سنگ سفر
...ديد بايد ديگر جور
سنگ سفر
شلتن ريچارد
امرايي اسدالله
سنگها شدن بزرگ و بروم بيرون تابستان شبهاي دارم دوست
از بهتر بيابان توي آنهااينجا ميكنم گمان.كنم تماشا را
اين به شايد.است وخشك گرم چون ميكنند ، رشد ديگر جاهاي
جوان سنگهاي.فعالترهستند اينجا در جوان كهسنگهاي دليل
حركت ميدهند تشخيص برايآنها بزرگترها آنچه از مايلندبيشتر
كه دارند را وباطنياي دروني ميل جوان سنگهاي بيشتركنند
ياد از قبل قرنها اما داشتهاند آنها پيشاز والدينشان
ميخواهد آب آرزو اين شدن برآورده اينكه دليل به.بردهاند
خوششان آب از قديمي سنگهاي.نميآيد زبان به وقت هيچ
بند يكجا هرگز كه است خرمگسي آب:ميگويند و نميآيد
ميكنندجوري سعي جوان سنگهاي امابگيرد ياد چيزي كه نميشود
موقعيتكه يك در بزرگترها جلبتوجه بدون كه بگيرند قرار
از را آنها تندي آب درميگيردجريان تابستاني توفان
وجود بابيندازد درهاي ياته سرازيري يك لب و پهنابغلتاند
كنند سفر ميخواهد آنهادلشان كار اين توي موجود همهخطرهاي
مستقر تازه محلي خانهدر از دور درجايي و ببينند دنيارا و
سلطه و چشم از كنندبهدور برقرار را خود وحكومت شوند
پيوندهاي گرچه.دهند تشكيل خانواده خود والدينشانبراي
و دل سنگهايجوان از خيلي است محكم سنگها ميان خانوادگي
آنهازخمهاي از برخي ميشوند ، هم موفق ميدهندو خرج به جرات
روزگاريسفر كنند ثابت تا بچههاشانميدهند نشان را خود
گرچهسفر.ديدهاند را بزرگ وآبهاي جستهاند پناه و كردهاند
هم همان اما نكرده مترتجاوز پنج از آنها از برخي
ميگذرد آنها عمر از هرچهنميشود خيليها نصيب كه پيروزياست
كه است درست.كمترميگويند ماجراجوييهايشان ديگراز
و خطرناك را حركت آنها.ميشوند محافظهكار خيلي سنگهايقديمي
پي اغلب و ميشوند يكجابند آرام آنها.ميدانند گناه حتيگاه
تمايز از نشانهاي واقع در چاقي.ميشوند چاق و ميآورند
پيرها ميخوابند جوان سنگهاي كه تابستان شبهاي در.ميشود
ميگويند ماه از.ميپردازند هراسآور و جدي موضوعات به
چه كنيد نگاه.حرفميزنند درگوشي آن از كههمواره
را خود شكل و درمينوردد چگونه را آسمان و درخششيدارد
و ميآيد ما سمت به ببينيدچطور:ميگويد ديگري.عوضميكند
.برويم او دنبال ماميخواهد از
.زده سرش به كه سنگياست هم او:ميگويد سوم سنگ
...ديد بايد ديگر جور
براوز آثارويليام و زندگي بررسي
بر او و نيزدارد تخيلي علمي ، جنبهاي براوز آثار همه
تاثير نويسندگان ازساير بيش تخيلي علمي نويسندگان
است گذاشته
:اشاره
نويسنده تنها ميلر نورمن قول به كه براوز سوارد ويليام
در سالگي در 83 بود داراينبوغ گه امريكاست امروز
.درگذشت امريكا كانزاس
.امريكابود مدرن ادبيات بينظير چهرههاي از او
شماره در كالدر جان كه مقالهاي از است ترجمهاي حاضر مطلب
چاپ به براوز يادبود به اينديپندنت روزنامه اوت 97 4
:شماميگذرد نظر از تلخيص مختصري با و رسانده
را خود شايسته براوزجايگاه تاويليام گذشت خواهد مدتها
براوز آورد دست به بيستم قرن خلاق نويسندگان جمع در
جاي او آثار در.بود پيامبرانه نيروي از برخوردار هنرمندي
براوز كه ارتباطي و دوستي.است مشهود ديداري هنرهاي پاي
نقاشان گروه اصلي اعضاي از يكي گيسين ، بابريون
در پا جاي اين شكلگيري علت مهمترين داشت ، سوررئاليست
با آن در كه بود مقطع نگارش نوعي مبدع براوز.بود آثارش
با نويسنده خود از سطوري اتفاقي دادن قرار هم كنار
متني روزنامهها ، از بريدههايي و ديگران آثار از سطرهايي
چندان هوشياري و دقت با متن اين.ميآفريد را جديد كاملا
.شود راضي كار حاصل از (مولف يا) نويسنده تا ميشد ويراسته
كيج جان و دوشان مارسل چون نويسندگاني همانند براوز
تجاربش دستمايه و ميكرد معاينه را قدر و قضا و پيشامدها
ميتواند راه اين از كه داشت باور صادقانه وي.ميداد قرار
آن نمونه.باشد جادويي چارچوبهاي در رخدادها وقوع سبب
از يكي از قسمتي در كه بود هواپيما يك سقوط واقعه
واقعه اين نگارش.بود داده شرح تفصيل به را آن نوشتههايش
دنيا واقعيت در هواپيمايي كه گرفت صورت زماني در درست
.كرد سقوط
گرفتار مدتيرا ادبيات دنياي به ورود از قبل براوز
.شد رها گرفتاري اين ازچنگال سال 1958 در و شد اعتياد
عنوان با كتابي در را اعتياد تجربههايدوره وي
نام با و سال1953 در نكرده ترك معتاد يك اعترافات
امروز مدرن دنياي براوز.رساند چاپ به لي مستعارويليام
و تسلط پي در كه آنان ميان دائمي نزاعي جريان را
مقاومت عده اين برابر در كه ميديد كساني با استثمارند
و ميناميد آزاديخواه رزمندگان را اخير دسته وي.ميورزند
كتابي در وحشي نظيربچههاي گوناگوني هياتهاي در را آنان
دزدان يا ديگر ، سيارهاي از بچههايي يا عنوان ، همين با
دريايي دزدان.ميساخت حاضر داستانهايش در جوان دريايي
.ميخورند چشم به (سال 1981) سرخ شب رمانشهرهاي در جوان
انگشتانمرده ، ماشين نامهايگفتگوي با براوز كتابهاي
همزمان طور به سال 1963 در منفجرشد كه وبليتي روان
خصمانهايدر نظرگاههاي تايمز ضميمهادبيچاپشد تجديد
از نامه صدها دنبالآن به و رساند چاپ به آثار اين رد
در هفته مدت 14 به براوز آثار مخالف و موافق خوانندگان
تعداد شمارهها برخي در.ميشد درج نشريه اين شمارههاي
.ميكرد اشغال را مجله صفحه چهار تا خوانندگان نامههاي
افزايش وسيله بهترين نامهها همين چاپ كه بود برآن اعتقاد
.بود زمان آن در براوز كتابهاي تيراژ
در واقع درسنتلوئيس سال 1914 فوريه در براوز ويليام
رفت مدرسه به درنيومكزيكو.دنياآمد به امريكا ميسوري
ازدانشگاه انگليسي ادبيات رشته در درسال 1936 و
گذراند سياحت و سير به را مدتي.شد التحصيل فارغ هاروارد
انواع آن ، دنبال به و آورد روي روانشناسي مطالعه به بعد و
نويسندگي كار در بعدها تجربهها اين.كرد تجربه را مشاغل
.گرفت قرار استفاده مورد وي
و كارگركارخانه ، خصوصي ، آگاه كار دوره اين در براوز
تجربه نيز را كارها از ديگري انواع و شد روزنامه خبرنگار
كه كرد ازدواج ولمر نامجوآن به بازني سال 1945 دركرد
در مهارتي زوج اين.داشت علاقه گرم سلاح به خودش همچون
ضرب با همديگر سر روي از را سيبي كه داشتند تيراندازي
در جوآن مرگ به منجر كه بود تمرينات همينميزدند گلوله
اين از بعد روز سه براوز.شد سال 1949 در گلوله اصابت اثر
آزاد زندان از قاضي يك بار كسالت نطق استماع از پس حادثه
.شد
راه از آنجا در.كوچيد مراكش در بهتنجير سال 1954 در
.ميكرد گذران ميرسيد ، برايش خانواده جانب از كه كمكهايي
با.افتاد تهيدستي به و كشيد ته پولش گذشت كه سال چهار
به آنجا از مدتي از پس.كرد پرواز لندن به پولش بقاياي
كه كرد آغاز را رمانناهارعريان نگارش و رفت پاريس
ديده درآن مالوفي نظم هيچ از اثري و بود وي شاهكار
اتاق كف كه پارههايي كاغذ كتاباز مختلف قسمتهاي.نميشود
و شده چيده هم كنار شد پيدا كه همانطور داخلكشو از يا
در ميتوان نيامدهرا كتاب در كه قسمتهايي.رسيد چاپ به
.كرد پيدا كتابها ديگر
توجه رفته رفته عمرش ششميندهه اواسط از براوز نوشتههاي
اينان.كرد جلب سويخود به را ناشران و ويراستاران
به را كارهايش ;اوبودند نوشتههاي در نظم و جويايتداوم
خود اصلي شگفتي و فاقداعجاب كه ميخواندند روالمتعارفي
.ميرفت ميان از كار درخشش از قدري نتيجه در ميشد ،
جشنواره درجريان سال 1962 در كه نويسندگاني كنفرانس
برنامههايش در شركت براي هم براوز از شد برپا ادينبورگ
كنفرانس آن در سخنراني يك در براوزكرد دعوت
.كرد تعريف چنين را خود مقطع شيوهنويسندگي
انعكاس كوتاه ، تعريف اين كلمات گذاشتن خود حال به
شهرت منشا و كرد پيدا رسانهها و مطبوعات در گستردهاي
.شد براوز بينالمللي
آنجا در را سال هشت و رفت لندن به سال 1965 در براوز
بهلارنس بعد سال ده حدود و بازگشت نيويورك به سپس.ماند
فاصلهچنداني زادگاهش با كه كرد مكان نقل ايالتكانزاس در
و ميكرد سخنراني گهگاه.پرداخت نوشتن به آنجا در.نداشت
هر بر را نوشتن اما ميرفت سفرهايمطالعاتي به يا
برنامهزندگياش بود كه كجا هر در و ميشمرد مقدم فعاليتديگر
.نميكرد تغييري چندان
را آثارش شخصيتهاي او.بود براوز كار اوج نقطه هجونويسي
ميكرد ، قرائت جمع در را اثري هرگاهكه و ميشناخت خوب
.مييافت انعكاس او در دقيق طور به آن شخصيتهاي احوال
به كه دانشمنداني و طماع ، پزشكان بازرگانان سياستمداران ،
ندارند ، اعتنايي آدميان بر تجربههايخود نتيجه
و كارآگاه ، ازفروشنده ، اعم مخدر مواد قاچاق دستاندركاران
از قديم غرب جاندار شخصيتهاي و دهه1930 تبهكاران معتاد ،
.بودند او دلپذير جملهاهداف
چنان گاه و داشت را حادثهجو رماننويسي عصاره براوز
روايت اما مينويسد جوان خيلي خوانندگان براي كه برميآمد
درون و برميگشت يكباره به احوال و اوضاع از وي
.ميپرداخت مداقه به خيالي در يا ميكاويد را شخصيتي افكار
براوز.برميگشت قبل قالبراوي به دوباره بعد صفحه چندين
رمانهايي.ميكرد مراعات تمام صداقت با اخلاقياتسويفترا
كارهايش اسطورهشناسياولين بناي بر نوشت عمر اواخر در كه
شهرهاي:ميداد ادامه را داستانيآنها خط لكن بود استوار
غرايب بانقل همراه واگيردار بيماري يك شيوع سرخداستان شب
.است رمانتيك صحنههاي پليسيبا داستانهاي كلي قالب در و
به شد منتشر آن از پس كه (1983) جادههايمرده سرزمين
غربي يكرمان و ميپردازد ديگري دلمشغوليهاي و زمان سفردر
كه قريحهاي و طبع از متاخراو كارهاي اما.است متعارف
.ندارد چيزي ميكند يادماندني به رااثري عريان ناهار
در كه ميكرد خلق موقعيتهاييرا و مكانها آدمها ، او
داشته قرار هوشيارآدمي و انتقادي آگاهي جايگاهيمادون
مياني منطقه.زندگيميكنند ما اعصاب و دلعواطف در و
بزرگترين از ويكي ميكند تصوير را خيالي كشوري(1989)
دو هر جنبههاي واجدزشتترين سرزمين اين.براوزاست آثار
سيمايكاريكاتور و بود وكاپيتاليسم سوسياليسم اردوگاه
در براوز.است شده ترسيم تندطبعي نهايت در كه دارد گونهاي
گزارش را دانشمنداني و سياستمداران گردهماييهاي كتاب اين
به آن حضار بياعتنايي و مطلق فساد افشاگر كه ميكند
شده مبالغه و اكسپرسيونيستي مباحث.است انساني معيارهاي
و آرامش اظهار صداي و دارد واقعي بسيار نوايي كتاب اين
و سياستمداران امروزه كه ميرسد گوش به آن از اطميناني
.ميدهند مردمان به كشورها مقامات
مدعي وي كه آنگونه اگر معروفبراوز رمان عريان ناهار
كه هست نيز كتابي باشد سرمايه سياست عليه پيماني بود
واقف خويشتن در خصايصي وجود بر آن مطالعه با خواننده
.يابد اطلاع آن از نبود ممكن گاه هيچ كه ميشود
بر او و دارد نيز علمي ، تخيلي جنبهاي براوز آثار همه
تاثير نويسندگان ازساير بيش تخيلي علمي نويسندگان
يا و اشباح و هيولاها او مخلوقات از خيلي.است گذاشته
در اوست رسم چنانكه اما.هستند ديگر سيارات از موجوداتي
به وجودآدمي هيولايي ابعاد اشباح و هيولاها اين لواي زير
رمان تجربيترين (1962)شد منفجر كه بليتي.ميآيد در نمايش
با را مقارنت بيشترين اوست خاص مقطع شيوه اوج كه براوز
.دارد نيز تخيلي علمي ، آثار
نگارش آيين و نحو ، دستورزبان ، به كلي طور به براوز
محلي ، لهجههاي با كه آنبود بيشتر علتش.بود بياعتنا
وي كار سياق و سبك اما مينوشت را شخصيتهايش زبانتكلم
او.انگاشت بيهوده و خام را آن نميتوان ابدا و است اصيل
دست به آثارش انتشار كه وقتي از و بود محتوا دلبسته
آثارش مسلكانه تاجر ويراستاري به افتاد مسلك تاجر ناشران
به و ميبرد لذت نوشتن نفس از او.داد تن بيسروصدا هم
.بود بيميل قبلياش كارهاي مجدد مرور و تكرار
عظيمي اشتهار آلمان و درفرانسه بويژه اروپا در براوز
محل البته وي تواننويسندگي و استعداد.بود كرده كسب
و آثارش نفوذ و امااهميت.است فراوان جدلهاي بحثو
نخواهد مناقشهاي هيچ مورد دنيا به او روشنگر و خاص نگاه
پيام و بود اخلاق اصول به متعهد مانندسويفت به او.بود
او.ميشد ناشي فاهمهاش قوه از غريزي طور به وي اخلاقي
از مردمان ساير كه داشت بشر احوال و زندگي به توجهي
.عاجزند آن دريافت
نظريههاي (1985) اضافي عنوانماشين با مقالاتش مجموعه در
و جنسيت ، آدمي ، تحريك اتفاق ، جادو ، زمان ، پيرامون خود
وادي به پيوسته طور آنبه طي و ميدهد شرح را آدمي طبع
.سازد روشن را مقصودش تا تخيلميرود
را قصار سخنان از عبارت ، زرادخانهاي يك بيان در او قريحه
دنيايي روي به را ما كهچشمان گذاشته يادگار به وي از
ارزش همواره جملات اين.ميكند باز ميبريم سر به آن كهدر
.دارد كردن نقل خواندنو
ما روزگار نويسندگان معدود از يكي براوز اينكه سرانجام و
را دنيا راستي به زندگي به ما نگاه شيوه تغيير با كه بود
.داد تغيير
بيرجندي فاضلي محمود:ترجمه
|