شكل معقولترين ، سالاري مردم
اسلامي حكومت
محمدمجتهد استاد "دينداري و دموكراسي" مقاله بر نقدي
(دوم بخش) شبستري
:جستارگشايي
و مطرح نكات به اشاره با نويسنده پيشين ، بخش در
نسبت درباره مجتهدشبستري محمد استاد نوشتار در انديشيدني
ديدگاههاي بررسي و سنجش به سالاري ، مردم و دينداري ميان
در خويش ديدگاه بيان به سخن ، آغاز در نويسنده.پرداخت وي
اصل يك آزادي كه داشته اشاره و پرداخته سالاري مردم و
زير در اگر حتي آزادي نفي بهعنوان استبداد و است انساني
.است محكوم انجامگيرد ، دين پوشش
آزادي با تنها نه اسلام كه پرداخت نكته اين به آنگاه
غيبت ، زمان در حكومت خردگرايانهترين بلكه نيست ، مخالف
.است سالاري مردم
.ميگيريم پي را نوشتار دنباله جستار ، دومين در اينك
معارف گروه
داراي دموكراسي فلسفي ، مبادي بر علاوه
دين نسبت با رابطه
و نمايندگي انتخابات ، لازمه.است حقوقي و ارزشي پيامدهاي
قانونگذاري مقام در اكثريت راي حجيت قانونگذاري ، مجلس
ممكن آيا بپرسد انسان كه است معقولتر اين از چه.است
خدا حكم با منافي كه برسد اكثريت راي به قانوني نيست
و متبع آيا رسيد تصويب به قانوني چنين اگر حال باشد؟
از ميتواند ميانجامد اينجا به كه شيوهاي و است مشروع
دموكراسي اينكه باشد؟ حكومت براي درستي شيوه اسلام نظر
پاسخهاي فوق پرسشهاي براي و است خوبي چيز
پرسشهاي كه نيست اين لازمهاش دارد ، وجود قانعكنندهاي
اصل لذااست علمي رشته فلان به مربوط يا و است غلط فوق
و نه يا است سازگار دموكراسي با اسلام آيا كه ، سوءال اين
هم باز ميدهد رخ خدا حكم و مردم خواست بين تعارضي اگر
و موجه سوءال بود ، پايبند مردم راي به بايد و ميتوان
از دربحث بلكه معقول و موجه تنها نه و است معقولي
هر و است ضروري و مربوط سوءال اسلام سياسي انديشههاي
ميانديشد اجتماعي مسائل حوزه در كه مسلماني انديشمند
روشن پس.باشد سوءال اين براي پاسخ يافتن پي در است ناچار
و شاخ هم و دارد نظري حكمت در ريشه هم دموكراسي كه گرديد
.عملي حكمت در بر و برگ
است؟ دموكراسي و آزادي با مخالفت سخنان اين معناي آيا
و آزادي خير ، "قطعا كه است اين سطور اين راقم نظر
بر كه البته صد آن ليبرال و غربي شكل به حتي دموكراسي
ارزشمند دستاوردهاي از و دارد شرف ديكتاتوري و استبداد
اسلامي ، حكومت و جامعه در اما عام ، طور به اين.است بشري
به دموكراسي و اسلامي اخلاق و قانون چارچوب در آزادي
و.است ضروري و مطلوب معقول ، اسلام با هماهنگ تقرير
.ميباشد نيز اساسي قانون مقتضاي
آن از دموكراتيك حكومت":ميگويند شبستري آقاي جناب.2
وهيچ وانسان جهان از تفسيري هيچ است حكومت يك كه نظر
هيچ و نميشناسند ديگري از برتر را آييني و عقيده
".نميدارد ديگر فلسفه بر مقدم را فلسفهاي
دموكراتيك حكومتهاي رفتار توصيف معناي به سخن اين اگر
عالم در حكومتي هيچ.است نادرستي توصيف "قطعا باشد موجود
باشد ، توصيه مراد اگر.ندارد خارجي وجود شده ياد وصف با
نادرستي توصيه دموكراتيك اسلامي حكومت به نسبت توصيه اين
وظايف از يكي.است منافي حكومت بودن اسلامي با و است
حكومت.است اسلام به دعوت و اسلام تبليغ اسلامي حكومت
اسلامي فرهنگ نشر براي را لازم امكانات و تسهيلات بايد
حقي چنين اسلامي حكومت شبستري آقاي بيان طبق.سازد فراهم
كند فراهم زمينه اين در تسهيلاتي است قرار واگر ندارد ،
يهوديت ، مسيحيت ، اسلام ، تبليغ براي مساوي طور به بايد
فراهم آن مانند و ماركسيسم بهائيت ، هندوئيسم ، بوديسم ،
يكساني وظيفه باطل و حق به نسبت حكومتي چنين يعني.آورد
شده اين بر رسمنيست مطرح برايش باطل و حق "اصلا.دارد
گفته منتقد به انتقادهايي چنين مقابل در "معمولا كه است
ما مقصود و نفهميدي خوب را ما سخن معناي تو كه ميشود
ايران استدر چندي كه است بحثي تاكتيك يك اين نيست ، اين
گفتيم آنچه كه پيداست منصفي هر بر ولي است ، شده رايج
حكومت راقم ، عقيده بهكرديم استنقل قولي صريح لازمه
كه معنايي به باشد دموكراتيك بايد اينكه ضمن اسلامي
دخالت و مشاركت به متكي و مردم راي از برخاسته) گفتيم
تحقيق ، راه در و است اسلام مبلغ و مدافع اما ،(ملت جدي
.ميكند برنامهريزي و سرمايهگذاري اسلام نشر و تبليغ
:بيفزاييم اينجا در را نكته دو است لازم
و عقايد صاحبان از آزادي سلب گفتيم آنچه معناي اينكه اول
به قانون چارچوب در مجازند نيز آنها.نيست ديگر مكاتب
اعتقادي شعاير و مراسم اجراي و خود عقايد از دفاع و بيان
مدافع و آزاديها eكننده تضمين حكومت و بپردازند ، خود
حكومت كه است اين ميگوييم آنچهآنهاست قانوني حقوق
.ميباشد اسلام مبلغ اما نيست ، مرامها آن مبلغ اسلامي
و مباحث حوزه در نبايد حكومت راقم نظر به اينكه ، دوم
وبا كند دخالت اسلامي صاحبنظران بين علمي مناقشات
تكليف.كند خارج صحنه از را طرف يك قدرت از استفاده
نه كنند ، تعيين علمي روش به عالمان بايد را بحث و انديشه
.وتهديد ارعاب با نظاميان نه و قدرت از استفاده با حاكمان
نيست ، نظاميان و حاكمان ورود eعرصه عرصه ، اين چنانكه
و اخلاق سايه در بايد مسائل اين با مواجهه در نيز عالمان
به ميدان از و كردن ، هتاكي و تكفير و لعن.كنند عمل منطق
خلاف تنها نه سوزاندن و شكستن زدن ، كتك درآوردن ،
و اسلامي كريمه اخلاق و انسانيت خلاف كه دموكراسياست ،
پنداشته اگر است ناداني.است بربريت و عصرتوحش به متعلق
ديگر مكتب هر يا اسلام نفع به روشها اين اعمال كه شود
انزجار و نفرت جز چيزي ها روش اين كارگيري به. بود خواهد
.ندارد پي در تاريخي و جهاني بدنامي و
متون تفسير و هرمنوتيك درباب شبستري آقاي جناب آراء.3
و متقن قدري به مباحث اين گوئي !است عجيب "واقعا ديني
حقايق همه پيرامون ترديد و شك از هالهاي كه است قطعي
عالم در نصي نه بحثها اين ازطرح پس ;مياندازد عالم
درست فهم و تفسير از ميتوان نه ظاهري ، نه ميماند ، باقي
الهي وحي از را قطعي اصل نه و گفت سخن روايتي و آيه
غيرقابل و مقدس اصول آن خود اما.كرد استخراج ميتوان
توفاني هيچ كه ناپذيرند نفوذ و ستبر چنان هرمنوتيك ترديد
عرشي مباحث آن اطراف در ترديد و شك و غبار نميتواند
اصلي متون از يك هيچ در سطور اين راقم !برانگيزد
مباحث رشته اين پيشتازان از يك هيچ زبان از و هرمنوتيك
بحثهاي.نشنيدهام و نديده را هرمنوتيك از توصيفي چنين
مناقشات مورد فلسفي ، مباحث از بسياري مانند نيز هرمنوتيك
مجال اينجا.ميباشد و بوده بيشمار ابرامهاي و نقض و
قدر همين اما ;نيست هرمنوتيك مباحث محتواي در ورود
اجماع مورد كه هرمنوتيك علم نام به چيزي كه ميگويم
شبستري جناب كه تاثيري قوت باچنان رشته اين صاحبنظران
از تقديس و تكريم نوع اين.ندارد وجود فرمودند توصيف
بعد سطر چند در شبستري آقاي سخنان در هرمنوتيك مباحث
از سخن نبايد "اساسا كه ميآورند ، ببار نتيجهاي چنين
ايشان نظر به.آورد ميان به اسلامي قطعي قانون يك حتي
اديان تمام بلكه ابراهيمي اديان تمام كه قوانيني تنها
قانون گفت بتوان شايد دارند اجماع آن روي عالم يكتاپرست
مدعي و ميروند بالاتر هم اين از بلكه است ، الهي قطعي
چيزي هم يكتاپرست اديان اجمالي و قطعي قوانين كه ميشوند
آن به تاريخ طول در عام طور به انسانها كه آنچه جز نيست
معلوم.است همين نيز محترم موءلف كلام لپ و.رسيدهاند
ابراهيمي اديان وذكر نتيجه اين به تدريجي سير كه ميشود
ذكر آنگاه و يكتاپرست اديان كليه سپس و ابتدا در
كه است شوكي از كاستن براي عام ، طور به انساني يافتههاي
سخن اين eنتيجهسازد وارد متدينين بر است ممكن سخن اين
عالم در وحياي هيچ بلكه اسلامي وحي تنها نه كه است اين
.ندارد باشد آن به نيازمند و آن فاقد بشر كه جديدي چيز
به و ديدگاهي هر با اسلام از تفسيري نوع هر ايشان بهنظر
ميآورند محدوديت يك تنها.است مجاز بينجامد نتيجهاي هر
بيكم متن.نرسد اسلام پيامبر نبوت انكار به اينكه آن و
صورت بههر اسلام":است بدينقرار محترم نويسنده كاست و
و است سنت و كتاب از تفسير و فهم گونهاي شود تصوير كه
از خروج نرسد (ص)اسلام پيامبر نبوت انكار به كه آنجا تا
نبوت انكار عدم ايشان اينكه وجه "نميآيد بهشمار اسلام
اسلام فروع و اصول همه اگر نيست روشن دانستهاند شرط را
چه ماند ، باقي مسلمان حال درعين و كرد انكار ميتوان را
عين در و كند انكار را پيامبر نبوت كسي كه دارد اشكال
محتواي اگر باشد؟ "مسلمان" "تفسير" و "معنا" يك به حال
ميتوان آورده پيامبر اين كه را آنچه همه و وحي اين
انكار هم را پيامبري خود كه دارد ايرادي چه كرد انكار
فايدهاي چه صريح و مشخص پيام و محتوا بدون پيامبري كرد؟
دين تفسير و فهم و است مبهم چنان تصوير اين در دين دارد؟
فراوان تفسيرهاي آنقدر درنتيجه و است بيضابطه آنقدر
آيا" صورت اين در ميپرسند ، محترم موءلف كه است ممكن
"خواهدداشت؟ معنا خدا اراده برابر در كردن علم قد "اصلا
قدعلم ميدهند ارائه شبستري آقاي كه تصويري طبق ;خير
كه نيست معلوم چون.ندارد معنا خدا اراده مقابل در كردن
آمده چه براي وحي بفرمائيد است ممكن پس چيست؟ خدا اراده
قابل كه آورده را متني يك وحي ديدگاه ، اين در است؟
براي وحي "اصلا شايد.است متناقض و بينهايت تفسيرهاي
در علمي سرگرمي و مناقشه و بحث براي متني يك كه است اين
بشر خود را متن اينگونه آيا.باشد بنيآدم دست
و است كرده و ميتواند هم بشر.چرا كند؟ فراهم نميتواند
است آن قطعي بخش كه اديان مشتركات كه داشتيم صراحت به
رسيده آن به خود تجربه و عقل با بشر كه است چيزهايي همان
نظر به و است نمونه يك بشر حقوق جهاني اعلاميه.است
وحي متن از بهتر خيلي العياذبالله منورالفكرها از بسياري
مطرح جا اين در ديگر هرمنوتيك بحثهاي آن.ميباشد نيز
و خدا به نوبت.است صريح اعلاميه اين اصول عمده و نيست
و ميگردد مطرح هرمنوتيك مباحث آن ميرسد كه پيامبر سنت
گرفته نتيجه اين بالاخره و ميگردد موجه نظري هر درنتيجه
كه بفهماند بشر به نيست قادر العياذبالله خدا كه ميشود
مقام در آقايان از يكي اظهارات طبق.ميخواهد چه او از
رسيده جايي همان به غرب فعلي جامعه غربي ، جامعه از ستايش
جامعه اين كه بهطوري بودهاند آن پي در انبياء كه است
.است گرديده وحي از بينياز
و كنم ذكر است لازم فوق مطلب مناسبت به كه نكتهاي5
اين نيست ، مقاله اين در شبستري جناب آراء به ناظر البته
بهصورت وحي گاهي نوانديشان از برخي ميان در كه ، است
كه ميشود تفسير بهگونهاي گاهي و ميشود انكار صريح
باب اين در رايج تفسير يك.است وحي اصالت انكار آن نتيجه
معتقدم هم بنده بله است ، ديني تجربه يك وحي كه است اين
وحي بر تجربه اطلاق نفس و است تجربه نوع يك وحي كه
آن در تعبير اين كه معنايي فضاي در اما ندارد ، اشكالي
فضاي اين در.است نبوت انكار حاصلش ميشود ، بيان "معمولا
نه است محض (Subjective) ذهني امر يك ديني تجربه معنايي
كه كسي درون در است حادثه يك ديني تجربه يعني.عيني
،(Objective) عيني عالم در واقعهاي يك نه ميكند ، تجربه
عامي و رايج بسيار پديده يك ديني تجربه ديدگاه اين در
يافت يك ديني تجربه.ندارد پيامبر به اختصاصي و است
فرد كه آنچه.است بيان غيرقابل اغلب كه است دروني
تفسيري ميكند بيان ديني تجربه در خود يافته بهعنوان
چندان تفسير اين.ميدهد ارائه خود تجربه از وي كه است
فرد ، ذهني ساختار از متاثر كه چرا نيست ، اعتنا قابل
ذهني پيشفرضهاي و فرهنگها چون و اوست تربيت و فرهنگ
ارائه ميتوان يكسان تجارب از مختلف تفسيرهاي است ، متعدد
تعبير بياعتباري و تعبير يك اعتبار از نميتوان كه نمود
بين در ديني تجربه از رايج تفسير اين گفت ، سخن ديگر
وحي ميگويند كه است معنايي فضاي دراين و است معاصران
.است ديني تجربه يك نيز
تك به سطور اين راقم كه است اين سخنان اين معناي آيا.6
.هرگز است؟ معتقد تفسيري
و ميباشند اعتنا قابل خود جاي در هرمنوتيك مباحث ،"اولا
نتيجه در و است سودمند ديني متون فهم در آنها به توجه
كنار در مباحث اين به علميه حوزههاي و دين علماي توجه
.است لازم فقه اصول و تفسير علم مبادي
متون در ظاهر و نص بهنام چيزي كه باورم اين بر ،"ثانيا
محل ميتواند آن مصاديق از برخي هرچند.دارد وجود وحي
تعاليم از بسياري كه معتقدم ترتيب بههمين باشد ، مناقشه
و زمان گذشت با و ميباشند يقيني فروع و اصول از ديني
.نميآيد وارد آن به خللي هم هرمنوتيك علم پيدايش حتي
و فهم بودن بيضابطه معناي به تفاسير تنوع امكان ،"ثالثا
تفاسير همه يكسان اعتبار مستلزم و نيست ديني متون تفسير
اثبات قابل اين و دارد وجود نادرست "قطعا تفاسير.نيست
.است
اشكوري فنايي محمد
دارد ادامه
|