع اين به شدن براينزديك است ، ايلخان
چاپلوسيها ، رياكاريها ، انواع انواع ميافتد ، كار به ابزارها
و كليگوييها و مبهمگوييها انواع عناوين ، انواع
فارسي زبان ساختار در همه اينها كه انواعپنهانكاريها
ندارند حدود و حد چون اينمحدوديتناپذيري.است منعكس
جان لحظهبتوانند هر كه كنند رفتار گونهاي به بايد رعيت
ثابت اصول جامعهاي چنين در برند ، در به معركه از را خود
چون ميشوند محو چيزها بقيه و شمردم بر كه است هماناصولي
در جز..و استعدادها جمله از همهچيز.است ناامن شدت به
اين نتايج مهمترين.ميشوند نابود و محو ايلخان منويات راه
نشان اقتصاد و سياست در را خودش ناامني و محدوديتناپذيري
...و پيشرفت و ثروت انباشت و سرمايهگذاري و مالكيت ;ميدهد
در را جنبهها از پارهاي).برميبندد رخت نظامي ازچنين همگي
باز نخبهكشي شناسي جامعه و شناسيخودكامگي جامعه كتاب
(.نمودهام
اشاره جامعه و مردم براي امنيت فقدان به صحبتهايتان در
چيست؟ سخنان اين براي شما استنادات كرديد ،
.دهم توضيح مثالي با را خودم منظور است بهتر:رضاقلي
و ميكنند تكلم آن با مردم كه است وسيلهاي ميدانيدزبان
زبان.ميكنند منتقل يكديگر به را خود ذهنيات و مفاهيم
كساني تاريخ يعني زبان يك تاريخ و ندارد وجود متكلم بدون
روابط تاريخ يعني نيز انسانها تاريخ ميكنند ، تكلم بهآن كه
به زباني محدودههاي ديگر سوي از.ارزشهاياجتماعي و نهادها
جوهر و محتوا اينكه ميشوديعني محدود زباني گروههاي محدوده
زبانجامعه به.ميكند فرق ديگر تمدن تا تمدني از زبانها
زباني متغيرهاي در عليالقاعده اجتماعي متغيرهاي شناسان
را كشور دور چندان نه گذشته در كنيد نگاه.ميشوند منعكس
را پادشاه و است خان كهملك جايي يعني ميگفتند مملكت
طبيعي مردم ، ومالك كشور مالك يعني.ميگفتند الرقاب مالك
كشور در ميخواهد كاري هر خود ميل به مالكي هر كه است
روابط كننده بيان اجتماعي واقعمفاهيم در خودميكند ،
مفاهيم دليل همين به و است اجتماعي مناسبات و اجتماعي
اجازه و قطعميكنند واقعيت با را خود رابطه وارداتي
را اجتماعي واقعيتهاي درباره عالمانه نظريهپردازي
مردم زبان در مفاهيم گونه اين از زياد احتمال بهنميدهند
نزديك و روانتر اينها ازپيداميشود كمتر صنعتي كشورهاي
يكي از اگر درايرانميشود ديده احوالپرسيها در ذهنتر به
ميشنويد ، نفسي جواب است چطور شما احوال بپرسيم
كفايت را ما است ما تن روي ما سر كه همين يعني ميكشيم ، شكر
اينها امثال و مدني جامعه يعنيبرايديگران بقيه ميكند ،
.ميشود محسوب الهي نعمات جزء چيزها اين از بيش يا و پيشكش
در را خود وناامني محدوديتناپذيري آن چگونه كه كنيد عنايت
عوامل از خود ناامني ، همين ميكند ، منعكس زبان حوزه
تكتك مورد در هم و است كردن زندگي روزمره و مهمبيبرنامگي
مورد در همچنين و جامعه كل درباره هم و ميكند صدق افراد
نميدانند و سطوحدارند تمامي در مديران كه دائمي بلاتكليفي
:فردوسي قول به آمد خواهد پيش چه فردا
پروردگار ذات جز به نداند
روزگار آورد پيش چه فردا كه
آورد پيش كندنيك يكيبد
آورد خويش بخت و بنده جهان
نسپرد جهان نيكي به جز يكي
پژمرد فرو نژندي از همي
زبان سر بر تصميمگيري هنگام در كه زباني تعابير اين
مثل است ، تاريخي ناامني از همگيناشي ميافتد ايرانيها
انشاء كاربرد...و داند خدا ميآيد ، پيش چه ببينم حالا
اعمال مردم زبان در آن ديني مفهوم معني به ندرت به الله
توزيع ميان شگفتآور و وسيع بسيار همبستگي واقع در.ميشود
حسب بر و دارد وجود آن جامعهشناختي اوصاف و زبان ساخت و
واژهها متكلم كه است اجتماعي روابط و اجتماعي ساختار نياز
وجود.ميكند عرضه تعبيري به يا و ارائه ، و ميسازد را
جامعه هر فرهنگ در رياكاري و صحبتكردن پهلو دو كليگويي ،
ناپذير محدوديت ايلخاني قدرت از برآمده ازناامني ناشي
.است
به توجه با و كرديد ، ايلي نخبگان از كه توصيفاتي با
ايلي نخبگان نسبت به مصدق و چوناميركبير افرادي اينكه
كجاميتوانند از آنچنانيندارند پشتيباني نهاد و قدرت و زور
نهادمند شيوههاي و مستقر نظام ديوار و كنند بروز
ايجاد آن براي و نمايند رخنهپذير را ايلياتي اعمالقدرت
كنند؟ بحران
در تشكيك و ترديد بذر نوعي به كه انديشهاي هر:رضاقلي
كند وارد آن اعمال و سياسي قدرت نامحدودبودن و بودن مطلق
سر بر موانعي و دچاربحران را ايلخاني انديشههاي واقع در
ميكنند تلاش ايلي نخبگان گرچه.ميكند ايجاد آن راه
مطلق قدرت ناپذيري محدوديت براي كه را تماميرخنههايي
ناصرالدين كه كاري همانند.رفوكنند سرعت به ميشود ايجاد
دارالفنون:گفتهبود كه داد انجام امير قتل از بعد شاه
شاه زمان در يا و.نخوانند كتابها ازآن ولي باشد داير
كه بود كتابها پارهاي خواندن روشنفكران جرايم از يكي نيز
بودن الهي درموهبت ترديد بذر كتابها آن كفرآميز مضامين
حتي كه ميدانند من وسالهاي سن هم.ميافشاند شاهنشاهي قدرت
.جريمهبود نيز بهرنگي صمد كوچولو سياه ماهي كتاب داشتن
ايدئولوژيكي و بخش معنا نظام گونه هر از شاه رژيم كه چرا
.داشت وحشت
عبارت كه بستر يك به متعلق معرفتي نظام گاه هر بنابراين
شيوه مادي ، زندگي شيوه نهادها ، اجتماعي ، گروه از است
قدرت اعمال به دستيابي مناسبات كمياب ، كالاهاي به دستيابي
ايجاد بحران ايلخاني قدرت اعمال شيوه براي كند تغيير...و
و سركوب و ممانعت نوعي به ايلي نخبگان مشكل و ميكند
طور به واقع در پس.است مادي نظامات اين تغيير از جلوگيري
و بزرگتر هم روز هر كه) بزرگ و جدي بسيار مانع دو كلي
گروه برابر و مقابل در (ميشود هولناكتر و توانمندتر
آن محدوديتناپذيري و نامحدود قدرت اعمال شيوه يا ايلخاني
مجموعه آنها و هستند معنائي صرفا قسمت يكميكشد بر سر
برابري انديشههاي مثلا ميشوند ، وارد كه هستند انديشههايي
و دادن راي و انتخاب انديشه جامعه ، در رقابت براي فرصتها
در مدني جامعه انديشه قراردادن ، انتخابات ملاك را مردم راي
تغيير پي در نوعي به كه انديشههايي حتي آن ، صور تمامي
ميخواهند و هستند خداشناسي نظام و اخلاقي نظام دادن
همگي كنند ، بشري جديد دريافتهاي بر مبتني را خداشناسي
گرفتاري و بحرانزا نامحدود قدرت اعمال شيوه براي آنها
و مطبوعات شكل ، همين به هم آنها ابزارهايهستند آفرين
...و آن خلاقيت و هنر آن ، بيسانسور نشر و كتاب آن ، آزادي
و ميكنند دعوت مبارزه به را نامحدود قدرت اعمال همه و همه
سرعت به نيز آينده در و ميكنند ، ايجاد مشكل آن اجراي براي
يا محدوديتپذير قدرت اعمال نوع و شد خواهد مضمحل نظام اين
اساس بر همچنانكه.شد خواهد آن جايگزين قانونمند همان
قدرت اعمال شيوه نظاممعنابخش تعلق بستر تجربه همان
(پارك) باغملي يك تاسيساست تغيير حال در نيز نامحدود
صنعتي ، شهري پديدههاي جديد ، شهر روزنامه ، فرهنگسرا ،
فراغت ايام كردن سپري نوع تفريحگاه ، خوب ، حتيراه سينما ،
نظام آن همگي..و ماهواره روزنامه ، كتاب ، نوشته ، با جديد
بود قدرت دراعمال مشروعكنندهنامحدوديت كه را معنايي
تمدنهاي با ارتباط بستر گونه هر.ميكنند مشكل دچار
اين گذشته تجربيات از.هستند آفرين بحران همه ديگر ، همهو
قدرت اعمال آن متعلق بستر كه مادي نظام كه ميفهميم را
اينجا درپاشيدگياست هم از حال در است ايلخاني نامحدود
ايلياتي نخبگان ضرر به زمان و تمدن حركت كه ميبينيم
راه برسر جدي موانع بزرگترين و كليترين اينها.كارميكند
.است ايلياتي قدرت اعمال شيوه تداوم
:از گفتگو
مختاباد سيدابوالحسن
|