ايران تاريخ در قدرت تمركز
:اشاره
ما ، جامعه متفكران انديشه در عمده دغدغههاي از يكي
.است مشاركت تاريخي موانع و مردم مشاركت چگونگي
اين بر شده ارائه زمينه اين در كه گوناگوني ديدگاههاي
به ايران در "مشاركت فقدان" كه داشتهاند تاكيد موضوع
...و مالكيت زمين ، ) اقتصادي موءلفههاي همچنين و قدرت ساخت
عدم نظري تبيين با حاضر مقاله.است مربوط فرهنگي و (
تاريخي عوامل و كرده رجوع تاريخ به ايران ، در مشاركت
موضوع ، اين كنار در.ميكند تحليل را شرايطي چنين بروز
باره اين در كه ميشود مطرح نيز مدني جامعه نام به بحثي
فرآيند در آنها نقش و ايران جامعه در مدني سنتي نهادهاي
.ميگيرد قرار نظر مورد سياسي تصميمگيري
مقالات سرويس
-زيستي شرايط پيدايي با انسانها روابط در مشاركت سرآغاز
زيستي ، مختلف گونههاي ميان از و است بوده همراه اجتماعي
مهم بسيار ويژگي يك عنوان به انسانها اجتماعي زيست
.است شده شناخته
دلايل به ابتدا در اجتماعي ، زيست يعني مزيت ، و ويژگي اين
به و محيط حوادث و موانع مقابل در انساني افراد ضعف
و زمان مرور به ليكنپذيرفت صورت مشكلات ، بر غلبه منظور
محيطي ، شرايط بر آنان استيلاي و مصائب بر انسانها تفوق با
ديگر انساني ، جوامع در اجتماعي زيستگرديد تطور دچار
معرفت اين بلوغ در ليكن.ميشود انگاشته بديهي ، امر يك
مفهومي مشاركت بيستم ، قرن پاياني دهه در انساني ، عام
نهايي هدف عنوان به مشاركت شعور و است يافته كمال و نوين
بر بستهاي جامعه هيچ ديگر.ميآيد شمار به انساني جوامع
وسايل قابليتهاي واسطه به گيتي عرصه در است ، نمانده جاي
خبردار يكديگر ، احوال و حال از جوامع تمامي جمعي ، ارتباط
.ميشوند
انسانها به كه چيزي آن هر و آتشفشان زلزله ، جنگ ، اخبار
اطلاع به همزمان طور به شود ، مربوط آنان زيست محيط و
زمينهاي هيچ در اطلاعاتي ، هيچ ديگر.رسيد خواهد همگان
همه ناخواسته ، يا خواسته عصر ، اين در و نميماند نامكشوف
عصر آوردهاي دست از همه اين و است مربوط همهكس به چيز
و مختلف قابليتهاي از حكايت و است اطلاعات و ارتباطات
جوامع مشترك اهداف به دستيابي در جمعي ارتباط وسايل ويژه
.ميكند انساني ،
امروز بشريت بزرگ كاروان با همسويي تغييرات ، با همسويي
از مانده جا و مانده خواب آن غفلت آن ، از غفلت و است
همراه به گمگشتگي و سرگشتگي جز فرجامي كه است كاروان
نوع در تغيير بتوان ، شايد را تغييرات اين سرآغاز.ندارد
آغاز و نمود ذكر انسان ، ويژه به و پديدهها به نگاه
انسان ، توسط شنود و گفت و مشاهده از ديگري نوع يادگيري
.باشد زمانه اين بشري آموزه و درس مهمترين شايد
را بشري يافتگي كمال و كمال ناچاريم زمان ، و عصر اين در
بيت شاه و نمائيم مجدد تعريفي اجتماعي ، و فردي سطح دو در
.باشد "مشاركت" شايد مجدد تعريف اين
اجتماعي مشاركت ايجاد در مردم و دولت نقش بررسي
ايران در "عمدتا دولتها ، آن ، اجرايي مظهر و قدرت نهاد
تمركز واسطه به كه بودهاند استبدادي خصلت داراي سنتي
يا و متمركز نهادي عنوان به ميتوانستهاند قدرت و ثروت
داشته تعيينكنندهاي نقش اجتماعي ، مناسبات سرعتدهنده
.باشند
دولت ماهيت با "اساسا ايران ، سنتي جامعه در دولت ماهيت"
جديد جوامع در دولت.بودهاست متفاوت جديد جوامع در
يك داراي بيش و كم (...آن از شكلي هر يافته تحول البته)
سياسي مشروعيت از نسبت همان به و است اجتماعي پايگاه
دولت دولت ، برعكس ، ايران سنتي جامعه در.است برخوردار
را آن و ندارد اجتماعي پايگاه "اصولا و است استبدادي
و است بوده مشروعيت فاقد نتيجه در نميكند ، نمايندگي
".است داشته بستگي قدرت اعمال به "اساسا آن موجوديت
كه هستيم آن شاهد ايران تاريخ از خاص برهههايي در
برگستره بلامنازع ، فرمانروايي و اقتدار اوج در دولتها
از يكي عنوان به و ميكنند حكومت سرزمينها از وسيعي
ايفا تعيينكننده بس نقشي تصميمگيري و قدرت مراكز
هوايي ، و آب شرايط.(اسلام از قبل دوران "عمدتا) ميكنند
و خشكسالي بارانزا ، بادهاي و موسمي بارانهاي فقدان
كوچك و پراكنده مجموعههاي و افراد توانايي عدم كمآبي ،
قنوات ، حفر و لايروبي و كانالكشي و زهكشي و سدسازي در
و بيگانه و وحشي اقوام هجوم و ايلي نزاعهاي و كشمكشها
وضعيت و موقعيت از دفاع در جوامع و مردم توانايي عدم
يك شكلگيري به "ضرورتا و خود به خود اجتماعي ، -اقتصادي
.كردهاند كمك مستبد ، و برنامهريز و متمركز نهاد
با آن تفاوت و بوم و مرز اين تاريخي توليد شيوه از بحث"
كتاب در بار اولين براي كه است بحثي جهان ، مناطق ساير
آدام توسط (1778) "ملل ثروت و ماهيت باب در تحقيقي"
كتاب در جونز ريچارد نظير افرادي توسط و شده مطرح اسميت
(1831) "مالياتگيري منابع و ثروت توزيع باب در رسالهاي"
،(1848) "سياسي اقتصاد اصول" كتاب در ميل استوارت جان ،
فردريك ،(1858) "انگليسي هند تاريخ" كتاب در ميشل جيمز
كتب بالاخره و انگليسي چاپ (1878) "تاريخ فلسفه" در هگل
مورد و شده پيگيري انگلس و ماركس نامههاي و مقالات و
(2)".است گرفته قرار بررسي و نقد
ارتباط داراي قدرت ، توزيع و تمركز بحث با مشاركت بحث
قدرت توزيع سكه ديگر روي مشاركت زيرا است تنگاتنگي
وابستگي منطقه توليد شيوه با سياسي استبداد و ميباشد
به نيز سياسي استبداد و منطقه توليد شيوه ارتباط".دارد
آن كردن فرموله سابقه كه است گرفته قرار اشاره مورد كرات
سابقهاي ، چنين عليرغم ليكن.بازميگردد ماكياولي به
در آسيايي توليد شيوه به مربوط تحقيقات و تاليفات شمار
(3)".نميكنند تجاوز دست انگشتان شمار از ايران
در خصوص ، اين در شده مطرح ويژگيهاي مهمترين از برخي
متفكرين ، بيشتر".است شده بررسي صاحبنظران از بعضي آثار
پژوهشهاي سايه در اما پذيرفته را زمين بر حكومت مالكيت
وجه البته.كردهاند اشاره مالكيت اشكال ساير به موردي
".است شده تلقي زمين بر حكومت مالكيت همان غالب ،
(خنجي كاتوزيان اندرسون ، سوداگر ، اشرف ، وارگا ، وتيفوگل ، )
نظام وجود و زمين بر حكومت مالكيت براساس نيز برخي
نظام از آسيايي توليد شيوه جاي به اداري ، گسترده
(لمبتون).كردهاند ياد بوروكراتيك
جامعه ويژگيهاي جمله از نيز بيانعطاف طبقاتي نظام نبود
خنجي ، )است شده عنوان آسيايي توليد شيوه به متكي آسيايي
نظارت تحت آبياري وسيع شبكه وجود همچنين (كاتوزيان اشرف ،
تمركز و آن شرقي نوع از سالاري ديوان پيدايش كه دولت
.است داشته پي در را استبدادي شيوههاي به گرايش و قدرت
(4).(وتيفوگل وارگا ، اشرف ، خنجي ، )
ايران جامعه ايلي بافت و عشاير و ايلات
و داشته رواج ايران در ديرباز از عشايري و ايلي مناسبات
محل ايران كشور.بودهاند پراكنده آن ، سرتاسر در عشاير
به و است بوده داخلي و خارجي قدرتمند عشاير فيمابين نبرد
و صحرانشين اقوام با همجواري و جغرافيايي موقعيت دليل
مناطق ناامنترين از يكي مركزي آسياي چادرنشين قبايل
آنان هجوم و حمله مورد مداوم و مستمر طور به و بوده جهان
از داخلي عشاير كشمكشهاي و نزاعها.است ميگرفته قرار
ايجاد امكان ديگر ، سوي از بيگانه اقوام هجوم و سو يك
موجب و نموده سلب جامعه از را آرامش و امنيت هرگونه
گرديده زراعت و تجارت در كار و كسب نسبي توقف و فروپاشي
فراهم را سرمايه انباشت امكان غارت و چپاول و است
در را عشاير بازدارنده نقش اشرف ، احمد.است نياورده
:ميدهد توضيح چنين ايران اجتماعي -اقتصادي حيات تكامل
قرن تا هجري پنجم قرن از كه ايران بر تورانيان سلطه"
ويژگيهاي در پراهميتي نتايج و آثار داشت ، ادامه كنوني
و شهري ايلي ، سهگانه اجتماعي روابط و ايران تاريخ
بر ايران جامعه اقتصادي و سياسي شالودههاي و روستايي
اجتماعات بر ايلي جوامع نظامي و سياسي سلطه.گذارد جاي
زيرا گرديد ، جامعه در اقتصادي سكون موجب روستايي و شهري
آن جريان كندي سبب و كشاورزي توليدات رشد مانع سو يك از
با عشايري اجتماعات رقابت سبب به) شد شهري اجتماعات به
(مزارع و مراتع ميان اراضي توزيع سر بر روستايي اجتماعات
درونزاي توسعه و رشد براي محدوديتهايي ديگر سوي از و
سياسي نظر از.ساخت فراهم بازارها ، بطن از سرمايهداري
نظام در آنان ادغام و جامعه در عشاير پرقدرت حضور نيز
ايران در كه مركزي قدرت نهادهاي ميان توازن نوعي سياسي ،
در و آورد پديد عشايري نيروهاي و داشت كهن سابقهاي
در ملي سرمايهداري سياسي رشد راه در مضاعفي موانع نتيجه
و نيرومند عشاير حضور كه چرا نمود ، برپا شهري اجتماعات
منطقه در ايلي و روستايي شهري ، اجتماعات بر آنان سلطه
كه مركزي قدرت كامل سلطه تداوم براي اساسي مانع نفوذشان ،
و آورد پديد است ، سرمايهداري توسعه و رشد لوازم از
ساخت دشوار سرمايهداري ماقبل دوران در را سرمايه جريان
كشاورزي ، زمينههاي در توليدي فعاليتهاي كندي سبب و
بازرگاني مبادلات دشواري و كندي موجب نيز و دستي صنايع
و نابساماني از آكنده سراسر وضعيت به توجه با (5)"گرديد
و تجار و زارعين كه است پرواضح غارتگري ، و تشتت
و رونق به درازمدت براي نميتوانستهاند ، پيشهوران
دست از بيم و بزنند دست خود تجاري و زراعي وضعيت توسعه
و محلي حكام توسط مازاد تصاحب و امنيت عدم و ثروت دادن
جلوگيري آنان صنفي حتي تشكل و همگرايي و وحدت از مركزي
دشمنان برابر در بودهاند مجبور آنان و است ميكرده
انتخاب به دست ماندگاري و بقاء براي و غارتگر و كينهتوز
بين مركزي ، و محلي حكام بين يعنيبزنند بدتر و بد بين
ميشدند بد انتخاب به مجبور بيگانه ، اقوام و داخلي عشاير
مال از بدينسان و دهند پناه خود پوشش زير در را آنان تا
.نمايند حراست ماليات و مازاد پرداخت ازاء به جانشان و
و موءثر "نسبتا نقش عليرغم مركزي دولت هيچگاه اما
و امنيت ايجاد در محلي حكام و عشاير برابر در مثبتاش
رشد سمت به را آمده دست به مازاد نتوانست نظام ، استقرار
و متمركز حكومت وجود".نمايد هدايت مولد نيروهاي توسعه و
كرده ، جلوگيري مستقل اصناف پيدايش از آن ، مستقيم سلطه
خطرات علت به را توليدي بلندمدت سرمايهگذاري به تمايل
به دست راه از سود كسب و دلالي گرايشهاي و داده كاهش آن
به (6)".ميدهد رشد را كوتاهمدت در هم آن كالا گشتن دست
سرمايه انباشت امكان عدم و سياسي استبداد حاكميت دليل
اجتماعي طبقه شكلگيري از وسيع مقياسي در فرد توسط
.ميآيد عمل به جلوگيري
صفويه سقوط از پس ايران اقتصاد قهقرايي سير سان بدين و
با ملازم كه قاجاريه سلسله پايان تا و ميشود آغاز
است ، اروپايي كشورهاي در سرمايهداري ظهور و پيدايش
دوره در سرمايهداري رشد داخلي موانع".مييابد ادامه
و سياسي نظام بنيادي خصوصيات از كلي طور به قاجاريه
با متمادي قرون طي در كه ميگرفت نشات ايران اقتصادي
وضع قاجاريه دوره در لكن.بود پابرجاي همچنان نوسانهايي
وسعت را موانع اين خود نوبه به كه بود آمده پيش خاصي
نظامهاي معايب قاجارها ، حكومت كه معني بدينميبخشد
نظر از را ، ملوكالطوايفي نظامهاي معايب و مركزي نيرومند
خود در مستقل ، سرمايهداري رشد براي لازم شرايط ايجاد
رشد مانع گوناگون ناايمنيهاي ايجاد با و بود آورده گرد
است امنيت و ثبات نيازمند كه صنعتي سرمايهداري توسعه و
تجاري سرمايهداري رشد براي روزنههايي تنها و ميگرديد
در ملي سرمايهداري رشد موانع مهمترين از.ميگذاشت باز
ناايمني و عموم طور به مردم شديد ناايمني دوران ، اين
دوره (7)".بود خاص طور به پيشهوران و كسبه و تجار
بينالمللي سرمايهداري ظهور با مقارن و مصادف قاجاريه
براي همچنين و بيشتر سود براي سرمايهداري.اروپاست در
تسخير و بازارها جستجوي به بحران ، بروز از احتراز
و شده انباشته كالا از سرمايهداري انبارهاي.كشورهاست
رسيدهاند اشباعشدگي مرحله به خود سرمايهداري كشورهاي
هجوم فراملي بازارهاي سمت به اجتنابناپذيري طور به و
لحاظ به ما كشور هوايي و حال چنين يك درميآورند
نيروهاي دخالت عرصه ژئوپوليتيك و جغرافيايي موقعيت
جنبش شكست از پس كه ميگردد انگليس و روس استعماري
بود ، متوسط سرمايهداري طبقاتي ضعف از ناشي خود كه مشروطه
آوردن كار روي با و انگليس استعمار كودتاي 1299 با
كلي به مرحلهاي وارد را ايران كشور پهلوي ، خاندان
انگليس سرمايهداري.نمودند خود گذشته مراحل با متفاوت
سر پشت را توقف و ركود دوران ما كشور كه زماني در
يك شكلگيري به پهلوي خاندان آوردن كار روي با ميگذاشت
و آن استقرار با تا كرد ، كمك ديكتاتوري متمركز حكومت
زمينهسازي محلي ، گردنكشان و مخالفان كشتار و سركوب
ثبات جزيره ايجاد و جهاني سرمايهداري مناسب زيرساختهاي
عليرغم).كنند آماده نفتي ، ذخاير غارت براي را آرامش و
عليه عشاير و ايلات و محلي گردنكشان از قبلي پشتيباني
(.قاجاريه حكومت اواخر در مركزي حكومت
و تنباكو جنبش قاجار پادشاهان حكومت اواخر در هرچند
ايران سرمايهداري ضعف دليل به اما پيوست وقوع به مشروطه
و شدند سركوب جنبشها اين (روس) خارجي عامل دخالت و
-اقتصادي ساختمان در بنيادين تحولاتي به نتوانستند
از انگليس ، و روس خارجي قدرت دو وجود.شوند مبدل اجتماعي
كرده جلوگيري قدرتها از يكي به ايران كامل شدن مستعمره
شناخته مستعمره عنوان به كه ديگر كشورهاي خلاف بر و است
و داشت قرار مستعمره نيمه شرايط در ايران كشور ميشدند ،
عدم بالنتيجه و سرمايهداري توسعه عدم باعث وضعيت همين
بايد كه را نكتهاي.شد سرمايهداري طبقات توسعه و گسترش
واسطه به كه است پهلوي دوره در دولت ماهيت داشت توجه
فروش از حاصل درامدهاي در را دولت دست نفت ، سرشار درامد
كه را توسعه از شكلي و بازميگذاشت آن توزيع چگونگي و
رقم ايران كشور براي بود ، جهاني سرمايهداري اقتضاي
طبقات از دولت كه شاهديم باز پهلوي دوره در.ميزد
نفت ، درامدهاي بر تكيه با خود و دارد استقلال اجتماعي ،
نمودن قبضه با سان بدين و ميشود محسوب كارفرما بزرگترين
انحصار و قدرت تمركز به نفت فروش از ناشي ثروت تمركز و
طبقه شكلگيري از سلطهگري و نظارت با و مييازد دست آن
راه در بزرگ مانعي به و ميكند جلوگيري قدرتمند ، اجتماعي
.ميشود مبدل اجتماعي ، طبقات توسعه
دارد ادامه
ضحاكي رقيه
|