گزينش اساسيترين رهبري انتخاب
انسان
راه از من زمامداري:فرمود بارها ناكثين با احتجاج مقام در (ع)علي حضرت
شدند وارد من خانه به ابتهاج و سرور با مردم اين و گرفته شكل مردم بيعت
.كردند دراز من سوي به بيعت دست و
ميبدي فاضل تقي محمد
:است زير اصول بر مبتني هستي بنياد ابراهيمي اديان نگاه در
خداوند ، جز را ، كسي و است خداوند آن از انسان و جهان بر مطلقه حاكميت (1
.لله الا الحكم ان ;نيست راهي مطلقه حكومت دايره در
به قادر را كسي و است جاودان و لايزال هستي جهان بر الهي سنن حاكميت (2
.تبديلا الله لسن تجد ولن ;نيست آن تغيير
و وصفي نه است ، الهي و فطري حق يك عنوان به انسان در اختيار و آزادي (3
.قراردادي
;ندارد ولايت حق انساني بر انساني هيچ اوليه ، اصول براساس بنابراين ،
.ج 23 ، 54 ;الشيعه وسايل.آزادند همه آدميان ;احرار كلهم الناس زيرا
انصاري ، مرتضي شيخ -.نيست ولايت كسي بر را كسي ;احد علي احد ولايه ولا
.مكاسب ، 153
و عزت كه است زياد معصومين گفتار و ديني ادبيات در تعابير اين نظير
از ولي.كند ولايت اعمال ابتدائا او بر كسي نميدهد اجازه انسان كرامت
((بالطبع مدني)) اصطلاح به و است اجتماعي طبعا موجودي انسان كه آنجا
است ، پيچيدگي به رو سادگي از همواره بودن اجتماعي اين و ;است شده آفريده
برگزيدن اصل و برگزيند را رهبراني مشترك حيات تداوم براي است ناگزير
و ورزيده اهتمام آن به اديان تمام كه است فطري و عقلي اصل يك رهبري
.گشتهاند مبعوث تكويني اصل اين دنبال به نيز انبياء و داشتهاند تاكيد
جزء را انتخاب و اختيار ويژگي و آفريده آزاد را انسان خداوند كه آنجا از
قابل انسان بر را امري هيچ نتيجه در و است داده قرار او سرشت و نهاد
اختيار با انسان نيز امام و پيامبر خدا ، دين ، حتي ;است ندانسته تحميل
;ميگزيند بر خود
سوي از حق اين بگو و ;فليكفر شاء من و فليوءمن شاء فمن ربكم من الحق قل
ورزد كفر خواهد كه كس هر و آورد ايمان خواهد كه كس هر ;است پروردگارتان
انسان حيات در انتخاب عنصر اصل ، بنابراين و توجه اين با (28/ كهف)
در:گفتهاند بالاتفاق فقهاء و ميبخشد مقبوليت چيز همه به كه است عنصري
گيرد ، صورت اكراه و اجبار روي از كه كاري بر اجتماعي دادوستدهاي و روابط
رهبري انتخاب پيرامون بحث تنها مقال اين در.است مشروعيت فاقد و باطل
.است اجتماعي زندگي در انسان انتخاب اساسيترين كه است
حكومت را حكومت نوع مقبولترين حكومتها ، انواع ميان در اينكه علت
انسان انتخاب و فطرت به حكومتي چنين زيرا ;ميدانند مردمي و دموكراسي
جامعه تمامي آن از عزت و اقتدار حكومت ، از شيوه اين در و است نزديكتر
.ميباشد مردم آن از نهايي سلطه و است
((مردمسالاري)) حكومت كه است انسان ساله هزار چندين تجربه نتيجه امر اين و
از صاحبنظران از يكي تعريف به و است درآمده جهاني ارزش يك بصورت
طور به دولت فرمانروايي قدرت آن در كه حكومت از شكلي آن)) دموكراسي
طور به جامعه اعضاي همه به بلكه خاص ، طبقات يا طبقه به تنها نه قانوني ،
فرمانروايي دارد وجود انتخابات كه جامعهاي در يعني.است شده واگذار كل
اداره قانوني و مسالمتآميز تعيين براي زيرا ;دارد تعلق اكثريت به
به يا و ((ندارد وجود ديگري شيوه هيچ ندارد ، آراء اتفاق كه جامعهاي
همه ، توسط مردم ، براي مردم ، توسط مردم ، حكومت)) ((لينكلن آبراهام)) تعريف
محقق خويش سرنوشت به انسان حاكميت حكومت ، از شيوهاي چنين با.((همه براي
:است آمده ششم و پنجاه اصل ايران ، اسلامي جمهوري اساسي قانون در.ميشود
سرنوشت بر را انسان او ، هم و خداست آن از انسان و جهان به مطلق حاكميت
انسان از را الهي حق اين نميتواند هيچكس.است ساخته حاكم خويش اجتماعي
چنين با و.((دهد قرار خاصي گروه يا فرد منافع خدمت در يا كند سلب
و.ميشود تضمين اجتماعات و مطبوعات بيان ، عقيده ، آزادي حكومت از شيوهاي
كه ميدهد اطمينان و اجازه او به و ميسازد ارزشمند جامعه در را فرد
هرگونه مردمسالاري ، نظام در و باشد داشته را جامعه رشد در مشاركت فرصت
و دارند حضور تصميمگيريها در جامعه طبقات تمام و است محكوم صنفي حكومت
بايد و است مسئول مردم برابر در حاكم انتخابات ، نظام در مهمتر همه از
كار بر غيرمستقيم ، يا و مستقيم بطور يا همواره ، مردم كه چرا باشد پاسخگو
خبرگان شوراي ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون در ودارند نظارت او
چنين يازدهم و يكصد اصل در.است رهبري كارهاي بر ناظر مردم طرف از رهبري
فاقد يا شود ، ناتوان خود قانوني وظايف انجام از رهبر هرگاه)):ميخوانيم
از شود معلوم يا گردد ، نهم و يكصد و پنجم اصول در مذكور شرايط از يكي
تشخيص.شد خواهد كنار بر خود مقام از است بوده شرايط از بعضي فاقد آغاز
.((ميباشد هفتم و يكصد اصل در مذكور خبرگان عهده بر امر اين
ممتاز و تقوا با و عادل و عالم هرچند رهبري و حاكم قانوني ، تصريح اين با
معصوم و مصون و جايزالخطاست موجودي انسان چون اما ميباشد ، ديگران بر
اساسي قانون اساس اين بر.شود لغزش و خطا دچار است ممكن آن هر نيست ،
اين و.است گذاشته رهبري خبرگان نهاد عهده به را خطيري مسئوليت چنين
همواره كه سئوالي يك اما.باشد داشته نظارت بايد دائم نظارتكننده ، نهاد
كجا از را خود مشروعيت كننده نظارت نهاد اين:كه اينست بوده مطرح
سوي از آن ، مشروعيت از نيمي يا خبرگان ، مقبوليت قانون ، براساس ميگيرد؟
اگر حالا است رهبري از نيز نگهبان شوراي مشروعيت و است نگهبان شوراي
صورت اين در گرفت ، نگهبان شوراي راه از را خبرگان مشروعيت رهبري مقام
مشروعيت تمام خبرگان نهاد اگر كرد؟ خواهد عمل چگونه رهبري بر نظارت نهاد
كند اخذ است ، مستقلي و مقدس نهاد يك كه مراجع از يا و مردم از را خود
.شد نخواهد ضايع نيز نظارت حق و بود نخواهيم شده ذكر دور اين دچار
مبتني اصولي به ميگيرند ، مشروعيت مردم انتخاب به كه حكومتهايي
.مينامند دمكراسي فلسفه را آنها كه ميباشند
شهروند يك عنوان به تا دارند سليم عقل كافي قدر به انسانها همه -1
.كنند ايفاء را خود نقش هوشمند
و وظايف داشت انتظار او از ميتوان و است درستكار طبع به بنا انسان -2
.دهد انجام بخوبي را خود تكاليف
.دارد وجود همبستگي قوي احساس مردم ميان -3
كاستيها برابر در كه دارد وجود مشتركي عمومي اراده مردم ، ميان در -4
و سياسي بلوغ براساس مردم بنابراين.كنند دفاع ارزشها از و بايستند
و.ببخشند مشروعيت حكومت نهادهاي همه به ميتوانند دارند كه اجتماعي
پيدا مشروعيت مردم انتخاب و اقبال با نخست از نيز اسلامي جمهوري حكومت
اين و برگزيدند را نظام رهبري مستقيم طور به كه بودند مردم اين و كرد
.داشت اسلام تاريخ در ريشه كه چرا نبود جديدي چيز
راه از من زمامداري:فرمود بارها ناكثين با احتجاج مقام در (ع)علي حضرت
شدند وارد من خانه به ابتهاج و سرور با مردم اين و گرفته شكل مردم بيعت
.كردند دراز من سوي به بيعت دست و
اليها هدج و بهاالصغير ابتهج ان اياي بيعتهم الناس سرور من بلغ و))
بيعت براي مردم يعني ;((الكعاب اليها حسرت و العليل نحوها تحامل الكبيره
و ميكردند شادي نيز خردسال بچههاي كه بودند مسرور اندازهاي به من با
جوان دختران و ميآمدند بيعت براي رنجزياد با عليل افراد و پيران
خطبه 220 فيضالاسلام نهجالبلاغهميشتافتند بيعت براي بينقاب
مقام در ما و است زياد تاريخ كتب و نهجالبلاغه در تعابير اين نوع از
نهاد مشروعيت در مردم نقش كه دانست بايد همينقدر.نيستيم آن استقصاي
.بالاست حاكميت
.است انتخابات بودن صنفي عدم است ضروري آن ذكر اينجا در كه ديگري مطلب
دراختيار تنها رهبري خبرگان نهاد كه شود تبليغ و تلقي طوري نبايد يعني
شارع جانب از كه نيست چيزي رهبري شرايط برشمردن حتي.گيرد قرار روحانيت
اينها برشمردهاند ، رهبران براي را شرايطي ديني تعاليم در اگر و بيايد
اليالحق يهدي افمن:ميخوانيم قرآن در اگر.است بوده عقل حكم به ارشاد
كه كسي آيا (يونس ، 35 سوره) ;يهدي ان الا يهدي لا من ام يتبع ان احق
رهبر كه است شايستهتر ميكند هدايت حق راه به را جامعه و دارد آگاهي
كنند؟اين هدايت را او ديگران اينكه مگر نميداند را راه كه كسي يا باشد
كه كسي آن:ميدهد پاسخ سالمي عقل هر و است مردم فطري عقل از قرآن سئوال
مينشيند ، شور به عاقلان با و دارد جامعه اداره براي را لازم آگاهيهاي
پيغمبر كه هنگامي يا و.بود خواهد شايستهتر جامعه رهبري براي او
چنين كند ثابت سپاه فرماندهي براي را طالوت شايستگي خواست بنياسرائيل
(بقره ، 247) الجسم و فيالعلم بسط زاده و عليكم اصطفاه انالله)):گفت
و علمي نيروي ديگران از بيش او كه چرا برگزيد شما بر را طالوت خداوند
ابراهيم حضرت به خداوند يا و.است شايستهتر فرماندهي وبراي دارد بدني
نخواهد ستمكاران به مردم زمامداري يعني ;الظالمين عهدي ينال لا:فرمود
.رسيد
و عقلي امر يك زمامداري شرايط كه است اين نشاندهنده گفتهها اين تمام
الناس احق ان:آموختهاند ما به ديني تعاليم در اينكه و.است عرفي
(خ 172 فيض نهجالبلاغه) فيه بامرالله واعلمهم عليه اقواهم بهذاالامر
از و تواناتر جامعه اداره براي كه است كسي زمامداري براي كس شايستهترين
هو و المسلمين علي تقدم ومن باشد ، آگاهتر زمامداري درباره خدا دستورات
(و 2 ص 1 ج 8 ، الغدير) ورسوله خانالله فقد منه افضل هو من فيهم ان يري
از برتر ميداند كه حالي در شود زمامدار و جويد پيشي مسلمانان بر كه كسي
.است كرده خيانت او رسول و خدا به كسي چنين دارد وجود او از آگاهتر و او
:فرمود كه (ص)خدا رسول فرمايش يا و
يذهب امرهم يزل لم الا منه اعلم هم و جلا و امرها قط ام ولت ما))
برگزيند زمامداري به را فردي كه امتي هر ;ماتركوا الي يرجعوا حتي سفالا
رفت خواهد سقوط طرف به امت آن كار دارد وجود آنان بين او از داناتر كه
ص 118 قيس بن سليم كتابكردهاند ترك كه چيزي به گردند بر كه وقتي تا
را افرادي جامعه امور اداره براي فطرتا انساني هر اينكه براي
كردن صنفي را خبرگان توجه اين باباشند فوق شرايط داراي كه برميگزيند
ساير به نسبت و دانستن آن ورود شرط را حوزهها رايج اصول و فقه تنها و
و فرهنگي و نظامي اقتصادي ، سياسي ، آگاهي:چون جامعه مديريتي آگاهيهاي
.ميسازد دچار مشكل به را امت كار نبودن ، حساس اجتماعي
انديشه تازههاي
|
ايران معاصر تاريخ فصلنامه
با تاخير اندكي با ايران معاصر تاريخ تخصصي فصلنامه از شماره ششمين
.شد منتشر كتابشناسي و كتاب و خاطرات اسنادي ، پژوهشي ، مطالب و عناوين
طريقت ، و سياست اخوت انجمن:است آمده زير مطالب و مقالات شماره اين در
پيمان.تاريخ و فلسفه رابطه فرهنگي ، تاريخ سوخته ، سرزمينهاي استراتژي
نامههاي شوروي ، دولت عكسالعمل و در 1337 امريكا و ايران دفاعي نظامي ،
و ادبي علمي ، موءسسات قاجار ، شاهان از تصاويري علياميني ، به قوام احمد
شهريور 1320 از بعد و قبل ايران فرهنگي مشاهير و تهران دانشگاهي
تاريخ عرصه در تازه سخني و نو نگاهي ،(خطيبي حسين دكتر با گفتوگو)
و تصاوير همراه به تخصصي نشريه اين است گفتني...و سياسي انديشه و معاصر
انتشار ايران معاصر تاريخ مطالعات موءسسه سوي از پراهميتي تاريخي اسناد
.مييابد
نه؟ يا آري تسامح
ريال ، قيمت 12000 معاصر ، انديشه فرهنگي موءسسه:ناشر
نسبت و تسامح اصل تبيين و درك ميگردد متذكر يادداشتي ، طي كتاب ، ناشر
و ميباشد مسايل اهم از كشورمان تاريخ كنوني مقطع در آن با اسلامي تفكر
در.است اينباره در نويسندگان مقالات از برخي گردآمده ، كتاب اين در آنچه
اين نسبت به ديگر پارهاي در و رفته سخن تسامح از فقط مقالات از پارهاي
به تسامح از نظر قطع هم ، مقاله چند در است ، شده پرداخته اسلام با نظريه
كتاب ميشود پيشبيني.است رفته سخن اسلام در تسامح از آن ، غربي معني
.عربي مقالات ويژه جلد دو و فارسي مقالات ويژه دوجلد:برسد جلد به 4 حاضر
بازرگان ، مهدي مينوي ، مجتبي زرينكوب ، عبدالحسين از مقالاتي كتاب اين در
نيز كتاب مقدمه در.است رسيده چاپ به ديگران و بشيريه حسين عنايت ، حميد
سياه و مطلقبيني از بايد ديگران عقايد بررسي در گرديده متذكر نويسنده
.كرد پرهيز آنها ديدن سفيد يا
باشد ، غيرمسلمانان آن از كه را نظريهاي هر كه هستند عوامزده آنقدر برخي
آنقدر ديگر برخيميانگارند نادرست مطلقا را آن و ميبينند سياه
سفيد باشد مرزهايشان فراسوي از كه را نظريهاي هر كه هستند زده بيگانه
سفيد يا سياه و بيني مطلقميانگارند درست مطلقا را آن و ميبينند
پيدا براي شايد لذا.نميگشايد ما فراروي گمراهي راهبر نظريات ديدن
.باشد راه مهمترين ديگران آراء درباره تسامح و تحمل حق ، كردن
زن
ريال قيمت 6500 ،(قم)خرم نشر مهريزي ، مهدي:نويسنده
جاهليت دو ميان امروزه مسلمان زن كه ميشود يادآور خود مقدمه در نويسنده
زن از ابتذالگونه تصويري كه ميلادي بيستم قرن جاهليت يكي گرفته ، قرار
مي مرد برابر در كمتر موجودي را زن كه كهن جاهليت ديگري و ميدهد ارائه
پيش در ميانه و وسطي راهي (سنت و قرآن) ديني متون در مطالعه.انگارد
تصويري.اعتزال اين نه و ابتذال آن نه تحجر ، اين ونه تفنن آن نه مينهد ،
انسان زن كه است اين ميدهد نشان زن از اصيل متون برپايه اسلام كه
.نيست زن ولي است انسان نيز مرد چنانكه نيست ، مرد استاما
و لوازم به و كند زنانه كار و باشد زن بايد زن زندگي ، جنسيتي ساحت در
كار و باشد مرد عرصه اين در بايد مرد همچنانكه گردد ، پايبند آثارش
.دهد انجام مردانه
تفريط و افراط هرگونه از پرهيز براي كه ميگردد متذكر آخر در نويسنده
و تجربه مسلم دستاوردهاي نيز و سنت و قرآن يعني ديني مسلم متون از بايد
.برد بهره انسان تفكر
|
|