را تفاوتها مردان زنان ،
بپذيريد
:حقوقي پاسخ و پرسش
را تفاوتها مردان زنان ،
بپذيريد
از را ومحسوس شخصي جزئيات به نگرش اهميت بايد شوهر
كلي امر اين داشتن نظر در بدون بداند و بگيرد همسرشياد
تا شوهر بيارزش ، و پوچ فرضيه يك مگر نيست نگريچيزي
سازد غني را تفكرش دهد ، گسترش را زنش ديد جاييميتواند
باشد واقف موضوع اين به خود كه نمايد عميقتر را وفرهنگش
مرد و زن بين تفاوتهاي به بايد را جنسيت در اختلاف
خودشان كه آنچه از بيش خيلي مرد و زن "اساسا.كرد اضافه
تا كه است دليل همين به.دارند تفاوت هم با ميكنند فكر
همين به ونيز ميشوند مواجه مشكل با يكديگر درك حددر اين
لذا و دارند ، يكديگر به شديدي نياز رشدوتعالي دليلبراي
بطور هرگز نميتوانند وزن مرد كنيم ادعا اگر بيهودهنيست
.كنند درك را كامليكديگر
كه حالي در است نظري مرد ذهن كه است اين ازدلايل يكي
همسرم با كه اوقات گاهي.دارد مركزي -شخصي ذهني زنبيشتر
در":ميپرسد بلافاصله ميكنم صحبت كلي موضوع يك درمورد
خاصي شخص درمورد من "معمولا ولي"!ميزني حرف كسي موردچه
همسرم اما ميدهم ، بسط را عقيده يك بلكه صحبتنميكنم ،
ملموس و عيني چيزي عقيده اين فهميدن براي كه احساسميكند
"الزاما عقيده آن شناختن براي كه ميكند احساسنيازاست
به و ميكند فكر مردم به زنباشد نظر مورد بايد شخصخاصي
ميكند ، فكر هم ريزهكاريها به زن.دارد آنهاتوجه
با وقتي. هستند او علاقه مورد كلي تصورات ريزهكاريهايشاز
بگويد ، شوهرش به را روزانه وقايع همه استميخواهد شوهرش
برسرگذاشته كلاهي نوع چه دوستش كه بگويد همسرش بايدبه گويي
او به فروشنده يا سرايدار پوشيده ، كتي نوع چه آنيكي بود ،
اغلب ولي است ، داده جوابي چه او بالاخره و چهگفتهاند
آشفته و بيتاب جزئيات اين شنيدن از زود شوهرهاخيلي
عبارتي به.است اينگونه زن طبيعت كه ميشوند ، چوننميدانند
به ولي است ، برخوردار ويژهاي اهميت از زن جزئياتبراي ذكر
كه وقتي.است كسلكننده و بياهميت حرفها اين مردهمه نظر
مشغول او به توجه و دادن گوش بجاي شوهر حسميكندكه
است ، جهان عمده مشكلات به راجع روزنامه در مطالعهمقالهاي
بيش كه ميشود سبب تنهايي واين ميكند تنهايي احساس"شديدا
اهميت او براي كه جزئياتي شود ، غوطهور جزئيات پيشدر از
همسايههاو ورزيهاي حسادت كردن ، غيبت مانند زياديدارند
.مختلف فروشگاههاي در مقايسهقيمتها
و ميكند بيان بيشتر را جزئيات است ، پرحرفتر زني چنين
فقط پاسخ براي شوهر و است طرفه يك "معمولا صحبت اما
دكتر كه همانطور.مياندازد بالا را گاهگاهيشانههايش
زندگي مهم آفتهاي از يكي بيحوصلگي":است تئودوربارتنوشته
كانون در پيش از بيش امروزه متاسفانه ولي زناشويياست
نگرش اهميت بايد شوهر كه است پرواضح ".نفوذميكند خانواده
بداند و بگيرد ياد همسرش از را محسوس و جزئياتشخصي به
فرضيه يك مگر نيست چيزي كلينگري امر اين نظرداشتن در بدون
گسترش را زنش ديد افق ميتواند جايي تا شوهر وبيارزش ، پوچ
به خود كه نمايد عميقتر را فرهنگش و كند غني را دهد ، تفكرش
گاهي كه بيحوصلگي اين باني و باعث باشد ، واقف اينموضوع
است شوهر اين كه چرا هستند خودشان ميكنند گله آن مردهااز
ارمغان به همسرش براي را عميقتري و پرثمرتر كهعقايد
.آوردهاست
زنان كه مفهومي از مردان براي هم "گفتگو" واژه خود حتي
كردن صحبت با مردها.است متفاوت ميكنند استنباط آن از
ميپردازند ، اطلاعات تبادل به و ميكنند ابراز را عقايدخود
را خود عواطف و احساسات اينكه براي ميزنند حرف وليزنان
تجربه يك گاهي زنها كه است خاطر همين به "ودقيقا بيانكنند
كردن آگاه منظور به"صرفا نه و ميكنند بيان بار رادهها
گفته "قبلا !بابا ميدانم" جمله ذكر با شوهرها گاهي.شوهر
نياز همسر اما ميكنند ، قطع را همسر حرفهاي تندي به".بودي
در تجربه آن كه را عاطفي تنش موضوع مجدد ذكر با داردكه
به حتي مردها از خيلي.كند تخليه است كرده دلشبهپا
"دارم دوستت" جمله بيان از و ندارند ، عادت بياناحساساتشان
چه ميكنند ، دريغ بشنود ، بار صدها است مايل زن كه يعنيچيزي
شوهر و "!داري دوست را من آيا":بپرسد شوهرش از بسازني
اين موضوع.بكند كفايت "دارم كه ميداني" گفتن به"صرفا
جمله اين ديگر يكبار كه دارد دوست نميداند ، بلكه كهزن نيست
نياز نميآورد زبان بر را آن شوهر كه وقتي و رابشنود ،
.ميشود زيادتر آن بهشنيدن
ميكند ، ابراز ديگري راههاي از را خود احساسات مرد
طرفي از كردن ، غرولند گاهي وحتي نگاه نوازش ، و ناز "مثلا
دارد ابراز غيرمستقيم بيشتر را احساساتش بساشوهر چه
كه ميآورم بخاطر را زني.بياموزد را آن بايد كههمسر موضوعي
يك هنوز كه دليل اين به "صرفا ميكرد رنجش و اظهارتاسف
كه روز يك.است نشنيده شوهرش لبان از آميزي محبت چنينجمله
ناراحت خيلي كه فهميدم بود ، آمده من ديدن به ايندوست
هماهنگي بدون شوهرش كه شد معلوم شدم جويا را علت وقتي.است
مثل را نشيمن اتاق كف كه است خواسته كارگرها از بااو
خورده بهم خانه توي چيز همه ميگفت دوستم.كنند اولشتميز
ميكرديم جمع بايد را اثاثيه و اسباب.بود شده وكثيف
حرف خودش خاص شيوه به كسي هر":گفتم او به توراهرو ،
را شما كه بگويد خواسته روش اين به شوهرتان ميزند ، شايد
او به و كنيد درك را زبانش ميتوانيد اگر.دارد دوست
كردن زيباتر براي را مخارجي چنين جاياينكه به بگوئيد
داشته دوست را شما بايد چگونه متحملشود اتاقنشيمن
".باشد
يكديگر با خانه و كار علائق ، سر بر "دائما زوجها از بسياري
كه است مشهود وقتي "مخصوصا موضوع اين دارند ، بحث و نزاع
دوستي هماز كمي نيست بد باشد ، پرزحمت وهم جالب هم مرد شغل
اين البته.است مشغول جراحي حرفه به درنيويورك كه بشنويد
بلكه دكترها ، خانه در تنها نه وضعيت
اين مساله ميشود ، ديده هم وكاسبها درخانهروحانيون ، معلمين
تا وشغل حرفه كه نيستند موضوع اين متوجه زنها گاه استكه
كه ميكند استدلال چنين زن.دارد اهميت شوهرها براي چهحد
همان از لذا و شغلش ، با ونه است كرده ازدواج مرد اوبايك
مرد ميگيرد ، قرار يكديگر با تضاد در اولعلايقشان
زياد و دقت با كارش مورد در ولي ميباشد شغلش مجذوب"كاملا
احساس را همسرش عميق ناراحتي چون نميكند زنشصحبت با
در زناست كرده دور زنش از را ، او كار بهعبارتي.ميكند
كه مشكلاتي.ميبيند را مشكلات و نگرانيها شوهرشفقط شغل
و خاطر رنجش باعث كه ونگرانيهايي ميكند راخسته شوهرش
ميكند توجه نكته اين به فقط زن ميشود ، شخصيتش خدشهدارشدن
شام ميهماني به او حضور بدون و تنها را شوهرش كهگاهي
كار اضافه ساعات شهر ، از خارج سفرهاي به و دعوتميكنند ،
تلفني تماسهاي ناگهاني شدن قطع بالاخره و دراداره
را تماس و ميگذارد را گوشي كنان غرولند شوهر فكرميكند ،
عصبانيتش "علنا ميآيد منزل به كه هم وقتي و قطعميكند
از پزشكش شوهر به زن كه است اين مسئله.ميدارد راابراز
يك كه كند درك نميتواند اونميكند نگاه بيمار ديديك
بيماريش مشكل درك براي علاقهاي و اهميت اشتياق ، دكترچه
.دارد
مخالفت همسرش تلفني تماسهاي با شوهر بسا چه بنابراين
لذتبخشترين تلفني تماسهاي اين كه حالي در بكند شديد
از متفاوت دنيايي در ومرد زن لذا.اوست براي زندگي پديده
ادا كينه با را "ادارهات" واژه زن.ميكنند زندگي يكديگر
شوهرش واقعي زندگي از خارج جايگاهي كه ميكند ميكندوخيال
.است شوهر نان لقمه يك محتاج گداها مثل گاهگاهي وفقط دارد
اين عقايدي از لفافهاي پيچيدن با زن چهبسا بهعبارتي
كه گونهاي به.بيافتد خود از انتقامجويي فكر چنينبه
زعم به چون بزند حرف كمتر و كمتر آن از بعد تصميمبگيرد
نظر از كند خيال اينكه يا است ، احمقانه كاري شوهرشپرحرفي
شدنهايشان جمع هم دور و دوستانش او ، پوشيدن لباس شوهرشطرز
.نيست مطلق پوچي چيزيجز
اهميت همديگر علايق به بايد يكديگر درك براي مرد و زن
تنها مرد.بفهمند هم را علايق اين دليل اينكه دهندضمن
شريك كند خيال كه ميكند علاقه اظهار به هنگاميمبادرت
موضوع آن به"واقعا و ميبرد پي او علاقه كنه زندگياشبه
اينكه بجاي دونفر هر ديد افق طريق اين به.علاقهمنداست
مشترك زندگي در واقعي تفاهم.ميشود گستردهتر كمشود پيوسته
در ميآورد ، ارمغان به انفرادي ترقي از فراتر هميشهپيشرفتي
شغلي نهاد يك عنوان به ميتواند خانه كه است چنينشرايطي
خود نوبه به هم نهادشغلي اين و آيد در فرد درخدمت
خيلي.شود طرفين معنوي زندگي شدن پربار به ميتواندمنجر
حل قابل ميبرند رنج آن از وشوهرها زن كه ازاختلافهايي
زن جدايي سبب كه عميقي اختلافات از وجودخيلي اين است ، با
را انها"سابقا كه است موضوعي سر بر ميشود وشوهرها
.عشق مگر نيست چيزي موضوع اين واست بهمرسانده
Marriage difficulties:منبع
Colins and Gunner:نويسنده
(اراك دانشگاه انگليسي زبان گروه) فرجي ناصر:مترجم
:حقوقي پاسخ و پرسش
بزنم؟ بههم را نامزدي ميتوانم آيا
به پدرم خواست به داشتم سال پانزده وقتيدارم سال 18
.درآمدم او اقوام از يكي عقد
برمبناي داشت همسرم خانواده از اندكي شناخت پدرم
.اودرآورد عقد به مرا ناقص ، شناخت همين
خدمت پايان تا كرد تعهد عقد مراسم شب در پدرشوهرم
ما مسكن جهت از و بپردازد را ما هزينههاي همسرم ، سربازي
.نمايد تامين را
بيلياقتي مرد همسرم دريافتم عقد ، مراسم از پس اما
.ندارد نظر جراتاظهار و اراده حتي كه مردي نيست ، بيش
ناراحتي از فارغ لحظه يك نامزدي ، سال سه اين در
پاسخ در من ، روحي نيازهاي پاسخ در همسرم.نداشتهايم
ميكند تمسخر آرزوهايم پاسخ در من ، خواستهاي و علاقه اظهار
.ميزند نيشخند و
!چه يعني زن نميداند "اصلا او
هم بار يك سال ، سه اين در.نميكند نگاه من به حتي
سرد سرد او.است نبرده خيابان و كوچه به گردش براي مرا
سال سه گذشت از پس حالا!احساسي و عشق هر از خالي !است
زندگي تشكيل از واهي بهبهانههاي و است نرفته هم سربازي به
.ميكند خودداري
مرا ميتوانند آيا.دارم را او از شدن جدا قصد اكنون
گذشتهام؟ مهريهام از درحاليكه ندهند طلاق
مرا ميتواند طلاق ، با پدرم مخالفت به باتوجه قانون
بازدارد؟ امري چنين انجام از
نيشابور -ن
مشكلي چنين به جواني ، آغاز در اينكه از
است هشداري شما ، سرنوشت ذكر البته.متاسفيم برخوردهايد ،
سليقه و بهخواست را فرزندانشان كه خانوادههايي به
شكست جز بهرهاي كه مينمايند ازدواجهايي به مجبور خود ،
.ندارد سرخوردگي و
بنابراين داريد ، خودتان از شناخت حداقل شما اگر
با.باشيد داشته همسرتان از نيز شناختي بتوانيد بايد
.بگيريد كمك انديشه صاحبان تجربه از.كنيد خلوت خودتان
با "واقعا شما روحي مناسب و معقول نيازهاي ديديد اگر
.باشيد جدايي فكر به صورت آن در ندارد ، سازگاري همسرتان
.هستيد نامزدي دوران اكنوندر شما كه چرا
و.است يكديگر از زوجين شناخت براي دوران اين و
جدايي لاينحل ، مشكلات با برخورد درصورت راه معقولترين
.است
ازآغاز پس است ممكن آنان جدي مشكلات ميپندارند كه زوجهايي
بررسي.ميبرند بهسر اشتباهيفاحش در شود ، حل مشترك زندگي
نامزدياز دوران در جدايي كه ميدهد نشان آمار ظاهري
زندگي دوران در جدايي به نسبت كمتري زيانهاي
.است مشتركبرخوردار
نامزدي دوران طلاقهاي در سومي قرباني كه است اين حداقل
.ندارد وجود
انتظارات و خواستهها مشترك زندگي آغاز از پس درواقع
و پيچيدهتر مسئوليتها و ميگيرند ، خود به ديگري شكل
.ميشوند سنگينتر
حق قانون مطابق كه بگوييم بايد شما ، حقوقي سوءالات مورد در
چون قانوني مشخص موارد در زن و است مرد با طلاق
.دارد طلاق حق...و شوهر طرف از نفقه پرداخت عسروحرج ، عدم
طلاق آن به مهريهكهبهاصطلاح از هم شما گذشت صورت بنابرايندر
را شما كه داشت راخواهد حق اين همسرتان خلعميگويند ،
طرفين اظهارات و شرايط به باتوجه نيز دادگاه.طلاقندهد
.خواهدنمود صادر را اجازهطلاق
نسبت دادگاهها "معمولا قضايي ، رويه به توجه با اما
ميشود ، تقديم نامزدي دوران در كه طلاقي درخواستهاي به
مشترك ، زندگي دوران در طلاق درخواستهاي با مقايسه در
دوم سوءال مورد در.دارند سادهتري و سهلتر بسيار برخورد
ولي بنابراين.هستيد رشيد و بالغ قانوني جهت از اينكهشما
زندگيتان مختلف جنبههاي درخصوص (پدرتان) قهريشما
قائل وي براي را حقي جهت اين از قانون و اختياريندارد
!نيست مسموع دعاوي اينگونه "واصولا است نشده
و اخلاقي اصول نظر از اما است ، قضيه قانوني جنبه اين البته
را خانواده سرپرست عنوان به پدر نقش خانواده ، مصالح رعايت
.گرفت ناديده نميتوان
|