...يادها و گفتهها
ملكالشعراي استاد ياد زنده بزرگداشت مراسم مناسبت به
بهار
:اشاره
شاعر و اديب درگذشت سال پنجاهمين مناسبت به امروز
در بزرگداشتي مراسم بهار ، الشعراي ملك استاد معاصر بزرگ
.ميشود برپا فرهنگي مفاخر و آثار انجمن اجتماعات تالار
و ايران ملي اسناد سازمان همت به كه بزرگداشت اين در
دكتر آقايان ميشود ، برگزار فرهنگي مفاخر و آثار انجمن
و ياد و آثار زندگي ، باره در سميعي احمد و پاريزي باستاني
.كرد خواهند سخنراني بهار ملكالشعراي استاد خاطره
از اسنادي دوم دفتر بزرگداشت ، اين مناسبت به همچنين
است ، بهار ملكالشعراي به مختص كه ايران معاصر ادب مشاهير
شده منتشر و چاپ عليميرانصاري آقاي پژوهش و گردآوري با
است ، گرفته قرار استفاده مورد دفتر اين در كه اسنادي.است
بهار زندگي از ساله پنجاه دوره يك به زماني ، بهلحاظ
وي مرگ با و شده شروع او سالگي پانزده از كه مربوطميشود
مطبوعاتي ، فعاليتهاي به مربوط اسناد اين.پايانميپذيرد
و وزارت فرهنگي ، فعاليتهاي تبعيد ، و سياسي ، زندان
محمدتقي زندهياد.ميشود بهار درگذشت و نمايندگي ، بيماري
در خورشيدي سال 1265 در او.نيافت درازي عمرچندان بهار
طولاني دوره يك از پس سال 1330 به و دنياآمد به مشهد
و شعر كه است درست.گفت بدرود را تهرانزندگي در بيماري ،
دوره فكري -اجتماعي عظيم خيزش برخوردبا در بهار هنر
با او و شد تبديل تلاطم و هيجان بهشعر كه بود قاجار واپسين
همگنان برخلاف توانست ادبي وشم كهن ادب از بردن بهره
اين اما ;بگذراند مرززمانها از را سرودههايش شاعرش ،
دلتنگيها و ناملايمات ازانبوه هم را او شخصي زندگي ويژگي ،
رضاشاهي دوره در قجر عهد وزندانهاي تبعيدها ميساخت ، آگنده
.شد منتشر مرگش از پس چندسالي ديوانبهار.يافت ادامه هم
دوره واپسين احوال و اوضاع تمامنماي آيينه ديوان اين
از.است آن از پس نخست دهه سالهو حكومت 20 سراسر قاجار ،
تاريخ باب در بهار معاصر ، يادداشتهاي تاريخ شناخت لحاظ
.خاصياست ارزش داراي سياسي احزاب
فرهنگ و ادب زمينه در بهار نقدهاي و پژوهشها ميان در
اهميت درخور منزلتي فارسي نثر سبكشناسي فارسي ، بيترديد
نظريات از است گزيدهاي ميگذرد نظرتان از كه آنچه.دارد
همت به كه بهار استاد به راجع كشورمان فرهنگ و بزرگانادب
از تجليل و احترام با.است يافته تدوين عابدي آقايكاميار
خوانندگان تقديم يادها و گفتهها اين استاد ، روحبزرگ
.محترمميشود
هنر و ادب
آرينپور يحيي
است قديم شعر يادگارهاي و نمونهها شيفته سو يك از بهار
.نيست بيخبر روزگار مقتضيات و زمان تحول از ديگر سوي از و
با و ميگويد سخن قديم گويندگان آهنگ و زبان و سبك همان به
سازش كهن شعر اصول با را جديد روشهاي دارد ميل همه اين
از كه است چنان متناقض ، انديشههاي درگيرودار واين دهد
تجدد ميل و ادعا همه با و دارد واهمه ادبي مرج هرجو بروز
را روز نوين مسايل و خود احساسات و افكار كه دوستيميكوشد
شيوه و سبك همان به و بريزد قديمي قالبهاي و اشكال درهمان
گويد سخن اجتماعي و سياسي مباحث از قديم گويندگان وآهنگ
نو مضامين اداي براي را قديم شعر كليشههاي و قالبها وچون
از نمييابد ، رسا "كاملا سياسي و اجتماعي دردهاي واظهار
من كبوتران شعر در "مثلا.ميكند عدول حدي تا خود نظراوليه
در و بندد كار به تازهتري آهنگ و نو لحن سعيميكند
قطعه تحتتاثير و محسوس و آشكار طور به شعردماونديه
.ميگيرد قرار "ايشبنيما"
آيتي عبدالمحمد
در بحث باب در و دارد ابتكاري شيوهاي كه مقالهاي
نويسي ادبيات تاريخ سنت خلاف و تازه گامي و شاعران ، حالات
عقرب 1301 مقاله نگارش تاريخ.است سعدي مقاله اسلافاست ،
نويسان تذكره شيوه از كه است كسي اولين بهار وگويا است
سال و ماه و روز درباره طولاني بحثهاي جاي به كردهو عدول
ضروري و لازم خود حد در البته كه) شاعران ياوفات و تولد
زمانش حوادث و آثار روي از شاعر روحي حالات بحثدر به (است
"ايران در شعر" مقاله و "ادبي بازگشت" مقاله.است پرداخته
باشد بار اولين شايد و است نظير كم و مقالهتحقيقي دو نيز
چيزي زمينه اين در استفاده و دقت و اينوسعت به كسي كه
.باشد نوشته
ندوشن اسلامي محمدعلي
همزمان سبك كهن شعرهاي از بسياري از را بهار شعر چه آن
در كه است رنگي و آب و حال و خون ميسازد ، متمايز او
ميوه مانند و است زنده گرم بدن مانند او قصايد.آنهاست
از او دست در شده فراموش و كهنه كلمات.شفافاست و آبدار
مفهوم خواننده بر نيز آنها معناي اگر حتي ميگيرندو جان نو
او تنهايي به شعر دروني خروش و موسيقي هماننوازش نگردد ،
.ميربايند را
بكنيم ، بهار از بتوانيم كه وصفي كوتاهترين من گمان به
حسنها همه با است ، اصيل ايراني يك:بگوييم كه ايناست
سخت او شعري شيوه در تنها نه خراساني سبك.وعيبهايش
كرده هماهنگ نيز خود با را او خوي و خلق بلكه اثرنهاده ،
به را گذشته خراسان رفتار ، در چه و شعر در چه بهار.است
به تكاپوهايش و تناقضها و سركشيها و يادميآورد
.زمين مغرب افكار از اضافهچاشنياي
عمر ايران متلاطم دوران يك در بهار زندگي ، لحاظ از
در مديحه دو يكي كه ميكنند سرزنش را او كه كساني.گذرانده
تفاهم و همكاري قوام و وثوقالدوله با يا گفته رضاشاه حق
كه هستند آناني از و ميدارند ، آتش بر دور دستياز داشته ،
آنان و شوند شهيد و بپوسند زندان در كهديگران دارند دوست
و بيخدشه بهار زندگي كه ندارد ادعا هيچكس.كنند نظاره
نسبت به كه ميكند حكم باز چشم ولي بلندبوده و بيپست
است ، آشكار چه آن.نبريم ياد از را مقتضياتزماني و بنگريم
ثروتي نكرد ، زور و استبداد با سياستهماهنگي در بهار
و تبعيد و زندان با هم را خود تاوانگردنكشي نيندوخت ،
از بسياري كه دوراني از صحبت پرداخت ، در خانهنشيني
بر زور و زر منبع به تقرب براي"فاضله طبقه" و صاحبنامان
گذاردن كساني خشخاش روي مته ميگرفتند ، آنقدر پيشي همديگر
سري سبك و رياورزي نشانه داشتندكردند ، توان در آنچه كه
.است
بهار مهرداد
و لبخند او از.بود عصبي و لاغر بالا ، بلند مردي پدرم
ياد به هرگز ولي.بودم ديده ملايم و كوتاه گاهيخندهاي
به اگرباشم ديده دل بن از خندهاي حال در را كهاو ندارم
فرو را خانه ترس و وحشت و برميآورد فرياد خشمميآمد ،
يا بود خواب در چه.داشت كمتر را بچهها ما حوصله.ميگرفت
و ميشديم رد پاورچين پاورچين اتاقش پشت از بيدار ، بايست
هم خشن اما نبود شاد "عميقا انساني او.سروصدايينميكرديم
او.بود بهار لطافت به گاهي حتي و نبود هم نبود ، بيمحبت
لمس وجودش همه با و دستش با نگاهش ، با را عاشقانهطبيعت
.ميداشت گرامي را خود خانواده و مردم و سرزمين واين ميكرد
بود ، رنج در خود پيرامون جهان و زندگي اين همه اواز اما
.ميداد عذاب را او تنگدستي ، و اجتماعي ويژهزندگي به
رزها و شببوها.بود علاقهمند سخت باغ و گل به او
و پنبه لاي كه نرگسهايي و بودند علاقهاش مورد گلهاي
رشد آفتابش به رو اتاق در بلند شيشهاي درگلدانهاي
كه سالي.بودند نوروزياش محبوب گل ميدادند ، گل ميكردندو
خراب سخت حالش او.بود سرد سالي درگذشت ، آغازارديبهشتش در
نميخواست گويي ولي.ميكرد طي را عمر آخر وروزهاي بود
ارديبهشت ، آغاز در.درگذرد باغچه نوشكفته بيديدنگلهاي
خشونتهاي همه با پدر.مرد او كه بودند شكفته تازهگلها
و مهربان پدري بيفكند ، دلها در ميتوانست كه ورعبي ظاهري
وارستگي و نفس سلامت آزادگي ، درس ما به و بود نمونهاخلاق
.ميداد
گنابادي پروين محمد
مشهد در نيشابوري اديب مرحوم محضر در كوتاهي مدت بهار
به "شخصا آن از پس و گماشت همت عربي ادبيات تحصيل به
.است آمده حاصل راه اين از وي معلومات و پرداخته مطالعه
و رو ، يك از خراساني سبك به را بهار كه موءثري عامل شايد
ترقي مسائل و آزادي و مشروطيت از وطرفداري جديد افكار
تلمذ همان ساخته ، متمايل مشهد مذهبي درمحيط هم آن خواهي
همواره را خود شاگردان روزگار آن در باشدكه اديب محضر در
آن اقتباس لزوم و معاصر تمدن بهاهميت سرشار ايمان با
ذاتي استعداد و هوش كه وكساني ميكرد تشويق و تبليغ
وي موءثر و گيرا بيانات و تاثيرافكار تحت سرعت به داشتند ،
نوين انديشههاي به و كهنبرميگشتند اصول از و ميشدند واقع
.ميگراييدند
زرينكوب عبدالحسين
شاعران از و است آزادي بزرگ ستايشگر بهار الشعراء ملك
.است نگفته سخن آزادي از او خوبي به كس هيچ ايران ، بزرگ
و -آزادي آن طي در كه شد دورهاي با مواجه وي ، شاعري آغاز
نجات براي كه بود كساني مقصود و مطلوب -آن وكرسي سنگر نه
و نفوذ با مبارزهداشتند واقعي درد و شور خويش ملت و قوم
فرمانروايان بيداد و تعدي با مبارزه تجاوزبيگانه ،
فساد و فقر و ضعف به را ايران آنچه با خودكامه ، مبارزه
و مشهد در روزها ، آن در كه بود كساني هدف كردهبود ، محكوم
پيكار به استبداد با جا همه و طهران و واصفهان تبريز
اين در كه نيز مشهدي جوان شاعر بهار ، بودند ، برخاسته
آزادي برخاست ، وطن و قوم استقلال و ازحيثيت دفاع به هنگامه
.ميشمرد ملت ملكو اميد يگانه را
گرايي سنت و نوجويي به راجع مساله در فقط نه [بهار]
ادب و شعر "مخصوصا بلكه ميكرد ، توصيه را معتدل نوعيتجدد
تلقي عامه احوال اصلاح و تهذيب براي وسيلهاي راهمچون
آمد ، پيش جديد دوران در كه تحولي در نيز نكته اين ميكردو
.ميداد سوق تجدد همين رابه او
و توارد از بهار مضامين و ابيات بعضي كه است درست
آخر در كه نتيجهاي نيز موارد بعضي در و نيست تقليدخالي
و ارزش همه اين با ندارد مناسبت مقدمهاش با قصيدهايآمده
روز حوايج از.است بسيار "غالبا سخنان ادبياين بهاي
خود سخن در مطلوب بسيار نحوي به را آنها:و [كرد] استفاده
در قديم موضوعات تنگ و فشرده حدود از"ثالثا و ;گنجانيد
مقاصد بيان براي سودمندي راوسيله آن آمد بيرون شعر
مختلف انديشههاي و داد قرار مبتكرجديد موضوعات و گوناگون
و ;گنجانيد آن در آزادانه را سياسيخود و اجتماعي فلسفيو
كه معرفتي با [و] پارسي زبان كهاز وافري اطلاع با "رابعا
يا و جديد تركيبات خلق به اسلامداشت ، از پيش ادبيات به
آنها احياء و كهن لهجههاي لغاتمتروك از بسياري كردن وارد
زبان كردن غني به راه اين واز يافت توفيق خود آثار در
.كرد فراوان ياري پارسي
طباطبايي محيط سيدمحمد
...[ارمغان مجله در محيط و بهار ميان قلمي جدال از بعد]
و خشك قدري شهاب احوال ترجمه بر انتقاد مقاله زمينه
از كه صفوي زاده رحيم مرحوم.آمد در كار از نامطلوب
براي بود ، مقاله نويسنده جديد آشنايان و قديمبهار دوستان
فراهم ملك مرحوم با مرا ملاقات نخستين امرزمينه اين ترميم
خيابان در واقع دانشكده كتابخانه در اينديدار.آورد
و خود سرگرمي براي بهار مرحوم كه محلي صورتگرفت ، شاهآباد
صورت به در 1310 آشنايانش و دوستان با وبازديد ديد آزادي
[من به نسبت] او توجه حسن.بود كرده تاسيس مغازهكتابفروشي
مقام تشخيص در جزيي نظر اختلاف آن تاثير سوء كه نشانميداد
نامي سياستمدار شاعر روح در نامطلوبي اثر چندان ادبيشهاب
قلمي برخوردهاي در كه چنان ملك مرحوم.بود باقينگذاشته
داده ، نشان ديگران و كسروي مرحوم و اقبال مرحوم همبا قبلي
وتحمل صبر ديگران از بيش ولي.بود بيپروا سخت درمناظره
اين شايد.ميداد خرج به سماجت و اغماض "واحيانا
محصول ديگر ، سخنوران و نويسندگان با او سلوك اندازهتفاوت
.باشد شورا مجلس عرصه در او سياسي زندگانيپرماجراي
يوسفي غلامحسين
نشان را موءلف مطالعات دامنه وسعت شناسي سبك بررسي
ادوار گوناگون آثار همه اين سبك ويژگيهاي كه كسي.ميدهد
سالها بيگمان آورده ، قلم به را ايران ادبيات تاريخ مختلف
و تتبعات همه اين و گذاشته كار اين سر بر را عمرخويش
صرف و دامن دراز پژوهشهاي محتاج ناگزير نكتهانديشيها
بسيار ، منابع از استفاده در او كوشش.است بوده وقتبسيار
با خطي ، نسخههاي و اروپا چاپ كتابهاي از حتيبرخورداري
حق به بهار بنابرايناست چشمگير زمان آن در عدموسايل
تتبع و تلمذ سال سي نقاوه و خلاصه" شناسي سبك كه نوشتهاست
.اوست "تدريس و مطالعه و وبررسي
يوسفي ياد زنده نظر از سبكشناسي اهميت وجوه خلاصه]
[:است چنين
ضمن در كتابها از متعدد و متناسب شواهد آوردن
شمارش و بحثها كردن همراه /خود آراء و دريافتها بيان
چرا كه اين درباره اختصاصي و فني بحثهاي /مصاديق و موارد
كتاب نثر از نمونههايي نقل / است دوره فلان به متعلق كتابي
مختصر بحثهاي /آثار درباره شناسانه لغت آگاهيهاي /
كار شمول / ادبي دوره هر اجتماعي و تاريخي دربارهعوامل
مقايسه /علمي ديني ، تاريخي ، ادبي ، آثار به وتوجه موءلف
قرنهاي منثور ادبيات به توجه / مختلف آثار نثرهاو بين
.ادبي آثار به نگاهمنتقدانه / اخير
يوشيج نيما
بهار ، درباره خود كتاب براي كه نيكوهمت احمد پاسخ در]
[ميخواست مطلبي نيما از
ما زمان در قديم سبك به استاد يگانه بهار الشعراء ملك
سال چهل -سي درميرفتيم راه يك در بهار با من.بود
از را ما راه امروزه زندگي مطالب بيان براي احتياج.پيش
با جدايي موقع تمام در مرا كارهاي تاثير شايد.جداكرد هم
آن شما به كه است جدايي چنين.كنيد پيدا او دراشعار او
.خواستهايد من از كه راميرساند مطلبي
|