فرهنگ تبيين در رهيافتهايي
ايران سياسي
(دوم بخش) - ايران سياسي فرهنگ تحليل متدولوژي
جامعهشناسانه رهيافتهاي -12
رهيافت سياسي فرهنگ تحليل و مطالعه در مشهور و معمول رهيافتهاي از يكي
و سياسي تحليل سكوي و پايه امروزه كه است ، جامعهشناسانه و اجتماعي
سياستهاي و سياسي جامعهشناسي جامعهشناسي ، رشتههاي در اجتماعي
دو جريان يك در جامعهشناسانه رهيافتهاي.است گرفته قرار مقايسهاي
و تاثير متقابلا و سياسي فرهنگ شكلگيري در اجتماعي گروههاي نقش سويه
كه مينمايد بررسي را سياسي و اجتماعي گروههاي روابط بر سياسي فرهنگ نقش
ميتواند سياسي فرهنگهاي درون در كه است ظرفيتهايي درك هم آن از مقصود
انجام كه است موانعي بررسي هم و باشد اجتماعي و سياسي تحولات زمينهساز
رهيافتها اين در.است گذاشته عقيم را اجتماعي سياسي تحولات و توسعه
و ثبات نظير پديدهها از بسياري علل حقيقي شناخت كه است اين بر تصور
سياسي گروههاي و نهادها كارامدي و استحكام و استمرار و قوام و دگرگوني
در ريشه جامعه ، يك در اجتماعي مناسبات كيفيت بررسي كلي طور به و اجتماعي
قابليتها اين دارد ، جامعه آن سياسي فرهنگ قابليتهاي و ظرفيت كيفيت ،
بيتفاوتي ، و انفعال يا و حضور و مشاركت نظير ويژگيهايي از وسيعي طيف
و مطلقانديشي اعتماد ، عدم و اعتماد سياستگريزي ، و سياستپذيري
و رقابت يا و ستيزه و خشونت احساسي ، ديدگاه يا و علمي نگرش نسبيپنداري ،
و ناامني و امنيت توطئهپنداري ، و تقديرگرايي يا علينگري مدارا ،
و نوگرايي يا و ايستايي و سنت به گرايش چون مسائلي كلان سطح در بالاخره
فرهنگشناختي ، رهيافت سه صورت هر به.دربرميگيرد را..غيره و پويايي
در ايران سياسي فرهنگ تحليل براي را توسعه جامعهشناسي و سيستمي كاركردي
.گرفتهايم كار به جامعهشناسانه رهيافتهاي چارچوب
شناختي فرهنگ رهيافت -121
استفاده مورد محققين از كثيري جمع وسيله به كه شناختي فرهنگ رهيافت در
دوره سه به آن تقسيم مبناي بر ايران سياسي فرهنگ تحليل است ، گرفته قرار
با.است گرفته صورت مدرن و اسلامي باستاني ، فرهنگ شامل تاريخي متمايز
انديشه بر مبتني سنتي سياسي فرهنگ اسلام از قبل دوران در كه بيان اين
پديد را سياسي قدرت كاربست از خاص شكل و بوده حاكم شاهنشاهي -شهري ايران
وسيله به پيشين فرهنگ ايران به آن گسترش و اسلام ظهور با.است آورده
مرور به و گشته جايگزين خلافت -ولايت نظريه بر متكي اسلامي سياسي فرهنگ
تسري با نهايتا و.است گرفته خود به ايراني محتواي فوق قالب زمان
نسبتا گونهاي ايران ، در مشروطيت انقلاب وقوع و نوگرايي انديشههاي
و اروپايي فرهنگ از متاثر دموكراتيك مشاركتي سياسي فرهنگ نام به جديد
فرهنگ دو عناصر برخي و رسوبات با پيدايش بدو از كه است گرفته شكل غربي
و مطالعه پژوهشگران اين عقيده به بنابراين.است گرديده آغشته فوق سياسي
تمايزات در دقت مستلزم طرفي از ايران معاصر سياسي فرهنگ دقيق شناخت
سويي از و ايران سياسي فرهنگ در هريك تاثير ميزان بررسي و فرهنگي
شهروند عمل و انديشه در فرهنگ سه اين همزيستي پيامدهاي به توجه نيازمند
سه شامل برخي را معاصر دوران در فوق فرهنگهاي تركيب كليت.است ايراني
فرهنگ ديگر نوع سه دربرگيرنده برخي ميدانند ، غربي و ديني ملي ، فرهنگ
نوع چهار به آنرا برخي بالاخره و ميخوانند مدرن و ديني استبدادي ،
سياسي فرهنگ و ملي ، -ليبرال شيعي ، -اسلامي سياسي فرهنگ شامل متمايز
گوياي همگي كه.ميكنند گذاري نام پهلوي عصر در ويژه به سوسياليستي
.است ايران سياسي فرهنگ در متمايز و خاص عناصري تركيب
و تاريخي خاص دورانهاي در فوق فرهنگهاي از هريك كيفيت و ويژگي بيان در
شناختي فرهنگ رهيافت به قائلين معاصر ، دوران در ايران سياسي فرهنگ فرجام
نظير متعددي دلايل به اسلام از قبل ايراني سياسي فرهنگ كه ميدهند توضيح
همواره...غيره و حكومت ساختار زرتشت ديني آموزههاي جغرافيايي ، موقعيت
اساسي تحولي اسلام دين ظهور با است بوده استبدادي بارز خصلتهاي داراي
آمده پديد ;اسلام قلمرو در ملل ساير بسان ايران فرهنگي و فكري ساختار در
اجتماعي -فردي حقوق به احترام و مشاركت از موءلفههايي با اسلامي فرهنگ و
دوران صرفا اسلامي فرهنگ آرماني دوره اما است ، گرديده مستقر شهروندان
كه راشدين خلفاي زندگي دوران يعني بعد كمي و (ص)پيامبر حيات از كوتاهي
از عناصري مجددا و برگرفته در را است گشته مشهور ((مدينتالرسول)) به
شكل معاصر دوران تا را ايران سياسي فرهنگ عربي ، عصبيت و ايراني استبداد
مشروطيت انقلاب وقوع با معاصر دوران در است ، بخشيده استبدادي ماهيتي و
تحول اين اما.گرفت وزيدن ايران در مشاركتي سياسي فرهنگ از ظاهري نسيمي
صورت هر به.ماند گذشتهعقيم استبدادي سنتهاي برخي استمرار با نيز تازه
تركيب اين است ، فرهنگ حوزه سه اين تلاقي معلول ايران معاصر سياسي فرهنگ
سياست عملي عرصه و است نموده ايجاد سياست مقوله در عمدهاي تضاد فرهنگي
رهيافت صورت ، هر به است ، نموده تبديل اضداد لانه به را
و علل درك براي ايران سياسي فرهنگ مطالعه كه ميشود متذكر شناختي فرهنگ
در تنها امروزي ، شهروندان رفتار و انديشه در اجتماعي -سياسي تحول منشا
(9).ميگردد امكانپذير فرهنگها اين از هريك در غالب عناصر شناخت سايه
كاركردي -سيستمي رهيافت -122
رشته در بويژه سياسي فرهنگ تحليل و مطالعه در ديگر مشهور رهيافتهاي از
رهيافت جامعهشناسانه ، رهيافتهاي چارچوب در مقايسهاي سياستهاي تخصصي
نظير مدرن جامعهشناسان يافتههاي در ريشه كه است سيستمي و كاركردي
.دارد (كاركرديوي -ساختي نظريه بويژه) پارسونز و وبر ماكس دوركهايم ،
پژوهشگران از جمعي وسيله به ميلادي دهه 1960 اوايل در رهيافت اين
بويژه سياسي ، توسعه مطالعه براي آلوندوكلمن نظير مقايسهاي سياستهاي
-كاركردي رهيافت در.است شده گرفته كار به مختلف جوامع سياسي فرهنگ تحليل
كه مختلف بخشهاي از مركب است سيستمي بسان سياسي نظام يا جامعه سيستمي
سيستم اين اجزاي بين و ميدهند انجام را خود خاص وظايف و ويژه كار هريك
نقش يك دارنده عضو يا بخش هر عبارتي به.دارد وجود متقابل و مكمل روابط
پديد سيستم يك ساختار چند مجموع از و ساختار يك نقش چند مجموع از و است
(10).ميآيد
تلقي نظام يك بسان را جامعه سيستمي و كاركردي رهيافتهاي هرچند بنابراين
صرفا سياسي نظام يك است معتقد كاركردي رهيافت ميان ، اين از اما ميكنند
و تفكرها طرز از مجموعهاي شامل بلكه نميشود تشكيل ساختارها از
و اعتقادات باورها ، تاريخي ، گذشته در ريشه كه پيوسته بيش و كم رفتارهاي
حقيقي و دقيق درك بنابراين.ميشود نيز دارند ، جامعه افراد سنتهاي
كه است ارزشهايي و احساسات باورها ، شناخت مستلزم نظامها و ساختارها
الگوهاي از انواعي ميتوان فرايند اين در است ، فراگرفته را سياسي نظام
به فرهنگي راههاي و الگوها همه درازمدت در كه داد ارائه سياسي فرهنگ
پيشبيني اين رد با سيستمي رهيافت اما.شد خواهند ختم مدني فرهنگ
را خود فرد به منحصر و خاص مختصات است ممكن فرهنگ هر كه اذعانميدارد
پاسخگويي مستلزم نظام يك كارامدي و استمرار اولا بنابراين.باشد داشته
به بستگي خواستهها اين درك ثاني در دارد ، جامعه مختلف خواستههاي به
رهيافت اينرو از.دارد فرهنگي تمايزات و مختصات از دقيق برداشت و شناخت
شامل) نظام:جلوه سه در فرهنگي داراي سياسي نظام هر كه است مدعي سيستمي
سياسي نظام كه سازمانهايي و ارزشها درباره شهروندان كه است ديدگاههايي
فرايندها ، به شهروندان گرايش شامل) فرايند ،(ميدارد نگاه خود گرد به را
برخي با مخالفت و گروهها برخي از حمايت و قانون از اطاعت تقاضا ، ارائه
شامل) عمومي سياستگذاري سطح نهايت در و (مشاركت مختلف طرق و ديگر
سياست در آن به وصول نحوه و اهداف حكومت ، از شهروندان و رهبران انتظارات
همديگر با سطح سه اين متقابل ارتباط و تعامل كه است (خارجي و داخلي
(11).ميكند تضمين را سياسي نظام يك استمرار و كارايي
سياسي فرهنگ تحليل و مطالعه تا كردهاند تلاش محققين از برخي معالوصف ،
اين از.سازند محقق سيستمي كاركردي رهيافتهاي از استفاده با را ايران
((ايران سياسي فرهنگ بر درامدي)) عنوان تحت كشاورز عباس مقاله ذكر به ميان
براساس را تاريخي مختلف دورههاي در ايران سياسي فرهنگ ويژگيهاي كه
او عقيده به.ميكنيم اكتفا است نموده ترسيم سيستمي رهيافت شاخصههاي
مسئله ميشود بررسي (سيستم كلي جلوه) نظام سطح در كه مسئلهاي مهمترين
قبل ايران دوره چهار ايران در مشروعيت خصوص در سپس.است حكومت مشروعيت
اسلامي انقلاب دوره و اسلامي انقلاب تا صفويه دوره اسلامي ، دوره اسلام ،
در غالب عنصر اول دوره سه در كه بيان اين با.است نموده تفكيك را بعد به
استبداد يا ايزدي فره شكل به كه بوده سياسي استبداد ايران سياسي فرهنگ
تسلط آن آحاد و جامعه واقعيتهاي و اذهان بر دو اين از آميزهاي با شرقي
غربي مشروعيت الگوهاي نفوذ با بعد به مشروطيت دوره از اما.است داشته
انقلاب وقوع با و گرديده سست مشروعيت سنتي الگوي پايههاي رفته رفته
(مذهبي مشروعيت الگوي) جديدي مشروعيت الگوي و فروريخته يكباره به اسلامي ،
طول در ايران مردم گرايش ترسيم و فرايند سطح در.است گرديده آن جايگزين
سياسي فرهنگ در غالب عنصر كه آنجا از ميسازد نشان خاطر نويسنده تاريخ
در مشاركت و دخالت حق او انصار و اعوان و شاه فقط بوده استبداد ايران
و.ميشدهاند محسوب او رعيت مردم بقيه و داشته را سياسي تصميمگيريهاي
دليل به نيز سياسي احزاب نظير مشاركتي و سياسي نهادهاي تاسيس حتي
ستمپذيري ، تسليم ، فرهنگي عناصر همچنين و خشونت و ستيزه سياسي سنتهاي
است ، داشته پاتريمونيال و شرقي استبداد در منشا كه اطاعت و فرمانبرداري
سياستگذاري سطح در نهايت دراست نبوده برخوردار مطلوبيتي و كارامدي از
عدالت ، و رفاه برابري ، امنيت ، آزادي ، چون سياسي مصالح همه ميان از نيز
گسترده ناامني در ريشه كه است امنيت متوجه بيشتر ايران مردم گرايشهاي
خودكامگي و گسيختگي عنان و بيگانگان مكرر يورش واسطه به تاريخي
(12).دارد ايران ، حكومتهاي
توسعه جامعهشناسي رهيافت -123
در را ايران سياسي فرهنگ متفكرين ، و محققين از ديگري تعداد بالاخره و
اين در سياسي فرهنگ.كردهاند تحليل توسعه جامعهشناسي رهيافت چارچوب
دانش تفكر ، شيوه سنت ، مذهب ، از منبعث كلي ايستارهاي برگيرنده در رهيافت
فرهنگي تعارضهاي و تضادها و نوگرايي و سنت تقابل همچون مسائلي و سياسي
نهادهاي ايجاد و سياسي توسعه توسعه ، با ميشود تصور كه است رفتاري و
امروزي نوشتههاي از عظيمي بخشباشد مرتبط آنها كارآمدي و تحول و سياسي
در ورزيدهاند مبادرت سياسي توسعه مطالعه به دروني منظر از كه محققين
آثار در احمد آل جلال مثال عنوان بهاست گرفته صورت رهيافت اين چارچوب
ساخت ميان اساس تضادها ، و تعارضها بهويژه مدرنيسم و سنت تقابل خود
او.است نموده بررسي را ايران در نيافته توسعه سياسي فرهنگ و مدرن سياسي
و سياسي الگوهاي تقليد از ناشي ناميده ، ((تضادها جنگ)) كه را موجود حالت
بستر در ما جامعه مدرن دولت كه آنجا از و است دانسته غربي اقتصادي
بين لازم اجتماع هيچگاه نشده ، بنا بومي سنتهاي بر مبتني و مناسب فرهنگي
متوسل يا و زور از استفاده به ملزم را دولتها و نگشته حاصل دولت و مردم
(13).است نموده بيگانگان به شدن
بررسي در كه است ، پيمان حبيبالله رهيافت ، اين به قائل محققين ديگر از
و مرموز موهوم ، نيروهاي نقش به ايران اجتماعي توسعهاقتصادي موانع
نيروها و مردگان ارواح قسمت ، طبيعت ، شانس ، آسمان ، روزگار ، نظير ماورايي
در غيره و ژاندارم مباشر ، مالك ، خان ، ارباب ، شاه ، مانند سنتي نهادهاي و
تقليد سنت به نيز برخي راستا اين در.است كرده اشاره ايران سياسي فرهنگ
فرهنگ و رسوم و عادات نوآوري ، و خلاقيت تفكر ، بازدارنده نيروي عنوان به
فرهنگي انفعال و ايستايي پديده عظيمي حسين.كردهاند اشاره ايران ، سياسي
معاصر سياسي تفكر شيوه غنينژاد موسي.است شده متذكر را ايران سياسي
و نظري بحثهاي در شدن وارد از امتناع و انتقادناپذيري خصيصه با ايران
متضاد نگرشهاي آشوري داريوش.است داده قرار خود كلام محور را استدلالي
ايران ، سياسي فرهنگ در را گذشته فرهنگ و تاريخ به نسبت (تفريط و افراط)
و توطئهانديشي اساسي معضل اشرف احمد نهايت در و (14).است كرده شناسايي
و توسعه موانع تحليل در را سياسي فرهنگ و منش در توطئه نظريه به اعتقاد
همين چارچوب در نيز نويسندگان ساير.است دانسته موءثر ايران سياسي توسعه
موءلفهها تحليل و ارزيابي به مختلف انحاء به (توسعه جامعهشناسي) رهيافت
(15).پرداختهاند ايران سياسي فرهنگ ويژگيهاي و
دارد ادامه
|