يا دموكراتيك نهاد سياسي حزب
اجتماعي خيانت سازمان
محور عنوان به همچنان سياسي نهاد يك عنوان به حزب:اشاره
وجود.است مطرح سياسي نظامهاي به مربوط بحثهاي اساسي
و است نظام يك ماهيت در تعيينكننده شاخص حزب ، فقدان يا
مباحث از شاخصي چنين با نظامها ارزيابي ترتيب اين به
اين درباره ارزشگزاري حال عين در.است سياست علم مهم
را آن انديشمندان از بسياري.نيست جهت وهم يكسان نهاد ،
با را آن نيز برخي "ميدانندومتقابلا دموكراسي اصلي ركن
،"نخبگان اليگارشي" ،"اكثريت استبداد" چون انگارههايي
نقد به..و "اجتماعي خيانت سازمان" و "فرد استقلال نفي"
مبسوط طور به را مذكور موضوعات حاضر مقاله.كشاندهاند
.است گذاشته بحث به
مقالات گروه
موضوع طرح و مقدمه-1
به بسته سالاري مردم به موسوم نظامهاي ثبات و بقاء
دخالت امكان كه است سياسي قدرت كاربست از گونهاي
سياست امر در را سياسي شهروندان فراگير و مستمر ومشاركت
سياسي قدرت بكارگيري وكيفيت چگونگي.سازد ميسر حكومت و
و ابزارها از انواعي فراخوان متضمن ;مفهوم اين با
و انتخابات مكانيزم با بتوان آن مدد به كه است نهادهايي
حكومت يعني سالاري مردم مشخصه بارزترين عمومي ، راي حق
نيست ترديدي.بخشيد تحقق را عمومي اراده بر متكي اكثريت
نميشود محقق عمومي اراده سمبل بهعنوان اكثريت حكومت كه
آگاهانه و ارادي گسترده ، مشاركت از ميزاني واسطه به مگر
براي حكومت كه حوزههايي در جامعه يك سياسي شهروندان همه
نهادهايي جمله از سياسي احزاب و.است كرده ترسيم آنان
اين كردن نهادينه و ترويج مسئوليت ميشود تصور كه است
شارحان از بسياري رو اين از.است گرفته برعهده را مشاركت
و مطمئنترين عنوان به تنها نه احزاب از دموكراسي ،
"حال ترجمان" منزله به بلكه سياسي مشاركت مجاري سادهترين
مدرن دموكراسيهاي "ماشين دنده چرخ" و "كشتي ناخداي" ،
"اساسا سياسي احزاب غياب در كه جايي تا.كردهاند ياد
تامل را اكثريت حكومت و عمومي راي حق دموكراسي ، تصور
.دانستهاند مردود و برانگيز
حيث از خود تاريخي گستره در مفهوم اين با سياسي احزاب
سر پشت را خمي و پرپيچ و جانبه همه فرايند وعملي نظري
با همواره خود تدريجي وتكامل رشد مسير ودر گذاشتهاند
دربدو همچنانكه.اند بوده روبرو بيشماري و جدي موانع
منتقدين بوسيله دموكراسي و تحزب جوهره كلي بطور پيدايش
ظهور.بود گرفته قرار انتقاد معرض در آن كار محافظه
وحكومتهاي اروپا در كمونيستي و فاشيستي توتاليتر نظامهاي
شدهاي مثله شكل ارائه با سوم جهان در خودكامه استبدادي
بر متكي ارشادي و خلقي دموكراسيهاي نام به دموكراسي از
بر مبتني غربي مدرن دموكراسيهاي تماميت ;حزبي تك سيستم
.بودند طلبيده مبارزه به را حزبي چند سيستم و پلوراليسم
مطلوبيت معاصر سياسي انديشمندان از برخي نيز امروزه حتي
عنوان به را غربي كثرتگراي دموكراسيهاي در احزاب كامل
گروههاي روزافزون نفوذ از پس بهويژه اكثريت ، حكومت مظهر
.دادهاند قرار ترديد مورد آن بر اقتصادي و سياسي ذينفوذ
شكست "مخصوصا زمان ، واستمرار گذشت ;اين وجود با اما
شكست بهويژه دراروپا توتاليتر و ايدئولوژيگرا نظامهاي
نيمبند دموكراسيهاي فرجام بد سرنوشت و كمونيستي نظام
بر مبتني دموكراسي استقرار و ضرورت به اعتقاد سومي ، جهان
مطلوبترين معناي به نه را چندحزبي نظام و پلوراليزم
قدرت اعمال و كسب مكانيزم آسانترين عنوان به بلكه شيوه
مشاركت و رقابت بسط سياسي ، جامعهپذيري تحقق سياسي ،
سياسي نخبگان پرورش و جلب سياسي ، ارتباطات گسترش سياسي ،
براي سياست و سياسي نظام در فرد كردن اجتماعي كلي بطور و
.است بخشيده قوت جامعه ،
ساير و سياسي احزاب با نظري آشنايي ايران ما كشور در
نخبگان و نوگرايان تكاپوي با همزمان دموكراسي ملزومات
تحقق اما ;شد آغاز زمين مغرب تمدن و فرهنگ با آشنا سياسي
به و.گشت حاصل مشروطيت انقلاب وقوع با آن وعملي عيني
قانوني و رسمي سياسي احزاب نخستين بناي سنگ ترتيب اين
بعد به آن از و شد گذاشته مشروطيت مجلس دومين در ايران
در.داد ادامه خود حيات به روزافزون نشيبهاي و فراز با
صفحه از كلي طور به گاه مذكور احزاب زماني فاصله اين
فعاليتهاي به گاه بودهاند ، كنار بر سياسي فعاليتهاي
اثر بر نيز مقاطع برخي و كردهاند اكتفا زيرزميني و مخفي
مشروطيت ، انقلاب خود نظير سياسي خاص حوادث و وقايع بروز
فضاي خرداد ، پانزده نهضت نفت ، صنعت شدن ملي ايران ، اشغال
قارچ رشد چنان غيره و پهلوي رژيم اواخر سياسي باز
عنوان يك با حزب چند ناچار به كه داشتهاند را گونهاي
كسب اميد به گاه.آوردهاند بر سر مملكت كنار و گوشه در
شخصيتهاي از يكي حول مقامي و جاه يافتن يا و آبي و ناني
فرد آن يااستعفاي عزل مرگ ، با و زده حلقه سياسي متنفذ
گاه.كردهاند تلقي يافته پايان را خود سياسي حيات
دركشور بيگانگان سياستهاي و نيات مجري و نماينده
نظام كل و گرفته دست در سلاح گاه بالاخره و بودهاند
خدمت در دربست "متقابلا وگاه داده قرار هدف را سياسي
.بودهاند حاكم رژيم
است آن از حاكي ايران سياسي احزاب تاريخي گذشته الوصف مع
حزبي ، توان و ساختار بودن دارا حيث از چه ما حزبي نظام كه
حيث از چه خود ، مختص ويژههاي كار تحقق حيث از چه
استمرار حيث از چه "نهايتا و عامه پذيرش و مقبوليت
شكست اين وچرايي علل.است بوده مواجه شكست با وكارآمدي
.است گرفته قرار متعددي پژوهشهاي عناوين و موضوع تاكنون
اسلامي انقلاب از دهه سومين آستانه در اين وجود با اما
اتخاذ آن برپايي به نسبت خوشبينانهاي رويكرد ديگر بار
اعتقاد و سياسي احزاب تشكيل براي عمومي التهابي و گشته
رو اين از.است شده گرفته سر از آن كارآمدي و ضرورت به
احزاب موءسسين و كارگزاران رهبران ، نخبگان ، همه است لازم
تجارب از آموزي درس و بازخواني به موجود سياسي گروههاي و
اين.بپردازند ايران گذشته سياسي احزاب فعاليت تاريخي
ومباحث مباني مهمترين امكان حد در تا است تلاش در نوشته
وتوصيف تبيين را كاركردگرايي منظر از سياسي احزاب تئوريك
نتيجهگيري در حاضر پژوهش اساسي يافتههاي.نمايد
.است گرديده عنوان نهايي وجمعبندي
سياسي حزب ويژگيهاي و تعاريف -2
مشابه نظرات با مردمي گردهمايي به حزب عام تعبير گسترش
از گستردهاي طيف ;مشترك اهداف به يافتن دست منظور وبه
انجمن ، جمعيت ، مجلس ، محفل ، دسته ، گروه ، نظير مشابه مفاهيم
از كه برميگيرد در را... غيره و اتحاديه صنف ، سنديكا ،
فعاليت اجتماعي و سياسي زندگي عرصه در تاكنون ديرباز
به سياسي حزب برگيرنده در آنها از هيچكدام اما كردهاند ،
انديشمندان امروزه دليل همين به.نيستند امروزي مفهوم
و عملكرد وظايف ، ساختار ، به وعنايت توجه با سياسي علوم
گروههاي و سياسي احزاب عنوان دو آنها متفاوت اهداف
كه واقعيت اين بر تاكيد با.بردهاند كار به را ذينفوذ
با همزاد ميناميم ، سياسي احزاب ما امروزه را آنچه
سياسي نظامهاي ضمائم از واقع در و جديد دموكراسيهاي
مشخصات مفهوم اين با سياسي حزب بنابراين ميباشند ، مدرن
.دارد را خود خاص ويژگي و
در مفاهيم شدهترين شناخته از سياسي حزب چه اگر امروزه
علوم انديشمندان هم هنوز اما است حكومت و سياست عرصه
اجماع به آن از واحد و جامع تعريف يك ارائه در سياسي
ناپذيري تعريف به ميتواند طرفي از مشكل اين.نرسيدهاند
واحد مكان و زمان در بهويژه اجتماعي ، علوم مفاهيم كل
كه باشد متفاوتي ويژگيهاي متوجه سويي از و برگردد
چند هر (1).برشمردهاند سياسي احزاب براي پژوهشگران
پيرامون نظرهاي اختلاف بر نيز ايدئولوژيكي نگرشهاي
علوم در گاه بنابرايناست زده دامن سياسي حزب تعريف
برخي "صرفا كه برميخوريم سياسي حزب از تعاريفي با سياسي
اين با.ميگيرند بر در را آن ويژههاي كار و وظايف از
احزاب" كتاب در "واينر مايرون" و"لاپالامبارا جوزف" حال
براي را اساسي شرط و صفت چهار "توسعه سياست و سياسي
پذيرش مورد حدودي تا كه برشمردهاند سياسي احزاب شناخت
:آنها عقيده به.است گرفته قرار سياسي علوم انديشمندان
كننده ، رهبري مركزي ، سازمانهاي داراي بايد حزب -"1
سازمانهاي داراي بايد حزب -باشد20 ماندگار و پايدار
هميشگي پيوند مركزي سازمانهاي با و بوده پايدار محلي
باشند مصمم بايد حزب محلي و مركزي رهبران -باشد30 داشته
ياري به يا تنهايي به كشور پهنه در را سياسي قدرت كه
توده پشتيباني از بايد حزب -گيرند40 دست در ديگر احزاب
(2)".باشد برخوردار مردم
سياسي حزب از خود تعاريف در سياسي علوم انديشمندان ساير
كردهاند بسنده فوق ويژگيهاي از برخي بيان به تنها
ميداند مردم از هياتي را سياسي حزب "برگ ادموند" چنانكه
برخي براساس مشترك كوشش با ملي منافع پيشبرد خاطر به كه
به اشارهاي و (3)".شدهاند متحد توافق مورد سياسي اصول
ماديسون جيمز و نميكند سياسي قدرت با شدن هميار يا فتح
ملي منافع مدافع را سياسي حزب تنها نه خود تعريف در
در چه ميداندكه افرادي از متشكل را حزب" بلكه نميداند
هدفهاي يا منافع براساس اكثريت ، چه باشند اقليت مقام
با ونيز افراد ساير هدفهاي و منافع با كه خود مشترك
يكديگر با است ، تضاد در جامعه وكلي دائمي وهدفهاي منافع
،"سارتوري جيواني" ميان ازاين (4)".ريختهاند اتحاد طرح
جيل" و "آيور مك رابرت" ،"ليكاك استيفن" ،"مندگتل روي"
توصيف و تعريف به كه هستند انديشمنداني جمله از "كريست
بر مبتني دموكراسي نظام درچارچوب "صرفا سياسي ، حزب
سياسي قدرت كسب قانوني شيوههاي و راي وحق انتخابات
مردم از گروهي تعابير ، اين با سياسي حزب.كردهاند اكتفا
اهداف داراي و يافته ، سازمان شده ، وشناخته رسمي عنوان با
بامعرفي ميكنند تلاش كه هستند مشتركي عقايد و
با و مردمي راي پشتوانه با و انتخابات خوددر كانديداهاي
خود سياستهاي و گرفته دست در را حكومت قانوني شيوههاي
احزاب كتاب در نيز"دوورژه موريس" (5).سازند عملي را
اجتماعي گروههاي از مجموعهاي" حزب يك مينويسد سياسي
انجمنها ، كميتهها ، قسمتها ، ) است كشور اطراف در پراكنده
هم به كننده هماهنگ سازمانهاي طريق از كه (غيره و
ميآورد سياست علم اصول دركتاب سپس و (6)".پيوستهاند
آن دراعمال شركت يا قدرت آوردن چنگ به احزاب مستقيم هدف"
دست به ، كرسيهايي انتخابات در كه آنند پي در احزاب است ،
به را حكومت و باشند داشته وزرايي و نمايندگان آورند ،
(7).گيرند دست
و لنين آموزههاي بويژه ماركسيستي منظر از حزب تعريف اما
معناو از متفاوت "اساسا شوروي رسمي آكادميهاي تلقيات
به.است غربي دموكراسيهاي در سياسي حزب ويژگيهاي و مفهوم
از متشكل است حزبي ايدهآل و كامل سياسي حزب "لنين" نظر
قابل انقلابي ، متحد ، افراد (پيشقراولان) معدودي عده
رهبري بتواند كه گذشته ، خود از و فداكار مجرب ، اعتماد ،
را مردم توده مخفيانه شيوه به و گيرد عهده بر را كارگران
موجود ارزشهاي و نهادها و سازد آشنا خود وظايف و حقوق به
عده اين چند هر او عقيده به.سازد دگرگون آنها نفع به را
دست به با ميبايست اما است كارگر طبقه از مشخصتر محدود
طبقه حقوق احقاق راستاي در كارگري نهضتهاي رهبري گرفتن
ويژههاي كار اين بنابر.بكوشند انقلابي صورت به كارگر
(8).كرد خواهد تعيين طبقاتياش اهداف را حزب
متعارف تعريف با سياسي حزب ويژگي و واژه اسلامي فرهنگ در
چند هراست نگرفته قرار جدي عنايت و توجه مورد امروزي
و نامدار "احزاب" سوره به مجيد قرآن سورههاي از يكي
آن در بار چندين نيز حزب واژه خود و است گشته معروف
آن از جا همه تقريب به اما ;است گشته تكرار (مجيد قرآن)
عنوان با مشخص طور به و شده ياد دسته و گروه عنوان به
ميان از (9).است بوده مترادف درستكاران و صالحان گروه
تعريف ارائه به كسي كمتر نيز اسلامي انديشمندان و محققان
از چنانكه هم (10).است پرداخته سياسي واژه اين توصيف و
متفكران برخي تاكنون ، مشروطه انقلاب و نوگرايي عصر آغاز
و برآمدند تحزب و مشروطه با مخالفت پي از "اساسا اسلامي
ضرورت به "صرفا ;برخاستهاند آن از هواداري به كه آندسته
بعد دهههاي در اماكردهاند اكتفا مشروطه حكومت در آن
با ديني روشنفكري و متفكران از برخي ميان در سياسي احزاب
حزب ، دهها تشكيل كه است گشته مواجه خوبي "نسبتا استقبال
مذهبي صبغه با و مختلف عناوين با سياسي تشكل و گروه
موافقت اين پيامد ميتوان را بعد به دهه 1330 از بويژه
دسته اين از متفكري شريعتي علي دكتر حال اين با.ناميد
روي سياسي حزب و حزب ويژگيهاي بيان و تعريف به كه است
اجتماعي سازمان از عبارت حزب" او نوشته به.است آورده
تاريخ ، فلسفه ايدئولوژي ، دارايجهانبيني ، است متشكلي
طبقاتي ، جهتگيري طبقاتي ، پايگاه ايدهآل ، اجتماعي نظام
شعار ، سنت ، سياسي ، جهتگيري سياسي ، فلسفه اجتماعي ، رهبري
موجود وضع ميخواهد كه آرمان و مبارزه تاكتيك و استراتژي
ملي ، جهاني ، ) خاصي طبقه يا ملت جامعه ، انسان ، در را
(11)".سازد آن جانشين را مطلوب وضع و دهد تغيير (طبقاتي
.است برده ويژگيهانام اين از نيز "امت" تعريف در او
دارد ادامه
|