جوشان چشمهاي خروشان موجي
در جوان فيلمسازان آثار
تلويزيون
جوشان چشمهاي خروشان موجي
صبا ابوالحسن استاد درگذشت سالروز مناسبت به
پيشكسوت صبا ابوالحسن استاد درگذشت سالروز ماه آذر 29
فرهنگي حركت كه پيوندي به نظر.است ايران بزرگموسيقي
هرساله است كرده پيدا حاضر نسل و گذشته نسل هنرمندبا اين
برگزار او ياد به كشور موسيقي درمحافل يادوارهاي
از هم و قدرداني شايسته ديدگاهفرهنگي از هم كه ميگردد
.است هنردوستان هنرمندانو دلگرمي موجب هنري نظر
كه نوشته يادداشتي مناسبت همين به ذوالفنون جلال استاد
:ميخوانيد
شد هديه كسي به اگر كه خداداد است موهبتي هنري استعداد
داد خواهد بروز را استعداد اين خويش رفتار و گفتار با
غيره و موسيقي نقاشي ، مانند هنر كار به "عملا بيآنكه
.بپردازد
به ناچيز و اندك مايه با كه افرادي هستند هميشه جامعه در
و ميبرند بهرهاي خود نه كه ميروند هنري رشته يك سراغ
و نيست كم جوامع در افراد اين تعداد متاسفانه.ديگران نه
بايد آنرا اسباب و علل كه دارد گستردهاي دامنه بحث اين
.كرد جستوجو جامعه تاريخي و فرهنگي بافت در
يك سراغ به اينكه از قبل او كه گفت بايد صبا مورد در
خانوادهاي ميان در او چرا؟ بود هنرمند برود ، هنري رشته
از ايران در اين و بودند هنرمند پشتش چند كه بود باليده
كه هم كس هر كه است پيدا ناگفته البتهاست نادر موارد
هنرمند "لزوما شود بزرگ و بيايد بدنيا هنرمند خانواده در
اين از كه داد نشان خود هنري زندگي در صبا اما نيست ،
.است برده وافي و كافي بهره هنري ميراث
يك شخصيت ما جامعه هنرمندان اكثر خلاف بر صبا هنري شخصيت
گلكاري ، گلدوزي ، نقاشي ، به نواختن كنار در او نبود بعدي
اين از كارهائي و تار سه ساختن حد در كاري نازك و خطاطي
هم اينها از يك هيچ در اما ميپرداخت هنري تحقيقات و دست
و گفتار با كه ميكوشيد وجودش تمام با او.نماند محصور
طرق از را خود هنر جوهر و روح و بيافريند شادي خود رفتار
چشمه او.كند منتقل ديگران به و پيرامون فضاي به مختلف
.نداشت سكوني و توقف هيچ كه بود خروشاني موج و جوشان
هنري رسالت به زود خيلي كه است هنرمنداني معدود از صبا
هنري رسالت از منظور كه دارند توجه بينش اهل.رسيد خود
تكلفي ، و تكليف هيچ بدون كه است هنرمند زندگي از مرحلهاي
ممكن كه آنجا تا را هنريش فضاي كه ميبيند موظف را خود
آينده نسلهاي به را خود دستآوردهاي و داده گسترش است
.داد انجام را رسالت اين خوب چه صبا و سازد منتقل
جالب ولي بود ويلون بعد و كمانچه ابتدا در صبا تخصصي ساز
داشت آشنائي خود زمان متداول سازهاي همه با كه است اينجا
پربار و عميق و استادانه چنان را سهتار ويژه به و
هميشه تار سه كنار در صبا نام ميكنم فكر من كه مينواخت
خود زندگي به صبا نام با همراه سهتار و ماند خواهد
با او از پيوسته سهتار نواي شيفتگان و داد خواهد ادامه
.كرد خواهند ياد تجليل
ساختمان باره در تحقيق صبا ، پربار و مفيد كارهاي از يكي
موفقيت زمينه اين در و است ايراني گوناگون سازهاي فيزيكي
كيفيت بخواهند امروز اگر كه است حدي تا او كار ارزش و
بيگمان دهند ، قرار ارزيابي مورد را تنبك و سنتور فيزيكي
.است صبا از مانده برجاي الگوهاي معتبر ، ماخذ از يكي
آهنگهاي درباره تحقيق او ارزش با كارهاي از ديگر يكي
مستظرفه صنايع تصدي كه سالهائي در صبا.است ايران محلي
به كه بود اصطلاحي مستظرفه صنايع) داشت عهده را گيلان
نغمههاي جمعآوري و تحقيق به (ميشد اطلاق زيبا هنرهاي
نيز بعدها كار اين گرچه كرد پيدا گرايش ايران شمال محلي
و عشق و حال و وليشور كرد پيدا ادامه ديگران بوسيله
لابلاي از اشتياق اين سوز و بود ديگري چيز صبا علاقه
خوبي به است دسترس در كه او از باقيمانده نغمههاي
بود بينا نيز نظر علم در حافظ قول به صبا.ميشود احساس
هم و داشت كارساز و مفيد نظريههاي هنري مشورتهاي در هم
.آمد مي در آب از درست "غالبا هنر زمينه در پيشبينيهايش
كه را موسيقي هنرستان هنرجويان از يكي دارم بياد خوب
ندارد هنري استعداد هنرجو اين بود گفته او مورد در صبا
او "اتفاقا كه باشد موفق ميتواند ديگر رشتههاي در ولي
آن در و رفت تجارت كار بدنبال كرده رها را موسيقي هم
.آورد بدست موفقيتهايي رشته
مطلب استاد صميمي شاگردان از يكي صفوت داريوش دكتر از
از خالي كه شنيدم صبا مردمداري و سلوك مورد در جالبي
.نيست لطف
سفري قطار بوسيله صبا استاد با زماني:ميگفت صفوت دكتر
كه بود نگذشته سفر از زيادي زمان.داشتيم شمال به
ايشان بهدور و شده استاد حضور متوجه كمكم قطار مسافران
ضمن مسافران از يكي متداول وبشهاي خوش از پس.آمدند گرد
جمع طرف از نمايندگي به "تقريبا و داده جرات خود به صحبت
دوستداران دارند همراه به ساز اگر كه كرد خواهش استاد از
داشتيم همراه به كه تنهاسازي "اتفاقا نگذارند محروم را
خواهش اينكه براي استاد.بود كمصدا كتابي سهتار يك
ظاهر به و برداشته را سهتار نماند بيجواب دوستداران
بگوش صدائي "اصلا قطار صداي وجود با كردندچون كوك
شروع سازنواختند به كه زخمه دو يكي از پس و نميرسيد
گرفتن ضرب سهتار روي و مردمي تصنيفهاي خواندن به كردند
مي گفتند استاد قطار از شدن پياده از بعد (گرفتن ريتم)
اگر ميشوم خوشحال خيلي گفتم بود؟ چه كار اين فايده داني
كم ساز اين ميگفتيم جماعت اين به اگر گفتند.بفرمائيد
بعضيها شايد نيست استفاده قابل فضا اين در و است صدا
ميگذاشتند مضايقه و دريغ حساب به و نميكردند موضوع درك
نشد نواخته سازي واقع در اينكه با ديدي چنانكه حالا ولي
كردند اضافه بعد و بود آشكار چهرهها در رضايت حالت ولي
ارتباط اين و باشد صميمي بايد مردم با هنرمند رابطه كه
پابرجا گوناگون شيوههاي با بتواند هنرمند بايد را
.نگهدارد
جامع و پركار هنرمندي ايران موسيقي فضاي در كلي بطور صبا
بسارزنده خدماتي خود ساله هشت و پنجاه زندگي در اواست
نشد شناخته بود شايسته چنانكه او قدر گرچه كه كرد ارائه
خواهد هميشه ايران هنر لوحه سر در او نام بيگمان ولي
.درخشيد
امر به فقط اگر دارند را استاد شاگردي افتخار كه كساني
ولي نكردهاند مهمي كار گفت بايد باشند كرده بسنده آموزش
قابل باشند يافته پرورش استاد اين اخلاقي مكتب در اگر
.است ستايش
فروتني ، :جمله از اخلاقي فضايل خورشيد تابش زير هنرش
نشست ثمر به و كرد نمو و رشد شهرت دام از حذر و وارستگي
بهرهوراني چنين ما روزگاران در كه كرد بايد اذعان و
.شمارند انگشت و نادر
ايراني موسيقي با او برخورد روش و صبا فرهنگي حركت
با هم و گذشته نسل با هم خوشبختانه شد گفته كه همانطور
چنانكه شود ، همگام و همدل و همزمان است توانسته حاضر نسل
حاضر نسل به او هنري ديدگاههاي انتقال و او كار گسترش در
است بوده پربار و موءثر بسيار جوان هنرمندان كوشش آينده و
مانند هستيم باارزشي نمونههاي شاهد زمينه اين در و
كمانچه سنتور ، :حاوي كامكار برادران از كاري "صبا بياد"
جمشيد كار "ني" با صبا آثار بازسازي همچنين و تنبك و
هنرمندان توسط كه دست اين از ديگري كارهاي و عندليبي
كرده سعي نيز نگارنده و است شده منتشر و اجرا علاقمند
سه زبان به ويلون زبان از استاد آثار ترجمه طريق از است
ايراني موسيقي وارياسيونهاي از گرفتن كمك همچنين تار
.بردارد جهت اين در قدمهائي
ايران موسيقي فرهنگ با او رابطه و عندليبي جمشيد مورد در
ني با ايران موسيقي رديف بازسازي شاهد فوق كوشش بر علاوه
زمينه اين در سودمند اقدامات از ديگر يكي كه هستيم نيز
ايراني موسيقي ريشههاي با كه پيوندي ضمن اثر اين.است
ايراني موسيقي زيروبمهاي با هماهنگ و نو روشي با دارد
آثار به عنايت و توجه اين هرحال به.است گرديده اجرا
و قدرداني موجب ميپذيرد صورت حق به كه صبا استاد
شايسته هنرمندان كمك به روش اين است اميد.است اميدواري
شاهد روزبروز و بماند پابرجا و محكم داريم كه متعهدي و
.باشيم راه اين در موءثر و تازه قدمهاي
ذوالفنون جلال
در جوان فيلمسازان آثار
تلويزيون
فيلم آثار:گفت ايران جوانان سينماي انجمن عامل مدير
پخش تلويزيون از ايران جوانان سينماي انجمن عضو سازان
.ميشود
پخش داد قرار:افزود اصفهان در جمعه روز مقدم صانعي جعفر
.است شده منعقد تلويزيون فيلمهابا اين
.نكرد اشاره آثار اين پخش چگونگي به وي
اين هنرجويان آثار اقدام ، اين موازات به وي ، گفته به
.شد خواهد عرضه نيز سينماها و شبكهويديويي در انجمن
شكوفايي موجب را فيلمها اين عمومي نمايش صانعيمقدم
.كرد توصيف سينما استعدادهايهنرجويان بيشتر
خوب كيفي و كمي نظر از را انجمن اين هنرجويان توليدات وي
.كرد توصيف
جمعا 60 امسال ، مهر به منتهي گذشته سال يك طي:گفت وي
و 80 ميليمتري فيلم 16 عنوان كم ، 130 فيلمبتا عنوان
توليد انجمن اين هنرجويان ازسوي ميليمتري فيلم 35 عنوان
.است شده
هنرجويان توسط نيز فيلم حدود 500 سالانه اينها بر علاوه
.ميشود خلق
ديگر از فجر فيلم جشنواره در كوتاه فيلمهاي نمايش
كه است ايران جوانان سينماي جاريانجمن سال برنامههاي
.كرد اشاره آن به مقدم صانعي
.ميشود اجرا كشور در بار اولين براي امسال برنامه اين
"تامپر" جشنواره امسال جنبي بخش موضوع:گفت همچنين وي
.است "ايران سازان فيلم آثار مروريبر" هلند
كوتاه فيلمهاي معتبر جشنوارههاي از يكي كه جشنواره اين
.شد خواهد زمستانبرگزار جهاناست
به جشنواره اين در ايران هنرجويان آثار شركت وي ، گفته به
كمك جهاني بازارهاي به ايران كوتاه راهيابيفيلمهاي
.ميكند
تقويت:گفت ايران جوانان سينماي انجمن عامل مدير
انجمن اين دار اولويت ازبرنامههاي آموزشي برنامههاي
.است
ما براي هنرجويان تكميلي آموزش راستا ، اين در:افزود وي
.است مهمتر
ميشود تلاش برنامه اين اجراي براي ، مقدم صانعي گفته به
.شود بهينه استفاده تهران و امكاناتمحلي از
انجمنهاي مالي مشكلات حل راههاي از يكي پايان در وي
اين هنرجويان سوي از فيلم توليد را جوانانايران سينماي
.كرد توصيف مختلف اخذسفارشهاي و متقاضيان براي انجمن
از توان حد در انجمن اين:گفت حال عين در مقدم صانعي
.آورد خواهد عمل به مالي حمايت شهرهايمختلف دفاتر
|